تفسیر مأثور در علوم قرآنی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

معناشناسی

«تفسیر مأثور» ترکیبی از دو واژه تفسیر و مأثور است. مراد از تفسیر در آیات الهی، بر نمودن مفهوم، معنا و مقصود کلام الهی و برگرفتن پرده از چهره است؛[۱] اما در معنای واژه «اثر» اختلاف بسیار است؛ بر جای مانده هر چیزی را در لغت «اثر» می‌گویند[۲]. رایج‌ترین تعریف از آن در میان محدثان این است که «اثر»، آن خبری است که از صحابه رسیده باشد[۳]. به گفته قاسمی، اثر، منقول از صحابه را گویند که اطلاق آن بر کلام پیامبر (ص) نیز صحیح است[۴].

مراد از «تفسیر مأثور» یا «تفسیر اثری» یا «تفسیر نقلی» تفسیری است که در آن برای فهم و مقصود و مراد آیات قرآن کریم از روایات و اخباری که از پیامبر اکرم (ص) و ائمّه هدی (ع) نقل شده استفاده شود[۵].

تفاوت «حدیث» و «اثر»

زبیدی نیز نوشته است: پیشوایان حدیث بین خبر و اثر فرق نهاده‌اند؛ بدین‌سان که گفته‌اند: خبر آن است که از پیامبر (ص) نقل شود و اثر آن است که از صحابه گزارش شود[۶]. این، شایع‌ترین تعریف از اثر است؛ اما از دقت و استواری لازم برخوردار نیست. به گفته نورالدین عتر فقیهان خراسان «اثر» را ویژه «موقوف» اصطلاحی (منقول از صحابه) می‌‌دانستند و گروهی خبر را ویژه منقول از پیامبر (ص) دانستند؛ امّا سخن معتمدی که محدثان برآن‌اند این است که همه آنچه یاد شد را اثر می‌‌توان گفت، چون از «اثرت الحدیث» (آن را روایت کردم) گرفته شده است[۷]. بر همین اساس ابن حجر عسقلانی، نام کتابش در مصطلح الحدیث را نخبة الفکر فی مصطلح اهل الاثر نامیده و طبری کتاب عظیمش در حدیث را تهذیب الآثار و تفصیل معانی الثابت عن رسول الله من الاخبار نامیده است. صبحی صالح نیز معتقد است هیچ دلیل توجیه کننده ای بر اختصاص اثر به صحابه و تابعان ارائه نشده است[۸].

برخی عالمان و محدثان شیعه نیز همگونی این دو را باور دارند؛ مانند شیخ بهائی و شهید ثانی که آورده است: اثر، اعم از حدیث و خبر است و به هر دو اثر گفته می‌‌شود؛ برخلاف عکس آن[۹]. به گزارش میرداماد، برخی از عالمان شیعه از این عنوان تنها منقول از امامان (ع) را مراد می‌‌کردند؛ اما شیخ صدوق، رییس محدثان شیعه، مراد از عنوان «آثار صحیح» را تنها احادیث رسول خدا (ص) و اوصیای صادق آن بزرگوار (ع) دانسته است[۱۰]. آنچه از تتبع در نگاشته‌های علمای شیعه برمی آید این است که اثر با حدیث مترادف است و آنان از «آثار» همان احادیث منقول از معصوم (ع) را مراد می‌‌کرده‌اند و این اصطلاحات اگر هم در میان آثار شیعی یافت شوند نو ظهورند.

در روایات و لسان ائمه (ع) گاهی از احادیث پیامبر (ص) با عنوان اثر یاد شده است[۱۱]. شیخ مفید نیز اثر را بر حدیث و احادیث اطلاق کرده است[۱۲]. ابوحنیفه نعمان بن محمد یکی از آثارش را الاقتصار بصحیح الآثار عن الائمه الاطهار نامیده است. علی بن محمد بن علی خزاز رازی، نیز کتابش درباره روایت امامت امامان (ع) را کفایة الاثر فی النص علی الائمة الاثنی عشر و احمد بن محمد بن عیّاش جوهری مقتضب الاثر فی النص علی عدد الائمة الاثنی عشر نامیده است.

بنابراین می‌‌توان گفت تفاوت میان عناوین «حدیث»، «اثر» و «خبر» در سده‌های متأخّر مطرح شده است و در کتاب‌های پیشینیان سخنی از آنها نیست، به هر حال، گر چه فهرست نگاران غالباً از آثار، منقول از صحابه را مراد می‌‌کنند؛ ولی آنچه اکنون بیشتر در بیان و بنان عالمان جاری است عام بودن معنای اثر است و مراد ما در این بحث نیز همان معنای اعم است.

