معاد در قرآن: تفاوت میان نسخهها
(←منابع) |
|||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
و اما شأن نزول: | و اما شأن نزول: | ||
جمعی از [[مفسرین]]، شأن نزولی برای آیه فوق از [[ابن عباس]] نقل کردهاند که مضمونش چنین است: «هنگامی که [[پیامبر]] به قصد [[هجرت]] از [[مکه]] به سوی [[مدینه]] میآمد به [[سرزمین]] [[جحفه]] - که فاصله چندان زیادی از مکه ندارد - رسید به یاد موطنش مکه افتاد شهری که [[حرم امن]] است و [[خانه کعبه]] که [[قلب]] و [[جان]] پیامبر با آن پیوند نا گسستنی داشت در آنجا است آثار این [[شوق]] که با تأثر و [[اندوه]] آمیخته بود در چهره مبارکش نمایان گشت... [[جبرئیل]] عرض کرد: [[خداوند]] این [[پیام]] را برای تو فرستاده: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرَادُّكَ إِلَى مَعَادٍ قُلْ رَبِّي أَعْلَمُ مَنْ جَاءَ بِالْهُدَى وَمَنْ هُوَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«بیگمان آن کس که قرآن را بر تو واجب کرده است تو را به بازگشتگاهی باز میگرداند؛ بگو: پروردگار من بهتر میداند چه کسی رهنمود آورده است و چه کسی در گمراهی آشکاری است» سوره قصص، آیه ۸۵.</ref><ref>تفسیر نمونه، ج۱۹، ص۱۹۸.</ref>. | جمعی از [[مفسرین]]، شأن نزولی برای آیه فوق از [[ابن عباس]] نقل کردهاند که مضمونش چنین است: «هنگامی که [[پیامبر]] به قصد [[هجرت]] از [[مکه]] به سوی [[مدینه]] میآمد به [[سرزمین]] [[جحفه]] - که فاصله چندان زیادی از مکه ندارد - رسید به یاد موطنش مکه افتاد شهری که [[حرم امن]] است و [[خانه کعبه]] که [[قلب]] و [[جان]] پیامبر با آن پیوند نا گسستنی داشت در آنجا است آثار این [[شوق]] که با تأثر و [[اندوه]] آمیخته بود در چهره مبارکش نمایان گشت... [[جبرئیل]] عرض کرد: [[خداوند]] این [[پیام]] را برای تو فرستاده: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرَادُّكَ إِلَى مَعَادٍ قُلْ رَبِّي أَعْلَمُ مَنْ جَاءَ بِالْهُدَى وَمَنْ هُوَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«بیگمان آن کس که قرآن را بر تو واجب کرده است تو را به بازگشتگاهی باز میگرداند؛ بگو: پروردگار من بهتر میداند چه کسی رهنمود آورده است و چه کسی در گمراهی آشکاری است» سوره قصص، آیه ۸۵.</ref><ref>تفسیر نمونه، ج۱۹، ص۱۹۸.</ref>. | ||
«معلوم است که [[رسول خدا]]{{صل}} قبلاً در مکه بوده مکهای که در آن همه [[شدائد]] و [[فتنهها]] در آن دیده آنگاه [[مهاجرت]] کرد و سپس بدانجا برگشت در حالی که فتح و | «معلوم است که [[رسول خدا]]{{صل}} قبلاً در مکه بوده مکهای که در آن همه [[شدائد]] و [[فتنهها]] در آن دیده آنگاه [[مهاجرت]] کرد و سپس بدانجا برگشت در حالی که فتح و پیروزی داشت»<ref>تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۱۳۶.</ref>.<ref>[[محرم فرزانه|فرزانه، محرم]]، [[اماکن جغرافیایی در قرآن (کتاب)|اماکن جغرافیایی در قرآن]]، ص ۷۶۴.</ref> | ||
===[[معاد]] نام دیگر [[مکه]]=== | ===[[معاد]] نام دیگر [[مکه]]=== |
نسخهٔ ۱۲ اکتبر ۲۰۲۲، ساعت ۲۲:۳۱
مقدمه
اعتقاد به زنده شدن پس از مرگ و محشور شدن در روز قیامت و دریافت پاداش نهایی اعمال خوب یا بد. معاد از «عادَ يَعُودُ» در اصل «مَعوَد» بوده و به مکانی که بازگشت و عود در آن اتفاق میافتد، گفته میشود؛ [۱] و بر عالَم آخرت نیز اطلاق میشود؛ زیرا بازگشت مردم به آنجا است.
