سکوت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - '== معنی ==' به '== معناشناسی ==') |
||
خط ۹: | خط ۹: | ||
[[امام خمینی]] [[صمت]] را [[سکوت]] و ترک سخن [[لغو]] و [[باطل]] میداند. [[سکوت و صمت]] از واژههای مرتبط هستند. صمت بار ارزشی مثبت دارد؛ بر خلاف سکوت که گاهی [[نکوهش]] میشود. امام خمینی، مسلطشدن بر زبان را مشکل دانسته و سکوت مطلق را [[برتر]] از [[کلام]] نمیداند. ایشان به بعضی از [[مفاسد]] [[زبان]] چون [[دروغ]] و [[مباهات]]، اشاره کرده و [[حفظ زبان]] از لغو را موجب مصون ماندن از این آفات میداند و مفاسدی برای سخنان لغو چون؛ [[ضعف ایمان]] و [[میراندن]] [[دل]] برشمرده است. امام خمینی [[معتقد]] به تأثیر متقابل [[قلب]] و زبان بوده به این معنی که گفتار هر کس بر [[جان]] وی تاثیر میگذارد و عکس این مطلب را نیز صادق میداند. امام خمینی [[سکوت در برابر ظلم]] را سبب [[نابودی اسلام]] میداند و سکوت [[علما]] در مسائلی چون هتک [[اسلام]] را جایز ندانسته و خود در برابر چنین وقایعی سکوت نمیکرد. امام خمینی برای دستیابی به صمت توصیه میکند که سالک در آغاز باید از کلمات لغو خودداری کند و تا زمانی که افاضات [[ملکوتی]] بر قلب او سرازیر نشده، زبان خود را ببندد.<ref>[[سعید نصیری|نصیری، سعید]]، [[صمت (مقاله)| مقاله «صمت»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۷ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]] ج۷، ص۳۲–۳۶.</ref> | [[امام خمینی]] [[صمت]] را [[سکوت]] و ترک سخن [[لغو]] و [[باطل]] میداند. [[سکوت و صمت]] از واژههای مرتبط هستند. صمت بار ارزشی مثبت دارد؛ بر خلاف سکوت که گاهی [[نکوهش]] میشود. امام خمینی، مسلطشدن بر زبان را مشکل دانسته و سکوت مطلق را [[برتر]] از [[کلام]] نمیداند. ایشان به بعضی از [[مفاسد]] [[زبان]] چون [[دروغ]] و [[مباهات]]، اشاره کرده و [[حفظ زبان]] از لغو را موجب مصون ماندن از این آفات میداند و مفاسدی برای سخنان لغو چون؛ [[ضعف ایمان]] و [[میراندن]] [[دل]] برشمرده است. امام خمینی [[معتقد]] به تأثیر متقابل [[قلب]] و زبان بوده به این معنی که گفتار هر کس بر [[جان]] وی تاثیر میگذارد و عکس این مطلب را نیز صادق میداند. امام خمینی [[سکوت در برابر ظلم]] را سبب [[نابودی اسلام]] میداند و سکوت [[علما]] در مسائلی چون هتک [[اسلام]] را جایز ندانسته و خود در برابر چنین وقایعی سکوت نمیکرد. امام خمینی برای دستیابی به صمت توصیه میکند که سالک در آغاز باید از کلمات لغو خودداری کند و تا زمانی که افاضات [[ملکوتی]] بر قلب او سرازیر نشده، زبان خود را ببندد.<ref>[[سعید نصیری|نصیری، سعید]]، [[صمت (مقاله)| مقاله «صمت»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۷ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]] ج۷، ص۳۲–۳۶.</ref> | ||
== | == معناشناسی == | ||
