یوم‌الدار در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-\n{{نبوت}} +{{نبوت}}))
 
(۲۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{نبوت}}
{{نبوت}}
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[یوم‌الدار]]''' است. "'''[[یوم‌الدار]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
{{مدخل مرتبط
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[یوم‌الدار در قرآن]] - [[یوم‌الدار در حدیث]] - [[یوم‌الدار در نهج البلاغه]] - [[یوم‌الدار در معارف دعا و زیارات]] - [[یوم‌الدار]] در [[کلام اسلامی]] - [[یوم‌الدار در اخلاق اسلامی]]</div>
| موضوع مرتبط = یوم‌الدار
<div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[یوم‌الدار (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
| عنوان مدخل = یوم‌الدار
| مداخل مرتبط = [[یوم‌الدار در تاریخ اسلامی]] - [[یوم‌الدار در کلام اسلامی]]
| پرسش مرتبط  = حدیث یوم‌الدار (پرسش)
}}


==[[شأن نزول]] [[آیه یوم الدار]]==
'''[[یوم‌الدار]]''' از جمله روایاتی است که [[متکلمان]] برای اثبات [[ولایت]] و [[جانشینی امیرالمؤمنین]]{{ع}} به آن تمسک جسته‌اند و قائل‌اند این [[روایت]] به صراحت بر مدعای [[امامیه]] در [[خلافت]] و [[جانشینی]] و [[لزوم اطاعت]] از [[امیر المؤمنین]]{{ع}} به عنوان خلافت و [[وصایت]] دلالت دارد. هرچند [[اهل سنت]] در این [[استدلال]] اشکالاتی مطرح کرده‌اند که به آن پاسخ داده شده است.
* [[خداوند]]، در [[آیه]] {{متن قرآن|وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ}}<ref>«و نزدیک‌ترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.</ref> به [[پیامبر]]{{صل}} [[فرمان]] می‌دهد [[خویشان]] و نزدیکانش را هشدار دهد و به [[اسلام]] بخواند. [[آیه انذار]] در [[سال سوم بعثت]] نازل شده است. ماجرای [[آیه]] و [[دعوت پیامبر]]{{صل}} از خویشاوندانش چون در خانۀ [[ابوطالب]] یا [[پیامبر]] بوده، به [[حدیث]] الدّار یا [[یوم]] الدّار [[شهرت]] یافته و چون پس از [[نزول]] آیۀ [[انذار]] [[خویشاوندان]] بوده، به آن [[حدیث]] الإنذار هم می‌گویند که در بسیاری از کتب [[شیعه]] و [[سنی]] آمده است<ref>مسند احمد بن حنبل‌،ج۱، ص ۱۵۹؛ امالی‌، شیخ طوسی‌، ج ۲، ص۱۹۶- ۱۹۴؛ الغدیر، ج ۲ ص ۲۷۸ و ج ۹ ص ۹۳،۱۳۰،۲۱۸،۳۳۸، اعیان الشیعه، ج ۱، ص ۲۷۳، موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج ۱، ص ۱۴۵، کتاب یوم الدار، سیّد طالب الحسینی الرفاعی، دانشنامۀ امام علی، ج ۱۰، ص ۲۷۰ و ج ۳، ص ۱۴۶، دانشنامۀ امیر المؤمنین، ج ۲، ص ۲۶.</ref>. [[پیامبر]]{{صل}} پیش از این، به گونۀ پنهانی و فقط کسان محدودی را به [[دین]] خود خوانده بود. پس از [[نزول]] [[آیه]]، [[مأموریت]] یافت آشکارا خویشانِ خود را به [[اسلام]] فرا بخواند<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۴۶؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۲۲۳.</ref>.
*جزئیات جریان [[یوم الانذار]] را منابع [[روائی]] و [[تاریخی]] و [[تفسیری]] در ضمن نقل‌های گوناگون از قریب به ده صجابی [[رسول خدا]]{{صل}} ذکر کرده‌اند. [[طبری]] از [[ابن عباس]] چنین [[نقل]] می‌‌کند: هنگامی که [[آیه]] {{متن قرآن|وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ}} نازل شد [[رسول خدا]]{{صل}}، امیرالمؤمنین علی{{ع}} را امر فرمود تا از [[فرزندان عبدالمطلب]] [[دعوت]] نموده و [[اطعام]] کند. بعد از صرف [[غذا]] همین که [[رسول خدا]]{{صل}} خواست شروع به سخن کرده و آنان را به [[اسلام]] [[دعوت]] نماید [[ابولهب]] با متهم کردن آن [[حضرت]] به ساحری، [[مانع]] از صحبت شد. [[دعوت]] مجددا تکرار شد و مجلس مهیای سخنان [[رسول مکرم اسلام]]{{صل}} گشت و با [[ابلاغ]] [[دعوت الهی]] به [[دین اسلام]] فرمود: {{متن حدیث|فَأَیُّکُمْ‏ یُوَازِرُنِی‏ عَلَی‏ هَذَا الْأَمْرِ عَلَی‏ أَنْ‏ یَکُونَ‏ أَخِی‏ وَ وَصِیِّی‏ وَ خَلِیفَتِی‏ فِیکُمْ‏}} همگی [[سکوت]] کردند. اما [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در حالی که در سن از آنان کوچک‌تر بود ندای [[رسول خدا]]{{صل}} را پاسخ داد و عرضه داشت: {{متن حدیث|أَنَا یَا نَبِیَّ اللَّهِ‏ أَکُونُ‏ وَزِیرَکَ‏ عَلَیْهِ‏‏}}. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[دست]] [[مبارک]] خود را بر گردن [[علی]]{{ع}} گذاشته و فرمودند: {{متن حدیث|إِنَّ هَذَا أَخِی وَ وَصِیِّی‏ وَ خَلِیفَتِی‏ فِیکُمْ‏ فَاسْمَعُوا لَهُ‏ وَ أَطِیعُوهُ}}. حضار در حالی که می‌خندیدند از جای خود برخاسته و به [[ابوطالب]] گفتند: {{عربی|قَدْ أَمَرَکَ‏ أَنْ‏ تَسْمَعَ‏ لِابْنِکَ‏ وَ تُطِیعَ‏}}<ref>ر.ک: تفسیر طبری جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۱۹، ص۷۲؛ تاریخ الأمم والملوک، ج ۲، ص ۳۲۰</ref> نقل‌های دیگر این ماجرا هرچند در برخی از جزئیات متفاوتند اما در اصل داستان و [[حمایت]] [[امیرالمؤمنین]] و اعلام [[وصایت]] و [[خلافت]] وی از سوی [[نبی]] مکرم{{صل}} چندان تفاوتی دیده نمی‌شود<ref>ر.ک: [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]]، ص؟؟؟.</ref>.
==اعتبار و [[سند]] [[حدیث یوم الانذار]]==
*این [[حدیث]] از جهت اعتبار [[سند]] و [[مقبولیت]] نزد [[شیعه]] و [[سنی]] از [[جایگاه]] والایی برخوردار است یعنی علاوه بر اینکه [[دانشمندان]] [[امامیه]] آن را مورد [[اعتماد]] قرارداده‌اند. بسیاری از ائمّه و حفاظ [[حدیث]] از [[فریقین]] آن را [[روایت]] کرده‌اند و در [[صحاح]] و مسانید خود درج نموده‌اند. افراد دیگری از بزرگان حفاظ و ائمّه [[حدیث]] [[حدیث]] را ملاحظه نموده و بدون هیچ‌گونه ایراد یا توقّفی در صحت [[سند]] آن را تلقّی به قبول کرده‌اند. [[تاریخ‌نگاران]] بزرگ نیز آن را صحیح و مورد قبول دانسته و جزء مسلّمات ذکر کرده، شعرا هم آن را در قالب [[شعر]] در آورده‌اند<ref>علامه امینی در الغدیر، ج ۲، ص ۲۷۸ نقل‌های گوناگون حدیث را از منابع معتبر اهل سنت ذکر نموده و درباره نقل طبری در کتاب تاریخ می‌گوید: این حدیث را ابو جعفر اسکافی متکلم معتزلی بغدادی متوفی ۲۴۰ در کتاب خود به نام نقض العثمانیه نقل کرده است و گفته است که این خبر صحیح است، و نیز فقیه برهان الدین در کتاب انباء نجباء الأبناء و ابن اثیر در کامل و ابوالفداء عمادالدین دمشقی در تاریخ خود و شهاب الدین خفاجی در شرح شفا که متعلق به قاضی عیاض است، آورده است و در لمحات، ج۱، ص۳۹۳ که حدیث از ۱۲ طریق نقل شده است. سید شرف الدین هم در کتاب المراجعات نامه ۲۰ و۲۱ را به بیان اعتبار حدیث یوم الدار در منابع اصیل و قابل اعتنا در میان اهل سنت اختصاص داده است. </ref>.
* [[حدیث یوم الانذار]] در میان [[دانشمندان شیعه]] و [[سنی]] از [[مقبولیت]] و اعتبار والائی برخوردار است با این حال افرادی مانند [[ابن تیمیه]] و برخی از [[پیروان]] او به [[سند]] این [[حدیث]] اشکال کرده‌اند وی علاوه بر [[تضعیف]] [[سند]] مدعی [[کذب]] و مجعول بودن [[حدیث]] نزد [[حدیث]] شناسان شده و می‌گوید در منابع معتبر نیامده است<ref>ر.ک: [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]]، ص؟؟؟.</ref>.
*در پاسخ گفته شده است، ادعای [[ضعف]] [[سند]] که به خاطر وجود [[عبد]] الغفار بن [[قاسم]] بن فهد معروف به ابو [[مریم]] [[کوفی]] است، قابل قبول نیست زیرا:
# [[تضعیف]] او معارض با توثیقاتی است که در منابع رجالی [[اهل سنت]] آمده است. مضافا بر اینکه تنها وجه [[ضعف]] او آن است که [[محب]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} است و حال آنکه [[محبت]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} بر اساس [[قواعد]] پذیرفته شده در [[علم حدیث]] نمی‌تواند موجب [[ضعف]] [[راوی]] باشد.
# [[حدیث یوم الدار]] با بیش از ۱۲ طریق در منابع معتبر [[اهل سنت]] ذکر شده که بسیاری از طرق آن به صراحت تصحیح و یا تلقی به قبول شده است. و اما نسبتی که به [[حدیث]] شناسان در مجعول دانستن [[حدیث]] داده نیز [[کذب]] محض است و غیر از خودش چنین ادعائی دیده نشده است. با وجود ذکر [[حدیث]] در منابع معتبری که در آغاز درس نام برده شد ادعای نبودن [[حدیث]] در کتب معتبر نیز [[دروغ]] است. [[تذکر]] این نکته لازم است که شیوه [[ابن تیمیه]] در برخورد و مواجهه با [[احادیث]] مربوط به [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} حتی از سوی [[پیروان]] او هم مورد نقد جدی است به گونه‌ای که سخنان [[ابن تیمیه]] و داوری‌های او را از اعتبار ساقط می‌سازد<ref>ر.ک: [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]]، ص؟؟؟.</ref>.
==[[حدیث یوم الدار]] و [[ولایت]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}==
* [[متکلمان امامیه]] مانند [[سید مرتضی]] و [[علامه حلی]] این [[حدیث]] را به عنوان [[دلیل]] بر [[امامت]] و نمونه‌ای از [[نص جلی]] بر [[خلافت]] [[امیر المؤمنین]] آورده‌اند. در [[حدیث]] [[یوم‌الانذار]] کلماتی که [[رسول اکرم]]{{صل}} درباره [[علی]]{{ع}} فرموده‌اند مانند: {{متن حدیث|إِنَّ هَذَا أَخِی وَ وَصِیِّی‏ وَ خَلِیفَتِی‏ فِیکُمْ‏ فَاسْمَعُوا لَهُ‏ وَ أَطِیعُوهُ}} به صراحت بر مدعای [[امامیه]] در [[خلافت]] و [[جانشینی]] و [[لزوم اطاعت]] از [[امیر المؤمنین]]{{ع}} به عنوان [[خلافت]] و [[وصایت]] دلالت دارد. مخاطبان هم در آن جلسه چیز دیگری برداشت نکردند لذا به [[ابوطالب]] از روی طعنه و [[استهزا]] گفتند: {{متن حدیث|قَدْ أَمَرَکَ أَنْ تَسْمَعَ لِابْنِکَ وَ تُطِیعَ}} تو را [[فرمان]] داد تا حرف پسرت را بشنوی و [[اطاعت]] کنی<ref>ر.ک: [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]]، ص؟؟؟.</ref>.
*برخی از نویسندگان [[اهل سنت]] برای [[رهایی]] از دلالت [[آشکار]] و صریح این [[نص]] معتبر به [[پنهان]] کاری و یا [[تحریف]] [[دست]] زده‌اند؛ برای مثال [[طبری]] که خود در [[کتاب ]][[تاریخ]] این [[روایت]] را با لفظ {{متن حدیث|أَخِی‏ وَ وَصِیِّی‏ وَ خَلِیفَتِی‏ فِیکُمْ}} [[نقل]] کرده، در [[کتاب ]][[تفسیر]] [[وصایت]] و [[خلافت]] را حذف کرده به جای آن از لفظ "کذا وکذا" استفاده کرده است بعد از [[طبری]] نیز برخی همین راه وی در [[کتاب ]][[تفسیر]] را پیموده‌اند<ref>ر.ک: [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]]، ص؟؟؟.</ref>. یا اینکه گفته شده است: در آن جلسه [[پیامبر]]{{صل}} [[حضرت علی]]{{ع}} را به امور شخصی [[وصیت]] کرده، نه به امر [[امامت]] و [[جانشینی]] خود.
*پاسخ: کسی که صدر و ذیل این [[حدیث]] را ملاحظه کند، پی خواهد برد که حدیث‌ دار مربوط به [[امامت]] و [[خلافت]] است. زیرا:
# [[پیامبر]]{{صل}} در همان ابتدای جلسه خطاب به آنها فرمود: من خیر [[دنیا]] و [[آخرت]] را برای شما آورده‌ام و [[خداوند]] به من امر فرموده: که شما را به سوی او بخوانم. پس کدام یک از شما در این امر مرا [[یاری]] می‌کند تا او [[برادر]]، [[وصی]] و [[جانشین]] من در میان شما باشد؟ با توجه به این کلمات و نیز جمله {{متن حدیث|مَنْ‏ یُؤَازِرُنِی‏ عَلَی‏ هَذَا الْأَمْرِ}}ـ که عبارت از [[دعوت]] [[توحیدی]] [[اسلام]] است ـ آیا از [[وصایت]]، جز [[جانشینی]] و [[امامت]] برای [[هدایت]] [[امت]] چیز دیگری فهمیده می‌شود؟
#در [[روایت]] بعد از کلمه {{متن حدیث|وصیی}}، و {{متن حدیث|خلیفتی}} نیز آمده است و [[خلیفه]] به معنای [[جانشینی]] در تمام امور است که آن [[امامت]] و [[خلافت بلافصل]] می‌باشد.
#در ذیل [[حدیث]] آمده است، {{متن حدیث|فَاسْتَمِعُوا لَهُ‏ وَ أَطِیعُوا}} یعنی همه باید از [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} [[اطاعت]] کنید و حرف او را بشنوید و این جملات جز با [[وصایت]] عمومی و [[امامت]] و [[خلافت بلافصل]] [[علی]]{{ع}} [[سازگاری]] ندارد<ref>ر.ک: [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]]، ص؟؟؟.</ref>.
*برخی گفته اند: مجرد [[اقرار]] به [[شهادتین]] و معاونت بر آن موجب این همه [[پاداش]] ([[وصایت]]، [[وزارت]] و [[خلافت]]) نمی‌شود. اگر این طور بود، همه [[مؤمنان]] که [[اقرار]] به [[شهادتین]] کردند و در این امر [[پیامبر]]{{صل}} را کمک کردند نیز باید [[اوصیاء]]، [[وزراء]] و خلفای [[پیامبر]]{{صل}} باشند. در پاسخ گفته شده است:
# [[نبی اکرم]]{{صل}} نفرمود: این [[اجابت]] علت تامه برای [[خلافت]] است، تا اینکه بگوییم هرکه [[اجابت]] کرد او [[خلیفه]] است. مضمون [[روایت]] این نیست که هرکس [[ایمان]] بیاورد [[وصیّ]] و [[خلیفه]] من خواهد بود، بلکه مضمون این است که هر کس مرا در این کار معاونت و معاضدت نماید و [[قوت]] بازوی من گردد و [[یار]] و معین من باشد، او [[خلیفه]] من است.
# [[خداوند]] و [[رسول]] او از اول می‌دانستند، که این بار سنگین و درخواست مهم را جز [[علی]]{{ع}} نمی‌تواند [[اجابت]] کند، ولی به خاطر تثبیت [[امامت]] و [[اتمام حجت]] بر قومش، به طور عموم در این جلسه به صورت پیشنهادی مطرح شد. که با این بیان، فرض تعدد [[اجابت]] کننده، درست نیست زیرا اگر درست بود [[پیامبر]] حتماً معرفی می‌کرد چرا که [[پیامبر]]{{صل}} در آن روز نیاز مبرم به پشتیبانی‌های زیادی داشت. ولی چون [[امر الهی]] بود باید فقط به دست اهلش یعنی [[امیر المؤمنین]] [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} سپرده می‌شد.
*به بیان دیگر [[سخنان پیامبر]]{{صل}} {{متن حدیث|أَیُّکُمْ‏ یُؤَازِرُنِی‏}} در واقع یک [[ابلاغ]][[ امر]] [[خداوند تعالی]] نسبت به [[جعل]] [[ولایت]] و [[جانشینی]] برای [[امیر المؤمنین]]{{ع}} است نه یک انشاء و ایجاد [[ولایت]] به صورت مشروط تا فرض کنیم اگر فرد دیگری قبول می‌کرد او [[صاحب ولایت]] و [[خلافت]] می‌شد. و این در حالی است که [[احادیث متواتر]] دیگر مانند، [[حدیث ثقلین]]، [[غدیر]] و غیره بر [[وصایت]] و [[خلافت امیرالمؤمنین]] [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} تاکید دارد<ref>ر.ک: [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]]، ص؟؟؟.</ref>.
* [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} نیز در پاسخ به این سوال که چرا با وجود [[عباس]] [[عموی پیامبر]]{{صل}} او [[وصی]] و [[وارث پیامبر]] اکرم{{صل}} است؟ به ماجرای [[یوم الدار]] استناد فرموده و [[نصب]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} را علت و سبب این [[منصب]] می‌داند. این استناد و [[استشهاد]] در منابع [[فریقین]] ذکر شده است. حتی [[ابوبکر]] برای فیصله دادن به ادعای [[عباس]] عموی [[رسول الله]]{{صل}} به ماجرای [[یوم الانذار]] و [[نصب]] [[امیر المؤمنین]] به عنوان [[وارث]] و [[وصی]] [[رسول الله]]{{صل}} [[احتجاج]] می‌کند. نکته مهم دیگر در این حادثه دلالت بر [[نبوت]] و [[اعجاز]] است که توجه دیگر نویسندگان [[اسلامی]] را در ضبط حادثه [[یوم الانذار]] با تفاصیل آن به خود جلب نموده است زیرا با توشه کم گروه زیادی را [[اطعام]] کرده است<ref>ر.ک: [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]]، ص؟؟؟.</ref>.