در اصطلاح عقاید، عبارت است از اعتقاد به زنده شدن پس از مرگ و محشور شدن در روز قیامت و دریافت پاداش نهایی اعمال خوب یا بد در آن روز از کلمات همسوی معاد، بعث، رجع، مصیر، عود و قیامت را میتوان نام برد.
برای اثبات معاد از سوی متکلمان و فلاسفه اسلامی براهینی اقامه شده است، از جمله: برهان وجوب حُبِّ بقا، برهان عدل خدا، برهان امکان، برهان وفای به عهد از سوی خدا و برهان اصالت و تجرد روح.[۲]
وجوب حُبّ بقاء
خداوند با حکمت بالغه خود، صفاتی در درون انسان آفریده که یکی از آنها «حب بقاء و حیات» است. اما با همه تلاشی که او برای بقا و حیات خویش میکند نمیتواند برای همیشه خود را در دنیا جاودان نگه بدارد. پس دنیا جای بقا و زندگی واقعی و جاودانی او نیست. چنانچه عالم آخرتی نباشد تا در آن جاودان بماند، در آن صورت وجود «حب بقا» در انسان، لغو و بیهوده خواهد بود. در صورتی که خدا حکیم است و کار لغو و بیهوده نمیکند. بنابراین برای اشباع غريزه حب بقاء، عقلا باید عالم آخرتی باشد که انسان در آن ابدیت داشته باشد. صدرالمتألهین میگوید: «انسان طبعا به سوی کمال میرود و فطرت به مبدأ فقال نزدیک میشود. آن کمالی که در خور شأن آدمی است، در این دنیا نصیبش نمیشود. تنها در عالم آخرت است که این منظور حاصل میشود و این حرکت به سوی کمال، آنجا پایان میپذیرد. بنابراین به طور مسلم، همان طوری که آدمی جميع مراحل تکامل را در قلمرو حرکت جوهری و فطری از قبیل: جماد بودن و نبات بودن و حیوان بودن، طی نموده است و به مرحله انسانیت رسیده است سرانجام بایستی متوجه عالم دیگری شده و از مرحله قوه به مرحله فعلیت ارتقاء یابد و به خداوند که غاية الغايات و منتهى اليه حرکات و آرزوها است، برسد»؛ [۳]
آیات قرآن نیز در كمال وضوح، بیانگر این معنا است که غایت مقدمه وجود انسان، رجوع او به سوی پروردگار است: ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً[۴]، وَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ كُلٌّ إِلَيْنَا رَاجِعُونَ[۵]، إِنْ كُلُّ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِلَّا آتِي الرَّحْمَنِ عَبْدًا[۶]، لَقَدْ أَحْصَاهُمْ وَعَدَّهُمْ عَدًّا[۷]، وَكُلُّهُمْ آتِيهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَرْدًا[۸]، إِلَى رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمَسَاقُ[۹]، وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى وَإِنْ تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلَى حِمْلِهَا لَا يُحْمَلْ مِنْهُ شَيْءٌ وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى إِنَّمَا تُنْذِرُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَمَنْ تَزَكَّى فَإِنَّمَا يَتَزَكَّى لِنَفْسِهِ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ[۱۰]، الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ[۱۱]، قَالُوا إِنَّا إِلَى رَبِّنَا مُنْقَلِبُونَ[۱۲]، دَعْوَاهُمْ فِيهَا سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَتَحِيَّتُهُمْ فِيهَا سَلَامٌ وَآخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ[۱۳]، إِنَّ إِلَى رَبِّكَ الرُّجْعَى[۱۴].[۱۵]
عدل خداوند اقتضای معاد را دارد
خداوند عادل است. بنابراین باید داد مظلوم را از ظالم بگیرد. اگر آخرت نباشد، عدل الهی، کامل نخواهد بود. پس به حکم عقل، وجود عالم آخرت ضروری خواهد بود تا انسانها نتیجه اعمال واقعی خود را ببینند و مشمول رحمت الهی واقع شوند. آیاتی نیز بیانگر چنین امری است: فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ[۱۶]، يُدْخِلُ مَنْ يَشَاءُ فِي رَحْمَتِهِ وَالظَّالِمِينَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا[۱۷]، وَقَالَتِ الْيَهُودُ لَيْسَتِ النَّصَارَى عَلَى شَيْءٍ وَقَالَتِ النَّصَارَى لَيْسَتِ الْيَهُودُ عَلَى شَيْءٍ وَهُمْ يَتْلُونَ الْكِتَابَ كَذَلِكَ قَالَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ[۱۸]، وَنَضَعُ الْمَوَازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيَامَةِ فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئًا وَإِنْ كَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنَا بِهَا وَكَفَى بِنَا حَاسِبِينَ[۱۹]، يَوْمَ لَا يَنْفَعُ الظَّالِمِينَ مَعْذِرَتُهُمْ وَلَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّارِ[۲۰].[۲۱]
