آقای '''[[اصغر غلامی]]''' در مقاله ''«[[آفاق علم امام در الکافی (مقاله)|آفاق علم امام در الکافی]]»'' در اینباره گفته است:
آقای '''[[اصغر غلامی]]''' در مقاله ''«[[آفاق علم امام در الکافی (مقاله)|آفاق علم امام در الکافی]]»'' در اینباره گفته است:
::::::«بر اساس روایات، هر گاه مسئله جدیدی پیش آید و امام در موقعیتی قرار گیرد که علم جدیدی بخواهد، خداوند او را عالم میکند که این دسته از روایات نیز، روایات افزوده شدن بر علم [[امام]]{{ع}} را تأیید میکنند. حضرت [[امام صادق]]{{ع}} میفرماید:{{عربی|اندازه=150%|« إِذَا أَرَادَ الْإِمَامُ أَنْ يَعْلَمَ شَيْئاً أَعْلَمَهُ اللَّهُ ذَلِك »}}<ref>هر گاه امام اراده کند به چیز جدیدی علم پیدا کند، خداوند آن را به او تعلیم میکند.</ref>. و نیز میفرماید: {{عربی|اندازه=150%|«إِذَا أَرَادَ الْإِمَامُ أَنْ يَعْلَمَ شَيْئاً، أَعْلَمَهُ اللَّهُ ذلِك »}}<ref> به درستی که امام هر گاه بخواهد بداند، به او علم داده میشود.</ref>. روشن است که خواست و اراده [[امام]]{{ع}}، به معنای موقعیتی است که ممکن است بر [[امام]]{{ع}} پیش بیاید و لزوم ندارد که خواست قولی باشد. در این هنگام خداوند علم جدیدی به [[امام]]{{ع}} افاضه میفرماید. (...) بر اساس روایات متعدد، در هر شب جمعه بر علوم [[ائمه]]{{عم}} افزوده میشود. [[امام صادق]]{{ع}} فرمودند:{{عربی|اندازه=150%|«إِنَّ لَنَا فِي كُلِّ لَيْلَةِ جُمُعَةٍ سُرُوراً قُلْتُ زَادَكَ اللَّهُ وَ مَا ذَاكَ قَالَ إِنَّهُ إِذَا كَانَ لَيْلَةُ الْجُمُعَةِ وَافَى رَسُولُ اللَّهِ ص الْعَرْشَ وَ وَافَى الْأَئِمَّةُ مَعَهُ وَ وَافَيْنَا مَعَهُمْ فَلَا تُرَدُّ أَرْوَاحُنَا إِلَى أَبْدَانِنَا إِلَّا بِعِلْمٍ مُسْتَفَادٍ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَنَفِدَ مَا عِنْدَنَا »}}<ref>به درستی که در هر شب جمعه برای ما سروری هست. عرض کردم: خداوند بر سرور شما بیافزاید! آن سرور چیست؟ فرمود: هر گاه شب جمعه شود، [[رسول اللّه]]{{صل}} به عرش برآید و [[ائمه]]{{عم}} نیز همراه او برآیند و ما نیز همراه ایشان برآییم، پس ارواح ما باز نمیگردد به سوی بدنهایمان مگر به همراه علمی که استفاده کردیم و اگر این نبود، علم ما تمام میشد. بنابراین، یکی از مجاری علوم [[ائمه]] [[اهل بیت]]{{}}، علمی است هر شب جمعه به ایشان افاضه میگردد و اگر بر علم [[ائمه]]{{عم}} افزوده نگردد، علم ایشان تمام میشود.</ref> برخی روایات تصریح دارند که اگر بر علم [[ائمه]]{{عم}} افزوده نشود، علم ایشان پایان مییابد. این دسته از روایات نیز بر جریان دائم علم، تأکید دارند و توقف این جریان را مساوی با محدودیت علم [[امامان]]{{عم}} به امور مقدر دانسته و بیانگر آگاهی [[ائمه]]{{عم}} از تقدیرات جدید، محو و اثبات در کتاب و بدائیات هستند. [[امام رضا]]{{ع}} فرمودند:{{عربی|اندازه=150%|« لولا أنّا نزداد، لأنفدنا»}}<ref> اگر بر علم ما افزوده نشود، علم ما پایان مییابد.</ref> در روایت دیگری در این باب، اشکالی که در افزوده شدن بر علم امام در شب قدر بیان گردید، مطرح شده است. کلینی مینویسد: {{عربی|اندازه=150%|« لَوْ لَا أَنَّا نَزْدَادُ لَأَنْفَدْنَا قَالَ قُلْتُ تَزْدَادُونَ شَيْئاً لَا يَعْلَمُهُ رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَ أَمَا إِنَّهُ إِذَا كَانَ ذَلِكَ عُرِضَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص ثُمَّ عَلَى الْأَئِمَّةِ ثُمَّ انْتَهَى الْأَمْرُ إِلَيْنَا»}}<ref> از زراره نقل شده که گفت: از [[امام باقر]]{{ع}} شنیدم که میفرمود: اگر بر علم ما افزوده نشود، پایان میپذیرد. عرض کردم: چیزی به علم شما افزوده میشود که [[رسول خدا]]{{صل}} آن را نمیدانست ؟ فرمود: هر گاه علم اضافی به ما بدهند، اوّل آن را به [[پیامبر|رسول اللّه]]{{صل}} عرضه میکنند، سپس بر همه [[ائمه]]{{عم}} عرضه میشود تا امر به ما منتهی میگردد.</ref> افزوده شدن بر علم [[ائمه]]{{عم}}، به معنای آگاهی ایشان از تقدیرات و خلق جدید خداوند، محو و اثبات در کتاب و نیز اطلاع از بدائیات است. و چون خدای تعالی هر روز، در کار جدیدی است، امور فوق در هر زمانی ممکن است رخ دهد و علم آن در هر زمان به امام همان عصر میرسد. اما این امور، قبل از این که به امام هر عصر برسد ابتدا به [[پیامبر|پیامبر اکرم]]{{صل}} عرضه شده و سپس از طریق امامان پیشین به امام هر عصر منتقل میشود. ملا صالح مازندرانی در ذیل این روایت مینویسد: علم خدای تعالی، سه قسم است: ... قسم سوم، تقدیرات غیر محتوم است که بداء در آنها جاری میشود و این قسم بسیار است. خدای تعالی آن را در وقتش برای خلیفه خود ظاهر میکند. پس هنگامی که آن را آشکار نمود حتمی میگردد. و مراد از علم مستفاد، آن علمی است که خدای تعالی برای انبیا و اوصیای خود از قسم آشکار میکند. و در صورتی که این علم را برای ایشان آشکار نمیکرد، علم ایشان به قسم سوم از علم خدای تعالی قطع میشد. و نیز مینویسد: تمام علمی که خدای تعالی به نبی{{صل}} خود القا نموده است، اوصیا او نیز بدان عالم هستند، بدون هیچ زیاده و نقصانی. اما علوم مستأثره مخزون، هنگامی که حکمت الهی ظهور آنها را در اوقات متفرق برای ولی زمان و خلیفه موجود در آن اوقات اقتضا نماید، برای او اظهار میکند. در حالی که لازمهاش آن نیست که امام آن عصر از [[پیامبر|پیامبر اکرم]]{{صل}} اعلم باشد. به خاطر آن که [[امام]]{{ع}} فرمود: آن علم، ابتدا بر [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} عرضه میشود سپس به امام هر عصری میرسد. و این با روایتی که میگفت: [[پیامبر|پیامبر اکرم]]{{صل}} نمیرد مگر این که حافظ جمله علم و تفسیر آن بود، منافات ندارد. شاید در این جا مراد از جمله علم، علم به تقدیرات محتوم باشد و علم به غیر محتوم بعد از تبدیل آن به محتوم، برای [[پیامبر]]{{صل}} حاصل میشود، اگر چه بعد از رحلت ایشان باشد. و یا مراد از آن، علم به محتوم و غیر آن باشد، به صورت دو طرفه. یعنی وقوع حتمی و یا عدم وقوع آن و سپس علم به حتمی بودن آن در غیر محتومات بعد از رحلت، برای ایشان حاصل میشود. و اللّه اعلم. (...) آقای بیابانی اسکویی، در توضیح این روایت مینویسد: بنا بر آن روایت، بیشتر علوم [[پیامبر]]{{صل}} و علوم [[امامان]] [[اهل بیت]]{{عم}}، علوم جمعی و جملی هست که نیاز به تفسیر دارد. و خداوند متعال تفسیر آن را بنا بر مصالحی به تدریج در شبهای قدر و شبهای جمعه و یا روز به روز، به آنها میرساند. یعنی خداوند متعال، [[پیامبر]]{{صل}} و [[امامان]]{{عم}} را عالم به علومی که در آینده تحقق پیدا خواهد کرد، نموده است، ولی همه آنها را که به آنها تعلیم کرده، وعده نداده است که حتما و به طور قطعی در خارج، موجود کند. خداوند متعال، در این امور آزاد و مختار است و میتواند آن را که در کتاب ثبت کرده و به پیامبر و وصی آموخته است، در خارج تحقق دهد و میتواند هیچ یک از آن ثبت شده و تعلیم داده شده را در خارج به وجود نیاورد. بلکه آنها را علم و آگاهی داده و ایجاد اموری را برای آنها به طور حتم و قطع مشخص کرده که انجام خواهد گرفت و اموری دیگر را موقوف به خواست خود نموده و برخی دیگر را تازه در کتاب ثبت میکند که پیش از این در آن نبوده است. و این دو قسمت، به تدریج به [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}} ابلاغ میگردد»<ref>[[آفاق علم امام در الکافی (مقاله)|آفاق علم امام در الکافی]].</ref>.