==[[دعوت]] همگانی برای استمرار [[اسلام]]==
== [[یوم الدار]] و [[ولایت]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} ==
* [[دعوت پیامبر]]{{صل}} از [[خاندان]] و [[خویشان]] به معنای آن نیست که [[رسالت پیامبر]]{{صل}} به آنان و [[مردمان]] [[عرب]] منحصر بوده، بلکه شاهدی است بر اینکه [[دعوت پیامبر]]{{صل}} استثناء نمی‌پذیرد و هر [[مصلح]] [[خیرخواهی]] کار [[اصلاح]] را از خود و [[نزدیکان]] خود ‌آغاز می‌‌کند و [[آیه]]، اعلانِ [[دعوت]] همگانی [[پیامبر]]{{صل}} است<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۴۶.</ref>.
متکلمان امامیه مانند [[سید مرتضی]] و [[علامه حلی]] این [[حدیث]] را به عنوان [[دلیل]] بر [[امامت]] و نمونه‌ای از نص جلی بر [[خلافت]] [[امیرالمؤمنین]] آورده‌اند. در [[حدیث]] [[یوم‌الانذار]] کلماتی که [[رسول اکرم]] {{صل}} درباره [[علی]] {{ع}} فرموده‌اند مانند: {{متن حدیث|إِنَّ هَذَا أَخِی وَ وَصِیِّی‏ وَ خَلِیفَتِی‏ فِیکُمْ‏ فَاسْمَعُوا لَهُ‏ وَ أَطِیعُوهُ}}، به صراحت بر مدعای [[امامیه]] در [[خلافت]] و [[جانشینی]] و [[لزوم اطاعت]] از [[امیر المؤمنین]] {{ع}} به عنوان [[خلافت]] و [[وصایت]] دلالت دارد. مخاطبان هم در آن جلسه چیز دیگری برداشت نکردند لذا به [[ابوطالب]] از روی طعنه و [[استهزا]] گفتند: {{متن حدیث|قَدْ أَمَرَکَ أَنْ تَسْمَعَ لِابْنِکَ وَ تُطِیعَ}} تو را [[فرمان]] داد تا حرف پسرت را بشنوی و [[اطاعت]] کنی<ref>ر.ک: [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]].</ref>.
*همراه کردن [[خلافت]] و [[وصایت]] با [[رسالت]]، نشان از جدایی ناپذیری آنها از یکدیگر است. از این رو، [[شیعه]] [[معتقد]] است [[امامت]]، ادامۀ [[نبوت]] است؛ بدین معنا که [[شریعت الهی]] به واسطۀ [[مقام نبوت]] آغاز و [[ابلاغ]] می‌شود و با [[مقام امامت]]، [[حفظ]] و عملی می‌گردد و [[مقام]] و [[منصب امامت]] و [[جانشینی]] [[رسول اکرم]]{{صل}} برای [[هدایت]] [[امت]] بعد از آن [[حضرت]] به اندازه‌ای با اهمیت و [[ارزشمند]] است که همزمان با اعلام [[رسالت]] به آن پرداخته آن هم نه به صورت کلی و مبهم بلکه مصداق را نیز مشخص فرموده است <ref>ر.ک: مفاهیم القرآن، ج ۲، ص۱۷۳ و ج ۷، ص ۵۲۳؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۴۶؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۲۲۳. </ref>.
 