اما تفسیر مأثور به گفته ذهبی عبارت است از تفسیر آیات قرآن با آیات دیگر و تفسیر آیات با آنچه از پیامبر (ص) نقل شده است و نیز نقل‌های صحابه و تابعان در تفسیر آیات[۱۳]. «محمد حسین علی صغیر» نیز دیدگاه ذهبی در تفسیر مأثور را پذیرفته و اندکی آن را شرح داده است[۱۴]؛ اما این تعریف استوار نیست؛ زیرا اولا آیاتی از قرآن که در تفسیر و تبیین دیگر آیات آمده‌اند، تفسیر اثری نیستند، ثانیاً سخن تابعان در آیات الهی را جزو تفسیر مأثور شمرده است. وی تفسیر مأثور را از آن جهت شامل اقوال تابعان دانسته است که تفاسیر معروف با این عنوان، بر اقوال آنان نیز مشتمل است[۱۵]. روشن است که این استدلال استوار نیست؛ گویا استوراتر این است که در تعریف بگوییم تفسیر و تبیین آیات الهی است با سنت پیامبر (ص) و امامان (ع) در مکتب اهل بیت (ع) و تفسیر قرآن با سنت پیامبر و صحابه در مکتب خلفا[۱۶].

جایگاه و حجیت تفسیر مأثور

برای وضوح بحث، جایگاه و حجیت تفسیر مأثور را بر اساس مصادیق سه گانه آن در مکتب خلفا در نگاه‌های مختلف بررسی می‌‌کنیم:

تفسیر مأثور از پیامبر (ص)

بنابر مفاد آیه شریفه ﴿وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ إِلَّا لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فِيهِ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ[۱۷] پیامبر (ص) هم مسئولیت ابلاغ پیام الهی و هم رسالت تفسیر و تبیین آن را بر عهده داشت. این آیه جایگاه والای پیامبر (ص) را در تبیین مسائل مبدأ، معاد، عدل و وحی نبوت و حلال و حرام بر اساس آیات الهی نشان می‌‌دهد[۱۸] و این همه تنها با تفسیر و تبیین درست آیات صورت می‌‌گیرد. می‌‌توان گفت پیامبر (ص) در ابلاغ حقایق و تفسیر آموزه‌های وحیانی مفسر و مبین مستقیم قرآن است[۱۹] و کلام پیامبر (ص) در تفسیر و تبیین آیات الهی چونان خود آیات وحیانی است[۲۰]. قرآن کریم در آیات بسیاری از این جایگاه والا سخن گفته است و عالمان در تبیین حجیت کلام پیامبر (ص) به آنها استناد کرده‌اند؛ مانند:

  1. آیاتی که جایگاه مبین و مفسر بودن پیامبر (ص) برای قرآن را می‌‌نمایاند؛ مانند: ﴿وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ[۲۱].[۲۲]، ﴿هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ[۲۳] مراد از «کتاب» در این آیه قرآن کریم و تعلیم کتاب، رسالت پیامبر (ص) است که باید با تفسیر و تبیین آن محتوای آیات الهی را برای مردم بیان کند[۲۴] و این همه فلسفه بعثت و هدف رسالت اوست و برای مردم حجت و بایسته پیروی.
  2. آیاتی که بر وجوب پیروی از حضرت رسول (ص) دلالت می‌‌کند؛ مانند: ﴿قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۲۵] روشن است که این لزوم اطاعت، اطلاق دارد و همه موارد را بر در برمی گیرد، بنابراین سنت پیامبر (ص) و از جمله تفسیر او از آیات نیز حجت[۲۶] و بر هر بیان و تفسیر دیگری مقدم است.
  3. آیاتی که پیامبر (ص) را اسوه و الگوی مؤمنان معرفی می‌‌کند؛ به عنوان نمونه، آیه ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا[۲۷] الگو بودن رسول الله ابعاد گسترده ای دارد و آن بزرگوار در رفتار، گفتار، تفسیر کتاب الهی و... در همه آنچه به اندیشه و کردار انسان مؤمن مرتبط است بهترین سرمشق است.

اسوه بودن پیامبر (ص) مستلزم پیروی از گفتار و کردار آن حضرت است[۲۸]. عبدالغنی عبد الخالق در کتابش حجیة السنه درباره این موضوع به تفصیل بحث کرده و به آیات بسیاری از جمله آیات مذکور استدلال کرده است[۲۹]. بر این اساس است که تفسیر پیامبر (ص) از آیات قرآن کریم را پس از تفسیر قرآن به قرآن بهترین و مطمئن‌ترین شیوه تفسیر دانسته‌اند[۳۰]. اوزاعی می‌‌گوید: قرآن در تبیین و تفسیرش به سنت نیازمندتر است تا سنت به قرآن[۳۱]، بنابراین سنت آن بزرگوار در تفسیر قرآن کریم اولین، مهم‌ترین و کارآمدترین منبع تفسیری است[۳۲]. روایات تفسیری آن حضرت پس از اثبات صدور آن بر اساس معیارهای شناخت حدیث و تمام بودن دلالت آن از جهات نقد حدیث بی‌گمان استوراترین و بهترین تفسیر از آیات الهی‌اند و بر اساس آنها می‌‌توان دیگر دیدگاه‌ها را نقد کرد[۳۳].

