عامر بن واثله کنانی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
(←منابع) |
(←منابع) |
||
خط ۷۱: | خط ۷۱: | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
#[[پرونده:1100357.jpg|22px]] [[رحمان فتاحزاده|فتاحزاده، رحمان]]، [[عامر بن واثله (مقاله)|مقاله «عامر بن واثله»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵ (کتاب)|'''دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵''']] | #[[پرونده:1100357.jpg|22px]] [[رحمان فتاحزاده|فتاحزاده، رحمان]]، [[عامر بن واثله (مقاله)|مقاله «عامر بن واثله»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵ (کتاب)|'''دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵''']] | ||
# [[پرونده:1100558.jpg|22px]] [[محمد رضا هدایتپناه|هدایتپناه، محمد رضا]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|'''مقاله «سهیل بن عوف»، دانشنامه سیره نبوی ج۱''']] | |||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||
نسخهٔ ۳ ژوئیهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۰۷:۵۳
- اين مدخل از زیرشاخههای بحث عامر بن واثله کنانی است. "عامر بن واثله کنانی" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
مقدمه
نام و نسب او عامر بن واثله کنانی لیثی و به ابوطفیل معروف است. او در میان مردم به کنیهاش معروف بود و همه او را به این عنوان میشناختند[۱]. از قبیله مضر بود [۲]. در سال سوم هجری، سال رخداد جنگ احد متولد شد[۳]. عامر از صحابه بزرگوار پیامبر اکرم(ص) و امیر المؤمنین و امام حسن مجتبی و امام سجاد(ع) بوده و از همه ایشان روایت نقل کرده است[۴]. یکی از دوستان امام صادق(ع) به آن حضرت گفت: قربانت شوم؛ حال شما چگونه است؟"
حضرت فرمود: "همان طور که ابوطفیل در شعر خود گفته است: "بدون تردید برای صاحبان حق، حکومتی خواهد بود که من به چنین روزی امیدوارم و در انتظار آن هستم"[۵]؛
بهترین تعریف از عامر این اشعارست:
عامر بن واثله از اصحاب خاص امیرمؤمنان(ع) و آخرین اصحاب او است که در سال ۱۱۰ هجری از دنیا رفته است.
و او ابوطفیل بزرگوار است و نسبت کیسانی دادن به او نادرست است[۶].
بعضی عامر را کیسانی مذهب دانستهاند؛ یعنی به امامت و مهدویت محمد حنفیه معتقد بوده و امام سجاد(ع) را امام نمیدانسته است[۷] و بعضی او را از اهل تسنن شمرده و گفتهاند که او به فضیلت خلفا معتقد بوده ولکن علی(ع) را مقدم میداشته است[۸]؛ ولی این نسبت نادرست است.[۹]
عامر و رسول خدا(ص)
عامر یکی از افرادی است که رسول خدا(ص) را دیده است. او هشت سال از دوره زندگی پیامبر(ص) را درک کرد و آخرین کسی از یاران آن حضرت است که از دنیا رفت[۱۰]. چنان که همواره میگفت: در روی زمین جز من کسی باقی نمانده که پیامبر(ص) را دیده باشد[۱۱]. او روایات زیادی را از پیامبر اکرم(ص) نقل کرده است.
درباره فتح مکه از او نقل شده که گفته است: روز فتح مکه پیامبر(ص) را دیدم؛ سفیدی چهره و سیاهی موی او را فراموش نمیکنم. بعضی از همراهانش از او کوتاهتر و برخی بلندتر بودند. پیامبر(ص) راه میرفت و اصحابش گرد او راه میرفتند. من به مادرم گفتم: این فرد، کیست؟ او گفت: رسول خداست[۱۲]. و نیز روایت کرده من در جعرانه رسول اکرم(ص) را دیدم که گوشت میان مردم تقسیم میکرد زنی در نزد آن حضرت بود که رسول خدایا(ص) ردایش را برای او پهن کرده بود. پرسیدم: این زن کیست که رسول خدا ردای خود را برای او پهن کرده؟ گفتند: او مادر رضاعی آن حضرت حلیمه سعدیه است که آن حضرت را شیر داده است[۱۳].[۱۴]
عامر و علاقه او به امیرالمؤمنین(ع)
عامر بعد از وفات پیامبر اکرم(ص) به امام علی(ع) پیوست و از خواص اصحاب و محبین آن حضرت بود و در محبت و دوستی امام علی(ع) راسخ و ثابت قدم بود، هیچ چیز مانع اظهار علاقه او نمیشد، و با کمال جرأت و جسارت در نشر مطاعن دشمنان ایشان اهتمام به کار میبرد، چنان که وقتی معاویه پرسید: "كيف وجدك على خليلك ابي الحسن؛ گفت: مانند اشتیاق مادر موسی به موسی و از کوتاهی خود شرمندهام و به خدا پناه میبرم[۱۵].
