حد در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی: تفاوت میان نسخهها
(←پانویس) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط| موضوع مرتبط = حد| عنوان مدخل = حد| مداخل مرتبط = | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = حد | |||
| عنوان مدخل = حد | |||
| مداخل مرتبط = [[حد در فقه اسلامی]] - [[حد در فقه سیاسی]] - [[حد در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]] | |||
| پرسش مرتبط = | |||
}} | |||
== تعریف == | == تعریف == | ||
[[حدود]] جمع «حدّ» و به معنای منع و بازداشتن،<ref>جوهری، الصحاح، ۲/۴۶۲؛ ابنفارس، معجم مقاییس اللغه، ۲/۳.</ref> [[مرز]] میان دو چیز و [[عقوبت]]<ref>فراهیدی، کتاب العین، ۳/۱۹؛ جوهری، الصحاح، ۲/۴۶۲؛ ابنمنظور، لسان العرب، ۳/۱۴۰.</ref> است. حدود در اصطلاح [[فقهی]] به [[مجازات]] [[شرعی]] معین در برابر انجام جرمی خاص گفته میشود<ref>شهید ثانی، مسالک الافهام، ۱۴/۳۲۵؛ طباطبایی، ریاض المسائل، ۱۵/۴۳۳؛ خوانساری، جامع المدارک، ۷/۲.</ref>؛ برخلاف [[تعزیر]] که عقوبتی است که در بیشتر موارد، مقدار آن تعیین نشده است<ref>شهید ثانی، مسالک الافهام، ۳۲۶؛ نجفی، جواهر الکلام، ۴۱/۲۵۴.</ref>.<ref>[[فخرالدین راد|راد، فخرالدین]]، [[حدود (مقاله)|مقاله «حدود»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۴ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۴، ص۳۱۸.</ref> | [[حدود]] جمع «حدّ» و به معنای منع و بازداشتن،<ref>جوهری، الصحاح، ۲/۴۶۲؛ ابنفارس، معجم مقاییس اللغه، ۲/۳.</ref> [[مرز]] میان دو چیز و [[عقوبت]]<ref>فراهیدی، کتاب العین، ۳/۱۹؛ جوهری، الصحاح، ۲/۴۶۲؛ ابنمنظور، لسان العرب، ۳/۱۴۰.</ref> است. حدود در اصطلاح [[فقهی]] به [[مجازات]] [[شرعی]] معین در برابر انجام جرمی خاص گفته میشود<ref>شهید ثانی، مسالک الافهام، ۱۴/۳۲۵؛ طباطبایی، ریاض المسائل، ۱۵/۴۳۳؛ خوانساری، جامع المدارک، ۷/۲.</ref>؛ برخلاف [[تعزیر]] که عقوبتی است که در بیشتر موارد، مقدار آن تعیین نشده است<ref>شهید ثانی، مسالک الافهام، ۳۲۶؛ نجفی، جواهر الکلام، ۴۱/۲۵۴.</ref>.<ref>[[فخرالدین راد|راد، فخرالدین]]، [[حدود (مقاله)|مقاله «حدود»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۴ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۴، ص۳۱۸.</ref> |
نسخهٔ ۲۴ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۵۸
تعریف
حدود جمع «حدّ» و به معنای منع و بازداشتن،[۱] مرز میان دو چیز و عقوبت[۲] است. حدود در اصطلاح فقهی به مجازات شرعی معین در برابر انجام جرمی خاص گفته میشود[۳]؛ برخلاف تعزیر که عقوبتی است که در بیشتر موارد، مقدار آن تعیین نشده است[۴].[۵]
پیشینه
در ادیان الهی نیز به مجازات مجرمان اشاره شده است؛ چنانکه در کتاب مقدس به جرایم منافی مصالح خانواده و عفت عمومی، بیشتر توجه شده است[۶]؛ مانند ممنوعیت زنا در ده فرمان[۷] که حد اعدام، سنگسار[۸] و سوزاندن در آتش[۹] برای آن وضع شده، همچنین منع از سرقت[۱۰] و لواط[۱۱] که مجازات مرگ برای آنها تعیین شده است.[۱۲] پیش از اسلام برخی مجازاتها نزد عرب جاهلی مرسوم بوده است؛ مانند قطع دست دزد، اعدام راهزنان و سنگسارکردن دزدانی که برای چندمین بار اقدام به دزدی میکردند.[۱۳]
در قرآن واژه «حدود» چهارده بار و غالباً با تعبیر ﴿حُدُودَ اللَّهِ﴾ ﴿أُحِلَّ لَكُمْ لَيْلَةَ الصِّيَامِ الرَّفَثُ إِلَى نِسَائِكُمْ هُنَّ لِبَاسٌ لَكُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّكُمْ كُنْتُمْ تَخْتَانُونَ أَنْفُسَكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ وَعَفَا عَنْكُمْ فَالْآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَابْتَغُوا مَا كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ وَكُلُوا وَاشْرَبُوا حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّيَامَ إِلَى اللَّيْلِ وَلَا تُبَاشِرُوهُنَّ وَأَنْتُمْ عَاكِفُونَ فِي الْمَسَاجِدِ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَقْرَبُوهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ﴾[۱۴]، ﴿الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ وَلَا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئًا إِلَّا أَنْ يَخَافَا أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا فِيمَا افْتَدَتْ بِهِ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَعْتَدُوهَا وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾[۱۵]، ﴿تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ﴾[۱۶]، ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَأَحْصُوا الْعِدَّةَ وَاتَّقُوا اللَّهَ رَبَّكُمْ لَا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُيُوتِهِنَّ وَلَا يَخْرُجْنَ إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ لَا تَدْرِي لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذَلِكَ أَمْرًا﴾[۱۷] و در معنایی عام به کار رفته است؛ چنانکه به تعیین حد مجازات برای زنا،﴿الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ وَلَا تَأْخُذْكُمْ بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلْيَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ﴾[۱۸] سرقت،﴿وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا جَزَاءً بِمَا كَسَبَا نَكَالًا مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ﴾[۱۹] قذف ﴿وَالَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِينَ جَلْدَةً وَلَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا وَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ﴾[۲۰] و محاربه ﴿إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ﴾[۲۱] اشاره شده است. همچنین احادیث بسیاری دراینباره نقل شده که در کتابهای روایی، ابواب متعددی را به خود اختصاص دادهاند.[۲۲]