::::::«بر اساس روایات، هر گاه مسئله جدیدی پیش آید و امام در موقعیتی قرار گیرد که علم جدیدی بخواهد، خداوند او را عالم میکند که این دسته از روایات نیز، روایات افزوده شدن بر علم [[امام]]{{ع}} را تأیید میکنند. حضرت [[امام صادق]]{{ع}} میفرماید:{{عربی|اندازه=150%|« إِذَا أَرَادَ الْإِمَامُ أَنْ يَعْلَمَ شَيْئاً أَعْلَمَهُ اللَّهُ ذَلِك »}}<ref>هر گاه امام اراده کند به چیز جدیدی علم پیدا کند، خداوند آن را به او تعلیم میکند.</ref>. و نیز میفرماید: {{عربی|اندازه=150%|«إِذَا أَرَادَ الْإِمَامُ أَنْ يَعْلَمَ شَيْئاً، أَعْلَمَهُ اللَّهُ ذلِك »}}<ref> به درستی که امام هر گاه بخواهد بداند، به او علم داده میشود.</ref>. روشن است که خواست و اراده [[امام]]{{ع}}، به معنای موقعیتی است که ممکن است بر [[امام]]{{ع}} پیش بیاید و لزوم ندارد که خواست قولی باشد. در این هنگام خداوند علم جدیدی به [[امام]]{{ع}} افاضه میفرماید. (...) بر اساس روایات متعدد، در هر شب جمعه بر علوم [[ائمه]]{{عم}} افزوده میشود. [[امام صادق]]{{ع}} فرمودند:{{عربی|اندازه=150%|«إِنَّ لَنَا فِي كُلِّ لَيْلَةِ جُمُعَةٍ سُرُوراً قُلْتُ زَادَكَ اللَّهُ وَ مَا ذَاكَ قَالَ إِنَّهُ إِذَا كَانَ لَيْلَةُ الْجُمُعَةِ وَافَى رَسُولُ اللَّهِ ص الْعَرْشَ وَ وَافَى الْأَئِمَّةُ مَعَهُ وَ وَافَيْنَا مَعَهُمْ فَلَا تُرَدُّ أَرْوَاحُنَا إِلَى أَبْدَانِنَا إِلَّا بِعِلْمٍ مُسْتَفَادٍ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَنَفِدَ مَا عِنْدَنَا »}}<ref>به درستی که در هر شب جمعه برای ما سروری هست. عرض کردم: خداوند بر سرور شما بیافزاید! آن سرور چیست؟ فرمود: هر گاه شب جمعه شود، [[رسول اللّه]]{{صل}} به عرش برآید و [[ائمه]]{{عم}} نیز همراه او برآیند و ما نیز همراه ایشان برآییم، پس ارواح ما باز نمیگردد به سوی بدنهایمان مگر به همراه علمی که استفاده کردیم و اگر این نبود، علم ما تمام میشد. بنابراین، یکی از مجاری علوم [[ائمه]] [[اهل بیت]]{{}}، علمی است هر شب جمعه به ایشان افاضه میگردد و اگر بر علم [[ائمه]]{{عم}} افزوده نگردد، علم ایشان تمام میشود.</ref> برخی روایات تصریح دارند که اگر بر علم [[ائمه]]{{عم}} افزوده نشود، علم ایشان پایان مییابد. این دسته از روایات نیز بر جریان دائم علم، تأکید دارند و توقف این جریان را مساوی با محدودیت علم [[امامان]]{{عم}} به امور مقدر دانسته و بیانگر آگاهی [[ائمه]]{{عم}} از تقدیرات جدید، محو و اثبات در کتاب و بدائیات هستند. [[امام رضا]]{{ع}} فرمودند:{{عربی|اندازه=150%|« لولا أنّا نزداد، لأنفدنا»}}<ref> اگر بر علم ما افزوده نشود، علم ما پایان مییابد.</ref> در روایت دیگری در این باب، اشکالی که در افزوده شدن بر علم امام در شب قدر بیان گردید، مطرح شده است. کلینی مینویسد: {{عربی|اندازه=150%|« لَوْ لَا أَنَّا نَزْدَادُ لَأَنْفَدْنَا قَالَ قُلْتُ تَزْدَادُونَ شَيْئاً لَا يَعْلَمُهُ رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَ أَمَا إِنَّهُ إِذَا كَانَ ذَلِكَ عُرِضَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص ثُمَّ عَلَى الْأَئِمَّةِ ثُمَّ انْتَهَى الْأَمْرُ إِلَيْنَا»}}<ref> از زراره نقل شده که گفت: از [[امام باقر]]{{ع}} شنیدم که میفرمود: اگر بر علم ما افزوده نشود، پایان میپذیرد. عرض کردم: چیزی به علم شما افزوده میشود که [[رسول خدا]]{{صل}} آن را نمیدانست ؟ فرمود: هر گاه علم اضافی به ما بدهند، اوّل آن را به [[پیامبر|رسول اللّه]]{{صل}} عرضه میکنند، سپس بر همه [[ائمه]]{{عم}} عرضه میشود تا امر به ما منتهی میگردد.</ref> افزوده شدن بر علم [[ائمه]]{{عم}}، به معنای آگاهی ایشان از تقدیرات و خلق جدید خداوند، محو و اثبات در کتاب و نیز اطلاع از بدائیات است. و چون خدای تعالی هر روز، در کار جدیدی است، امور فوق در هر زمانی ممکن است رخ دهد و علم آن در هر زمان به امام همان عصر میرسد. اما این امور، قبل از این که به امام هر عصر برسد ابتدا به [[پیامبر|پیامبر اکرم]]{{صل}} عرضه شده و سپس از طریق امامان پیشین به امام هر عصر منتقل میشود. ملا صالح مازندرانی در ذیل این روایت مینویسد: علم خدای تعالی، سه قسم است: ... قسم سوم، تقدیرات غیر محتوم است که بداء در آنها جاری میشود و این قسم بسیار است. خدای تعالی آن را در وقتش برای خلیفه خود ظاهر میکند. پس هنگامی که آن را آشکار نمود حتمی میگردد. و مراد از علم مستفاد، آن علمی است که خدای تعالی برای انبیا و اوصیای خود از قسم آشکار میکند. و در صورتی که این علم را برای ایشان آشکار نمیکرد، علم ایشان به قسم سوم از علم خدای تعالی قطع میشد. و نیز مینویسد: تمام علمی که خدای تعالی به نبی{{صل}} خود القا نموده است، اوصیا او نیز بدان عالم هستند، بدون هیچ زیاده و نقصانی. اما علوم مستأثره مخزون، هنگامی که حکمت الهی ظهور آنها را در اوقات متفرق برای ولی زمان و خلیفه موجود در آن اوقات اقتضا نماید، برای او اظهار میکند. در حالی که لازمهاش آن نیست که امام آن عصر از [[پیامبر|پیامبر اکرم]]{{صل}} اعلم باشد. به خاطر آن که [[امام]]{{ع}} فرمود: آن علم، ابتدا بر [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} عرضه میشود سپس به امام هر عصری میرسد. و این با روایتی که میگفت: [[پیامبر|پیامبر اکرم]]{{صل}} نمیرد مگر این که حافظ جمله علم و تفسیر آن بود، منافات ندارد. شاید در این جا مراد از جمله علم، علم به تقدیرات محتوم باشد و علم به غیر محتوم بعد از تبدیل آن به محتوم، برای [[پیامبر]]{{صل}} حاصل میشود، اگر چه بعد از رحلت ایشان باشد. و یا مراد از آن، علم به محتوم و غیر آن باشد، به صورت دو طرفه. یعنی وقوع حتمی و یا عدم وقوع آن و سپس علم به حتمی بودن آن در غیر محتومات بعد از رحلت، برای ایشان حاصل میشود. و اللّه اعلم. (...) آقای بیابانی اسکویی، در توضیح این روایت مینویسد: بنا بر آن روایت، بیشتر علوم [[پیامبر]]{{صل}} و علوم [[امامان]] [[اهل بیت]]{{عم}}، علوم جمعی و جملی هست که نیاز به تفسیر دارد. و خداوند متعال تفسیر آن را بنا بر مصالحی به تدریج در شبهای قدر و شبهای جمعه و یا روز به روز، به آنها میرساند. یعنی خداوند متعال، [[پیامبر]]{{صل}} و [[امامان]]{{عم}} را عالم به علومی که در آینده تحقق پیدا خواهد کرد، نموده است، ولی همه آنها را که به آنها تعلیم کرده، وعده نداده است که حتما و به طور قطعی در خارج، موجود کند. خداوند متعال، در این امور آزاد و مختار است و میتواند آن را که در کتاب ثبت کرده و به پیامبر و وصی آموخته است، در خارج تحقق دهد و میتواند هیچ یک از آن ثبت شده و تعلیم داده شده را در خارج به وجود نیاورد. بلکه آنها را علم و آگاهی داده و ایجاد اموری را برای آنها به طور حتم و قطع مشخص کرده که انجام خواهد گرفت و اموری دیگر را موقوف به خواست خود نموده و برخی دیگر را تازه در کتاب ثبت میکند که پیش از این در آن نبوده است. و این دو قسمت، به تدریج به [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}} ابلاغ میگردد»<ref>[[آفاق علم امام در الکافی (مقاله)|آفاق علم امام در الکافی]].</ref>.
آیا علم معصوم(ع) قابلیت افزایش دارد؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث علم غیب معصوم است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.
«از روایات افزایش شدن علم ائمه؛ در شبهای جمعه، و روایات عرض اعمال[۱] به دست نمیآید که علوم آنان تدریجی است، نه اینکه دفعی باشد و به یکبارگی از حضرت رسول(ص) دریافته باشند؟ علوم آنان دفعی است، گرچه معلوم تدریجی باشد، پس علم به معلومِ تدریجی دارند، نه اینکه خود علم هم تدریجی باشد. تعلیم رسول الله(ص) به امیرالمؤمنین(ع) مثل تعلیم رایج در میان ما تدریجی نبوده، بلکه دفعةً واحدةً بوده است،[۲] چنان که تعلّم حضرت رسول(ص) نیز دفعی بوده است. خداوند متعال میفرماید: ﴿﴿وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ ﴾﴾[۳]. زیرا کلمه ﴿﴿لِّكُلِّ شَيْءٍ ﴾﴾ یعنی همه چیز، با تدریج سازگار نیست. و به طور کلی باید توجه داشت که روز مبعث، روز رسالت است و از سوره "اقْرَأْ بِاسْمِ" که سیاق آیاتش بیانگر آن است که نخستین سورهای است که بر رسول خدا(ص) نازل شده، نیز بر میآید که نبوت قبل از رسالت بوده است، و از آیات دیگر استفاده میشود که قرآن دفعةً واحدةً و یکباره در شب ۱۹ یا ۲۱ یا ۲۳ ماه رمضان همان سال نازل گردیده است. خداوند متعال میفرماید: ﴿﴿ إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُّبَارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنذِرِينَ ﴾﴾[۴]»[۵].
پاسخهای دیگر
با کلیک بر «ادامه مطلب» پاسخ باز و با کلیک بر «نهفتن» بسته میشود:
«اخباری که دلالت دارد بر این که روز به روز و ساعت به ساعت بر علم پیغمبر(ص) و ائمه(ع) افزوده میشود. این دانش که از جانب خدا به آن بزرگواران افاضه میشود، اوّل به پیغمبر(ص) سپس به امیر المؤمنین(ع) و همچنین به امام مجتبی(ع) و امام(ع) بعد از او تا امام زمان میرسد. پس امام متاخر از امام متقدم داناتر نیست. گواه بر این که گفتیم علم پیغمبر(ص) و امام(ع) در ترقی است، گفتار پروردگار است که به پیامبر(ص) میفرماید: ای پیغمبر ما بگو: ﴿﴿ رَّبِّ زِدْنِي عِلْمًا ﴾﴾[۶]. گواه دیگر گفتار امام صادق(ع) است در پیرامون جهات علم امام و شرح جامعه و جفر و مصحف فاطمه(س) و علم به گذشته و آینده تا روز قیامت تا آن جا که حضرتش چنین فرمود: علم آن است که شب و روز زیاد میگردد و از جانب خداوند به ما افاضه میشود[۷]. در الکافی در باب این که در شبهای جمعه علم ائمه(ع) زیاد میشود، سه روایت، و در باب این که اگر علم آنان زیاد نشود، تمام میشود و کلمه "لَولَا أنَّا نَزْدَادُ لأَنْفَدْنَا" در سه روایت مذکور است[۸]. و در روایت صحیح دارد که: زُراره به امام باقر(ع) عرض کرد: دانشی به شما میرسد که پیغمبر اکرم(ص) آن را نداند؟ حضرت فرمود: هر علمی اوّل به حضرت رسول(ص) افاضه میشود، سپس به ائمه(ع)، تا به من میرسد. و در روایت، دیگر امام صادق(ع) فرمود: هیچ احسان و لطفی از جانب خدا به ما نمیرسد مگر این که اوّل به حضرت رسول(ص) و بعد به امیر المؤمنین(ع) و امامان(ع) بر حق عنایت و مرحمت میشود؛ به جهت این که امام متأخر از امام متقدم برتر نباشد. به نظر ما این احادیث قابل تردید نیست، چرا که عنایات و کمالات و کلمات و الطاف خداوند متعال بیپایان و بینهایت است؛ هم چنان که خودش فرموده است: ﴿﴿ قُل لَّوْ كَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِّكَلِمَاتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَن تَنفَدَ كَلِمَاتُ رَبِّي وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا ﴾﴾[۹]. از هر کلمهای که پیغمبر(ص) به امیر المؤمنین(ع) تعلیم فرمود هزار باب علم مفتوح شد؛ کلمات پروردگار چگونه خواهد بود؟!»[۱۰]
«ابو یحیی صنعانی میگوید: حضرت صادق(ع) به من فرمود: ای ابا یحیی! شبهای جمعه برای ما کارهای بزرگی رخ میدهد. ابو یحیی عرض کرد: فدایت شوم، چه کارهایی؟ فرمود: در شب جمعه به ارواح پیمبران و امامان مرده و روح امام(ع) زنده اجازه داده میشود که به آسمان بالا روند، تا این که به عرش پروردگار میرسند. هفت نوبت بر دور عرش طواف میکنند و نزد هر پایهای از پایههای عرش دو رکعت نماز میخوانند. آن گاه که از این عمل فارغ شدند به بدنهای خویش باز میگردند. بدین جهت، انبیا و اوصیا شادمان میگردند و وصی زنده مقدار زیادی بر علومش اضافه میشود.