همچنین عامر روایات زیادی درباره فضیلت آن حضرت نقل کرده است؛ از جمله میگوید: از علی(ع) شنیدم که فرمود: اگر با شمشیر بر روی بینی مؤمن بکوبم، مرا دشمن نخواهد داشت، و اگر بر روی منافق طلا و نقره بپاشم، ممکن نیست مرا دوست بدارد؛ خدا از مؤمنان به دوستی من و از منافقان به دشمنی من پیمان گرفته است، لذا مرا دوست نمیدارد مگر انسان مؤمن و مرا دشمن نمیدارد مگر انسان منافق[۱۶]. همچنین او روایت جانشینی امام علی(ع) در روز غدیر، در حجة الوداع را نیز نقل کرده است[۱۷].[۱۸]
عامر در صفین
ابوطفیل که از یاران خاص امام علی(ع) بود، در جنگهای جمل، صفین و نهروان شرکت داشت [۱۹]. کثرت ایمان عامر و شدت علاقهاش به امیر مؤمنان(ع) خصوصا در جنگ صفین کاملا آشکارست. هنگام جنگ صفین روزی عامر تنها به میدان رفت و جنگ شایستهای کرد و برگشت. پس از بازگشت به امیر مؤمنان علی(ع) گفت: "شما فرمودهاید که عالیترین کشته شدنها شهادت در راه خداست و سودمندترین کارها صبر است. به خدا قسم، آن قدر صبر کردیم تا همه گونه مصایب را تحمل کردیم؛ کشتگان ما شهیدند و زندهها سعید؛ باید آنان که باقی ماندهاند، خونخواهی شهدا را بکنند. هر چند گزیدگان ما رفتند و افراد ضعیف ماندهاند، ولی در دینداری چنان پایداریم که امیال نفسانی نمیتواند آن را تغییر دهد و در صحت راه خود چنان یقین داریم که شک و تردید در آن راه نمییابد. سپس این اشعار را سرود:
سواران را در میان گرد و خاک خرد کردیم و گوسفندان پا کوتاه (دشمنان) را کوچاندیم.
و گفتیم: علی پدر ماست و ما مانند فرزند فرمانبر او هستیم[۲۰].[۲۱]
عامر و معاویه
معاویه با اصرار زیاد و به هر وسیله و حیلهای میخواست او را به سمت خود بکشد لکن او تمایل نشان نمیداد و در محبت اهل بیت(ع) ثابت قدم بود. روزی عامر برای اطلاع از حال پسر برادرش به شام رفت. وقتی معاویه از آمدنش باخبر شد، او را خواست. پس از حضورش در آن مجلس، معاویه به او گفت: "تو ابوطفیل عامر بن واثلهای؟"
عامر گفت: "آری، من ابوطفیل هستم".
معاویه گفت: "آیا تو هم با کشندگان امیرالمؤمنین عثمان همکاری میکردی؟" عامر گفت: "خیر، در کشتن او کسی را کمک نکردم ولی در مدینه حاضر بودم و او را یاری نکردم".
معاویه گفت: "چرا او را یاری نکردی؟"
عامر گفت: "چون هیچ یک از مهاجران و انصار او را یاری نکردند".
معاویه گفت: "ولی به خدا قسم، یاری کردن عثمان بر تو و آنها واجب و لازم بود".
عامر گفت: "چرا تو او را یاری نکردی، با آنکه اهل شام همه با تو بودند؟"
معاویه گفت: "مگر نمیبینی که به خونخواهی او قیام کردهام؟ مگر این بهترین نوع باری نیست؟"
عامر گفت: "معاویه! مثل حال تو و عثمان، مثل شعر عبید است که میگوید: تو را چنین میشناسم که پس از مرگ بر من گریه میکنی، ولی در زندگی از دادن توشه به من دریغ میکنی"[۲۲].
سپس مروان بن حکم، سعید بن عاص، عبدالرحمن و عمروعاص بر معاویه وارد شدند. همین که هر یک به جای خود نشستند، معاویه از آنها پرسید: این مرد را میشناسید؟ آنها گفتند: خیر. معاویه گفت: "او فدایی علی بن ابی طالب و یکه سوار جنگ صفین و شاعر مردم عراق، ابوطفیل است".
