بیعت در فقه سیاسی: تفاوت میان نسخهها
(←منابع) |
جز (جایگزینی متن - 'ثابت' به 'ثابت') |
||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
*در [[نظام سیاسی اسلام]] [[بیعت]] نوعی شیوه انتخابی برای [[تعیین جانشین]] [[رسول اکرم]]{{صل}} قلمداد شده است<ref>سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج۱۸، ص۲۷۵.</ref>. | *در [[نظام سیاسی اسلام]] [[بیعت]] نوعی شیوه انتخابی برای [[تعیین جانشین]] [[رسول اکرم]]{{صل}} قلمداد شده است<ref>سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج۱۸، ص۲۷۵.</ref>. | ||
*یکی از بحثهای مهم درباره [[بیعت]] در میان [[اندیشمندان]] و [[عالمان]] [[سیاسی]] [[مسلمان]]، بحث [[لزوم]]، حدود و شرایط [[بیعت]] است. آنچه مسلّم است، نقض [[بیعت]] از محرمّات است و در [[قرآن کریم]] با عنوان "نکث" [[مذمت]] شده است: {{متن قرآن|فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّمَا يَنْكُثُ عَلَى نَفْسِهِ}}<ref>«از این روی هر که پیمان شکند به زیان خویش میشکند» سوره فتح، آیه ۱۰.</ref>. | *یکی از بحثهای مهم درباره [[بیعت]] در میان [[اندیشمندان]] و [[عالمان]] [[سیاسی]] [[مسلمان]]، بحث [[لزوم]]، حدود و شرایط [[بیعت]] است. آنچه مسلّم است، نقض [[بیعت]] از محرمّات است و در [[قرآن کریم]] با عنوان "نکث" [[مذمت]] شده است: {{متن قرآن|فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّمَا يَنْكُثُ عَلَى نَفْسِهِ}}<ref>«از این روی هر که پیمان شکند به زیان خویش میشکند» سوره فتح، آیه ۱۰.</ref>. | ||
*برخی [[فقها]] برای [[اثبات]] [[لزوم]] [[بیعت]]، با توسعه در مفهوم [[وکالت]]، [[بیعت]] را نوعی از [[وکالت]] شمردهاند که درواقع [[بیعتکننده]] موکل و [[رهبر]] [[وکیل]] است و این [[وکالت]] در چارچوب [[پیمان]] لازم است<ref>حسینعلی منتظری، دراسات فی ولایة الفقیه و فقه الدولة الاسلامیه، ج۱، ص۵۶۹-۵۷۶.</ref>؛ درحالی که بر اساس [[نص]] صریح [[قرآن]]، [[بیعت]] نوعی بیع لازم است که [[لزوم]] آن مانند بیع به مفاد مبایعه - که [[پیمان وفاداری]] و [[اطاعتپذیری]] است - | *برخی [[فقها]] برای [[اثبات]] [[لزوم]] [[بیعت]]، با توسعه در مفهوم [[وکالت]]، [[بیعت]] را نوعی از [[وکالت]] شمردهاند که درواقع [[بیعتکننده]] موکل و [[رهبر]] [[وکیل]] است و این [[وکالت]] در چارچوب [[پیمان]] لازم است<ref>حسینعلی منتظری، دراسات فی ولایة الفقیه و فقه الدولة الاسلامیه، ج۱، ص۵۶۹-۵۷۶.</ref>؛ درحالی که بر اساس [[نص]] صریح [[قرآن]]، [[بیعت]] نوعی بیع لازم است که [[لزوم]] آن مانند بیع به مفاد مبایعه - که [[پیمان وفاداری]] و [[اطاعتپذیری]] است -ثابت میشود و نیازی به تکلّف [[بیعت]] تحت [[وکالت]] برای [[اثبات]] [[لزوم]] نیست<ref>[[عبدالله نظرزاده|نظرزاده، عبدالله]]، [[فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم]]، ص:۱۵۵.</ref>. | ||
==بیعت در واژهنامه فقه سیاسی== | ==بیعت در واژهنامه فقه سیاسی== |
نسخهٔ ۱۴ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۳:۴۴
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل بیعت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- بیعت: پیمانِ اطاعتپذیری[۱]، میثاقِ فرمانبرداری (میان امام و رعیت) [۲]، تعهد به خدمت و فرمانپذیری[۳]؛ اصل آن "بیع" به معنای معامله و مبادله[۴].
- ﴿إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ الله﴾[۵].
- در نظام سیاسی اسلام بیعت نوعی شیوه انتخابی برای تعیین جانشین رسول اکرم(ص) قلمداد شده است[۶].
- یکی از بحثهای مهم درباره بیعت در میان اندیشمندان و عالمان سیاسی مسلمان، بحث لزوم، حدود و شرایط بیعت است. آنچه مسلّم است، نقض بیعت از محرمّات است و در قرآن کریم با عنوان "نکث" مذمت شده است: ﴿فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّمَا يَنْكُثُ عَلَى نَفْسِهِ﴾[۷].