تفسیر مأثور از امامان (ع)

نیازمندی قرآن به تفسیر و تبیین در گذر زمان و سده‌های واپسین انکارناپذیر و حتی بیش از نیازمندی آن در زمان حیات پیامبر (ص) است. پیامبر (ص) در زمان حیات خویش قرآن را در دو مرتبه تفسیر کرده است: یکی در سطح عموم و دیگری برای خواص یعنی اهل بیت (ع)، بر این اساس آن بزرگوار با مرجعیت بخشیدن به اهل بیت (ع) عملا گام مهمی در تفسیر آیات الهی برداشته و جاودانگی تفسیر آیات الهی را در کنار جاودانگی قرآن رقم زده و بدین‌سان جایگاه مأثور از امامان (ع) در تفسیر همانند جایگاه کلام رسول الله (ص) است.

عالمان شیعه برای اثبات حجیت سنت امامان (ع) ادله قرآنی و روایی بسیاری آورده‌اند؛ مانند: آیه تطهیر، آیه ذکر، حدیث ثقلین و حدیث سفینه.

تفسیر مأثور از صحابه

عالمان عامّه در حجیّت روایات و اجتهادات صحابه به تفصیل بحث کرده‌اند[۳۴]. به نظر آنان جمیع صحابه، عادل‌اند، بنابراین سخنانشان در تفسیر نیز حجّت است. آنان در این گفته، به روایتی که خود آن را پذیرفته‌اند استناد می‌کنند؛ «أَصْحَابِي‏ كَالنُّجُومِ‏ بِأَيِّهِمُ اقْتَدَيْتُمُ اهْتَدَيْتُمْ»، یعنی «اصحاب من مانند ستارگان‌اند به هر کدام اقتدا کنید، هدایت یافته‌اید»[۳۵]، اما شماری از علمای حدیث اهل سنت، این حدیث را مجعول دانسته‌اند که ابن خرم، ابن عبدالبّر، ابن جوزی و ذهبی از آن جمله‌اند[۳۶]. البته چنین حدیثی با فرض صحت سند هم باز پذیرفتنی نیست؛ زیرا شماری از صحابه فسق علنی داشته و به تصریح قرآن کریم جزو منافقین بوده‌اند![۳۷] ولید بن عقبه با توجه به نزول آیه نبأ، تا آخر بر فسق خود باقی ماند[۳۸] و ثعلبة بن حاطب از فرمان پیامبر علناً سرپیچی کرد[۳۹] و حکم بن ابی العاص بن امیة و فرزندانش مورد لعن پیامبر (ص) قرار گرفتند[۴۰].

بنابراین سخن و تفسیر صحابه - صِرفاً به دلیل صحابی بودن - نمی‌تواند حجت باشد. البته نقل روایت آن دسته از صحابه که عدالت‌شان محرز است فقط به عنوان راوی مورد وثوق قلمداد می‌شوند وگرنه دلیلی نداریم که صحابه را به عنوان معصوم تلقی کنیم. با این وجود، توجه به سخنان صحابه در تفسیر قرآن حائز اهمیت فراوان است؛ زیرا:

  1. آنان در فضای نزول آیات حضور داشتند و بسیاری از قرائن را که به لحاظ عدم ضبط و ثبت یا بی‌توجهی حاضران و عدم نقل از میان رفته در اختیار داشتند که همین، نقش مهمی در فهم آیات دارد.
  2. قرآن به زبان عربی عصر نزول، نازل شده و صحابه به چنین زبانی آشناتر از دیگران بوده‌اند
  3. آراء صحابه در شکل‌گیری آرای تابعان تأثیری مستقیم داشته است. از این‌رو توجه به تفسیر مأثور از صحابه از جهت بازشناخت ریشه دیدگاه‌ها و نیز چگونگی تأثیر و تأثر آنها بسیار مهم است[۴۱].[۴۲]

حامیان این نظریه به آیات و روایاتی استدلال کرده‌اند؛ از جمله:

  1. ﴿وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنْتَ عَلَيْهَا إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلَى عَقِبَيْهِ وَإِنْ كَانَتْ لَكَبِيرَةً إِلَّا عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَانَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ[۴۳] در استدلال به این آیه شریفه گفته شده که «وسط» به معنای «عدل» است، بنابراین صحابه در گفتار و رفتار عادل‌ترین امت‌ها هستند[۴۴].
  2. ﴿كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ[۴۵] به این آیه چنین استدلال کرده‌اند که این آیه بر نیکی و برتری این امت بر امت‌های پیشین دلالت می‌‌کند، پس اینان همواره همسوی با حق و شرع‌اند نه در مخالفت با آن[۴۶]. استدلال به این دو آیه پذیرفتنی نیست؛ زیرا آیه نخست تنها در پی بیان ویژگی وسط بودن برای امت اسلامی است؛ یعنی امت اسلامی در طول تاریخ بر پایه آموزه‌ها و احکام شریعت اسلام، در عقیده و عمل امتی معتدل و به دور از افراط و تفریط است[۴۷]. مفسران پیشین نیز هیچ گاه از این آیه عدالت صحابه و حجیّت سنت آنها را نتیجه نگرفته‌اند[۴۸]. آیه دوم نیز ربطی به عدالت صحابه ندارد، بلکه بیانگر برتری و خیر بودن امت اسلامی آن هم در صورت امر به معروف، نهی از منکر و ایمان به خداست[۴۹]؛ اما اگر منظور از وسط و خیر بودن، عدالت باشد با توجه به اینکه این دو آیه در پی تبیین ویژگی امت اسلامی در طول تاریخ‌اند باید همه امت اسلامی را عادل بدانیم که بطلان آن واضح است. باید افزود که حتی اگر این دو آیه عدالت امت را رقم زنند این عنوان با فراموشی، خطا و لغزش افراد امت منافاتی ندارد، بنابراین، دو آیه هرگز در جهت اثبات عدالت فرد فرد صحابه نخواهند بود، بلکه اعتدال و خیر بودن افراد را نیز ثابت نمی‌کنند، چنان که واقعیت زندگی بسیاری از صحابیان مؤید این امر است[۵۰]. افزون بر اینکه صرف وجود عدالت دلیل حجیّت سخن نیست؛ چراکه عدالت تنها به معنای عدم تعمّد بر خطاست و نه حجیّت اقوال و مطابقت آنها با واقع.
  3. مهم‌ترین سند حامیان نظریه عدالت صحابه، روایتی منقول از پیامبر (ص) است: «أَصْحَابِي كَالنُّجُومِ بِأَيِّهِمُ اِقْتَدَيْتُمْ اِهْتَدَيْتُمْ»[۵۱]. روایات دیگری تقریباً هم مضمون با آن نیز مستند این قول قرار گرفته‌اند[۵۲]، اما این حدیث را بسیاری از حافظان و محدثان از جمله ابن حزم[۵۳]، ابن عبدالبر[۵۴]، ابن جوزی[۵۵] و ذهبی[۵۶] مجعول و موضوع دانسته‌اند. حتی با فرض صحت سند، این روایت به جهت محتوا نیز پذیرفتنی نخواهد بود؛ زیرا اقتدا به عموم صحابه را مایه هدایت معرفی می‌‌کند، در حالی که برخی از آنها فسق ورزیدند و حتی شراب‌خواری کردند[۵۷] و با وجود اختلاف نظر میان صحابه چگونه می‌‌توان از آنان پیروی کرد.

