شعر در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۰: خط ۳۰:
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|''اَلَمْ تَعْلَمُوا أَنَّ النَّبِيَّ مُحَمَّداً''|2=''لَدي دَوْحِ خُمٍّ حينَ قامَ مُنادِياً''}}
{{ب|''اَلَمْ تَعْلَمُوا أَنَّ النَّبِيَّ مُحَمَّداً''|2=''لَدي دَوْحِ خُمٍّ حينَ قامَ مُنادِياً''}}
{{ب|''وَ قَد جاءَهُ جِبْريلُ مِنْ عِنْدِ رَبِّهِ''|2=''بِأنَّکَ مَعْصُومٌ فَلا تَکُ وانِياً''}}
{{ب|''وَ قَد جاءَهُ جِبْريلُ مِنْ عِنْدِ رَبِّهِ''|2=''بِأنَّكَ مَعْصُومٌ فَلا تَكُ وانِياً''}}
{{ب|''وَ بَلِّغْهُمُ ما أَنْزَلَ اللَّهُ رَبُّهُمْ''|2=''وَ إِنْ اَنْتَ لَمْ تَفْعَلْ وَ حاذَرْتَ باغِياً''}}
{{ب|''وَ بَلِّغْهُمُ ما أَنْزَلَ اللَّهُ رَبُّهُمْ''|2=''وَ إِنْ اَنْتَ لَمْ تَفْعَلْ وَ حاذَرْتَ باغِياً''}}
{{ب|''عَلَيْکَ فَما بَلَّغْتَهُمْ عَنْ إِلهِهِمْ''|2=''رِسالَتَهُ إِنْ کُنْتَ تَخْشَي الْأَعادِيا''<ref>کتاب سلیم بن قیس، ص۳۵۶. </ref>}}
{{ب|''عَلَيْكَ فَما بَلَّغْتَهُمْ عَنْ إِلهِهِمْ''|2=''رِسالَتَهُ إِنْ کُنْتَ تَخْشَي الْأَعادِيا''<ref>کتاب سلیم بن قیس، ص۳۵۶. </ref>}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
به هر روی، [[قرآن کریم]] در عصری نازل شد که بازار [[شعر]] و شعرخوانی در میان [[عربها]] رونق فراوانی داشت و اثر [[حیرت]] انگیزی بر [[ذهن]] مخاطب می‌گذاشت. [[شاعران]] از [[جایگاه اجتماعی]] ویژه‌ای برخوردار بودند؛ زیرا شاعر آیینه‌ای در برابر [[زندگی]] مخاطب قرار می‌داد و صورتی بزرگ‌تر از [[واقعیت]] زندگی را فرا روی او می‌نهاد. [[احساسات]]، [[عواطف]] و تصاویر، هم به لحاظ محتوا و هم به لحاظ بیان، آرمانی می‌شدند؛ به این معنا که از سویی عربها را آنگونه که [[دوست]] داشتند (با اوصافی مانند [[بی‌باک]]، [[دلاور]] و سخاوتمند) نشان می‌داد و از دیگر سو این تصاویر آرمانی را با زبانی [[غنی]] و خاطره‌انگیز بیان می‌کرد و با [[نظم]] و ضربی تکرار شونده [[شوری]] [[عاطفی]] در مخاطب می‌افکند <ref> Arabic literature,p.۲۵-۲۶. </ref> و این، سبب می‌شد علاقه خاصی در مخاطب [[عرب]] زبان، نسبت به شعر ایجاد شود. این گیرایی هنوز در میانمخاطبان این‌گونه آثار وجود دارد. <ref>نک: دائرة المعارف قرآن، ج۳، ص۵۱۸. </ref> اما چنان‌که از [[آیات]] {{متن قرآن|وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا يَنْبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ وَقُرْآنٌ مُبِينٌ}}<ref>«و به او  شعر نیاموختیم و در خور او (نیز) نیست، این (کتاب) جز پند و قرآنی روشن نیست» سوره یس، آیه ۶۹.</ref>، {{متن قرآن|لِيُنْذِرَ مَنْ كَانَ حَيًّا وَيَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْكَافِرِينَ}}<ref>«تا هر که را زنده (دل) است بیم دهد و فرمان (عذاب) بر کافران تحقق یابد» سوره یس، آیه ۷۰.</ref> بر می‌آید، [[شعر]] وسیله‌ای مناسب برای انتقال [[پیام]] خدا به [[بندگان]] نیست و [[شأن پیامبر]] نیز فراتر از آن است که به رتبه شاعرانی تنزل یابد که همه همّ و غمشان [[وصف]] کردن [[قبایل]] خویش به برخی خلقیات مورد پسند [[جامعه جاهلی]] یا مواشی آنها مانند شتر، اسب، گوسفند و بز بود.
به هر روی، [[قرآن کریم]] در عصری نازل شد که بازار [[شعر]] و شعرخوانی در میان [[عربها]] رونق فراوانی داشت و اثر [[حیرت]] انگیزی بر [[ذهن]] مخاطب می‌گذاشت. [[شاعران]] از [[جایگاه اجتماعی]] ویژه‌ای برخوردار بودند؛ زیرا شاعر آیینه‌ای در برابر [[زندگی]] مخاطب قرار می‌داد و صورتی بزرگ‌تر از [[واقعیت]] زندگی را فرا روی او می‌نهاد. [[احساسات]]، [[عواطف]] و تصاویر، هم به لحاظ محتوا و هم به لحاظ بیان، آرمانی می‌شدند؛ به این معنا که از سویی عربها را آنگونه که [[دوست]] داشتند (با اوصافی مانند [[بی‌باک]]، [[دلاور]] و سخاوتمند) نشان می‌داد و از دیگر سو این تصاویر آرمانی را با زبانی [[غنی]] و خاطره‌انگیز بیان می‌کرد و با [[نظم]] و ضربی تکرار شونده [[شوری]] [[عاطفی]] در مخاطب می‌افکند <ref> Arabic literature,p.۲۵-۲۶. </ref> و این، سبب می‌شد علاقه خاصی در مخاطب [[عرب]] زبان، نسبت به شعر ایجاد شود. این گیرایی هنوز در میانمخاطبان این‌گونه آثار وجود دارد. <ref>نک: دائرة المعارف قرآن، ج۳، ص۵۱۸. </ref> اما چنان‌که از [[آیات]] {{متن قرآن|وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا يَنْبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ وَقُرْآنٌ مُبِينٌ}}<ref>«و به او  شعر نیاموختیم و در خور او (نیز) نیست، این (کتاب) جز پند و قرآنی روشن نیست» سوره یس، آیه ۶۹.</ref>، {{متن قرآن|لِيُنْذِرَ مَنْ كَانَ حَيًّا وَيَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْكَافِرِينَ}}<ref>«تا هر که را زنده (دل) است بیم دهد و فرمان (عذاب) بر کافران تحقق یابد» سوره یس، آیه ۷۰.</ref> بر می‌آید، [[شعر]] وسیله‌ای مناسب برای انتقال [[پیام]] خدا به [[بندگان]] نیست و [[شأن پیامبر]] نیز فراتر از آن است که به رتبه شاعرانی تنزل یابد که همه همّ و غمشان [[وصف]] کردن [[قبایل]] خویش به برخی خلقیات مورد پسند [[جامعه جاهلی]] یا مواشی آنها مانند شتر، اسب، گوسفند و بز بود.

