مدیران رابط کاربری، مدیران، templateeditor
۲۴٬۴۶۴
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '[[رده:قبیله ' به '[[رده:') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
== گفت و گو با [[عایشه]] == | == گفت و گو با [[عایشه]] == | ||
[[عبد الله بن عامر]] [[نقل]] میکند: هنگامی که [[عایشه]] برای [[جنگ]] با [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} عازم [[بصره]] بود، عبد الله بن بدیل نزد او رفت و او را [[سوگند]] داد و گفت: آیا مگر از تو نشنیدیم که از [[رسول خدا]] {{صل}} [[نقل]] میکردی که فرمود: | [[عبد الله بن عامر]] [[نقل]] میکند: هنگامی که [[عایشه]] برای [[جنگ]] با [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} عازم [[بصره]] بود، عبد الله بن بدیل نزد او رفت و او را [[سوگند]] داد و گفت: آیا مگر از تو نشنیدیم که از [[رسول خدا]] {{صل}} [[نقل]] میکردی که فرمود: «[[علی]] با [[حق]] است و [[حق]] با [[علی]]، و این دو هرگز از هم جدا نمیشوند تا کنار [[حوض]] بر من وارد شوند»<ref>{{متن حدیث|عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ}}</ref> | ||
[[عایشه]] گفت: چرا من این [[حدیث]] را از [[رسول خدا]] شنیده و [[نقل]] کردهام. | [[عایشه]] گفت: چرا من این [[حدیث]] را از [[رسول خدا]] شنیده و [[نقل]] کردهام. | ||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
[[عبد الله]] گفت: پس چرا میخواهی بر ضد [[حضرت علی]] {{ع}} [[قیام]] کنی؟ | [[عبد الله]] گفت: پس چرا میخواهی بر ضد [[حضرت علی]] {{ع}} [[قیام]] کنی؟ | ||
[[عایشه]] جواب داد: | [[عایشه]] جواب داد: «مرا رها کنید، به [[خدا]] قسم، [[دوست]] میداشتم همۀ آنها یکدیگر را فنا و نابود میکردند»<ref>{{عربی|دَعُونِي وَ اللَّهِ لَوَدِدْتُ أَنَّهُمْ تَفَانَوْا جَمِيعاً}}؛ الجمل، ص۴۳۲.</ref>. | ||
[[عایشه]] به گفتن همین جمله، اکتفا کرد و به [[راه]] خود ادامه داد و حاضر نشد از [[جنگ]] با [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} [[دست]] بردارد، معلوم میشود [[عایشه]] با [[علم]] به این که [[راه]] او بر [[باطل]] است باز هم بر خلاف اعتقادش برای [[جنگ]] با [[حجت خدا]] [[علی بن ابیطالب]] {{ع}} به [[بصره]] رفت و [[جنگ]] خانمانسوز [[جمل]] را به پا کرد.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۸۵۱-۸۵۲.</ref> | [[عایشه]] به گفتن همین جمله، اکتفا کرد و به [[راه]] خود ادامه داد و حاضر نشد از [[جنگ]] با [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} [[دست]] بردارد، معلوم میشود [[عایشه]] با [[علم]] به این که [[راه]] او بر [[باطل]] است باز هم بر خلاف اعتقادش برای [[جنگ]] با [[حجت خدا]] [[علی بن ابیطالب]] {{ع}} به [[بصره]] رفت و [[جنگ]] خانمانسوز [[جمل]] را به پا کرد.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۸۵۱-۸۵۲.</ref> | ||