تصویر قرآن کریم از صحابیان نیز گوناگون است؛ گاه آنان را به سبب پیشتازی در اسلام و پشتیبانی از پیامبر (ص): ﴿وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ[۵۸]، پیمان استوارشان با رسول خدا (ص) با قلب‌هایی سرشار از ایمان: ﴿إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّمَا يَنْكُثُ عَلَى نَفْسِهِ وَمَنْ أَوْفَى بِمَا عَاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا[۵۹]، سختگیری بر کافران و مهربانی با یکدیگر، رکوع و سجود و جستجوی رضوان الهی: ﴿مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا[۶۰] و... ستوده است؛ ولی زمانی نیز برخی از آنان را به سبب خودداری از جهاد و تخلف از فرمان پیامبر (ص) با بهانه‌ها و عذرهای واهی: ﴿يَعْتَذِرُونَ إِلَيْكُمْ إِذَا رَجَعْتُمْ إِلَيْهِمْ قُلْ لَا تَعْتَذِرُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكُمْ قَدْ نَبَّأَنَا اللَّهُ مِنْ أَخْبَارِكُمْ وَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ[۶۱]، ﴿سَيَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَكُمْ إِذَا انْقَلَبْتُمْ إِلَيْهِمْ لِتُعْرِضُوا عَنْهُمْ فَأَعْرِضُوا عَنْهُمْ إِنَّهُمْ رِجْسٌ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ[۶۲]، ﴿يَحْلِفُونَ لَكُمْ لِتَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِنْ تَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يَرْضَى عَنِ الْقَوْمِ الْفَاسِقِينَ[۶۳]، وعده‌های خدا و پیامبر (ص) را فریب تلقی کردن و ایجاد تزلزل در جبهه حق: ﴿هُنَالِكَ ابْتُلِيَ الْمُؤْمِنُونَ وَزُلْزِلُوا زِلْزَالًا شَدِيدًا[۶۴]، ﴿وَإِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ إِلَّا غُرُورًا[۶۵] [۶۶] و... مذمّت کرده است. وجود پدیده نفاق در میان صحابیان انکارپذیر نیست. افزون بر سوره‌ای ویژه با عنوان «منافقون»، آیات فراوانی در این باره نازل شده است[۶۷]. این تصویر یعنی صحابه با منش‌ها و روش‌های گوناگون، تصویری است قرآنی، سنتی[۶۸] و واقعی که صحابیان خود نیز بر این باور بودند و سخن یکدیگر را جز با اطمینان نمی‌پذیرفتند و به نقد کلام یکدیگر می‌‌پرداختند[۶۹]؛ گویا بر اساس همین شواهد است که گروهی از عالمان، نظریه عدالت صحابه را مردود دانسته و آنان را نیز همچون دیگران نیازمند تعدیل معرفی کرده‌اند[۷۰]. استوراترین دیدگاه در این خصوص، دیدگاه شیعه است و کسانی که صحابیان را از این نگاه همچون دیگران تلقی کرده‌اند. صرف همراهی و مصاحبت گرچه فضیلت است، هیچ گونه عصمتی نمی‌آفریند. در میان صحابه چونان دیگر نسل‌ها عادلانی بودند و نیز طغیانگران و منافقان و کسانی که از چگونگی زندگی و عملکرد آنها آگاهی دقیقی نداریم. سیره عادلان از ایشان مانند هر عادل دیگر قابل احتجاج است؛ امّا طاغیان و منافقان از صحابه نه تنها هیچ کرامت و فضیلتی ندارند. بلکه مذموم و مطرودند. درباره آنان که وضعشان برای ما روشن نیست نیز باید سکوت کرد تا حقیقت بر ما روشن شود[۷۱]، بنابراین سخن و تفسیر صحابیان گرچه مهم باشد حجت نیست و نباید در حکم حدیث مرفوع تلقی شود و گفته‌ها و گزارش‌های آنها در صورت استواری نقل، بی‌گمان در حد دریافت‌هایشان است.

با این همه می‌‌توان گفت از جهاتی توجه به آرا و نقل‌های صحابه در تفسیر قرآن از جایگاه شایان توجهی برخوردار است:

  1. آنان در فضای نزول آیات حضور داشتند و بسیاری از قراین را که به لحاظ عدم ضبط و ثبت، یا بی‌توجهی حاضران و عدم نقل از میان رفته، در اختیار داشتند و این، اثری مهم در فهم آیات دارد.
  2. قرآن به زبان عربی عصر نزول یعنی زبانی است که صحابیان چگونگی آن را در می‌‌یافتند، بنابراین، هرچند قرآن گاه مفهوم ویژه ای به واژه‌ها داده است، ولی اظهار نظرهای صحابیان در تبیین و تفسیر لغات قرآنی را نمی‌توان نادیده گرفت.
  3. آرای صحابیان در شکل‌گیری آرای تابعان تأثیری مستقیم داشته است و آرای آنان در مفسران دوره تدوین. افزون بر اینکه روزگاری طولانی سخن صحابیان چنان قداستی داشته که نقد و بررسی آنها ناممکن بوده است، از این رو توجه به تفسیر مأثور از صحابه از جهت باز شناخت ریشه دیدگاه‌ها و نیز چگونگی تأثیر و تأثر آنها بسیار مهم است[۷۲].

نتیجه‌گیری

تفسیر نقلی یا مأثور، مستند به بیان خود قرآن کریم است که تبیین پیامبر (ص) را لازم و ضروری شمرده است و بر اساس روایات صحیح از پیامبر اکرم (ص) همچنین اهل بیت پاک آن حضرت به عنوان ادامه دهندگان راه هدایت آن حضرت، بیاناتشان در این زمینه حجت است و پس از آنان البته نقش صحابه و تابعان را نیز نمی‌توان در فهم قرآن که به زمان رسول خدا نزدیک بوده‌اند نادیده انگاشت و علت اینکه روایات تابعان را در تفسیر، جزو تفسیر نقلی قرار داده‌اند از این جهت است که کهن‌ترین کتب تفسیر نقلی (مثل تفسیر طبری و دیگران) اصولاً بر اقوال و آراء تابعان استوار است.