نسخهٔ ‏۱۳ سپتامبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۹:۵۸


اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث شعر است. "شعر" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

شِعر در لغت به معنای فهمیدن و آگاهی یافتن از چیزی، همراه دقت و فطانت آمده است. [۱] در زبان فارسی، شعر معادل‌هایی گوناگون چون «سَرْواد»،[۲] «چَکامه» و «سخن منظوم» دارد. [۳]

شعر در اصطلاح ادبی، سخن موزون و قافیه‌داری است [۴] که از شروط آن معناداری است [۵] و چون گوینده آن از پیش قصد کرده مضمونی خاص را موزون و قافیه‌دار ادا کند، او را شاعر می‌نامند. [۶] برخی نیز خیال‌انگیز بودن را شرط شعر و آن را وجه تمایز شعر با نظم دانسته‌اند. [۷] بنا بر این به هر سخن موزونی که بر زبان جاری شود شعر گفته نمی‌شود، بلکه شعر سخنی احساسی و خیال‌انگیز است که هم وزن شعری دارد و هم گوینده آن اراده کرده شعر بگوید [۸].

خواجه نصیر الدین طوسی صناعت شعر را ملکه‌ای می‌داند که شاعر به سبب آن بر ایجاد تخیلات مطلوب در مخاطب توانا می‌گردد. به باور وی، شعر از نگاه قدما کلام مخیِّل (خیال‌انگیز) است و وزن و قافیه در آن شرط نیست؛ ولی از دید متأخران، شعر کلامی موزون و مُقَفّاست؛ خواه برهانی، خیال‌انگیز و خطابی باشد یا هذیان محض. بر این اساس خیال انگیز بودن شرط اصلی در شعر نیست. [۹]

شعر، نوعی هنر کلامی و از پدیده‌های ادبی در تاریخ بشر به شمار می‌رود و همواره مورد توجه ملت‌های گوناگون بوده است؛ به گونه‌ای که بخش درخور توجهی از میراث فرهنگی هر قوم را به خود اختصاص داده است. [۱۰] تاکنون شعر، از زوایای گوناگون ادبی، فرهنگی، تاریخی و... مورد توجه دانشمندان و صاحب‌نظران قرار گرفته است. [۱۱]

کهن‌ترین شعر موجود ایران، نوعی شعر هجایی است که از آن با عنوان «گاثه‌های زرتشت» یاد می‌شود. [۱۲].[۱۳]

شعر در قرآن کریم

از شعر و شاعری در ۶ آیه قرآن یاد شده است. در این آیات، تهمت مشرکان مبنی بر شعر بودن قرآن ﴿وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَاعِرٍ قَلِيلًا مَا تُؤْمِنُونَ[۱۴] و شاعر بودن پیامبر(ص) انکار شده است ﴿بَلْ قَالُوا أَضْغَاثُ أَحْلَامٍ بَلِ افْتَرَاهُ بَلْ هُوَ شَاعِرٌ فَلْيَأْتِنَا بِآيَةٍ كَمَا أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ[۱۵]، ﴿أَمْ يَقُولُونَ شَاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ الْمَنُونِ[۱۶]، ﴿وَيَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِكُوا آلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَّجْنُونٍ[۱۷] و شاعری را سزاوار پیامبر نمی‌داند. ﴿وَالْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّى عَادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ[۱۸]

بر اساس آیات قرآن، می‌توان شاعران را دو گروه دانست: گروهی گمراه و سردرگم که گمراهان پیروان آنان‌اند ﴿وَالشُّعَرَاء يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِي كُلِّ وَادٍ يَهِيمُونَ وَأَنَّهُمْ يَقُولُونَ مَا لا يَفْعَلُونَ [۱۹]، و شاعران مؤمنی که کارهای شایسته می‌کنند و به یاد خدا هستند. ﴿إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيرًا وَانْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ[۲۰].[۲۱]

پیشینه شعر

برخی احتمال داده‌اند شعر، دو سده پیش از اسلام در میان عرب‌ها رونق یافته است و آنان با سرودن شعر، آثار فراوانی پدید آورده‌اند که البته چون اهتمامی به نوشتن آن نداشتند، بیشتر آنها از میان رفته‌اند و آنچه از این میراث مانده نیز چون به شیوه شفاهی و سینه به سینه نقل شده، دچار آسیب‌های بسیار گشته است؛ به گونه‌ای که صحت انتساب بسیاری از آنها به شاعران دوران جاهلی از سوی برخی مستشرقان، مانند براونلیش و نیر برخی مسلمانان مانند طه حسین مورد تردید قرار گرفته است. [۲۲] جواد علی سبب از دست رفتن آثار فاخر شعری روزگار جاهلی را مدون نبودن آن، ظهور دین اسلام و اشتغال مردم به جنگ با بلاد فارس و روم و... می‌داند. به گفته وی، جنگ‌های میان مسلمانان و مشرکان موجب شدند بخش عظیمی از شعر جاهلی به فراموشی سپرده شود و هنگامی عرب‌ها به گردآوری آن روی آوردند که بسیاری از آنها از بین رفته بودند. [۲۳] بنا بر این جز بخش اندکی از شعر که با عنوان «شعر جاهلی» برای ما نقل شده‌اند، بسیاری از آنها جعلی‌اند. [۲۴] از آنجا که شعر و شاعری نقشی بس مهم در ساختار و قواعد ادبی زبان ایفا می‌کند، می‌توان گفت عصر جاهلی عصر طلایی ادبیات عرب بود. عرب‌ها با همه محرومیت‌های فرهنگی و اقتصادی، از ذوق ادبی سرشاری در شعر و سخنوری برخوردار بودند. اشعاری که از آن دوران به یادگار مانده اصیل‌ترین و پرافتخارترین شعرها در ادبیات عرب به شمار می‌روند. [۲۵] آنان بازار عکاظ را که مرکزی تجاری بود به مجتمع شعر و شاعری بدل کرده و داورانی مانند ذبیانی نیز در این باره شعرها را رتبه‌بندی می‌کرد. [۲۶] آنان از میان شعرها، ۷ یا ۱۰ قصیده را گزینش کرده، با آب طلا نوشته و بر کعبه آویخته بودند. [۲۷]