*از دیگر پیام‌های این دو [[ابلاغ]] همزمان، عدم [[محدودیت]] زمانی و استمرار [[تعالیم]] [[حیات]] بخش [[اسلام]] برای [[بشریت]] تا [[آخرالزمان]] است. به بیان دیگر آغاز [[دعوت]] و [[اعلان]] [[رسالت]] در بردارنده [[پیام]] [[خاتمیت دین اسلام]] و استمرار آن به وسیلۀ [[امامان]] است. [[همراهی]] و [[همدلی]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} از آغاز [[دعوت]] تا پایان [[عمر]] [[رسول اکرم]]{{صل}} از افتخاراتش محسوب می‌شود آن هم در زمانی که از ابتدا همه عقب رفته و حاضر به [[همراهی]] نشدند اما [[علی]]{{ع}} اعلام [[وفاداری]] و [[همکاری]] نمود و تا آخر بر این [[عهد]] باقی ماند. [[امام امیرالمؤمنین]]{{ع}} می‌فرماید: [[اصحاب]] و [[یاران]] رازدار [[محمد]]{{صل}} به خوبی می‌دانند که من هرگز به معارضه با ([[احکام]] و [[دستورات]]) [[خدا]] و پیامبرش برنخاستم (بلکه پیوسته چشم بر امر وگوش بر [[فرمان]] بودم) من با [[جان]] خود در صحنه‌های نبردی که شجاعان فرار می‌کردند و گام‌هایشان به عقب بر می‌گشت او را [[یاری]] کردم. این شجاعتی است که [[خداوند]] مرا به آن اکرام فرمود<ref>ر.ک: [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]]، ص؟؟؟.</ref>.
== [[دعوت]] همگانی برای استمرار [[اسلام]] ==
*بنابراین، آیۀ [[انذار]] و [[حدیث یوم الدار]] که [[حدیث الدار]]، [[حدیث بدء الدعوة]] و [[حدیث العشیره]] هم گفته می‌شود از [[فضایل]] [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} و [[دلایل امامت]] و [[خلافت بلافصل]] اوست<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۴۶؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۲۲۳.</ref>.
[[دعوت پیامبر]]{{صل}} از [[خاندان]] و [[خویشان]] به معنای آن نیست که [[رسالت پیامبر]]{{صل}} به آنان و [[مردمان عرب]] منحصر بوده، بلکه شاهدی است بر اینکه دعوت پیامبر{{صل}} استثناء نمی‌پذیرد و هر [[مصلح]] [[خیرخواهی]] کار [[اصلاح]] را از خود و [[نزدیکان]] خود ‌آغاز می‌‌کند و [[آیه]]، اعلانِ دعوت همگانی [[پیامبر]]{{صل}} است<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص۴۶.</ref>.
 
