نفی برده‌داری در معارف و سیره معصوم: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = برده‌داری | عنوان مدخل = برده‌داری | مداخل مرتبط = نفی برده‌داری در معارف و سیره معصوم | پرسش مرتبط = }} ==برخورد با مسئله بردگی در سیره معصومان{{عم}}== در گذشته یکی از نتایج جنگ‌ها در تمام دنیا به‌برده‌گرفت...» ایجاد کرد)
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۱۸: خط ۱۸:
[[معصومان]] خود نیز بسیاری از بردگان را می‌خریدند و آزاد می‌کردند و در [[تاریخ]] کمتر می‌یابیم یا اصلاً نمی‌بینیم که معصومی برده‌ای را بفروشد؛ بلکه با خرید بردگان و [[تربیت]] آنان، پس از مدتی، آنها را آزاد می‌کردند. در [[روایت]] است که [[امام علی]]{{ع}} با تلاش و [[کسب درآمد]] با کار دستی، هزار برده را [[آزاد]] کرد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۵، ص‌۷۴؛ ج‌۸، ص‌۱۶۳‌-۱۶۴؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج‌۶، ص‌۳۲۶؛ احمد بن محمد برقی، المحاسن، ج‌۲، ص‌۶۲۴: {{متن حدیث|عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} أَنَّ عَلِيّاً{{ع}} أَعْتَقَ أَلْفَ مَمْلُوكٍ مِنْ كَدِّ يَدِهِ‌}}.</ref>. امام علی{{ع}} در [[وصیت‌نامه]] خود تعدادی از [[بردگان]] خود را به‌طور مشروط آزاد کرد. بردگانی را که [[مسئول]] بخشی از منطقه [[ینبع]] بودند، بعد از پنج سال [[کار در مزرعه]]<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۶، ص‌۱۷۹: {{متن حدیث|أَوْصَى أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ{{ع}} فَقَالَ إِنَّ أَبَا نَيْزَرَ وَ رَبَاحاً وَ جُبَيْراً عَتَقُوا عَلَى أَنْ يَعْمَلُوا فِي الْمَالِ خَمْسَ سِنِينَ‌}}.</ref>- که گویا نخل‌ها دیگر نیازی به [[مراقبت]] نداشته باشند - آزاد کرد. حضرت در همین وصیت‌نامه تمام کنیزان خود را آزاد کرد و کسانی را که آبستن بودند، سهم فرزندانشان قرار داد و فرمود در صورتی که فرزندانشان بمیرند، آزاد خواهند شد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۷، ص۵۰؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۹، ص۱۴۸.</ref>. [[امام سجاد]]{{ع}} کنیزی که ابریق را به [[صورت حضرت]] زد و به ایشان آسیب رساند، آزاد کرد<ref>قاضی نعمان، شرح الأخبار، ج۳، ص۲۵۹.</ref>.
[[معصومان]] خود نیز بسیاری از بردگان را می‌خریدند و آزاد می‌کردند و در [[تاریخ]] کمتر می‌یابیم یا اصلاً نمی‌بینیم که معصومی برده‌ای را بفروشد؛ بلکه با خرید بردگان و [[تربیت]] آنان، پس از مدتی، آنها را آزاد می‌کردند. در [[روایت]] است که [[امام علی]]{{ع}} با تلاش و [[کسب درآمد]] با کار دستی، هزار برده را [[آزاد]] کرد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۵، ص‌۷۴؛ ج‌۸، ص‌۱۶۳‌-۱۶۴؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج‌۶، ص‌۳۲۶؛ احمد بن محمد برقی، المحاسن، ج‌۲، ص‌۶۲۴: {{متن حدیث|عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} أَنَّ عَلِيّاً{{ع}} أَعْتَقَ أَلْفَ مَمْلُوكٍ مِنْ كَدِّ يَدِهِ‌}}.</ref>. امام علی{{ع}} در [[وصیت‌نامه]] خود تعدادی از [[بردگان]] خود را به‌طور مشروط آزاد کرد. بردگانی را که [[مسئول]] بخشی از منطقه [[ینبع]] بودند، بعد از پنج سال [[کار در مزرعه]]<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۶، ص‌۱۷۹: {{متن حدیث|أَوْصَى أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ{{ع}} فَقَالَ إِنَّ أَبَا نَيْزَرَ وَ رَبَاحاً وَ جُبَيْراً عَتَقُوا عَلَى أَنْ يَعْمَلُوا فِي الْمَالِ خَمْسَ سِنِينَ‌}}.</ref>- که گویا نخل‌ها دیگر نیازی به [[مراقبت]] نداشته باشند - آزاد کرد. حضرت در همین وصیت‌نامه تمام کنیزان خود را آزاد کرد و کسانی را که آبستن بودند، سهم فرزندانشان قرار داد و فرمود در صورتی که فرزندانشان بمیرند، آزاد خواهند شد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۷، ص۵۰؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۹، ص۱۴۸.</ref>. [[امام سجاد]]{{ع}} کنیزی که ابریق را به [[صورت حضرت]] زد و به ایشان آسیب رساند، آزاد کرد<ref>قاضی نعمان، شرح الأخبار، ج۳، ص۲۵۹.</ref>.
[[معصومان]]{{عم}} گاهی شرط [[آزادی بردگان]] را مسلمان‌شدن آنان قرار می‌دادند؛ همان‌گونه که [[امام صادق]]{{ع}} [[غلام]] سندی خود را به این شرط آزاد کرد و [[قرارداد]] آن را نوشت و برخی [[باورهای اسلامی]] را در آن قرارداد گنجاند<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۶، ص‌۱۸۱.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره نظامی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره نظامی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۴۹</ref>.
[[معصومان]]{{عم}} گاهی شرط [[آزادی بردگان]] را مسلمان‌شدن آنان قرار می‌دادند؛ همان‌گونه که [[امام صادق]]{{ع}} [[غلام]] سندی خود را به این شرط آزاد کرد و [[قرارداد]] آن را نوشت و برخی [[باورهای اسلامی]] را در آن قرارداد گنجاند<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۶، ص‌۱۸۱.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره نظامی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره نظامی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۴۹</ref>.
===[[احترام]] به [[امان]] [[بنده]] در [[نبرد]]===
