سالم مولی ابیحذیفه در قرآن: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{ویرایش غیرنهایی}} {{امامت}} <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233)...» ایجاد کرد) |
|||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
در نبرد احد در سال سوم هجری، سالم پسر ابیحذیفه پس از شکسته شدن دندان [[پیامبر]]، [[صورت حضرت]] را شستوشو داد.<ref>المغازی، ج۱، ص۲۴۵.</ref> پیامبر، [[قرائت قرآن]] سالم پسر ابیحذیفه را [[تشویق]] کرد.<ref>مسند احمد، ج۶، ص۱۶۵؛ اسدالغابه، ج۲، ص۱۵۶؛ تاریخالاسلام، ج۳، ص۵۵.</ref> چه بسا از همین روی باشد که پیامبر برای [[دعوت]] [[قبایل]] به [[اسلام]]، او را نیز میفرستاد.<ref>الامامة و السیاسه، ج۱، ص۱۸.</ref> او از افرادی معرفی شده که [[شایسته]] است قرائت قرآن از آنان آموخته شود،<ref>مسند احمد، ج۲، ص۱۶۳؛ صحیح مسلم، ج۷، ص۱۴۹؛ انساب الاشراف، ج۹، ص۳۷۴.</ref> از این رو در برخی [[منابع تفسیری]] متأخر [[شیعه]] و [[سنی]] به قرائت او استناد شده است.<ref>مجمع البیان، ج۱، ص۳۴۷؛ تفسیر ثعلبی، ج۱، ص۲۵۵.</ref> سالم در منابع [[شیعی]] از [[منافقان]] شمرده شده که احتمالاً مقصود آن است که به ظاهر [[جانشینی]] [[علی بن ابیطالب]]{{ع}} را پذیرفتند؛ ولی بدان تمایلی نداشتند. بر پایه [[نقلی]] در پی [[برنامهریزی]] برخی [[مسلمانان]] در [[سال نهم هجری]] برای [[ترور]] پیامبر و رماندن شتر ایشان در [[تاریکی]] [[شب]] و در مسیر بازگشت از [[تبوک]]، سالم نیز به آنان پیوست؛<ref> الخصال، ص۴۹۹؛ بحار الانوار، ج۲۱، ص۲۲۲-۲۲۳؛ ج۳۱، ص۶۳۲؛ نیز نک: ارشاد القلوب، ج۲، ص۳۳۲-۳۳۳.</ref> ولی پیامبر از این [[توطئه]] [[آگاه]] شد و [[تهدید]] کرد که نام [[توطئهگران]] را فاش خواهد کرد ([[اصحاب عقبه]])؛ همچنین به گزارشی از [[امام صادق]]{{ع}}، سالم یکی از ۴ نفری بود که در [[غدیر خم]]، پس از آنکه پیامبر[[دست]] [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} را بلند کرد، پیامبر را دیوانه دانست.<ref> الکافی، ج۴، ص۵۶۷؛ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۵۶۰؛ تهذیب، ج۳، ص۲۶۴.</ref> پس از [[اعلان]] جانشینی علی بن ابی طالب در غدیر خم، وی به اتفاق تنی چند از مسلمانان[[پیمان]] بستند که اجازه ندهند پس از [[نبوت]]، [[امامت]] نیز به [[طایفه]] [[بنیهاشم]] برسد؛<ref>ارشاد القلوب، ج۲، ص۳۳۴؛ بحار الانوار، ج۲۸، ص۱۰۱-۱۰۴.</ref> همچنین سالم از افرادی بود که به درخواست [[عمر بن خطاب]] به [[خانه]] علی بن ابی طالب آمدند و وی را برای [[بیعت]] به [[مسجد]] بردند؛<ref> تفسیر العیاشی، ج۲، ص۶۶-۶۷؛ الاختصاص، ص۱۸۶.</ref> نیز از کسانی بود که با فراهم کردن نیروهایی در اطراف [[خانه]] [[خلیفه اول]] که شمار آنها را ۱۰۰۰ تن دانستهاند، برای [[بیعت گرفتن]] از [[بنیهاشم]]، به طرف مسجد حرکت کرد.<ref> الاحتجاج، ج۱، ص۱۰۴؛ نهج الایمان، ص۵۸۵-۵۸۶؛ بحار الانوار، ج۲۸، ص۲۰۲.</ref> خود نیز از نخستین [[بیعت کنندگان]] با [[خلیفه]] بود.<ref> شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۱۸؛ الاحتجاج، ج۱، ص۱۰۶.</ref> سالم در [[سال ۱۲ هجری]] به عنوان [[فرمانده]] یگان [[مهاجران]] علیه [[مرتدان]] یمامه در مرکز شبه جزیره، وارد [[نبرد]] شد. او با [[یادآوری]] [[مقاومت]] جنگجویان [[زمان]] [[رسول خدا]]{{صل}}، سنگری حفر کرد و درون آن ایستاد و در پایان همراه مولایش [[ابوحذیفه]] کشته شد.<ref> انساب الاشراف، ج۹، ص۳۷۵؛ الطبقات، ج۳، ص۶۴؛ الاستیعاب، ج۲، ص۵۶۹.</ref> [[ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب]]، [[دارایی]] او را برای [[همسر]] ابوحذیفه فرستادند؛ ولیاو با اظهار اینکه سالم را در [[راه خدا]] [[آزاد]] کرده، انتساب سالم به خود را نپذیرفت و آن [[اموال]] را بازگرداند و از این رو آنان اموالش را به [[بیتالمال]] سپردند.<ref>الطبقات، ج۳، ص۶۳؛ انساب الاشراف، ج۹، ص۳۷۳؛ المنتظم، ج۴، ص۹۰-۹۱.</ref> مطابق [[نقلی]] دیگر عمر بن خطاب، ۲۰۰ [[درهم]] [[میراث]] او را در [[اختیار]] مادرش گذاشت.<ref>انساب الاشراف، ج۹، ص۳۷۵؛ الطبقات، ج۳، ص۶۴.</ref> عمر بن خطاب در روزهای پایانی [[عمر]] خود، گفته بود چنانچه سالم زنده بود، بیآنکه به [[شورا]] نیازی باشد،<ref>الاستیعاب، ج۲، ص۵۶۸؛ اسدالغابه، ج۲، ص۱۵۶؛ الوافی، ج۱۵، ص۵۸.</ref> وی را به [[قدرت]] میرساند.<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۲۹۲؛ الکامل، ج۳، ص۶۵؛ نک: الصحیح من سیرة النبی، ج۳۳، ص۲۲۵.</ref> عمر در [[ستودن]] سالم [[زیادهروی]] میکرد، از این رو برخی با رد پذیرش سخن او، در صدد توجیه نظر [[خلیفه دوم]] برآمدهاند <ref> الاستیعاب، ج۲، ص۵۶۷؛ جامع الاصول فی احادیث الرسول، ج۱۲، ص۴۳۱؛ نک: اسدالغابه، ج۲، ص۱۵۶.</ref>. بنابر نقلی، عمر بن خطاب در دوره ابوبکر نیز گاهی سالم را مناسبتر از ابوبکر برای عهدهداری [[خلافت]] میدانست.<ref>الاحتجاج، ج۱، ص۱۰۴؛ بحار الانوار، ج۲۸، ص۲۰۱-۲۰۲.</ref> در پی کشته شدن شمار زیادی از [[قاریان قرآن]] از جمله [[سالم مولی ابیحذیفه]] در [[نبرد]] یَمامَه،<ref> الاتقان، ج۱، ص۱۶۲.</ref> [[ابوبکر]] در صدد [[گردآوری قرآن]] برآمد.<ref>نک: الاتقان، ج۱، ص۱۹۳؛ فتح الباری، ج۹، ص۹، ۴۸؛ تاریخ قرآن، رامیار، ص۲۹۹.</ref> گفته شده: سالم نخستین کسی بود که [[قرآن]] را در اثری که به نام «[[مصحف]] سالم» شناخته شد، گردآوری کرد. [[سیوطی]] این گزارش را [[غریب]] و مرسل دانسته و برآن است که وی از کسانی بوده که به [[دستور]] ابوبکر قرآن را گردآوری کرده است.<ref> الاتقان، ج۱، ص۲۰۹.</ref> برخی صاحبنظران حداکثر برداشت خود را از این گزارشها، گردآوری اولیه آیهها و [[سورههای قرآن]] از طرف امثال سالم دانستهاند؛ اما نه به ترتیبی که امروزه در [[اختیار]] ماست؛<ref>المیزان، ج۱۲، ص۱۲۱.</ref> اما در [[نقلی]] از سیدبن طاوس، [[جمعآوری قرآن]] در [[زمان]] ابوبکر به دست [[زید بن ثابت]]، با [[مخالفت]] شماری از جمله سالم روبهرو شد و از طرفی [[عثمان]] مصاحف برخی مانند مصحف سالم را با آب شست<ref> سعد السعود، ص۲۷۸.</ref><ref>[[محمد اکبری کارمزدی|کارمزدی]] و [[مهران اسماعیلی|اسماعیلی]]، [[سالم مولی ابی حذیفه (مقاله)|مقاله «سالم مولی ابی حذیفه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۵.</ref> | در نبرد احد در سال سوم هجری، سالم پسر ابیحذیفه پس از شکسته شدن دندان [[پیامبر]]، [[صورت حضرت]] را شستوشو داد.