زراره میگوید از حضرت باقر(ع) شنیدم که میفرمود: اگر بر علوم ما اضافه نمیشد تمام میگشت. زراره گفت: بر علوم شما چیزی اضافه میشود که رسول خدا(ص) آن را نمیدانسته؟! فرمود: اگر بخواهد چیز تازهای بر علوم ما اضافه شود، اولاً بر رسول خدا(ص) عرضه میشود سپس بر ائمه(ع) یکی پس از دیگری، تا به ما منتهی شود.[۱۱]«زُرَارَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(ع) يَقُولُ لَوْ لَا أَنَّا نَزْدَادُ لَأَنْفَدْنَا قَالَ: قُلْتُ تَزْدَادُونَ شَيْئاً لَا يَعْلَمُهُ رَسُولُ اللَّهِ(ص) قَالَ: أَمَا إِنَّهُ إِذَا كَانَ ذَلِكَ عُرِضَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ الگو:ص ثُمَّ عَلَى الْأَئِمَّةِ ثُمَّ انْتَهَى الْأَمْرُ إِلَيْنَا »»[۱۲].
«از برخی روایات استفاده میشود که علم امامان(ع) نیز پیوسته ازدیاد مییابد. در کتاب شریف کافی بابی تحت این عنوان منعقد کرده است که: «لولا ان الائمه(ع) یزدادون لفقد ما عندهم» اگر علم امامان(ع) توسط ذات مقدس ربوبی زیاد نشود علمشان تمام میشود. در اولین روایت از این باب آمده است که صفوان بن یحیی گوید از امام کاظم(ع) شنیدم که فرمود: «أَبَا جَعْفَرٍ (ع) يَقُولُ: لَوْ لَا أَنَّا نَزْدَادُ لَأَنْفَدْنَا»[۱۳]امام صادق(ع) پیوسته میفرمود اگر بر علم ما افزوده نمیشد، همانا پایان میپذیرفت. بیتردید یکی از راههای افزایش علم معصومین(ع)، اطلاعرسانی از طریق ملائکه است که برای انجام این وظیفه و رساندن اخبار عالم خدمت امام(ع) شرفیاب گردند این دسته از روایات نیز دلالت التزامی بر آمد و شد ملائکه به محضر امامان(ع) دارد»[۱۴].
«باتوجه به روایات گوناگون در این باب، باید دقت کرد که ایشان شئون و جهات وجوديه مختلفی داشتهاند که به حسب هر شأنی، وظیفهای داشته و حکمی جاری است و خود ایشان به مراعات این وظایف آگاهترند، چون وظیفه اساسی ایشان هدایت است.
اولاً: از بازگو کردن معارف مختلف دین با وجود شرایطش (ظرفیت شنونده و نبودن تقیّه) دریغ نداشتند.
ثانياً: اگر گاهی لازم بود، به قوانین علمی اشارهای کردهاند (اگرچه نوع دستورات استحبابی ایشان در خوردن، نوشیدن، خوابیدن، روابط زناشویی و... از داشتن آثار تجربی و علم ایشان به آن حکایت میکند) چنانکه قرآن کریم گاهی به قوانین علمی از قبيل قانون جاذبه اشاراتی نموده است.
ثالثاً: ایشان نوعاً میخواستند بهطور عادی زندگی کرده و از علوم غیبی خود استفاده ننمایند و گاهی که مصلحت نبوده آن را از خود نفی مینمودند، مانند این که راوی میگوید: با گروهی در مجلس امام صادق(ع) بودیم که ناگهان آن حضرت بهصورت غصبآلود بیرون آمده و هنگامی که در مکانش مستقر شد فرمود: تعجب از گروهی که گمان میکنند ما علم غیب داریم، غیب را جز خداوند عزوجل نمیداند، من میخواستم به فلان کنیزم ضربهای (برای تأدیب) بزنم، از نزدم فرار کرد و نمیدانم در کدام اتاق خانه میباشد. سدیر گوید: هنگامی که حضرت از آن مجلس به منزل رفتند، من و ابوبصیر و میسّر بر آن حضرت (به داخل) وارد شدیم و به ایشان عرض کردیم: فدایت شویم، شنیدیم که نسبت به کنیزتان چنین مطالبی فرمودید، با این که میدانیم شما علم بسیاری دارید، حضرت پس از بیاناتی در برتری کسی که به تمامی کتاب علم دارد از کسی که به بعضی از کتاب علم دارد، فرمود: به خدا سوگند تمامی علم کتاب نزد ما میباشد[۱۵].
لذا در بعضی از روایات فرمودهاند: امام هر وقت بخواهد (غیب را) بداند میداند[۱۶]، و در بعضی از آنها میفرماید، هروقت بخواهد بداند تعلیم داده میشود یا خدا تعلیمش میدهد[۱۷].
همچنین روایاتی میفرماید: "لَوْلاَ أَنَّا نَزْدَادُ لأَنْفَدْنَا"[۱۸]: اگر ما زیاد نشویم حتماً نابود میشویم، یا روایاتی که دلالت دارد ایشان شبهای جمعه علمشان زیاد میشود، امام صادق(ع) میفرماید: هیچ شب جمعهای نیست مگر اینکه برای اولیاء الهی در آن سروری است، راوی گوید: عرض کردم: فدایت شوم، آن سرور چگونه است؟ حضرت فرمود: هنگامی که شب جمعه میشود رسول خدا(ص) و ائمه(ع) عرش را درک میکنند و من هم با ایشان همراه هستم، پس جز با علم استفاده شده برنمیگردم و اگر اینطور نبود حتماً آنچه نزد من بود تمام میشد[۱۹].
روایاتی نیز دلالت میکند که علم، آن چیزی است که در شب و روز حادث میشود، در روایتی طولانی ابوبصیر از امام صادق(ع) نقل میکند: که حضرت اموری را بهعنوان علم خویش بیان کردند، مانند اینکه رسول خدا(ص) به علی(ع) هزار باب علم تعلیم فرمود که از هر بابی هزار باب دیگر باز میشد، و نیز نزد ایشان جامعه، جفر و مصحف حضرت زهرا(س) و علم آنچه بوده و موجود میشود تا روز قیامت میباشد، لكن فرمودند: اینها علم نیست، علم آن است که شب و روز حادث شده و تدریجاً امور یکی پس از دیگری تا روز قیامت تحقق مییابد[۲۰]
باتوجه به روایات گوناگون استفاده میشود که هریک از ائمه(ع) به جهت وجودشان در این عالم دارای مراتبی طولی میباشند مثلاً به جهت داشتن روح اعظم، به تمامی حقایق و واقعیات آگاهی دارند و از این آگاهی و احاطه علمی کمتر در امور جزیی استفاده مینمایند، لذا هر وقت بخواهند بدانند با آن حقیقت ارتباط گرفته و از آنجا خبر مطابق با واقع میدهند و گاهی شبهای جمعه چنین اتفاق برای آنان رخ میدهد و نوعاً این امر در شبانه روز نسبت به وقایع جزئیه واقع میشود، شبهای قدر نیز این چنین است گاهی وقایع سالانه از آن عالم به واسطه ملک و روح به ایشان عرضه میشود مانند: دانشمندی که در رشتهای تخصص کامل داشته باشد و کلیات آن علم برایش حاصل باشد، و به جهت اشتغال به امور زندگانی از آن علمش غافل است لکن اگر از مسائل آن علم از او سؤال شود یا مسائل جدیدتری پیش آید، با مراجعه به آگاهیهای قبلی خود، جوابها را استخراج مینماید»[۲۱].
۵. حجج الاسلام و المسلمین غرویان، میرباقری و غلامی؛
«روایات متعددی نیز در این زمینه وارد شده است که علم ائمه(ع) به منبعی اتصال دارد که همواره در حال تزاید است. امام باقر(ع) میفرماید: اگر علم ما افزایش نمییافت هر آینه آگاهی ما محدود میشد راوی سؤال کرد: آیا بر علم شما چیزهایی که رسول خدا نمیدانستند نیز اضافه میشود؟ حضرت فرمودند اگر چنین باشد ابتدا به رسول خدا عرضه میشود و پس از آن به هر یک از ائمه تا به دست ما برسد[۲۲]. امام صادق(ع) فرمودند: اگر علوم ما در شب و روز افزایش نمییافت حتما آگاهی و دانش ما محدود و تمام میشد[۲۳]»[۲۴].
«یکی از ویژگیهایی که برای علم امام(ع) در روایات بیان شده، افزایش علم ایشان در شبهای جمعه است. در روایتی آمده که ارواح امامانمعصوم(ع) در شبهای جمعه بالا میرود و از نوعی عروج برخوردار میشود که در آن عروج علم ایشان افزایش مییابد. عبارت، این گونه است که: «یزداد فی علومهم جما غفیرا»؛[۲۵]از امام صادق(ع) روایت شده که فرمود: « مَا مِنْ لَيْلَةِ جُمُعَةٍ إِلَّا وَ لِأَوْلِيَاءِ اللَّهِ فِيهَا سُرُورٌ قُلْتُ كَيْفَ ذَاكَ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ إِذَا كَانَتْ لَيْلَةُ الْجُمُعَةِ وَافَى رَسُولُ اللَّهِ الْعَرْشَ وَ وَافَى الْأَئِمَّةُ الْعَرْشَ وَ وَافَيْتُ مَعَهُمْ فَمَا أَرْجِعُ إِلَّا بِعِلْمٍ مُسْتَفَادٍ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَنَفِدَ مَا عِنْدَنَا»؛[۲۶]. این مطلب نشان میدهد که خواستههای ایشان برای دانش بیشتر که در جمله «اذا شاؤوا علموا» بیان شده، از راه صعود ارواح آنان در شبهای جمعه میتوان اتفاق بیفتد. بنابراین، آنان برخی از علوم خویش را از راه صعود در شبهای جمعه به دست میآورند که میتواند شامل علوم ایشان به جزئیات باشد. شگفت این که همه علوم از واسطهپیامبر(ص) میباشد حتی برای اوصیایی که در میان انسان ها تا قیامت حاضر هستند، و پیامبر(ص) به عنوان صادر نخستین و در مقام واسطه فیض میان خدا و همه پیامبران و اوصیا چه زندگان و چه مردگانشان عمل میکند. در روایت دیگری از امام صادق(ع) آمده: به ارواح پیامبران و اوصیایی که از دنیا رفتهاند و نیز به روح وصی ای که در میان شما زندگی میکند، اجازه داده میشود که به آسمان صعود کنند تا این که به عرش پروردگار برسند… آن گاه پیامبران و اوصیا در حالی که سرشار از شادمانی و سرور هستند و وصیای که در میان شما زندگی میکند، بسیار بسیار به علمش افزوده میگردد.[۲۷]. بنابراین امامانمعصوم(ع) به علم آسمان و زمین و آن چه در آن است و هم چنین وقایع گذشته و حال و آینده آگاه هستند و این دانش ایشان میتواند از راههای گوناگون به دست آید که یکی از آنها علم به ماکان و مایکون از راه صعود و عروج در شبهای جمعه است»[۲۸].
«برخی روایات به صراحت از افزایشپذیری علوم ائمه(ع) سخن گفتهاند. در روایات متعددی از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) نقل شده است: «لَوْ لَا أَنَّا نَزْدَادُ لَأَنْفَدْنَا».[۲۹] در کافی درباره این موضوع چهار روایت نقل شده است که روایات اول تا سوم سند صحیح دارند. در بصائر درباره این موضوع هفت روایت نقل شده است که سند روایات یکم تا چهارم و نیز ششم صحیح و سند روایت پنجم، موثق است. در برخی از این روایات تأکید شده است که هر روز و هر شب بر علم آنان افزوده میشود. در روایتی با سند صحیح از امام باقر(ع) نقل شده است: عالم ما غیب نمیداند و اگر خداوند عالم ما را به خودش واگذار کند، مانند بعضی از شما خواهد بود؛ ولی به او لحظه به لحظه آموخته میشود. چنانکه ملاحظه میشود، این روایات به صراحت از افزایشپذیری و عدم تمامیت علوم ائمه(ع) سخن میگویند. در برخی از این روایات، آمده است که هر شب جمعه علومی بر علوم ائمه(ع) افزوده میشود. همچنین در روایات متعدد از آن حضرت نقل شده است که در شب قدر، از حوادث آن سال تا شب قدر سال بعد به امام خبر داده میشود. این علم شامل تمام خیر و شرهایی است که به بندگان میرسد؛ مرگ یا زندگی، فقر یا ثروت، توفیق زیارت خانه خداوند متعال و خلاصه تمام مقدرات بندگان تا شب قدر سال آینده بر امام عرضه میشود. این روایات مستفیضاند. در برخی از این روایات تصریح شده است که اگر این علوم نبود، امام نمیدانست در آن سال چه چیز محقق خواهد شد»[۳۰].