عرب‌ها از شعر برای تحریک گروه‌ها و تلطیف خاطرها بهره می‌بردند،[۲۸] از این رو شعر در جنگ اثری شگرف داشت و شاعران حماسه‌سرا از جنگجویان فروتر نبودند. شاعران در جنگ‌ها با هجو کردن، دشمنان را حقیر نشان داده و جنگجویان خودی را به نبرد با آنان تشویق می‌کردند؛[۲۹] برای نمونه در جنگ اُحُد در جبهه اسلام، حسان بن ثابت [۳۰] در دفاع از اسلام و مسلمانان شعر می‌گفت و در جبهه کفر، عبداللّه بن زِبَعْری رجزخوانی می‌کرد؛ همچنین هنگامی که ابوسفیان شنید اعشی، شاعر معروف قریش، تصمیم دارد به یثرب رود و مسلمان شود، قوم خود را گرد آورد و آنان را از تأثیر شگرف شعر وی در ترویج اسلام و حمایت از پیامبر اکرم(ص) آگاه ساخت و از آنان خواست زبان اعشی را بخرند. وی خود ۱۰۰ ناقه (شتر ماده) را در این باره پیشکش کرد. [۳۱]

بر اساس نقلی، حسان بن ثابت در غدیر خم نیز شعری سروده و در آن به نزول قرآن در باره نصب علی(ع) به امامت اشاره کرده و پیامبر را در این باره مأمور خدا در ابلاغ آن می‌داند:

اَلَمْ تَعْلَمُوا أَنَّ النَّبِيَّ مُحَمَّداًلَدي دَوْحِ خُمٍّ حينَ قامَ مُنادِياً
وَ قَد جاءَهُ جِبْريلُ مِنْ عِنْدِ رَبِّهِبِأنَّكَ مَعْصُومٌ فَلا تَكُ وانِياً
وَ بَلِّغْهُمُ ما أَنْزَلَ اللَّهُ رَبُّهُمْوَ إِنْ اَنْتَ لَمْ تَفْعَلْ وَ حاذَرْتَ باغِياً
عَلَيْكَ فَما بَلَّغْتَهُمْ عَنْ إِلهِهِمْرِسالَتَهُ إِنْ کُنْتَ تَخْشَي الْأَعادِيا[۳۲]

به هر روی، قرآن کریم در عصری نازل شد که بازار شعر و شعرخوانی در میان عربها رونق فراوانی داشت و اثر حیرت انگیزی بر ذهن مخاطب می‌گذاشت. شاعران از جایگاه اجتماعی ویژه‌ای برخوردار بودند؛ زیرا شاعر آیینه‌ای در برابر زندگی مخاطب قرار می‌داد و صورتی بزرگ‌تر از واقعیت زندگی را فرا روی او می‌نهاد. احساسات، عواطف و تصاویر، هم به لحاظ محتوا و هم به لحاظ بیان، آرمانی می‌شدند؛ به این معنا که از سویی عربها را آنگونه که دوست داشتند (با اوصافی مانند بی‌باک، دلاور و سخاوتمند) نشان می‌داد و از دیگر سو این تصاویر آرمانی را با زبانی غنی و خاطره‌انگیز بیان می‌کرد و با نظم و ضربی تکرار شونده شوری عاطفی در مخاطب می‌افکند [۳۳] و این، سبب می‌شد علاقه خاصی در مخاطب عرب زبان، نسبت به شعر ایجاد شود. این گیرایی هنوز در میانمخاطبان این‌گونه آثار وجود دارد. [۳۴] اما چنان‌که از آیات ﴿وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا يَنْبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ وَقُرْآنٌ مُبِينٌ[۳۵]، ﴿لِيُنْذِرَ مَنْ كَانَ حَيًّا وَيَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْكَافِرِينَ[۳۶] بر می‌آید، شعر وسیله‌ای مناسب برای انتقال پیام خدا به بندگان نیست و شأن پیامبر نیز فراتر از آن است که به رتبه شاعرانی تنزل یابد که همه همّ و غمشان وصف کردن قبایل خویش به برخی خلقیات مورد پسند جامعه جاهلی یا مواشی آنها مانند شتر، اسب، گوسفند و بز بود.

در این باره که چرا قرآن سبک شعری را برای بیان حقایق برنگزید، برخی احتمال داده‌اند دو جنبه از شعر مایه نگرانی پیامبر(ص)بوده است: نخست اینکه از هجو تا هرزه‌گویی، یا بدتر از آن، دشنام بر زبان راندن، تنها یک گام فاصله است. فحاشی در شعر کار رایجی بود و دشمنی‌های فراوانی بر می‌انگیخت. دوم که پیچیده‌تر و جدی‌تر بود، این بود که عرب‌ها از ابتدا شعر خود را با نیروهای جادویی، یا دست‌کم فراطبیعی پیوند زده بودند. [۳۷]

شواهد فراوانی هست که مردم باور داشتند شاعران همانند کاهنان نیروی فراطبیعی و الوهی دارند و نام‌هایی مانند «خلیل»، «جنّ» و «شیطان» داشتند؛ برای مثال، در باور مشرکان عصر جاهلی شیطانی بنام «رئیّ» شعر را به شاعر املا می‌کرد،[۳۸] یا اعشی بارها از همزاد اهریمنی خود با نام «مِسْحَل» یاد کرده است. [۳۹]

از آیات قرآن کریم بر می‌آید که مخالفانِ پیامبر، آن حضرت را شاعر، کاهن یا جن‌زده با بار معنایی منفی خودش می‌خواندند و قرآن در دفاع از پیامبر(ص) در آیات گوناگون از وی دفاع کرده است ﴿فَذَكِّرْ فَمَا أَنتَ بِنِعْمَتِ رَبِّكَ بِكَاهِنٍ وَلا مَجْنُونٍ أَمْ يَقُولُونَ شَاعِرٌ نَّتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ الْمَنُونِ قُلْ تَرَبَّصُوا فَإِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُتَرَبِّصِينَ [۴۰].[۴۱]

واکنش معاصران پیامبر(ص) به نزول قرآن

با نزول قرآن، عرب عصر جاهلی با کلامی ژرف و زیبا و دلنشین روبه‌رو شد که شنونده را شیفته و مجذوب آهنگ و معنای خود می‌کرد. این امر واکنش منفی مشرکان را در پی داشت. مشرکان متعصب برای دور کردن مردم از قرآن،[۴۲] وحیانیت آن را انکار کرده و گاهی قرآن را اسطوره‌های پیشینیان می‌نامیدند (انفال / ۸، ۳۱) یا پیامبر(ص) را شاعر و آیات قرآن را شعر [۴۳] می‌خواندند: «بَلْ قالُوا أَضْغاثُ أَحْلامٍ بَلِ افْتَراهُ بَلْ هُوَ شاعِرٌ فَلْیَأْتِنا بِآیَةٍ کَما أُرْسِلَ الْأَوَّلُون». (انبیاء / ۲۱، ۵) سران قریش از ولید بن مغیره که زیرک‌ترین آنان بود استمداد کردند تا حقیقت آنچه را بر زبان پیامبر(ص)جاری می‌شود بیان کند. ولید نزد پیامبر رفت و از او خواست تا شعرش را بخواند. پیامبر(ص)شعر بودن آن را نفی و آن را کلام خدا شناساند و سوره سجده / ۳۲ را برای او خواند تا به آیات تهدید قریش به عذاب رسید. (سجده / ۳۲، ۱۲به بعد) ولید از شنیدن آیات به شدت متأثر شد و به خانه‌اش بازگشت. وی در پاسخ ابوجهل که از او پرسید: آیا دین محمد را پذیرفته‌ای؟ گفت: نه؛ ولی از او کلامی شنیدم که سنگین بود و پوست انسان با شنیدن آن جمع می‌شد. وی سخن پیامبر را نه خطابه می‌دانست و نه شعر؛ زیرا به هیچ‌یک از گونه‌های شعری (رباعی، دوبیتی، مسمّط، مستزاد، تصنیف و...) که آنها را به خوبی می‌شناخت ادا نشده بود و از نظر وزن، آهنگ، محتوا و نیز از نظر مضمون مانند شعر نبود. ولید از ابوجهل خواست مهلت دهد تا بیندیشد و برای آن نامی برگزیند. وی در نهایت پس از یک روز اندیشیدن، آن را «سحر» نامید. [۴۴] آیات ۱۱ - ۲۶ سوره مدثّر / ۷۴ در این باره نازل شدند و او را به عذاب شدید اخروی تهدید کردند.

