خدامحوری: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{نبوت}}
{{نبوت}}
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[خدامحوری در قرآن]] - [[خدامحوری در فقه سیاسی]] - [[خدامحوری در معارف و سیره فاطمی]]| پرسش مرتبط  = }}
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[خدامحوری در قرآن]] - [[خدامحوری در حدیث]] - [[خدامحوری در معارف و سیره فاطمی]]</div>


==مقدمه==
== مقدمه ==
یکی از شاخص‌ها و اصول بنیادین [[اخلاق سیاسی]] در [[سیره پیامبر اکرم]]{{صل}}، محوریت [[توحید]] و [[تقرب]] به [[ذات اقدس الهی]] است. اساس [[دعوت]] آن [[حضرت]] نیز فراخوانی [[مردم]] به [[شناخت]] و [[عبادت]] [[خالق]] خویش بوده است. سخن مکرر آن حضرت در دعوت خویش آن بوده است که {{متن حدیث|قُولُوا لَا إِلَهَ‏ إِلَّا اللَّهُ‏ تُفْلِحُوا}}<ref>الذهبی، تاریخ الإسلام، تحقیق عمر عبدالسلام تدمری، (بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۹۸۷ م - ۱۴۰۷ ه-.ق) ص۱۵۱؛ علی بن عمر الدارقطنی، سنن الدار قطنی، تحقیق، تعلیق و تخریج مجدی بن منصور سید الشوری، (بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۹۹۶م/۱۴۱۷ه.ق) ج۳، ص۴۰.</ref>. آن حضرت در حالی این دعوت را مطرح می‌کرد که در بسیاری موارد مورد [[آزار]] و [[اذیت]] [[مشرکان]] و حتی [[خویشان]] خود قرار می‌گرفت. از [[رسول اکرم]]{{صل}} نقل شده است که ایشان می‌فرمودند: «هر کسی بخواهد قوی‌ترین [[مردمان]] باشد باید بر [[خداوند]] [[توکل]] کند»<ref>{{متن حدیث|مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَكُونَ أَقْوَى النَّاسِ فَلْيَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ}}؛ المتقی الهندی، کنز العمال، تحقیق الشیخ بکری حیانی، (بیروت، مؤسسة الرسالة، ۱۹۸۹ م / ۱۴۰۹ ه.ق) ج۳، ص۱۰۱، ح۵۶۸۶.</ref>. [[قاضی]] [[عیاض]] از [[حضرت علی]]{{ع}} نقل می‌کند که ایشان فرمودند: روزی من از [[رسول الله]]{{صل}} از [[سنت]] ایشان پرسیدم، فرمودند: [[معرفت]] [[سرمایه]] من، [[عقل]] [[اساس دین]] من، [[محبت]] جهاز من و [[شوق]] مرکب من، [[ذکر خدا]] مونس من و [[اعتماد]] گنج من، [[حزن]] [[رفیق]] من و [[علم]] [[سلاح]] من و [[صبر]] ردای من و [[رضایت]] [[غنیمت]] من و عجز مایه [[مباهات]] من و [[زهد]] پیشه من و [[یقین]] [[توانایی]] من و [[صدق]] [[شفیع]] من و [[طاعت]] کفایت‌کننده من و [[جهاد]] [[خلق]] من و [[نماز]] [[نور]] چشم من است<ref>القاضی عیاض، الشفا بتعریف حقوق المصطفی، (بیروت، دارالفکر للطباعة والنشر والتوزیع، ۱۹۸۸ م / ۱۴۰۹ ه.ق) ج۱، ص۱۴۷-۱۴۶.</ref>.
یکی از شاخص‌ها و اصول بنیادین [[اخلاق سیاسی]] در [[سیره پیامبر اکرم]] {{صل}}، محوریت [[توحید]] و [[تقرب]] به [[ذات اقدس الهی]] است. اساس [[دعوت]] آن [[حضرت]] نیز فراخوانی [[مردم]] به [[شناخت]] و [[عبادت]] [[خالق]] خویش بوده است. سخن مکرر آن حضرت در دعوت خویش آن بوده است که {{متن حدیث|قُولُوا لَا إِلَهَ‏ إِلَّا اللَّهُ‏ تُفْلِحُوا}}<ref>الذهبی، تاریخ الإسلام، تحقیق عمر عبدالسلام تدمری، (بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۹۸۷ م - ۱۴۰۷ ه-.ق) ص۱۵۱؛ علی بن عمر الدارقطنی، سنن الدار قطنی، تحقیق، تعلیق و تخریج مجدی بن منصور سید الشوری، (بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۹۹۶م/۱۴۱۷ﻫ.ق) ج۳، ص۴۰.</ref>. آن حضرت در حالی این دعوت را مطرح می‌کرد که در بسیاری موارد مورد [[آزار]] و [[اذیت]] [[مشرکان]] و حتی [[خویشان]] خود قرار می‌گرفت. از [[رسول اکرم]] {{صل}} نقل شده است که ایشان می‌فرمودند: «هر کسی بخواهد قوی‌ترین [[مردمان]] باشد باید بر [[خداوند]] [[توکل]] کند»<ref>{{متن حدیث|مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَكُونَ أَقْوَى النَّاسِ فَلْيَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ}}؛ المتقی الهندی، کنز العمال، تحقیق الشیخ بکری حیانی، (بیروت، مؤسسة الرسالة، ۱۹۸۹ م / ۱۴۰۹ .ق) ج۳، ص۱۰۱، ح۵۶۸۶.</ref>. [[قاضی]] [[عیاض]] از [[حضرت علی]] {{ع}} نقل می‌کند که ایشان فرمودند: روزی من از [[رسول الله]] {{صل}} از [[سنت]] ایشان پرسیدم، فرمودند: [[معرفت]] [[سرمایه]] من، [[عقل]] [[اساس دین]] من، [[محبت]] جهاز من و [[شوق]] مرکب من، [[ذکر خدا]] مونس من و [[اعتماد]] گنج من، [[حزن]] [[رفیق]] من و [[علم]] [[سلاح]] من و [[صبر]] ردای من و [[رضایت]] [[غنیمت]] من و عجز مایه [[مباهات]] من و [[زهد]] پیشه من و [[یقین]] [[توانایی]] من و [[صدق]] [[شفیع]] من و [[طاعت]] کفایت‌کننده من و [[جهاد]] [[خلق]] من و [[نماز]] [[نور]] چشم من است<ref>القاضی عیاض، الشفا بتعریف حقوق المصطفی، (بیروت، دارالفکر للطباعة والنشر والتوزیع، ۱۹۸۸ م / ۱۴۰۹ .ق) ج۱، ص۱۴۷-۱۴۶.</ref>.