با این همه، آنچه را که شیعه و سنی به عنوان روایات تفسیری در تفاسیر روایی؛ مثل: تفسیر طبری، الدر المنثور سیوطی، تفسیر قمی، نورالثقلین، عیاشی، البرهان بحرانی و صافی نقل کرده‌اند، باید مورد تحقیق و بررسی جدی قرار گیرند و به دقت تصفیه و پالایش شوند. به تعبیر دیگر همه مجموعه‌های روایی در زمینه تفسیر قرآن، باید غربال شوند تا صحیح آنها از سقیم‌شان جدا گردد و این کار هم از جهت سند روایت و هم از جهت محتوا و انطباق آنها با قرآن کریم باید نقد و بررسی شوند.

بنابراین چنین نیست که هر روایت تفسیری را حکم به تفسیر مأثور واقعی کنیم، بلکه بیشتر این روایات علاوه بر ضعف سند و عدم دلالت کامل، از باب جَریْ، تطبیق، تشبیه و تمثیل‌اند؛ نه تفسیر به معنی واقعی کلمه. شماری هم، تنها بیان‌گر شأن نزول آیه، آن هم به‌گونه‌ای متهافت و مختلف‌اند بنابراین، تنها پس از نقد و پالایش معلوم خواهد شد که روایات تفسیری به مفهوم صحیح آن بسیار اندک‌اند. البته روایات مربوط به آیات الاحکام که مربوط به فقه و احکام آن می‌شود، حکم دیگری دارند[۷۳].