قرآن به گونه کلی دیدگاه مشرکان را درباره قرآن نفی کرده و در برابر آن ایستاده (حاقّه / ۶۹، ۴۱) و شعر و شاعری را از ساحت پیامبر اکرم(ص)دور دانسته است. (یس / ۳۶، ۶۹)[۴۵]

ویژگی‌های شعر و فرق آن با قرآن

برخی با استناد به این گفته که «نیکوترین شعر دروغ‌آمیزترین آن است» بر این باورند که شعر با ویژگی‌هایی چون «کوشش برای انعکاس فرهنگ مسلّط جامعه، بدون نقد یا شورش در برابر آن»، «تقویت و توجیه فساد موجود با رنگ و لعاب زدن به اسرار و پوشاندن خطاهای آن»، «تخدیر روان انسانی با برانگیختن مشاعر و احساسات» و «ترغیب به فخر فروشی و قومگرایی» شناخته می‌شود. آنان با فرض دو بُعد برای شعر: بُعدی جاهلی که شهوت‌ها، آرزوها و انگیزه‌های شر او را می‌نمایاند و بُعدی رسالتی که عقل و عواطف خوب او را منعکس می‌سازد، شعر را وسیله‌ای برای انعکاس و تقویت بعد جاهلی انسان دانسته‌اند. در نگاه آنان، صاحبان فرهنگ جاهلی مفهومی باطل و منحط را که به خودی خود نزد بشر مردود و مطرود است و اگر با وزن و قافیه و تشبیهات خیالی همراه نشود، کسی بدان توجّهی نمی‌کند، با ابیاتی از شعر یا گونه‌های ویژه کلامی مانند بدیع و سجع برای شنونده آراسته و خوش‌نما می‌سازند: «وَالشُّعَرَاءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ * أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِی کُلِّ وَادٍ یَهِیمُونَ». (شعراء / ۲۶، ۲۲۴ - ۲۲۵) [۴۶] در مقابل، قرآن را وسیله‌ای برای بیان حق می‌دانند که به هیچ یک از آنها نیاز ندارد: «بَلْ جاءَ بِالْحَقِ وَ صَدَّقَ الْمُرْسَلِین» (صافّات / ۳۷، ۳۷) و دارای ویژگی‌هایی محتوایی مانند پند و اندرز و یادآوری (حجر / ۱۵، ۹؛ نحل / ۱۶، ۴۴) و تشویق به تفکر است (بقره / ۲، ۲۱۹ و ۲۶۶) که موجب برانگیختن عقل و بیدار ساختن ضمیر می‌شود (آل‌عمران / ۳، ۷) و با فطرت توحیدی خدادادی سازگاری دارد [۴۷] و انسان را به خطرهایی بیم می‌دهد که فرد و جامعه را تهدید می‌کند (یس / ۳۶، ۶۰؛ بقره / ۲، ۱۶۸) و به جای آنکه ذهن و روان انسان را تخدیر و واقعیت فاسد موجود را توجیه کند، آن را به باد انتقاد گرفته (برای نمونه: ابراهیم / ۱۴، ۴۲؛ نور / ۲۴، ۲۳) و می‌کوشد تا انسان‌ها را از خواب غفلت بیدار کند. (برای نمونه: بقره / ۲، ۴۴ و ۷۶) مفسران،[۴۸] آیه ۶۹ سوره یس / ۳۶ را در پاسخ این دیدگاه مشرکان می‌دانند که پیامبر را شاعر پنداشته و قرآن را شعر می‌دانستند: «وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما یَنْبَغی لَهُ إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِکْرٌ وَ قُرْآنٌ مُبین» و در باره تفاوت قرآن و شعر گفته‌اند قرآن دارای نظم و سبکی ویژه است [۴۹] و با شعر بسیار تفاوت دارد. بر این اساس بیشتر اشعار، مخاطبان را به شهوت و لهو ترغیب می‌کنند و در حقیقت در صدد تحسین امور بد و تقبیح چیزهای خوب‌اند؛ اما قرآن کلامی جدّی است و به این امور نمی‌پردازد، از این رو نمی‌توان قرآن را شعر نامید؛[۵۰] همچنین قرآن از جهت ظاهری نیز با شعر متفاوت است؛ زیرا دارای بلاغتی آشکار است و در آن پیچیدگی و لفّ و نشر، تعبیرهای دشوار، کلمات میان تهی و تشبیهات خیالی نیست و حقایق در آن به روشنی بیان شده‌اند و با انحراف و گمراهی مبارزه کرده و با ظلم و سرکشی می‌ستیزد،[۵۱] از این رو خداوند نه شعر را که مهم‌ترین سرگرمی آن روزگار بود به پیامبر(ص)آموخت و نه شعر را در خور وی می‌داند: «وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما یَنْبَغی لَه» (یس / ۳۶، ۶۹)؛ زیرا پیامبر(ص)مشعلدار چنین هدایتی است (نور / ۲۴، ۵۴؛ نیز مائده / ۵، ۹۲) و بیم دهنده‌ای آشکار است (حجر / ۱۵، ۸۹) که با گمراهی و تباهی می‌ستیزد. (نمل / ۲۷، ۷۶ - ۷۹) وی حتی در دوران کودکی از سرگرمی‌ها و بازی با کودکان که لازمه زندگی هر کودکی است دوری می‌جست، تا چه رسد به دوران بلوغش که قطعاً سرگرمی‌های آن روزگار وی را خرسند نمی‌کرد. [۵۲] قرآن همچنین مشرکان را که به اعتراض می‌گفتند: «آیا ما عبادت خدایانمان را برای اطاعت از شاعری مجنون رها کنیم» تکذیب کرده و آنان را به عذابی دردناک وعده داده و پیامبر(ص) را آورنده سخنحق از سوی پروردگار و تصدیق کننده پیامبران پیشین(ع)دانسته است: «وَ یَقُولُونَ أَ إِنَّا لَتارِکُوا آلِهَتِنا لِشاعِرٍ مَجْنُونٍ * بَلْ جاءَ بِالْحَقِّ وَ صَدَّقَ الْمُرْسَلین». (صافّات / ۳۷، ۳۶ - ۳۷) [۵۳] بنا بر این گفته‌اند برای اینکه پیامبر اکرم(ص)در مظان اتهام به شعر و شاعری که در آن عصر معمول بود و نماد فکر جاهلی به شمار می‌رفت، قرار نگیرد، شعر را که سخن موزون و قافیه‌دار بود کنار نهاده و در پیشبرد اهداف خود از آن بهره نمی‌گرفت؛[۵۴] امّا این بدان معنا نیست که پیامبر