«نکته دیگری که توجه به آن، ما را در فهم و تحلیل سخنان علما کمک میکند، این است که افزایشپذیر دانستن علم امام با اعتقاد به شأنی بودن آن تلازم دارد؛ زیرا معنای افزایشپذیری این است که امام، برخی از علوم را به طور کامل نداشته و در زمانهای مختلف بر علوم او افزوده میشود. این معنا در شأنی بودن علم امام نیز لحاظ شده است؛ یعنی: امام، بالفعل برخی از علوم را ندارد؛ اما توان آن را دارد که در مواقع خاص آن را دریافت کند. بنابراین، کسی که علم امام را افزایشپذیر میداند، به شأنی بودن و عدم فعلیت بخشی از علم امام نیز اعتراف کرده است»[۳۱].
«در برخی از روایات محدثان قم، عروج روح امام(ع) به آسمان، در شبهای جمعه، از مصادیق منابع علم امام(ع) شمرده میشود. این عروج و افزایش علم امام(ع) به سبب آن، به اندازهای مهم است که امامان(ع) به اصحابشان فرمودهاند اگر این افزایش نباشد، علم امام(ع) پایان مییابد. طبق روایاتی که صفار نقل میکند، در هر شب جمعه، فرشتگان، اوصیا و پیامبران ازدنیارفته و نیز ارواح اوصیا و امام(ع) حاضر در میان مردم امام(ع) هر زمان، به آسمان عروج، هفت بار دور عرش الهی طواف و خداوند را تسبیح و تقدیس میکنند. آنها در کنار هر رکن عرش، دو رکعت نماز میخوانند و برمیگردند. آنگاه پیامبران(ع) و اوصیا و روح وصی زنده، شادی بسیاری احساس میکنند و به امام(ع) زندهو امامان(ع) دیگر الهامی میشود که علمشان را افزایش میدهد. امام صادق(ع) در تعلیل این نکته میفرماید: اگر چنین نباشد، علم ما تمام میشود هم، روایاتی با همین مضامین نقل میکند؛ اما صدوق در این باره روایتی نیاورده است. پس روایات عروج نیز، از نظر محدثین، مؤید دیگری بر الهامی بودن علم امام(ع) است.(...)
از مصادیق منابع علم الهامی که در روایات، به آنها پرداخته شده، تمثل ستونی از نور، افزایش علم در هر شب جمعه و عرضه شدن اعمال بندگان به امام(ع) است. نظر متکلمان را در این باره دنبال میکنیم. شیخ مفید به دلیل رویکرد خاصش دربارۀ این مصادیق، به صورت موردی به آنها نپرداخته است؛ اما با توجه به مبانی پیشگفتۀ او میتوان به فحوای دیدگاهش در این باره پی برد. در واقع، بعید به نظر میآید که وی با این مصادیق مخالف باشد؛ زیرا شیخ مفید هم از روایات آگاه و هم الهامی بودن علم امام(ع) را عقلاً و نقلاً پذیرفته است. چنین کارهایی هم اولاً از سوی خداوند محال عقلی نیست و ثانیاً روایات فراوانی، به طرق گوناگون، دربارۀ این مصادیق وارد شده است که شیخ مفید در موارد مشابه، تعبد خود به این روایات را نشان داده است. او حتی هنگامی که نوبختیان را در نپذیرفتن تحدیث نقد میکند، علت مخالفت آنها را ناآگاهیشان از روایات میداند. سید مرتضی هم، مانند استاد خود، مستقیماً دربارۀ این مصادیق مطلبی ندارد؛ اما شیخ طوسی، عصارۀ مدرسۀ کلامی بغداد، دربارۀ عرضه شدن اعمال بندگان به امام(ع)، روایتی از داوود بن کثیر نقل میکند: من پسر عمویی ناصبی و خبیث داشتم که با آن ارتباطی نداشتم؛ اما وقتی که میخواستم به حج بروم، شنیدم حال خود و خانوادهاش خوب نیست. قبل از حرکتم به سمت مکه، نفقهای به آنها دادم. وقتی به مدینه، خدمت امام صادق(ع) رسیدم، امام صادق(ع) بدون مقدمه رو به من کردند و فرمودند: "ای داوود، اعمال شما روز پنجشنبه بر من عرضه شد. هنگامی که در اعمال عرضهشدۀ تو دیدم که با پسرعمویت ارتباط برقرارکردی صلۀ رحم بهجا آوردی خوشحال شدم. دانستم که این صلۀ رحم تو به خاطر این بود که او در پایان عمر قرار داشت و رو به مرگ بود". از آنجا که متکلمین بغداد برخورداری امام(ع) از علم غیر عادی را پذیرفتهاند، میتوانند این مورد را در زمرۀ علوم الهامی قرار دهند»[۳۲].
«نگاه اعتدالی، علم امام(ع) را دارای دو بعد و دو حیثیت میداند که از حیثی مطلق و بیحد است و استثناء نداشته و نامتغیر است و از حیث دیگر ناقص و متغیر است و تدریجاً افزوده میشود. شرح این نگاه و ادله آن مقدماتی دارد که آن را به بحث بعد موکول میکنیم انشاءالله. فعلاً مناسب است اشارهای به اشکال نگاه افراطی بشود. گرایش افراطی میگوید علم ائمه تکبعدی است و ائمه(ع) همه چیز را بالفعل میدانند و علمشان افزوده نمیشود. ولی این نگاه با نصوص قرآن کریم و سیره و روایات مخالف است. ما معتقدیم که پیامبر(ص) اشرف اهل بیت(ع) هستند. قرآن کریم در ترسیم شخصیت رسول خدا(ص) تأکید میکند که رسول خدا(ص) حتی بعد از رسالت از حیثی همه چیز را نمیدانستهاند و علمشان به واسطه نزول وحی افزایش مییافته و این مسأله از نصوص قرآن است که قابل تأویل نیست. اینکه به حضرت وحی میشده و از جانب خداوند مورد تعلیم و آموزش بودهاند، و برخی از مطالب بوده که حضرت نمیدانستهاند و تدریجاً بر قلب حضرت نازل میشده است، از مسلمات قرآن است. آیاتی نظیر: ﴿﴿تِلْكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنتَ تَعْلَمُهَا أَنتَ وَلاَ قَوْمُكَ مِن قَبْلِ هَذَا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ﴾﴾[۳۳]﴿﴿وَمِمَّنْ حَوْلَكُم مِّنَ الأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُواْ عَلَى النِّفَاقِ لاَ تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُم مَّرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَى عَذَابٍ عَظِيمٍ﴾﴾[۳۴] به صراحت مطلق علم را از حضرت نفی میکند. نزول تدریجی قرآن و پاسخهای خداوند به سؤالات آن حضرت در قرآن به وضوح بیان شده است و اگر علم حضرت مطلقِ مطلق بود، دیگر جایی برای این مسائل باقی نمیماند. سیره هم سراسر همین مسأله را نشان میدهد که حضرت برخی از مسائل را نمیدانستهاند و به تدریج معلوم میشده است. سیره اهل بیت(ع) نیز همین طور بوده است. روایات هم یکصدا از تعلیم حضرت رسولالله(ص) توسط جبرائیل صحبت میکند و به صراحت میفرماید که ائمه(ع) علمشان افزوده میشود و مرحوم مجلسی در جلد بیست و شش بحارالانوار بابی دارند با این عنوان: «باب أنهم(ع) يزادون و لو لا ذلك لنفد ما عندهم و إن أرواحهم تعرج إلى السماء في ليلة الجمعة»[۳۵] و در آن قریب به چهل حدیث ذکر میکنند. صاحبان این نگاه افراطی میگویند رسول خدا(ص) و ائمه(ع) همه چیز را میدانستند و تنها فرقشان با خدا این است که خدا استقلالاً میداند و ایشان به شکل غیراستقلالی و به تعلیم الهی. این سخن بههیچوجه با آیات قرآن و روایات نمیسازد؛ چون اگر کسی همه چیز را مطلقاً بداند - چه به شکل استقلالی و چه به شکل غیراستقلالی - دیگر نیازی به آموزش و وحی ندارد و علم او نیز قابل افزایش و ازدیاد نیست. بلکه بالاتر از این، در قرآن کریم هم نسبت علم غیب استقلالی و هم علم غیر استقلالی را به رسول خدا(ص) رد میکند. توضیح اینکه: بعضی از آیات نفی غیب از حضرت رسول اکرم(ص) را میتوان حمل بر نفی علم استقلالی نمود. مثل این آیه: ﴿﴿قُل لاَّ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَفَلاَ تَتَفَكَّرُونَ﴾﴾[۳۶]ممکن است بگوئیم مراد این است که من علم غیب را بالذات و بالاستقلال نمیدانم، ولی به تعلیم الهی همه غیب در نزد من حاضر است. ولی برخی از آیات قرآن این توجیه را نمیپذیرد. خداوند در سورۀ اعراف میفرماید: ﴿﴿قُل لاَّ أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلاَ ضَرًّا إِلاَّ مَا شَاء اللَّهُ وَلَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ﴾﴾[۳۷] در این آیه هم علم غیب نفی شده و هم بر آن به نفی تالی استدلال شده و استدلال آن، هم نفی علم استقلالی را در بر میگیرد و هم نفی علم غیر استقلالی را؛ چون این تالی که برای شرط بیان میشود، اعم است از اینکه حضرت علم غیب را استقلالی بدانند یا غیراستقلالی. انسان اگر علم غیب غیراستقلالی هم داشته باشد ﴿﴿لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ﴾﴾ تحقق پیدا میکند. با اینکه لو شرطیه در مقام قیاس استثنائی به رفع تالی است. میفرماید که من علم غیب ندارم و چون علم غیب ندارم استکثار خیر ندارم و از اینکه مصداق ﴿﴿مَسَّنِيَ السُّوءُ﴾﴾ میشوم باید بفهمید فاقد علم غیبم. یعنی مسلماً رسول خدا(ص) در زندگی و حیات عادیشان مانند انسانهای عادی در معرض سوء و خیر بودند و نسبت به تقدیرات الهی در حالت خوف و رجا قرار داشتند. وقتی میخواستند سفری بروند یا کاری را انجام دهند نمیدانستند در سفر خطری هست یا نیست و به خدا استعاذه میکردند، وقتی دشمنی حمله میکرد و خطری برای حضرت اتفاق میافتاد یا حضرت مریض میشدند، حالت خوف و رجاء در حضرت مشهود بود. در سیره هم مکرراً نقل شده و صریح آیات قرآن نیز همین است. صاحبان نگاه افراطی میگویند تمام آنچه در سیره آمده و در روایات نقل شده، همه یا تقیه یا تظاهر است. ائمه(ع) همه چیز را میدانستند ولی چون افراد کشش و فهم آن را نداشتند در ظاهر خود را جاهل نشان میدادند و همیشه تظاهر به جهل میکردند و آیات قرآن نیز باید همگی تأویل شود. ولی این روش برای فهم معارف صحیح نیست. درست نیست که انسان چون نمیتواند دو دسته روایت متواتر را با هم جمع کند یکدسته را کلا تأویل نموده و حمل بر تظاهر کند. شأن امام از چنین نسبتهایی شریفتر است و دلالت قرآن کریم و سیره و روایات بر عدم علم غیب مطلق امام قطعی است و نمیتوان از آن دست برداشت. اگر بنا باشد باب تأویلهای این چنینی باز شود دیگر سنگبرسنگ نمیایستد و همه معارف از اعتبار ساقط میگردد. به تعبیر حضرت علامه طباطبایی با این روش، آیات قرآن که آیات هدایت است، به آیات اضلال و گمراهی تبدیل میشود که باید آن را همیشه بر یک دسته معانی خاص و غیر متعارف حمل نمود و این با شأن قرآن کریم نمیسازد و به تبع با شأن ائمه(ع) نیز در روایاتشان و در سیرهشان قطعاً ناسازگار است. انسان باید سعی کند مفاد آیات و روایات را درست بفهمد، نه اینکه آن را به سلیقه خود توجیه نماید. بههرحال چون این نظر خلاف قطعیات است بهتر است از آن عبور کنیم و به توضیح و تشریح نظر اعتدالی و صحیح بپردازیم که در آن علم امام مطلق است از حیثی و مقید و محدود است از حیثی دیگر»[۳۸].