برهان امکان
خلاصه این برهان چنین است که دنیا ممکن الوجود است، قدرت واجب الوجود (خدا) بر آن تعلق گرفته و ایجادش کرده ست. آخرت نیز، از نظر عقلی ممکن الوجود است، یعنی هیچ دلیل عقلی بر ممتنع بودن آن وجود ندارد، پس آخرت نیز از نظر امکان وجودی مثل دنیا است و حکم آن نیز مثل حکم دنیا میشود. یعنی قدرت خدا» بر آن تعلق گرفته و به هستی میرسد. خواجه نصیرالدین طوسی در این باره گوید: "حكم المثلينِ واحدٌو السَّمعُ دَلَّ اِمكانَ التّماثُلِ"؛ حکم دو مماثل یکی است و دلایل نقلی نیز بر این مطلب دلالت میکند؛ [۲۲]. پس دنیا و آخرت مثل هم هستند، همان قدرتی که دنیای ممکن را ساخته، آخرت ممکن را نیز خواهد ساخت. مراد خواجه از دلیل سمعی، آیات و روایات است که بیانگر قدرت مطلقه پروردگار بر ایجاد عالم آخرت است، مانند این آیه: أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ قَادِرٌ عَلَى أَنْ يَخْلُقَ مِثْلَهُمْ وَجَعَلَ لَهُمْ أَجَلًا لَا رَيْبَ فِيهِ فَأَبَى الظَّالِمُونَ إِلَّا كُفُورًا[۲۳]. پس دلیل نقلی بر وقوع قیامت، «قدرت بینهایت» خداوند یکتا میباشد؛ زیرا پس از آنکه با دلایل قطعی، وجود خدای یکتا برای یک مسلمان اثبات میشود که او «واجب الوجود» و قدرتش بینهایت است و هیچ گونه محدودیتی برای او قابل تصور نیست، میتواند مردگان را به صورت نخستین آن زنده بگرداند: «آیا نیندیشیدند که خدایی که آسمانها و زمین را آفریده و از آفرینش آنها هیچ فرو نمانده است، البته توانا است که باز مردگان را زنده کند؟! آری او بر هر چیزی توانا است»؛ قَالَ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِنْدَ اللَّهِ وَأُبَلِّغُكُمْ مَا أُرْسِلْتُ بِهِ وَلَكِنِّي أَرَاكُمْ قَوْمًا تَجْهَلُونَ[۲۴]
«البته آفرینش آسمانها و زمین بسیار بزرگتر (و مهم تر) از آفرینش انسان است، ولی بیشتر مردمان این (حقیقت) را درک نمیکنند»؛ لَخَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَكْبَرُ مِنْ خَلْقِ النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ[۲۵].
آیات دال بر تعلق قدرت خدا بر زنده کردن مجدد انسان فراوان است، از جمله: وَهُوَ الَّذِي يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَهُوَ أَهْوَنُ عَلَيْهِ وَلَهُ الْمَثَلُ الْأَعْلَى فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ[۲۶]، إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ[۲۷]، قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ وَأَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ كَمَا بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ[۲۸]، وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْأَةَ الْأُولَى فَلَوْلَا تَذَكَّرُونَ[۲۹]، أَفَعَيِينَا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فِي لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِيدٍ[۳۰]، أَوَلَا يَذْكُرُ الْإِنْسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِنْ قَبْلُ وَلَمْ يَكُ شَيْئًا[۳۱]، إِنْ كُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَيْهَا حَافِظٌ[۳۲]، فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسَانُ مِمَّ خُلِقَ[۳۳] خُلِقَ مِنْ مَاءٍ دَافِقٍ[۳۴]، يَخْرُجُ مِنْ بَيْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ[۳۵] إِنَّهُ عَلَى رَجْعِهِ لَقَادِرٌ[۳۶]، وَضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَنَسِيَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ يُحْيِي الْعِظَامَ وَهِيَ رَمِيمٌ[۳۷]،أَيَحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظَامَهُ[۳۸]، بَلَى قَادِرِينَ عَلَى أَنْ نُسَوِّيَ بَنَانَهُ[۳۹].