اساساً مخالف وزن و قافیه بود، بلکه بر اساس ادعای برخی، وی اصحاب خود را به آن تشویق و ترغیب نیز می‌کرد. [۵۵] به گفته برخی، آیات پیش‌گفته در نفی شعر و شاعری از قرآن و پیامبر اکرم(ص) به سه تفاوت اساسی میان شعرا و پیامبر و نیز قرآن و شعر اشاره می‌کنند: ۱. شاعران از این‌رو که بر اساس هوای نفسانی خود شعر می‌گویند، پیروان آنها نیز کسانی مانند خودشان هستند، در حالی‌که پیروانمحمد(ص)مؤمنانی هستند که بر پایه ایمانی محکم به درستی رسالت او و عقلانی و الهی بودنش، از او پیروی می‌کنند. ۲. شاعران بی‌هدف‌اند و هر بار جهت فکری خود را تغییر داده و تحت تأثیر غرایز و هواهای نفسانی و هیجانات و خیالات سخن می‌گویند؛ ولی قرآن بر پایه اصول ثابت و محکم نازل شده است. ۳. شاعران از این‌رو که پیرو هوای نفس خود هستند، به سخنان حقی که گاهی در شعرشان می‌آورند پایبند نیستند؛ ولی محمد(ص)پیرو وحی است: «وما یَنطِقُ عَنِ الهَوی * اِن هُوَ اِلاّ وحیٌ یوحی» (نجم / ۵۳، ۳ - ۴) و به آنچه بر او نازل شده عمل می‌کند. [۵۶] برخی با نفی شعر بودن قرآن، تفاوت قرآن و شعر را در اسلوب می‌دانند. به گفته آنان، ترکیب واژگان قرآن اسلوبی ویژه دارد و در عین حال که از مفردات و قواعد زبان عرب خارج نشده، سبک و اسلوب بیانش به گونه‌ای است که فصیح‌ترین و بلیغ‌ترین عرب‌ها از آوردن مانند آن عاجزند [۵۷] و در حالی‌که قرآن شعر، سجع و خطابه نیست، محاسن همه آنها را دارد؛ به گونه‌ای که هر انسان بلیغی که قرآن را بشنود، میان آن و سجع، خطابه و شعر فرق می‌گذارد. [۵۸] بنا بر این با توجه به آیات ۴۱ - ۴۲ سوره فصّلت / ۴۱ می‌توان گفت خداوند قرآن را کتابی عاری از هر گونه باطل معرفی کرده و آن را در اسلوب از آنچه بشر آورده و امکان دخل و تصرف و زیاد و کم کردن در آن وجود دارد، ممتاز دانسته است. [۵۹] برخی نیز با این توضیح که بدایع قرآن با شعر متفاوت‌اند و منشأ معارف قرآن غیب و وحی است، قرآن را هم در اسلوب و هم معنا با شعر متفاوت دانسته‌اند. در این نگاه، نفی شعر در آیه ۶۹ سوره یس / ۳۶ از پیامبر(ص)نه به معنای حرام بودن شعر بر وی و نه به معنای عاجز بودن وی از شعر گفتن است؛ زیرا ناتوانی در گفتن شعر، نقص و از ساحت پیامبر(ص)دور است. وی کسانی را که هنگام نفی اتهام شعر از قرآن، از شعر و شاعری بدگویی می‌کنند، مورد انتقاد قرار داده و آنان را به ندانستن مراد قرآن از دلیل نکوهش شعر و شاعری متهم کرده و بر این باور است که نکوهش شعر در قرآن نه برای وزن و قافیه داشتن و نه به سبب معانی آن است که در جان‌ها اثر می‌گذارد، بلکه قرآن اشعاری را نکوهش می‌کند که بر اساس تخیلات غیرواقعی و مبالغه‌های بی‌اساس، باطل و بیهوده سروده می‌شوند؛ نه اشعاری را که درباره فضایل سروده شده‌اند و به سبب معانی بلند و حق آن باید «حکمت» نامیده شوند نه توهم و وسوسه،[۶۰] از این رو برخی ادعا کرده‌اند که پیامبر(ص)شعر نمی‌گفت؛ اما شعر نزد وی از دیگر انواع سخن، محبوب‌تر بود و حتی اشعاری را از شاعران عرب بازگو می‌کرد و خود برای نفی اتهام شعر بودن قرآن، هرگز شعر نمی‌سرود. [۶۱] برخی مفسران در رفع تناقض ابیات منسوب به پیامبر(ص) مانند «أنا النبی لا کذب * أنا ابن عبدالمطلب» با آیه شریفه «وما عَلَّمنـهُ الشِّعرَ وَ ما یَنْبَغی لَه» (یس / ۳۶، ۶۹) توجیهاتی کرده‌اند؛ مانند اینکه آن سخن، نثر موزن یا شعری اتفاقی از وی است؛ به این معنا که این بیت سخنی از پیامبر است که بدون قصد و تکلف و توجه به شعر بودن آن ادا شده است و مانند آن در کلام بسیاری از انسان‌ها دیده می‌شود. [۶۲] به گفته آنان، برخی آیات موزون قرآن نیز از این گونه‌اند؛ مانند «لَن تَنالوا البِرَّ حَتّی‌تُنفِقوا مِمّا تُحِبّونَ» (آل‌عمران / ۳، ۹۲)، «نَصرٌ مِنَ اللّهِ وفَتحٌ قَریبٌ» (صف / ۶۱، ۱۳) و «وجِفانٍ کالجَوابِ وقُدورٍ راسیـتٍ». (سبأ / ۳۴، ۱۳) [۶۳] برخی نیز گفته‌اند که اگر «کذب» و «مُطّلِب» را با اعراب بخوانیم وزن شعری ندارد. [۶۴] صدرالمتألهین این سخنان را تکلف‌آمیز و دور از ذهن دانسته و آن را سخنی از سر ناآگاهی گوینده آن از جهتی دانسته که قرآن به سبب آن از صناعت شعر بدگویی و شاعر را نکوهش کرده است. به باور وی، آنچه در شعر نکوهیده است، وزن و قافیه یا معانی حقی نیست که سبب انذار و موعظه می‌شوند، بلکه سلیقه شعری فضیلت است نه رذیلت و حکمت است نه وسوسه. او معتقد است این سخن قطعاً شعر است و برای رفع تناقض میان آنچه از پیامبر نقل شده با آیه۶۹ سوره یس / ۳۶ به چنین توجیهات تکلف‌آمیزی نیاز نیست؛ زیرا آیه شریفه شعری را نکوهیده می‌داند که تخیلات دروغین را برانگیخته و در تهییج نفوس به سوی مهلکات مبالغه می‌کند [۶۵] که غالب شعرهای روزگار جاهلی این‌گونه بودند.