۱. نوعی از علومی که دائماً به امام(ع) افزوده میشود، همان سیر نفس امام(ع) در عالم کلیات و تجلی اسماء کلیه الهیه است، که همواره و پیدرپی تحقق میپذیرد و این تجلیات اسمائی و صفاتی مافوق عالم حس و خیال و عقل میباشد. از این نوع تجلیات به سفر دوم از اسفار اربعه یعنی سیر فیالحق و فیالله تعبیر میکنند که پایان ناپذیر است.
۲. نوع دیگر از علومی که افزوده میشود، علم بههمین حقائق مادی و خصوصیات عالم طبع است که به تناسب شرائط زمان و مکان از باطن امام بر ظاهر تنزل میکند، و امام بدان تفصیلاً و در عالم ظاهر آگاه میشوند. این علوم در قالب انواع گوناگونی از مکاشفات سمعی و بصری و غیرحسی برای ائمه تحقق پیدا میکند:«عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام يَقُولُ إِنَّا لَنُزَادُ فِي اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ وَ لَوْ لَمْ نُزَدْ لَنَفِدَ مَا عِنْدَنَا قَالَ أَبُو بَصِيرٍ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَنْ يَأْتِيكُمْ بِهِ قَالَ إِنَّ مِنَّا مَنْ يُعَايِنُ وَ إِنَّ مِنَّا لَمَنْ يُنْقَرُ فِي قَلْبِهِ كَيْتَ وَ كَيْتَ وَ إِنَّ مِنَّا لَمَنْ يَسْمَعُ بِأُذُنِهِ وَقْعاً كَوَقْعِ السِّلْسِلَةِ فِي الطَّسْتِ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ مَنِ الَّذِي يَأْتِيكُمْ بِذَلِكَ قَالَ خَلْقٌ أَعْظَمُ مِنْ جَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيل»[۴۰].
روایاتی که از عرضه اعمال بر امام(ع) در زمانهائی خاص سخن میگوید از همین باب است، که امام(ع) در ایام خاصی توجه تفصیلی به اعمال شیعیان مینمایند. پس علومِ در حال ازدیاد اختصاصی به علوم ملکوتی ندارد[۴۱].
«همانطور که ملاحظه شد یک نوع از علم امام حادث بود روایات دیگری نیز حادث را به عنوان عجیبترین و کاملترین علم به ائمه نسبت دادهاند. مرحوم کلینی در این مورد سه روایت نقل میکند: روایت اول را مفضل بن عمر از امام صادق(ع) روایت میکند و دو روایت دیگر را ابوبصیر. در روایت مفضل بعد از اینکه امام بیان میکند ائمه(ع) وارث علم انبیاء هستند و کتب پیشینان در نزد ائمه است؛ راوی میپرسد آیا این همان علم است؟ پاسخ حضرت منفی است و بعد میفرمایند: "علم کامل آن است که روز به روز و ساعت به ساعت حادث میشود". روایت دوم شبیه روایت اول است. ولی در اینجا که ابوبصیر است که سؤال را مطرح میکند و امام پاسخ میدهند: "علم کامل آن است که شب و روز و ساعت به ساعت حادث میشود". در روایت سوم راوی از صحت حدیث "الف باب" سؤال میکند و سپس در ادامه امام در مورد صحیفه و جفر و جامعه و مصحف فاطمه توضیح میدهند و محتوای آنها را بیان میکنند بعد از بیان هرکدام راوی میپرسد آیا این همان علم است؟ حضرت جواب میدهند که این علم است ولی آن علم نیست. سپس امام میفرمایند «ان عندنا علم ماکان و ما هو کائن الی لن تقوم الساعة» راوی میگوید: «والله هو العالم»؛ امام میفرماید:«انه لعلم و لیس بذلک» بعد امام میفرماید: «العلم ما یحدث باللیل و النهار الأمر بعد الأمر و الشيء بعد الشيء إلی یوم القیامة». علاوه بر اینها در اصول کافی روایات دیگری نیز وجود دارد که مبین آن است که علم ائمه افزایش می یابد و اگر این افزایش نباشد علم ایشان پایان خواهد یافت. سه روایت در مورد افزایش علم در شب جمعه است. متن یکی از روایات چنین است: "ابویحیی گوید امام صادق به من فرمود برای ما در شبهای جمعه شأن بزرگی است. عرض کردم آن شأن چیست؟ فرمود به ارواح پیامبران و اوصیاء در گذشته و روح و وصی که در میان شماست اجازه داده میشود که به آسمان بالا بروند تا به عرش پروردگارشان برسند در آنجا هفت دور طواف کنند و نزد هر رکنی از ارکان عرش دو رکعت نماز گزارند پس به کالبدهای پیشین خود برگردند چون صبح شود آن وصی که در میان شماست مقدار زیادی به علمش افزوده شده باشد". (...) محمد صالح مازندرانی در تفسیر این روایات مطالبی را بیان کرده که شاید مراد وی برطرف کردن تعارض بوده باشد. وی میگوید: "علم خداوند سه نوع است؛ علمی که مستأثر است و اختصاص به خدا دارد، علمی که محتوم است و همه انبیا و اولیا از آن باخبرند و علم سوم علمی غیر محتوم است. این علم هرگاه محتوم شود ائمه از آن آگاهی می یابند و این معنای افزایش علم امام است"»[۴۲].
«بر اساس آیات قرآن کریم و روایات اهل بیت (ع) : هیچ شک و شبههاى در ازدیاد علم پیامبر (ص) و امام (ع) وجود ندارد. خداوند متعال به پیامبر (ص) مىفرماید : ﴿﴿وَلا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِن قَبْلِ أَن يُقْضَى إِلَيْكَ وَحْيُهُ وَقُل رَّبِّ زِدْنِي عِلْمًا﴾﴾[۴۳] و در سوره قدر آمده است که فرشتگان و روح در شب قدر براى هر امرى فرود مىآیند : ﴿﴿تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن كُلِّ أَمْرٍ﴾﴾[۴۴]. بیشتر مسلمانان معتقدند که شب قدر هر سال تکرار مىشود و اختصاص به زمان پیامبر (ص) نداشته است. و در روایات اهل بیت : به صراحت بیان شده است که شب قدر اکنون نیز هست و با رحلت پیامبر (ص) از میان نرفته است.[۴۵]. و نیز مسلّم است که "قدر" نامیده شدن این شب به این دلیل است که خداوند متعال در این شب از سال همه امور خلایق را تا شب قدر دیگر مورد تقدیر و اندازهگیرى قرار داده و به وسیله فرشتگان و روح به زمین فرو مىفرستد. و "من کل امر" در آیه شریفه مربوط به حوادث همین سال است. مناسبت شب قدر و فرود آمدن فرشتگان و روح و آوردن تقدیرات یک سال بر زمین، اقتضا مىکند که فرشتگان این امور را به محلى خاص براى کارهاى خاص فرود آورند. از میان انسانها کسى جزاهل بیت (ع) بعد از پیامبر (ص) مدعى فرود فرشتگان و روح در شب قدر براى خویش نیست. و تنها آنان هستند که در روایات متعدّد از این موضوع خبر دادهاند. امام صادق (ع) در تفسیر آیه مذکور مىفرماید :«أَیْ مِن عِنْدَ رَبِّهِمْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ بِکُلِّ أَمْرٍ سَلَامٌ»[۴۶][۴۷][۴۸]. امام سجّاد (ع) در دعاى دخول ماه رمضان، نزول فرشتگان و روح را بر آنان که خدا خواسته است با امورى که مورد قضاى الهى قرار گرفته، بیان کرده، مىفرماید : "﴿﴿تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن كُلِّ أَمْرٍ﴾﴾«عَلَی مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ بِمَا أَحْكَمَ مِنْ قَضَائِهِ»" [۴۹][۵۰][۵۱]. و امام باقر (ع) مىفرماید : «إِنَّهُ لَیَنْزِلُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ إِلَى وَلِیِّ الْأَمْرِ تَفْسِیرُ الْأُمُورِ سَنَهً سَنَهً یُوْمَرُ فِیهَا فِی أَمْرِ نَفْسِهِ بِکَذَا وَ کَذَا وَ فِی أَمْرِ النَّاسِ بِکَذَا وَ کَذَا»[۵۲].[۵۳][۵۴]. پس در شب قدر دستورهاى لازم براى امام (ع) تا یک سال در مورد خود امام (ع) و دیگران آورده مىشود. بدین ترتیب روشن مىشود که علم امام (ع) بلکه علم پیامبر (ص) هم در شبهاى قدر افزوده مىشود. زیرا روشن است اگر چه پیامبر (ص) و امام (ع) از همه حوادث و وقایع تا قیامت به صورت اجمالى اطلاع دارند، ولى در شب قدر همه آن حوادثى که در طول سال تا شب قدر دیگر قبلاً ثبت شده بود دوباره تجدید نظر شده و تقدیر مىگردد و مورد امضاى خداوند سبحانه واقع شده به پیامبر (ص) یا امام (ع) ابلاغ مىشود. از این امر استفاده مىشود که علم و آگاهى پیامبر (ص) و امام (ع) پیش از شب قدر نسبت به حوادث آینده به صورت روشن و حتمى نبوده است یا حداقل حتمى بودن تعدادى از آن امور روشن و مسلّم نبوده است. ممکن است تغییراتى هم به صورت تقدیم و تأخیر و یا امر جدیدى که قبلاً اثرى از آن به صورت تفصیلى نبود در مقدّرات شب قدر وجود داشته باشد. پس با توجّه به این بیان، پیدایش نوعى علم براى امام (ع) در شب قدر امکان دارد. و به نظر مىرسد به همین جهت است که ائمّه (ص) در روایات متعددى تأکید کردهاند که اگر آیهاى در کتاب خدا نبود از آنچه تا قیامت و اقع مىشود برایتان خبر مىدادم : «لَوْ لَا آیَةٌ فِی کِتَابِ اللَّهِ لَحَدَّثْتُکُمْ بِمَا یَکُونُ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ فَقُلْتُ أَیَّةُ آیَةٍ قَالَ قَوْلُ اللَّهِ یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ»[۵۵][۵۶][۵۷][۵۸] و آیه ﴿﴿يَزِيدُ فِي الْخَلْقِ مَا يَشَاء﴾﴾[۵۹] هم بر این مطلب تأکید مىکند. زیرا زیادى وقتى معنا پیدا مىکند که از قبل تقدیرى صورت گرفته باشد. این امر اختصاص به تقدیرات پیشین ندارد بلکه در امورى که در شب قدر هم مورد تقدیر قرار مىگیرد جارى است. زیرا آیه ﴿﴿يَزِيدُ فِي الْخَلْقِ مَا يَشَاء﴾﴾اطلاق دارد. و ممکن است اضافه شدن چیزى در آن واحد صورت پذیرد. علاوه بر این روایاتى داریم که علم امام هر شب جمعه افزوده مىشود. بلکه روایات دیگرى هم وجود دارد که امامان اهل بیت (ع) هر لحظه ممکن است بر علومشان افزوده شود. امام صادق (ع) مىفرماید : «إِذَا كَانَ لَیْلَةُ الْجُمُعَةِ وَافَى رَسُولُ اللَّهِ ص الْعَرْشَ وَ وَافَى الْأَئِمَّةُ وَ وَافَیْتُ مَعَهُمْ فَمَا أَرْجِعُ إِلَّا بِعِلْمٍ مُسْتَفَادٍ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَنَفِدَ مَا عِنْدِی»[۶۰][۶۱] این روایت به صراحت دلالت دارد که اگر به علوم اهل بیت (ع) افزوده نشود علم آنها تمام مىشود. زراره مىگوید : امام باقر (ع)فرمود : «لَوْ لَا أَنَّا نَزْدَادُ لَأَنْفَدْنَا قَالَ قُلْتُ تَزْدَادُونَ شَیْئاً لَا یَعْلَمُهُ رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَ أَمَا إِنَّهُ إِذَا كَانَ ذَلِكَ عُرِضَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص ثُمَّ عَلَى الْأَئِمَّةِ ثُمَّ انْتَهَى الْأَمْرُ إِلَیْنَا»[۶۲].[۶۳].[۶۴] در این روایت علاوه بر زیاد شدن علم امام (ع) نکته دیگرى نیز عنوان شده است که افزوده شدن علوم اهل بیت (ع) به گونهاى است که وقتى مطلبى به امام حاضر القا و الهام مىشود به أئمّه پیشین و پیامبر (ص) هم رسیده است. و نیز روایاتى در باب محدّث بودن امام (ع) رسیده است و روایات دیگرى نیز وجود دارد که افضل علم امام (ع) آن است که به صورت الهام و القا در قلب و یا با رسیدن صداى فرشته به گوش امام (ع)، برایش پدید مىآید. این دو گروه از روایات هم به این امر تأکید مىکند که علوم اهل بیت (ع) دائم در فزونى است.»[۶۵].