منابع

پانویس

  1. کشاف اصطلاحات الفنون، ج ۱، ص۴۹۱ - ۴۹۲؛ المیزان، ج ۱، ص۴.
  2. ترتیب العین، ص۳۶؛ لسان العرب، ج ۱، ص۶۹، «اثر».
  3. کشاف اصطلاحات الفنون، ج ۱، ص۹۸.
  4. قواعد التحدیث، ص۸۶.
  5. کوشا، محمد علی، مقاله «تفسیر اجتماعی»، دانشنامه معاصر قرآن کریم؛ مهدوی راد، محمد علی، مقاله «تفسیر مأثور»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
  6. تاج العروس، ج ۶، ص۶، «اثر».
  7. منهج النقد، ص۲۸.
  8. علوم الحدیث و مصطلحه، ص۱۲۲.
  9. الرعایة فی علم الدرایه، ص۵۰؛ نهایة الدرایه، ص۸۲.
  10. الرواشح السماویه، ص۶۷.
  11. الاحتجاج، ج ۱، ص۲۹۴؛ بحار الانوار، ج ۶۰، ص۱۹۳؛ ج ۶۷، ص۴۷، ج ۹۸، ص۲۵۶.
  12. برای نمونه نک: الارشاد، ج ۱، ص۳۲۰، ۳۳۰ و....
  13. التفسیر و المفسرون، ج ۱، ص۱۵۲.
  14. المبادی العامه، ص۹۴ - ۹۵.
  15. التفسیر و المفسرون، ج ۱، ص۱۵۲.
  16. مهدوی راد، محمد علی، مقاله «تفسیر مأثور»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
  17. «و ما این کتاب را بر تو فرو فرستادیم تا آنچه را در آن اختلاف ورزیدند برای آنها روشن گردانی و تا رهنمود و بخشایشی باشد برای گروهی که ایمان دارند» سوره نحل، آیه ۶۴.
  18. التبیان، ج ۶، ص۳۹۸؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۰، ص۲۳۰؛ المیزان، ج ۱۲، ص۲۸۴.
  19. التحریر و التنویر، ج ۱۳، ص۱۵۸؛ ر. ک: المنیر، ج ۱۴، ص۱۶۵.
  20. تفسیر قرطبی، ج ۱۱، ص۱۰۹؛ الکفایة فی علم الروایه، ص۱۴؛ جامع بیان العلم و فضله، ج ۲، ص۱۸۸ ـ ۱۸۹.
  21. «(آنان را) با برهان‌ها (ی روشن) و نوشته‌ها (فرستادیم) و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه ۴۴.
  22. المیزان، ج ۱۲، ص۲۵۶؛ التحریر و التنویر، ج ۱۳، ص۱۳۱؛ الاساس فی التفسیر، ج ۶، ص۲۹۴۷.
  23. «اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره جمعه، آیه ۲.
  24. الکشاف، ج ۴، ص۵۳۰؛ مجمع البیان، ج ۱۰، ص۴۲۹؛ المیزان، ج ۱۹، ص۲۶۵.
  25. «بگو اگر خداوند را دوست می‌دارید از من پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد و گناهانتان را بیامرزد و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره آل عمران، آیه ۳۱.
  26. ر. ک: روح المعانی، ج ۲، ص۱۲۶؛ تفسیر المنار، ج ۳، ص۲۸۴؛ تفسیر قاسمی، ج ۲، ص۳۰۷.
  27. «بی‌گمان فرستاده خداوند برای شما نمونه‌ای نیکوست، برای آن کس (از شما) که به خداوند و به روز بازپسین امید دارد و خداوند را بسیار یاد می‌کند» سوره احزاب، آیه ۲۱.
  28. المیزان، ج ۱۶، ص۲۸۸؛ الشفاء بتعریف حقوق المصطفی، ج ۲، ص۹.
  29. ر. ک: حجیة السنه، ص۲۹۱ - ۳۸۲.
  30. مقدمة فی اصول التفسیر، ص۹۳ - ۹۵؛ نیز ر. ک: الموافقات، ج ۴، ص۵ - ۶، منزلة السنة من الکتاب، ص۱۲۱.
  31. جامع بیان العلم وفضله، ج ۲، ص۱۹۱.
  32. ر. ک: الموافقات، ج ۴، ص۳۴ - ۳۶؛ تفسیر قاسمی، ج ۱، ص۱۰۷ - ۱۱۶.
  33. مهدوی راد، محمد علی، مقاله «تفسیر مأثور»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
  34. ر. ک: اعلام الموقعین، ج ۴، ص۱۱۸ - ۱۳۶؛ ارشاد الفحول، ص۱۶۰ - ۱۶۳؛ المستصفی، ج ۱، ص۱۳۰.
  35. الکشاف، ج۲، ص۶۲۸.
  36. دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۸، ص۲۰۰.
  37. ﴿وَمِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَى عَذَابٍ عَظِيمٍ «و از پیرامونیان شما از تازیان بیابان‌نشین و از اهل مدینه منافقانی هستند که به دورویی خو کرده‌اند؛ تو آنان را نمی‌شناسی ما آنها را می‌شناسیم؛ به زودی آنان را دوبار عذاب خواهیم کرد سپس به سوی عذابی سترگ برده می‌شوند» سوره توبه، آیه ۱۰۱.
  38. اسباب النزول، ص۳۶۳.
  39. اسد الغابه، ج۲، ص۴۸.
  40. اعلام الموقعین، ج۴، ص۱۱۵.
  41. دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸، ص۲۰۲.
  42. کوشا، محمد علی، مقاله «تفسیر اجتماعی»، دانشنامه معاصر قرآن کریم.
  43. «و بدین گونه شما را امّتی میانه کرده‌ایم تا گواه بر مردم باشید و پیامبر بر شما گواه باشد؛ و قبله‌ای که بر سوی آن بودی بر نگرداندیم مگر بدین روی که معلوم داریم چه کسی از پیامبر پیروی می‌کند و چه کسی واپس می‌گراید، و بی‌گمان آن جز بر آنان که خداوند رهنمونشان شد، گران بود و خداوند بر آن نیست که ایمانتان را تباه گرداند که خداوند با مردم، به راستی مهربانی است بخشاینده» سوره بقره، آیه ۱۴۳.