در آثار فقهی باب جامعی به نام حدود در فصلهای مختلفی وجود دارد و از اول به همین نام مطرح بوده است[۲۳]؛ علاوه بر این، فقها ضمن دیگر مباحث فقهی مانند لِعان، شهادت، اطعمه و اشربه، امر به معروف و نهی از منکر به احکام حدود نیز پرداختهاند.[۲۴] امام خمینی در تحریر الوسیله احکام حدود را در بابی به همین نام ذکر کرده است[۲۵]؛ چنانکه به پرسشهایی دراینباره پاسخ گفته و به برخی از مسائل جدید پرداخته است.[۲۶].[۲۷]
جایگاه و فلسفه اجرای حدود
قرآن کریم در آیات مختلفی اجرای حد و گاه میزان آن را بیان ﴿الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ وَلَا تَأْخُذْكُمْ بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلْيَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ﴾[۲۸]؛ ﴿وَالَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِينَ جَلْدَةً وَلَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا وَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ﴾[۲۹]، ﴿وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا جَزَاءً بِمَا كَسَبَا نَكَالًا مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ﴾[۳۰] و بر لزوم اجرای آن تأکید کرده است.﴿الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ وَلَا تَأْخُذْكُمْ بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلْيَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ﴾[۳۱] روایات نیز از اجرای حدود شرعی در سنت رسول اکرم(ص) و امامان(ع) سخن گفتهاند و اجرای حدود را مفیدتر از بارانِ چهلشبانهروزی ذکر کردهاند[۳۲] و ترک آن را در حکم دشمنی با خداوند معرفی کردهاند[۳۳]؛ تا آنجا که پیامبر(ص) شفاعت کسی را در اجرای حدود نمیپذیرفت و از شفاعت مجرمان نهی میکرد[۳۴]؛ البته نگاه اسلام در فلسفه مجازات ازجمله اجرای حدود، برخلاف برخی نظریهها تکبعدی نبوده، به همه جوانب آن نظر دارد.[۳۵] امام خمینی معتقد است اجرای حدود موجب برچیده شدن تخم بیدادگریها و دزدیها و بیعفتیهای خانمانسوز است[۳۶] و سبب سعادت مجرم و راحتی امت تلقی میگردد.[۳۷] بر خلاف قصاص که حقِ ولی دم است و او میتواند از آن گذشت کند یا آن را به دیه تبدیل کند، حدود از احکام الهی است که اجرای آن الزامی است و جز در موارد خاص مشمول عفو حاکم نمیشود.[۳۸]
انواع حدود
فقها در شش مورد از جرایمِ موجب حد، اتفاق نظر دارند.[۳۹] امام خمینی نیز موجبات حد را در شش چیز یعنی زنا، لواط، قذف، شُرب خمر، سرقت و محاربه دستهبندی کرده است[۴۰] که چهار مورد از آن در قرآن آمده است و شامل صد تازیانه برای زنا،﴿الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ وَلَا تَأْخُذْكُمْ بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلْيَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ﴾[۴۱] هشتاد تازیانه برای قذف،﴿وَالَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِينَ جَلْدَةً وَلَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا وَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ﴾[۴۲] قطع دست برای سرقت ﴿وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا جَزَاءً بِمَا كَسَبَا نَكَالًا مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ﴾[۴۳] و تخییر حاکم در کشتن، دارزدن، قطع انگشتان و تبعید برای محارب﴿إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ﴾[۴۴] میشود؛ اما در خصوص مرتد که ازجمله موارد اختلافی است، در قرآن کریم تنها به مذمت شدید و وعده عذاب عظیم الهی اشاره شده است، بیآنکه به کیفر دنیوی او تصریح شود.﴿مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ﴾[۴۵] در روایات نیز موارد دیگری افزوده شده[۴۶] که در ماهیت برخی از آنها، اینکه آیا جزو حدودند یا تعزیر، اختلاف نظر وجود دارد.[۴۷] برخی از فقها تعداد حدود را به شانزده مورد رساندهاند.[۴۸] امام خمینی علاوه بر موارد ششگانه یادشده به حد قتل برای مرتد فطری[۴۹] و ساحر مسلمان و سبّکننده به پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) و مدعی دروغین پیامبری[۵۰] و تازیانه و تبعید برای سُحق[۵۱] و قیادت[۵۲] اشاره کرده است. علاوه بر این برای برخی از موجبات حد مانند زنا، به غیر از تازیانه، مجازاتهایی مانند قتل، رجم، تبعید و تراشیدن سر ـ به حسب مورد ـ تعیین شده است.[۵۳].[۵۴]
شرایط ثبوت جرایم حدّی
در فقه اسلامی تنها افرادی دارای مسئولیت کیفریاند که شرایط عمومی ثبوتِ حد ازجمله بلوغ، عقل، قصد و اختیار را داشته باشند؛ هرچند در بعضی موارد مانند سرقت، عدم اضطرار و علم به حرمت نیز ازجمله شرایط ذکر شدهاند.[۵۵] برای ثبوت برخی حدود مانند حد زنا، بر این شرایط به غیر از شرط عقل، ادعای عدم خلاف شده است.[۵۶]
امام خمینی پس از ذکر شرایط یاد شده، در خصوص اعتبار شرط عقل بر این باور است که بر زن دیوانه و بنا بر نظر صحیحتر بر مرد دیوانه حد نیست.[۵۷] به نظر فقها، مسلمان بودن از شرایط اجرای حد نیست؛ اما اگر کافر به صورت غیر علنی شراب بنوشد، از مجازاتِ حد استثنا میشود.[۵۸] برخی از حدود مانند حد سرقت، شرایط دیگری نیز دارند؛ ازجمله اینکه دزدی در سال قحطی و از خوردنیها نباشد و همچنین مال دزدیده شده، به اندازه یک چهارم دینار طلای خالص باشد و در حرز (جای مطمئن) قرار داشته باشد.[۵۹].[۶۰]
راههای اثبات ارتکاب جرم
فقها راههای مختلفی برای اثبات جرمِ موجب حد برشمردهاند[۶۱]؛ ازجمله آنها اقرار صریح مجرم به ارتکاب جرم است؛ مشروط بر آنکه اقرار وی همراه با اختیار و قصد باشد.[۶۲] دفعات اقرار در جرایم گوناگون، مختلف است. بر اساس نظر مشهور نزد فقهای شیعه، برای اثبات جرم زنا، لواط و مساحقه، چهار بار اقرار لازم است.[۶۳] بعضی این اقرار را مشروط به مجلسهای متعدد کردهاند[۶۴] و بعضی یک مجلس را کافی دانستهاند.[۶۵]