- برخی فقها برای اثبات لزوم بیعت، با توسعه در مفهوم وکالت، بیعت را نوعی از وکالت شمردهاند که درواقع بیعتکننده موکل و رهبر وکیل است و این وکالت در چارچوب پیمان لازم است[۸]؛ درحالی که بر اساس نص صریح قرآن، بیعت نوعی بیع لازم است که لزوم آن مانند بیع به مفاد مبایعه - که پیمان وفاداری و اطاعتپذیری است -ثابت میشود و نیازی به تکلّف بیعت تحت وکالت برای اثبات لزوم نیست[۹].
بیعت در واژهنامه فقه سیاسی
بیعت در لغت، به معنای عهد و پیمان، و در اصطلاح، به رسمیت شناختن امارت و خلافت دیگری[۱۰] و یا تعهدی است که افراد جامعه به منظور پیروی از خلیفه، امام و حاکم آن را میپذیرند. در واقع این عمل، نوعی قرار داد مبتنی بر قبول پیروی از سوی امت و قیام به عدالت از جانب امام منعقد گردیده و در بیعت، هر یک از طرفین، دارای حقوق و تکالیفاند؛ یعنی حقوق امت بر حاکم، اقامه عدل و انصاف و حقوق حاکم نیز فرمانبرداری امت از اوامر او در برابر اجرای عدل و انصاف از سوی حاکم میباشد[۱۱]. عمل بیعت اغلب، با دست دادن به حاکم اسلامی انجام میگرفت، ولی پیامبر(ص) هنگام فتح مکه، پس از بیعت با مردان، دستهای خود را در قدح آبی فرو برد و زنان نیز چنین کردند و بدینسان، پیمان زنان مکه انجام پذیرفت[۱۲]. امروزه، در زمان غیبت و ولایت فقها، بیعت جای خود را به "تقلید" -پیروی عملی از مجتهد جامع الشرایط - داده است.
در اسلام نخستین بار، در جریان فرمان آیۀ انذار[۱۳]، سخن از بیعت به میان آمد؛ امّا مسلماً بیعت به طور جدی و عمومی، در بیعت عقبه اول و دوم مطرح گردید[۱۴]. در سال سیزدهم بعثت، کاروانی از اهالی یثرب در مکه، نزدیکی "جمرات" جایی که اکنون "مسجد البیعه" در آن قرار دارد - با پیامبر(ص) بیعت کردند[۱۵].
گفتنی است در مورد پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) که از سوی خدا نصب میشوند، بیعت نوعی تأکید بر وفاداری است، نه راهی برای پذیرش رسالت و امامت؛ زیرا اطاعت از آنها در هر حال واجب است، ولی در بیعت با خلفا، هدف اصلی از بیعت پذیرش مقام خلافت بود[۱۶][۱۷].
منابع
- نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم
- فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژهنامه فقه سیاسی
پانویس
- ↑ خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۲، ص۲۶۵.
- ↑ احمد بن یوسف سمین حلبی، عمدة الحفاظ، ج۱، ص۲۸۴.
- ↑ حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۱۵۵.
- ↑ حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱، ص۳۶۴.
- ↑ «بیگمان آنان که با تو بیعت میکنند جز این نیست که با خداوند بیعت میکنند» سوره فتح، آیه ۱۰.
- ↑ سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج۱۸، ص۲۷۵.
- ↑ «از این روی هر که پیمان شکند به زیان خویش میشکند» سوره فتح، آیه ۱۰.
- ↑ حسینعلی منتظری، دراسات فی ولایة الفقیه و فقه الدولة الاسلامیه، ج۱، ص۵۶۹-۵۷۶.
- ↑ نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص:۱۵۵.
- ↑ لغتنامه دهخدا، ج۴، ص۵۲۳۵. نهایه ابن اثیر، ج۱، ص۱۷۴. لسان العرب، ج۱، ص۵۵۸. صبح الاعشی، ج۹، ص۲۷۳.
- ↑ روض النضیر، ج۵، ص۲۶؛ نهج البلاغه، خطبه ۳۴؛ مقدمه ابن خلدون، ص۱۷۴.
- ↑ طبقات ابن سعد، ج۱، ص۲۲۰؛ تفسیر نمونه، ج۲۲، ص۷۰؛ مجمع البیان، ج۵، ص۲۷۶؛ فروغ ابدیت، ج۲، ص۳۴۵.
- ↑ ﴿وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ﴾ «و نزدیکترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴؛ الغدیر، ج۲، ص۲۸۷.
- ↑ انساب الاشراف، ج۱، ص۲۵۳؛ سیره ابن هشام، ج۲، ص۴۴۶-۴۴۲.
- ↑ انساب الاشراف، ج۱، ص۲۵۳.
- ↑ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ﴾ «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹؛ تفسیر نمونه، ج۲۲، ص۷۰؛ خصال صدوق، باب الثلاثة، حدیث ۷۰؛ بحار الانوار، ج۶۷، ص۱۸۵؛ نهج البلاغه، خطبه ۲ و ۱۳۶.
- ↑ فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژهنامه فقه سیاسی، ص ۶۰.