تبیین‌های دیگری نیز در رفع تناقض ارائه شده‌اند؛ از جمله اینکه ابواسحاق زجاج درحالی که می‌پذیرد که عبارات یادشده شعرند، گفته «وما عَلَّمنـهُ الشِّعرَ» بدین معناست که او را شاعر نکردیم و این منافات ندارد که گاهی شعری هم بسراید؛ چنان‌که اگر کسی یک بار چیزی را دوخت به او خیاط نمی‌گویند [۶۶]. شیخ طوسی نیز بر آن است که خداوند به پیامبر(ص)شعر نیاموخته تا درباره قرآن شبهه شعر بودن وارد نشود. به باور وی، وقتی خدا به وی قریحه شعرگویی نداده، در سرشت او نیز شعر نیست و نمی‌تواند شعر بسراید. [۶۷] در همین راستا برخی نیز آیه را در مقام امتنان بر پیامبر اکرم(ص)دانسته و بر این باورند که شعرگویی چیز خوبی نیست، از این‌رو خداوند بر محمّد(ص) منت نهاده و به او شعر نیاموخت و مقام او را از شعرگویی منزّه کرد؛ نه اینکه شعرگویی خوب است؛ ولی خداوند او را از آن منع کرده و نه اینکه محمّد(ص) شعر می‌داند؛ ولی قرآن شعر نیست. بنا براین شعر نیاموختن به پیامبر(ص) نه تنها برای او نقصی نیست، بلکه سبب بلندی مقام او و پاک کردن ساحت وی از شعر است؛ شعری که به گونه متعارف در پی به تصویر کشیدن تخیلات مبالغه‌آمیز و دروغ است. [۶۸] برخی بر اساس روایاتی، سرودن شعر و پیروی از شاعران را امری نکوهیده دانسته و گفته‌اند بهتر است انسان پس از خواندن بیش از سه بیت شعر تجدید وضو کند. [۶۹].[۷۰]

اقسام شاعران

بر اساس آیات قرآن، می‌توان شاعران را دو دسته دانست: مؤمن و غیر مؤمن: ۱. شاعران غیر مؤمن کسانی‌اند که به پیروی گمراهان از آنان خرسند بوده و در ستایش و نکوهش اشیاء، اشخاص و امور، ضابطه و ملاک الهی و عقلانی را رعایت نمی‌کنند و چه بسا باطل نکوهیده را مانند حقّ، می‌ستایند و حق ستوده را به مانند امر قبیح، نکوهش می‌کنند، انسان‌ها را به سوی باطل فراخوانده و از حقّ دور می‌کنند و به هر شکلی از مدح و هجو و غزل و تشبیه و مبالغه و دروغ شعر می‌گویند و به سخنان حقی که گاهی می‌گویند خود عمل نمی‌کنند. [۷۱] شعر این شاعران به سبب سبک و محتوای برخاسته از هوس و خیال آن مورد توجّه باطل‌گرایان قرار می‌گیرد؛ یعنی گمراهان و جاهلانی که در پی اشعار برخاسته از خیال و غیرواقعی‌اند: «وَالشُّعَرَاءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ * أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِی کُلِّ وَادٍ یَهِیمُونَ * وَأَنَّهُمْ یَقُولُونَ مَا لاَ یَفْعَلُونَ». (شعراء / ۲۶، ۲۲۴ - ۲۲۶) گفته شده شاعرانی که در این آیات نکوهش شده‌اند ۶ نفر بودند: عبداللّه بن زِبَعْری، ابوسفیان بن حرث بن عبدالمطلب، هُبَیْرة بن أبی‌وهب مخزومی، مسافع بن عبد مناف جمعی، ابوعزة عمرو بن عبداللّه و امیة بن أبی صلت ثقفی [۷۲]. آنان با اشعارشان دروغ و باطل می‌ساختند و اشعار خویش را مانند آنچه پیامبر اکرم(ص)آورده بود معرفی می‌کردند. در این میان کسانی خود شاعر نبودند؛ اما چون در پی لغو و بیهودگی و گمراهی بودند، به این سو و آن سو کشانده شده و به هر وادی سرک می‌کشیدند و اشعار شاعران را می‌گرفتند و در جاهای دیگر بازگو می‌کردند. [۷۳]

۲. شاعرانِ مؤمن نیز کسانی‌اند که در آیه ۲۲۷ سوره شعراء / ۲۶ از مجموع شاعران گمراه و سرگردان استثنا شده و از ایمان، عمل صالح، بسیاریِ یاد خدا و پیروزی‌طلبی آنان در نبرد در برابر ستم، یاد شده است: «اِلاَّ الَّذینَ ءامَنوا وعَمِلوا الصّــلِحـتِ وذَکَرُوا اللّهَ کَثیرًا وانتَصَروا مِن بَعدِ ما ظُـلِموا». گفته شده شاعران مورد تأیید این آیه، گروهی از مهاجران بودند که به حبشه هجرت کردند و دسته‌ای از انصار؛ مانند عبداللّه بن رَواحه، حسان بن ثابت، لُبَید بن ربیعه، کعب بن زهیر و سُحَیْم عبد بنی حَسْحاس. [۷۴] به نظر می‌رسد آیه منحصر در افراد یادشده نباشد. به گفته برخی، مراد آیه، شاعرانی هستند که عمل صالح دارند و با شعر خود بر ستمگران و طاغیان می‌خروشند و برای اجرای عدالت فریاد بر می‌آورند. [۷۵] آنان با سرودهای حقّ خود، در برابر اشعار هجوی که مشرکان علیه پیامبر(ص) و رسالت او سروده بودند، به یاری آن حضرت می‌آمدند. [۷۶] بر این اساس می‌توان گفت شعر و شاعری به گونه مطلق نکوهیده نیست، بلکه شعر گونه‌ای از بیان و رساترین آن است؛ بیانی که خداوند آن را نعمت الهی و از شگفتی‌های آفرینش انسان دانسته است. (الرحمن / ۵۵، ۳ - ۴) برخی با برداشت از آیه ۲۲۷ سوره شعراء / ۲۶ شعر خوب را شعری دانسته‌اند که ریشه در ایمان و عمل صالح داشته و برای نفی ظلم و طغیان سروده شده باشد. [۷۷] بنا براین هنر شعر مانند دیگر هنرهای بشری است و آن‌گاه ارزشمند است که در مسیر درست به کار افتد و از آن بهره مثبت گرفته شود، چنان‌که پیامبر اکرم(ص) برخی اشعار را «حکمت» و برخی بیان‌ها را «سحر» دانسته و شعر شاعران مسلمان را در برخی غزوه‌ها به تیرهایی مانند کرده است که به سوی کافران افکنده می‌شوند؛[۷۸] همچنین ایشان به برخی شاعران مسلمان فرمان داد تا مشرکان را با شعر خود هجو کند و جبرئیل را یاور و همراه او در این باره دانست. [۷۹].[۸۰]


شعر در فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم

منظور بیان نفی شاعر بودن، مانند تأکید بر ناخوانا و مکتب نرفته و امی بودن و بیان فلسفه آن برای برداشتن هرگونه تردید از قدسی بودن این کتاب است؛ زیرا اهمیت این سخن بدان جهت است که مخاطب گمان نکند، این سخنان با نظم و بلاغت از کسی است که شعر می‌داند.

