امامت امام رضا: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'یابن [[رسول' به 'یا ابن [[رسول') |
جز (جایگزینی متن - 'داود' به 'داوود') |
||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
# تصریح [[امام]] [[موسی کاظم]] به [[امامت]] [[امام رضا]] {{ع}}، که در [[روایات]] متعدد وارد شده است<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۳۱۹؛ مفید، محمد بن محمد، ارشاد، ص۹۵؛ خزاز قمی، علی بن محمد، کفایة الأثر، ص۸۲.</ref>. [[شیخ مفید]] [[دوازده تن]] از [[اصحاب امام]] کاظم {{ع}} را که موضوع [[جانشینی]] و [[امامت]] [[امام رضا]] {{ع}} را [[نقل]] کردهاند، نام برده است<ref>مفید، محمد بن محمد، ارشاد، ص۵۹۱.</ref> از جمله آنها: | # تصریح [[امام]] [[موسی کاظم]] به [[امامت]] [[امام رضا]] {{ع}}، که در [[روایات]] متعدد وارد شده است<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۳۱۹؛ مفید، محمد بن محمد، ارشاد، ص۹۵؛ خزاز قمی، علی بن محمد، کفایة الأثر، ص۸۲.</ref>. [[شیخ مفید]] [[دوازده تن]] از [[اصحاب امام]] کاظم {{ع}} را که موضوع [[جانشینی]] و [[امامت]] [[امام رضا]] {{ع}} را [[نقل]] کردهاند، نام برده است<ref>مفید، محمد بن محمد، ارشاد، ص۵۹۱.</ref> از جمله آنها: | ||
## [[ | ## [[داوود رقی]] گوید: به [[موسی بن جعفر]] {{ع}} عرض کردم: قربانت گردم، من پیر شدهام، مرا از [[دوزخ]] رهائی بخش (امامم را به من بنما) [[حضرت]] با دست به پسرش [[ابوالحسن]] {{ع}} اشاره نمود و فرمود: هذا [[صاحبکم]] من بعدی<ref>الکافی، ج ۱، ص ۳۱۲.</ref>. این پس از من [[صاحب]] شماست. [[اسحاق]] بن عمار گوید: به [[موسی بن جعفر]] {{ع}} عرض کردم: مرا به کسی که دینم را از او بهدست آورم رهنمائی فرما، فرمود: {{متن حدیث|هَذَا ابْنِي عَلِيٌّ إِنَّ أَبِي أَخَذَ بِيَدِي فَأَدْخَلَنِي إِلَى قَبْرِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ يَا بُنَيَّ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً}}<ref>سوره بقره، آیه ۳۰.</ref> وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا قَالَ قَوْلًا وَفَى بِهِ}}<ref>کافی، ج ۱، ص ۳۱۲. همین پسرم علی است، همانا پدرم دست مرا گرفت و بهسوی قبر رسول خدا {{صل}} برد و فرمود: پسر عزیزم: خدای عزوجل فرمود: همانا من در زمین خلیفه گذارم و چون خدا چیزی فرماید بآن وفا کند. پس هیچگاه روی زمین خالی از خلیفه و حجت نباشد.</ref>. | ||
## صحاف گوید: من و [[هشام بن حکم]] و [[علی بن یقطین]] در [[بغداد]] بودیم، [[علی بن یقطین]] گفت: خدمت [[موسی بن جعفر]] {{ع}} نشسته بودم که پسرش [[علی]] وارد شد، [[امام]] فرمود: {{عربی|"يَا عَلِيَّ بْنَ يَقْطِينٍ هَذَا عَلِيٌّ سَيِّدُ وُلْدِي أَمَا إِنِّي قَدْ نَحَلْتُهُ كُنْيَتِي"}}<ref>الکافی، ج ۱، ص ۳۱۱، باب الإشارة و النص علی أبی الحسن الرضا {{ع}} و کفایة الاثر، ص ۲۷۱ و عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج ۱، ص ۲۱.</ref>. ای [[علی بن یقطین]] همین [[علی]] سرور اولاد من است، همانا من [[کنیه]] خودم را که [[ابوالحسن]] است به او بخشیدهام. هشام دست خود را به پیشانیش زد و گفت: وای بر تو چه گفتی؟ ابن یقطین گفت: به [[خدا]] همین طور که گفتم از او شنیدم. هشام گفت: با این سخن به تو خبر داده که امر [[امامت]] پس از وی به او متعلق است<ref>[[رحمت الله ضیائی ارزگانی|ضیائی ارزگانی، رحمت الله]]، [[امامت امام رضا (مقاله)|امامت امام رضا]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۴۳۴؛ [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]]؛ ص ۶۸-۷۰.</ref>. | ## صحاف گوید: من و [[هشام بن حکم]] و [[علی بن یقطین]] در [[بغداد]] بودیم، [[علی بن یقطین]] گفت: خدمت [[موسی بن جعفر]] {{ع}} نشسته بودم که پسرش [[علی]] وارد شد، [[امام]] فرمود: {{عربی|"يَا عَلِيَّ بْنَ يَقْطِينٍ هَذَا عَلِيٌّ سَيِّدُ وُلْدِي أَمَا إِنِّي قَدْ نَحَلْتُهُ كُنْيَتِي"}}<ref>الکافی، ج ۱، ص ۳۱۱، باب الإشارة و النص علی أبی الحسن الرضا {{ع}} و کفایة الاثر، ص ۲۷۱ و عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج ۱، ص ۲۱.</ref>. ای [[علی بن یقطین]] همین [[علی]] سرور اولاد من است، همانا من [[کنیه]] خودم را که [[ابوالحسن]] است به او بخشیدهام. هشام دست خود را به پیشانیش زد و گفت: وای بر تو چه گفتی؟ ابن یقطین گفت: به [[خدا]] همین طور که گفتم از او شنیدم. هشام گفت: با این سخن به تو خبر داده که امر [[امامت]] پس از وی به او متعلق است<ref>[[رحمت الله ضیائی ارزگانی|ضیائی ارزگانی، رحمت الله]]، [[امامت امام رضا (مقاله)|امامت امام رضا]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۴۳۴؛ [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]]؛ ص ۶۸-۷۰.</ref>. | ||
## [[مخزموی]] که مادرش از اولاد [[جعفر بن ابی طالب]] {{ع}} است گوید: [[موسی بن جعفر]] {{ع}} (پیش از زندان رفتنش) دنبال ما فرستاد و ما را جمع کرد و فرمود: میدانید شما را برای چه [[دعوت]] کردم؟ گفتیم: نه، فرمود: {{متن حدیث|اشْهَدُوا أَنَّ ابْنِي هَذَا وَصِيِّي وَ الْقَيِّمُ بِأَمْرِي وَ خَلِيفَتِي مِنْ بَعْدِي مَنْ كَانَ لَهُ عِنْدِي دَيْنٌ فَلْيَأْخُذْهُ مِنِ ابْنِي هَذَا}}<ref>همان. گواه باشید که این پسرم وصی من است و پس از من خلیفه و کاردار منست. هر کس از من طلبی دارد. از این پسرم بگیرد، و بهر کس وعدهای دادهام، باید وفای آن را از او خواهد.</ref>. | ## [[مخزموی]] که مادرش از اولاد [[جعفر بن ابی طالب]] {{ع}} است گوید: [[موسی بن جعفر]] {{ع}} (پیش از زندان رفتنش) دنبال ما فرستاد و ما را جمع کرد و فرمود: میدانید شما را برای چه [[دعوت]] کردم؟ گفتیم: نه، فرمود: {{متن حدیث|اشْهَدُوا أَنَّ ابْنِي هَذَا وَصِيِّي وَ الْقَيِّمُ بِأَمْرِي وَ خَلِيفَتِي مِنْ بَعْدِي مَنْ كَانَ لَهُ عِنْدِي دَيْنٌ فَلْيَأْخُذْهُ مِنِ ابْنِي هَذَا}}<ref>همان. گواه باشید که این پسرم وصی من است و پس از من خلیفه و کاردار منست. هر کس از من طلبی دارد. از این پسرم بگیرد، و بهر کس وعدهای دادهام، باید وفای آن را از او خواهد.</ref>. |
نسخهٔ ۷ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۵۶
دلایل متعددی بر امامت امام رضا (ع) اقامه شده است. این دلایل هم شامل ادله امامت ائمه دوازدهگانه است و هم دلایل دیگری همچون تصریح امام موسی کاظم به امامت امام رضا (ع)؛ تصریح پیامبر خدا به امامت امام رضا (ع)؛ عصمت امام رضا (ع)؛ گستردگی علم و آگاهی امام رضا (ع) به تمام احکام شرعی.