نه‌تنها افراد [[آزاد]] [[مسلمان]] می‌توانند در نبرد به دیگران [[پناه]] دهند، بلکه [[بردگان]] مسلمان نیز در هنگام نبرد از [[حقوقی]] مشابه با دیگران برخوردارند. [[امام صادق]]{{ع}} می‌فرماید: علی{{ع}} امان بنده‌ای را برای یکی از حصن‌ها پذیرفت و فرمود: بنده (برده) هم از [[مؤمنان]] است که [[تعهد]] و امان وی برای دیگران، پذیرفته می‌شود<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۳۱؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۱۴۰.</ref>. در [[کتب فقهی]] برای پذیرش امان افراد دو شرط در نظر گرفته‌اند. [[شهید]] در لمعه می‌نویسد: امان ممکن است از هر یک از افراد مسلمان یا [[امام]] [[مسلمین]] یا [[نماینده]] وی باشد؛ ولی شرط آن این است که اولاً قبل از [[اسارت]] باشد و ثانیاً دارای [[مفسده]] نباشد، بنابراین [[امان‌دادن]] به جاسوس درست نیست<ref>شهید اول، اللمعة الدمشقیة فی فقه الإمامیه، ص‌۸۲.</ref>.
[[شیخ طوسی]] و دیگران در بحث [[اهل ذمه]]، از جمله شرایط آن را مطلع‌نکردن [[دشمن]] بر عورات (نارسایی‌های نظامی و داخلی) [[مسلمانان]] ذکر کرده و این شرط را مخالف امان دانسته است<ref>شیخ طوسی، المبسوط فی فقه الإمامیه، ج‌۲، ص‌۴۳.</ref>؛ البته باید توجه داشت که نباید به بهانه امان [[فریب]] دشمن را خورد. در [[روایات]] از [[پیامبر]]{{صل}} نقل شده است: {{متن حدیث|لَا يُلْسَعُ الْمُؤْمِنُ مِنْ جُحْرٍ مَرَّتَيْنِ‌}}<ref>شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۳۷۸؛ همو، علل الشرائع، ج۱، ص۴۹.</ref>: [[مؤمن]] از یک سوراخ دو بار گزیده نمی‌شود». این خبر از امام صادق{{ع}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۲۴۱.</ref> هم نقل شده و در [[نقلی]] از پیامبر{{صل}} «لایُلدَغ» آمده است<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۲۴۱، حاشیه؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، صص۱۱۱ و۳۰۹؛ محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، ج۵، ص‌۲۲۷۱؛ مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، ج۴، ص‌۲۲۹۵؛ احمد بن حنبل، مسند أحمد بن حنبل، ج۲، ص‌۱۱۵.</ref> که به معنای «لا یُلسَعُ» گرفته‌اند. «لسع» به معنای گزیدن مار و کژدم است و «جُحر» به لانه مار، سوسمار و موش گفته می‌شود<ref>محمدصالح مازندرانی، شرح الکافی، ج۹، ص۱۷۲؛ خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۱، ص۳۳۵.</ref>. این سخن را [[پیامبر]]{{صل}} وقتی فرمود که ابو‌عزّۀ جُمَحی [[شاعر]] در [[جنگ بدر]] [[اسیر]] شد و [[امان]] خواست و [[رسول خدا]]{{صل}} او را [[آزاد]] کرد به شرط آنکه بر ضد [[مسلمانان]] [[شعر]] نگوید، او پذیرفت؛ ولی دوباره در [[جنگ احد]] شرکت کرد و بر ضد مسلمانان شعر ‌‌گفت، دوباره اسیر شد و شروع به التماس کرد. پیامبر{{صل}} فرمودند: [[مؤمن]] از یک سوراخ دو بار گزیده نمی‌شود و دستور داد گردن او را زدند<ref>شیخ طوسی، الخلاف، ج‌۴، ص‌۱۹۳؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، صص۱۱۱ و ۳۰۹؛ ابوعبدالله مصعب بن عبدالله زبیری، نسب قریش، ص‌۳۹۸؛ ابن‌ابی‌جمهور احسائی، عوالی اللئالی، ج۱، ص۲۲۸؛ علامه حلی، نهج الحق و کشف الصدق، ص۵۲۰؛ قطب‌الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۱۴۹.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره نظامی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره نظامی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۷۰</ref>.
===[[احکام]] [[اسیران]] [[دشمن]]===
[[امام صادق]]{{ع}} درباره [[حکم]] اسیر می‌فرمود: برای [[اسیر جنگی]] دو حکم وجود دارد:
حکم اول: هنگامی که [[جنگ]] ادامه دارد و ابزارهای [[جنگی]] کنار گذاشته نشده است و مجروحان بی‌تحرک و [[ناتوان]] نشده‌اند. در این صورت اگر فردی اسیر گرفته شود، [[امام]] مخیّر است می‌تواند او را گردن بزند یا اگر خواست، با قطعِ دست و پای وی برعکس، مانع فعالیت او بشود تا در [[خون]] خود بغلتد و از [[دنیا]] برود و این حکم خداست که می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«کیفر کسانی که با خداوند و پیامبرش به جنگ برمی‌خیزند و در زمین به تبهکاری می‌کوشند جز این نیست که کشته یا به دار آویخته شوند یا دست‌ها و پاهایشان ناهمتا بریده شود یا از سرزمین خود تبعید گردند؛ این (کیفرها) برای آنان خواری در این جهان است و در جهان واپسین عذابی سترگ خواهند داشت» سوره مائده، آیه ۳۳.</ref>.
[[راوی]] می‌پرسد: منظور از {{متن قرآن|أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ}} چیست؟ حضرت می‌فرماید: این است که به او [[حمله]] شود تا بگریزد؛ اما اگر [[سپاه]] به او دست یافت، [[حکم]] وی همان است که در [[آیه]] آمده است.
حکم دوم: این است که [[جنگ]] فروکش کرده باشد و افراد از تحرک باز بمانند. اسیرانی که در این [[زمان]] گرفته می‌شوند، [[امام]] مخیّر است آنان را [[آزاد]] کند یا اگر خواست فدیه بگیرد یا آنان را به عنوان برده برگزیند<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۵، ص‌۳۲.</ref>.