«صَمت» به معنای «سکوت»<ref>ابنفارس، مقاییس اللغه، ۳/۳۰۸؛ فیومی، المصباح المنیر، ۲۸۱.</ref> یا «سکوت طولانی» <ref>فراهیدی، کتاب العین، ۷/۱۰۶؛ ابنمنظور، لسان العرب، ۲/۵۴.</ref> است. [[اندیشمندان اسلامی]] «صمت» را ترک کلام [[بیهوده]] با [[مردم]] و [[اشتغال]] به ذکر قلب و [[نطق]] نفس<ref>ابنعربی، الفتوحات، ۱/۲۷۸، ۷۴۷؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۵/۱۹۶–۱۹۷؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۱۰۶.</ref> و در مقابل، «هَذی» را [[هذیان]] و تکلم به چیزهای بیمعنا<ref>ازدی، کتاب الماء، ۳/۱۲۹۳.</ref> دانستهاند. امام خمینی نیز صمت را سکوت و ترک سخن لغو و باطل معنا کرده است.<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۳۸۵–۳۸۶.</ref> | «صَمت» به معنای «سکوت»<ref>ابنفارس، مقاییس اللغه، ۳/۳۰۸؛ فیومی، المصباح المنیر، ۲۸۱.</ref> یا «سکوت طولانی» <ref>فراهیدی، کتاب العین، ۷/۱۰۶؛ ابنمنظور، لسان العرب، ۲/۵۴.</ref> است. [[اندیشمندان اسلامی]] «صمت» را ترک کلام [[بیهوده]] با [[مردم]] و [[اشتغال]] به ذکر قلب و [[نطق]] نفس<ref>ابنعربی، الفتوحات، ۱/۲۷۸، ۷۴۷؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۵/۱۹۶–۱۹۷؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۱۰۶.</ref> و در مقابل، «هَذی» را [[هذیان]] و تکلم به چیزهای بیمعنا<ref>ازدی، کتاب الماء، ۳/۱۲۹۳.</ref> دانستهاند. امام خمینی نیز صمت را سکوت و ترک سخن لغو و باطل معنا کرده است.<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۳۸۵–۳۸۶.</ref> | ||
نسخهٔ ۱۰ آوریل ۲۰۲۳، ساعت ۰۲:۱۷
مقدمه
امام خمینی صمت را سکوت و ترک سخن لغو و باطل میداند. سکوت و صمت از واژههای مرتبط هستند. صمت بار ارزشی مثبت دارد؛ بر خلاف سکوت که گاهی نکوهش میشود. امام خمینی، مسلطشدن بر زبان را مشکل دانسته و سکوت مطلق را برتر از کلام نمیداند. ایشان به بعضی از مفاسد زبان چون دروغ و مباهات، اشاره کرده و حفظ زبان از لغو را موجب مصون ماندن از این آفات میداند و مفاسدی برای سخنان لغو چون؛ ضعف ایمان و میراندن دل برشمرده است. امام خمینی معتقد به تأثیر متقابل قلب و زبان بوده به این معنی که گفتار هر کس بر جان وی تاثیر میگذارد و عکس این مطلب را نیز صادق میداند. امام خمینی سکوت در برابر ظلم را سبب نابودی اسلام میداند و سکوت علما در مسائلی چون هتک اسلام را جایز ندانسته و خود در برابر چنین وقایعی سکوت نمیکرد. امام خمینی برای دستیابی به صمت توصیه میکند که سالک در آغاز باید از کلمات لغو خودداری کند و تا زمانی که افاضات ملکوتی بر قلب او سرازیر نشده، زبان خود را ببندد.[۱]
معناشناسی
«صَمت» به معنای «سکوت»[۲] یا «سکوت طولانی» [۳] است. اندیشمندان اسلامی «صمت» را ترک کلام بیهوده با مردم و اشتغال به ذکر قلب و نطق نفس[۴] و در مقابل، «هَذی» را هذیان و تکلم به چیزهای بیمعنا[۵] دانستهاند. امام خمینی نیز صمت را سکوت و ترک سخن لغو و باطل معنا کرده است.[۶]
سکوت و صمت از واژههای نزدیک به هم هستند؛ با این فرق که صمت بار ارزشی مثبت دارد؛ بر خلاف سکوت که گاهی نکوهش نیز میشود. نیز سکوت در جایی به کار میرود که شخص قدرت سخن گفتن دارد،[۷] اما صمت برای کسی که قدرت سخنگفتن ندارد نیز بهکار میرود؛ از اینرو بهکار بردن صمت برای ترک کلام بیهوده، از سکوت رساتر است،[۸] لذا صمت را ترک سخن گفتن یا ترک سخن باطل دانستهاند؛ اعم از اینکه شخص قادر به نطق زبانی باشد یا نباشد.[۹] البته تعابیری مانند «انصات» نیز برای سکوت و ترک سخنی که همراه استماع است، به کار میرود.[۱۰].[۱۱]
پیشینه