مقدمه
امام رضا (ع) علی بن موسی، هشتمین امام شیعیان، در سال ۱۴۸هجری روز یازدهم ذیقعده دیده به جهان گشود[۱]. مادر آن حضرت خیزران نامیده میشد[۲] برخی هم گفتهاند اسم آن بانوی محترمه نجمه و کنیهاش ام البنین بوده است[۳].
امام پس از شهادت پدر بزرگوارش در زندان بغداد (سال۱۸۳) در ۳۵ سالگی به مقام امامت رسید[۴] آن حضرت تا سال۲۰۱ در مدینه بود و در همان سال وارد مرو شد و در ماه صفر سال ۲۰۳ در ۵۵ سالگی به شهادت رسید[۵].
مدت امامت امام رضا (ع) بیست سال بوده[۶] که ده سال آن معاصر با خلافت هارون الرشید، پنج سال معاصر با خلافت امین و پنج سال آخر نیز معاصر با خلافت عبدالله مأمون بود[۷].
دلایل امامت امام رضا (ع)
دلایل امامت آن حضرت علاوه بر ادله امامت ائمه دوازدهگانه شیعه، از قرار ذیل است:
- تصریح امام موسی کاظم به امامت امام رضا (ع)، که در روایات متعدد وارد شده است[۸]. شیخ مفید دوازده تن از اصحاب امام کاظم (ع) را که موضوع جانشینی و امامت امام رضا (ع) را نقل کردهاند، نام برده است[۹] از جمله آنها:
- داوود رقی گوید: به موسی بن جعفر (ع) عرض کردم: قربانت گردم، من پیر شدهام، مرا از دوزخ رهائی بخش (امامم را به من بنما) حضرت با دست به پسرش ابوالحسن (ع) اشاره نمود و فرمود: هذا صاحبکم من بعدی[۱۰]. این پس از من صاحب شماست. اسحاق بن عمار گوید: به موسی بن جعفر (ع) عرض کردم: مرا به کسی که دینم را از او بهدست آورم رهنمائی فرما، فرمود: «هَذَا ابْنِي عَلِيٌّ إِنَّ أَبِي أَخَذَ بِيَدِي فَأَدْخَلَنِي إِلَى قَبْرِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ يَا بُنَيَّ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ ﴿إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً﴾[۱۱] وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا قَالَ قَوْلًا وَفَى بِهِ»[۱۲].
- صحاف گوید: من و هشام بن حکم و علی بن یقطین در بغداد بودیم، علی بن یقطین گفت: خدمت موسی بن جعفر (ع) نشسته بودم که پسرش علی وارد شد، امام فرمود: "يَا عَلِيَّ بْنَ يَقْطِينٍ هَذَا عَلِيٌّ سَيِّدُ وُلْدِي أَمَا إِنِّي قَدْ نَحَلْتُهُ كُنْيَتِي"[۱۳]. ای علی بن یقطین همین علی سرور اولاد من است، همانا من کنیه خودم را که ابوالحسن است به او بخشیدهام. هشام دست خود را به پیشانیش زد و گفت: وای بر تو چه گفتی؟ ابن یقطین گفت: به خدا همین طور که گفتم از او شنیدم. هشام گفت: با این سخن به تو خبر داده که امر امامت پس از وی به او متعلق است[۱۴].
- مخزموی که مادرش از اولاد جعفر بن ابی طالب (ع) است گوید: موسی بن جعفر (ع) (پیش از زندان رفتنش) دنبال ما فرستاد و ما را جمع کرد و فرمود: میدانید شما را برای چه دعوت کردم؟ گفتیم: نه، فرمود: «اشْهَدُوا أَنَّ ابْنِي هَذَا وَصِيِّي وَ الْقَيِّمُ بِأَمْرِي وَ خَلِيفَتِي مِنْ بَعْدِي مَنْ كَانَ لَهُ عِنْدِي دَيْنٌ فَلْيَأْخُذْهُ مِنِ ابْنِي هَذَا»[۱۵].