امام خمینی نیز کفایت اقرار در یک جلسه را اقرب به واقع و احتیاط را در چهار جلسه دانسته است.[۶۶] طبق نظر مشهور برای اثبات نوشیدن شراب، قذف، دزدی و قوّادی دو بار اقرار نزد قاضی لازم است[۶۷]؛ هرچند برخی یک بار را کافی دانستهاند.[۶۸] امام خمینی با تأیید نظر مشهور، لزوم دو بار اقرار را موافق احتیاط، بلکه آن را خالی از وجه نمیداند.[۶۹] مشهور فقها در محاربه یک بار اقرار را کافی میدانند[۷۰]؛ ولی امام خمینی احتیاط را در دو بار میداند.[۷۱]
راه دیگر اثبات جرم، وجود بینه و شاهد، با شرایط خاص آن است. بنا بر نظر معروف در لواط و مساحقه، شهادت چهار مرد عادل، در زنا شهادت چهار مرد عادل یا سه مرد و دو زن یا در برخی موارد دو مرد و چهار زن و در دیگر جرایم حدی، شهادت دو مرد ضروری است[۷۲]؛ هرچند بعضی فقها[۷۳]؛ ازجمله امام خمینی، با استناد به روایات[۷۴] شهادت دو مرد و چهار زن را در ثبوت رجم، قبول ندارند و امام خمینی در غیر رجم بنا بر اقوی میپذیرد.[۷۵]
در حجت بودن علم قاضی برای اثبات حد در میان فقها اختلافاتی وجود دارد. بعضی قائل به تفصیل میان حقالله و حقالناس شدهاند[۷۶]؛ اما مشهور [۷۷] علم قاضی را با استناد به آیات،﴿الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ وَلَا تَأْخُذْكُمْ بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلْيَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ﴾[۷۸]؛ ﴿وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا جَزَاءً بِمَا كَسَبَا نَكَالًا مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ﴾[۷۹] روایات[۸۰] و اجماع[۸۱] بهطور مطلق حجت میدانند.[۸۲] امام خمینی در صورتی که خود قاضی علم پیدا کرده باشد، اجرای حد الهی را واجب میداند[۸۳]؛ ولی در حقالناس اجرای حد را متوقف بر شکایت شاکیِ خصوصی دانسته است.[۸۴].[۸۵]
قاعده درء
قاعده درء آن است که حدود با شبهات برداشته میشوند. جایی که در وقوع جرم یا انتساب آن به متهم یا مسئولیت و استحقاق مجازات وی، به دلیلی تردید وجود داشته باشد، به موجب این قاعده، اجرای حدود منتفی است. نبود شبهه از نکاتی است که در اثباتجرم مطرح شده و در مورد شمول قاعده درء بر همه جرایم، اتفاق نظر وجود دارد.[۸۶] از نظر فقها، اثبات و اجرای مجازات مشروط به عدم شبهه است[۸۷] و مبنای این اصل برگرفته از روایت متواتر[۸۸] پیامبر اکرم(ص) است که دستور داده است با شبهات، حدود دفع شود[۸۹]؛ البته برخی از فقها این روایت را صحیح نمیدانند و به چنین عمومی قائل نیستند.[۹۰] در آثار امام خمینی اظهار نظر صریحی مبنی بر اعتبار یا عدم اعتبار این قاعده، وجود ندارد؛ اما در فتاوای ایشان، این قاعده پذیرفته شده و گاه به آن اشاره شده است.[۹۱].[۹۲]
تکرار و تعدد در حدود
مشهور فقها[۹۳] ازجمله امام خمینی[۹۴] در صورتی که یک گناه چند بار تکرار شده باشد و مجرم در میان آنها، مجازات نشده باشد، یک حد را کافی میدانند؛ اما در صورت اقامه حد پس از هر جرم و تکرار گناه، در برخی مراتب منتهی به قتل خواهد شد. بعضی از فقها در جرمهایی مثل زنا و لواحق آن و قذف و تفخیذ و شرب خمر مرتبه سوم را موجب قتل میدانند[۹۵] و دلیلشان روایتی است که میگوید صاحبان گناه کبیره در مرتبه سوم کشته میشوند.[۹۶] در شرب خمر نیز به اجماع استناد شده است.[۹۷] در برابر، بعضی در خصوص زنا و قذف، قتل را مربوط به مرتبه پنجم دانستهاند.[۹۸] مشهور فقها برای غیر از شرب خمر، مرتبه چهارم را معیار قرار دادهاند.[۹۹] امام خمینی نیز قول مشهور را در مرتبه چهارم دربارهٔ زنا و سرقت قبول کرده[۱۰۰] و آن را در قذف و ارتداد، احوط[۱۰۱] و در تفخیذ، اشبه[۱۰۲] میداند و در شرب خمر قتل را مربوط به مرتبه سوم میداند.[۱۰۳]
فقها در جرمی مانند دزدی اتفاق نظر دارند که در مرتبه اول دست ر است دزد قطع میشود و در مرتبه دوم پای چپ او و در مرتبه سوم، دزد حبس ابد و در مرتبه چهارم کشته میشود.[۱۰۴] در صورت اجتماع چند نوع حدِ مختلف بر یک مجرم، مانند حد شرب خمر، حد سرقت و حد زنا، با توجه به روایت[۱۰۵] حدها به نحوی اجرا میشوند که هیچ یک زمینه اجرای دیگری را از میان نبرد.[۱۰۶] به باور برخی واجب است میان دو حد فاصله شود تا مجرم بهبود یابد.[۱۰۷] بعضی نیز به علت عدم جواز تأخیر اجرای حد، این امر را مستحب دانستهاند.[۱۰۸] امام خمینی تأخیر انداختن حد بعدی را بنابر احتیاطِ واجب جایز نمیداند.[۱۰۹].[۱۱۰]
اجرای حدود
در فقه اسلامی دربارهٔ اجرای حدود مواردی مطرح شده است که عبارتاند از:
- اجرای حدود در عصر غیبت: اجرای حدود در زمان حضور بر عهده امام(ع) و نائبان اوست[۱۱۱] و بر لزوم اجرای آن تأکید شده است[۱۱۲]؛ اما در دوره غیبت امام(ع) بعضی از فقها اجرای حدود را جایز نمیدانند.[۱۱۳] این گروه به دلایلی مانند اجماع و اصل عدم جواز استناد کردهاند.[۱۱۴] در مقابل، برخی با استناد به عموم آیات و روایات و فلسفه مجازات، قائل به جواز شدهاند.[۱۱۵] صاحب جواهر پس از نقد دلایل مخالفان، جواز اجرای حد در عصر غیبت را نظر مشهور دانسته و در آن ادعای عدم خلاف کرده است.[۱۱۶] امام خمینی نیز نظر جواز را پذیرفته[۱۱۷] و بر اجرای حدود تأکید کرده و آن را منوط به دقت، اتقان و تحقق شرایط و مقدمات فراوانی دانسته است.[۱۱۸]
- مجری حدود: طبق نظر مشهور در دوره غیبت امام(ع)، مجتهدان جامع شرایط و عادل مجری حدود شرعیاند.[۱۱۹] امام خمینی نیز اجرای آن را زیر نظر مجتهد عادل جایز میداند[۱۲۰]؛ البته از آنجا که ایشان اجرای حدود را از شئون حکومت میداند[۱۲۱] و در صورت تشکیل حکومت اسلامی به دست یکی از فقها، تبعیت از او را بر فقیهان دیگر واجب برمیشمرد،[۱۲۲] در فرض تشکیل حکومت اسلامی اجرای حدود بر عهده ولی فقیه و کسی خواهد بود که ولی فقیه برای این کار منصوب کرده است.