در [[حدیث]] دیگری از آن حضرت نقل شده است که «ثمره [[قلب]] من در ذکر خدا و [[اندوه]] من به خاطر امتم و شوق و [[اشتیاق]] من به سوی خداوند است»<ref>القاضی عیاض، الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج۱، ص۱۴۷-۱۴۶.</ref>. [[امام حسین]]{{ع}} از [[پدر]] گرامی خود درباره وضعیت مجلس [[پیامبر]]{{صل}} می‌پرسد، [[حضرت علی]]{{ع}} می‌فرمایند: «[[رسول الله]]{{صل}} در [[مجلسی]] نمی‌نشست و برنمی‌خاست، جز با [[یاد خدا]]»<ref>ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، (النجف الاشرف، المکتبة الحیدریة، ۱۹۵۶ م / ۱۳۷۶ ه.ق) ج۱، ص۱۲۷.</ref>.
در [[حدیث]] دیگری از آن حضرت نقل شده است که «ثمره [[قلب]] من در ذکر خدا و [[اندوه]] من به خاطر امتم و شوق و [[اشتیاق]] من به سوی خداوند است»<ref>القاضی عیاض، الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج۱، ص۱۴۷-۱۴۶.</ref>. [[امام حسین]] {{ع}} از [[پدر]] گرامی خود درباره وضعیت مجلس [[پیامبر]] {{صل}} می‌پرسد، [[حضرت علی]] {{ع}} می‌فرمایند: «[[رسول الله]] {{صل}} در [[مجلسی]] نمی‌نشست و برنمی‌خاست، جز با [[یاد خدا]]»<ref>ابن‌شهرآشوب، مناقب آل أبی طالب، (النجف الاشرف، المکتبة الحیدریة، ۱۹۵۶ م / ۱۳۷۶ .ق) ج۱، ص۱۲۷.</ref>.