- علی بن عبیدالله هاشمی گوید: من و سایرین ـ حدود ۷۰ نفر از شیعیان ـ در کنار قبر حضرت رسول (ص) بودیم و امام کاظم (ع) در حالی که دست فرزند خود "علی" را در دست گرفته بودند، به سمت ما آمدند و فرمودند: آیا میدانید من که هستم؟ ما گفتیم: شما سرور و بزرگ ما هستید حضرت فرمودند: نام و نسب مرا بگوئید، ما عرضه داشتیم: شما موسی بن جعفر بن محمد هستید، حضرت فرمودند: این که همراه من است، کیست؟ گفتیم: علی بن موسی بن جعفر، حضرت فرمودند: «اشْهَدُوا أَنَّهُ وَكِيلِي فِي حَيَاتِي وَ وَصِيِّي بَعْدَ مَوْتِي»[۱۶]. پس شاهد باشید که او در حیاتم وکیل و پس از فوتم، وصی من است.
- تصریح پیامبر خدا به امامت امام رضا (ع) از دلایل مهم امامت آن حضرت است که در روایات به آن تصریح شده است؛ در روایتی که از سلمان، صحابی بزرگ نقل شده آمده است: پیامبر اسلام وقتی به ائمه دوازدهگانه بعد از خود اشاره میکند، سلمان از آن حضرت میخواهد که به نامهای آنان نیز تصریح نماید، از این رو پیامبر همه آن بزرگواران را به اسم نام میبرد که امام رضا (ع) هشتمین امام در میان آنهاست[۱۷] همچنین از جابر روایت شده که پیامبر نام مبارک علی بن موسی الرضا (ع) را جزء ائمه دوازدهگانه ذکر فرموده است[۱۸][۱۹].
- از دیگر دلایل امامت آن حضرت میتوان به مسئله عصمت در آن حضرت یاد نمود، زیرا تنها معصوم در آن دوران آن حضرت بوده است، پس او امام است[۲۰].
- گستردگی علم و آگاهی امام رضا (ع) به تمام احکام شرعی از دیگر دلایل امامت آن حضرت است[۲۱] زیرا هیچ کس غیر از آن حضرت در آن زمان دارای چنین ویژگی نبوده است[۲۲] امام رضا (ع) در مناظرهای که از طرف مأمون برگزار گردید، همه سران مذاهب و ادیان از قبیل یهودی، مسیحی، زردشتی، برهمن، صابئی، منکر خدا... را در بحث مغلوب نمود[۲۳]. علاوه بر آن، خبر دادن آن حضرت از امور غیبی و آشنایی به تمام لغات از دیگر دلایل امامت آن حضرت است، اباصلت هروی میگوید: "امام رضا (ع) با مردم به زبان خودشان گفت و گو میکرد، روزی به آن حضرت عرض کردم یا ابن رسول الله از آشنایی شما با این زبانها در شگفتم؟ حضرت فرمود: ای اباصلت من حجت خدا بر خلق او هستم و حق تعالی حجتی را بر قومی فرا نگیرد، در حالی که آن حجت به لغتهای ایشان آشنا نباشد"[۲۴][۲۵]
افضلیت
درباره افضلیت امام رضا (ع) هم روایات فراوانی وجود دارد و هم از اعتراف دیگران در این زمینه میتوان استفاده کرد. یزید بن سلیط زیدی میگوید: موسی بن جعفر (ع) فرمود: من در این سال وفات خواهم کرد و پسرم "علی" همنام علی بن ابی طالب (ع) و همنام علی بن الحسین (ع) و دارای فهم، علم و شکوه و هیبت امیرالمؤمنین (ع) است و تا چهار سال بعد از هارون، اجازه سخن گفتن ندارد ولی وقتی آن چهار سال گذشت، درباره هر چه میخواهی از او سؤال کن که به خواست خدا به تو پاسخ خواهد داد[۲۶]. مأمون عباسی در موارد متعدد زبان به مدح و ثنای امام رضا (ع) گشوده است از جمله رجاء بن ابی ضحاک میگوید: از سوی مامون مراقب علی بن موسی بودم تا او را از مدینه به مرو بیاورم و تمام رفتارش را شبانه روز زیر نظر داشتم وقتی که به مرو رسیدم گزارش از حالات و کارهای امام رضا (ع) را در طول سفر به مامون دادم وی گفت: "هَذَا خَيْرُ أَهْلِ الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُهُمْ وَ أَعْبَدُهُمْ"[۲۷]. سمهودی در جواهر العقدین مینویسد: "و أَمَّا عَلِيٌ الرِّضَا بْنُ مُوسَي الْكَاظِمِ، فَكَانَ أَوْحَدُ زَمَانِهِ، جَلِيلُ الْقَدْرِ"[۲۸][۲۹]