  1. ﴿وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا يَنْبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ وَقُرْآنٌ مُبِينٌ[۸۱]
  2. ﴿بَلْ قَالُوا أَضْغَاثُ أَحْلَامٍ بَلِ افْتَرَاهُ بَلْ هُوَ شَاعِرٌ فَلْيَأْتِنَا بِآيَةٍ كَمَا أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ[۸۲]
  3. ﴿ وَ یقُولُونَ أَ إِنٰا لَتٰارِکوا آلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَجْنُونٍ[۸۳]
  4. ﴿أَمْ يَقُولُونَ شَاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ الْمَنُونِ[۸۴]
  5. ﴿وَالشُّعَرَاءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ[۸۵]

نکات: در این آیات این مسائل مطرح گردیده است:

  1. آموزش ندادن هیچ شعری به پیامبر از سوی خداوند و مبرا بودن حقیقت قرآن از شعر: ﴿وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا يَنْبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ وَقُرْآنٌ مُبِينٌ[۸۶]
  2. نسبت ناروای شاعری به پیامبراسلام از جانب مشرکان: ﴿بَلْ هُوَ شَاعِرٌ[۸۷]ٌ... ﴿ وَ یقُولُونَ أَ إِنٰا لَتٰارِکوا آلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَجْنُونٍ[۸۸]
  3. استفاده مشرکان از شعر، برای هجو پیامبر و ارزش‌های الهی: ﴿وَالشُّعَرَاءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ[۸۹][۹۰][۹۱].