همراه کردن [[خلافت]] و [[وصایت]] با [[رسالت]]، نشان از جدایی ناپذیری آنها از یکدیگر است. از این رو، [[شیعه]] [[معتقد]] است [[امامت]]، ادامۀ [[نبوت]] است؛ بدین معنا که [[شریعت الهی]] به واسطۀ [[مقام نبوت]] آغاز و [[ابلاغ]] می‌شود و با [[مقام امامت]]، [[حفظ]] و عملی می‌گردد و مقام و [[منصب امامت]] و [[جانشینی]] [[رسول اکرم]]{{صل}} برای [[هدایت امت]] بعد از آن حضرت به اندازه‌ای با اهمیت و ارزشمند است که همزمان با اعلام رسالت به آن پرداخته آن هم نه به صورت کلی و مبهم بلکه مصداق را نیز مشخص فرموده است <ref>ر.ک: مفاهیم القرآن، ج ۲، ص۱۷۳ و ج ۷، ص۵۲۳؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص۴۶؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۲۲۳.</ref>.
 
از دیگر پیام‌های این دو ابلاغ همزمان، عدم محدودیت زمانی و استمرار تعالیم [[حیات]] بخش اسلام برای [[بشریت]] تا [[آخرالزمان]] است. به بیان دیگر آغاز دعوت و [[اعلان]] رسالت در بردارنده [[پیام]] خاتمیت دین اسلام و استمرار آن به وسیلۀ [[امامان]] است. [[همراهی]] و همدلی [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} از آغاز دعوت تا پایان عمر رسول اکرم{{صل}} از افتخاراتش محسوب می‌شود آن هم در زمانی که از ابتدا همه عقب رفته و حاضر به همراهی نشدند اما علی{{ع}} اعلام [[وفاداری]] و [[همکاری]] نمود و تا آخر بر این [[عهد]] باقی ماند. [[امام امیرالمؤمنین]]{{ع}} می‌فرماید: [[اصحاب]] و [[یاران]] رازدار محمد{{صل}} به خوبی می‌دانند که من هرگز به معارضه با ([[احکام]] و [[دستورات]]) [[خدا]] و پیامبرش برنخاستم (بلکه پیوسته چشم بر امر وگوش بر [[فرمان]] بودم) من با [[جان]] خود در صحنه‌های نبردی که [[شجاعان]] فرار می‌کردند و گام‌هایشان به عقب بر می‌گشت او را [[یاری]] کردم. این شجاعتی است که [[خداوند]] مرا به آن [[اکرام]] فرمود<ref>ر.ک: [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]].</ref>.
 
بنابراین، [[آیۀ انذار]] و [[حدیث یوم الدار]] که [[حدیث الدار]]، [[حدیث بدء الدعوة]] و [[حدیث العشیره]] هم گفته می‌شود از [[فضایل علی بن ابی طالب]]{{ع}} و [[دلایل امامت]] و خلافت بلافصل اوست<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص۴۶؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۲۲۳.</ref>.
 