پرسشهای وابسته
منابع
جستارهای وابسته
- هدایت
- ولایت (ولایت تکوینی؛ ولایت تشریعی؛ ولایت امر)
- خلافت
- شهادت
- ملک
- حکم
- وراثت (وراثت زمین؛ وراثت کتاب)
- حجت
- تمکین فی الارض
- امت وسط
- اصطفا
- اجتبا
- امامت در قرآن
- آیات امامت
- امامت در حدیث
- امامت در کلام اسلامی
- امامت در فلسفه اسلامی
- امامت در عرفان اسلامی
- امامت از دیدگاه بروندینی
- امامت امامان دوازدهگانه
- شؤون امام
- صفات امام
- راه تعیین امام
- امامان دوازدهگانه
- آیات امامت
- اثبات امامت
- احکام امامت
- اختلاف در امامت
- اطاعت اولوالامر
- اعلان امامت علی
- امامت ائمه ضلال
- امامت بعد از نبی اکرم
- امامت به بیعت
- امامت به شوکت
- امامت به نص
- امامت تشریعی
- امامت تکوینی
- امامت جاهل
- امامت خاصه
- امامت خلفا
- امامت دو برادر
- امامت ذریه ابراهیم
- امامت رسول الله
- امامت زنان
- امامت صغری
- امامت صغیر
- امامت ظالم
- امامت عالم
- امامت عامه
- امامت غیر قرشی
- امامت غیر معصوم
- امامت فاضل
- امامت قرشی
- امامت مطلقه
- امامت مفضول
- امامت واحد
- امامت کبری
- انحلال امامت
- انقطاع امامت
- اولوا الامر
- اولی به امامت
- ایمان به امامت
- تعلیم غیبی به غیر نبی
- ختم رهبری
- خروج امام از امامت
- دعای ابراهیم
- دعوی امامت
- دفاع از امامت
- دلایل امامت
- روح قدسی
- علم امامت
- علم به آغاز امامت
- عهد الهی
- قبح امامت
- لطف امامت
- مدعی امامت
- مقام امامت
- ملاک امامت
- موروثی بودن امامت
- نشانه امامت
- نص بر امامت
- نص نبی بر خلافت
- نفی امامت
- نور امامت
- ودائع امامت
- وصیت به امامت
پانویس
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۴۸۶؛ مفید، محمد بن محمد، ارشاد، ج۲، ص۵۹۱.
- ↑ سبط ابن جوزی، یوسف شمس الدین، تذکرة الخواص، ص۳۱۵؛ شیروانی، میرزاحیدرعلی، مناقب اهل بیت، ص۱۳.
- ↑ ابن بابویه، محمد بن علی، عیون اخبارالرضا (ع)، ج۱، ص۳۰؛ اربلی، ابن ابوالفتح، کشف الغمة، ج۳، ص۱۰۵.
- ↑ ابن بابویه، محمد بن علی، عیون اخبارالرضا (ع)، ج۱، ص۹۹؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۴۷۶.
- ↑ ابن بابویه، محمد بن علی، عیون اخبارالرضا (ع)، ج۲، ص۴۰۶؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۴۸۶؛ مفید، محمد بن محمد، ارشاد، ص۲۴۷.
- ↑ مفید، محمد بن محمد، ارشاد، ص۲۴۶.
- ↑ ضیائی ارزگانی، رحمت الله، امامت امام رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۴۳۴.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۳۱۹؛ مفید، محمد بن محمد، ارشاد، ص۹۵؛ خزاز قمی، علی بن محمد، کفایة الأثر، ص۸۲.
- ↑ مفید، محمد بن محمد، ارشاد، ص۵۹۱.