بیضاوی، ابوالفتوح رازی، طبرسی و شماری دیگر از مفسران نقل کردهاند که: پیامبر اسلام همسایهای به نام عدی بن ربیعه داشت. روزی عدی خدمت آن حضرت رسید و گفت: یا محمد، مرا خبر ده از روز قیامت که کجا و چگونه خواهد بود؟ پیامبر درباره اوضاع و احوال و کیفیت روز قیامت برای او، فراخور استعداش توضیحاتی داد. عدى گفت: ای محمد، من اگر قیامت را به چشم خودم ببینم باور نخواهم کرد. چگونه ممکن است خداوند استخوانهای پوسیده را زنده کند؟! پس از آن، این آیه نازل شد: أَيَحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظَامَهُ[۴۰]، بَلَى قَادِرِينَ عَلَى أَنْ نُسَوِّيَ بَنَانَهُ[۴۱]. دلالت این آیه بر معاد جسمانی کاملا روشن است و به هیچ وجه قابل تأویل نیست. و همچنین داستان عُزیر پیامبر در سوره بقره، آیه أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَى قَرْيَةٍ وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّى يُحْيِي هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عَامٍ فَانْظُرْ إِلَى طَعَامِكَ وَشَرَابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَانْظُرْ إِلَى حِمَارِكَ وَلِنَجْعَلَكَ آيَةً لِلنَّاسِ وَانْظُرْ إِلَى الْعِظَامِ كَيْفَ نُنْشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ[۴۲] و داستان اصحاب کهف در سوره کهف، آیه وَكَذَلِكَ أَعْثَرْنَا عَلَيْهِمْ لِيَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَأَنَّ السَّاعَةَ لَا رَيْبَ فِيهَا إِذْ يَتَنَازَعُونَ بَيْنَهُمْ أَمْرَهُمْ فَقَالُوا ابْنُوا عَلَيْهِمْ بُنْيَانًا رَبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قَالَ الَّذِينَ غَلَبُوا عَلَى أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِمْ مَسْجِدًا[۴۳] و داستان زنده شدن آل اسرائیل که هزاران نفر بودند در سوره بقره، آیه أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْيَاهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَشْكُرُونَ[۴۴] و داستان ابراهیم در سوره بقره، آیه وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَى قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِنْ قَالَ بَلَى وَلَكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَى كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْيًا وَاعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ[۴۵] و داستان گاو بنی اسرائیل و زنده شدن مقتول در سوره بقره، آیه وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً قَالُوا أَتَتَّخِذُنَا هُزُوًا قَالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ[۴۶]، همه دلالت بر تحقق نمونههایی از معاد در همین دنیا و امکان تحقق نوعی معاد، در همین دنیا و امکان تحقق معاد جسمانی در عالم آخرت میکند. [۴۷]
وجوب وفای به عهد
خداوند وعده فرموده که نیکوکاران را پاداش و بدکاران را کیفر میدهد و تحقق این وعده را محول به روزی به نام يَوْمِ الدِّينِ نموده است. اگر چنین روزی نباشد، لازم میآید که خداوند ځلف وعده کرده باشد و حال آنکه خداوند خلف وعده نمیکند و فرموده است: لَنْ يُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَهُ[۴۸]. بنابراین خدای متعال وعده خود را محقق خواهد ساخت؛ زیرا خلف وعده قبیح است و خدا مرتکب قبیح نمیشود. پس تحقق معاد و عالم آخرت حتمی و قطعی خواهد بود.
اصالت و تجرد روح انسان از جسم و روح ترکیب یافته است. دانشمندان و فیلسوفان الهی برای اثبات مجرد بودن روح دلایل استواری اقامه کردند که «وحدت شخصیت»، «ثبات ادراکات»، «محدودیت زمانی و مکانی ماده» و «قسمت پذیری» از آن جملهاند.