توحیدمحوری نه تنها در [[زندگی شخصی]]، بلکه در [[زندگی]] جمعی و [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] آن [[حضرت]] نیز بارز بود. [[قرآن کریم]] بر این نکته تصریح می‌کند. قرآن کریم [[خداوند]] را در میدان [[جنگ]] [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} محور می‌داند و می‌فرماید: {{متن قرآن|فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى}}<ref>«پس شما آنان را نکشتید که خداوند آنان را کشت، و چون تیر افکندی تو نیفکندی بلکه خداوند افکند» سوره انفال، آیه ۱۷.</ref>.
توحیدمحوری نه تنها در [[زندگی شخصی]]، بلکه در [[زندگی]] جمعی و [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] آن [[حضرت]] نیز بارز بود. [[قرآن کریم]] بر این نکته تصریح می‌کند. قرآن کریم [[خداوند]] را در میدان [[جنگ]] [[پیامبر گرامی اسلام]] {{صل}} محور می‌داند و می‌فرماید: {{متن قرآن|فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى}}<ref>«پس شما آنان را نکشتید که خداوند آنان را کشت، و چون تیر افکندی تو نیفکندی بلکه خداوند افکند» سوره انفال، آیه ۱۷.</ref>.


[[علامه طباطبایی]] در [[تفسیر]] این [[آیه]] می‌فرماید:
[[علامه طباطبایی]] در [[تفسیر]] این [[آیه]] می‌فرماید:
منظور از جمله {{متن قرآن|فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى}} این است که عادی بودن داستان [[بدر]] را [[نفی]] و [[انکار]] نموده و می‌فرماید [[خیال]] نکنید [[استیصال]] [[کفار]] و [[غلبه]] شما بر ایشان امری عادی و طبیعی بود. چگونه ممکن است چنین باشد و حال آنکه عادتاً و طبیعتاً مردمی اندک و انگشت‌شمار و فاقد تجهیزات [[جنگی]] با یک یا دو رأس اسب و عدد مختصری [[زره]] و [[شمشیر]] نمی‌توانند لشکری مجهز به اسبان و [[اسلحه]] و مردان جنگی و آذوقه را تار و مار سازند، چون عدد ایشان چند برابر است و نیروی ایشان قابل مقایسه با نیروی این عده نیست. وسایل غلبه و [[پیروزی]] همه با آنهاست، پس قهراً آنها باید [[پیروز]] شوند. پس این [[خدای سبحان]] بود که به وسیله ملایکه‌ای که نازل فرمود [[مؤمنین]] را [[استوار]] و کفار را مرعوب کرد و با آن سنگ‌ریزه‌ها که [[رسول خدا]]{{صل}} به سمتشان پاشید فراریشان داد، و مؤمنین را بر کشتن و [[اسیر]] گرفتن آنان تمکن داده و بدین وسیله [[کید]] ایشان را خنثی و سر و صدایشان را خفه کرد<ref>محمدحسین طباطبایی، ترجمه المیزان، ترجمه موسوی همدانی، ج۹، ص۴۸.</ref>.
منظور از جمله {{متن قرآن|فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى}} این است که عادی بودن داستان [[بدر]] را [[نفی]] و [[انکار]] نموده و می‌فرماید [[خیال]] نکنید [[استیصال]] [[کفار]] و [[غلبه]] شما بر ایشان امری عادی و طبیعی بود. چگونه ممکن است چنین باشد و حال آنکه عادتاً و طبیعتاً مردمی اندک و انگشت‌شمار و فاقد تجهیزات [[جنگی]] با یک یا دو رأس اسب و عدد مختصری [[زره]] و [[شمشیر]] نمی‌توانند لشکری مجهز به اسبان و [[اسلحه]] و مردان جنگی و آذوقه را تار و مار سازند، چون عدد ایشان چند برابر است و نیروی ایشان قابل مقایسه با نیروی این عده نیست. وسایل غلبه و [[پیروزی]] همه با آنهاست، پس قهراً آنها باید [[پیروز]] شوند. پس این [[خدای سبحان]] بود که به وسیله ملایکه‌ای که نازل فرمود [[مؤمنین]] را [[استوار]] و کفار را مرعوب کرد و با آن سنگ‌ریزه‌ها که [[رسول خدا]] {{صل}} به سمتشان پاشید فراریشان داد، و مؤمنین را بر کشتن و [[اسیر]] گرفتن آنان تمکن داده و بدین وسیله [[کید]] ایشان را خنثی و سر و صدایشان را خفه کرد<ref>محمدحسین طباطبایی، ترجمه المیزان، ترجمه موسوی همدانی، ج۹، ص۴۸.</ref>.