البته نوعی ناهماهنگی در این [[روایت]] وجود دارد. بخش اول مربوط به [[باغیان]] است و بخش دوم مربوط به [[کافران]] که امکان برده‌گرفتن آنان وجود دارد؛ درحالی‌که برابر [[سیره علوی]]، نمی‌توان از باغیان [[مسلمان]] برده گرفت.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره نظامی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره نظامی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۷۲</ref>.
===[[تشویق]] برای [[رهایی]] [[بردگان]]===
یکی از [[جنگ‌های رسول خدا]]{{صل}} جنگ [[طائف]] بود. [[شهر طائف]] مدتی در محاصره بود تا مردمانش [[تسلیم]] شوند. [[پیامبر]]{{صل}} دستور جالبی برای تشویق بردگان به [[آزادی]] صادر کرد و فرمود: هر برده‌ای که پیش از اربابش از حصار طائف خارج شود و به سوی ما بیاید، آزاد است؛ اما کسانی که بعد از ارباب خود تسلیم شوند، همچنان برده خواهند بود<ref>شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج‌، ص‌۱۵۲: {{متن حدیث|أَيُّمَا عَبْدٍ خَرَجَ إِلَيْنَا قَبْلَ مَوْلَاهُ فَهُوَ حُرٌّ وَ أَيُّمَا عَبْدٍ خَرَجَ إِلَيْنَا بَعْدَ مَوْلَاهُ فَهُوَ عَبْدٌ}}.</ref>. این [[فرمان]] نتیجه خوبی برای تلاش بردگان برای آزادی داشت. بیش از ده نفر نزد [[مسلمانان]] آمدند که از جمله آنان [[ابوبکره]] بود<ref>ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۲۰؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۳، ص۹۳۱.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره نظامی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره نظامی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۷۳</ref>.
===وصیت‌کردن به آزادسازی برده===
در [[فرهنگ]] [[اهل‌بیت]] [[آزادی برده]] چنان اهمیت دارد که گاهی [[شیعیان]] به مقدار ثلث [[مال]] خود را به آزادکردن برده اختصاص می‌دادند. دراین‌باره سؤال‌های متعددی از [[معصومان]] پرسیده شده است. سماعه از [[امام صادق]]{{ع}} می‌پرسد: شخصی [[وصیت]] کرده از یک‌سوم مالش برده‌ای را به پانصد درهم آزاد کنند. آنان برده‌ای که کمتر از پانصد درهم بود خریداری کرده‌اند و مقداری از آن [[پول]] اضافه آمده است با آن چه کنند؟ نظر شما چیست؟ حضرت فرمود: آن مقدار اضافی را قبل از [[آزادی]] به همان برده بدهند و بعد او را [[آزاد]] کنند<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۷، ص‌۱۹.</ref>. [[کلینی]] دراین‌باره چهارده خبر در باب «مَن أوصَی بعِتقِ رَقَبة»... نقل کرده است<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۷، ص۱۶، احادیث ۱۵ و ۱۰۱۸.</ref>.
اینها همه از توجه [[معصومان]] و [[شیعیان]] به [[آزادی بردگان]] دارد.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره نظامی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره نظامی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۷۳</ref>.
===آزادی بردگان [[امام باقر]]{{ع}}===
امام باقر{{ع}} [[بردگان]] متعددی داشتند. بدیهی است که از آنها برای انجام کارهایی مانند [[کشاورزی]] و کارگری استفاده می‌کرد و بعد از مدتی آنان را آزاد می‌فرمود. درباره آزادی بردگانِ امام باقر{{ع}} دو نقل موجود است که می‌توان آن دو را مکمل یکدیگر دانست:
#آن حضرت بخشی از بردگان خود را قبل از [[مرگ]] آزاد کرد. کلینی در کافی و دیگر نویسندگان [[کتب اربعه]] از وی نقل کرده‌اند که امام باقر{{ع}} در هنگام مرگش [[بندگان]] [[شرور]] خود را آزاد کرد و افراد خوب آنان را نگه داشت. فرزندش [[امام صادق]]{{ع}} پرسید: پدر اینها را آزاد می‌کنی و اینها را نگه می‌داری؟ فرمود: آنان از سوی من [[آزار]] دیده‌اند. این آزادی در برابر آن آزاری است که دیده‌اند<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۷، ص‌۵۵؛ شیخ صدوق، من لا‌یحضره الفقیه، ج‌۴، ص‌۲۳۱؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج‌۹، صص‌۲۳۲ و ۲۴۶: {{متن حدیث|أَعْتَقَ أَبُو جَعْفَرٍ{{ع}} مِنْ غِلْمَانِهِ عِنْدَ مَوْتِهِ شِرَارَهُمْ وَ أَمْسَكَ خِيَارَهُمْ فَقُلْتُ يَا أَبَتِ تُعْتِقُ هَؤُلَاءِ وَ تُمْسِكُ هَؤُلَاءِ فَقَالَ إِنَّهُمْ قَدْ أَصَابُوا مِنِّي ضُرّاً فَيَكُونُ هَذَا بِهَذَا}}.</ref>.
#در نقل دوم که دارای چند سند مختلف است، چنین گزارش شده، که امام صادق{{ع}} فرمود: امام باقر{{ع}} در‌حالی از [[دنیا]] رفت که شصت برده و [[غلام]]<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۷، ص‌۵۵: {{متن حدیث|إِنَّ أَبَا جَعْفَرٍ{{ع}} مَاتَ وَ تَرَكَ سِتِّينَ غُلَاماً فَأَعْتَقَ ثُلُثَهُمْ فَأَقْرَعْتُ بَيْنَهُمْ فَأَخْرَجْتُ عِشْرِينَ فَأَعْتَقْتُهُمْ}}.</ref> به جای گذاشت. یک‌سوم آنان را آزاد کرد (در [[وصیت]] خود) و من بین آنان قرعه زدم و یک‌سوم آنان را (که بیست برده بود) [[آزاد]] کردم<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۷، ص‌۱۸؛ احمد بن محمد برقی، المحاسن، ج‌۲، ص‌۶۲۴؛ شیخ صدوق، من لا‌یحضره الفقیه، ج‌۳، ص‌۱۱۹؛ ج‌۴، ص‌۲۱۵؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج‌۶، ص‌۲۴۰؛ ج‌۸، ص‌۲۳۴؛ ج‌۹، ص‌۲۲۰.</ref>.
اینها همه از [[عنایت]] [[معصومان]] به [[آزادی بردگان]] حکایت دارد و [[کرامت]] و [[بزرگواری]] ایشان را نشان می‌دهد که به دنبال [[انتقام]] و مچ‌گیری و [[سختگیری]] بر افراد نبودند.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره نظامی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره نظامی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۷۴</ref>.