آیاتی از قرآن کریم به وضوح دلالت بر تجرد روح دارد از جمله: وَقَالُوا أَإِذَا ضَلَلْنَا فِي الْأَرْضِ أَإِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ بَلْ هُمْ بِلِقَاءِ رَبِّهِمْ كَافِرُونَ[۴۹]، قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ[۵۰]، إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ كُنْتُمْ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا فَأُولَئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءَتْ مَصِيرًا[۵۱]، اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِهَا وَالَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنَامِهَا فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضَى عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَيُرْسِلُ الْأُخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ[۵۲]، وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاءٌ وَلَكِنْ لَا تَشْعُرُونَ[۵۳]، وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ[۵۴]، النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْهَا غُدُوًّا وَعَشِيًّا وَيَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ[۵۵]، مِمَّا خَطِيئَاتِهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا نَارًا فَلَمْ يَجِدُوا لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْصَارًا[۵۶]، لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ[۵۷]، وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ قَالَ أُوحِيَ إِلَيَّ وَلَمْ يُوحَ إِلَيْهِ شَيْءٌ وَمَن قَالَ سَأُنزِلُ مِثْلَ مَا أَنزَلَ اللَّهُ وَلَوْ تَرَى إِذِ الظَّالِمُونَ فِي غَمَرَاتِ الْمَوْتِ وَالْمَلائِكَةُ بَاسِطُواْ أَيْدِيهِمْ أَخْرِجُواْ أَنفُسَكُمُ الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ وَكُنتُمْ عَنْ آيَاتِهِ تَسْتَكْبِرُونَ[۵۸]، وَلَوْ تَرَى إِذْ يَتَوَفَّى الَّذِينَ كَفَرُوا الْمَلَائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ وَذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِيقِ[۵۹]، ذَلِكَ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيكُمْ وَأَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ[۶۰]، كَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كَفَرُوا بِآيَاتِ اللَّهِ فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ شَدِيدُ الْعِقَابِ[۶۱] با ثابت شدن تجرد روح، زندگی پس از این جهان و جاودانگی روح اثبات میشود؛ زیرا هنگامی که روح مجرد شناخته شد احکام ماده و عالم ماده که یکی از آنها تغییر و تحول و مرگ است منتفی میشود و بقاء و جاودانگیاش ثابت میگردد.[۶۲]
معاد در لغتشناسی
معاد مصدر میمی و اسم زمان و مکان است[۶۳].[۶۴]
شأن نزول آیه
شأن نزولی که برای آیه إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرَادُّكَ إِلَى مَعَادٍ قُلْ رَبِّي أَعْلَمُ مَنْ جَاءَ بِالْهُدَى وَمَنْ هُوَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ[۶۵]. ذکر کردهاند علاوه بر اینکه یک پیشگویی دیگری از قرآن است ما را در شناسایی معاد کمک میکند. قبل از ذکر شأن نزول بایستی معنای معاد را بدانیم. المیزان میگوید: «کلمه معاد اسم محل عود، یا اسم زمان عود است. دیگر لغت شناسان معاد را اسم مکان دانستهاند.
و اما شأن نزول: جمعی از مفسرین، شأن نزولی برای آیه فوق از ابن عباس نقل کردهاند که مضمونش چنین است: «هنگامی که پیامبر به قصد هجرت از مکه به سوی مدینه میآمد به سرزمین جحفه - که فاصله چندان زیادی از مکه ندارد - رسید به یاد موطنش مکه افتاد شهری که حرم امن است و خانه کعبه که قلب و جان پیامبر با آن پیوند نا گسستنی داشت در آنجا است آثار این شوق که با تأثر و اندوه آمیخته بود در چهره مبارکش نمایان گشت... جبرئیل عرض کرد: خداوند این پیام را برای تو فرستاده: إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرَادُّكَ إِلَى مَعَادٍ قُلْ رَبِّي أَعْلَمُ مَنْ جَاءَ بِالْهُدَى وَمَنْ هُوَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ[۶۶][۶۷]. «معلوم است که رسول خدا(ص) قبلاً در مکه بوده مکهای که در آن همه شدائد و فتنهها در آن دیده آنگاه مهاجرت کرد و سپس بدانجا برگشت در حالی که فتح و پیروزی داشت»[۶۸].[۶۹]
معاد نام دیگر مکه
برای «مکه» اسامی فراوان و مختلفی ذکر کردهاند و معاد یکی از آنهاست.[۷۰]
منابع
پانویس
- ↑ لسان العرب، ج۳، ص۳۱۵.
- ↑ کوشا، محمد علی، مقاله «معاد»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص 1104- 1105.
- ↑ الحكمة المتعالية، ج۹، ص۱۵۹.
- ↑ «به سوی پروردگارت خرسند و پسندیده بازگرد!» سوره فجر، آیه ۲۸.
- ↑ «و میان خویش کار (دین) خود را پراکندند، همگی به سوی ما باز میگردند» سوره انبیاء، آیه ۹۳.
- ↑ «جز این نیست که هر که در آسمانها و زمین است به بندگی به درگاه (خداوند) بخشنده میآید» سوره مریم، آیه ۹۳.
- ↑ «به یقین آنان را برشمرده و حساب آنها را درست نگه داشته است» سوره مریم، آیه ۹۴.
- ↑ «و همه آنان در رستخیز نزد او، تنها میآیند» سوره مریم، آیه ۹۵.
- ↑ «در این روز، گسیل به سوی پروردگار توست» سوره قیامت، آیه ۳۰.