از صمت و سکوت در ادیان بشری سخن به میان آمده است؛ چنانچه در اخلاقیات بودا، ازجمله قوانین بزرگ زندگی، سخن درست و پرهیز از زشتی و درشتی زبان است[۱۲] یا در مکتب هندو، ریاضتهایی همچون یوگا وجود دارد[۱۳] که بیشتر همراه با سکوت است. در ادیان الهی نیز مسئله صمت از اهمیت بهسزایی برخوردار است و در کتاب مقدس در قالب سخنان حکمتآمیز، دربارهٔ مهارکردن زبان و نکوهش پرحرفی تأکید فراوانی شده است.[۱۴] در مسیحیت روزه سکوت یکی از عبادات شمرده شده است[۱۵]؛ هرچند با ظهور اسلام این نوع روزه، حرام شد.[۱۶]
در قرآن کریم سخنان بیهوده نکوهش شده ﴿وَالَّذِينَ لَا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا﴾[۱۷] و بسیاری از سخنان، فاقد خیر و صلاح شمرده شده است ﴿لَا خَيْرَ فِي كَثِيرٍ مِنْ نَجْوَاهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلَاحٍ بَيْنَ النَّاسِ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا﴾[۱۸] و این تشویق به صمت است.[۱۹] صمت و خاموشی در آغاز گسترش اسلام، مورد اهتمام اصحاب پیامبر(ص) بوده است.[۲۰] در روایات نیز از صمت سخن به میان آمده است و برخی محدثان در کتابهای روایی، بابی به آن اختصاص دادهاند.[۲۱] در بعضی روایات، صمت بهترین عبادت[۲۲] و نشانه حلم و زینت علم[۲۳] و از لشکریان عقل[۲۴] شمرده شده است. از آنجاکه زیادهگویی و پرحرفی مقابل صمت است، در روایات از آن نهی شده است.
در میان عارفان مسئله صمت، به عنوان یکی از عوامل تکامل انسان در سیر روحی مطرح بوده است. اهل تصوف نیز سکوت را یکی از اصول طریقت خود معرفی کردهاند[۲۵] یا آن را یکی از ارکان چهارگانه وصول به مقام ابدال، یعنی مقامی که بنده پیوسته از حالی به حالی منتقل میشود و دانشی که میان او و خداوند میباشد، همیشه در حال افزایش است[۲۶] معرفی میکنند.[۲۷] سرّاج از نخستین عارفانی است که در کتاب خود «اللمع»، از آن بحث کرده است.[۲۸] پس از او قشیری در «الرسالة القشیریه» [۲۹] و هجویری در «کشف المحجوب»[۳۰] به تکمیل آن پرداختهاند.
در میان عالمان اخلاق نیز مسئله صمت جایگاه ویژهای داشته، آنان به صورت گسترده به بررسی آن پرداختهاند. اخلاق محتشمی خواجه نصیرالدین طوسی را میتوان ازجمله نخستین کتب اخلاقی دانست که بابی در آن به این موضوع اختصاص داده شده است.[۳۱] امام خمینی نیز به اهمیت این بحث و جایگاه آن در سیر و سلوک واقف بوده، به بررسی معنای صمت، فایدهها و فضایل آن و زیانهای بیهودهگویی پرداخته است.[۳۲].[۳۳]
برتری سکوت یا تکلم
اندیشمندان اخلاق و عرفان در برتری هر یک از سخنگفتن و سکوتکردن، اختلاف کردهاند.[۳۴] برخی معتقدند از آنجاکه زبان وسیلهای برای بیان معارف است، اشرف اعضای انسان به حساب میآید[۳۵] و میتواند بهترین وسیله و برترین عبادتها در سایه کلام صورت پذیرد.[۳۶] در روایتی از امامسجاد(ع) بر این نکته تأکید شده است که هرچند برای هر یک از سکوت و تکلم آفاتی است، امّا اگر کسی از آفات هر دو طرف ایمن باشد، کلام برتر از سکوت است.[۳۷]
امام خمینی نیز سخن و بیان را ازجمله بزرگترین نعمتهای الهی میداند که خداوند آن را در قرآن بر نعمتهای دیگری که به انسان ارزانی داشته است مقدم داشته، به عنوان مهمترین نعمت پس از آفرینش انسان، بیان کرده است ﴿عَلَّمَهُ الْبَيَانَ﴾[۳۸] ایشان افزوده است تکلم منشأ کمالات بسیاری است که بدون آن باب معارف بسته میشود[۳۹]؛ از اینرو سکوت مطلق از لشکریان عقل نیست و برتر از کلام به حساب نمیآید؛ بلکه کلام در محل خود برتر از سکوت است.[۴۰] ایشان علت اینکه اهل ریاضت، سکوت را بر خود واجب دانسته، هیچ تدبیری را نیکوتر از خاموشی نمیدانستند،[۴۱] ایمنی از آفات زبان میداند؛ زیرا مسلطشدن بر زبان و آن را تحت اختیار درآوردن، از مشکلترین امور است.[۴۲].[۴۳]