«امام صادق(ع) به ابی یحیی صنعانی فرمود: ای ابایحیی برای ما در شبهای جمعه شأنی است از شئون؛ در این شبها ارواح انبیای گذشته و ارواح اوصیای گذشته و روح امامی که زنده است را به آسمان برند تا به دور عرش خداوند هفت دور طواف کنند و نزد هر کدام از ستونهای عرش دو رکعت نماز بخوانند و سپس آنها را به بدنهای خود برگردانند، آن گاه انبیا و اوصیا لبالب از شادی شوند و امامی که در میان شما است، انبوه فراوانی در دانش او افزوده شود.
امام صادق(ع) به مفضل فرمود: ای اباعبدالله «کنیه مفضل» به راستی برای ما در هر شب جمعه سروری است. عرض کرد آن سرور چیست؟ امام(ع) فرمود: چون شب جمعه شود رسول خدا(ص) به عرش برآید و ائمه هم با او برآیند و ما هم با آنها برآییم و سپس روح ما به بدن ما برنگردد مگر با علمی که استفاده کردیم و اگر این استفاده علمی نبود علم ما تمام میشد.
محمد بن سلیمان دیلم از پدرش نقل میکند که به امام صادق(ع) گفت قربانت من از شما شنیدم که چند بار فرمودید اگر نباشد که ما به علم خود بیفزاییم آن چه داریم به آخر رسانیم.
امام(ع) فرمود: اما احکام حلال و حرام را خداوند تمام و کمال بر پیامبر خود نازل کرده و به امام نیز دانش جدیدی افزوده نشود. محمد بن سلیمان عرض کرد: پس این زیادی چیست؟ امام(ع) فرمود: در چیزهایی دیگر است جز حلال و حرام. محمد بن سلیمان عرض کرد: چیزی به علم خود افزوده کنید که بر رسول خدا(ص) نهان بود. امام(ع) فرمود: نه، دستور علم تازه از خدا به فرشته رسد و فرشته آن را نزد رسول خدا برد و گوید یا محمد پروردگارت تو را چنین و چنان فرموده است. پیامبر به فرشته میفرماید آن را نزد علی ببر، پس او نزد علی آید و او فرماید آن را نزد حسن ببر و او هم فرماید آن را نزد حسین بر و همچنین به هر یک از ائمه عرضه شود تا به ما رسد.[۶۶]
در برخی از احادیث معتبر منقول است که در هر شب جمعه، روح مقدس رسول(ص) و ارواح مطهر امامان گذشته و روح امام زمان(ع) را رخصت میدهند که به آسمانها عروج نمایند تا به عرش اعظم الهی رسند و سپس با سرور فراوان و علوم بی پایان به سوی بدنهای خود برگردند و نیز اعمال هر یک از امت را از نیکان و بدان در هر صبح و شام و هر هفته و ماه به ایشان عرضه میکنند و درها و دیوارها و درهها و کوهها مانع علم ایشان نمیشود و آنچه در مشرق و مغرب عالم واقع شود بر آن مطلع میگرداند.[۶۷]
از امامان(ع) روایت شده که علم ایشان هر روز و هر لحظه افزایش مییابد. زراره از امام باقر(ع) پرسید: آیا برای شما چیزی از علوم هست که رسول خدا آن را نمیدانست؟ امام(ع) فرمود: هرگاه علمی به ما دهند اول آن را بر رسول خدا عرضه کنند، سپس بر همه امامان تا به ما برسد.
امام صادق(ع) نیز فرمودهاند: چیزی از نزد خداوند بیرون نیاید تا آغاز به رسول خدا(ص) شود و سپس به امیرمؤمنان و پس از آن به یک یک از ماها به ترتیب برسد تا امام بعدی از ما اعلم از امام قبلی نباشد.[۶۸]
در این جا جای اشکال است که اخبار بسیاری دلالت دارد بر این که پیامبر(ص) همه چیز و همه شرایع و احکام را میدانست و همه را به امیرالمؤمنین آموخت، او همه را به امام حسن(ع) و همچنین هر امامی به امام بعدی آموخته است، پس اگر ایشان همه چیز را میدانستند چه چیز میماند که در هر شب و هر روز و هر ساعت برای آنها پدیدار شود. ممکن است از این اعتراض به چند صورت پاسخ گفت:
علم آن نیست که به شنیدن و کتاب خواندن و حفظ کردن به دست آید، زیرا همه اینها تقلیدی است و همانا علم آن است که از طرف خدای سبحان بر قلب افاضه میشود و این علم که خدا بیواسطهی رسولان و فرشتگان افاضه میکند، موجب افزایش ایمان و یقین است.
خدا به ائمه، تفصیلات علومی را افاضه میکند که آن را به طور اجمال و کلی از امام قبلی آموختهاند.
این افاضات جدید براساس بداست و معلومات گذشته آنها بر اثر بدا تجدید میشود و تغییر میکند.
از فحوای اخبار بسیاری معلوم میشود که ائمه(ع) در همه مراحل هستی خود، یعنی پیش از آن که روحشان به تن حلول کند و پس از حلول در تن و پس از مفارقت از بدن و عروج به عالم قدسی، ترقی بسیاری در معارف ربانی و درجات کمال دارند و همیشه در معارج قرب و کمال و وصال و در سیرند و در بحار انوار معرفت حضرت ذوالجلال شناورند، زیرا مقامات عرفان و حبّ قرب الهی، نهایتی ندارد و از مقام ربوبیّت تا درجات عبودیّت، منازل بیشماری است. این نکته دلالت دارد که هر امامی در آغاز امامت، مقداری از علوم و معارفی که برای رتبه امامت لازم است را از امام قبلی دریافت میکند، ولی در همان درجه نمیماند و به واسطه مزید قرب و طاعت، علم بیشتری نصیب او میگردد، از این رو، امامان(ع) در هر روز هفتاد بار و یا بیشتر استغفار میکردند با این که گناهی نداشتند، زیرا وقتی از درجهای به درجه بالاتر عروج میکردند، درجه گذشته و عبادات و طاعات آن را ناچیز میشمردند و استغفار مینمودند و برای رسیدن به درجه بالاتر به خدا استغاثه مینمودند و این خود حدی ندارد.
شاید بتوان گفت: علومی که هر روز و هر ساعت پدید میشود، به فعالیت بینهایت خدا اشاره دارد و تأثیر این فعالیت در وجود امام وقت که سرپرست عموم عالم امکان و به خصوص عالم انسان است، افزایش درجات علمی و کمالی اوست.
آیه شریفه ﴿﴿يُدَبِّرُ الأَمْرَ مِنَ السَّمَاء إِلَى الأَرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِّمَّا تَعُدُّونَ﴾﴾[۶۹] این آیه، بیانگر وسعت تدبیر و فعالیت خدا در عالم امکان است و این که میفرماید: از فراز آسمانها تا زمین چون این مقدار در گنجایش فهم بشری است و یک روز واحد زمانی کار انسان است و هزار سال برای درک بهتر اندازه فعالیت ذات باری تعالی است و هزار به معنای بینهایت است و این مطابق با قاعده مسلم میان حکمای الهیین است که «لاتکرار فی التجلی» یعنی در ظهور جلوههای حق، تکراری وجود ندارد، بلکه هر شب و هر روز و هر آن، جلوهای تازه از خداوند متعال پدید آید، چنانکه آیه شریفه ﴿﴿بَلْ هُمْ فِي لَبْسٍ مِّنْ خَلْقٍ جَدِيدٍ﴾﴾[۷۰]؛ بلکه ایشان در پوششی از آفرینش تازهاند. نیز بر این امر دلالت دارد. این جلوههای تازه و تدبیر بیپایان خدا در هر شب و روز و هر ساعت، تحقق مسائل تازهای است در عالم هستی که تعلق علمی و دستوری به امام وقت دارد و به عبارت دیگر، به دفتر اداره او تحویل میشود، از این نظر است که امام میفرماید شگفت این جا است که هر روز و هر شب و هر ساعت، علم تازهای در کار است. این علم تازه همان گزارش جدید جلوههای خدا یا به تعبیر قرآن مجید تدبیرهای خداست در عالم امکان که به امام وقت میرسد و این با اصل کلی تکامل هم مطابق است و همین موضوع سر این است که خاتم انبیا و بلکه ائمه معصومین از همه انبیای گذشته افضل هستند، ولی در موضوع تفاوت مراتب میان ائمه و نیز تفاوت مرتبه پیغمبر و ائمه باید گفت: «کلهم من نور واحد»[۷۱]»[۷۲].
«علم امام(ع) دائمی و همیشگی بوده و متصل به سرچشمه غیبی است و دائماً در حال افزایش است. در غیر این صورت موجب نقص میشود. در این رابطه از صادقین(ع) چند روایت نقل شده است. امام صادق(ع) میفرمایند:"اگر بر دانش ما افزوده نمیشد بیعلم میماندیم" [۷۳]. مفضل بن عمر میگوید؛ روزی امام صادق(ع) به من فرمودند: ما را هر شب جمعه شادی و سروریست! گفتم: خدایش افزایش دهد، آن شادی چیست؟ فرمودند: هر شب جمعه روح پیامبر(ص) و امامان(ع) تا عرش بالا میرود، و روح ما هم با روح آنان بالا میرود، و این ارواح به بدنهای خود باز نگردند، مگر با معرفتی و علمی تازه و جدید، و اگر چنین نبود که علم ما تمام میشد[۷۴]. امام موسی بن جعفر(ع) میفرمایند: علم امام(ع) سه جنبه و جهت دارد: (۱) علوم مربوط به زمان گذشته؛ (۲) علوم مربوط به زمان آینده؛ (۳) علوم حادث و جدید و نو ظهور. اما علوم گذشته برای ما تفسیر شده است یعنی اخبار گذشته را پیغمبر(ص) برای ما توضیح داده است و اما علوم آینده در جامع و مصحفی نوشته شده که نزد ماست[۷۵]، در بابی مستقل شامل ۸ حدیث راجع به جامعه، صحیفه، جفر و مصحف فاطمه(س) بحث شده است. و اما علوم حادث و نو ظهور، نتیجه الهام حق بر دل امام(ع) و ابلاغ به گوش اوست. برترین نوع علم ما همین نوع است. این نکته را هم جداً یادآور میشوند که این موضوع را نباید با نبوّت اشتباه کرد؛ یعنی علوم حادث امامان(ع) چیز دیگری است و نبوّت چیز دیگر[۷۶]»[۷۷].