== [[سخنرانی]] ابن بدیل به هنگام حرکت به [[صفین]] == | == [[سخنرانی]] ابن بدیل به هنگام حرکت به [[صفین]] == | ||
هنگامی که [[سپاه امام]] {{ع}} راهی [[صفین]] برای [[جنگ]] با [[شامیان]] بود، عدهای اشکالتراشی میکردند، و [[جنگ]] را به [[صلاح]] نمیدانستند، اما چند تن از سران [[لشکر]] [[امام]] {{ع}} در مقابل [[مخالفان]] [[جنگ]]، از [[امام]] {{ع}} و [[نبرد]] با [[شامیان]] [[حمایت]] کردند، یکی از آنها عبد الله بن بدیل بود او برخاست و چنین گفت: | هنگامی که [[سپاه امام]] {{ع}} راهی [[صفین]] برای [[جنگ]] با [[شامیان]] بود، عدهای اشکالتراشی میکردند، و [[جنگ]] را به [[صلاح]] نمیدانستند، اما چند تن از سران [[لشکر]] [[امام]] {{ع}} در مقابل [[مخالفان]] [[جنگ]]، از [[امام]] {{ع}} و [[نبرد]] با [[شامیان]] [[حمایت]] کردند، یکی از آنها عبد الله بن بدیل بود او برخاست و چنین گفت: «ای [[امیرالمؤمنین]]، همانا آن [[قوم]] ([[شامیان]]) اگر [[خدا]] را میخواستند و برای او عمل میکردند هرگز با ما [[مخالفت]] نمینمودند، ولی آنها برای فرار از [[عدالت]]، و علاقه به انحصار طلبی، و [[حرص]] به [[قدرت]]، و بیعلاقگی به این که مبادا دنیایشان از دست برود با ما میجنگند، و کینههایی که در [[جان]] و [[خصومت]] و [[دشمنی]] که در سینه [[نهان]] دارند به سبب [[جنگهای صدر اسلام]] بوده که بر ضد آنان برپا کردهای و در آن، [[پدران]] و [[خویشان]] و برادرانشان را به [[هلاکت]] رساندهای، اینک برای [[انتقام]] از کشتههای اجداد [[کفار]] خود با تو سر [[جنگ]] دارند». | ||
سپس رو به [[مردم]] کرد و چنین گفت: | سپس رو به [[مردم]] کرد و چنین گفت: «چه طور ممکن است [[معاویه]] با [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} [[بیعت]] کند؟ در حالی که [[علی]] {{ع}} در یک [[جنگ]] (در [[جنگ بدر]]) برادرش [[حنظله]]، و داییاش [[ولید]]، و جد مادریاش عتبه را به [[هلاکت]] رسانده است؟ به [[خدا]] [[سوگند]]، [[گمان]] نمیبرم که او [[بیعت]] کند و آنان هرگز [[مطیع]] شما نخواهند شد و [[راه]] راست را [[انتخاب]] نخواهند کرد مگر آنکه نیزههای [[استوار]] ما، میان آنان به کار افتد، و شمشیرها سرهایشان را از تن جدا سازد و پیشانیهایشان به گرزهای آهنین شکافته شود و کارهایی سخت میان دو گروه صورت گیرد»<ref>ر. ک: شرح ابن ابی الحدید، ج۳، ص۱۷۵-۱۸۰.</ref>. | ||
این سخنانی بود که عبد الله بن بدیل قبل از عزیمت [[سپاه]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} به جانب [[صفین]] و در [[حمایت از امام]] و پیشوای خود ایراد نمود و نیروهای عراقی را دلگرم و [[امیدوار]] کرد.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۸۵۲-۸۵۳.</ref> | این سخنانی بود که عبد الله بن بدیل قبل از عزیمت [[سپاه]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} به جانب [[صفین]] و در [[حمایت از امام]] و پیشوای خود ایراد نمود و نیروهای عراقی را دلگرم و [[امیدوار]] کرد.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۸۵۲-۸۵۳.</ref> | ||