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. مفردات، ج۱، ص۴۵۶؛ القاموس المحیط، ج۲، ص۵۹، «شعر».
  2. فرهنگ فارسی، ج۲، ص۱۸۷۶، «سرواد».
  3. لغت‌نامه، ج۹، ص۱۲۶۰۷ - ۱۲۶۰۸، «شعر».
  4. مفتاح العلوم، ص۵۱۷؛ نیز نک: فی العلاقة بین الشعر المطلق و الاعجاز القرآنی، ص۲۵.
  5. لغت‌نامه، ج۹، ص۱۲۶۰۷ - ۱۲۶۰۸.
  6. کشاف اصطلاحات الفنون، ج۱، ص۱۰۰۱، «شعر»
  7. لغت‌نامه، ج۹، ص۱۲۶۰۷ - ۱۲۶۰۸.
  8. احکام القرآن، ج۴، ص۱۶۱۵.
  9. تعلیقه بر اساس الاقتباس خواجه نصیر طوسی، ج۱، ص۴۲۲.
  10. المنطق، ص۴۶۲ - ۴۶۳.
  11. اندیشه دینی، ش۲۴، ص۹۰، «شعر و شاعری از نگاه قرآن و حدیث».
  12. لغت‌نامه، ج۹، ص۱۲۶۰۷ - ۱۲۶۰۸، «شعر».
  13. اورعی و یوسف‌زاده، مقاله «شعر»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶
  14. «و گفتار شاعر نیست؛ اندک ایمان می‌آورید» سوره حاقه، آیه ۴۱.
  15. «(آنان نه تنها ایمان نیاوردند) بلکه گفتند: خواب‌هایی پریشان است یا آن را بربافته یا شاعر است پس باید برای ما نشانه‌ای بیاورد همچنان که پیشینیان (با نشانه) فرستاده شدند» سوره انبیاء، آیه ۵.
  16. «بلکه می‌گویند شاعری است که چشم به راه رویداد مرگ برای اوییم» سوره طور، آیه ۳۰.
  17. «و می‌گفتند: آیا ما برای یک شاعر دیوانه دست از خدایان خویش بکشیم؟» سوره صافات، آیه ۳۶.
  18. «و برای ماه منزلگاه‌هایی برآورد کردیم (که در آنها سیر می‌کند) تا مانند شاخه کهنه خوشه خرما (به هلال‌وارگی) بازگردد» سوره یس، آیه ۳۹.
  19. «و از شاعران، گمراهان پیروی می‌کنند آیا نمی‌بینی که آنان در هر درّه‌ای سرگردانند؟ و چیزهایی می‌گویند که خود نمی‌کنند؟» سوره شعراء، آیه ۲۲۴-۲۲۶.
  20. «جز آنان که ایمان دارند و کارهای شایسته انجام می‌دهند و خداوند را بسیار یاد می‌کنند و پس از آنکه ستم دیده باشند داد می‌ستانند و آنان که ستم ورزیده‌اند به زودی خواهند دانست که به کدام بازگشتگاه باز خواهند گشت» سوره شعراء، آیه ۲۲۷.
  21. اورعی و یوسف‌زاده، مقاله «شعر»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶
  22. دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج ۱۷، ص۴۴۲.
  23. المفصل، ج۱، ص۶۸.
  24. المفصل، ج۱، ص۷۰.
  25. نمونه، ج۱، ص۶۳.
  26. شعراء النصرانیه، ج۵، ص۶۴۰.
  27. العمده فی محاسن الشعر و آدابه، ج۱، ص۹۶.
  28. تفسیر سید مصطفی خمینی، ج۴، ص۵۲۱ - ۵۲۲.
  29. القرآن الکریم و روایات المدرستین، ج۴، ص۱۱۲.
  30. برای اطلاع بیشتر نک: تاریخ ادبیات عرب، ص۱۸۰ - ۱۸۱.
  31. القرآن الکریم و روایات المدرستین، جزء۴، ص۱۲.
  32. کتاب سلیم بن قیس، ص۳۵۶.
  33. Arabic literature,p.۲۵-۲۶.
  34. نک: دائرة المعارف قرآن، ج۳، ص۵۱۸.
  35. «و به او شعر نیاموختیم و در خور او (نیز) نیست، این (کتاب) جز پند و قرآنی روشن نیست» سوره یس، آیه ۶۹.
  36. «تا هر که را زنده (دل) است بیم دهد و فرمان (عذاب) بر کافران تحقق یابد» سوره یس، آیه ۷۰.
  37. نک: دائرة المعارف قرآن، ج۳، ص۵۱۸.
  38. التحریر و التنویر، ج۳، ص۱۴.
  39. دائرة المعارف قرآن، ج۳، ص۵۱۸.
  40. «بنابراین پند بده که تو، به (برکت) نعمت پروردگارت نه پیشگویی و نه دیوانه بلکه می‌گویند شاعری است که چشم به راه رویداد مرگ برای اوییم بگو: چشم به راه بدارید که من هم با شما از چشم‌دارندگان به راهم» سوره طور، آیه ۲۹-۳۱.
  41. اورعی و یوسف‌زاده، مقاله «شعر»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶
  42. تفسیر قرطبی، ج۱۱، ص۲۶۹ - ۲۷۰؛ فتح القدیر، ج۳، ص۳۹۸.
  43. بیان المعانی، ج ۴، ص۲۹۵؛ التفسیر الکاشف، ج ۵، ص۲۶۳.
  44. انساب الاشراف، ج۱، ص۱۵۰ - ۱۵۱؛ تاریخ الاسلام، ج۱، ص۱۵۵؛ الصافی، ج۵، ص۲۴۷ - ۲۴۸.
  45. اورعی و یوسف‌زاده، مقاله «شعر»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶
  46. نک: تفسیر هدایت، ج۱۱، ص۱۶۰.
  47. تفسیر هدایت، ج۱۱، ص۱۶۱.
  48. روح البیان، ج۷، ص۴۳۰؛ المیزان، ج۱۷، ص۱۰۸ - ۱۰۹؛ التفسیر الوسیط، ج۳، ص۲۱۵۸.
  49. التحریر و التنویر، ج۲۲، ص۲۶۱ - ۲۶۲.
  50. مجمع البیان، ج۸، ص۶۷۴ - ۶۷۵؛ البحر المحیط، ج۹، ص۸۱.
  51. تفسیر هدایت، ج۱۱، ص۱۶۱.
  52. سنن النبی، ص۴۰۲؛ تفسیر هدایت، ج۱۱، ص۱۶۲.
  53. جامع البیان، ج۲۳، ص۳۳ - ۳۴.
  54. المحرر الوجیز، ج۴، ص۴۶۲.
  55. تفسیر هدایت، ج۱۱، ص۱۶۲.
  56. التفسیر الکاشف، ج۵، ص۵۲۵؛ نمونه، ج۱۵، ص۳۷۷.
  57. مناهل العرفان، ج۲، ص۲۱۸.
  58. دراسات فی علوم القرآن، ج۱، ص۲۸ - ۳۱.
  59. الاتقان، ج۲، ص۳۱۸.
  60. تفسیر صدرالمتألهین، ج۵، ص۲۸۳ - ۲۸۵؛ نیز نک: الصافی، ج۴، ص۵۶ - ۵۷.
  61. تفسیر قرطبی، ج۶، ص۵۱ - ۵۵.
  62. المحرر الوجیز، ج۴، ص۴۶۱ - ۴۶۲.
  63. تفسیر قرطبی، ج۱۵، ص۵۲.
  64. اعراب القرآن، نحاس، ج۳، ص۲۷۳.
  65. نک: تفسیر صدر المتألهین، ج۵، ص۲۸۳ - ۲۸۴.
  66. اعراب القرآن، ج۱، ص۷۱؛ تفسیر قرطبی، ج۱۶، ص۵۱.
  67. التبیان، ج۸، ص۴۷۳.
  68. المیزان، ج۱۷، ص۱۰۹.
  69. زبدة البیان، ص۴۱۲.
  70. اورعی و یوسف‌زاده، مقاله «شعر»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶
  71. المیزان، ج۱۵، ص۳۳۶؛ نمونه، ج۱۵، ص۳۷۷ - ۳۸۰.
  72. تفسیر مقاتل، ج۳، ص۲۸۲؛ تفسیر ثعلبی، ج۷، ص۱۸۵؛ مجمع البیان، ج۷، ص۳۲۵.
  73. مجمع البیان، ج۷، ص۳۳۵؛ روض الجنان، ج۱۴، ص۳۶۷.
  74. مجمع البیان، ج۷، ص۳۳۶؛ التحریر و التنویر، ج۱۹، ص۲۱۳.
  75. روح المعانی، ج۱۰، ص۱۴۴؛ نیز نک: الصافی، ج۴، ص۵۶ - ۵۷؛ روح البیان، ج۶، ص۳۱۷.
  76. المیزان، ج۱۵، ص۳۳۱؛ نمونه، ج۱۵، ص۳۷۹.
  77. التفسیر الکاشف، ج۵، ص۵۲۵.
  78. مسند احمد، ج۳، ص۴۶۰.
  79. مسند احمد، ج۴، ص۲۹۹.
  80. اورعی و یوسف‌زاده، مقاله «شعر»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶
  81. «و به او شعر نیاموختیم و در خور او (نیز) نیست، این (کتاب) جز پند و قرآنی روشن نیست» سوره یس، آیه ۶۹.
  82. «(آنان نه تنها ایمان نیاوردند) بلکه گفتند: خواب‌هایی پریشان است یا آن را بربافته یا شاعر است پس باید برای ما نشانه‌ای بیاورد همچنان که پیشینیان (با نشانه) فرستاده شدند» سوره انبیاء، آیه ۵.
  83. «و می‌گفتند: آیا ما برای یک شاعر دیوانه دست از خدایان خویش بکشیم؟» سوره صافات، آیه ۳۶.
  84. «بلکه می‌گویند شاعری است که چشم به راه رویداد مرگ برای اوییم» سوره طور، آیه ۳۰.
  85. «و از شاعران، گمراهان پیروی می‌کنند» سوره شعراء، آیه ۲۲۴.
  86. «و به او شعر نیاموختیم و در خور او (نیز) نیست، این (کتاب) جز پند و قرآنی روشن نیست» سوره یس، آیه ۶۹.
  87. «(آنان نه تنها ایمان نیاوردند) بلکه گفتند: خواب‌هایی پریشان است یا آن را بربافته یا شاعر است پس باید برای ما نشانه‌ای بیاورد همچنان که پیشینیان (با نشانه) فرستاده شدند» سوره انبیاء، آیه ۵.
  88. «و می‌گفتند: آیا ما برای یک شاعر دیوانه دست از خدایان خویش بکشیم؟» سوره صافات، آیه ۳۶.
  89. «و از شاعران، گمراهان پیروی می‌کنند» سوره شعراء، آیه ۲۲۴.
  90. ﴿وَالشُّعَرَاءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ «و از شاعران، گمراهان پیروی می‌کنند» سوره شعراء، آیه ۲۲۴. گمراهان از شاعران پیروی می‌کنند. ابن عباس گوید: منظور شعرای مشرکین است. مقاتل اسماء این شاعران را ذکر کرده و گوید: از آنهاست عبد الله بن زبعری سهمی و ابو سفیان بن حرث بن عبد المطلب و هبیرة بن ابی وهب مخزومی و مسافع بن عبد مناف جمحی و ابو عزه عمر و بن عبد الله که همه از قریشند و امیة بن ابی الصلت ثقفی. اینها زبان بدروغ و باطل می‌گشودند و می‌گفتند: ما هم مثل آنچه محمد می‌گوید، می‌گوییم. سپس اشعاری گفتند و گمراهان قوم اطراف آنها جمع شدند و شعر آنها که هجو پیامبر و اصحابش بود، شنیدند و برای دیگران نقل کردند. بدینجهت است که می‌فرماید: «یتبِعُهُمُ الْغٰاوُونَ».: (ترجمه مجمع البیان ج ۱۸ ص ۷۲)
  91. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۸۰۶.