- ↑ «و هیچ بار برداری بار (گناه) دیگری را بر نمیدارد و اگر فردی گرانبار، (کسی را) برای برداشتن بار خویش، فرا خواند چیزی از بار او برداشته نخواهد شد هر چند خویشاوند باشد، تو تنها کسانی را که در نهان از پروردگارشان میهراسند و نماز را بپا میدارند هشدار میده» سوره فاطر، آیه ۱۸.
- ↑ «همان کسان که چون بدیشان مصیبتی رسد میگویند: «انّا للّه و انّا الیه راجعون» (ما از آن خداوندیم و به سوی او باز میگردیم)» سوره بقره، آیه ۱۵۶.
- ↑ «گفتند: (باکی نیست) ما به سوی پروردگارمان باز میگردیم» سوره اعراف، آیه ۱۲۵.
- ↑ «دعای آنان در آن (بهشت) سبحانک اللّهم «پاکا که تویی بار پروردگارا» ست و درودشان، «سلام» و پایان دعاشان، الحمد للّه ربّ العالمین «سپاس خداوند پروردگار جهانیان را»» سوره یونس، آیه ۱۰.
- ↑ «به یقین بازگشت به سوی پروردگار توست» سوره علق، آیه ۸.
- ↑ کوشا، محمد علی، مقاله «معاد»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص 1104- 1105.
- ↑ «پس هر کس همسنگ ذرهای نیکی ورزد، آن را خواهد دید،» سوره زلزال، آیه ۷.
- ↑ «هر که را بخواهد در بخشایش خویش درمیآورد و برای ستمگران عذابی دردناک آماده کرده است» سوره انسان، آیه ۳۱.
- ↑ «و یهودیان گفتند: مسیحیان هیچ بر حق نیستند و مسیحیان گفتند: یهودیان هیچ بر حق نیستند با آنکه (همه) آنان کتاب (آسمانی) را میخوانند، کسانی که چیزی نمیدانند (نیز) همانند گفتار آنان را گفتند؛ باری، خداوند میان آنها در آنچه اختلاف میداشتند، روز رستخیز داوری خواهد کرد» سوره بقره، آیه ۱۱۳.
- ↑ «و روز رستخیز ترازوهای دادگری را مینهیم، آنگاه بر هیچ کس ستمی نخواهد رفت و اگر (کرداری) همسنگ دانه خردلی باشد آن را (به شمار) خواهیم آورد و ما حسابرسی را بسندهایم» سوره انبیاء، آیه ۴۷.
- ↑ «روزی که پوزش ستمکاران برای آنان سودی ندارد و لعنت و بدفرجامی آن سرای، آنان راست» سوره غافر، آیه ۵۲.
- ↑ کوشا، محمد علی، مقاله «معاد»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص 1104- 1105.
- ↑ کشف المراد، ص۳۱۵.
- ↑ «آیا ندیدهاند خداوندی که آسمانها و زمین را آفریده است تواناست که همانند آنان را بیافریند؟ و برای آنان اجلی نهاده است که تردیدی در (آمدن) آن نیست اما ستمگران جز سر ناسپاسی ندارند» سوره اسراء، آیه ۹۹.
- ↑ «گفت: این را تنها خداوند میداند و من آنچه را که بدان فرستاده شدهام به شما میرسانم اما شما را قومی نادان میبینم» سوره احقاف، آیه ۲۳.
- ↑ «به یقین آفرینش آسمانها و زمین بزرگتر از آفرینش مردم است اما بیشتر مردم نمیدانند» سوره غافر، آیه ۵۷.
- ↑ «و اوست که آفریدن (آفریدگان) را میآغازد سپس آن را باز میآورد و این بر او آسانتر است و در آسمانها و زمین مثل برتر، او راست و او پیروزمند فرزانه است» سوره روم، آیه ۲۷.
- ↑ «فرمان او جز این نیست که چون چیزی را بخواهد بدو میگوید: باش! بیدرنگ خواهد بود» سوره یس، آیه ۸۲.
- ↑ «بگو: پروردگارم به دادگری فرمان داده است و در هر نمازگاهی روی خود را (به سوی او) راست گردانید و او را در حالی که دین را برای وی ناب میسازید بخوانید؛ چنان که شما را در آغاز آفرید (به سوی او) باز میگردید» سوره اعراف، آیه ۲۹.
- ↑ «و به یقین، شما آفرینش نخستین (خود) را شناختهاید، پس چرا پند نمیپذیرید؟» سوره واقعه، آیه ۶۲.
- ↑ «پس آیا در آفرینش نخستین وامانده بودیم؟ نه، بلکه آنان از آفرینش تازه در تردیدند» سوره ق، آیه ۱۵.
- ↑ «و آیا آدمی به یاد نمیآورد که ما او را پیش از این آفریدیم در حالی که او هیچ چیز نبود؟» سوره مریم، آیه ۶۷.