- موانع اجرای حدود: به باور فقها علاوه بر شرایط عامه و اثبات حد، نباید مانعی برای اجرای حد وجود داشته باشد، و در صورت وجود مانع، اجرای حد منتفی میشود،[۱۲۳] مانند بدی آب و هوا[۱۲۴] یا آماده نبودن مجرم به دلیل بیماری یا حیض در اجرای حد جلد[۱۲۵] یا پناه بردن وی به حرم الهی[۱۲۶] یا بودن در سرزمین دشمن.[۱۲۷] امام خمینی نیز در مواردی که ترس از هلاکتِ مجرم به موجب گرما و سرمای شدید یا حامله بودن وی وجود دارد، اجرای حد را جایز ندانسته است.[۱۲۸] ایشان معتقد است اگر مجازات مجرم سنگسار یا قتل باشد، هرچند بیمار باشد، حد اجرا میشود؛ اما اگر تازیانه باشد تا زمان بهبودی تأخیر انداخته میشود.[۱۲۹] برخی از معاصران، مصلحت حکومتی، وهن دین و بیاحترامی به اسلام را ازجمله عواملی دانستهاند که بر چگونگی اجرای حد تأثیرگذارند.[۱۳۰]
- شیوه اجرای حدود: در اجرای حدود به مقتضای نوع جرم، مجازاتهایی مانند جلد، رجم و قتل تعیین شده است. بعضی از فقها در خصوص مجازات قتل، ضمن جمع میان روایات برای رجم و کشتن با شمشیر موضوعیت قائل نشده و ملاک را خارج شدن روح از بدن دانستهاند.[۱۳۱] دلیل اینان روایاتی است که در آنها قتل به صورت مطلق مطرح شده است[۱۳۲]؛ اما برخی از فقها به موضوعیت قتل با شمشیر نظر دارند و قتل را منحصر در آن میدانند.[۱۳۳] برخی نیز ضمن پذیرش این مبنا قائلاند میتوان با احکام ثانوی آن را تغییر داد[۱۳۴] و اگر اجرای بعضی مجازات مثل رجم، موجب وهن اسلام و بیاحترامی به اصل دین شود، به تشخیص حاکم شرع، قابل تغییر خواهد بود.[۱۳۵] امام خمینی تبدیل رجم به تیرباران را در صورت مفسدهداشتن رجم بدون اشکال میداند[۱۳۶] و مجازات قتل را مطلق بیان میکند و به چگونگی و نوع آن نمیپردازد.[۱۳۷]
- اجرای علنی کیفر: دربارهٔ وجوب یا استحباب حضور عدهای به هنگام اجرای حد، اختلاف نظر وجود دارد. برخی حضور گروهی از مسلمانان را به هنگام اجرای حدزنا، واجب دانستهاند[۱۳۸] و به وجوب امرِ موجود در آیه ﴿وَلْيَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ﴾[۱۳۹] استناد کردهاند.[۱۴۰] برخی دیگر قائل به استحباب این امر شدهاند[۱۴۱] و ضمن ادعای اجماع، به همان آیه استناد کردهاند.[۱۴۲] امام خمینی آگاهکردن مردم و حضور آنان را برای اجرای حد زنا لازم میداند[۱۴۳] و اجرای علنی حد را سبب اصلاح جامعه و پایانیافتن فحشا میخواند.[۱۴۴] در اینکه غیر از حاکم و مجری حد، چند نفر باید حضور پیدا کنند، اختلاف نظر وجود دارد و این امر ناشی از اختلاف برداشت از کلمه «طائفة» در آیه یادشده است. بعضی حداقلِ آن را از باب احتیاط ده نفر،[۱۴۵] بعضی سه نفر[۱۴۶] و عدهای یک نفر[۱۴۷] دانستهاند و برخی نیز مقدار آن را به تشخیص عرف واگذار کردهاند.[۱۴۸] امام خمینی احتیاط واجب را در حضور سه نفر و بیشتر دانسته است[۱۴۹]؛ زیرا از سویی آیه دلالت بر وجوب میکند و از طرف دیگر استحباب حضور، امری اجماعی قلمداد شده است[۱۵۰]؛ هرچند علنیبودن اختصاص به حد زنا دارد و تعمیم آن به سایر مجازاتها نیازمند دلیل است.[۱۵۱].[۱۵۲]
عوامل ساقط شدن حد
توبه و عفو در شرایطی موجب ساقط شدنِ حد بیان شده است:
- توبه: با توجه به اینکه یکی از مهمترین اهدافِ مجازات، اصلاح مجرمان است، توبه با استناد به برخی آیات ﴿إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾[۱۵۳] و ﴿فَمَنْ تَابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ يَتُوبُ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾[۱۵۴]؛ ﴿وَاللَّذَانِ يَأْتِيَانِهَا مِنْكُمْ فَآذُوهُمَا فَإِنْ تَابَا وَأَصْلَحَا فَأَعْرِضُوا عَنْهُمَا إِنَّ اللَّهَ كَانَ تَوَّابًا رَحِيمًا﴾[۱۵۵] و روایات[۱۵۶] اگر پیش از قیام بینه یا اقرار بوده باشد، یکی از موجبات ساقط شدن حد است.[۱۵۷] امام خمینی بر موارد یادشده تصریح کرده است.[۱۵۸]
- عفو: جواز عفو در برخی آیات مطرح شده است ﴿فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِيثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِيَةً يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ وَلَا تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَى خَائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ﴾[۱۵۹]، ﴿خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ﴾[۱۶۰] و فقها با استناد به برخی روایات میان حقالله و حقالناس[۱۶۱] قائل به تفصیل شده و عفو را مخصوص حقالله دانستهاند و سقوط حقالناس را مشروط به اسقاط صاحب حق دانستهاند.