مورد دیگری را نیز در [[سیره]] [[مبارک]] [[حضرت]] می‌یابیم که در موقعیت حساس و خطرناکی چون تعقیب [[مشرکان]] در هنگام [[هجرت]] در [[غار ثور]] با [[یاد خدا]] تسکین یافته و همراه خویش را بدان فراخوانده است. [[قرآن کریم]] این وضعیت [[پیامبر گرامی اسلام]] را چنین توصیف کرده است: {{متن قرآن|إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا}}<ref>«آنگاه که آن دو در غار بودند همان هنگام که به همراهش می‌گفت: مهراس که خداوند با ماست و خداوند آرامش خود را بر او فرو فرستاد و وی را با سپاهی که آنان را نمی‌دیدید پشتیبانی کرد» سوره توبه، آیه ۴۰.</ref>. [[ادب]] [[برتر]] پیامبر گرامی اسلام سبب شده است که همیشه تقدم [[خداوند]] را بر خویش رعایت نموده است. در فعالیت [[سیاسی]] - [[اجتماعی]] مشابهی، [[حضرت موسی]] هنگام مواجهه با [[رود نیل]] و خطر فرا رسیدن [[لشکر]] [[فرعون]]، [[بنی اسرائیل]] را به [[ذکر خدا]] یادآور نموده است: {{متن قرآن|فَلَمَّا تَرَاءَى الْجَمْعَانِ قَالَ أَصْحَابُ مُوسَى إِنَّا لَمُدْرَكُونَ * قَالَ كَلَّا إِنَّ مَعِيَ رَبِّي سَيَهْدِينِ}}<ref>«و چون دو دسته یکدیگر را دیدند، همراهان موسی گفتند: بی‌گمان ما گرفتار شده‌ایم! * (موسی) گفت: هرگز! به راستی پروردگارم با من است و مرا رهنمایی خواهد کرد» سوره شعراء، آیه ۶۱-۶۲.</ref>. در این موقعیت نیز حضرت موسی خداوند را یاد کرده است، اما تفاوت تعبیر [[پیامبر اسلام]]{{صل}} با تعبیر حضرت موسی در آن است که نام مبارک خداوند در تعبیر آن حضرت بر خویشتن مقدم شده است.
مورد دیگری را نیز در [[سیره]] [[مبارک]] [[حضرت]] می‌یابیم که در موقعیت حساس و خطرناکی چون تعقیب [[مشرکان]] در هنگام [[هجرت]] در [[غار ثور]] با [[یاد خدا]] تسکین یافته و همراه خویش را بدان فراخوانده است. [[قرآن کریم]] این وضعیت [[پیامبر گرامی اسلام]] را چنین توصیف کرده است: {{متن قرآن|إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا}}<ref>«آنگاه که آن دو در غار بودند همان هنگام که به همراهش می‌گفت: مهراس که خداوند با ماست و خداوند آرامش خود را بر او فرو فرستاد و وی را با سپاهی که آنان را نمی‌دیدید پشتیبانی کرد» سوره توبه، آیه ۴۰.</ref>. [[ادب]] [[برتر]] پیامبر گرامی اسلام سبب شده است که همیشه تقدم [[خداوند]] را بر خویش رعایت نموده است. در فعالیت [[سیاسی]] - [[اجتماعی]] مشابهی، [[حضرت موسی]] هنگام مواجهه با [[رود نیل]] و خطر فرا رسیدن [[لشکر]] [[فرعون]]، [[بنی اسرائیل]] را به [[ذکر خدا]] یادآور نموده است: {{متن قرآن|فَلَمَّا تَرَاءَى الْجَمْعَانِ قَالَ أَصْحَابُ مُوسَى إِنَّا لَمُدْرَكُونَ * قَالَ كَلَّا إِنَّ مَعِيَ رَبِّي سَيَهْدِينِ}}<ref>«و چون دو دسته یکدیگر را دیدند، همراهان موسی گفتند: بی‌گمان ما گرفتار شده‌ایم! * (موسی) گفت: هرگز! به راستی پروردگارم با من است و مرا رهنمایی خواهد کرد» سوره شعراء، آیه ۶۱-۶۲.</ref>. در این موقعیت نیز حضرت موسی خداوند را یاد کرده است، اما تفاوت تعبیر [[پیامبر اسلام]] {{صل}} با تعبیر حضرت موسی در آن است که نام مبارک خداوند در تعبیر آن حضرت بر خویشتن مقدم شده است.