- ↑ الکافی، ج ۱، ص ۳۱۲.
- ↑ سوره بقره، آیه ۳۰.
- ↑ کافی، ج ۱، ص ۳۱۲. همین پسرم علی است، همانا پدرم دست مرا گرفت و بهسوی قبر رسول خدا (ص) برد و فرمود: پسر عزیزم: خدای عزوجل فرمود: همانا من در زمین خلیفه گذارم و چون خدا چیزی فرماید بآن وفا کند. پس هیچگاه روی زمین خالی از خلیفه و حجت نباشد.
- ↑ الکافی، ج ۱، ص ۳۱۱، باب الإشارة و النص علی أبی الحسن الرضا (ع) و کفایة الاثر، ص ۲۷۱ و عیون اخبار الرضا (ع)، ج ۱، ص ۲۱.
- ↑ ضیائی ارزگانی، رحمت الله، امامت امام رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۴۳۴؛ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵؛ ص ۶۸-۷۰.
- ↑ همان. گواه باشید که این پسرم وصی من است و پس از من خلیفه و کاردار منست. هر کس از من طلبی دارد. از این پسرم بگیرد، و بهر کس وعدهای دادهام، باید وفای آن را از او خواهد.
- ↑ کفایة الأثر فی النص علی الأئمة الإثنی عشر، ص ۲۷۲ و عیون أخبار الرضا (ع)، ج ۱، ص ۲۶.
- ↑ خزاز قمی، علی بن محمد، کفایة الاثر، ص۴۲؛ بحرانی، سید هاشم، غایة المرام، ج۱، ص۲۴۲.
- ↑ ابن بابویه، محمد بن علی، کمال الدین، ص۲۵۲؛ طباطبائی، سیدمحمدحسین، المیزان، ج۴، ص۴۰۹؛ قندوزی، سلیمان، ینابیع الموده، ج۳، ص۲۹۹.
- ↑ ضیائی ارزگانی، رحمت الله، امامت امام رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۴۳۴.
- ↑ علم الهدی، سید مرتضی، شرح جمل العلم والعمل، ص۲۱۵.
- ↑ مفید، محمد بن محمد، ارشاد، ج۲، ص۲۳۹.
- ↑ مناقب، ج۴، ص۳۳۲.
- ↑ ابن بابویه، محمد بن علی، عیون اخبارالرضا (ع)، ج۱، ص۲۳۹.
- ↑ «كَانَ الرِّضَا (ع) يُكَلِّمُ النَّاسَ بِلُغَاتِهِمْ فَقُلْتُ لَهُ فِي ذَلِكَ فَقَالَ يَا أَبَا الصَّلْتِ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ مَا كَانَ اللَّهُ لِيَتَّخِذَ حُجَّةً عَلَى قَوْمٍ وَ هُوَ لَا يَعْرِفُ لُغَاتَهُمْ»؛ مناقب، ص۳۳۳؛ اربلی، ابن ابوالفتح، کشف الغمة، ج۳، ص۱۱۹.
- ↑ ضیائی ارزگانی، رحمت الله، امامت امام رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۴۳۵.
- ↑ «إِنِّي أُوخَذُ فِي هَذِهِ السَّنَةِ وَ عَلِيٌّ ابْنِي سَمِيُّ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (ع) وَ سَمِيُّ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ (ع) أُعْطِيَ فَهْمَ الْأَوَّلِ وَ عِلْمَهُ وَ نَصْرَهُ وَ رِدَاءَهُ وَ لَيْسَ لَهُ أَنْ يَتَكَلَّمَ إِلَّا بَعْدَ هَارُونَ بِأَرْبَعِ سِنِينَ فَإِذَا مَضَتْ أَرْبَعُ سِنِينَ فَاسْأَلْهُ عَمَّا شِئْتَ يُجِيبُكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى»؛ عیون أخبار الرضا (ع)، ج ۱، ص ۲۴ و الإمامة و التبصرة من الحیرة، ص ۷۷ و کافی، ج ۱، ص ۳۱۳.
- ↑ عیون أخبار الرضا (ع)، ج ۲، ص ۱۸۰.
- ↑ جواهر العقدین، ج ۳، ص ۴۲۷.
- ↑ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، جلد ۲ ص ۶۸-۷۰.