<ref>المغازی، ج۱، ص۲۴۵.</ref> پیامبر، [[قرائت قرآن]] سالم پسر ابیحذیفه را [[تشویق]] کرد.<ref>مسند احمد، ج۶، ص۱۶۵؛ اسدالغابه، ج۲، ص۱۵۶؛ تاریخالاسلام، ج۳، ص۵۵.</ref> چه بسا از همین روی باشد که پیامبر برای [[دعوت]] [[قبایل]] به [[اسلام]]، او را نیز میفرستاد.<ref>الامامة و السیاسه، ج۱، ص۱۸.</ref> او از افرادی معرفی شده که [[شایسته]] است قرائت قرآن از آنان آموخته شود،<ref>مسند احمد، ج۲، ص۱۶۳؛ صحیح مسلم، ج۷، ص۱۴۹؛ انساب الاشراف، ج۹، ص۳۷۴.</ref> از این رو در برخی [[منابع تفسیری]] متأخر [[شیعه]] و [[سنی]] به قرائت او استناد شده است.<ref>مجمع البیان، ج۱، ص۳۴۷؛ تفسیر ثعلبی، ج۱، ص۲۵۵.</ref> سالم در منابع [[شیعی]] از [[منافقان]] شمرده شده که احتمالاً مقصود آن است که به ظاهر [[جانشینی]] [[علی بن ابیطالب]]{{ع}} را پذیرفتند؛ ولی بدان تمایلی نداشتند. بر پایه [[نقلی]] در پی [[برنامهریزی]] برخی [[مسلمانان]] در [[سال نهم هجری]] برای [[ترور]] پیامبر و رماندن شتر ایشان در [[تاریکی]] [[شب]] و در مسیر بازگشت از [[تبوک]]، سالم نیز به آنان پیوست؛<ref> الخصال، ص۴۹۹؛ بحار الانوار، ج۲۱، ص۲۲۲-۲۲۳؛ ج۳۱، ص۶۳۲؛ نیز نک: ارشاد القلوب، ج۲، ص۳۳۲-۳۳۳.</ref> ولی پیامبر از این [[توطئه]] [[آگاه]] شد و [[تهدید]] کرد که نام [[توطئهگران]] را فاش خواهد کرد ([[اصحاب عقبه]])؛ همچنین به گزارشی از [[امام صادق]]{{ع}}، سالم یکی از ۴ نفری بود که در [[غدیر خم]]، پس از آنکه پیامبر[[دست]] [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} را بلند کرد، پیامبر را دیوانه دانست.<ref> الکافی، ج۴، ص۵۶۷؛ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۵۶۰؛ تهذیب، ج۳، ص۲۶۴.</ref> پس از [[اعلان]] جانشینی علی بن ابی طالب در غدیر خم، وی به اتفاق تنی چند از مسلمانان[[پیمان]] بستند که اجازه ندهند پس از [[نبوت]]، [[امامت]] نیز به [[طایفه]] [[بنیهاشم]] برسد؛<ref>ارشاد القلوب، ج۲، ص۳۳۴؛ بحار الانوار، ج۲۸، ص۱۰۱-۱۰۴.</ref> همچنین سالم از افرادی بود که به درخواست [[عمر بن خطاب]] به [[خانه]] علی بن ابی طالب آمدند و وی را برای [[بیعت]] به [[مسجد]] بردند؛<ref> تفسیر العیاشی، ج۲، ص۶۶-۶۷؛ الاختصاص، ص۱۸۶.</ref> نیز از کسانی بود که با فراهم کردن نیروهایی در اطراف [[خانه]] [[خلیفه اول]] که شمار آنها را ۱۰۰۰ تن دانستهاند، برای [[بیعت گرفتن]] از [[بنیهاشم]]، به طرف مسجد حرکت کرد.<ref> الاحتجاج، ج۱، ص۱۰۴؛ نهج الایمان، ص۵۸۵-۵۸۶؛ بحار الانوار، ج۲۸، ص۲۰۲.</ref> خود نیز از نخستین [[بیعت کنندگان]] با [[خلیفه]] بود.<ref> شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۱۸؛ الاحتجاج، ج۱، ص۱۰۶.</ref> سالم در [[سال ۱۲ هجری]] به عنوان [[فرمانده]] یگان [[مهاجران]] علیه [[مرتدان]] یمامه در مرکز شبه جزیره، وارد [[نبرد]] شد. او با [[یادآوری]] [[مقاومت]] جنگجویان [[زمان]] [[رسول خدا]]{{صل}}، سنگری حفر کرد و درون آن ایستاد و در پایان همراه مولایش [[ابوحذیفه]] کشته شد.<ref> انساب الاشراف، ج۹، ص۳۷۵؛ الطبقات، ج۳، ص۶۴؛ الاستیعاب، ج۲، ص۵۶۹.</ref> [[ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب]]، [[دارایی]] او را برای [[همسر]] ابوحذیفه فرستادند؛ ولیاو با اظهار اینکه سالم را در [[راه خدا]] [[آزاد]] کرده، انتساب سالم به خود را نپذیرفت و آن [[اموال]] را بازگرداند و از این رو آنان اموالش را به [[بیتالمال]] سپردند.<ref>الطبقات، ج۳، ص۶۳؛ انساب الاشراف، ج۹، ص۳۷۳؛ المنتظم، ج۴، ص۹۰-۹۱.</ref> مطابق [[نقلی]] دیگر عمر بن خطاب، ۲۰۰ [[درهم]] [[میراث]] او را در [[اختیار]] مادرش گذاشت.<ref>انساب الاشراف، ج۹، ص۳۷۵؛ الطبقات، ج۳، ص۶۴.</ref> عمر بن خطاب در روزهای پایانی [[عمر]] خود، گفته بود چنانچه سالم زنده بود، بیآنکه به [[شورا]] نیازی باشد،<ref>الاستیعاب، ج۲، ص۵۶۸؛ اسدالغابه، ج۲، ص۱۵۶؛ الوافی، ج۱۵، ص۵۸.</ref> وی را به [[قدرت]] میرساند.<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۲۹۲؛ الکامل، ج۳، ص۶۵؛ نک: الصحیح من سیرة النبی، ج۳۳، ص۲۲۵.</ref> عمر در [[ستودن]] سالم [[زیادهروی]] میکرد، از این رو برخی با رد پذیرش سخن او، در صدد توجیه نظر [[خلیفه دوم]] برآمدهاند <ref> الاستیعاب، ج۲، ص۵۶۷؛ جامع الاصول فی احادیث الرسول، ج۱۲، ص۴۳۱؛ نک: اسدالغابه، ج۲، ص۱۵۶.</ref>. بنابر نقلی، عمر بن خطاب در دوره ابوبکر نیز گاهی سالم را مناسبتر از ابوبکر برای عهدهداری [[خلافت]] میدانست.<ref>الاحتجاج، ج۱، ص۱۰۴؛ بحار الانوار، ج۲۸، ص۲۰۱-۲۰۲.</ref> در پی کشته شدن شمار زیادی از [[قاریان قرآن]] از جمله [[سالم مولی ابیحذیفه]] در [[نبرد]] یَمامَه،<ref> الاتقان، ج۱، ص۱۶۲.</ref> [[ابوبکر]] در صدد [[گردآوری قرآن]] برآمد.<ref>نک: الاتقان، ج۱، ص۱۹۳؛ فتح الباری، ج۹، ص۹، ۴۸؛ تاریخ قرآن، رامیار، ص۲۹۹.</ref> گفته شده: سالم نخستین کسی بود که [[قرآن]] را در اثری که به نام «[[مصحف]] سالم» شناخته شد، گردآوری کرد. [[سیوطی]] این گزارش را [[غریب]] و مرسل دانسته و برآن است که وی از کسانی بوده که به [[دستور]] ابوبکر قرآن را گردآوری کرده است.<ref> الاتقان، ج۱، ص۲۰۹.</ref> برخی صاحبنظران حداکثر برداشت خود را از این گزارشها، گردآوری اولیه آیهها و [[سورههای قرآن]] از طرف امثال سالم دانستهاند؛ اما نه به ترتیبی که امروزه در [[اختیار]] ماست؛<ref>المیزان، ج۱۲، ص۱۲۱.</ref> اما در [[نقلی]] از سیدبن طاوس، [[جمعآوری قرآن]] در [[زمان]] ابوبکر به دست [[زید بن ثابت]]، با [[مخالفت]] شماری از جمله سالم روبهرو شد و از طرفی [[عثمان]] مصاحف برخی مانند مصحف سالم را با آب شست<ref> سعد السعود، ص۲۷۸.</ref><ref>[[محمد اکبری کارمزدی|کارمزدی]] و [[مهران اسماعیلی|اسماعیلی]]، [[سالم مولی ابی حذیفه (مقاله)|مقاله «سالم مولی ابی حذیفه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۵.</ref> | ||
==سالم در [[ | ==سالم در [[شأن نزول]]== | ||