== منابع ==
== منابع ==

نسخهٔ ‏۲۳ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۲۶

برخورد با مسئله بردگی در سیره معصومان(ع)

در گذشته یکی از نتایج جنگ‌ها در تمام دنیا به‌برده‌گرفتن نیروهای شکست‌خورده دشمن بوده است. برابر دستور اسلام، مسلمانان فقط دشمنان غیرمسلمان، مشرک و کافر را به بردگی می‌گیرند. اگر دو گروه مسلمان با یکدیگر جنگ کنند، به‌برده‌گرفتن اسیران آنان روا نیست و این سیره مسلّم امیرالمؤمنین علی(ع) است که شیعه و سنی آن را پذیرفته‌اند و در ادامه بیان خواهد شد. بدان جهت که منشأ بردگی جنگ است، درباره بردگی در بحث از سیره نظامی سخن می‌گوییم. قبل از اسلام در تمام دنیا رسم بود که افراد اسیر در جنگ را برده می‌گرفتند و از آنها برای کار و تلاش استفاده می‌کردند یا آنان را به دیگران می‌فروختند و بردگان تابع مقرراتی پذیرفته‌شده بودند که برخی را صاحب آنها تعیین می‌کرد و حقوقی برای بردگان، از زن و مرد، قایل نبودند. بر اساس این قاعده، گاهی افراد به منطقه‌ای حمله می‌کردند و مردم آنجا را به اسارت و بردگی می‌گرفتند. با وضعیت اجتماعی و افکار عمومی‌ای که بر اوضاع جهان آن روز حاکم بود، اسلام امکان اصلاح سریع این تفکر را غیر‌ممکن دانست و به‌ناچار وضع موجود را نفی نکرد؛ بلکه به اصلاح تدریجی آن همت گماشت. اسلام برای این حرکت اصلاحی خود اقداماتی انجام داد:

  1. حقوقی خاص برای بردگان قایل شد و به جهت اینکه آنان در اختیار اربابان خود بودند، کیفرهای آنان را در شرع نصف کیفر افراد آزاد غیربرده قرار داد[۱].
  2. به مسلمانان دستور داد با آنان خوب رفتار کنند[۲]؛ معصومان خود نیز با آنان با رفق و مدارا برخورد می‌کردند و حتی آنان را بر خود مقدم می‌داشتند. امیرالمؤمنین(ع) جامه بهتر را به غلامش قنبر می‌داد[۳].
  3. مسلمانان را به آزادکردن بردگان سفارش می‌کرد و می‌گفت با آزادکردن یک نفر، خداوند اعضای بدن انسان را از آتش رها می‌سازد[۴]. این آزادی گاهی بعد از مرگ مولاست که به غلام آزادشده مُدبّر گفته می‌شود[۵]. گاهی با نگارش قرارداد مکاتبه است که اگر برده به مقدار تعیین‌شده در قرارداد پول تهیه کند، آزاد می‌شود[۶]. ابن‌نبّاح، مؤذن امیرالمؤمنین(ع)[۷]، با قرارداد مکاتبه آزاد شد[۸].
  4. کفاره واجب برخی گناهان و خطاها را آزادکردن بردگان قرار داد؛ مانند کفاره سوگند[۹]، کفاره خوردن عمدی روزه[۱۰] و کفاره ظهار[۱۱]. با این حکم، جمع بیشتری از بردگان به آزادی اجتماعی دست پیدا می‌کردند.
  5. در مواردی بردگان به‌اجبار آزاد می‌شوند؛ مثلاً اگر پدر یا مادر، بردۀ فرزند خود قرار گیرند، چون شخص مالک پدر و مادر نمی‌شود، آزاد خواهند شد[۱۲]؛ به همین جهت امام علی(ع) در وصیت‌نامه خود، کنیزان حامله خود را حق فرزندشان دانست[۱۳]. اگر بخشی از برده آزاد شود، مثلاً یک‌سوم آن، این آزادی به بقیه موارد، سرایت می‌کند[۱۴]. برده‌ای اگر نابینا و زمین‌گیر شد، خودبه‌خود آزاد می‌شود[۱۵].

اساساً در کتب اربعه «کتاب عتق»[۱۶] یا «باب العتق»[۱۷] آمده، همچنین در بیشتر کتاب‌های فقهی[۱۸]؛ یعنی کتاب چگونگی آزادی بردگان و از عنوان «کتاب مملوک» یعنی بردگی و برده‌داری در فقه شیعه کمتر استفاده شده است.

معصومان خود نیز بسیاری از بردگان را می‌خریدند و آزاد می‌کردند و در تاریخ کمتر می‌یابیم یا اصلاً نمی‌بینیم که معصومی برده‌ای را بفروشد؛ بلکه با خرید بردگان و تربیت آنان، پس از مدتی، آنها را آزاد می‌کردند. در روایت است که امام علی(ع) با تلاش و کسب درآمد با کار دستی، هزار برده را آزاد کرد[۱۹]. امام علی(ع) در وصیت‌نامه خود تعدادی از بردگان خود را به‌طور مشروط آزاد کرد. بردگانی را که مسئول بخشی از منطقه ینبع بودند، بعد از پنج سال کار در مزرعه[۲۰]- که گویا نخل‌ها دیگر نیازی به مراقبت نداشته باشند - آزاد کرد. حضرت در همین وصیت‌نامه تمام کنیزان خود را آزاد کرد و کسانی را که آبستن بودند، سهم فرزندانشان قرار داد و فرمود در صورتی که فرزندانشان بمیرند، آزاد خواهند شد[۲۱]. امام سجاد(ع) کنیزی که ابریق را به صورت حضرت زد و به ایشان آسیب رساند، آزاد کرد[۲۲]. معصومان(ع) گاهی شرط آزادی بردگان را مسلمان‌شدن آنان قرار می‌دادند؛ همان‌گونه که امام صادق(ع) غلام سندی خود را به این شرط آزاد کرد و قرارداد آن را نوشت و برخی باورهای اسلامی را در آن قرارداد گنجاند[۲۳].[۲۴].

احترام به امان بنده در نبرد

نه‌تنها افراد آزاد مسلمان می‌توانند در نبرد به دیگران پناه دهند، بلکه بردگان مسلمان نیز در هنگام نبرد از حقوقی مشابه با دیگران برخوردارند. امام صادق(ع) می‌فرماید: علی(ع) امان بنده‌ای را برای یکی از حصن‌ها پذیرفت و فرمود: بنده (برده) هم از مؤمنان است که تعهد و امان وی برای دیگران، پذیرفته می‌شود[۲۵]. در کتب فقهی برای پذیرش امان افراد دو شرط در نظر گرفته‌اند. شهید در لمعه می‌نویسد: امان ممکن است از هر یک از افراد مسلمان یا امام مسلمین یا نماینده وی باشد؛ ولی شرط آن این است که اولاً قبل از اسارت باشد و ثانیاً دارای مفسده نباشد، بنابراین امان‌دادن به جاسوس درست نیست[۲۶].