در قرآن کریم نیز بر [[اولویت]] و تقدم خداوند تأکید شده است. در [[سوره حجرات]] که به نام [[سوره]] [[اخلاقی]] [[قرآن]] نیز نام گرفته است، [[آیه]] نخست بر رعایت اولویت و تقدم خداوند و [[پیامبر]] او تأکید دارد: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند و پیامبرش پیش نیفتید و از خداوند پروا کنید که خداوند شنوایی داناست» سوره حجرات، آیه ۱.</ref>. در [[آیه]] دیگری سرّ محوریت [[خداوند]] و [[پیامبر]] او{{صل}} را دسترسی به [[حیات]] جاویدان دانسته است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان! (ندای) خداوند و پیامبر را هر گاه شما را به چیزی فرا خوانند که به شما زندگی می‌بخشد پاسخ دهید» سوره انفال، آیه ۲۴.</ref>.
در قرآن کریم نیز بر [[اولویت]] و تقدم خداوند تأکید شده است. در [[سوره حجرات]] که به نام [[سوره]] [[اخلاقی]] [[قرآن]] نیز نام گرفته است، [[آیه]] نخست بر رعایت اولویت و تقدم خداوند و [[پیامبر]] او تأکید دارد: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند و پیامبرش پیش نیفتید و از خداوند پروا کنید که خداوند شنوایی داناست» سوره حجرات، آیه ۱.</ref>. در [[آیه]] دیگری سرّ محوریت [[خداوند]] و [[پیامبر]] او {{صل}} را دسترسی به [[حیات]] جاویدان دانسته است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان! (ندای) خداوند و پیامبر را هر گاه شما را به چیزی فرا خوانند که به شما زندگی می‌بخشد پاسخ دهید» سوره انفال، آیه ۲۴.</ref>.