[۱۶۲] امام خمینی نیز در حقالله در صورتی که مصلحت اقتضا کند، عفو را جایز دانسته است.[۱۶۳] فقها دربارهٔ عفو در حد سرقت اختلاف نظر دارند. بعضی قائل به عدم جواز عفو[۱۶۴] و بعضی دیگر آن را جایز شمردهاند.[۱۶۵] امام خمینی توبه پیش از قیام بینه و اقرار و نیز عفو و بخشش صاحب مال پیش از دادخو است نزد حاکم را سبب سقوط حد از سارق دانسته است[۱۶۶]؛ اما در حقالله اگر مجرم پس از اقرار توبه کرده باشد، حاکم مخیر میان عفو و اجرای حد چه در رجم و چه در تازیانه است [۱۶۷]؛ ولی بعضی این اختیار در عفو را منحصر به رجم دانستهاند.[۱۶۸] اما اگر پس از قیام بینه توبه کند تنها برخی از فقها قائل به جواز عفو از سوی حاکم شدهاند.[۱۶۹] در حد شرب خمر نیز برخی از فقها معتقدند اگر پس از اثبات جرم، شخص توبه کند، حاکمحق عفو دارد؛ چه طریق اثبات بینه باشد، چه اقرار.[۱۷۰] فقها در این مسئله نیز همانند حد زنا تنها در صورتی که طریق اثباتِ جرم اقرار باشد و مجرم توبه کرده باشد، عفو را جایز دانستهاند.[۱۷۱]
امام خمینی با اینکه در شرابخواری که پس از اقرار توبه کرده است، جواز عفو را بعید ندانسته، در عین حال، احتیاط را اجرای حد دانسته است.[۱۷۲] فقها دربارهٔ عفو از محاربه بحثی نکردهاند و تنها به این نکته اشاره کردهاند که با توجه به آیه ۳۴ سوره مائده، اگر شخص پیش از دستگیری توبه کند، مجازات نمیشود[۱۷۳]؛ هرچند برخی از معاصران به جواز عفو در محاربه پس از دستگیری تصریح کردهاند.[۱۷۴].[۱۷۵]
منابع
پانویس
- ↑ جوهری، الصحاح، ۲/۴۶۲؛ ابنفارس، معجم مقاییس اللغه، ۲/۳.
- ↑ فراهیدی، کتاب العین، ۳/۱۹؛ جوهری، الصحاح، ۲/۴۶۲؛ ابنمنظور، لسان العرب، ۳/۱۴۰.
- ↑ شهید ثانی، مسالک الافهام، ۱۴/۳۲۵؛ طباطبایی، ریاض المسائل، ۱۵/۴۳۳؛ خوانساری، جامع المدارک، ۷/۲.
- ↑ شهید ثانی، مسالک الافهام، ۳۲۶؛ نجفی، جواهر الکلام، ۴۱/۲۵۴.
- ↑ راد، فخرالدین، مقاله «حدود»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۳۱۸.
- ↑ کتاب مقدس، لاویان، ب۱۸، ۶–۱۹.
- ↑ کتاب مقدس، خروج، ب۲۰، ۱۴.
- ↑ کتاب مقدس، تثنیه، ب ۲۲، ۲۳–۲۴.
- ↑ کتاب مقدس، لاویان، ب۲۱، ۹.
- ↑ کتاب مقدس، خروج، ب۲۰، ۱۵؛ کتاب مقدس، تثنیه، ب۵، ۱۹.
- ↑ کتاب مقدس، لاویان، ب۱۸، ۲۲.
- ↑ کتاب مقدس، خروج، ب۲۱، ۱۶؛ پیدایش، ب۱۹.
- ↑ علی، ۱۰/۲۸۰، ۳۲۱ و ۳۲۴.
- ↑ «آمیزش با زنانتان در شب روزهداری برای شما حلال شده است. آنها جامه شما و شما جامه آنهایید. خداوند معلوم داشت که شما با خود نادرستی میورزیدید، بنابراین، از شما در گذشت و شما را بخشود؛ اکنون (میتوانید) با آنان آمیزش کنید و آنچه خداوند برای شما مقرّر داشته است باز جویید، و تا سپیدی سپیدهدم از سیاهی (شب) برای شما آشکار شود (میتوانید) بخورید و بیاشامید؛ سپس روزه را تا شب به پایان رسانید و در حالی که در مسجدها اعتکاف کردهاید از آنان کام مجویید، اینها حدود خداوند است، به آنها نزدیک نشوید. خداوند این چنین آیاتش را برای مردم روشن میگرداند باشد که آنان پرهیزگاری ورزند» سوره بقره، آیه ۱۸۷.
- ↑ «طلاق (رجعی) دوبار است پس از آن یا باید به شایستگی (با زن) زندگی یا (او را) به نیکی رها کرد و شما را روا نیست که از آنچه به آنان دادهاید چیزی بازگیرید -مگر آنکه هر دو بیم کنند که احکام خداوند را بجا نیاورند- و اگر بیم داشتید که آن دو حدود خداوند را بجا نیاورند، در آنچه زن برای آزادی خود میدهد (و شوهر میستاند) گناهی بر آن دو نیست؛ اینها احکام خداوند است از آنها تجاوز نکنید و آنان که از حدود خداوند تجاوز کنند ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۲۹.
- ↑ «اینها حدود خداوند است و آنان که از خداوند و رسول او فرمانبرداری کنند، (خداوند) آنها را به بوستانهایی درمیآورد که از بن آنها جویبارها روان است؛ در آنها جاودانند و این است رستگاری سترگ» سوره نساء، آیه ۱۳.
- ↑ «ای پیامبر! چون زنان را طلاق میدهید، هنگام (آغاز) عدهشان طلاق دهید و حساب عده را نگاه دارید و از خداوند- پروردگارتان- پروا کنید؛ آنان را از خانههاشان بیرون نرانید- و خود نیز بیرون نروند- مگر کار ناشایسته آشکاری کرده باشند و اینها احکام خداوند است و هر که از احکام خداوند پا فراتر نهد بیگمان به خویش ستم کرده است؛ تو نمیدانی، شاید خداوند پس از آن فرمانی (تازه) پیش آورد» سوره طلاق، آیه ۱.
- ↑ «به هر یک از زن و مرد زناکار صد تازیانه بزنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید نباید در دین خداوند بخشایشی بر آن دو به شما دست دهد و هنگام عذابشان باید دستهای از مؤمنان گواه باشند» سوره نور، آیه ۲.