شیخ طوسی و دیگران در بحث اهل ذمه، از جمله شرایط آن را مطلع‌نکردن دشمن بر عورات (نارسایی‌های نظامی و داخلی) مسلمانان ذکر کرده و این شرط را مخالف امان دانسته است[۲۷]؛ البته باید توجه داشت که نباید به بهانه امان فریب دشمن را خورد. در روایات از پیامبر(ص) نقل شده است: «لَا يُلْسَعُ الْمُؤْمِنُ مِنْ جُحْرٍ مَرَّتَيْنِ‌»[۲۸]: مؤمن از یک سوراخ دو بار گزیده نمی‌شود». این خبر از امام صادق(ع)[۲۹] هم نقل شده و در نقلی از پیامبر(ص) «لایُلدَغ» آمده است[۳۰] که به معنای «لا یُلسَعُ» گرفته‌اند. «لسع» به معنای گزیدن مار و کژدم است و «جُحر» به لانه مار، سوسمار و موش گفته می‌شود[۳۱]. این سخن را پیامبر(ص) وقتی فرمود که ابو‌عزّۀ جُمَحی شاعر در جنگ بدر اسیر شد و امان خواست و رسول خدا(ص) او را آزاد کرد به شرط آنکه بر ضد مسلمانان شعر نگوید، او پذیرفت؛ ولی دوباره در جنگ احد شرکت کرد و بر ضد مسلمانان شعر ‌‌گفت، دوباره اسیر شد و شروع به التماس کرد. پیامبر(ص) فرمودند: مؤمن از یک سوراخ دو بار گزیده نمی‌شود و دستور داد گردن او را زدند[۳۲].[۳۳].

احکام اسیران دشمن

امام صادق(ع) درباره حکم اسیر می‌فرمود: برای اسیر جنگی دو حکم وجود دارد: حکم اول: هنگامی که جنگ ادامه دارد و ابزارهای جنگی کنار گذاشته نشده است و مجروحان بی‌تحرک و ناتوان نشده‌اند. در این صورت اگر فردی اسیر گرفته شود، امام مخیّر است می‌تواند او را گردن بزند یا اگر خواست، با قطعِ دست و پای وی برعکس، مانع فعالیت او بشود تا در خون خود بغلتد و از دنیا برود و این حکم خداست که می‌فرماید: إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ[۳۴]. راوی می‌پرسد: منظور از أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ چیست؟ حضرت می‌فرماید: این است که به او حمله شود تا بگریزد؛ اما اگر سپاه به او دست یافت، حکم وی همان است که در آیه آمده است.

حکم دوم: این است که جنگ فروکش کرده باشد و افراد از تحرک باز بمانند. اسیرانی که در این زمان گرفته می‌شوند، امام مخیّر است آنان را آزاد کند یا اگر خواست فدیه بگیرد یا آنان را به عنوان برده برگزیند[۳۵]. البته نوعی ناهماهنگی در این روایت وجود دارد. بخش اول مربوط به باغیان است و بخش دوم مربوط به کافران که امکان برده‌گرفتن آنان وجود دارد؛ درحالی‌که برابر سیره علوی، نمی‌توان از باغیان مسلمان برده گرفت.[۳۶].

تشویق برای رهایی بردگان

یکی از جنگ‌های رسول خدا(ص) جنگ طائف بود. شهر طائف مدتی در محاصره بود تا مردمانش تسلیم شوند. پیامبر(ص) دستور جالبی برای تشویق بردگان به آزادی صادر کرد و فرمود: هر برده‌ای که پیش از اربابش از حصار طائف خارج شود و به سوی ما بیاید، آزاد است؛ اما کسانی که بعد از ارباب خود تسلیم شوند، همچنان برده خواهند بود[۳۷]. این فرمان نتیجه خوبی برای تلاش بردگان برای آزادی داشت. بیش از ده نفر نزد مسلمانان آمدند که از جمله آنان ابوبکره بود[۳۸].[۳۹].

وصیت‌کردن به آزادسازی برده

در فرهنگ اهل‌بیت آزادی برده چنان اهمیت دارد که گاهی شیعیان به مقدار ثلث مال خود را به آزادکردن برده اختصاص می‌دادند. دراین‌باره سؤال‌های متعددی از معصومان پرسیده شده است. سماعه از امام صادق(ع) می‌پرسد: شخصی وصیت کرده از یک‌سوم مالش برده‌ای را به پانصد درهم آزاد کنند. آنان برده‌ای که کمتر از پانصد درهم بود خریداری کرده‌اند و مقداری از آن پول اضافه آمده است با آن چه کنند؟ نظر شما چیست؟ حضرت فرمود: آن مقدار اضافی را قبل از آزادی به همان برده بدهند و بعد او را آزاد کنند[۴۰]. کلینی دراین‌باره چهارده خبر در باب «مَن أوصَی بعِتقِ رَقَبة»... نقل کرده است[۴۱]. اینها همه از توجه معصومان و شیعیان به آزادی بردگان دارد.[۴۲].

