عقیل بن ابی طالب: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{خرد}}
{{ویرایش غیرنهایی}}
{{امامت}}
{{امامت}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;"> [[عقیل بن ابی طالب در تاریخ اسلامی]] | [[عقیل بن ابی طالب در تراجم و رجال]]</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">


==مقدمه==
==مقدمه==
*ابویزید، عقیل، [[فرزند]] ارشد [[ابوطالب بن عبدالمطلب]] و [[فاطمه بنت اسد]] بود و برادرانش [[جعفر]] و [[علی]] {{ع}} بودند. [[اختلاف]] سن او با [[امام]] بیست سال و با [[جعفر]] ده سال است. [[ابوطالب]] عقیل را از دیگر پسران خویش بیشتر [[دوست]] می‌داشت. از این‌رو [[پیامبر]] {{صل}} به او فرمود: "ای ابایزید من تو را به دو جهت [[دوست]] می‌دارم و [[دوستی]] من برای تو دو برابر است: یک [[دوستی]] برای [[خویشاوندی]] با تو و دیگر این که می‌دانم عمویم [[ابوطالب]] تو را [[دوست]] می‌داشت." طبق [[نقل]] منابع، عقیل تا هنگام [[جنگ بدر]] در [[مکه]] باقی ماند و هنگام [[خروج]] [[مشرکان]] از [[مکه]] برای [[جنگ]]، به [[زور]] و با کراهت به همراه چند نفر دیگر از [[بنی‌هاشم]] از جمله [[عباس بن عبدالمطلب]]، روانه [[جنگ]] شد. در این [[جنگ]] [[پنج تن]] از [[بنی‌هاشم]]، از جمله عقیل به [[اسارت]] [[مسلمانان]] درآمدند. عقیل بنا به [[دستور پیامبر]] {{صل}} با پرداخت فدیه به‌دست [[عباس]]، آزاد شد. برخی منابع معتقدند پس از [[آزادی]] به [[دین اسلام]] مشرف شد. منابع دیگر، [[اسلام]] وی را قبل از [[صلح حدیبیه]]، بعد از [[حدیبیه]]، قبل از [[فتح مکه]]، عام الفتح (سال [[فتح مکه]]) و سال [[حجة الوداع]] ذکر کرده‌اند.
*ابو [[یزید]]، [[عقیل]]، [[فرزند]] ارشد [[ابوطالب بن عبدالمطلب]] و [[فاطمه بنت اسد]] بود و برادرانش [[جعفر]] و [[علی]]{{ع}} بودند. [[اختلاف]] سن او با [[امام]] بیست سال و با [[جعفر]] ده سال است. [[ابوطالب]] [[عقیل]] را از دیگر پسران خویش بیشتر [[دوست]] می‌داشت. از این‌رو [[پیامبر]]{{صل}} به او فرمود: "ای ابایزید من تو را به دو جهت [[دوست]] می‌دارم و [[دوستی]] من برای تو دو برابر است: یک [[دوستی]] برای [[خویشاوندی]] با تو و دیگر این که می‌دانم عمویم [[ابوطالب]] تو را [[دوست]] می‌داشت." طبق [[نقل]] منابع، [[عقیل]] تا هنگام [[جنگ بدر]] در [[مکه]] باقی ماند و هنگام [[خروج]] [[مشرکان]] از [[مکه]] برای [[جنگ]]، به [[زور]] و با [[کراهت]] به همراه چند نفر دیگر از [[بنی‌هاشم]] از جمله [[عباس بن عبدالمطلب]]، روانه [[جنگ]] شد. در این [[جنگ]] [[پنج تن]] از [[بنی‌هاشم]]، از جمله [[عقیل]] به [[اسارت]] [[مسلمانان]] درآمدند. [[عقیل]] بنا به [[دستور پیامبر]]{{صل}} با پرداخت فدیه به‌دست [[عباس]]، [[آزاد]] شد. برخی منابع معتقدند پس از [[آزادی]] به [[دین اسلام]] مشرف شد. منابع دیگر، [[اسلام]] وی را قبل از [[صلح حدیبیه]]، بعد از [[حدیبیه]]، قبل از [[فتح مکه]]، عام الفتح (سال [[فتح مکه]]) و سال [[حجة الوداع]] ذکر کرده‌اند.