اقسام و مراتب
برخی اندیشمندان «صمت» را بر صمت زبانی و صمت قلبی تقسیم کردهاند، و صمت زبانی را خاموشی سخن با غیر خداوند نسبت به موضوعات غیر الهی و صمت قلبی را بیتوجهی به خواطر دنیوی دانستهاند.[۴۴] گاه نیز از آن دو، به خاموشی ظاهری و خاموشی ضمایری تعبیر میکنند.[۴۵] سکوت نیز اقسامی دارد؛ در بعضی روایات به سکوت ممدوح و مذموم اشاره شده است و سکوتی که موجب پایمالشدن حق مظلوم شود،[۴۶] یا سکوت از اظهار حق،[۴۷] مذموم شمرده شده است.[۴۸]
بعضی از اهل معرفت سکوت نکردن در برابر باطل را یکی از شرطهای سکوت سالکان بیان کردهاند.[۴۹] امام خمینی سکوت در برابر ظلم و فساد حکومت ظالمان، مانند حکومت پهلوی را جایز ندانسته، آن را سبب نابودی اسلام و تشیع دانسته است.[۵۰] ایشان بر این باور بود که اگر کسی سکوت کند، در پیشگاه خداوند مسئول و در دنیا نیز محکوم به زوال خواهد بود.[۵۱] ایشان این سکوت را جرم[۵۲] و کمک به دستگاه جبار شاهنشاهی میدانست.[۵۳].[۵۴]
آثار صمت
در روایات، صمت موجب کثرت وقار،[۵۵] نجات،[۵۶] سلامت[۵۷] و حصول حکمت[۵۸] دانسته شده است. در روایتی از امیر مؤمنان(ع) آمده است هر کس بخواهد از سلامت نفس برخوردار شود و عیوب و کاستیهایش پوشیده بماند، باید کمتر سخن بگوید و بیشتر خاموش باشد.[۵۹] در مقابل، در روایات زیادهگویی و پُر حرفی نکوهش شده، آثاری همچون ملول شدن خود و دیگران،[۶۰] قساوت قلب[۶۱] و گرفتار غضب الهی شدن،[۶۲] برای آن برشمرده شده است.
علمای اخلاق، صمت را از عوامل در امان ماندن از آفات زبان و مفاسد آن میدانند و معتقدند خلاصی از آفات زبان جز به خاموشی نیست.[۶۳] آنان مفاسدی همچون دروغ، سخنچینی، غیبت، ریا، نفاق و ناسزا را از آفات زبان دانستهاند.[۶۴] این عالمان با استناد به برخی روایات،[۶۵] برای درامانماندن از آفات زبان، اموری چون توجهداشتن به این آفات، یاد مرگ، عادت دادن زبان بر سکوت و دوری گزیدن از مردم را علاج این آفات برشمردهاند.[۶۶] اهل معرفت نیز صمت و سکوت را سبب وقار و ترک تسرّع و عجله در امور میدانند و صمت را ازجمله اموری میدانند که سالک مرید به واسطه آن بر اراده سلوک قوت مییابد [۶۷] و آن را سبب بارور شدن عقل، کسب ورع و تقوا میدانند.[۶۸]
امام خمینی به بعضی از مفاسد زبان چون سرزنش بندگان خدا،[۶۹] فخرفروشی، مباهات، خودستایی،[۷۰] نفاق و دوزبانی، [۷۱] غیبت، تهمت، بدگویی و دروغ[۷۲] اشاره کرده است و حفظ زبان از لغو و باطل را موجب مصون ماندن از این آفات میداند و کمتر کسی را موفق به آن میشمارد.[۷۳] ایشان صمت را یکی از شرایط اهل ریاضت میداند که برای آن فواید و نتایج بسیاری وجود دارد. اگر سالک از سخن لغو و بیهوده پرهیز کند و مشغول تعلم، تفکر و تدبر شود و زبان از غیر ذکر خداوند و آنچه مربوط به اوست، نگه دارد، افاضههای ملکوتی بر قلب او سرازیر میشود.[۷۴] در مقابل، سخنان لغو و باطل، مضر به حال روح بوده، نفس را از صفا، صلاح، سلامت، طمأنینه و وقار بازمیدارد و سبب غفلت، قساوت و کدورت نفس میشود.