آزادی بردگان امام باقر(ع)

امام باقر(ع) بردگان متعددی داشتند. بدیهی است که از آنها برای انجام کارهایی مانند کشاورزی و کارگری استفاده می‌کرد و بعد از مدتی آنان را آزاد می‌فرمود. درباره آزادی بردگانِ امام باقر(ع) دو نقل موجود است که می‌توان آن دو را مکمل یکدیگر دانست:

  1. آن حضرت بخشی از بردگان خود را قبل از مرگ آزاد کرد. کلینی در کافی و دیگر نویسندگان کتب اربعه از وی نقل کرده‌اند که امام باقر(ع) در هنگام مرگش بندگان شرور خود را آزاد کرد و افراد خوب آنان را نگه داشت. فرزندش امام صادق(ع) پرسید: پدر اینها را آزاد می‌کنی و اینها را نگه می‌داری؟ فرمود: آنان از سوی من آزار دیده‌اند. این آزادی در برابر آن آزاری است که دیده‌اند[۴۳].
  2. در نقل دوم که دارای چند سند مختلف است، چنین گزارش شده، که امام صادق(ع) فرمود: امام باقر(ع) در‌حالی از دنیا رفت که شصت برده و غلام[۴۴] به جای گذاشت. یک‌سوم آنان را آزاد کرد (در وصیت خود) و من بین آنان قرعه زدم و یک‌سوم آنان را (که بیست برده بود) آزاد کردم[۴۵].

اینها همه از عنایت معصومان به آزادی بردگان حکایت دارد و کرامت و بزرگواری ایشان را نشان می‌دهد که به دنبال انتقام و مچ‌گیری و سختگیری بر افراد نبودند.[۴۶].