سعید گفت: "حالا او را شناختیم، ولی چرا تو از او انتقام نمیگیری؟" سپس بقیه به ناسزا گفتن به ابوطفیل پرداختند. معاویه آنها را از این کار منع کرد و سپس متوجه عامر شد و به او گفت: "اینها را میشناسی؟" عامر پاسخ داد: "اینها را به بدی میشناسم، نه به خوبی و نام آنها را نمیدانم" پس از آنکه معاویه آنها را معرفی کرد، عامر گفت: "حالا ایشان را خوب شناختم. عمر و پسر همان مرد دم بریده و مقطوع النسلی است که درباره پیامبر(ص) عیب جویی میکرد و تو به پاداش آن کردارش، مصر را به او بخشیدی! مروان، همان سوسماری است که پیامبر(ص) او و پدرش را تبعید کرد و تو حجاز را به او پاداش دادی! عبدالرحمن هم پسر مادرشام حکم است که همه او را میشناسند. برادرت عتبه هم کسی نیست که نفع و ضرری داشته باشد یا از او امید و انتظاری باشد و سعید همان کسی است که بسیار موجب ناراحتی پیامبر و ولی خدا شد و مردم را از راه خدا باز میداشت و تو به پاداش آن کارها مکه را به او واگذار کردی"[۲۳].[۲۴]
سرانجام عامر
عامر به علت علاقه و محبت به امیر المؤمنین(ع) بعد از به حکومت رسیدن ایشان، به همراه آن حضرت به کوفه آمد و بعد از شهادت امام علی(ع) به مکه رفت و تا پایان عمر خویش در مکه ماند[۲۵]. و به همین دلیل در کربلا حضور نداشت و بعد از واقعه کربلا برای خونخواهی امام حسین(ع) به مختار بن ابی عبیده ثقفی ملحق شد[۲۶] و به همین دلیل، بعضی وفات او را در سال ۶۷ هجری پس از دستگیری مختار میدانند؛ که نقل شده، ابوطفیل خود را از بالای قصر پایین انداخت و در گذشت که این روایت، ضعیف است و با آخرین صحابی بودن او مخالفت دارد[۲۷]، زیرا نقل شده، پس از آن نیز او در قیام ابن اشعث که در سالهای ۸۱ تا ۸۵ هجری رخ داده حضوری آشکار داشته است[۲۸].
نقل شده، عامر در سال ۱۰۰ یا ۱۱۰ هجری در زمان امام محمدباقر(ع) وفات کرد و با مرگ او آخرین صحابی پیامبر(ص) نیز از دنیا رفت[۲۹].[۳۰]
منابع
پانویس
- ↑ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۲، ص۷۹۸؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۳، ص۳۶؛ الاصابه، ابن حجر، ج۳، ص۲۴۴؛ ریحانة الادب، مدرس تبریزی، ج۷، ص۱۷۳.
- ↑ المغازی، واقدی (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ص۶۶۴؛ الغارات، ثقفی کوفی (ترجمه: عطاردی)، ص۳۷۶؛ معجم رجال الحدیث، خویی، ج۱۰، ص۲۲۱.
- ↑ الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۶، ص۳۴۳؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۲، ص۷۹۸؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۳، ص۳۶؛ ریحانة الادب، مدرس تبریزی، ج۷، ص۱۷۳؛ قاموس الرجال، شوشتری، ج۵، ص۶۲۸؛ معجم رجال الحدیث، خویی، ج۱۰، ص۲۲۱.
- ↑ معجم رجال الحدیث، خویی، ج۱، ص۲۲۱؛ ریحانة الادب، مدرس تبریزی، ج۷، ص۱۷۳؛ قاموس الرجال، شوشتری، ج۵، ص۶۲۷.
- ↑ و آن لاهل الحق لاشک دولة علی الناس ایاها ارجی و ارقبا؛ رجال الکشی، کشی، ص۹۴؛ قاموس الرجال، شوشتری، ج۵، ص۶۲۸؛ معجم رجال الحدیث، خویی، ج۱۰، ص۲۲۱؛ ریحانة الأدب، مدرس تبریزی، ج۷، ص۱۷۴.
- ↑ و عامر بن واثله خصیص (لی) و خاتم الاصحاب قبضه و هو ابوطفیل الجلیل و الرمی بالتکین علیل؛ نخبة المقال، حسین بروجردی، ص۶۵.
- ↑ معجم رجال الحدیث، خویی، ج۱۰، ص۲۲۱؛ قاموس الرجال، شوشتری، ج۵، ص۶۳۲؛ ریحانة الادب، مدرس تبریزی، ج۷، ص۱۷۴.
- ↑ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۲، ص۷۹۹؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۳، ص۳۶؛ الاصابه، ابن حجر، ج۳، ص۲۴۴؛ معجم رجال الحدیث، خویی، ج۵، ص۶۳۲؛ ریحانة الادب، مدرس تبریزی، ج۷، ص۱۷۴.
- ↑ فتاحزاده، رحمان، مقاله «عامر بن واثله»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۵، ص:۵۸۵-۵۸۶.
- ↑ الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۶، ص۳۴۳؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۲، ص۷۹۸؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۳، ص۳۶؛ معجم رجال الحدیث، خویی، ج۱۰، ص۲۲؛ ریحانة الادب، مدرس تبریزی، ج۷، ص۱۷۳.