امام خمینی مفاسد پُرشمار دیگری نیز برای سخنان لغو و باطل ذکر کرده است؛ ازجمله:
- سلب شیرینی عبادت و ذکر الهی؛
- ضعف و سستی ایمان؛
- میراندن دل؛
- افزایش لغزش، خطا و پشیمانی؛
- کدورت میان دوستان و دشمنی میان مردم؛
- بدبینی مردم و افتادن از چشم آنان؛
- وارد معاصی شدن.[۷۵].[۷۶]
تأثیر متقابل قلب و زبان
امام خمینی مسئله صمت و سخنگفتن را از نظر معرفت نفس نیز بررسی کرده است. به اعتقاد ایشان، رابطه روح و باطن با قوای ظاهری به قدری است که هر یک از آن دو از یکدیگر متأثر شده، کمال و نقص هر یک در دیگری ظاهر میشود. ایشان به استناد برخی از آیات ﴿قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ فَرَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَى سَبِيلًا﴾[۷۷]، ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ﴾[۷۸] رفتار و گفتار هر کسی را به سبب پیوند شدیدی که میان قلب و زبان است،[۷۹] نشاندهنده حالات و ویژگیهای روحی و ترجمان حالات قلبیاش میداند.[۸۰] بنابراین از لابلای گفتار هر کسی میتوان به اعماق درونش پی برد، و عکس این مطلب نیز صادق است؛ یعنی سخنان و کلمات هر کس در روح و جان او اثر میگذارد و بهتدریج آن را به رنگ خود درمیآورد و به این ترتیب این دو در یکدیگر تأثیر متقابل دارند. اعمال نیکو و زشت نیز سبب ایجاد ملکات مناسب خود در روح میشود تا آنجاکه باطن بهکلی متحول میگردد.[۸۱].[۸۲]
سکوت در مسائل اجتماعی
امام خمینی در کتب فقهی و فتوایی خود سکوت را بهویژه نسبت به علما و در مسائلی چون هتک اسلام، ضعیف شدن عقاید مسلمانان،[۸۳] پدیدارشدن بدعت در اجتماع و بهخطر افتادن اصل اسلام[۸۴] جایز ندانسته، و وظیفه خود میدانست حکومت وقت را نهی از منکر کند و در برابر آن سکوت نکند.[۸۵] ایشان سکوت در برابر حکومت جائر را ننگی برای ملت میدانست.[۸۶]
امام خمینی در برابر وقایعی همچون تصویب «لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی» یا جنایات پهلوی در واقعه مدرسه فیضیه یا جنایتهایی که رژیم اسرائیل بر مردم مظلوم فلسطین روا میداشت، نه تنها سکوت نمیکرد بلکه اعتراض خود را به صورت تلگرام،[۸۷] سخنرانی،[۸۸] نامه و پاسخ به استفتائات[۸۹] ابراز میداشت، علاوه بر آن از سکوت دیگران اعم از علما یا مردم و حتی مسلمانان کشورهای اسلامی انتقاد میکرد.[۹۰] ایشان برخورد با متخلفان را ـ در هر مسندی که باشند ـ ضروری میدانست و سکوت در برابر آنها را جایز نمیشمرد[۹۱]؛ مگر مواردی که مصلحت اسلام و نظام را در سکوت میدانست که در این صورت دیگران را نیز به سکوت فرا میخواند.[۹۲].[۹۳]
راه دستیابی به صمت
طبق بعضی روایات برخی از صحابه برای عادت دادن خود به سکوت و صمت، همه آنچه در روز بر زبان میآوردند را مینوشتند و در پایان روز به محاسبه آن میپرداختند.[۹۴] علمای اخلاق برای در امان ماندن از آفات زبان، به التزام به سکوت سفارش کردهاند، به اینکه شخص زبان خود را از آنچه به آن نیاز ندارد و فایدهای در آن نیست، ببندد[۹۵] و پیش از سخن، در آنچه میگوید تفکر کند.[۹۶]
امام خمینی برای دستیابی به صمت توصیه میکند که سالک در آغاز که متکلم است تا میتواند از کلمات لغو و باطل خودداری کند و با علما و دانشمندان معاشرت داشته باشد و وقتی به مرحله نهایات از سیر و سلوک رسید، به تفکر و تدبر مشغول شده و زبان خود را از کلامی غیر از ذکر خداوند تا زمانی که افاضات ملکوتی بر قلب او سرازیر شود، ببندد و در هنگامی که وجودش حقانی شده و از گفتار خود مطمئن گشته است، به سخن آمده و به تربیت دیگران بپردازد و از خدمت کردن به دیگران بازنایستد تا خداوند از او راضی گشته و او را در ردیف بندگان مربی و مرشد قرار دهد.[۹۷].[۹۸]
منابع
پانویس
- ↑ نصیری، سعید، مقاله «صمت»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص۳۲–۳۶.