- ↑ «و دست مرد و زن دزد را به سزای آنچه کردهاند به کیفری از سوی خداوند ببرید و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره مائده، آیه ۳۸.
- ↑ «و به کسانی که به زنان پاکدامن تهمت (زنا) میزنند سپس چهار گواه نمیآورند هشتاد تازیانه بزنید و دیگر هرگز گواهی آنان را نپذیرید و آنانند که نافرمانند» سوره نور، آیه ۴.
- ↑ «کیفر کسانی که با خداوند و پیامبرش به جنگ برمیخیزند و در زمین به تبهکاری میکوشند جز این نیست که کشته یا به دار آویخته شوند یا دستها و پاهایشان ناهمتا بریده شود یا از سرزمین خود تبعید گردند؛ این (کیفرها) برای آنان خواری در این جهان است و در جهان واپسین عذابی سترگ خواهند داشت» سوره مائده، آیه ۳۳.
- ↑ طوسی، تهذیب الاحکام، ۱۰/۲؛ طوسی، ال استبصار، ۴/۲۰۰؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۲۸/۹.
- ↑ مفید، المقنعه، ۷۷۳؛ طوسی، الخلاف، ۵/۳۶۵، طوسی، المبسوط، ۸/۲؛ نجفی، جواهر الکلام، ۴۱/۲۵۴.
- ↑ نجفی، جواهر الکلام، ۴۱/۱۵۵–۱۵۹؛ خوانساری، جامع المدارک، ۵/۴۱۱–۴۱۴.
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۳۲.
- ↑ امام خمینی، استفتائات، ۳/۴۴۸.
- ↑ راد، فخرالدین، مقاله «حدود»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۳۱۸.
- ↑ «به هر یک از زن و مرد زناکار صد تازیانه بزنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید نباید در دین خداوند بخشایشی بر آن دو به شما دست دهد و هنگام عذابشان باید دستهای از مؤمنان گواه باشند» سوره نور، آیه ۲.
- ↑ «و به کسانی که به زنان پاکدامن تهمت (زنا) میزنند سپس چهار گواه نمیآورند هشتاد تازیانه بزنید و دیگر هرگز گواهی آنان را نپذیرید و آنانند که نافرمانند» سوره نور، آیه ۴.
- ↑ «و دست مرد و زن دزد را به سزای آنچه کردهاند به کیفری از سوی خداوند ببرید و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره مائده، آیه ۳۸.
- ↑ «به هر یک از زن و مرد زناکار صد تازیانه بزنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید نباید در دین خداوند بخشایشی بر آن دو به شما دست دهد و هنگام عذابشان باید دستهای از مؤمنان گواه باشند» سوره نور، آیه ۲.
- ↑ کلینی، الکافی، ۷/۱۷۴؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۲۸/۱۲.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۲۸/۱۳.
- ↑ کلینی، الکافی، ۷/۲۵۴؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۲۸/۴۷.
- ↑ مقیمی حاجی، فلسفه مجازات در اسلام۱، ۱۱۷.
- ↑ امام خمینی، کشف اسرار، ۲۷۴.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۳۶.
- ↑ راد، فخرالدین، مقاله «حدود»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۳۱۸.
- ↑ حلی، محقق، شرائع الاسلام، ۴/۱۳۶؛ نجفی، جواهر الکلام، ۴۱/۲۵۵.
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۳۲–۴۶۹.
- ↑ «به هر یک از زن و مرد زناکار صد تازیانه بزنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید نباید در دین خداوند بخشایشی بر آن دو به شما دست دهد و هنگام عذابشان باید دستهای از مؤمنان گواه باشند» سوره نور، آیه ۲.
- ↑ «و به کسانی که به زنان پاکدامن تهمت (زنا) میزنند سپس چهار گواه نمیآورند هشتاد تازیانه بزنید و دیگر هرگز گواهی آنان را نپذیرید و آنانند که نافرمانند» سوره نور، آیه ۴.
- ↑ «و دست مرد و زن دزد را به سزای آنچه کردهاند به کیفری از سوی خداوند ببرید و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره مائده، آیه ۳۸.
- ↑ «کیفر کسانی که با خداوند و پیامبرش به جنگ برمیخیزند و در زمین به تبهکاری میکوشند جز این نیست که کشته یا به دار آویخته شوند یا دستها و پاهایشان ناهمتا بریده شود یا از سرزمین خود تبعید گردند؛ این (کیفرها) برای آنان خواری در این جهان است و در جهان واپسین عذابی سترگ خواهند داشت» سوره مائده، آیه ۳۳.
- ↑ «بر آن کسان که پس از ایمان به خداوند کفر ورزند- نه آن کسان که وادار (به اظهار کفر) شدهاند و دلشان به ایمان گرم است بلکه آن کسان که دل به کفر دهند- خشمی از خداوند خواهد بود و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره نحل، آیه ۱۰۶.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۲۸/۱۷۱، ۲۲۰، ۳۲۳ و ۳۳۷.
- ↑ حلی، محقق، شرائع الاسلام، ۴/۱۳۶؛ شهید ثانی، مسالک الافهام، ۱۴/۳۲۷.
- ↑ خویی، موسوعة الامامالخوئی، ۴۱/۲۰۳؛ وحید خراسانی، منهاج الصالحین، ۳/۴۷۶.
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۶۹.
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۵۲.
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله ۲/۴۴۷.
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۴۸.
- ↑ طوسی، النهایه، ۶۹۲؛ نجفی، جواهر الکلام، ۴۱/۳۰۹؛ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۳۹–۴۴۰.
- ↑ راد، فخرالدین، مقاله «حدود»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۳۱۸.
- ↑ حلی، علامه، تحریر، ۵/۳۰۳؛ نجفی، جواهر الکلام، ۴۱/۲۶۲ و ۴۵۰؛ خویی، موسوعة الامامالخوئی، ۴۱/۲۰۷–۲۰۹.
- ↑ طباطبایی، ریاض المسائل، ۱۵/۴۳۵.
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۳۳.
- ↑ طوسی، المبسوط، ۸/۳۷؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۲۸/۵۰؛ نجفی، جواهر الکلام، ۴۱/۳۱۳–۳۱۴، ۴۰۰، ۴۶۰ و ۴۸۹؛ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۵۵.
- ↑ شهید ثانی، مسالک، ۱۴/۴۹۱؛ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۶۰–۴۶۲.
- ↑ فخرالدین راد|راد، فخرالدین، حدود (مقاله)|مقاله «حدود»، دانشنامه امام خمینی ج۴ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۳۱۸.