== اشکال اهل سنت به روایت و پاسخ آن ==
برخی از نویسندگان [[اهل سنت]] برای رهایی از دلالت آشکار و صریح این [[نص]] معتبر به [[پنهان]] کاری و یا [[تحریف]] [[دست]] زده‌اند؛ برای مثال [[طبری]] که خود در [[کتاب]] [[تاریخ]] این [[روایت]] را با لفظ {{متن حدیث|أَخِی‏ وَ وَصِیِّی‏ وَ خَلِیفَتِی‏ فِیکُمْ}} [[نقل]] کرده، در [[کتاب]] [[تفسیر]]، [[وصایت]] و [[خلافت]] را حذف کرده و به جای آن از لفظ "کذا وکذا" استفاده کرده است بعد از [[طبری]] نیز برخی همین راه وی در [[کتاب]] [[تفسیر]] را پیموده‌اند<ref>ر.ک: [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]].</ref>. یا اینکه گفته شده است: در آن جلسه [[پیامبر]] {{صل}} [[حضرت علی]] {{ع}} را به امور شخصی [[وصیت]] کرده، نه به امر [[امامت]] و [[جانشینی]] خود.
 
پاسخ: کسی که صدر و ذیل این [[حدیث]] را ملاحظه کند، پی خواهد برد که حدیث‌ دار مربوط به [[امامت]] و [[خلافت]] است. زیرا:
# [[پیامبر]] {{صل}} در همان ابتدای جلسه خطاب به آنها فرمود: من خیر [[دنیا]] و [[آخرت]] را برای شما آورده‌ام و [[خداوند]] به من امر فرموده: که شما را به سوی او بخوانم. پس کدام یک از شما در این امر مرا [[یاری]] می‌کند تا او [[برادر]]، [[وصی]] و [[جانشین]] من در میان شما باشد؟ با توجه به این کلمات و نیز جمله {{متن حدیث|مَنْ‏ یُؤَازِرُنِی‏ عَلَی‏ هَذَا الْأَمْرِ}} ـ که عبارت از [[دعوت]] [[توحیدی]] [[اسلام]] است ـ آیا از [[وصایت]]، جز [[جانشینی]] و [[امامت]] برای [[هدایت]] [[امت]] چیز دیگری فهمیده می‌شود؟
# در [[روایت]] بعد از کلمه {{متن حدیث|وصیی}}، {{متن حدیث|خلیفتی}} نیز آمده است و [[خلیفه]] به معنای [[جانشینی]] در تمام امور است که آن [[امامت]] و [[خلافت بلافصل]] است.
# در ذیل [[حدیث]] آمده است، {{متن حدیث|فَاسْتَمِعُوا لَهُ‏ وَ أَطِیعُوا}} یعنی همه باید از [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} [[اطاعت]] کنید و حرف او را بشنوید و این جملات جز با [[وصایت]] عمومی و [[امامت]] و [[خلافت بلافصل]] [[علی]] {{ع}} [[سازگاری]] ندارد.
 
برخی گفته اند: مجرد [[اقرار]] به [[شهادتین]] و معاونت بر آن موجب این همه [[پاداش]] ([[وصایت]]، [[وزارت]] و [[خلافت]]) نمی‌شود. اگر این طور بود، همه [[مؤمنان]] که [[اقرار]] به [[شهادتین]] کردند و در این امر [[پیامبر]] {{صل}} را کمک کردند نیز باید [[اوصیاء]]، [[وزراء]] و خلفای [[پیامبر]] {{صل}} باشند. در پاسخ گفته شده است:
# [[نبی اکرم]] {{صل}} نفرمود: این [[اجابت]] علت تامه برای [[خلافت]] است، تا اینکه بگوییم هرکه [[اجابت]] کرد او [[خلیفه]] است. مضمون [[روایت]] این نیست که هرکس [[ایمان]] بیاورد [[وصیّ]] و [[خلیفه]] من خواهد بود، بلکه مضمون این است که هر کس مرا در این کار معاونت و معاضدت نماید و [[قوت]] بازوی من گردد و [[یار]] و معین من باشد، او [[خلیفه]] من است.
# [[خداوند]] و [[رسول]] او از اول می‌دانستند این بار سنگین و درخواست مهم را جز [[علی]] {{ع}} نمی‌تواند [[اجابت]] کند، ولی به خاطر تثبیت [[امامت]] و [[اتمام حجت]] بر قومش، به طور عموم در این جلسه به صورت پیشنهادی مطرح شد. با این بیان، فرض تعدد [[اجابت]] کننده، درست نیست زیرا اگر درست بود [[پیامبر]] حتماً معرفی می‌کرد چرا که [[پیامبر]] {{صل}} در آن روز نیاز مبرم به پشتیبانی‌های زیادی داشت. ولی چون [[امر الهی]] بود باید فقط به دست اهلش یعنی [[امیر المؤمنین]] [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} سپرده می‌شد.
 
به بیان دیگر [[سخنان پیامبر]] {{صل}} {{متن حدیث|أَیُّکُمْ‏ یُؤَازِرُنِی‏}} در واقع یک [[ابلاغ]] [[امر]] [[خداوند تعالی]] نسبت به [[جعل]] [[ولایت]] و [[جانشینی]] برای [[امیر المؤمنین]] {{ع}} است نه یک انشاء و ایجاد [[ولایت]] به صورت مشروط تا فرض کنیم اگر فرد دیگری قبول می‌کرد او [[صاحب ولایت]] و [[خلافت]] می‌شد و این در حالی است که [[احادیث متواتر]] دیگر مانند، [[حدیث ثقلین]]، [[غدیر]] و غیره بر [[وصایت]] و [[خلافت امیرالمؤمنین]] [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} تاکید دارد.
 