- ↑ ابنفارس، مقاییس اللغه، ۳/۳۰۸؛ فیومی، المصباح المنیر، ۲۸۱.
- ↑ فراهیدی، کتاب العین، ۷/۱۰۶؛ ابنمنظور، لسان العرب، ۲/۵۴.
- ↑ ابنعربی، الفتوحات، ۱/۲۷۸، ۷۴۷؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۵/۱۹۶–۱۹۷؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۱۰۶.
- ↑ ازدی، کتاب الماء، ۳/۱۲۹۳.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۳۸۵–۳۸۶.
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۲۲/۴۳؛ جرجانی، کتاب التعریفات، ۵۳.
- ↑ زبیدی، تاج العروس، ۳/۶۹–۷۰.
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۲۲/۴۳؛ ابوالبقاء، الکلیات معجم فی المصطلحات و الفروق اللغویه، ۱/۵۰۹.
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۲۲/۴۳.
- ↑ نصیری، سعید، مقاله «صمت»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص۳۲–۳۶.
- ↑ توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۴۲.
- ↑ توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۳۶.
- ↑ کتاب مقدس، عهد قدیم، امثال، ب۱۰، ۶–۳۱ و ب۱۲، ۶–۲۲.
- ↑ مریم، ۲۶؛ مجلسی، بحارالانوار، ۶۸/۴۰۳–۴۰۴.
- ↑ کلینی، کافی، ۴/۸۵؛ مفید، المقنعه، ۳۶۶؛ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۲۸۶.
- ↑ «و آنان که گواهی دروغ نمیدهند و چون بر یاوه بگذرند بزرگوارانه میگذرند» سوره فرقان، آیه ۷۲.
- ↑ «در بسیاری از گفتوگوهای زیرگوشی آنان خیری نیست مگر کسی به صدقه یا نکوکاری یا اصلاحی میان مردم فرمان دهد و هر کس در جست و جوی خشنودی خداوند چنین کند به زودی بدو پاداشی سترگ خواهیم داد» سوره نساء، آیه ۱۱۴.
- ↑ ابنعجیبه، ۱/۵۶۰؛ طباطبایی، المیزان، ۵/۹۴.
- ↑ مکی، قوت القلوب، ۱/۱۷۶؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۵۸۸.
- ↑ کلینی، کافی، ۲/۱۱۳؛ مجلسی، بحارالانوار، ۶۸/۲۷۴؛ دیلمی، ارشاد القلوب، ۱/۱۰۲.
- ↑ ابنشعبه، تحف العقول، ۲۰۱.
- ↑ آمدی، تصنیف غرر، ۲۱۶.
- ↑ کلینی، کافی، ۱/۲۱.
- ↑ سراج، اللمع فی التصوف، ۲۵۵.
- ↑ تستری، تفسیر، ۷۷.
- ↑ تستری، تفسیر، ۷۷؛ ابنعربی، الفتوحات، ۲/۱۸۰.
- ↑ سرّاج، اللمع، ۲۵۵.
- ↑ قشیری، الرسالة القشیریه، ۲۴۱.
- ↑ هجویری، کشف المحجوب، ۴۶۲.
- ↑ خواجهنصیرالدین طوسی، اخلاق محتشمی، ۲۲۹.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۳۸۵–۳۹۶.
- ↑ نصیری، سعید، مقاله «صمت»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص۳۲–۳۶.
- ↑ هجویری، کشف المحجوب، ۴۶۳–۴۶۴؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۲۲/۴۳.