*به [[نقل]] از برخی منابع، عقیل بعد از [[جنگ بدر]] به [[مکه]] بازگشت و همان‌جا مقیم بود تا آن‌که در آغاز [[سال هشتم هجری]] به حضور [[رسول خدا]] {{صل}} [[هجرت]] کرد و در [[جنگ]] موته (سال هشتم) همراه [[مسلمانان]] بود. سپس [[بیمار]] شد و از او در [[فتح مکه]]، طائف، [[خیبر]] و [[حنین]] نامی برده نشده است. [[پیامبر]] {{صل}} برای او سالیانه ۱۴۰ خروار از محصول [[خیبر]] مقرر فرمود و سِقایت ([[آب]] دادن) حاجیان را که از [[دوران جاهلیت]] برعهده [[بنی‌هاشم]] بود، به وی واگذار کرد. گرچه برخی معتقدند وی در [[جنگ]] حُنین نیز شرکت داشته و سوزنی به‌عنوان [[غنیمت]] جنگی برای همسرش آورده بود، که با [[دستور پیامبر]] {{صل}} مبنی بر بازگرداندن [[غنایم]] جنگی پیش از تقسیم ایشان {{صل}}، آن را بازگرداند. عقیل از [[اصحاب]] و [[راویان]] [[حضرت علی]] {{ع}} و جزو معدود افرادی بود که هنگام [[دفن]] [[حضرت زهرا]] {{س}} حضور داشتند. هم‌چنین وی از افرادی بود که با وجود منع [[عثمان]] در [[همراهی]] [[ابوذر]] هنگام تبعید به ربذه، در کنار [[حضرت علی]] {{ع}} حضور داشت. عقیل فردی حاضر جواب بود که به‌شدت با [[مخالفان]] درگیر می‌شد و آنان را خاموش می‌ساخت. برخی معتقدند عقیل در [[جنگ جمل]] و [[صفین]] همراه [[حضرت علی]] {{ع}} نبود. در مقابل، برخی دیگر می‌گویند وی در جنگ‌های [[جمل]]، [[صفین]] و [[نهروان]] با [[حضرت]] {{ع}} همراه بود. به نظر می‌رسد با توجه به [[نامه]] عقیل به [[حضرت علی]] {{ع}} بعد از جریان [[حکمیت]] و [[فرمان]] [[حضرت]] {{ع}} بر باق‌ماندن وی در [[مدینه]] و شرکت نکردن در [[جنگ]]، قول اول به‌واقع نزدیک‌تر است.