[[امیرالمؤمنین]] {{ع}} نیز در پاسخ به این سوال که چرا با وجود [[عباس]] [[عموی پیامبر]] {{صل}} او [[وصی]] و وارث پیامبر اکرم {{صل}} است؟ به ماجرای [[یوم الدار]] استناد فرموده و [[نصب]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} را علت و سبب این [[منصب]] می‌داند. این استناد و [[استشهاد]] در منابع [[فریقین]] ذکر شده است. حتی [[ابوبکر]] برای فیصله دادن به ادعای [[عباس]] عموی [[رسول الله]] {{صل}} به ماجرای [[یوم الانذار]] و [[نصب]] [[امیر المؤمنین]] به عنوان [[وارث]] و [[وصی]] [[رسول الله]] {{صل}} [[احتجاج]] می‌کند. نکته مهم دیگر در این حادثه دلالت بر [[نبوت]] و [[اعجاز]] است که توجه دیگر نویسندگان [[اسلامی]] را در ضبط حادثه [[یوم الانذار]] با تفاصیل آن به خود جلب نموده است زیرا با توشه کم گروه زیادی را [[اطعام]] کرده است<ref>ر.ک: [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]].</ref>.


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}  
{{منابع}}  
# [[پرونده:1368987.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|'''فرهنگ غدیر''']].
# [[پرونده:1368987.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|'''فرهنگ غدیر''']]
# [[پرونده:13681148.jpg|22px]] [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|'''گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین''']].
# [[پرونده:1414.jpg|22px]] [[فرهنگ شیعه (کتاب)|'''فرهنگ شیعه''']]
# [[پرونده:1414.jpg|22px]] [[فرهنگ شیعه (کتاب)|'''فرهنگ شیعه''']]
# [[پرونده:1368914.jpg|22px]] [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|'''معارف و عقاید ۵''']]
# [[پرونده:1368914.jpg|22px]] [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|'''معارف و عقاید ۵''']]
{{پایان}}
{{پایان منابع}}
{{پایان}}
 
==جستارهای وابسته==


== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:مدخل]]
[[رده:اثبات امامت امام علی]]
[[رده:یوم‌الدار]]
[[رده:مفاهیم در کلام اسلامی]]
[[رده:مفاهیم در کلام اسلامی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۳ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۳۲

یوم‌الدار از جمله روایاتی است که متکلمان برای اثبات ولایت و جانشینی امیرالمؤمنین(ع) به آن تمسک جسته‌اند و قائل‌اند این روایت به صراحت بر مدعای امامیه در خلافت و جانشینی و لزوم اطاعت از امیر المؤمنین(ع) به عنوان خلافت و وصایت دلالت دارد. هرچند اهل سنت در این استدلال اشکالاتی مطرح کرده‌اند که به آن پاسخ داده شده است.

یوم الدار و ولایت امیرالمؤمنین (ع)

متکلمان امامیه مانند سید مرتضی و علامه حلی این حدیث را به عنوان دلیل بر امامت و نمونه‌ای از نص جلی بر خلافت امیرالمؤمنین آورده‌اند. در حدیث یوم‌الانذار کلماتی که رسول اکرم (ص) درباره علی (ع) فرموده‌اند مانند: «إِنَّ هَذَا أَخِی وَ وَصِیِّی‏ وَ خَلِیفَتِی‏ فِیکُمْ‏ فَاسْمَعُوا لَهُ‏ وَ أَطِیعُوهُ»، به صراحت بر مدعای امامیه در خلافت و جانشینی و لزوم اطاعت از امیر المؤمنین (ع) به عنوان خلافت و وصایت دلالت دارد. مخاطبان هم در آن جلسه چیز دیگری برداشت نکردند لذا به ابوطالب از روی طعنه و استهزا گفتند: «قَدْ أَمَرَکَ أَنْ تَسْمَعَ لِابْنِکَ وَ تُطِیعَ» تو را فرمان داد تا حرف پسرت را بشنوی و اطاعت کنی[۱].

دعوت همگانی برای استمرار اسلام

دعوت پیامبر(ص) از خاندان و خویشان به معنای آن نیست که رسالت پیامبر(ص) به آنان و مردمان عرب منحصر بوده، بلکه شاهدی است بر اینکه دعوت پیامبر(ص) استثناء نمی‌پذیرد و هر مصلح خیرخواهی کار اصلاح را از خود و نزدیکان خود ‌آغاز می‌‌کند و آیه، اعلانِ دعوت همگانی پیامبر(ص) است[۲].

همراه کردن خلافت و وصایت با رسالت، نشان از جدایی ناپذیری آنها از یکدیگر است. از این رو، شیعه معتقد است امامت، ادامۀ نبوت است؛ بدین معنا که شریعت الهی به واسطۀ مقام نبوت آغاز و ابلاغ می‌شود و با مقام امامت، حفظ و عملی می‌گردد و مقام و منصب امامت و جانشینی رسول اکرم(ص) برای هدایت امت بعد از آن حضرت به اندازه‌ای با اهمیت و ارزشمند است که همزمان با اعلام رسالت به آن پرداخته آن هم نه به صورت کلی و مبهم بلکه مصداق را نیز مشخص فرموده است [۳].

از دیگر پیام‌های این دو ابلاغ همزمان، عدم محدودیت زمانی و استمرار تعالیم حیات بخش اسلام برای بشریت تا آخرالزمان است. به بیان دیگر آغاز دعوت و اعلان رسالت در بردارنده پیام خاتمیت دین اسلام و استمرار آن به وسیلۀ امامان است. همراهی و همدلی امیرالمؤمنین(ع) از آغاز دعوت تا پایان عمر رسول اکرم(ص) از افتخاراتش محسوب می‌شود آن هم در زمانی که از ابتدا همه عقب رفته و حاضر به همراهی نشدند اما علی(ع) اعلام وفاداری و همکاری نمود و تا آخر بر این عهد باقی ماند. امام امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: اصحاب و یاران رازدار محمد(ص) به خوبی می‌دانند که من هرگز به معارضه با (احکام و دستورات) خدا و پیامبرش برنخاستم (بلکه پیوسته چشم بر امر وگوش بر فرمان بودم) من با جان خود در صحنه‌های نبردی که شجاعان فرار می‌کردند و گام‌هایشان به عقب بر می‌گشت او را یاری کردم. این شجاعتی است که خداوند مرا به آن اکرام فرمود[۴].