- ↑ نجفی، جواهر الکلام، ۴۱/۲۷۹، ۳۷۶–۳۷۷ و ۴۵۵؛ خویی، موسوعة الامامالخوئی، ۴۱/۲۱۰–۲۱۱.
- ↑ حلی، محقق، المختصر، ۱/۲۱۴؛ حلی، علامه، تحریر، ۵/۳۱۲؛ نجفی، جواهر الکلام، ۴۱/۲۷۹، ۳۷۶ و ۴۵۵.
- ↑ نجفی، جواهر الکلام، ۴۱/۲۸۰.
- ↑ طوسی، الخلاف، ۵/۳۷۷؛ طوسی، المبسوط، ۸/۴؛ شهید ثانی، مسالک، ۱۴/۳۴۱.
- ↑ شهید ثانی، الروضة البهیه، ۹/۳۴–۳۵؛ منتظری، کتاب الحدود، ۲۸؛ موسوی اردبیلی، فقه الحدود و التعزیرات، ۱/۲۷۲.
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۳۶.
- ↑ مفید، المقنعه، ۷۹۲، طوسی، المبسوط، ۸/۶۱؛ حلی، محقق، شرائع الاسلام، ۴/۱۴۸، ۱۵۴ و ۱۵۶.
- ↑ خویی، موسوعة الامامالخوئی، ۴۱/۳۰۴، ۳۲۰، ۳۳۰ و ۳۶۳.
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۴۷، ۴۵۱ و ۴۵۵.
- ↑ حلی، محقق، شرائع الاسلام، ۴/۱۶۷؛ شهید اول، الدروس الشرعیة فی فقه الإمامیه، ۲/۶۰.
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۶۸.
- ↑ طوسی، المبسوط، ۸/۹؛ فاضل هندی، کشف اللثام، ۱۰/۴۲۳؛ خویی، موسوعة الامامالخوئی، ۴۱/۲۱۷.
- ↑ حلی، محقق، شرائع الاسلام، ۴/۱۳۹؛ شهید اول، الدروس الشرعیة فی فقه الإمامیه، ۲/۱۳۶؛ خویی، موسوعة الامامالخوئی، ۴۱/۱۴۵.
- ↑ طوسی، تهذیب، ۶/۲۶۴؛ طوسی، ال استبصار، ۳/۲۳؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۲۷/۳۵۱.
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۳۷.
- ↑ طوسی، النهایه، ۶۹۱–۶۹۲؛ فاضل آبی، کشف الرموز، ۲/۴۹۶.
- ↑ نجفی، جواهر الکلام، ۴۰/۸۸.
- ↑ «به هر یک از زن و مرد زناکار صد تازیانه بزنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید نباید در دین خداوند بخشایشی بر آن دو به شما دست دهد و هنگام عذابشان باید دستهای از مؤمنان گواه باشند» سوره نور، آیه ۲.
- ↑ «و دست مرد و زن دزد را به سزای آنچه کردهاند به کیفری از سوی خداوند ببرید و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره مائده، آیه ۳۸.
- ↑ صدوق، من لایحضره الفقیه، ۳/۱۰۷–۱۰۸؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۲۷/۲۷۴.
- ↑ طباطبایی، ریاض المسائل، ۱۵/۳۲.
- ↑ طوسی، الخلاف، ۶/۲۴۲؛ حلی، علامه، مختلف الشیعه، ۸/۴۰۰.
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۳۸۷ و ۴۴۵.
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۴۵.
- ↑ راد، فخرالدین، مقاله «حدود»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۳۱۸.
- ↑ بجنوردی، القواعد الفقهیه، ۳/۹۸.
- ↑ نجفی، جواهر الکلام، ۲۹/۲۴۸؛ سبزواری، مهذّب الأحکام، ۲۷/۲۲۶.
- ↑ طباطبایی، ریاض المسائل، ۱۶/۱۴۷.
- ↑ صدوق، من لایحضره الفقیه، ۴/۷۴؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۲۸/۴۷.
- ↑ خویی، موسوعة الامامالخوئی، ۴۱/۱۸۷ و ۲۰۹.
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۳۳–۴۳۴؛ امام خمینی، الطهاره، ۴/۲۶۹.
- ↑ راد، فخرالدین، مقاله «حدود»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۳۱۸.
- ↑ حلی، علامه، مختلف الشیعه، ۹/۱۷۶.
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۴۱.
- ↑ ابنادریس، السرائر، ۳/۴۴۲، ۴۶۱، ۴۷۷ و ۵۱۹؛ شهید ثانی، مسالک الافهام، ۱۴/۳۷۱.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۲۸/۱۹.
- ↑ ابنزهره، غنیة النزوع، ۴۲۹.
- ↑ طوسی، الخلاف، ۵/۴۰۸.
- ↑ ابنزهره، غنیة النزوع، ۴۲۱، ۴۲۶ و ۴۲۸؛ طباطبایی، ریاض المسائل، ۱۶/۱۴–۱۵؛ موسوی اردبیلی، فقه الحدود و التعزیرات، ۱/۴۹۴.
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۴۱ و ۴۶۴.
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۵۱ و ۴۷۰.
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۴۷.
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۵۶.
- ↑ نجفی، جواهر الکلام، ۴۱/۵۲۸–۵۳۴؛ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۶۴.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۲۸/۳۴.
- ↑ طوسی، النهایه، ۷۰۲؛ حلی، محقق، شرائع الاسلام، ۴/۱۴۳.
- ↑ طوسی، النهایه، ۶۹۹؛ ابنبراج، المهذب، ۲/۵۲۷.
- ↑ ابنادریس، السرائر، ۳/۴۵۱؛ نجفی، جواهر الکلام، ۴۱/۳۴۶.
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۴۲.
- ↑ راد، فخرالدین، مقاله «حدود»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۳۱۸.
- ↑ حلی، محقق، شرائع الاسلام، ۱/۳۱۲؛ نجفی، جواهر الکلام، ۲۱/۳۸۶.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۲۸/۱۱.
- ↑ حلی، محقق، شرائع الاسلام، ۱/۳۱۲؛ حلی، محقق، المختصر، ۱/۱۱۵.
- ↑ ابنادریس، السرائر، ۲/۲۴–۲۵؛ خوانساری، جامع المدارک، ۵/۴۱۱.
- ↑ مفید، المقنعه، ۸۱۰؛ سلاّر، المراسم العلویة، ۲۶۱؛ حلبی، الکافی فی الفقه، ۴۲۳–۴۲۴.
- ↑ نجفی، جواهر الکلام، ۲۱/۳۹۴.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ۵۱–۵۲؛ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۴۵۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۲۴۷.