*به [[نقل]] از برخی منابع، [[عقیل]] بعد از [[جنگ بدر]] به [[مکه]] بازگشت و همان‌جا مقیم بود تا آن‌که در آغاز [[سال هشتم هجری]] به حضور [[رسول خدا]]{{صل}} [[هجرت]] کرد و در [[جنگ]] [[موته]] (سال هشتم) همراه [[مسلمانان]] بود. سپس [[بیمار]] شد و از او در [[فتح مکه]]، [[طائف]]، [[خیبر]] و [[حنین]] نامی برده نشده است. [[پیامبر]]{{صل}} برای او سالیانه ۱۴۰ خروار از محصول [[خیبر]] مقرر فرمود و سِقایت (آب دادن) [[حاجیان]] را که از [[دوران جاهلیت]] برعهده [[بنی‌هاشم]] بود، به وی واگذار کرد. گرچه برخی معتقدند وی در [[جنگ]] [[حُنین]] نیز شرکت داشته و سوزنی به‌عنوان [[غنیمت]] [[جنگی]] برای همسرش آورده بود، که با [[دستور پیامبر]]{{صل}} مبنی بر بازگرداندن [[غنایم]] [[جنگی]] پیش از تقسیم ایشان{{صل}}، آن را بازگرداند. [[عقیل]] از [[اصحاب]] و [[راویان]] [[حضرت علی]]{{ع}} و جزو معدود افرادی بود که هنگام [[دفن]] [[حضرت زهرا]]{{س}} حضور داشتند. هم‌چنین وی از افرادی بود که با وجود منع [[عثمان]] در [[همراهی]] [[ابوذر]] هنگام [[تبعید]] به [[ربذه]]، در کنار [[حضرت علی]]{{ع}} حضور داشت. [[عقیل]] فردی حاضر جواب بود که به‌شدت با [[مخالفان]] درگیر می‌شد و آنان را خاموش می‌ساخت. برخی معتقدند [[عقیل]] در [[جنگ جمل]] و [[صفین]] همراه [[حضرت علی]]{{ع}} نبود. در مقابل، برخی دیگر می‌گویند وی در جنگ‌های [[جمل]]، [[صفین]] و [[نهروان]] با [[حضرت]]{{ع}} همراه بود. به نظر می‌رسد با توجه به [[نامه]] [[عقیل]] به [[حضرت علی]]{{ع}} بعد از جریان [[حکمیت]] و [[فرمان]] [[حضرت]]{{ع}} بر باق‌ماندن وی در [[مدینه]] و شرکت نکردن در [[جنگ]]، قول اول به‌واقع نزدیک‌تر است.
*در مورد رفتن یا نرفتن عقیل نزد [[معاویه]] در زمان [[خلافت]] [[علی]] {{ع}}، میان مورخان [[اختلاف]] نظر است. برخی معتقدند عقیل از [[حجاز]] به [[کوفه]] رفت تا به‌خاطر بدهی‌های زیاد خویش از [[علی]] {{ع}} کمک بگیرد، ولی چون کمک ایشان نتوانست او را بی‌نیاز کند، نزد [[معاویه]] رفت. اما برخی دیگر معتقدند وی تا قبل از [[شهادت امام]] {{ع}} نزد [[معاویه]] نرفته و بعد از جریان [[صلح]] [[امام حسن]] {{ع}} نزد او رفته است. عقیل در واپسین روزهای [[خلافت]] و پس از جریان [[حکمیت]]، نامه‌ای به [[امام علی]] {{ع}} نوشت و در آن [[نامه]]، که پس از جریان غارت‌های [[ضحاک بن قیس]] در [[حجاز]] نوشته شده، عقیل از گروهی یاد می‌کند که بر سر راه برگشت او از [[حجاز]] به [[مدینه]] قرار گرفتند و از برخورد آن‌ها متوجه [[آمادگی]] نبردشان با [[امام]] {{ع}} شده بود. در این [[نامه]] خطاب به [[امام]] {{ع}} می‌نویسد: "چون این خبر به من رسید چنین پنداشتم که گویا [[یاران]] و [[شیعیان]] تو از [[یاری]] تو خودداری کرده‌اند. اکنون ای پسر مادرم تصمیم خود را برای من بنویس، اگر آهنگ [[مرگ]] و کشته شدن داری برادرزادگان و [[فرزندان]] پدرت را پیش تو آورم و تا هنگامی که تو زنده هستی ما هم با تو زنده باشیم و چون بمیری ما هم با تو بمیریم. به‌خدا [[سوگند]] [[دوست]] ندارم که پس از تو به اندازه فاصله میان دو بار دوشیدن شیر ماده شتری زنده بمانم. [[سوگند]] به [[خدای عزوجل]] که [[زندگی]] پس از تو [[زندگی]] گوارا و خوش و [[سازگاری]] نیست؛ و [[سلام]] و [[رحمت]] خدای بر تو باد". [[امام]] {{ع}} در پاسخ، [[دستور]] به ماندن او در [[مدینه]] می‌دهد: اما این‌که پیش‌نهاد کرده‌ای با پسران خود و پسران پدرت پیش من آیی، مرا به این کار نیازی نیست و تو بر جای خود باش، [[پسندیده]] و راه یافته. به [[خدا]] [[سوگند]] [[دوست]] ندارم اگر من هلاک شوم شما هم با من هلاک شوید و پسر مادرت را هرگز چنین مپندار که اگر [[مردم]] هم او را رها کنند [[زاری]] کننده و پذیرای [[ستم]] باشد".