- ↑ «هیچ جانی نیست جز آنکه آن را نگهبانی است،» سوره طارق، آیه ۴.
- ↑ «پس انسان باید بنگرد که او را از چه آفریدهاند،» سوره طارق، آیه ۵.
- ↑ «از آبی جهنده آفریده شده است،» سوره طارق، آیه ۶.
- ↑ «که از میان (استخوانهای) پشت و پیش بیرون میآید» سوره طارق، آیه ۷.
- ↑ «بیگمان او بر بازگرداندن وی تواناست،» سوره طارق، آیه ۸.
- ↑ «و برای ما مثالی آورد و آفرینش خود را به فراموشی سپرد؛ گفت: چه کسی استخوانهایی را که پوسیده است زنده میگرداند؟» سوره یس، آیه ۷۸.
- ↑ «آیا آدمی میپندارد هرگز استخوانهای (پوسیده) او را فراهم نمیآوریم؟» سوره قیامه، آیه ۳.
- ↑ «چرا، (فراهم میآوریم) در حالی که تواناییم که (نقشهای) سرانگشتان او را (نیز) سامان بخشیم» سوره قیامه، آیه ۴.
- ↑ «آیا آدمی میپندارد هرگز استخوانهای (پوسیده) او را فراهم نمیآوریم؟» سوره قیامه، آیه ۳.
- ↑ «چرا، (فراهم میآوریم) در حالی که تواناییم که (نقشهای) سرانگشتان او را (نیز) سامان بخشیم» سوره قیامه، آیه ۴.
- ↑ «یا همچون (داستان) آن کس که بر (خرابههای) شهری (با خانههایی) فرو ریخته گذشت. گفت: چگونه خداوند (مردم) این (شهر) را پس از مرگ آن (ها) زنده میگرداند؟ و خداوند همو را صد سال میراند و سپس (دوباره به جهان) باز آورد؛ فرمود: چندگاه درنگ داشتی؟ گفت: یک روز یا پارهای از یک روز درنگ داشتم؛ فرمود: (نه) بلکه صد سال است که درنگ کردهای، به آب و غذایت بنگر که دگرگونی نپذیرفته است و (نیز) به درازگوش خود بنگر (که مرده و پوسیده است)- و (این) برای آن (است) که تو را نشانهای برای مردم کنیم- و به استخوانها بنگر که چگونه آنها را جنبانده، کنار هم فرا میچینیم آنگاه گوشت (و پوست) بر آن میپوشانیم، و چون بر وی آشکار شد گفت: میدانم که خداوند بر هر کاری تواناست» سوره بقره، آیه ۲۵۹.
- ↑ «و بدینگونه (مردم را) از حال آنان آگاهانیدیم تا بدانند که وعده خداوند راستین است و در رستخیز تردیدی نیست؛ آنگاه (مردم) در کار خویش، میان هم کشمکش کردند؛ گفتند بنایی بر (غار) آنان بسازید (تا داستانشان آشکار نگردد)- پروردگارشان بر (احوال) آنان آگاهتر است» سوره کهف، آیه ۲۱.
- ↑ «آیا در (کار) کسانی ننگریستهای که از بیم مرگ از سرزمین خود بیرون رفتند و آنان هزاران کس بودند و خداوند به آنان فرمود: بمیرید سپس آنان را زنده کرد؛ بیگمان خداوند دارای بخشش بر مردم است اما بیشتر مردم سپاس نمیگزارند» سوره بقره، آیه ۲۴۳.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم گفت: پروردگارا! به من بنمای چگونه مردگان را زنده میسازی؟ فرمود: آیا ایمان نداری؟ گفت: چرا امّا تا دلم آرام یابد؛ فرمود: چهار پرنده برگزین و نزد خود پاره پاره گردان سپس هر پارهای از آنها را بر کوهی نه! آنگاه آنان را فرا خوان تا شتابان نزد تو آیند و بدان که خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره بقره، آیه ۲۶۰.
- ↑ «و (یاد کنید) آنگاه را که موسی به قوم خود گفت: خداوند به شما فرمان میدهد که گاوی بکشید؛ گفتند: آیا ما را به ریشخند گرفتهای؟ گفت: به خداوند پناه میجویم که از نادانان باشم» سوره بقره، آیه ۶۷.
- ↑ کوشا، محمد علی، مقاله «معاد»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص 1104- 1105.
- ↑ «خداوند در وعده خود خلاف نمیورزد» سوره حج، آیه ۴۷.
- ↑ «و گفتند: آیا چون در (زیر) زمین ناپدید گشتیم، آفرینش تازهای خواهیم داشت؟ بلکه آنان لقای پروردگارشان را منکرند» سوره سجده، آیه ۱۰.