بنابراین، آیۀ انذار و حدیث یوم الدار که حدیث الدار، حدیث بدء الدعوة و حدیث العشیره هم گفته می‌شود از فضایل علی بن ابی طالب(ع) و دلایل امامت و خلافت بلافصل اوست[۵].

اشکال اهل سنت به روایت و پاسخ آن

برخی از نویسندگان اهل سنت برای رهایی از دلالت آشکار و صریح این نص معتبر به پنهان کاری و یا تحریف دست زده‌اند؛ برای مثال طبری که خود در کتاب تاریخ این روایت را با لفظ «أَخِی‏ وَ وَصِیِّی‏ وَ خَلِیفَتِی‏ فِیکُمْ» نقل کرده، در کتاب تفسیر، وصایت و خلافت را حذف کرده و به جای آن از لفظ "کذا وکذا" استفاده کرده است بعد از طبری نیز برخی همین راه وی در کتاب تفسیر را پیموده‌اند[۶]. یا اینکه گفته شده است: در آن جلسه پیامبر (ص) حضرت علی (ع) را به امور شخصی وصیت کرده، نه به امر امامت و جانشینی خود.

پاسخ: کسی که صدر و ذیل این حدیث را ملاحظه کند، پی خواهد برد که حدیث‌ دار مربوط به امامت و خلافت است. زیرا:

  1. پیامبر (ص) در همان ابتدای جلسه خطاب به آنها فرمود: من خیر دنیا و آخرت را برای شما آورده‌ام و خداوند به من امر فرموده: که شما را به سوی او بخوانم. پس کدام یک از شما در این امر مرا یاری می‌کند تا او برادر، وصی و جانشین من در میان شما باشد؟ با توجه به این کلمات و نیز جمله «مَنْ‏ یُؤَازِرُنِی‏ عَلَی‏ هَذَا الْأَمْرِ» ـ که عبارت از دعوت توحیدی اسلام است ـ آیا از وصایت، جز جانشینی و امامت برای هدایت امت چیز دیگری فهمیده می‌شود؟
  2. در روایت بعد از کلمه «وصیی»، «خلیفتی» نیز آمده است و خلیفه به معنای جانشینی در تمام امور است که آن امامت و خلافت بلافصل است.
  3. در ذیل حدیث آمده است، «فَاسْتَمِعُوا لَهُ‏ وَ أَطِیعُوا» یعنی همه باید از علی بن ابی طالب (ع) اطاعت کنید و حرف او را بشنوید و این جملات جز با وصایت عمومی و امامت و خلافت بلافصل علی (ع) سازگاری ندارد.

برخی گفته اند: مجرد اقرار به شهادتین و معاونت بر آن موجب این همه پاداش (وصایت، وزارت و خلافت) نمی‌شود. اگر این طور بود، همه مؤمنان که اقرار به شهادتین کردند و در این امر پیامبر (ص) را کمک کردند نیز باید اوصیاء، وزراء و خلفای پیامبر (ص) باشند. در پاسخ گفته شده است:

  1. نبی اکرم (ص) نفرمود: این اجابت علت تامه برای خلافت است، تا اینکه بگوییم هرکه اجابت کرد او خلیفه است. مضمون روایت این نیست که هرکس ایمان بیاورد وصیّ و خلیفه من خواهد بود، بلکه مضمون این است که هر کس مرا در این کار معاونت و معاضدت نماید و قوت بازوی من گردد و یار و معین من باشد، او خلیفه من است.
  2. خداوند و رسول او از اول می‌دانستند این بار سنگین و درخواست مهم را جز علی (ع) نمی‌تواند اجابت کند، ولی به خاطر تثبیت امامت و اتمام حجت بر قومش، به طور عموم در این جلسه به صورت پیشنهادی مطرح شد. با این بیان، فرض تعدد اجابت کننده، درست نیست زیرا اگر درست بود پیامبر حتماً معرفی می‌کرد چرا که پیامبر (ص) در آن روز نیاز مبرم به پشتیبانی‌های زیادی داشت. ولی چون امر الهی بود باید فقط به دست اهلش یعنی امیر المؤمنین علی بن ابی طالب (ع) سپرده می‌شد.

به بیان دیگر سخنان پیامبر (ص) «أَیُّکُمْ‏ یُؤَازِرُنِی‏» در واقع یک ابلاغ امر خداوند تعالی نسبت به جعل ولایت و جانشینی برای امیر المؤمنین (ع) است نه یک انشاء و ایجاد ولایت به صورت مشروط تا فرض کنیم اگر فرد دیگری قبول می‌کرد او صاحب ولایت و خلافت می‌شد و این در حالی است که احادیث متواتر دیگر مانند، حدیث ثقلین، غدیر و غیره بر وصایت و خلافت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) تاکید دارد.

امیرالمؤمنین (ع) نیز در پاسخ به این سوال که چرا با وجود عباس عموی پیامبر (ص) او وصی و وارث پیامبر اکرم (ص) است؟ به ماجرای یوم الدار استناد فرموده و نصب پیامبر اکرم (ص) را علت و سبب این منصب می‌داند. این استناد و استشهاد در منابع فریقین ذکر شده است. حتی ابوبکر برای فیصله دادن به ادعای عباس عموی رسول الله (ص) به ماجرای یوم الانذار و نصب امیر المؤمنین به عنوان وارث و وصی رسول الله (ص) احتجاج می‌کند. نکته مهم دیگر در این حادثه دلالت بر نبوت و اعجاز است که توجه دیگر نویسندگان اسلامی را در ضبط حادثه یوم الانذار با تفاصیل آن به خود جلب نموده است زیرا با توشه کم گروه زیادی را اطعام کرده است[۷].

منابع

پانویس