[[ابوحذیفه]] پس از [[مهاجرت]] به [[مدینه]]، بنابر [[سنت]] [[فرزندخواندگی]]، سالم را به [[فرزندی]] پذیرفت و از آن پس سالم پسر ابوحذیفه خوانده میشد. هنگامی که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} با [[زینب]] [[همسر]] پسر خواندهاش [[زید]] [[ازدواج]] کرد، فرزند شمردن فرزند خوانده [[لغو]] شد و مقرر گردید آنان را به [[پدران]] خونیشان نسبت دهند، از این رو زید بن [[محمد]] به [[زید بن حارثه]] [[تغییر]] نام داد؛ ولی نام [[پدر]] سالم دانسته نبود، ازاین رو طبق بیان [[آیه]] از واژه "[[مولی]]" به جای واژه فرزند استفاده شد: {{متن قرآن|مَّا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِّن قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ وَمَا جَعَلَ أَزْوَاجَكُمُ الَّلائِي تُظَاهِرُونَ مِنْهُنَّ أُمَّهَاتِكُمْ وَمَا جَعَلَ أَدْعِيَاءَكُمْ أَبْنَاءَكُمْ ذَلِكُمْ قَوْلُكُم بِأَفْوَاهِكُمْ وَاللَّهُ يَقُولُ الْحَقَّ وَهُوَ يَهْدِي السَّبِيلَ ادْعُوهُمْ لِآبَائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِندَ اللَّهِ فَإِن لَّمْ تَعْلَمُوا آبَاءَهُمْ فَإِخْوَانُكُمْ فِي الدِّينِ وَمَوَالِيكُمْ وَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ فِيمَا أَخْطَأْتُم بِهِ وَلَكِن مَّا تَعَمَّدَتْ قُلُوبُكُمْ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا}}<ref>«خداوند در درون هیچ کس دو دل ننهاده است؛ و آن همسرانتان را که «ظهار» میکنید مادران (راستین) شما و فرزند خواندگانتان را پسران (راستین) شما نکرده است؛ این تنها گفتار شما بر زبانتان است و خداوند است که حقّ میگوید و اوست که راه را نشان میدهد آنان را به (نام) پدرانشان بخوانید، این نزد خداوند دادگرانهتر است و اگر پدرانشان را نمیشناسید برادران دینی و وابستگان شمایند و شما را در آنچه اشتباه کردهاید گناهی نیست اما در آنچه دلهایتان به قصد، خواسته است (گناهکارید) و خداوند آمرزندهای بخشاینده» سوره احزاب، آیه ۴-۵.</ref> پس از [[نزول]] این [[آیه]] [[مسلمانان]] سالم را "[[مولی]] ابیحذیفه" میخواندهاند <ref>تفسیر سمرقندی، ج۳، ص۴۱؛ روض الجنان، ج۱۵، ص۳۴۶؛ الدرالمنثور، ج۵، ص۱۸۲.</ref>. واژه "مولی" بیانگر آن است که برده آزاد شده، تحت قیمومت چه کسی قرار دارد. گفته شده: در پی این رویداد، [[همسر]] [[ابوحذیفه]] که تاکنون با وی [[محرم]] بود، ناچار شد از وی رو بگیرد و با توجه به [[زندگی]] آنها در یک [[خانه]] و رفت و آمدهای [[سالم مولی ابوحذیفه]] به [[سختی]] افتاد، از این رو برای چارهجویی، نزد [[پیامبر]]{{صل}} رفت که [[حضرت]] عامل شیردهی و محرم شدن رضاعی را مطرح کرد <ref> انساب الاشراف، ج۹، ص۳۷۳؛ الطبقات، ج۳، ص۶۳؛ اسدالغابه، ج۲، ص۱۵۶.</ref> که بدان "رضاع کبیر" یا شیردهی به فرد بزرگسال گویند؛ ولی به [[نقل]] [[امسلمه]]، هیچ یک از [[زنان پیامبر]]{{صل}} به این [[حکم]] اشاره نکردهاند، هرچند به [[نقلی]] تنها [[عایشه]] بدان [[تمسک]] میجست،<ref>مسند احمد، ج۶، ص۳۱۲؛ صحیح مسلم، ج۴، ص۱۶۹؛ الطبقات، ج۳، ص۶۴.</ref> از این رو [[علمای شیعه]] <ref> المبسوط، ج۵، ص۲۹۳؛ تذکرة الفقهاء، ج۲، ص۶۱۹؛ کتاب النکاح، ج۳، ص۲۴، ۲۷.</ref> و بیشتر [[فقهای اهل سنت]]<ref>بدائع الصنائع، ج۴، ص۴-۵؛ بدایة المجتهد، ج۲، ص۳۰؛ فقه السنه، ج۲، ص۷۹.</ref> به آن [[فتوا]] نداده و برخی نیز این حکم را حکم اختصاصی سالم دانستهاند.<ref>بدایة المجتهد، ج۲، ص۳۰؛ مجموع الفتاوی، ج۳۴، ص۵۵؛ فقه السنه، ج۲، ص۷۹.</ref> در آیه {{متن قرآن|كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ}}<ref>«شما بهترین گروهی بودهاید که (به عنوان سرمشق) برای مردم پدیدار شدهاید؛ به کار پسندیده فرمان میدهید و از (کار) ناپسند باز میدارید و به خداوند ایمان دارید و اهل کتاب اگر ایمان میآوردند برای آنان بهتر بود؛ برخی از آنها مؤمن امّا بسیاری از آنان نافرمانن» سوره آل عمران، آیه ۱۱۰.</ref>، [[مؤمنان]] به سبب ایمانشان به [[الله]] و [[امر به معروف و نهی از منکر]]، [[بهترین]] [[امت]] معرفی شدهاند و در ادامه بیان شده که در میان [[اهل کتاب]] نیز مؤمنانی هستند؛ ولی بیشتر آنها فاسقاند و بهتر است [[ایمان]] آورند. بنا به [[روایت]] [[عکرمه]] و [[مقاتل]]، برخی مسلمانان از جمله سالم، یهودیانی را به [[دین اسلام]] [[دعوت]] کردند؛ ولیآنها خود و [[دین]] خود را [[برتر]] از مسلمانان و دین اسلام دانستند که این آیه نازل شد<ref>اسباب النزول، ص۱۲۱؛ تفسیر ثعلبی، ج۳، ص۱۲۶.</ref>. باید توجه داشت مخاطب [[آیه]] همانند مخاطب دیگر خطابات [[قرآنی]] عموم مسلماناناند و به سالم و دیگر [[یاران پیامبر]]{{صل}} اختصاصی ندارد.<ref>مجمع البیان، ج۲، ص۸۱۱؛ نمونه، ج۳، ص۴۹.</ref> بنابر [[تفسیر]] [[مقاتل]]، [[عبدالله بن ابی|عبدالله بن اُبَیّ]] و همراهان او، [[مسلمانان]] [[فقیر]] از جمله سالم را مسخره میکردند. در این آیه اشاره شده که [[زندگی دنیا]] برای مسخره کنندگان [[تزیین]] شده است، در حالی که در [[قیامت]]، [[پرهیزگاران]] [[برتر]] هستند و [[خداوند]] بنابر [[مشیت]] خود به [[مردم]] روزی میدهد: {{متن قرآن|زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَيَسْخَرُونَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ اتَّقَوْا فَوْقَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَاللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ}}<ref>«زندگانی این جهان برای کافران آراسته شده است و (آنان) مؤمنان را به ریشخند میگیرند اما پرهیزگاران در روز رستخیز از آنان فراترند و خداوند به هر کس بخواهد بیشمار روزی میرساند» سوره بقره، آیه ۲۱۲.</ref> پس از مقاتل، برخی [[مفسران]] این تفسیر را [[نقل]] کردهاند.<ref>تفسیر مقاتل، ج۱، ص۱۸۱؛ زاد المسیر، ج۱، ص۱۷۶.</ref> بنابر روایتی دیگر از [[ابنعباس]]، [[مشرکان قریش]] در پی [[ایمان آوردن]] تهیدستان به [[پیامبر]]{{صل}} آنان را مسخره میکردند و میگفتند: اگر [[دعوت]] [[محمد]] درست بود، بزرگان [[قریش]] در پی او میرفتند.<ref>روض الجنان، ج۳، ص۱۷۲؛ التفسیر الکبیر، ج۶، ص۳۶۷؛ البحر المحیط، ج۲، ص۳۵۲.