[[سیره]] [[مبارک]] [[حضرت]] در تقدیم یاد و [[نام خدا]] و محوریت آن در عرصه [[سیاسی]] - [[اجتماعی]] مورد توجه و تأکید احیاگران معاصر نیز قرار گرفته است. [[حضرت امام خمینی]] در تبیین [[سیره نبوی]] با اشاره به [[نخستین آیات]] نازل شده بر حضرت در [[سوره علق]]، اظهار داشته‌اند:
[[سیره]] [[مبارک]] [[حضرت]] در تقدیم یاد و [[نام خدا]] و محوریت آن در عرصه [[سیاسی]] - [[اجتماعی]] مورد توجه و تأکید احیاگران معاصر نیز قرار گرفته است. [[حضرت امام خمینی]] در تبیین [[سیره نبوی]] با اشاره به [[نخستین آیات]] نازل شده بر حضرت در [[سوره علق]]، اظهار داشته‌اند:
اگر برای هر دولتی برنامه‌ای است، برنامه [[رسول اکرم]]{{صل}} را می‌شود گفت سوره‌ای که در اول وارد شده است آن برنامه [[رسول]] خداست: {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ * اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ...}}<ref>«به نام خداوند بخشنده بخشاینده * بخوان به نام پروردگار خویش.».. سوره علق، آیه ۱.</ref>. [[خدای تبارک و تعالی]] عالم را با اسم خودش شروع کرده است. بنای عالم با اسم خداست و [[انسان]] که یک عالمی است، عالم صغیر و به حسب واقع کبیر، قرائت، اول تعلیمی که به او می‌شود و اول برنامه‌ای که برای رسول اکرم آمده است این است که: {{متن قرآن|اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ...}}. شما هم باید با اسم [[رب]] شروع کنید و با اسم رب ختم کنید<ref>صحیفه نور، ج۷، ص۲۲۳.</ref>.<ref>[[غلام رضا بهروز لک|بهروز لک، غلام رضا]]، [[اصول حاکم بر سیره اخلاقی سیاسی پیامبر اسلام (مقاله)|مقاله «اصول حاکم بر سیره اخلاقی سیاسی پیامبر اسلام»]]، [[سیره سیاسی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره سیاسی پیامبر اعظم]] ص ۶۶.</ref>
اگر برای هر دولتی برنامه‌ای است، برنامه [[رسول اکرم]] {{صل}} را می‌شود گفت سوره‌ای که در اول وارد شده است آن برنامه [[رسول]] خداست: {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ * اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ...}}<ref>«به نام خداوند بخشنده بخشاینده * بخوان به نام پروردگار خویش.».. سوره علق، آیه ۱.</ref>. [[خدای تبارک و تعالی]] عالم را با اسم خودش شروع کرده است. بنای عالم با اسم خداست و [[انسان]] که یک عالمی است، عالم صغیر و به حسب واقع کبیر، قرائت، اول تعلیمی که به او می‌شود و اول برنامه‌ای که برای رسول اکرم آمده است این است که: {{متن قرآن|اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ...}}. شما هم باید با اسم [[رب]] شروع کنید و با اسم رب ختم کنید<ref>صحیفه نور، ج۷، ص۲۲۳.</ref>.<ref>[[غلام رضا بهروز لک|بهروز لک، غلام رضا]]، [[اصول حاکم بر سیره اخلاقی سیاسی پیامبر اسلام (مقاله)|مقاله «اصول حاکم بر سیره اخلاقی سیاسی پیامبر اسلام»]]، [[سیره سیاسی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره سیاسی پیامبر اعظم]] ص ۶۶.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== پرسش مستقیم ==
 
==پرسش مستقیم==
[[خدامحوری و غایت‌مداری به‌عنوان یکی از اصول اخلاق سیاسی در سیره پیامبر خاتم به چه معناست؟ (پرسش)]]
[[خدامحوری و غایت‌مداری به‌عنوان یکی از اصول اخلاق سیاسی در سیره پیامبر خاتم به چه معناست؟ (پرسش)]]
{{پایان مدخل‌ وابسته}}
{{پایان مدخل‌ وابسته}}
خط ۳۵: خط ۳۲:


[[رده:خدامحوری]]
[[رده:خدامحوری]]
[[رده:مدخل]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۵ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۰۸

مقدمه

یکی از شاخص‌ها و اصول بنیادین اخلاق سیاسی در سیره پیامبر اکرم (ص)، محوریت توحید و تقرب به ذات اقدس الهی است. اساس دعوت آن حضرت نیز فراخوانی مردم به شناخت و عبادت خالق خویش بوده است. سخن مکرر آن حضرت در دعوت خویش آن بوده است که «قُولُوا لَا إِلَهَ‏ إِلَّا اللَّهُ‏ تُفْلِحُوا»[۱]. آن حضرت در حالی این دعوت را مطرح می‌کرد که در بسیاری موارد مورد آزار و اذیت مشرکان و حتی خویشان خود قرار می‌گرفت. از رسول اکرم (ص) نقل شده است که ایشان می‌فرمودند: «هر کسی بخواهد قوی‌ترین مردمان باشد باید بر خداوند توکل کند»[۲]. قاضی عیاض از حضرت علی (ع) نقل می‌کند که ایشان فرمودند: روزی من از رسول الله (ص) از سنت ایشان پرسیدم، فرمودند: معرفت سرمایه من، عقل اساس دین من، محبت جهاز من و شوق مرکب من، ذکر خدا مونس من و اعتماد گنج من، حزن رفیق من و علم سلاح من و صبر ردای من و رضایت غنیمت من و عجز مایه مباهات من و زهد پیشه من و یقین توانایی من و صدق شفیع من و طاعت کفایت‌کننده من و جهاد خلق من و نماز نور چشم من است[۳].