  44. ر. ک: الجرح و التعدیل، ج ۱، ص۷؛ اعلام الموقعین، ج ۴، ص۱۱۵؛ الاحکام، آمدی، ج ۲، ص۹۱.
  45. «شما بهترین گروهی بوده‌اید که (به عنوان سرمشق) برای مردم پدیدار شده‌اید؛ به کار پسندیده فرمان می‌دهید و از (کار) ناپسند باز می‌دارید و به خداوند ایمان دارید و اهل کتاب اگر ایمان می‌آوردند برای آنان بهتر بود؛ برخی از آنها مؤمن امّا بسیاری از آنان نافرمانند» سوره آل عمران، آیه ۱۱۰.
  46. الموافقات، ج ۴، ص۴۶؛ صحابة رسول الله، ص۲۷۷ - ۲۷۸.
  47. ر. ک: المیزان، ج ۱، ص۳۱۹؛ فی ظلال القرآن، ج ۱، ص۱۳۰؛ التحریر و التنویر، ج ۲، ص۱۵.
  48. ر. ک: جامع البیان، ج ۲، ص۶ - ۷؛ المحرّر الوجیز، ج ۱، ص۲۱۹؛ الکشاف، ج ۱، ص۱۹۸.
  49. الکشاف، ج ۱، ص۴۰۰؛ المیزان، ج ۳، ص۳۷۶؛ فی ظلال القرآن، ج ۱، ص۴۴۶.
  50. ر. ک: الاصول العامه، ص۱۳۵ - ۱۳۸؛ نفحات الازهار، ج ۳، ص۱۵۶.
  51. الموافقات، ج ۴، ص۴۷؛ الکشاف، ج ۲، ص۶۲۸.
  52. الموافقات، ج ۴، ص۴۷؛ اعلام الموقعین، ج ۴، ص۱۱۸؛ صحابة رسول الله، ص۲۳ - ۲۴، ۱۶۳.
  53. الاحکام، ابن حزم، ج ۵، ص۶۴۲، ج ۶، ص۸۱۰.
  54. جامع بیان العلم، ج ۲، ص۹۰ـ ۹۱.
  55. العلل المتناهیه، ج ۱، ص۲۸۳.
  56. میزان الاعتدال، ج ۱، ص۶۰۷؛ ج ۲، ص۱۰۲.
  57. ر. ک: اسد الغابه، ج ۱، ص۴۷۳، ج ۴، ص۳۷۵ - ۳۷۶.
  58. «و خداوند از نخستین پیش‌آهنگان مهاجران و انصار و کسانی که به نیکی از آنان پیروی کرده‌اند خشنود است و آنها نیز از وی خشنودند و او برای آنان بوستان‌هایی فراهم آورده که جویبارها در بن آنها روان است، هماره در آن جاودانند، رستگاری سترگ، این است» سوره توبه، آیه ۱۰۰.
  59. «بی‌گمان آنان که با تو بیعت می‌کنند جز این نیست که با خداوند بیعت می‌کنند؛ دست خداوند بالای دست‌های آنان است؛ از این روی هر که پیمان شکند به زیان خویش می‌شکند و هر کس به آنچه با خداوند پیمان بسته است وفا کند به زودی به او پاداشی سترگ خواهد داد» سوره فتح، آیه ۱۰.
  60. «محمد، پیامبر خداوند است و آنان که با وی‌اند، بر کافران سختگیر، میان خویش مهربانند؛ آنان را در حال رکوع و سجود می‌بینی که بخشش و خشنودی‌یی از خداوند را خواستارند؛ نشان (ایمان) آنان در چهره‌هایشان از اثر سجود، نمایان است، داستان آنان در تورات همین است و داستان آنان در انجیل مانند کشته‌ای است که جوانه‌اش را برآورد و آن را نیرومند گرداند و ستبر شود و بر ساقه‌هایش راست ایستد، به گونه‌ای که دهقانان را به شگفتی آورد تا کافران را با آنها به خشم انگیزد، خداوند به کسانی از آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند نوید آمرزش و پاداشی سترگ داده است» سوره فتح، آیه ۲۹.
  61. «چون نزد آنان باز گردید، برای شما عذر می‌آورند؛ بگو عذر نیاورید که هرگز باورتان نخواهیم داشت؛ خداوند ما را از اخبار شما آگاه کرده است و به زودی خداوند و پیامبرش کردار شما را خواهند دید سپس به سوی دانای پنهان و آشکار برگردانده می‌شوید آنگاه او شما را از آنچه انجام می‌دادید آگاه می‌گرداند» سوره توبه، آیه ۹۴.
  62. «هنگامی که نزد ایشان باز گردید برای شما به خداوند سوگند خواهند خورد که دست از سر آنان بدارید؛ بنابراین از آنان رو بگردانید که پلیدند و به کیفر آنچه انجام می‌دادند جایگاهشان دوزخ است» سوره توبه، آیه ۹۵.
  63. «برای شما سوگند می‌خورند تا از آنان خشنود شوید، اگر هم شما از آنان خشنود شوید بی‌گمان خداوند از این گروه نافرمان خشنود نخواهد گشت» سوره توبه، آیه ۹۶.
  64. «در آنجا مؤمنان را آزمودند و سخت لرزاندند» سوره احزاب، آیه ۱۱.
  65. «و هنگامی که دو رویان و بیماردلان گفتند: خداوند و پیامبرش به ما جز وعده فریبنده نداده‌اند؛» سوره احزاب، آیه ۱۲.
  66. المیزان، ج ۱۶، ص۲۸۶؛ التحریر و التنویر، ج ۲۱، ص۲۰۷.
  67. ر. ک: النفاق و المنافقون؛ المنافقون و شعب النفاق.
  68. ر. ک: نظریة عدالة الصحابه، ص۱۹ - ۵۷ - ۱۴۴.
  69. ر. ک: منهج نقد المتن، ص۱۰۳ - ۱۴۴.
  70. الاحکام، ابن حزم، ج ۲، ص۲۰۳؛ الردود والنقود، ج ۱، ص۶۸۹ - ۶۹۰؛ صحابة رسول الله، ص۲۹۷ - ۲۹۸.
  71. اجوبة مسائل جار الله، ص۱۶.
  72. مهدوی راد، محمد علی، مقاله «تفسیر مأثور»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
  73. کوشا، محمد علی، مقاله «تفسیر اجتماعی»، دانشنامه معاصر قرآن کریم.