</ref> این در حالی است که آیه [[مدنی]] است و به رویدادهای [[مکه]] ناظر نیست. | [[ابوحذیفه]] پس از [[مهاجرت]] به [[مدینه]]، بنابر [[سنت]] [[فرزندخواندگی]]، سالم را به [[فرزندی]] پذیرفت و از آن پس سالم پسر ابوحذیفه خوانده میشد. هنگامی که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} با [[زینب]] [[همسر]] پسر خواندهاش [[زید]] [[ازدواج]] کرد، فرزند شمردن فرزند خوانده [[لغو]] شد و مقرر گردید آنان را به [[پدران]] خونیشان نسبت دهند، از این رو زید بن [[محمد]] به [[زید بن حارثه]] [[تغییر]] نام داد؛ ولی نام [[پدر]] سالم دانسته نبود، ازاین رو طبق بیان [[آیه]] از واژه "[[مولی]]" به جای واژه فرزند استفاده شد: {{متن قرآن|مَّا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِّن قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ وَمَا جَعَلَ أَزْوَاجَكُمُ الَّلائِي تُظَاهِرُونَ مِنْهُنَّ أُمَّهَاتِكُمْ وَمَا جَعَلَ أَدْعِيَاءَكُمْ أَبْنَاءَكُمْ ذَلِكُمْ قَوْلُكُم بِأَفْوَاهِكُمْ وَاللَّهُ يَقُولُ الْحَقَّ وَهُوَ يَهْدِي السَّبِيلَ ادْعُوهُمْ لِآبَائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِندَ اللَّهِ فَإِن لَّمْ تَعْلَمُوا آبَاءَهُمْ فَإِخْوَانُكُمْ فِي الدِّينِ وَمَوَالِيكُمْ وَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ فِيمَا أَخْطَأْتُم بِهِ وَلَكِن مَّا تَعَمَّدَتْ قُلُوبُكُمْ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا}}<ref>«خداوند در درون هیچ کس دو دل ننهاده است؛ و آن همسرانتان را که «ظهار» میکنید مادران (راستین) شما و فرزند خواندگانتان را پسران (راستین) شما نکرده است؛ این تنها گفتار شما بر زبانتان است و خداوند است که حقّ میگوید و اوست که راه را نشان میدهد آنان را به (نام) پدرانشان بخوانید، این نزد خداوند دادگرانهتر است و اگر پدرانشان را نمیشناسید برادران دینی و وابستگان شمایند و شما را در آنچه اشتباه کردهاید گناهی نیست اما در آنچه دلهایتان به قصد، خواسته است (گناهکارید) و خداوند آمرزندهای بخشاینده» سوره احزاب، آیه ۴-۵.</ref> پس از [[نزول]] این [[آیه]] [[مسلمانان]] سالم را "[[مولی]] ابیحذیفه" میخواندهاند <ref>تفسیر سمرقندی، ج۳، ص۴۱؛ روض الجنان، ج۱۵، ص۳۴۶؛ الدرالمنثور، ج۵، ص۱۸۲.</ref>. واژه "مولی" بیانگر آن است که برده آزاد شده، تحت قیمومت چه کسی قرار دارد. گفته شده: در پی این رویداد، [[همسر]] [[ابوحذیفه]] که تاکنون با وی [[محرم]] بود، ناچار شد از وی رو بگیرد و با توجه به [[زندگی]] آنها در یک [[خانه]] و رفت و آمدهای [[سالم مولی ابوحذیفه]] به [[سختی]] افتاد، از این رو برای چارهجویی، نزد [[پیامبر]]{{صل}} رفت که [[حضرت]] عامل شیردهی و محرم شدن رضاعی را مطرح کرد <ref> انساب الاشراف، ج۹، ص۳۷۳؛ الطبقات، ج۳، ص۶۳؛ اسدالغابه، ج۲، ص۱۵۶.</ref> که بدان "رضاع کبیر" یا شیردهی به فرد بزرگسال گویند؛ ولی به [[نقل]] [[امسلمه]]، هیچ یک از [[زنان پیامبر]]{{صل}} به این [[حکم]] اشاره نکردهاند، هرچند به [[نقلی]] تنها [[عایشه]] بدان [[تمسک]] میجست،<ref>مسند احمد، ج۶، ص۳۱۲؛ صحیح مسلم، ج۴، ص۱۶۹؛ الطبقات، ج۳، ص۶۴.</ref> از این رو [[علمای شیعه]] <ref> المبسوط، ج۵، ص۲۹۳؛ تذکرة الفقهاء، ج۲، ص۶۱۹؛ کتاب النکاح، ج۳، ص۲۴، ۲۷.</ref> و بیشتر [[فقهای اهل سنت]]<ref>بدائع الصنائع، ج۴، ص۴-۵؛ بدایة المجتهد، ج۲، ص۳۰؛ فقه السنه، ج۲، ص۷۹.</ref> به آن [[فتوا]] نداده و برخی نیز این حکم را حکم اختصاصی سالم دانستهاند.<ref>بدایة المجتهد، ج۲، ص۳۰؛ مجموع الفتاوی، ج۳۴، ص۵۵؛ فقه السنه، ج۲، ص۷۹.</ref> در آیه {{متن قرآن|كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ}}<ref>«شما بهترین گروهی بودهاید که (به عنوان سرمشق) برای مردم پدیدار شدهاید؛ به کار پسندیده فرمان میدهید و از (کار) ناپسند باز میدارید و به خداوند ایمان دارید و اهل کتاب اگر ایمان میآوردند برای آنان بهتر بود؛ برخی از آنها مؤمن امّا بسیاری از آنان نافرمانن» سوره آل عمران، آیه ۱۱۰.</ref>، [[مؤمنان]] به سبب ایمانشان به [[الله]] و [[امر به معروف و نهی از منکر]]، [[بهترین]] [[امت]] معرفی شدهاند و در ادامه بیان شده که در میان [[اهل کتاب]] نیز مؤمنانی هستند؛ ولی بیشتر آنها فاسقاند و بهتر است [[ایمان]] آورند. بنا به [[روایت]] [[عکرمه]] و [[مقاتل]]، برخی مسلمانان از جمله سالم، یهودیانی را به [[دین اسلام]] [[دعوت]] کردند؛ ولیآنها خود و [[دین]] خود را [[برتر]] از مسلمانان و دین اسلام دانستند که این آیه نازل شد<ref>اسباب النزول، ص۱۲۱؛ تفسیر ثعلبی، ج۳، ص۱۲۶.</ref>. باید توجه داشت مخاطب [[آیه]] همانند مخاطب دیگر خطابات [[قرآنی]] عموم مسلماناناند و به سالم و دیگر [[یاران پیامبر]]{{صل}} اختصاصی ندارد.<ref>مجمع البیان، ج۲، ص۸۱۱؛ نمونه، ج۳، ص۴۹.</ref> بنابر [[تفسیر]] [[مقاتل]]، [[عبدالله بن ابی|عبدالله بن اُبَیّ]] و همراهان او، [[مسلمانان]] [[فقیر]] از جمله سالم را مسخره میکردند. در این آیه اشاره شده که [[زندگی دنیا]] برای مسخره کنندگان [[تزیین]] شده است، در حالی که در [[قیامت]]، [[پرهیزگاران]] [[برتر]] هستند و [[خداوند]] بنابر [[مشیت]] خود به [[مردم]] روزی میدهد: {{متن قرآن|زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَيَسْخَرُونَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ اتَّقَوْا فَوْقَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَاللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ}}<ref>«زندگانی این جهان برای کافران آراسته شده است و (آنان) مؤمنان را به ریشخند میگیرند اما پرهیزگاران در روز رستخیز از آنان فراترند و خداوند به هر کس بخواهد بیشمار روزی میرساند» سوره بقره، آیه ۲۱۲.</ref> پس از مقاتل، برخی [[مفسران]] این تفسیر را [[نقل]] کردهاند.<ref>تفسیر مقاتل، ج۱، ص۱۸۱؛ زاد المسیر، ج۱، ص۱۷۶.</ref> بنابر روایتی دیگر از [[ابنعباس]]، [[مشرکان قریش]] در پی [[ایمان آوردن]] تهیدستان به [[پیامبر]]{{صل}} آنان را مسخره میکردند و میگفتند: اگر [[دعوت]] [[محمد]] درست بود، بزرگان [[قریش]] در پی او میرفتند.<ref>روض الجنان، ج۳، ص۱۷۲؛ التفسیر الکبیر، ج۶، ص۳۶۷؛ البحر المحیط، ج۲، ص۳۵۲.</ref> این در حالی است که آیه [[مدنی]] است و به رویدادهای [[مکه]] ناظر نیست. | ||
نسخهٔ ۲ فوریهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۰۹:۲۶
- اين مدخل از زیرشاخههای بحث سالم مولی ابیحذیفه است. "سالم مولی ابیحذیفه" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
مقدمه
ابوعبدالله،[۱] سالم پسر مَعقِل، اصالتاً اهل اصطخر فارس، شهری در نزدیکی و شمال شیراز بود.[۲] عموم منابع تاریخی، سالم را مولا(برده آزادشده) ابوحذیفه، از قریشیان مکه معرفی کردهاند [۳] و از این رو از اعضای طایفه عبدشمس از قریش به شمار میآید؛ ولی شواهدی دیگر در اختیار است که از انتساب او به طایفه بنیعمرو بن عوف از قبیله اوس در یثرب خبر میدهد. در صورتی که از عبدشمس باشد، از مهاجران و چنانچه از عمرو بن عوف باشد، از اوس و از انصار خواهد بود.