در حدیث دیگری از آن حضرت نقل شده است که «ثمره قلب من در ذکر خدا و اندوه من به خاطر امتم و شوق و اشتیاق من به سوی خداوند است»[۴]. امام حسین (ع) از پدر گرامی خود درباره وضعیت مجلس پیامبر (ص) می‌پرسد، حضرت علی (ع) می‌فرمایند: «رسول الله (ص) در مجلسی نمی‌نشست و برنمی‌خاست، جز با یاد خدا»[۵].

توحیدمحوری نه تنها در زندگی شخصی، بلکه در زندگی جمعی و سیاسی و اجتماعی آن حضرت نیز بارز بود. قرآن کریم بر این نکته تصریح می‌کند. قرآن کریم خداوند را در میدان جنگ پیامبر گرامی اسلام (ص) محور می‌داند و می‌فرماید: ﴿فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى[۶].

علامه طباطبایی در تفسیر این آیه می‌فرماید: منظور از جمله ﴿فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى این است که عادی بودن داستان بدر را نفی و انکار نموده و می‌فرماید خیال نکنید استیصال کفار و غلبه شما بر ایشان امری عادی و طبیعی بود. چگونه ممکن است چنین باشد و حال آنکه عادتاً و طبیعتاً مردمی اندک و انگشت‌شمار و فاقد تجهیزات جنگی با یک یا دو رأس اسب و عدد مختصری زره و شمشیر نمی‌توانند لشکری مجهز به اسبان و اسلحه و مردان جنگی و آذوقه را تار و مار سازند، چون عدد ایشان چند برابر است و نیروی ایشان قابل مقایسه با نیروی این عده نیست. وسایل غلبه و پیروزی همه با آنهاست، پس قهراً آنها باید پیروز شوند. پس این خدای سبحان بود که به وسیله ملایکه‌ای که نازل فرمود مؤمنین را استوار و کفار را مرعوب کرد و با آن سنگ‌ریزه‌ها که رسول خدا (ص) به سمتشان پاشید فراریشان داد، و مؤمنین را بر کشتن و اسیر گرفتن آنان تمکن داده و بدین وسیله کید ایشان را خنثی و سر و صدایشان را خفه کرد[۷].

مورد دیگری را نیز در سیره مبارک حضرت می‌یابیم که در موقعیت حساس و خطرناکی چون تعقیب مشرکان در هنگام هجرت در غار ثور با یاد خدا تسکین یافته و همراه خویش را بدان فراخوانده است. قرآن کریم این وضعیت پیامبر گرامی اسلام را چنین توصیف کرده است: ﴿إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا[۸]. ادب برتر پیامبر گرامی اسلام سبب شده است که همیشه تقدم خداوند را بر خویش رعایت نموده است. در فعالیت سیاسی - اجتماعی مشابهی، حضرت موسی هنگام مواجهه با رود نیل و خطر فرا رسیدن لشکر فرعون، بنی اسرائیل را به ذکر خدا یادآور نموده است: ﴿فَلَمَّا تَرَاءَى الْجَمْعَانِ قَالَ أَصْحَابُ مُوسَى إِنَّا لَمُدْرَكُونَ * قَالَ كَلَّا إِنَّ مَعِيَ رَبِّي سَيَهْدِينِ[۹]. در این موقعیت نیز حضرت موسی خداوند را یاد کرده است، اما تفاوت تعبیر پیامبر اسلام (ص) با تعبیر حضرت موسی در آن است که نام مبارک خداوند در تعبیر آن حضرت بر خویشتن مقدم شده است.

در قرآن کریم نیز بر اولویت و تقدم خداوند تأکید شده است. در سوره حجرات که به نام سوره اخلاقی قرآن نیز نام گرفته است، آیه نخست بر رعایت اولویت و تقدم خداوند و پیامبر او تأکید دارد: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۱۰]. در آیه دیگری سرّ محوریت خداوند و پیامبر او (ص) را دسترسی به حیات جاویدان دانسته است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ[۱۱].