*در مورد رفتن یا نرفتن [[عقیل]] نزد [[معاویه]] در زمان [[خلافت]] [[علی]]{{ع}}، میان مورخان [[اختلاف]] نظر است. برخی معتقدند [[عقیل]] از [[حجاز]] به [[کوفه]] رفت تا به‌خاطر بدهی‌های زیاد خویش از [[علی]]{{ع}} کمک بگیرد، ولی چون کمک ایشان نتوانست او را [[بی‌نیاز]] کند، نزد [[معاویه]] رفت. اما برخی دیگر معتقدند وی تا قبل از [[شهادت امام]]{{ع}} نزد [[معاویه]] نرفته و بعد از جریان [[صلح امام حسن]]{{ع}} نزد او رفته است. [[عقیل]] در واپسین روزهای [[خلافت]] و پس از جریان [[حکمیت]]، نامه‌ای به [[امام علی]]{{ع}} نوشت و در آن [[نامه]]، که پس از جریان غارت‌های [[ضحاک بن قیس]] در [[حجاز]] نوشته شده، [[عقیل]] از گروهی یاد می‌کند که بر سر [[راه]] برگشت او از [[حجاز]] به [[مدینه]] قرار گرفتند و از برخورد آنها متوجه [[آمادگی]] نبردشان با [[امام]]{{ع}} شده بود. در این [[نامه]] خطاب به [[امام]]{{ع}} می‌نویسد: "چون این خبر به من رسید چنین پنداشتم که گویا [[یاران]] و [[شیعیان]] تو از [[یاری]] تو خودداری کرده‌اند. اکنون ای پسر مادرم [[تصمیم]] خود را برای من بنویس، اگر آهنگ [[مرگ]] و کشته شدن داری برادرزادگان و [[فرزندان]] پدرت را پیش تو آورم و تا هنگامی که تو زنده هستی ما هم با تو زنده باشیم و چون بمیری ما هم با تو بمیریم. به‌خدا [[سوگند]] [[دوست]] ندارم که پس از تو به اندازه فاصله میان دو بار دوشیدن شیر ماده شتری زنده بمانم. [[سوگند]] به [[خدای عزوجل]] که [[زندگی]] پس از تو [[زندگی]] گوارا و خوش و [[سازگاری]] نیست؛ و [[سلام]] و [[رحمت]] خدای بر تو باد". [[امام]]{{ع}} در پاسخ، [[دستور]] به ماندن او در [[مدینه]] می‌دهد: اما اینکه پیشنهاد کرده‌ای با پسران خود و پسران پدرت پیش من آیی، مرا به این کار نیازی نیست و تو بر جای خود باش، [[پسندیده]] و [[راه]] یافته. به [[خدا]] [[سوگند]] [[دوست]] ندارم اگر من هلاک شوم شما هم با من هلاک شوید و پسر مادرت را هرگز چنین مپندار که اگر [[مردم]] هم او را رها کنند [[زاری]] کننده و پذیرای [[ستم]] باشد".