نخستین اطلاعات از سالم، مربوط به زمانی است که مهاجران قریشی مکه به یثرب آمدند. در آن دوره سالم برده آزاد شده (مَولی) ثُبَیتَه دختر یَعار از طایفه اَوسی بنی عَمرو بن عَوف بود که در یثرب و در منطقه قُبا میزیستند. مهاجرانِ نخستین در قبا سکونت یافتند و سالم در آنجا فرصت یافت امامت جماعت بخشی از مهاجران را بر عهده گیرد، زیرا بیش از دیگران قرآن میدانست[۴] و از همینروست که محمد بن کَعب قُرَظیّ (د. ۱۰۸ق.)، سالم را در شمار مهاجران نیاورده است.[۵] زمان پذیرش اسلام وی دانسته نیست. در تحولات مکه همچون حوادث خانه ارقم، مهاجرت مسلمانان به حبشه و محاصره آنان در شعب ابیطالب، از سالم یادی نشده است، در حالی که چنانچه از موالی ابوحذیفه بود، همراه او و همسرش سَهلَه دختر سهیل (از طایفه قرشی بنیعامر) به حبشه مهاجرت میکرد.[۶] منابعی که به اشتباه او را از مسلمانان نخستین مکه شمردهاند، محدود و متأخر هستند،[۷] بنابراین میتوان گفت ابوحذیفه پس از مهاجرت به مدینه و ازدواجش با ثُبَیتَه دختر یَعار اوسی، با سالم آشنا شد و پس از اندی او را به فرزندی پذیرفت [۸] و فاطمه دختر برادرش ولید را به ازدواج سالم درآورد.[۹] از آن پس او را با نام سالم پسر ابوحذیفه شناختند.[۱۰] از اینکه پیامبر(ص) در پیمان برادری میان مهاجران و انصار سالم را به برادری مُعاذ بن ماعص انصاری خزرجی درآورد،[۱۱] دانسته میشود که به عنوان پسر ابوحذیفه، از مهاجران و از قریش شمرده شده است.
سالم پسر ابیحذیفه در سال دوم هجری، همراه ۱۴ تن از مهاجران، در نخستین اعزام نظامی پیامبر به فرماندهی حمزه عموی پیامبر به منطقه سیف البحر رفت.[۱۲] او در جنگهای بدر، احد، خندق و نبردهای دیگر شرکت داشت.[۱۳] در نبرد بدر در سال سوم هجری، ۱۲ تن از اعضای طایفه عبدشمس، طایفه پدرش ابوحذیفه، به قتل رسیدند که ۶ نفر از آنان از جمله پدر، عمو و برادر ابوحذیفه به وسیله افرادی از طایفه بنیهاشم چون حمزه و علی بن ابیطالب کشته شدند. خود او عمیر بن ابی عمیر از این طایفه را کشت.[۱۴] پیامبر(ص) در این نبرد از مسلمانان خواسته بود هیچ یک از بنیهاشم را نکشند، زیرا آنان را به شرکت در این نبرد واداشتهاند.[۱۵] ابوحذیفه پنداشت که چنین فرمانی تبعیضی میان بنیهاشم و بنیعبدشمس است و سوگند یاد کرد چنانچه دستش به عباس برسد، طعم شمشیر را به او بچشاند؛ ولی پس از آنکه خشمش فرونشست، از گفته خود پشیمان شد.[۱۶] به هر روی تمایلات قبیلهای ابوحذیفه علیه بنیهاشم، نمیتوانست بر سالم بیتأثیر باشد.
در نبرد احد در سال سوم هجری، سالم پسر ابیحذیفه پس از شکسته شدن دندان پیامبر، صورت حضرت را شستوشو داد.[۱۷] پیامبر، قرائت قرآن سالم پسر ابیحذیفه را تشویق کرد.[۱۸] چه بسا از همین روی باشد که پیامبر برای دعوت قبایل به اسلام، او را نیز میفرستاد.[۱۹] او از افرادی معرفی شده که شایسته است قرائت قرآن از آنان آموخته شود،[۲۰] از این رو در برخی منابع تفسیری متأخر شیعه و سنی به قرائت او استناد شده است.[۲۱] سالم در منابع شیعی از منافقان شمرده شده که احتمالاً مقصود آن است که به ظاهر جانشینی علی بن ابیطالب(ع) را پذیرفتند؛ ولی بدان تمایلی نداشتند. بر پایه نقلی در پی برنامهریزی برخی مسلمانان در سال نهم هجری برای ترور پیامبر و رماندن شتر ایشان در تاریکی شب و در مسیر بازگشت از تبوک، سالم نیز به آنان پیوست؛[۲۲] ولی پیامبر از این توطئه آگاه شد و تهدید کرد که نام توطئهگران را فاش خواهد کرد (اصحاب عقبه)؛ همچنین به گزارشی از امام صادق(ع)، سالم یکی از ۴ نفری بود که در غدیر خم، پس از آنکه پیامبردست علی بن ابی طالب(ع) را بلند کرد، پیامبر را دیوانه دانست.[۲۳] پس از اعلان جانشینی علی بن ابی طالب در غدیر خم، وی به اتفاق تنی چند از مسلمانانپیمان بستند که اجازه ندهند پس از نبوت، امامت نیز به طایفه بنیهاشم برسد؛[۲۴] همچنین سالم از افرادی بود که به درخواست عمر بن خطاب به خانه علی بن ابی طالب آمدند و وی را برای بیعت به مسجد بردند؛[۲۵] نیز از کسانی بود که با فراهم کردن نیروهایی در اطراف خانه خلیفه اول که شمار آنها را ۱۰۰۰ تن دانستهاند، برای بیعت گرفتن از بنیهاشم، به طرف مسجد حرکت کرد.[۲۶] خود نیز از نخستین بیعت کنندگان با خلیفه بود.[۲۷] سالم در سال ۱۲ هجری به عنوان فرمانده یگان مهاجران علیه مرتدان یمامه در مرکز شبه جزیره، وارد نبرد شد. او با یادآوری مقاومت جنگجویان زمان رسول خدا(ص)، سنگری حفر کرد و درون آن ایستاد و در پایان همراه مولایش ابوحذیفه کشته شد.[۲۸] ابوبکر و عمر بن خطاب، دارایی او را برای همسر ابوحذیفه فرستادند؛ ولیاو با اظهار اینکه سالم را در راه خدا آزاد کرده، انتساب سالم به خود را نپذیرفت و آن اموال را بازگرداند و از این رو آنان اموالش را به بیتالمال سپردند.[۲۹] مطابق نقلی دیگر عمر بن خطاب، ۲۰۰ درهم میراث او را در اختیار مادرش گذاشت.[۳۰] عمر بن خطاب در روزهای پایانی عمر خود، گفته بود چنانچه سالم زنده بود، بیآنکه به شورا نیازی باشد،[۳۱] وی را به قدرت میرساند.[۳۲] عمر در ستودن سالم زیادهروی میکرد، از این رو برخی با رد پذیرش سخن او، در صدد توجیه نظر خلیفه دوم برآمدهاند [۳۳]. بنابر نقلی، عمر بن خطاب در دوره ابوبکر نیز گاهی سالم را مناسبتر از ابوبکر برای عهدهداری خلافت میدانست.[۳۴] در پی کشته شدن شمار زیادی از قاریان قرآن از جمله سالم مولی ابیحذیفه در نبرد یَمامَه،[۳۵] ابوبکر در صدد گردآوری قرآن برآمد.[۳۶] گفته شده: سالم نخستین کسی بود که قرآن را در اثری که به نام «مصحف سالم» شناخته شد، گردآوری کرد. سیوطی این گزارش را غریب و مرسل دانسته و برآن است که وی از کسانی بوده که به دستور ابوبکر قرآن را گردآوری کرده است.[۳۷] برخی صاحبنظران حداکثر برداشت خود را از این گزارشها، گردآوری اولیه آیهها و سورههای قرآن از طرف امثال سالم دانستهاند؛ اما نه به ترتیبی که امروزه در اختیار ماست؛[۳۸] اما در نقلی از سیدبن طاوس، جمعآوری قرآن در زمان ابوبکر به دست زید بن ثابت، با مخالفت شماری از جمله سالم روبهرو شد و از طرفی عثمان مصاحف برخی مانند مصحف سالم را با آب شست[۳۹][۴۰]
سالم در شأن نزول