«بر اساس روایات، هر گاه مسئله جدیدی پیش آید و امام در موقعیتی قرار گیرد که علم جدیدی بخواهد، خداوند او را عالم میکند که این دسته از روایات نیز، روایات افزوده شدن بر علم امام(ع) را تأیید میکنند. حضرت امام صادق(ع) میفرماید:« إِذَا أَرَادَ الْإِمَامُ أَنْ يَعْلَمَ شَيْئاً أَعْلَمَهُ اللَّهُ ذَلِك »[۷۸]. و نیز میفرماید: «إِذَا أَرَادَ الْإِمَامُ أَنْ يَعْلَمَ شَيْئاً، أَعْلَمَهُ اللَّهُ ذلِك »[۷۹]. روشن است که خواست و اراده امام(ع)، به معنای موقعیتی است که ممکن است بر امام(ع) پیش بیاید و لزوم ندارد که خواست قولی باشد. در این هنگام خداوند علم جدیدی به امام(ع) افاضه میفرماید. (...) بر اساس روایات متعدد، در هر شب جمعه بر علوم ائمه(ع) افزوده میشود. امام صادق(ع) فرمودند:«إِنَّ لَنَا فِي كُلِّ لَيْلَةِ جُمُعَةٍ سُرُوراً قُلْتُ زَادَكَ اللَّهُ وَ مَا ذَاكَ قَالَ إِنَّهُ إِذَا كَانَ لَيْلَةُ الْجُمُعَةِ وَافَى رَسُولُ اللَّهِ ص الْعَرْشَ وَ وَافَى الْأَئِمَّةُ مَعَهُ وَ وَافَيْنَا مَعَهُمْ فَلَا تُرَدُّ أَرْوَاحُنَا إِلَى أَبْدَانِنَا إِلَّا بِعِلْمٍ مُسْتَفَادٍ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَنَفِدَ مَا عِنْدَنَا »[۸۰] برخی روایات تصریح دارند که اگر بر علم ائمه(ع) افزوده نشود، علم ایشان پایان مییابد. این دسته از روایات نیز بر جریان دائم علم، تأکید دارند و توقف این جریان را مساوی با محدودیت علم امامان(ع) به امور مقدر دانسته و بیانگر آگاهی ائمه(ع) از تقدیرات جدید، محو و اثبات در کتاب و بدائیات هستند. امام رضا(ع) فرمودند:« لولا أنّا نزداد، لأنفدنا»[۸۱] در روایت دیگری در این باب، اشکالی که در افزوده شدن بر علم امام در شب قدر بیان گردید، مطرح شده است. کلینی مینویسد: « لَوْ لَا أَنَّا نَزْدَادُ لَأَنْفَدْنَا قَالَ قُلْتُ تَزْدَادُونَ شَيْئاً لَا يَعْلَمُهُ رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَ أَمَا إِنَّهُ إِذَا كَانَ ذَلِكَ عُرِضَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص ثُمَّ عَلَى الْأَئِمَّةِ ثُمَّ انْتَهَى الْأَمْرُ إِلَيْنَا»[۸۲] افزوده شدن بر علم ائمه(ع)، به معنای آگاهی ایشان از تقدیرات و خلق جدید خداوند، محو و اثبات در کتاب و نیز اطلاع از بدائیات است. و چون خدای تعالی هر روز، در کار جدیدی است، امور فوق در هر زمانی ممکن است رخ دهد و علم آن در هر زمان به امام همان عصر میرسد. اما این امور، قبل از این که به امام هر عصر برسد ابتدا به پیامبر اکرم(ص) عرضه شده و سپس از طریق امامان پیشین به امام هر عصر منتقل میشود. ملا صالح مازندرانی در ذیل این روایت مینویسد: علم خدای تعالی، سه قسم است: ... قسم سوم، تقدیرات غیر محتوم است که بداء در آنها جاری میشود و این قسم بسیار است. خدای تعالی آن را در وقتش برای خلیفه خود ظاهر میکند. پس هنگامی که آن را آشکار نمود حتمی میگردد. و مراد از علم مستفاد، آن علمی است که خدای تعالی برای انبیا و اوصیای خود از قسم آشکار میکند. و در صورتی که این علم را برای ایشان آشکار نمیکرد، علم ایشان به قسم سوم از علم خدای تعالی قطع میشد. و نیز مینویسد: تمام علمی که خدای تعالی به نبی(ص) خود القا نموده است، اوصیا او نیز بدان عالم هستند، بدون هیچ زیاده و نقصانی. اما علوم مستأثره مخزون، هنگامی که حکمت الهی ظهور آنها را در اوقات متفرق برای ولی زمان و خلیفه موجود در آن اوقات اقتضا نماید، برای او اظهار میکند. در حالی که لازمهاش آن نیست که امام آن عصر از پیامبر اکرم(ص) اعلم باشد. به خاطر آن که امام(ع) فرمود: آن علم، ابتدا بر رسول خدا(ص) عرضه میشود سپس به امام هر عصری میرسد. و این با روایتی که میگفت: پیامبر اکرم(ص) نمیرد مگر این که حافظ جمله علم و تفسیر آن بود، منافات ندارد. شاید در این جا مراد از جمله علم، علم به تقدیرات محتوم باشد و علم به غیر محتوم بعد از تبدیل آن به محتوم، برای پیامبر(ص) حاصل میشود، اگر چه بعد از رحلت ایشان باشد. و یا مراد از آن، علم به محتوم و غیر آن باشد، به صورت دو طرفه. یعنی وقوع حتمی و یا عدم وقوع آن و سپس علم به حتمی بودن آن در غیر محتومات بعد از رحلت، برای ایشان حاصل میشود. و اللّه اعلم. (...) آقای بیابانی اسکویی، در توضیح این روایت مینویسد: بنا بر آن روایت، بیشتر علوم پیامبر(ص) و علوم اماماناهل بیت(ع)، علوم جمعی و جملی هست که نیاز به تفسیر دارد. و خداوند متعال تفسیر آن را بنا بر مصالحی به تدریج در شبهای قدر و شبهای جمعه و یا روز به روز، به آنها میرساند. یعنی خداوند متعال، پیامبر(ص) و امامان(ع) را عالم به علومی که در آینده تحقق پیدا خواهد کرد، نموده است، ولی همه آنها را که به آنها تعلیم کرده، وعده نداده است که حتما و به طور قطعی در خارج، موجود کند. خداوند متعال، در این امور آزاد و مختار است و میتواند آن را که در کتاب ثبت کرده و به پیامبر و وصی آموخته است، در خارج تحقق دهد و میتواند هیچ یک از آن ثبت شده و تعلیم داده شده را در خارج به وجود نیاورد. بلکه آنها را علم و آگاهی داده و ایجاد اموری را برای آنها به طور حتم و قطع مشخص کرده که انجام خواهد گرفت و اموری دیگر را موقوف به خواست خود نموده و برخی دیگر را تازه در کتاب ثبت میکند که پیش از این در آن نبوده است. و این دو قسمت، به تدریج به پیامبر(ص) و امام(ع) ابلاغ میگردد»[۸۳].
۱۵. پژوهشگران وبگاه پرسمان؛
پژوهشگران وبگاه پرسمان، در پاسخ به این پرسش آوردهاند:
«دانش ائمه(ع) پایدار و همیشگی است. این دانش پیوسته با سرچشمه غیبی خود، در ارتباط است و مدام قوت پذیرفته و افزایش مییابد. امام باقر(ع) میفرماید: "اگر بر دانش ما افزوده نمیشد، بیدانش میماندیم" [۸۴]»[۸۵].
یکی از آثار وجودی امام، علم خارقالعاده او است و از نظر کمالات امامت، با نبوت اتصال و ارتباط بلافصل دارد؛ امام، وارث به حق علوم و کتابهای همه پیامبران است. امام صادق(ع) میفرماید: "همه کتابهای آسمانی انبیای گذشته، نزد ما است، اینها را از آنان به ارث بردهایم. همانگونه که آنان میخواندند، میخوانیم و همانند آنان از این کتابها سخن میگوییم. هیچ حجت الاهی، در روی زمین نخواهد بود که از او چیزی بپرسند و او بگوید: نمیدانم". البته پیامبران و حجتهای الهی برای هدایت مردم و پاسخ به پرسشهای دینی مردم به میزان مشترک احاطه علمی دارند، اما به تناسب درجه وجودی و مقام ولایت از علم و معرفت بیکران الهی بهرهمند میشوند و دارای درجات و مراتب متفاوت میباشند. امام علی(ع) به این حقیقت، چنین اشاره کرده است: "ما اهل بیت، شجره نبوت، جایگاه شایسته رسالت، محل آمد و رفت فرشتگان، خانه رحمت و کمال دانش و معرفت هستیم". دانش ائمه(ع) پایدار و همیشگی است. این دانش پیوسته با سرچشمه غیبی خود در ارتباط بوده، مدام قوت پذیرفته و افزایش مییابد. امام باقر(ع) میفرماید: "اگر بر دانش ما افزوده نمیشد، بیدانش میماندیم". امام موسی بن جعفر(ع) میفرماید: "علم امام دارای سه جنبه و جهت است: علوم مربوط به گذشته، علوم مربوط به زمان آینده، علوم حادث و نوظهور". امام از آن جا که در مرتبه ویژهای از عالم هستی قرار گرفته و وجودش در نقطه اعلای هستی است؛ به تمامی علوم و معارف، معرفت شهودی دارد؛ معرفتی که جایی برای تردید و شک و عدم اطمینان باقی نمیگذارد. از اینرو علم امام تنها دانش به دور از خطا و خلاف است[۸۶].
«ولی آنچه از برخی روایات در باب افزایش علوم ائمه(ع) بر می آید، باید گفت:
علوم ائمه(ع) و حتی خود پیامبر(ص)، ذاتی و مطلق نیست؛ بلکه به اذن الهی و از خزاین غیب او به آنها افاضه میگردد و علم ذاتی مطلق، اختصاص به خداوند دارد.
افزایش علوم انسان کامل، نه تنها دلیل بر نقص و کاستی او نیست، بلکه نشانه تکامل روزافزون او است؛ زیرا بر اساس مبانی عرفانی، انسان تنها موجودی است که به اصطلاح توقف ندارد و ظرفیت وجودی او به گونهای است که تا بتواند، رشد و تکامل و علم او افزایش مییابد و انسان کامل در این معنا سزاوارتر از همه است. از این رو، پیوسته علم و کمالات او روزافزون است.
از آن جا که علم و معرفت الهی و حقایق توحیدی پایانناپذیر و بینهایت است، انسان کامل هر اندازه کامل باشد، باز هم نسبت به وجود و کمالات وجودی بینهایت خداوند، کامل نیست. از این رو، میتواند پیوسته در حال تکامل و درک بیشتر از حقایق الهی باشد.
با توجه به نکتههای یاد شده به دست میآید، افزایش علم ائمه نه تنها کاستی محسوب نمیشود، بلکه دلیل بر گستردگی کمالات وجودی آنان است»[۸۷].
«علم پیامبر(ص) همیشگی و مستمر است؛ این دانش پیوسته با سرچشمه غیبی خود، در ارتباط بوده، مدام قوّت میپذیرد و افزایش مییابد و این افزایش دانش و معرفت رسول گرامی(ص)، لازمه اتصال وجودی وی به جهان غیب و ربوبیت است و از همینرو رسول گرامی(ص) مدام میفرمود: پروردگارا علم مرا افزون فرما. رسول خدا(ص) هر گاه بخواهد چیزی را بداند، خداوند به او میآموزد؛ در واقع حضرت حق با این کار، رسول خودش را مورد حمایت و عنایت مستمر قرار میدهد. علم پیامبر به دور از خطا و خلاف است؛ زیرا علم او چون علم حصولی نیست؛ بلکه یک علم لدنّی و شهودی است و معرفت شهودی نیز مصون از خطا و نسیان است.
در شب معراج، حضرت رسول(ص) خواست بداند و خداوند با نشان دادن حقایقی، به او آموخت. حضرت با معرفت شهودی خود، آن وقایع را مشاهده کرد و با مواجهه با آنها و پرسشگری از جبرئیل، علم خود را افزون ساخت و اینها هیچ یک با علم لدنّی رسول خدا بر اساس آنکه علم پیامبر مستمر و پویا بوده نه مطلق و ایستا و دائماً در حال افزایش و قوّت است منافات ندارد؛ زیرا افزایش کمی و کیفی، لازمه ذات علم لَدنّی است و نباید پنداشت که علم لدّنی، یعنی علمی که قابلیّت افزایش و قوت در او نیست. علاوه بر آنکه با حصول چنین رخدادی (شهود بواطن عالم هستی و وقوف به حقایق و آثار و ویژگیهای آن) حضرت از علمی برخوردار شدند که برای دیگران امکان دسترسی به آن، در این حد و گستردگی و عمق وجود ندارد»[۸۸].