- ↑ «بگو: آن فرشته مرگ که بر شما گماردهاند جان شما را میستاند سپس به سوی پروردگارتان بازگردانده میشوید» سوره سجده، آیه ۱۱.
- ↑ «از کسانی که فرشتگان جانشان را در حال ستم به خویش میگیرند، میپرسند: در چه حال بودهاید؟ میگویند: ما ناتوان شمردهشدگان روی زمین بودهایم. میگویند: آیا زمین خداوند (آنقدر) فراخ نبود که در آن هجرت کنید؟ بنابراین، سرای (پایانی) اینان دوزخ است و بد پایانهای است» سوره نساء، آیه ۹۷.
- ↑ «خداوند، جانها را هنگام مرگشان و آن (جان) را که نمرده است هنگام خوابیدن آن میگیرد و آن را که مرگش را رقم زده است نگاه میدارد و دیگری را تا زمانی معیّن رها میکند؛ بیگمان در این، نشانههایی است برای گروهی که میاندیشند» سوره زمر، آیه ۴۲.
- ↑ «و کسانی را که در راه خداوند کشته میشوند مرده نخوانید که زندهاند امّا شما درنمییابید» سوره بقره، آیه ۱۵۴.
- ↑ «و کسانی را که در راه خداوند کشته شدهاند مرده مپندار که زندهاند، نزد پروردگارشان روزی میبرند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۹.
- ↑ «آتش (دوزخ) که سپیدهدمان و پایان روز بر آن عرضه میشوند و روزی که رستخیز برپا شود (گفته خواهد شد) فرعونیان را به (درون) سختترین عذاب درآورید!» سوره غافر، آیه ۴۶.
- ↑ «آنان را برای گناهشان، غرق کردند و به درون آتش راندند و در برابر خداوند برای خویش یاوری نیافتند» سوره نوح، آیه ۲۵.
- ↑ «شاید من در آنچه وا نهادهام، (بتوانم) کاری نیکو انجام دهم؛ هرگز! این سخنی است که او گوینده آن است و پیشاروی آنان تا روزی که برانگیخته گردند برزخی خواهد بود» سوره مؤمنون، آیه ۱۰۰.
- ↑ «ستمگرتر از کسی که بر خداوند دروغی بندد کیست یا گوید به من وحی شده است در حالی که هیچچیز به او وحی نشده است و (یا) آن کس که گوید: به زودی مانند آنچه خداوند فرو فرستاده است، فرو خواهم فرستاد؛ و کاش هنگامی را میدیدی که ستمگران در سختیهای مرگند و فرشتگان دست گشودهاند که: جانهایتان را بسپارید! امروز به سبب آنچه ناحق درباره خداوند میگفتید و از آیات او سر برمیتافتید با عذاب خوارساز کیفر داده میشوید» سوره انعام، آیه ۹۳.
- ↑ «و کاش میدیدی هنگامی را که فرشتگان جان کافران را میگیرند به چهره و پشت آنان میکوبند و (میگویند) عذاب (آتش) سوزان را بچشید!» سوره انفال، آیه ۵۰.
- ↑ «این برای کارهایی است که کردهاید و (بدانید) که خداوند با بندگان، ستمگر نیست» سوره آل عمران، آیه ۱۸۲.
- ↑ «(روش اینان) چون روش فرعونیان و کسان پیش از ایشان است که به آیات خداوند کفر ورزیدند و خداوند آنان را برای گناهانشان فرو گرفت و خداوند توانمندی سختکیفر است» سوره انفال، آیه ۵۲.
- ↑ کوشا، محمد علی، مقاله «معاد»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص 1104- 1105.
- ↑ لغتشناسی، ص۸۱۷.
- ↑ فرزانه، محرم، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۷۶۴.
- ↑ «بیگمان آن کس که قرآن را بر تو واجب کرده است تو را به بازگشتگاهی باز میگرداند؛ بگو: پروردگار من بهتر میداند چه کسی رهنمود آورده است و چه کسی در گمراهی آشکاری است» سوره قصص، آیه ۸۵.
- ↑ «بیگمان آن کس که قرآن را بر تو واجب کرده است تو را به بازگشتگاهی باز میگرداند؛ بگو: پروردگار من بهتر میداند چه کسی رهنمود آورده است و چه کسی در گمراهی آشکاری است» سوره قصص، آیه ۸۵.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۱۹، ص۱۹۸.
- ↑ تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۱۳۶.
- ↑ فرزانه، محرم، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۷۶۴.
- ↑ فرزانه، محرم، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۷۶۶.