*بنابراین عقیل در دوران [[حکومت امام علی]] {{ع}} از [[مدینه]] خارج نشد، تا بتوان مسافرت به [[شام]] و رفتن به نزد [[معاویه]] را برای وی فرض کرد. تنها یک‌بار وی به‌همراه فرزندانش برای دریافت وجوهات بیشتر از [[امام]] {{ع}} به [[کوفه]] می‌آیند که با [[برخورد امام]] {{ع}} روبه‌رو می‌شود و با فرزندانش به [[مدینه]] بازمی‌گردند. بعدها وی دراین‌باره و در جواب [[معاویه]] که از او درخواست کرده بود تا جریان [[آهن گداخته]] را برای او بازگوید، چنین می‌گوید: سخت درمانده شدم و گرفتاری و [[گرسنگی]] مرا فراگرفت. چیزی از او خواستم توجهی نکرد و تغییری در او پدید نیامد. من [[کودکان]] خویش را جمع کردم و آنان را که بینوایی و درماندگی بر چهره‌شان [[آشکار]] بود پیش او آوردم. فرمود: "شامگاه پیش من آی تا چیزی به تو بدهم." شامگاه در حالی‌که یکی از پسرانم دستم را گرفته بود، نزد او رفتم. به فرزندم [[فرمان]] داد دور شود، آن‌گاه به من گفت: "بگیر." درحالی که [[طمع]] بر من چیره شده بود و می‌پنداشتم کیسه پولی است، دست دراز کردم و دست خود را بر قطعه آهنی نهادم که چون [[آتش]] بود. آن را نگرفته رها کردم و چنان بانگی برآوردم که گاو نر زیر دست قصاب می‌کشد. [[علی]] {{ع}} به من گفت: "مادرت در سوگت بگرید! این آهن است که [[آتش]] این [[جهان]] آن را برافروخته، چگونه خواهد بود حال من و تو فردای [[قیامت]] اگر ما را با زنجیرهای [[جهنم]] فروبندند." سپس این [[آیه]] را [[تلاوت]] فرمود: "هنگامی که غل‌ها بر گردن‌های ایشان است و زنجیرها را می‌کشند." آن‌گاه به من گفت: "برای تو پیش من افزون از حقی که [[خداوند]] برای تو [[واجب]] کرده است جز همین که دیدی نیست، نزد خانواده‌ات برگرد.
*بنابراین [[عقیل]] در دوران [[حکومت امام علی]]{{ع}} از [[مدینه]] خارج نشد، تا بتوان [[مسافرت]] به [[شام]] و رفتن به نزد [[معاویه]] را برای وی فرض کرد. تنها یک‌بار وی به‌همراه فرزندانش برای دریافت [[وجوهات]] بیشتر از [[امام]]{{ع}} به [[کوفه]] می‌آیند که با [[برخورد امام]]{{ع}} روبه‌رو می‌شود و با فرزندانش به [[مدینه]] بازمی‌گردند. بعدها وی دراین‌باره و در جواب [[معاویه]] که از او درخواست کرده بود تا جریان [[آهن گداخته]] را برای او بازگوید، چنین می‌گوید: سخت درمانده شدم و [[گرفتاری]] و [[گرسنگی]] مرا فراگرفت. چیزی از او خواستم توجهی نکرد و تغییری در او پدید نیامد. من [[کودکان]] خویش را جمع کردم و آنان را که [[بینوایی]] و [[درماندگی]] بر چهره‌شان آشکار بود پیش او آوردم. فرمود: "شامگاه پیش من آی تا چیزی به تو بدهم:" شامگاه در حالی‌که یکی از پسرانم دستم را گرفته بود، نزد او رفتم. به فرزندم [[فرمان]] داد دور شود، آن‌گاه به من گفت: "بگیر." درحالی که [[طمع]] بر من چیره شده بود و می‌پنداشتم کیسه پولی است، [[دست]] دراز کردم و دست خود را بر قطعه آهنی نهادم که چون [[آتش]] بود. آن را نگرفته رها کردم و چنان بانگی برآوردم که گاو نر زیر دست قصاب می‌کشد. [[علی]]{{ع}} به من گفت: "مادرت در سوگت بگرید! این آهن است که [[آتش]] این [[جهان]] آن را برافروخته، چگونه خواهد بود حال من و تو فردای [[قیامت]] اگر ما را با زنجیرهای [[جهنم]] فروبندند." سپس این [[آیه]] را [[تلاوت]] فرمود: "هنگامی که غل‌ها بر گردن‌های ایشان است و زنجیرها را می‌کشند." آن‌گاه به من گفت: "برای تو پیش من افزون از حقی که [[خداوند]] برای تو [[واجب]] کرده است جز همین که دیدی نیست، نزد خانواده‌ات برگرد.