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۲۲/۴۳.
- ↑ فیض کاشانی، الحقائق، ۱۵۴.
- ↑ طبرسی، الاحتجاج، ۲/۳۱۵.
- ↑ «بدو سخن گفتن آموخت» سوره الرحمن، آیه ۴.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۳۸۶.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۳۸۵.
- ↑ غزالی، کیمیای سعادت، ۲/۶۴–۶۵؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۲/۳۵۴.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۳۸۶.
- ↑ نصیری، سعید، مقاله «صمت»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص۳۲–۳۶.
- ↑ حقی بروسوی، تفسیر روح البیان، ۵/۲۷۷.
- ↑ قشیری، رساله، ۲۴۲.
- ↑ نهج البلاغه، خ۳، ۲۴.
- ↑ آمدی، تصنیف غرر، ۷۰.
- ↑ مفید، الاختصاص، ۲۳۱–۲۳۲.
- ↑ هجویری، کشف المحجوب، ۴۶۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱/۲۲۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱/۱۱۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱/۳۳۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۷۷–۷۸ و ۱۵۳.
- ↑ نصیری، سعید، مقاله «صمت»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص۳۲–۳۶.
- ↑ آمدی، تصنیف غرر، ۲۱۶.
- ↑ ورام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، ۱/۱۰۴.
- ↑ آمدی، تصنیف غرر، ۲۱۶–۲۱۷.
- ↑ ورام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، ۱/۱۰۴.
- ↑ آمدی، تصنیف غرر، ۲۱۶؛ لیثی، عیون الحکم و المواعظ، ۱۶۱.
- ↑ لیثی، عیون الحکم و المواعظ، ۹۷ و ۳۸۹.
- ↑ طوسی، الامالی، ۳.
- ↑ ورام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، ۲/۱۲۱.
- ↑ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۵۸۶؛ فیض کاشانی، الحقائق، ۱۵۵.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۸/۲۰۵–۲۰۶؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۵/۱۹۸.
- ↑ مفید، الامالی، ۲۲۰؛ دیلمی، ارشاد القلوب، ۱/۱۰۳؛ آمدی، تصنیف غرر، ۲۱۱.
- ↑ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۵/۲۰۳ و ۲۶۴؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۴۵۳–۴۵۴.
- ↑ مکی، قوت القلوب، ۱/۱۷۴.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۸/۱۳۸.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۶۵.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۸۵.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۵۵.
- ↑ امام خمینی، جهاد اکبر، ۳۹.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۳۸۶.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۳۸۷–۳۸۸.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۳۹۱.
- ↑ نصیری، سعید، مقاله «صمت»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص۳۲–۳۶.
- ↑ «بگو: هر کس به فرا خور خویش کار میکند و پروردگار شما داناتر است که چه کس رهیافتهتر است» سوره اسراء، آیه ۸۴.
- ↑ «مؤمنان، تنها آن کسانند که چون یاد خداوند پیش آید دلهاشان بیمناک میشود و چون آیات او را بر آنان بخوانند بر ایمانشان میافزاید و بر پروردگارشان توکّل میکنند» سوره انفال، آیه ۲.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۸–۲۹ و ۲۰۸.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۳۸۸–۳۸۹.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۳۸۹–۳۹۰.
- ↑ سعید نصیری|نصیری، سعید، صمت (مقاله)| مقاله «صمت»، دانشنامه امام خمینی ج۷ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۷، ص۳۲–۳۶.
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۴۴۹–۴۵۰.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ۱۴۷؛ امام خمینی، توضیح المسائل، ۴۵۰–۴۵۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱/۳۳۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱/۹۷ و ۲۰۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱/۷۸، ۱۵۹ و ۱۶۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱/۱۶۷ و ۲۰۶–۲۱۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱/۹۷، ۱۰۸–۱۱۰ و ۱۹۶–۲۰۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱/۲۱۳، ۴۱۵–۴۲۴؛ ۲/۳۱–۳۵ و ۱۶/۱۹۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۱۹۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۵۶.
- ↑ نصیری، سعید، مقاله «صمت»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص۳۲–۳۶.
- ↑ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۵۸۸.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۸/۲۰۵؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۵/۱۹۹.
- ↑ مکی، قوت القلوب، ۱/۱۷۸.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۳۸۷–۳۸۸.
- ↑ نصیری، سعید، مقاله «صمت»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص۳۲–۳۶.