ابوحذیفه پس از مهاجرت به مدینه، بنابر سنت فرزندخواندگی، سالم را به فرزندی پذیرفت و از آن پس سالم پسر ابوحذیفه خوانده میشد. هنگامی که پیامبر اکرم(ص) با زینب همسر پسر خواندهاش زید ازدواج کرد، فرزند شمردن فرزند خوانده لغو شد و مقرر گردید آنان را به پدران خونیشان نسبت دهند، از این رو زید بن محمد به زید بن حارثه تغییر نام داد؛ ولی نام پدر سالم دانسته نبود، ازاین رو طبق بیان آیه از واژه "مولی" به جای واژه فرزند استفاده شد: ﴿مَّا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِّن قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ وَمَا جَعَلَ أَزْوَاجَكُمُ الَّلائِي تُظَاهِرُونَ مِنْهُنَّ أُمَّهَاتِكُمْ وَمَا جَعَلَ أَدْعِيَاءَكُمْ أَبْنَاءَكُمْ ذَلِكُمْ قَوْلُكُم بِأَفْوَاهِكُمْ وَاللَّهُ يَقُولُ الْحَقَّ وَهُوَ يَهْدِي السَّبِيلَ ادْعُوهُمْ لِآبَائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِندَ اللَّهِ فَإِن لَّمْ تَعْلَمُوا آبَاءَهُمْ فَإِخْوَانُكُمْ فِي الدِّينِ وَمَوَالِيكُمْ وَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ فِيمَا أَخْطَأْتُم بِهِ وَلَكِن مَّا تَعَمَّدَتْ قُلُوبُكُمْ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا﴾[۴۱] پس از نزول این آیه مسلمانان سالم را "مولی ابیحذیفه" میخواندهاند [۴۲]. واژه "مولی" بیانگر آن است که برده آزاد شده، تحت قیمومت چه کسی قرار دارد. گفته شده: در پی این رویداد، همسر ابوحذیفه که تاکنون با وی محرم بود، ناچار شد از وی رو بگیرد و با توجه به زندگی آنها در یک خانه و رفت و آمدهای سالم مولی ابوحذیفه به سختی افتاد، از این رو برای چارهجویی، نزد پیامبر(ص) رفت که حضرت عامل شیردهی و محرم شدن رضاعی را مطرح کرد [۴۳] که بدان "رضاع کبیر" یا شیردهی به فرد بزرگسال گویند؛ ولی به نقل امسلمه، هیچ یک از زنان پیامبر(ص) به این حکم اشاره نکردهاند، هرچند به نقلی تنها عایشه بدان تمسک میجست،[۴۴] از این رو علمای شیعه [۴۵] و بیشتر فقهای اهل سنت[۴۶] به آن فتوا نداده و برخی نیز این حکم را حکم اختصاصی سالم دانستهاند.[۴۷] در آیه ﴿كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ﴾[۴۸]، مؤمنان به سبب ایمانشان به الله و امر به معروف و نهی از منکر، بهترین امت معرفی شدهاند و در ادامه بیان شده که در میان اهل کتاب نیز مؤمنانی هستند؛ ولی بیشتر آنها فاسقاند و بهتر است ایمان آورند. بنا به روایت عکرمه و مقاتل، برخی مسلمانان از جمله سالم، یهودیانی را به دین اسلام دعوت کردند؛ ولیآنها خود و دین خود را برتر از مسلمانان و دین اسلام دانستند که این آیه نازل شد[۴۹]. باید توجه داشت مخاطب آیه همانند مخاطب دیگر خطابات قرآنی عموم مسلماناناند و به سالم و دیگر یاران پیامبر(ص) اختصاصی ندارد.[۵۰] بنابر تفسیر مقاتل، عبدالله بن اُبَیّ و همراهان او، مسلمانان فقیر از جمله سالم را مسخره میکردند. در این آیه اشاره شده که زندگی دنیا برای مسخره کنندگان تزیین شده است، در حالی که در قیامت، پرهیزگاران برتر هستند و خداوند بنابر مشیت خود به مردم روزی میدهد: ﴿زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَيَسْخَرُونَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ اتَّقَوْا فَوْقَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَاللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ﴾[۵۱] پس از مقاتل، برخی مفسران این تفسیر را نقل کردهاند.[۵۲] بنابر روایتی دیگر از ابنعباس، مشرکان قریش در پی ایمان آوردن تهیدستان به پیامبر(ص) آنان را مسخره میکردند و میگفتند: اگر دعوت محمد درست بود، بزرگان قریش در پی او میرفتند.[۵۳] این در حالی است که آیه مدنی است و به رویدادهای مکه ناظر نیست.
خداوند در فرمانی در آیه ﴿وَأَنْذِرْ بِهِ الَّذِينَ يَخَافُونَ أَنْ يُحْشَرُوا إِلَى رَبِّهِمْ لَيْسَ لَهُمْ مِنْ دُونِهِ وَلِيٌّ وَلَا شَفِيعٌ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ﴾[۵۴] از پیامبر خواسته تا کسانی که در دل از محشور شدن هراس دارند، با قرآن بترساند و آنان را هشدار دهد. میبدی، مقصود آیه را ترساندن موالی و فقرای عرب، از جمله سالم مولی ابی حذیفه دانسته است،[۵۵] در حالی که چنین تخصیصی بیدلیل است و تمامی کسانی که به معاد ایمان دارند، فقیر باشند یا غنی، مشمول حکم آیهاند. به نظر میرسد تأکید میبدی بر یاران فقیر پیامبر در این آیه، مربوط به تفسیر آیه بعدی سوره مائده باشد. میبدی در تفسیر آیه ﴿وَلَا تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ مَا عَلَيْكَ مِنْ حِسَابِهِمْ مِنْ شَيْءٍ وَمَا مِنْ حِسَابِكَ عَلَيْهِمْ مِنْ شَيْءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَكُونَ مِنَ الظَّالِمِينَ﴾[۵۶] گفته همنشینی مسلمانان کمبضاعت از جمله سالم مولی ابیحذیفه با پیامبر اکرم(ص) موجب فاصله گرفتن سران قریش از آن حضرت شده بود و از این رو برای همنشینی با پیامبر(ص) پیشنهاد کردند اطرافیان دونطبقه را از خود دور کند که با نزول آیه؛ و با اشاره به عبادت همیشگی این افراد، درخواست مشرکان برابر با ظلم دانسته و رد شد [۵۷] البته میبدی با توجه به مکی بودن آیه توجه نداشته که سالم از یاران مکیپیامبر به شمار نمیآمد و در مدینه اسلام آورد. برخی مفسران متأخر گفتهاند که فقر افرادی مانند سالم مولی ابیحذیفه دستاویز تمسخر گروهی از توانگران بنیتمیم شد که خداوند با نزول آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَى أَنْ يَكُونُوا خَيْرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَى أَنْ يَكُنَّ خَيْرًا مِنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمَانِ وَمَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾[۵۸]، مسلمانان را از این کار نهی کرد[۵۹] افرادی مانند سالم تحت تأثیر گفتار و رفتار پیامبر(ص) بودهاند؛ به گونهای که وقتی پیامبر اکرم(ص) مردم را از وضع هولناک قیامت آگاه کرد، ۱۰ تن از صحابه از جمله سالم تصمیم گرفتند برخی لذتها و راحتیها را بر خود حرام کرده و به جای آن به عبادت و شبزندهداری بپردازند. با آگاهی پیامبر اکرم(ص) از قضیه، و بازگو کردن روش و سنت خویش در چگونگی بهرهگیری صحیح از راحتی و لذایذ دنیا، از آنان خواست بر خود سخت نگیرند و چیزهای پاکیزه را همانند کشیشان مسیحی و رهبانان بر خود حرام نکنند: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُحَرِّمُوا طَيِّبَاتِ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ وَكُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلَالًا طَيِّبًا وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ﴾[۶۰].[۶۱]؛ همچنین آیات ﴿وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا وَالَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَقِيَامًا﴾[۶۲] که بیانگر صفات ﴿عِبَادُ الرَّحْمَنِ﴾ است، بر افرادی مانند سالم تطبیق شدهاند،[۶۳] در حالی که هر دو آیه مکیاند و نمیتوانند درباره مسلمانانی چون سالم مولی ابوحذیفه نازل شده باشند.