سیره مبارک حضرت در تقدیم یاد و نام خدا و محوریت آن در عرصه سیاسی - اجتماعی مورد توجه و تأکید احیاگران معاصر نیز قرار گرفته است. حضرت امام خمینی در تبیین سیره نبوی با اشاره به نخستین آیات نازل شده بر حضرت در سوره علق، اظهار داشته‌اند: اگر برای هر دولتی برنامه‌ای است، برنامه رسول اکرم (ص) را می‌شود گفت سوره‌ای که در اول وارد شده است آن برنامه رسول خداست: ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ * اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ...[۱۲]. خدای تبارک و تعالی عالم را با اسم خودش شروع کرده است. بنای عالم با اسم خداست و انسان که یک عالمی است، عالم صغیر و به حسب واقع کبیر، قرائت، اول تعلیمی که به او می‌شود و اول برنامه‌ای که برای رسول اکرم آمده است این است که: ﴿اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ.... شما هم باید با اسم رب شروع کنید و با اسم رب ختم کنید[۱۳].[۱۴]

پرسش مستقیم

خدامحوری و غایت‌مداری به‌عنوان یکی از اصول اخلاق سیاسی در سیره پیامبر خاتم به چه معناست؟ (پرسش)

منابع

پانویس

  1. الذهبی، تاریخ الإسلام، تحقیق عمر عبدالسلام تدمری، (بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۹۸۷ م - ۱۴۰۷ ه-.ق) ص۱۵۱؛ علی بن عمر الدارقطنی، سنن الدار قطنی، تحقیق، تعلیق و تخریج مجدی بن منصور سید الشوری، (بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۹۹۶م/۱۴۱۷ﻫ.ق) ج۳، ص۴۰.
  2. «مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَكُونَ أَقْوَى النَّاسِ فَلْيَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ»؛ المتقی الهندی، کنز العمال، تحقیق الشیخ بکری حیانی، (بیروت، مؤسسة الرسالة، ۱۹۸۹ م / ۱۴۰۹ ﻫ.ق) ج۳، ص۱۰۱، ح۵۶۸۶.
  3. القاضی عیاض، الشفا بتعریف حقوق المصطفی، (بیروت، دارالفکر للطباعة والنشر والتوزیع، ۱۹۸۸ م / ۱۴۰۹ ﻫ.ق) ج۱، ص۱۴۷-۱۴۶.
  4. القاضی عیاض، الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج۱، ص۱۴۷-۱۴۶.
  5. ابن‌شهرآشوب، مناقب آل أبی طالب، (النجف الاشرف، المکتبة الحیدریة، ۱۹۵۶ م / ۱۳۷۶ ﻫ.ق) ج۱، ص۱۲۷.
  6. «پس شما آنان را نکشتید که خداوند آنان را کشت، و چون تیر افکندی تو نیفکندی بلکه خداوند افکند» سوره انفال، آیه ۱۷.
  7. محمدحسین طباطبایی، ترجمه المیزان، ترجمه موسوی همدانی، ج۹، ص۴۸.
  8. «آنگاه که آن دو در غار بودند همان هنگام که به همراهش می‌گفت: مهراس که خداوند با ماست و خداوند آرامش خود را بر او فرو فرستاد و وی را با سپاهی که آنان را نمی‌دیدید پشتیبانی کرد» سوره توبه، آیه ۴۰.
  9. «و چون دو دسته یکدیگر را دیدند، همراهان موسی گفتند: بی‌گمان ما گرفتار شده‌ایم! * (موسی) گفت: هرگز! به راستی پروردگارم با من است و مرا رهنمایی خواهد کرد» سوره شعراء، آیه ۶۱-۶۲.
  10. «ای مؤمنان! از خداوند و پیامبرش پیش نیفتید و از خداوند پروا کنید که خداوند شنوایی داناست» سوره حجرات، آیه ۱.
  11. «ای مؤمنان! (ندای) خداوند و پیامبر را هر گاه شما را به چیزی فرا خوانند که به شما زندگی می‌بخشد پاسخ دهید» سوره انفال، آیه ۲۴.
  12. «به نام خداوند بخشنده بخشاینده * بخوان به نام پروردگار خویش.».. سوره علق، آیه ۱.
  13. صحیفه نور، ج۷، ص۲۲۳.
  14. بهروز لک، غلام رضا، مقاله «اصول حاکم بر سیره اخلاقی سیاسی پیامبر اسلام»، سیره سیاسی پیامبر اعظم ص ۶۶.