*تخصص عقیل در زمینه انساب و ایام العرب بود. او در [[مسجدالنبی]] {{صل}} پس از [[اقامه نماز]] بر فرشی می‌نشست و [[مردم]] از وی سؤال می‌کردند. طبق [[نقل]] منابع [[قریش]] به‌جهت این‌که عقیل در مورد [[نسب]] و جنگ‌های گذشته [[دانا]] بود و سوابق نادرست و رفتارهای ناشایست آنان را [[آشکار]] می‌کرد، او را خوش نمی‌داشتند.
*تخصص [[عقیل]] در زمینه انساب و ایام العرب بود. او در [[مسجدالنبی]]{{صل}} پس از [[اقامه نماز]] بر فرشی می‌نشست و [[مردم]] از وی سؤال می‌کردند. طبق [[نقل]] منابع [[قریش]] به‌جهت اینکه [[عقیل]] در مورد [[نسب]] و جنگ‌های گذشته [[دانا]] بود و سوابق [[نادرست]] و رفتارهای [[ناشایست]] آنان را آشکار می‌کرد، او را خوش نمی‌داشتند.
*وی به [[دستور]] [[عمر]] و با [[همراهی]] [[مخرمة بن نوفل]] و [[جبیر بن مطعم]] در سال ۲۰ ق کتابی در انساب با نام دیوان العساکر الاسلامیة نوشت. در این کتاب [[اسامی]] [[سپاهیان]] [[اسلام]] را به‌ترتیب خاندان‌ها نوشتند و از [[خویشاوندان]] [[رسول خدا]] {{صل}} آغاز کردند. پس از آن هر خاندانی نزدیک‌تر به [[خاندان]] [[نبوت]] بود، آن را مقدم داشتند.
*وی به [[دستور]] [[عمر]] و با [[همراهی]] [[مخرمة بن نوفل]] و [[جبیر بن مطعم]] در سال ۲۰ ق کتابی در انساب با نام [[دیوان]] العساکر الاسلامیة نوشت. در این [[کتاب]] [[اسامی]] [[سپاهیان]] [[اسلام]] را به‌ترتیب خاندان‌ها نوشتند و از [[خویشاوندان]] [[رسول خدا]]{{صل}} آغاز کردند. پس از آن هر خاندانی نزدیک‌تر به [[خاندان]] [[نبوت]] بود، آن را مقدم داشتند.
*عقیل در اواخر [[عمر]] [[نابینا]] شد و بنابر [[نقل]] بیشتر منابع در دوران [[خلافت]] [[معاویه]] (۴۱ – ۶۰ ق) در سال ۵۰ و بنابر [[نقلی]] سال ۵۲ ق در سن نودوشش سالگی درگذشت<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 569-571.</ref>.
* [[عقیل]] در اواخر [[عمر]] [[نابینا]] شد و بنابر [[نقل]] بیشتر منابع در دوران [[خلافت]] [[معاویه]] (۴۱ – ۶۰ق) در سال ۵۰ و بنابر [[نقلی]] [[سال]] ۵۲ ق در سن نودوشش سالگی درگذشت<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص ۵۶۹-۵۷۱.</ref>.


== پرسش‌های وابسته ==
== پرسش‌های وابسته ==

نسخهٔ ‏۲۵ اکتبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۵۴

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۶۹-۵۷۱.