آیات دیگری نیز در منابع شیعی به سالم مولی ابیحذیفه نسبت داده شدهاند. در برخی منابع شیعی مقصود از نجوا در آیه ﴿أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ مَا يَكُونُ مِنْ نَجْوَى ثَلَاثَةٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمْ وَلَا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمْ وَلَا أَدْنَى مِنْ ذَلِكَ وَلَا أَكْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ أَيْنَ مَا كَانُوا ثُمَّ يُنَبِّئُهُمْ بِمَا عَمِلُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾[۶۴]. نجوای سالم مولی ابیحذیفه با تنی چند از مهاجران قریشی دانسته شده [۶۵] و بنابر این وی از کسانی است که با خدا و رسول خدا مخالفت کرده و خداوند از گفت و گوهای پنهانی او خبر دارد و میداند که در صورت منع از نجوا و گفتوگوی پنهانی، باز به کار خود ادامه میدهد ﴿فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَتَمَاسَّا فَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَإِطْعَامُ سِتِّينَ مِسْكِينًا ذَلِكَ لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ أَلِيمٌ إِنَّ الَّذِينَ يُحَادُّونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ كُبِتُوا كَمَا كُبِتَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَقَدْ أَنزَلْنَا آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ مُّهِينٌ يَوْمَ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوا أَحْصَاهُ اللَّهُ وَنَسُوهُ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ مَا يَكُونُ مِن نَّجْوَى ثَلاثَةٍ إِلاَّ هُوَ رَابِعُهُمْ وَلا خَمْسَةٍ إِلاَّ هُوَ سَادِسُهُمْ وَلا أَدْنَى مِن ذَلِكَ وَلا أَكْثَرَ إِلاَّ هُوَ مَعَهُمْ أَيْنَ مَا كَانُوا ثُمَّ يُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ نُهُوا عَنِ النَّجْوَى ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَيَتَنَاجَوْنَ بِالإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَمَعْصِيَتِ الرَّسُولِ وَإِذَا جَاؤُوكَ حَيَّوْكَ بِمَا لَمْ يُحَيِّكَ بِهِ اللَّهُ وَيَقُولُونَ فِي أَنفُسِهِمْ لَوْلا يُعَذِّبُنَا اللَّهُ بِمَا نَقُولُ حَسْبُهُمْ جَهَنَّمُ يَصْلَوْنَهَا فَبِئْسَ الْمَصِيرُ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَنَاجَيْتُمْ فَلا تَتَنَاجَوْا بِالإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَمَعْصِيَتِ الرَّسُولِ وَتَنَاجَوْا بِالْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ ﴾[۶۶]؛ همچنین بنابر نقلی، وقتی امام صادق(ع) در مسیر خود میان مکه و مدینه به مسجد غدیر رسیدند، با یادآوری رخداد غدیرخم و اشاره به محل خیمه رسول الله(ص) و منافقان، از جسارت برخی از جمله سالم به پیامبر(ص) و نسبت دادن جنون به ایشان سخن گفتند که نزول آیات ﴿وَإِن يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَمَا هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ﴾[۶۷] را در همین راستا دانستهاند[۶۸] که با توجه به مکی بودن آیات باید آن را از باب جری و تطبیق دانست. بنابر روایتی دیگر، سالم مولی ابیحذیفه با این سخنان، وارد عرصه کفر شد؛ ولی سوگند یاد کرد که چنین سخنی را نگفته است. برخی مفسران با تطبیق آیه ﴿يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ مَا قَالُوا وَلَقَدْ قَالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَكَفَرُوا بَعْدَ إِسْلَامِهِمْ وَهَمُّوا بِمَا لَمْ يَنَالُوا وَمَا نَقَمُوا إِلَّا أَنْ أَغْنَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ فَإِنْ يَتُوبُوا يَكُ خَيْرًا لَهُمْ وَإِنْ يَتَوَلَّوْا يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ عَذَابًا أَلِيمًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمَا لَهُمْ فِي الْأَرْضِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ﴾[۶۹] بر این رویداد، آن را تفسیر کردهاند[۷۰].[۷۱]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ الاستیعاب، ج۲، ص۵۶۷؛ المعارف، ص۲۷۳.
- ↑ صورة الارض، ج۲، ص۲۶۳؛ الاستیعاب، ج۲، ص۵۶۷؛ معجم البلدان، ج۱، ص۲۱۱.
- ↑ السیرة النبویه، ج۱، ص۶۷۹؛ المغازی، ج۱، ص۱۵۴.
- ↑ الطبقات، ج۱، ص۱۷۵؛ ج۳، ص۶۴؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۳۱۱.
- ↑ الاستیعاب، ج۳، ص۱۱۳۰.
- ↑ انساب الاشراف، ج۹، ص۳۷۰.
- ↑ سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۱۶۷؛ فتح الباری، ج۷، ص۸۰؛ الاعلام، ج۳، ص۷۳.
- ↑ الطبقات، ج۳، ص۶۳؛ انساب الاشراف، ج۹، ص۳۷۲؛ الاستیعاب، ج۲، ص۵۶۷.
- ↑ الموطا، ج۲، ص۶۰۵؛ المصنف، صنعانی، ج۷، ص۴۵۹؛ کتاب الام، ج۵، ص۳۰.
- ↑ انساب الاشراف، ج۹، ص۳۷۲؛ الاستیعاب، ج۲، ص۵۶۸.
- ↑ انساب الاشراف، ج۹، ص۳۷۵؛ الطبقات، ج۳، ص۴۴۶.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۱۰.
- ↑ اسدالغابه، ج۲، ص۱۵۶؛ تاریخالاسلام، ج۳، ص۵۷
- ↑ المغازی، ج۱، ص۱۴۸؛ السیرة النبویه، ج۱، ص۷۰۸.
- ↑ السیرة النبویه، ج۱، ص۶۲۸.
- ↑ الطبقات، ج۴، ص۷؛ السیرة النبویه، ج۱، ص۶۲۹.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۲۴۵.
- ↑ مسند احمد، ج۶، ص۱۶۵؛ اسدالغابه، ج۲، ص۱۵۶؛ تاریخالاسلام، ج۳، ص۵۵.
- ↑ الامامة و السیاسه، ج۱، ص۱۸.
- ↑ مسند احمد، ج۲، ص۱۶۳؛ صحیح مسلم، ج۷، ص۱۴۹؛ انساب الاشراف، ج۹، ص۳۷۴.
- ↑ مجمع البیان، ج۱، ص۳۴۷؛ تفسیر ثعلبی، ج۱، ص۲۵۵.
- ↑ الخصال، ص۴۹۹؛ بحار الانوار، ج۲۱، ص۲۲۲-۲۲۳؛ ج۳۱، ص۶۳۲؛ نیز نک: ارشاد القلوب، ج۲، ص۳۳۲-۳۳۳.
- ↑ الکافی، ج۴، ص۵۶۷؛ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۵۶۰؛ تهذیب، ج۳، ص۲۶۴.
- ↑ ارشاد القلوب، ج۲، ص۳۳۴؛ بحار الانوار، ج۲۸، ص۱۰۱-۱۰۴.
- ↑ تفسیر العیاشی، ج۲، ص۶۶-۶۷؛ الاختصاص، ص۱۸۶.
- ↑ الاحتجاج، ج۱، ص۱۰۴؛ نهج الایمان، ص۵۸۵-۵۸۶؛ بحار الانوار، ج۲۸، ص۲۰۲.
- ↑ شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۱۸؛ الاحتجاج، ج۱، ص۱۰۶.
- ↑ انساب الاشراف، ج۹، ص۳۷۵؛ الطبقات، ج۳، ص۶۴؛ الاستیعاب، ج۲، ص۵۶۹.
- ↑ الطبقات، ج۳، ص۶۳؛ انساب الاشراف، ج۹، ص۳۷۳؛ المنتظم، ج۴، ص۹۰-۹۱.
- ↑ انساب الاشراف، ج۹، ص۳۷۵؛ الطبقات، ج۳، ص۶۴.
- ↑ الاستیعاب، ج۲، ص۵۶۸؛ اسدالغابه، ج۲، ص۱۵۶؛ الوافی، ج۱۵، ص۵۸.
- ↑ تاریخ طبری، ج۳، ص۲۹۲؛ الکامل، ج۳، ص۶۵؛ نک: الصحیح من سیرة النبی، ج۳۳، ص۲۲۵.
- ↑ الاستیعاب، ج۲، ص۵۶۷؛ جامع الاصول فی احادیث الرسول، ج۱۲، ص۴۳۱؛ نک: اسدالغابه، ج۲، ص۱۵۶.
- ↑ الاحتجاج، ج۱، ص۱۰۴؛ بحار الانوار، ج۲۸، ص۲۰۱-۲۰۲.
- ↑ الاتقان، ج۱، ص۱۶۲.
- ↑ نک: الاتقان، ج۱، ص۱۹۳؛ فتح الباری، ج۹، ص۹، ۴۸؛ تاریخ قرآن، رامیار، ص۲۹۹.
- ↑ الاتقان، ج۱، ص۲۰۹.
- ↑ المیزان، ج۱۲، ص۱۲۱.
- ↑ سعد السعود، ص۲۷۸.
- ↑ کارمزدی و اسماعیلی، مقاله «سالم مولی ابی حذیفه»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۵.
- ↑ «خداوند در درون هیچ کس دو دل ننهاده است؛ و آن همسرانتان را که «ظهار» میکنید مادران (راستین) شما و فرزند خواندگانتان را پسران (راستین) شما نکرده است؛ این تنها گفتار شما بر زبانتان است و خداوند است که حقّ میگوید و اوست که راه را نشان میدهد آنان را به (نام) پدرانشان بخوانید، این نزد خداوند دادگرانهتر است و اگر پدرانشان را نمیشناسید برادران دینی و وابستگان شمایند و شما را در آنچه اشتباه کردهاید گناهی نیست اما در آنچه دلهایتان به قصد، خواسته است (گناهکارید) و خداوند آمرزندهای بخشاینده» سوره احزاب، آیه ۴-۵.
- ↑ تفسیر سمرقندی، ج۳، ص۴۱؛ روض الجنان، ج۱۵، ص۳۴۶؛ الدرالمنثور، ج۵، ص۱۸۲.
- ↑ انساب الاشراف، ج۹، ص۳۷۳؛ الطبقات، ج۳، ص۶۳؛ اسدالغابه، ج۲، ص۱۵۶.
- ↑ مسند احمد، ج۶، ص۳۱۲؛ صحیح مسلم، ج۴، ص۱۶۹؛ الطبقات، ج۳، ص۶۴.