- ↑ نجفی، جواهر الکلام، ۲۱/۳۹۴.
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۴۵۹؛ امام خمینی، البیع، ۲/۶۲۴–۶۲۵؛ امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۲۶۵.
- ↑ امام خمینی، البیع، ۲/۶۱۸–۶۱۹ و ۶۳۲.
- ↑ امام خمینی، البیع، ۲/۶۲۴.
- ↑ طوسی، النهایه، ۷۰۱؛ ابنبراج، المهذب، ۲/۵۲۹؛ حلی، علامه، تحریر، ۵/۳۷۰؛ نجفی، جواهر الکلام، ۴۱/۳۴۳؛ موسوی اردبیلی، فقه الحدود و التعزیرات، ۱/۵۴۲.
- ↑ کلینی، الکافی، ۷/۲۱۷؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۲۸/۲۱.
- ↑ طوسی، تهذیب، ۱۰/۴۷.
- ↑ صدوق، من لایحضره الفقیه، ۲/۲۰۵.
- ↑ طوسی، تهذیب الاحکام، ۱۰/۴۰؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۲۸/۲۴.
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۴۱–۴۴۲؛ امام خمینی، استفتائات، ۳/۴۴۹.
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۴۱.
- ↑ مکارم شیرازی، استفتائات جدید، ۳/۳۶۱؛ علوی گرگانی، اجوبة المسائل، ۵۱۷.
- ↑ طوسی، ال استبصار، ۴/۲۰۹؛ حلی، علامه، مختلف الشیعه، ۹/۱۴۷؛ شهید ثانی، الروضة البهیه، ۱۰/۶۷.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۲۸/۱۰۹.
- ↑ گلپایگانی، الدرّ المنضود فی احکام الحدود، ۱/۲۵۰.
- ↑ مکارم شیرازی، استفتائات جدید، ۳/۳۶۱–۳۶۲.
- ↑ علوی گرگانی، اجوبة المسائل، ۵۱۷.
- ↑ امام خمینی، رهتوشه، ۵۳.
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۳۹.
- ↑ مفید، المقنعه، ۷۸۰؛ ابنادریس، السرائر، ۳/۴۵۳؛ حلی، علامه، قواعد الاحکام، ۳/۵۲۹–۵۳۰؛ خویی، موسوعة الامامالخوئی، ۴۱/۲۶۸.
- ↑ نور، ۲.
- ↑ ابنادریس، السرائر، ۳/۴۵۳.
- ↑ طوسی، المبسوط، ۸/۸؛ حلی، محقق، شرائع الاسلام، ۴/۱۴۴.
- ↑ طوسی، الخلاف، ۵/۳۷۴.
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۴۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۸/۳۳۲.
- ↑ طوسی، الخلاف، ۵/۳۷۴.
- ↑ ابنادریس، السرائر، ۳/۴۵۴؛ شهید ثانی، حاشیهٔ الارشاد، ۴/۲۰۱.
- ↑ حلی، محقق، المختصر، ۱/۲۱۷؛ فاضل مقداد، کنز العرفان، ۲/۳۴۲.
- ↑ حلی، علامه، مختلف الشیعه، ۹/۱۷۰؛ شهید ثانی، الروضة البهیه، ۹/۹۶.
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۴۳.
- ↑ فاضل لنکرانی، تفصیل الشریعة، ۲۳۶؛ مؤمن قمی، مبانی تحریر الوسیله ـ کتاب الحدود، ۲۸۳.
- ↑ منتظری، مجازاتهای اسلامی، ۱۰۴.
- ↑ راد، فخرالدین، مقاله «حدود»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۳۱۸.
- ↑ «جز آن کسان که پیش از آنکه بر آنان دست یابید توبه کرده باشند، پس بدانید که خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره مائده، آیه ۳۴.
- ↑ «و هر کس پس از ستم کردن خویش توبه کند و به راه آید بیگمان خداوند توبه او را میپذیرد که خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره مائده، آیه ۳۹.
- ↑ «و از میان شما آن دو تن (زن و مرد) را که آن (زنا) را انجام میدهند بیازارید و اگر توبه کنند و به راه آیند از ایشان دست باز دارید که بیگمان خداوند توبهپذیری بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۱۶.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۲۸/۳۶–۳۷.
- ↑ طوسی، الخلاف، ۵/۴۶۸؛ نجفی، جواهر الکلام، ۴۱/۵۳۹.
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۳۹.
- ↑ «پس، برای پیمانشکنی لعنتشان کردیم و دلهاشان را سخت گردانیدیم زیرا عبارات (کتاب آسمانی) را از جای خویش پس و پیش میکردند و بخشی از آنچه را بدیشان یادآور شده بودند از یاد بردند و تو پیوسته از خیانت آنان- جز شمار اندکی از ایشان- آگاهی مییابی؛ آنان را ببخشای و درگذر! بیگمان خداوند نیکوکاران را دوست میدارد» سوره مائده، آیه ۱۳.
- ↑ «گذشت را در پیش گیر و به نیکی فرمان ده و از نادانان روی بگردان!» سوره اعراف، آیه ۱۹۹.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۲۸/۴۰.
- ↑ طباطبایی، ریاض المسائل، ۱۵/۴۶۰؛ فاضل هندی، کشف اللثام، ۱۰/۴۲۱.
- ↑ امام خمینی، استفتائات، ۳/۴۵۱.
- ↑ حلّی، محقق، المختصر، ۱/۲۲۳؛ نجفی، جواهر الکلام، ۴۱/۵۴۰.
- ↑ طوسی، النهایه، ۷۱۸؛ ابنزهره، غنیة النزوع، ۴۳۴.
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۶۴–۴۶۵.
- ↑ طباطبایی، ریاض المسائل، ۱۵/۴۵۸.
- ↑ ابنادریس، السرائر، ۳/۴۴۴.
- ↑ مفید، المقنعه، ۷۷۷؛ حلبی، الکافی فی الفقه، ۴۰۷.
- ↑ حلبی، الکافی فی الفقه، ۴۱۳.
- ↑ طوسی، النهایه، ۷۱۴؛ حلی، علامه، مختلف الشیعه، ۹/۲۰۶.
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۵۶.
- ↑ حلی، علامه، تحریر، ۵/۳۸۲؛ اردبیلی، مجمع الفائدة و البرهان، ۱۳/۲۹۸؛ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۶۸.
- ↑ گنجینه استفتائات قضایی، سؤال ۵۷۲۴.
- ↑ راد، فخرالدین، مقاله «حدود»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۳۱۸.