- ↑ ما بقی علی وجه الارض عین تطرف ممن رأی النبی غیری؛ الغارات، ثقفی کوفی (ترجمه: عطاردی)، ص۳۷۶.
- ↑ المغازی، واقدی، ج۲، ص۸۶۷؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۵، ص۱۸۱؛ الفتوح، ابن اعثم (ترجمه: مستوفی هروی)، ص۱۰۲۶.
- ↑ الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۶، ص۳۴۳؛ اسدالغابه، ابن اثیر، ج۳، ص۳۶.
- ↑ فتاحزاده، رحمان، مقاله «عامر بن واثله»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۵، ص:۵۸۶-۵۸۷.
- ↑ پیکار صفین، نصر بن مزاحم (ترجمه: اتابکی)، ص۷۶۹؛ الفتوح، ابن اعثم (ترجمه: مستوفی هروی)، ص۱۰۲۶؛ الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۶۹۷؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۵، ص۱۸۰؛ قاموس الرجال، شوشتری، ج۵، ص۶۳۱.
- ↑ «لَوْ ضَرَبْتُ خَيَاشِيمَ اَلْمُؤْمِنِ بِالسَّيْفِ مَا أَبْغَضَنِي وَ لَوْ صَبَبْتُ عَلَى اَلْمُنَافِقِ ذَهَباً وَ فِضَّةً مَا أَحَبَّنِي إِنَّ اَللَّهَ أَخَذَ مِيثَاقَ اَلْمُؤْمِنِينَ بِحُبِّي وَ مِيثَاقَ اَلْمُنَافِقِينَ بِبُغْضِي فَلاَ يُبْغِضُنِي مُؤْمِنٌ وَ لاَ يُحِبُّنِي مُنَافِقٌ أَبَداً»؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۴، ص۸۳؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۳۹، ص۲۹۵؛ الغدیر، علامه امینی، ج۳، ص۱۸۵؛ قاموس الرجال، شوشتری، ج۵، ص۶۳۱.
- ↑ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۴، ص۱۶۹۷.
- ↑ فتاحزاده، رحمان، مقاله «عامر بن واثله»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۵، ص:۵۸۷-۵۸۸.
- ↑ الغارات، ثقفی کوفی (ترجمه: عطاردی)، ص۳۷۶.
- ↑ طحنا الفوارس وسط العجاج و سقنا الزعانف سوق النقد و قلنا علی النا والد ونحن له طاعة کالولد؛ پیکار صفین، نصر بن مزاحم (ترجمه: اتابکی)، ص۴۲۲؛ الفتوح، ابن اعثم (ترجمه: مستوفی هروی)، ص۵۸۵؛ قاموس الرجال، شوشتری، ج۵، ص۶۳۱۱.
- ↑ فتاحزاده، رحمان، مقاله «عامر بن واثله»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۵، ص:۵۸۸-۵۸۹.
- ↑ الاعرفنک بعد الموت تندبنی و فی حیاتی ما زودتنی زادی؛الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۴، ص۱۶۹۷؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۵، ص۱۸۰؛ الامامة والسیاسة، ابن قتیبه دینوری، ج۱، ص۲۱۵؛ ریحانة الادب، مدرس تبریزی، ج۷، ص۱۷۳؛ قاموس الرجال، شوشتری، ج۵، ص۶۳۱.
- ↑ الامامة و السیاسة، ابن قتیبه دینوری، ج۱، ص۲۱۵؛ قاموس الرجال، شوشتری، ج۵، ص۶۳۰.
- ↑ فتاحزاده، رحمان، مقاله «عامر بن واثله»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۵، ص:۵۸۹-۵۹۰.
- ↑ الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۶، ص۳۴۳؛ الفتوح، ابن عثم (ترجمه: مستوفی هروی)، ص۶۰۶؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۳، ص۹۳۸؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۳، ص۳۶؛ الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۸۴ و ج۳، ص۲۴۴.
- ↑ قاموس الرجال، شوشتری، ج۵، ص۶۳۲؛ معجم رجال الحدیث، خویی، ج۱۰، ص۲۲۱؛ ریحانة الادب، مدرس تبریزی، ج۷، ص۱۷۴.
- ↑ ریحانة الادب، مدرس تبریزی، ج۷، ص۱۷۴.
- ↑ الکامل، ابن اثیر، ج۴، ص۶۴۲.
- ↑ وقعة صفین، نصر بن مزاحم (ترجمه: اتابکی)، ص۴۲۱؛ الغارات، ثقفی کوفی (ترجمه: عطاردی)، ص۳۷۶؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۲، ص۷۹۹؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۳، ص۳۶؛ الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۸۴ و ج۳، ص۲۴۴.
- ↑ فتاحزاده، رحمان، مقاله «عامر بن واثله»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۵، ص:۵۹۱.