== [[خطابه]] او به هنگام نبرد و [[شهادت]] == | == [[خطابه]] او به هنگام نبرد و [[شهادت]] == | ||
عبدالله بن بدیل در هر فرصتی با سخنان کوبنده و هشدار دهنده به [[سپاه امام]] {{ع}} دلگرمی میداد و در [[سپاه]] [[دشمن]] [[سستی]] و [[رخوت]] ایجاد میکرد لذا در گرماگرم [[جنگ صفین]] سخنانی بسیار کوبنده و [[امیدوار کننده]] ایراد کرد، و خود را برای [[شهادت]] آماده کرد، او خطاب به نیروهای عراقی چنین گفت: | عبدالله بن بدیل در هر فرصتی با سخنان کوبنده و هشدار دهنده به [[سپاه امام]] {{ع}} دلگرمی میداد و در [[سپاه]] [[دشمن]] [[سستی]] و [[رخوت]] ایجاد میکرد لذا در گرماگرم [[جنگ صفین]] سخنانی بسیار کوبنده و [[امیدوار کننده]] ایراد کرد، و خود را برای [[شهادت]] آماده کرد، او خطاب به نیروهای عراقی چنین گفت: «همانا [[معاویه]] مدعی چیزی است که از او نیست و در مورد [[خلافت]] با کسی به [[نزاع]] و [[ستیز]] برخاسته که او به [[خلافت]] و [[رهبری]] [[مسلمین]] سزاوارتر و کسی نظیر او نیست. میخواهد با [[جدال]] [[باطل]] خود [[حق]] را از میان بردارد و [[نور]] [[خدا]] را خاموش نماید. اینک به همراه [[اعراب]] و [[احزاب]] بر شما حمله آورده است، او [[ضلالت]] و [[گمراهی]] برای آنان آراسته و در دلهایشان [[محبت]] [[فتنهانگیزی]] را نشانده است. بدانید، [[معاویه]] در خصوص امر مهم [[خلافت]] و [[امامت]] بر [[مسلمین]]، [[اعراب]] را به [[اشتباه]] انداخته و [[پلیدی]] دیگری بر پلیدیهایشان افزوده است، و شما به [[خدا]] [[سوگند]]، بر [[نور هدایت]] و [[برهان]] روشن و آشکارید؛ بنابراین با این [[طاغیان]] جفاپیشه و این [[ستمکاران]] [[سرکش]] [[پیکار]] کنید و از آنان هراسی به [[دل]] [[راه]] ندهید و چرا باید از آنها بترسید و حال آنکه [[قرآن]] در دست شما آیتی آشکار از خدایتان است که میفرماید: {{متن قرآن|أَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ * قَاتِلُوهُمْ يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِأَيْدِيكُمْ وَيُخْزِهِمْ وَيَنْصُرْكُمْ عَلَيْهِمْ وَيَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِينَ}}<ref>«آیا از آنها میهراسید؟ با آنکه -اگر مؤمنید- خداوند سزاوارتر است که از وی بهراسید * با آنان پیکار کنید تا خداوند آنها را به دست شما عذاب کند و خوارشان گرداند و شما را بر آنان پیروزی دهد و دلهای گروهی مؤمن را خنک گرداند» سوره توبه، آیه ۱۳-۱۴.</ref>. سپس گفت: «همانا من همراه [[رسول خدا]] {{صل}} با این [[قوم]] [[جنگ]] کردهام و به [[خدا]] قسم، اینها در این [[جنگ]] پاکتر و پرهیزکارتر و با تقواتر از گذشته نیستند، بنابراین [[قیام]] کنید و به [[جنگ]] با [[دشمن خدا]] و [[دشمن]] دینتان بشتابید و شمشیرها را از نیام برکشید»<ref>وقعة صفین، ص۲۳۴؛ شرح ابن ابی الحدید، ج۵، ص۱۸۶.</ref>. | ||