منابع

پانویس

  1. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۷، ص‌۲۳۴؛ شیخ صدوق، من لا‌یحضره الفقیه، ج‌۴، ص‌۴۴.
  2. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۵۲۱: «وَ أَحْسِنُوا إِلَى النِّسَاءِ وَ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ».
  3. ابواسحاق ابراهیم بن محمد ثقفی، الغارات، ص۶۶.
  4. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۶، ص‌۱۸۰: «سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) يَقُولُ مَنْ أَعْتَقَ نَسَمَةً صَالِحَةً لِوَجْهِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ كَفَّرَ اللَّهُ عَنْهُ مَكَانَ كُلِّ عُضْوٍ مِنْهُ عُضْواً مِنَ النَّارِ».
  5. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۶، ص۱۸۲.
  6. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۶، ص۱۸۵.
  7. شیخ صدوق، من لا‌یحضره الفقیه، ج۱، ص۲۸۷؛ محمدتقی مجلسی، روضة المتقین، ج۲، ص۲۳۷.
  8. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۲۵۱.
  9. لَا يُؤَاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمَانِكُمْ وَلَكِنْ يُؤَاخِذُكُمْ بِمَا عَقَّدْتُمُ الْأَيْمَانَ فَكَفَّارَتُهُ إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَاكِينَ مِنْ أَوْسَطِ مَا تُطْعِمُونَ أَهْلِيكُمْ أَوْ كِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْرِيرُ رَقَبَةٍ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ ذَلِكَ كَفَّارَةُ أَيْمَانِكُمْ إِذَا حَلَفْتُمْ وَاحْفَظُوا أَيْمَانَكُمْ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ «خداوند شما را در سوگندهای بیهوده بازخواست نمی‌کند اما از سوگندهایی که آگاهانه خورده‌اید باز می‌پرسد بنابراین کفّاره (شکستن) آن، خوراک دادن به ده مستمند است از میانگین آنچه به خانواده خود می‌دهید یا (تهیّه) لباس آنان و یا آزاد کردن یک بنده؛ پس هر که (هیچ‌یک را) نیابد (کفاره آن) سه روز روزه است؛ این کفّاره سوگندهای شماست هرگاه سوگند خورید (و بشکنید)؛ حرمت سوگندهای خود را بدارید؛ خداوند این چنین آیات خود را برای شما روشن می‌گرداند باشد که سپاس گزارید» سوره مائده، آیه ۸۹.
  10. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۴، ص۱۰۱.
  11. فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَتَمَاسَّا فَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَإِطْعَامُ سِتِّينَ مِسْكِينًا ذَلِكَ لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ أَلِيمٌ «و هر کس نیافت، روزه دو ماه پیاپی پیش از آنکه با همدیگر تماسی بگیرند (بر عهده اوست) و آنکه یارایی ندارد، خوراک دادن به شصت مستمند (بر عهده اوست)، این بدان روست که به خداوند و پیامبرش ایمان آورید و اینها احکام خداوند است و کافران عذابی دردناک خواهند داشت» سوره مجادله، آیه ۴.
  12. شیخ طوسی، الخلاف، ج‌۶، ص‌۳۶۵.
  13. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۷، ص۵۰؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۹، ص۱۴۸.
  14. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۶، ص‌۱۸۲؛ شیخ طوسی، الخلاف، ج‌۶، ص۳۵۹.
  15. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۶، ص‌۱۸۹؛ شیخ طوسی، الخلاف، ج‌۶، ص۳۶۸.
  16. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۶، ص۱۷۷؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۸، ص۲۱۶؛ همو، الإستبصار، ج۴، ص۲.
  17. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۱۱۳؛ همو، المقنع، ص۴۵۹.
  18. ر.ک: شیخ مفید، المقنعه، ص‌۵۴۷؛ حمزة بن عبدالعزیز دیلمی سلار، المراسم العلویة و الأحکام النبویه، ص‌۱۸۹؛ شیخ طوسی، الخلاف، ج‌۶، ص‌۳۵۷؛ ابن‌براج، المهذب، ج‌۲، ص‌۳۵۵.
  19. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۵، ص‌۷۴؛ ج‌۸، ص‌۱۶۳‌-۱۶۴؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج‌۶، ص‌۳۲۶؛ احمد بن محمد برقی، المحاسن، ج‌۲، ص‌۶۲۴: «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) أَنَّ عَلِيّاً(ع) أَعْتَقَ أَلْفَ مَمْلُوكٍ مِنْ كَدِّ يَدِهِ‌».
  20. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۶، ص‌۱۷۹: «أَوْصَى أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع) فَقَالَ إِنَّ أَبَا نَيْزَرَ وَ رَبَاحاً وَ جُبَيْراً عَتَقُوا عَلَى أَنْ يَعْمَلُوا فِي الْمَالِ خَمْسَ سِنِينَ‌».
  21. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۷، ص۵۰؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۹، ص۱۴۸.
  22. قاضی نعمان، شرح الأخبار، ج۳، ص۲۵۹.
  23. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۶، ص‌۱۸۱.
  24. ذاکری، علی اکبر، سیره نظامی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۴۹
  25. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۳۱؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۱۴۰.
  26. شهید اول، اللمعة الدمشقیة فی فقه الإمامیه، ص‌۸۲.
  27. شیخ طوسی، المبسوط فی فقه الإمامیه، ج‌۲، ص‌۴۳.
  28. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۳۷۸؛ همو، علل الشرائع، ج۱، ص۴۹.
  29. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۲۴۱.
  30. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۲۴۱، حاشیه؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، صص۱۱۱ و۳۰۹؛ محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، ج۵، ص‌۲۲۷۱؛ مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، ج۴، ص‌۲۲۹۵؛ احمد بن حنبل، مسند أحمد بن حنبل، ج۲، ص‌۱۱۵.
  31. محمدصالح مازندرانی، شرح الکافی، ج۹، ص۱۷۲؛ خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۱، ص۳۳۵.
  32. شیخ طوسی، الخلاف، ج‌۴، ص‌۱۹۳؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، صص۱۱۱ و ۳۰۹؛ ابوعبدالله مصعب بن عبدالله زبیری، نسب قریش، ص‌۳۹۸؛ ابن‌ابی‌جمهور احسائی، عوالی اللئالی، ج۱، ص۲۲۸؛ علامه حلی، نهج الحق و کشف الصدق، ص۵۲۰؛ قطب‌الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۱۴۹.
  33. ذاکری، علی اکبر، سیره نظامی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۷۰
  34. «کیفر کسانی که با خداوند و پیامبرش به جنگ برمی‌خیزند و در زمین به تبهکاری می‌کوشند جز این نیست که کشته یا به دار آویخته شوند یا دست‌ها و پاهایشان ناهمتا بریده شود یا از سرزمین خود تبعید گردند؛ این (کیفرها) برای آنان خواری در این جهان است و در جهان واپسین عذابی سترگ خواهند داشت» سوره مائده، آیه ۳۳.
  35. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۵، ص‌۳۲.
  36. ذاکری، علی اکبر، سیره نظامی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۷۲
  37. شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج‌، ص‌۱۵۲: «أَيُّمَا عَبْدٍ خَرَجَ إِلَيْنَا قَبْلَ مَوْلَاهُ فَهُوَ حُرٌّ وَ أَيُّمَا عَبْدٍ خَرَجَ إِلَيْنَا بَعْدَ مَوْلَاهُ فَهُوَ عَبْدٌ».
  38. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۲۰؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۳، ص۹۳۱.
  39. ذاکری، علی اکبر، سیره نظامی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۷۳
  40. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۷، ص‌۱۹.
  41. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۷، ص۱۶، احادیث ۱۵ و ۱۰۱۸.
  42. ذاکری، علی اکبر، سیره نظامی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۷۳
  43. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۷، ص‌۵۵؛ شیخ صدوق، من لا‌یحضره الفقیه، ج‌۴، ص‌۲۳۱؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج‌۹، صص‌۲۳۲ و ۲۴۶: «أَعْتَقَ أَبُو جَعْفَرٍ(ع) مِنْ غِلْمَانِهِ عِنْدَ مَوْتِهِ شِرَارَهُمْ وَ أَمْسَكَ خِيَارَهُمْ فَقُلْتُ يَا أَبَتِ تُعْتِقُ هَؤُلَاءِ وَ تُمْسِكُ هَؤُلَاءِ فَقَالَ إِنَّهُمْ قَدْ أَصَابُوا مِنِّي ضُرّاً فَيَكُونُ هَذَا بِهَذَا».
  44. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۷، ص‌۵۵: «إِنَّ أَبَا جَعْفَرٍ(ع) مَاتَ وَ تَرَكَ سِتِّينَ غُلَاماً فَأَعْتَقَ ثُلُثَهُمْ فَأَقْرَعْتُ بَيْنَهُمْ فَأَخْرَجْتُ عِشْرِينَ فَأَعْتَقْتُهُمْ».
  45. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۷، ص‌۱۸؛ احمد بن محمد برقی، المحاسن، ج‌۲، ص‌۶۲۴؛ شیخ صدوق، من لا‌یحضره الفقیه، ج‌۳، ص‌۱۱۹؛ ج‌۴، ص‌۲۱۵؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج‌۶، ص‌۲۴۰؛ ج‌۸، ص‌۲۳۴؛ ج‌۹، ص‌۲۲۰.
  46. ذاکری، علی اکبر، سیره نظامی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۷۴