«خداوند علمِ همه چیز را تا پایان خلقتِ مخلوقاتش که در قرآن بود به قلب «روح» مقدس معصومین(ع) عنایت کرد و هیچ چیز به قرآن یا معصوم(ع) افزوده نمیشود، اما روایاتی که درباره افزایش علم امام(ع) هست را میتوان بر دو قسم کلی کرد، دقت بفرمائید:
یک قسم مربوط به علمِ بداء است، یعنی آنچه خداوند از ابتدا علمش را در اختیارشان نگذاشته بود و در مناسبتهایی که صلاح بداند به آنها میفرماید:به علمشان افزوده میشود. قبلاً در این باره مقداری سخن گفتهایم.
یک قسم هم اموری است که از همان ابتدا میدانستند و در اختیارشان بوده است ولی بخاطر بندگیشان هرگاه خدا بخواهد بدانند میدانند «نه اینکه وقتی خدا نخواهد نمیدانند، نه همیشه میدانند، تمرکز نمیکنند تا بدانند مثل دانستنی که هر یک از ما از نام پدرمان داریم ولی تا نگفتم به این اسم تمرکز نکردید، حالا میشود گفت من تا چند لحظه پیش نام پدرم را نمیدانستم؟ نه میدانستم ولی ذهنم متمرکز به آن نبود، نمیخواستم بدانم» این مثال از جهتی ناقص است و فقط برای تقریب به ذهن و فهمیدن آن بخش از علومی است که با وجودی که از ابتدا در اختیارشان بوده ولی بعدا در مناسبتهایی به آن متمرکز میشوند و به یک معنا به علمشان افزوده میشده عرض کردم، مثلاً امیرالمؤمنین با این که از اول میدانستند چه شبی و به دست چه کسی شهید میشوند ولی تا شب نوزدهم یا چند روز قبلش نخواستند به آن متمرکز شوند که آیا امسال همان سال است یا نیست، امام مجتبی با این که از ابتدا از قاتل و نوع شهادتشان خبر داشتند ولی آن شب تمرکز نکردند که آیا امشب همان شب است و این آب همان آب زهرآلود است؟
البته اشتباه نکنیم، ما حق نداریم در اینجور موارد نسبت جهل "نستجیر بالله" به معصوم(ع) بدهیم، آنها همه چیز را میدانند ولی "اِذا شاؤُوا أَن یَعلَموا عُلِّموا"[۸۹]، معصومین(ع) در زندگی مأمور به ظاهر بودهاند و تا خداوند نمیفرموده، از علمی که از همه چیز داشتهاند استفاده نمیکردهاند، در روایتی است که کنیزی از نزد امام صادق(ع) به اتاقکی رفت و پنهان شد و حضرت فرمودند نمیدانم کجاست، این همان علمِ به ظاهر و عدمِ استفاده از علمی است که از همه چیز دارند؛ چون خداوند در آن لحظه نخواسته از آن استفاده کنند آنها هم استفاده نکردهاند، پس هرگاه بخواهند بدانند میدانند و این هم نوعی افزایش محسوب میشود»[۹۰].
«به تصریح برخی روایات، علم امام همواره در حال افزایش است، به عنوان مثال در روایتی از ابوبصیر آمده است که پس از پرسش او در خصوص علم امام و پاسخهای متوالی ایشان مبنی بر ذکر مصادیق و منابع علوم ائمه (ع) و اشاره حضرت به اینکه علم ما محدود به اینها نیست، ابوبصیر میپرسد: پس علم شما چیست؟ که حضرت پاسخ میدهد: علمی است که شبانه روز تا روز قیامت در حال افزایش است[۹۱]»[۹۲].
↑ملاحظه شود روایاتی که میفرماید: رسول خدا(ص) در بیماری پایان عمر گرانمایهاش، امیرالمؤمنین(ع) را فرا خواند و در مدت کوتاه هزار حدیث، و یا هزار دَر از دانش را به آن بزرگوار آموخت که هر کدام از آن، هزار دَر را میگشاید: " يَفْتَحُ كُلُ حَدِيثٍ أَلْفَ بَابٍ " بصائر الدرجات، ص۳۱۳-۳۱۵؛ بحارالأنوار، ج۲۲، ص۴۶۱، روایت ۹.
↑و بر تو این کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز است؛ سوره نحل، آیه: ۸۹.
↑ که ما آن را در شبی خجسته فرو فرستادیم، بیگمان ما بیمدهنده بودیم؛ سوره دخان، آیه: ۳.
↑ بگو: اگر برای (نوشتن) کلمات پروردگارم دریا مرکّب میبود پیش از آنکه کلمات پروردگارم به پایان رسد آن دریا پایان مییافت هر چند دریایی همچند آن را نیز به کمک میآوردیم ؛ سوره کهف، آیه: ۱۰۹.
↑شب جمعهای نیست مگر آن که اولیای خدا، سرور ویژهای در آن دارند، هنگامی که شب جمعه فرا میرسد رسول خدا(ص) با عرش علم خداوندی ارتباط برقرار میکند و من نیز همراه با او با عرش تماس حاصل میکنم و در نتیجه با علمی که از آن جا بهره بردهام باز میگردم و اگر این نبود، قطعاً آن چه در نزد ما است پایان میپذیرفت. بحارالانوار، ج۳۲، ص۳۳۳.
↑«این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی میکنیم؛ تو و قومت پیش از این آنها را نمیدانستید پس شکیبا باش که سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است». سوره هود، آیه۴۹.
↑«و از پیرامونیان شما از تازیان بیاباننشین و از اهل مدینه منافقانی هستند که به دورویی خو کردهاند؛ تو آنان را نمیشناسی ما آنها را میشناسیم؛ به زودی آنان را دوبار عذاب خواهیم کرد سپس به سوی عذابی سترگ برده میشوند»؛ سوره توبه، آیه ۱۰۱
↑روایاتی درباره اینکه علم ایشان(ع) افزایش مییابد، که اگر اینگونه نبود علم ایشان به اتمام میرسید و ارواح ایشان در روز جمعه به سوی آسمان عروج مییافت
↑«بگو: من به شما نمیگویم که گنجینههای خداوند نزد من است و غیب نمیدانم و به شما نمیگویم که من فرشتهام؛ جز از آنچه به من وحی میشود پیروی نمیکنم؛ بگو: آیا نابینا و بینا برابر است پس آیا نمیاندیشید؟»؛ سوره انعام، آیه ۵۰.
↑«بگو من برای خود سود و زیانی در دست ندارم جز آنچه خداوند بخواهد و اگر غیب میدانستم خیر بسیار مییافتم و (هیچ) بلا به من نمیرسید».
↑از امام صادق(ع) نقل شده که فرمود: به درستی که برای ما در شبهای جمعه جایگاه ویژه ای می باشد. عرض کردم فدایت شوم، کدام جایگاه؟ فرمود به فرشتگان و پیامبران و اوصیای مرده و ارواح اوصیاء و وصی در میان شما اذن داده می شود که به آسمان عروج نمایند، پس ایشان یک هفته گرد عرش پروردگارشان می گردند و طواف می نمایند در حالیکه می گویند، بسیار پاک و منزه و پر قداست است پروردگار فرشتگان و پروردگار روح "سبوح قدوس رب الملائکة والروح". زمانی که از طواف نمودن فارغ گردند پشت هر ستونی دو رکعت نماز به جای می آورند. سپس همه می روند؛ پس فرشتگان پس از تلاش فراوانی که خداوند متعال قرار داده -که این تلاش ناشی از بزرگداشتشان از آنچه می بینند می باشد، که به همان اندازه از این تلاش و ترس بر آنان افزوده می گردد- منصرف گردیده می روند، هم چنین پیامبران و اوصیا و ارواح زندگان منصرف می گردند در حالیکه بسیار شگفت زده می باشند و برای خود بسیار شادامانند. به وصی و اوصیاء الهامی از علم الهام شده است، علمی بسیار و سرشار که هیچ کس از ایشان شادمان تر نیست. "این امر را" مخفی نگاهدار که به خدا قسم این مسأله نزد او بسیار پراهمیت تر و عزیزتر از هر امر مهم دیگر می باشد. فرمود ای محبور "مورد تنعم قرار گرفته" به خدا قسم اقرار به مطلبی که بیان کردم به کسی الهام نمی گردد مگر اینکه از صالحان و پارسایان باشد. عرض کردم به خدا قسم من مقدار زیادی از صلاح و پارسایی ندارم. امام(ع) فرمود به خداوند دروغ نگو، همانا خداوند متعال تو را صالح و پارسا نامید آنجا که می فرماید: ایشان همراه کسانی هستند که خداوند متعال بر ایشان نعمت قرار داد از پیامبران و راستگویان و شهدا و صالحان. صالحان یعنی کسانی که به ما و به امیرالمؤمنین(ع) و فرشتگان خداوند و پیامبران او و به تمام حجتهای خداوند بر او و بر محمد و آل پاک و طاهرین دیندار او ایمان آوردهاند؛ بحارالأنوار، ج۲۶، ص ۸۸.
↑از ابی بصیر نقل شده گفت شنیدم امام صادق(ع) میفرماید: به تحقیق به ما در شب و روز افزوده می شود، که اگر به ما افزوده نگردد هر آنچه نزد ماست به اتمام خواهد رسید. ابو بصیر گفت: فدایتان گردم چه کسی آن را نزد شما می آورد؟ امام فرمود: به تحقیق از میان ما کسانی هستند که آن را مینگرند، و از میان ما کسانی هستند که علم در دل ایشان به شکل مفصل قرار می گیرد، و از میان ما کسانی هستند که با گوش خود می شنود مانند صدای زنجیری که به لب تشت می کشند. به ایشان عرض کردم چه کسی آن علم را برای شما می آورد، فرمود مخلوقی که با عظمت تر از حضرت جبرئیل(ع) و حضرت میکائیل(ع) است؛ بصائرالدرجات، ج۱، ص۲۳۲.
↑اگر آیهاى در کتاب خدا نبود از آنچه تا قیامت خواهد شد خبر مىدادم. پس گفتم :کدام آیه؟ فرمود : سخن خدا که مىفرماید : "خدا آن را که مىخواهد محو مىکند و اثبات مىکند و نزد اوست ام الکتاب."
↑شب جمعه رسول خدا و امامان و من هم با آنها، با عرش الهى برخورد مىکنیم. و من بر نمىگردم مگر با علمى که تازه استفاده کردهام. واگر چنین نباشد، آنچه نزد ماست تمام مىگردد.
↑اگر به علم ما افزوده نشود علم ما تمام مىگردد. زراره گفت : عرض کردم : آیا به شما علمـى داده مىشود که رسول خدا آن را نمىداند؟ فرمـود : آگاه باش؛ همانا وقتى علمى به ما داده مـىشود، ابتدا به رسول خدا عرضه مىشود و بعد به امامان و سپس کار به ما منتهى مىشود.
↑هر گاه امام اراده کند به چیز جدیدی علم پیدا کند، خداوند آن را به او تعلیم میکند.
↑ به درستی که امام هر گاه بخواهد بداند، به او علم داده میشود.
↑به درستی که در هر شب جمعه برای ما سروری هست. عرض کردم: خداوند بر سرور شما بیافزاید! آن سرور چیست؟ فرمود: هر گاه شب جمعه شود، رسول اللّه(ص) به عرش برآید و ائمه(ع) نیز همراه او برآیند و ما نیز همراه ایشان برآییم، پس ارواح ما باز نمیگردد به سوی بدنهایمان مگر به همراه علمی که استفاده کردیم و اگر این نبود، علم ما تمام میشد. بنابراین، یکی از مجاری علوم ائمهاهل بیت{{}}، علمی است هر شب جمعه به ایشان افاضه میگردد و اگر بر علم ائمه(ع) افزوده نگردد، علم ایشان تمام میشود.
↑ اگر بر علم ما افزوده نشود، علم ما پایان مییابد.
↑ از زراره نقل شده که گفت: از امام باقر(ع) شنیدم که میفرمود: اگر بر علم ما افزوده نشود، پایان میپذیرد. عرض کردم: چیزی به علم شما افزوده میشود که رسول خدا(ص) آن را نمیدانست ؟ فرمود: هر گاه علم اضافی به ما بدهند، اوّل آن را به رسول اللّه(ص) عرضه میکنند، سپس بر همه ائمه(ع) عرضه میشود تا امر به ما منتهی میگردد.