در این موقعیت، [[جنگ]] بسیار [[سختی]] به وقوع پیوست و [[مردم]] به یک دیگر در افتادند و هر دو گروه یعنی [[جناح چپ]] [[لشکر]] [[شام]] با جناح راست [[سپاه]] [[عراق]] برای کسب [[برتری]] و [[پیروزی]] جناح خود سخت تلاش کردند، عبد الله بن بدیل همچنان دلیرانه [[شمشیر]] میزد و پیش میرفت تا خود را به [[معاویه]] رساند و او را از جایگاهش به عقب راند سپس فریاد برآورد: ای انتقامگیرندگان [[خون عثمان]]، و مقصودش [[انتقام]] [[خون]] [[برادر]] خودش [[عثمان]] بن بدیل بود که در همین [[جنگ]] در رکاب [[امام]] {{ع}} به [[شهادت]] رسیده بود<ref> عبد الله دو برادر داشته: یکی عبدالرحمان که محتمل است در جمل و محتمل است در صفین به شهادت رسیده و برادر دیگرش محمد که در صفین به شهادت رسید، اما برادری به نام عثمان در جایی از او یاد نشده، مگر در این سند که محتمل است وی برادر دیگر او بوده است.</ref>، ولی [[معاویه]] و یارانش به [[اشتباه]] [[گمان]] بردند که مقصود او [[عثمان بن عفان]] است. | در این موقعیت، [[جنگ]] بسیار [[سختی]] به وقوع پیوست و [[مردم]] به یک دیگر در افتادند و هر دو گروه یعنی [[جناح چپ]] [[لشکر]] [[شام]] با جناح راست [[سپاه]] [[عراق]] برای کسب [[برتری]] و [[پیروزی]] جناح خود سخت تلاش کردند، عبد الله بن بدیل همچنان دلیرانه [[شمشیر]] میزد و پیش میرفت تا خود را به [[معاویه]] رساند و او را از جایگاهش به عقب راند سپس فریاد برآورد: ای انتقامگیرندگان [[خون عثمان]]، و مقصودش [[انتقام]] [[خون]] [[برادر]] خودش [[عثمان]] بن بدیل بود که در همین [[جنگ]] در رکاب [[امام]] {{ع}} به [[شهادت]] رسیده بود<ref> عبد الله دو برادر داشته: یکی عبدالرحمان که محتمل است در جمل و محتمل است در صفین به شهادت رسیده و برادر دیگرش محمد که در صفین به شهادت رسید، اما برادری به نام عثمان در جایی از او یاد نشده، مگر در این سند که محتمل است وی برادر دیگر او بوده است.</ref>، ولی [[معاویه]] و یارانش به [[اشتباه]] [[گمان]] بردند که مقصود او [[عثمان بن عفان]] است. | ||
خط ۸۶: | خط ۸۶: | ||
== در آخرین نفسها و توصیه به [[حمایت]] از [[علی]] {{ع}} == | == در آخرین نفسها و توصیه به [[حمایت]] از [[علی]] {{ع}} == | ||
ابن بدیل در آخرین لحظات [[عمر]] [[شریف]] خود - در معرکه [[قتال]] - خطاب به [[اسود بن طمهان]] - که خواهان [[پند]] و [[اندرز]] بود - چنین گفت: | ابن بدیل در آخرین لحظات [[عمر]] [[شریف]] خود - در معرکه [[قتال]] - خطاب به [[اسود بن طمهان]] - که خواهان [[پند]] و [[اندرز]] بود - چنین گفت: «نخست تو را به [[پرهیزگاری]] و [[تقوای الهی]] سفارش میکنم و سپس تو را به [[خیرخواهی]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} و این که همراه با او بجنگی تا [[حق]] آشکار و [[پیروز]] شود یا تو به [[خداوند]] ملحق شوی. توصیه مینمایم، ای [[اسود بن طهمان]]، [[سلام]] مرا هم به [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} [[ابلاغ]] کن و به او بگو: در این معرکه چندان [[نبرد]] کن تا آنها را پشت سرت بگذاری و هرکسی [[شب]] را به صبح آورد و معرکه و آوردگاه پشت سرش باشد [[پیروز]] خواهد بود»<ref>نظیر همین داستان با کمی تفاوت در عبارات در وقعة صفین، ص۴۵۶ و تاریخ طبری، ج۵، ص۴۶ برای عبد الله بن کعب مرادی آمده است.</ref>. | ||