- ↑ المبسوط، ج۵، ص۲۹۳؛ تذکرة الفقهاء، ج۲، ص۶۱۹؛ کتاب النکاح، ج۳، ص۲۴، ۲۷.
- ↑ بدائع الصنائع، ج۴، ص۴-۵؛ بدایة المجتهد، ج۲، ص۳۰؛ فقه السنه، ج۲، ص۷۹.
- ↑ بدایة المجتهد، ج۲، ص۳۰؛ مجموع الفتاوی، ج۳۴، ص۵۵؛ فقه السنه، ج۲، ص۷۹.
- ↑ «شما بهترین گروهی بودهاید که (به عنوان سرمشق) برای مردم پدیدار شدهاید؛ به کار پسندیده فرمان میدهید و از (کار) ناپسند باز میدارید و به خداوند ایمان دارید و اهل کتاب اگر ایمان میآوردند برای آنان بهتر بود؛ برخی از آنها مؤمن امّا بسیاری از آنان نافرمانن» سوره آل عمران، آیه ۱۱۰.
- ↑ اسباب النزول، ص۱۲۱؛ تفسیر ثعلبی، ج۳، ص۱۲۶.
- ↑ مجمع البیان، ج۲، ص۸۱۱؛ نمونه، ج۳، ص۴۹.
- ↑ «زندگانی این جهان برای کافران آراسته شده است و (آنان) مؤمنان را به ریشخند میگیرند اما پرهیزگاران در روز رستخیز از آنان فراترند و خداوند به هر کس بخواهد بیشمار روزی میرساند» سوره بقره، آیه ۲۱۲.
- ↑ تفسیر مقاتل، ج۱، ص۱۸۱؛ زاد المسیر، ج۱، ص۱۷۶.
- ↑ روض الجنان، ج۳، ص۱۷۲؛ التفسیر الکبیر، ج۶، ص۳۶۷؛ البحر المحیط، ج۲، ص۳۵۲.
- ↑ «و با آن (قرآن) کسانی را که از گرد آورده شدن نزد پروردگارشان میهراسند در حالی که جز او، هیچ سرور و میانجی ندارند، بیم بده باشد که پرهیزگاری ورزند» سوره انعام، آیه ۵۱.
- ↑ تفسیر مقاتل، ج۱، ص۵۶۲؛ کشف الاسرار، ج۳، ص۳۶۱؛ زاد المسیر، ج۲، ص۳۲.
- ↑ «و کسانی را که پروردگارشان را در سپیدهدمان و در پایان روز در پی به دست آوردن خشنودی وی میخوانند از خود مران، نه هیچ از حساب آنان بر گردن تو و نه هیچ از حساب تو بر گردن آنهاست تا برانیشان و از ستمگران گردی» سوره انعام، آیه ۵۲.
- ↑ جامعالبیان، ج۷، ص۱۲۷؛ تفسیر ابنکثیر، ج۳،ص۲۳۴.
- ↑ «ای مؤمنان! هیچ گروهی گروه دیگر را به ریشخند نگیرد، بسا آنان از اینان بهتر باشند؛ و نه زنانی زنانی دیگر را، بسا آنان از اینان بهتر باشند و از یکدیگر عیبجویی مکنید و (همدیگر را) با لقبهای ناپسند مخوانید! پس از ایمان، بزهکاری نامگذاری ناپسندی است و آنان که (از این کارها) بازنگردند ستمکارند» سوره حجرات، آیه ۱۱.
- ↑ تفسیر ثعلبی، ج۹، ص۸۰؛ تفسیر بغوی، ج۴، ص۲۶۱؛ روض الجنان، ج۱۸، ص۲۸.
- ↑ «ای مؤمنان! چیزهای پاکیزهای را که خداوند برای شما حلال کرده است حرام مشمارید و تجاوز نکنید که خداوند تجاوزکاران را دوست نمیدارد و از آنچه خداوند حلال و پاکیزه روزی شما کرده است بخورید و از خداوند که بدو ایمان دارید پروا کنید» سوره مائده، آیه ۸۷-۸۸.
- ↑ اسباب النزول، ص۲۰۷؛ المحرر الوجیز، ج۲، ص۲۲۸؛ مجمع البیان، ج۳، ص۳۶۴.
- ↑ «و بندگان (خداوند) بخشنده آنانند که بر زمین فروتنانه گام برمیدارند و هرگاه نادانان با آنان سخن سر کنند پاسخی نرم گویند و آنان که برای پروردگارشان در سجده و ایستاده شب زندهداری کنند» سوره فرقان، آیه ۶۳-۶۴.
- ↑ کشف الاسرار، ج۷، ص۷۰؛ روح البیان، ج۶، ص۲۴۰-۲۴۲.
- ↑ «آیا در نیافتهای که خداوند آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است میداند؛ هیچ رازگویی میان سه نفر رخ نمیدهد مگر که او چهارمین آنهاست و نه میان پنج تن مگر که او ششمین آنهاست و نه کمتر از آن و نه بیشتر از آن مگر که او هر جا باشند با آنهاست سپس آنان را از آنچه انجام دادهاند در روز رستخیز آگاه میگرداند، بیگمان خداوند به هر چیزی داناست» سوره مجادله، آیه ۷.
- ↑ الکافی، ج۸، ص۱۸۹؛ تاویل الآیات الظاهره، ص۶۴۷؛ نور الثقلین، ج۵، ص۲۵۹.
- ↑ «و هر کس نیافت، روزه دو ماه پیاپی پیش از آنکه با همدیگر تماسی بگیرند (بر عهده اوست) و آنکه یارایی ندارد، خوراک دادن به شصت مستمند (بر عهده اوست)، این بدان روست که به خداوند و پیامبرش ایمان آورید و اینها احکام خداوند است و کافران عذابی دردناک خواهند داشت. کسانی که با خداوند و پیامبرش به ستیزه برخیزند نگونسار میشوند چنان که پیشینیانشان نگونسار شدند و ما نشانهها (ی روشن) فرو فرستادهایم و کافران را عذابی خوارساز خواهد بود؛ روزی که خداوند همه آنان را برمیانگیزد آنگاه آنان را از آنچه کردهاند آگاه میگرداند؛ خداوند آن (کردارها) را شماره کرده است اما ایشان خود به فراموشی سپردهاند و خداوند بر هر چیزی گواه است. آیا در نیافتهای که خداوند آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است میداند؛ هیچ رازگویی میان سه نفر رخ نمیدهد مگر که او چهارمین آنهاست و نه میان پنج تن مگر که او ششمین آنهاست و نه کمتر از آن و نه بیشتر از آن مگر که او هر جا باشند با آنهاست سپس آنان را از آنچه انجام دادهاند در روز رستخیز آگاه میگرداند، بیگمان خداوند به هر چیزی داناست. آیا به کسانی ننگریستهای که آنان را از رازگویی باز میدارند سپس به آنچه از آن بازداشته شدهاند، باز میگردند و به گناه و دشمنخویی و نافرمانی با پیامبر، با هم رازگویی میکنند و چون نزد تو میآیند به گونهای تو را درود میگویند که خداوند آن گونه تو را درود نگفته است و با خویش میگویند: چرا خداوند برای آنچه میگوییم ما را عذاب نمیکند؟ دوزخ، آنان را بس، که به آن در میآیند و این پایانه، بد است. ای مؤمنان! هنگامی که رازگویی میکنید به گناه و دشمنخویی و نافرمانی با پیامبر رازگویی نکنید و به نیکی و پرهیزگاری راز گویید! و از خداوند که نزد او گرد آورده میشوید پروا کنید» سوره مجادله، آیه ۴-۹.
- ↑ «و به راستی نزدیک است کافران هنگامی که این یادکرد را میشنوند با چشمانشان به تو آسیب رسانند و میگویند بیگمان او دیوانه است در حالی که این (قرآن) جز یادکردی برای جهانیان نیست» سوره قلم، آیه ۵۱-۵۲.
- ↑ الکافی، ج۴، ص۵۶۶-۵۶۷؛ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۵۶۰؛ تهذیب، ج۳، ص۲۶۴.
- ↑ «به خداوند سوگند میخورند که (سخنی) نگفتهاند در حالی که بیگمان کلمه کفر (آمیز) را بر زبان آوردهاند و پس از اسلام خویش کفر ورزیدهاند و به چیزی دل نهادند که بدان دست نیافتهاند و کینهجویی نکردهاند مگر بدان روی که خداوند را توانگر کردهاند؛ پس اگر توبه کنند برای آنان بهتر است و اگر رو بگردانند خداوند آنان را در این جهان و جهان واپسین به عذابی دردناک دچار خواهد کرد و در (این سر) زمین یار و یاوری نخواهند داشت» سوره توبه، آیه ۷۴.
- ↑ تفسیر قمی، ج۱، ص۳۰۱؛ الصافی، ج۲، ص۳۵۹؛ اطیب البیان، ج۶، ص۲۷۱.
- ↑ کارمزدی و اسماعیلی، مقاله «سالم مولی ابی حذیفه»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۵.