[[عبد الله]] این را گفت و چیزی نگذشت که [[جان]] به [[جان]] آفرین [[تسلیم]] نمود. [[اسود بن طهمان]] نزد [[امام]] {{ع}} آمد و [[پیام]] [[عبد الله]] را به آن [[حضرت]] رسانید، [[امام]] {{ع}} فرمود: | [[عبد الله]] این را گفت و چیزی نگذشت که [[جان]] به [[جان]] آفرین [[تسلیم]] نمود. [[اسود بن طهمان]] نزد [[امام]] {{ع}} آمد و [[پیام]] [[عبد الله]] را به آن [[حضرت]] رسانید، [[امام]] {{ع}} فرمود: «[[خداوند]] عبد الله بن بدیل را [[رحمت]] کند، تا هنگامی که زنده بود همراه ما با [[دشمن]] ما [[جنگ]] و [[جهاد]] کرد و هنگام [[مرگ]] هم برای ما [[خیرخواهی]] نمود»<ref>{{متن حدیث| رَحِمَهُ اللَّهُ جَاهَدَ مَعَنَا عَدُوَّنَا فِي الْحَيَاةِ وَ نَصَحَ لَنَا فِي الْوَفَاةِ}}؛ شرح ابن ابی الحدید، ج۸، ص۹۲.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۸۵۶.</ref> | ||
== [[اندوه]] [[امام]] در [[فراق]] ابن بدیل == | == [[اندوه]] [[امام]] در [[فراق]] ابن بدیل == | ||
[[امام]] {{ع}} در [[فراق]] اصحابش که در [[جمل]] و [[صفین]] به [[شهادت]] رسیدند، چنین فرموده که حکایت از عمق فاجعه و [[اندوه]] [[امام]] دارد: | [[امام]] {{ع}} در [[فراق]] اصحابش که در [[جمل]] و [[صفین]] به [[شهادت]] رسیدند، چنین فرموده که حکایت از عمق فاجعه و [[اندوه]] [[امام]] دارد: «کجایند [[برادران]] من، همانها که سواره به [[راه]] میافتادند و در [[راه]] [[حق]] قدم بر میداشتند کجاست [[عمار]]؟ کجاست [[ابن تیهان]]؟ و کجاست [[ذوالشهادتین]]؟ و کجایند مانند آنان برادرانشان که [[پیمان]] جانبازی بستند و سرهای آنان برای [[ستمگران]] فرستاده شد....»<ref>{{متن حدیث|أَيْنَ إِخْوَانِيَ الَّذِينَ رَكِبُوا الطَّرِيقَ وَ مَضَوْا عَلَى الْحَقِّ أَيْنَ عَمَّارٌ وَ أَيْنَ ابْنُ التَّيِّهَانِ وَ أَيْنَ ذُو الشَّهَادَتَيْنِ وَ أَيْنَ نُظَرَاؤُهُمْ مِنْ إِخْوَانِهِمُ الَّذِينَ تَعَاقَدُوا عَلَى الْمَنِيَّةِ وَ أُبْرِدَ بِرُءُوسِهِمْ إِلَى الْفَجَرَةِ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۸۳.</ref>؛ | ||
[[ابن ابی الحدید]] در ذیل این [[خطبه]] مینویسد: مراد [[امام]] {{ع}} از {{متن حدیث|أَيْنَ نُظَرَاؤُهُمْ}} عبد الله بن بدیل و [[هاشم بن عتبه]] ([[هاشم مرقال]]) و امثال ایشان است که در [[جنگ جمل]] و [[صفین]] به [[شهادت]] رسیدند<ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۱۰، ص۱۱۰.</ref>. | [[ابن ابی الحدید]] در ذیل این [[خطبه]] مینویسد: مراد [[امام]] {{ع}} از {{متن حدیث|أَيْنَ نُظَرَاؤُهُمْ}} عبد الله بن بدیل و [[هاشم بن عتبه]] ([[هاشم مرقال]]) و امثال ایشان است که در [[جنگ جمل]] و [[صفین]] به [[شهادت]] رسیدند<ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۱۰، ص۱۱۰.</ref>. |