لیلة المبیت در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
(←منابع) |
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
#سه [[روز]] درنگ امام{{ع}} در [[مکه]] و اعلان موضعگیری اصولی خود که بیپروا و با [[اطمینان]] اظهار داشت بر همان شیوه رسول اکرم{{صل}} [[ثابت قدم]] است و [[دستورات]] [[حضرت]] را [[اجرا]] و مسئولیتهایی را که به وی سپرده در کمال [[آرامش]] و دقت انجام خواهد داد و آنگاه که در برابر دیدگان [[قریش]] آشکارا [[هجرت]] خویش را آغاز کرد، دلیل بر [[شجاعت]] و [[دلاوری]] آن بزرگمرد است. | #سه [[روز]] درنگ امام{{ع}} در [[مکه]] و اعلان موضعگیری اصولی خود که بیپروا و با [[اطمینان]] اظهار داشت بر همان شیوه رسول اکرم{{صل}} [[ثابت قدم]] است و [[دستورات]] [[حضرت]] را [[اجرا]] و مسئولیتهایی را که به وی سپرده در کمال [[آرامش]] و دقت انجام خواهد داد و آنگاه که در برابر دیدگان [[قریش]] آشکارا [[هجرت]] خویش را آغاز کرد، دلیل بر [[شجاعت]] و [[دلاوری]] آن بزرگمرد است. | ||
#در ماجرای خوابیدن امام{{ع}} به جای پیامبر{{صل}} برخی از زوایای شخصیت آن حضرت مثل شجاعت و دلاوری امام و [[قدرت]] [[نفسانی]] و جسمی و پختگی [[ذهنی]] و [[آگاهی]] [[دینی]] آن بزرگوار و ظرفیتپذیری نسبت به [[دستورات الهی]] نمودار گشت.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۲]] ص ۹۴.</ref> | #در ماجرای خوابیدن امام{{ع}} به جای پیامبر{{صل}} برخی از زوایای شخصیت آن حضرت مثل شجاعت و دلاوری امام و [[قدرت]] [[نفسانی]] و جسمی و پختگی [[ذهنی]] و [[آگاهی]] [[دینی]] آن بزرگوار و ظرفیتپذیری نسبت به [[دستورات الهی]] نمودار گشت.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۲]] ص ۹۴.</ref> | ||
==[[توطئه]] جدید [[قریش]] برای [[کشتن پیامبر]]{{صل}}== | |||
خبر این جریان مخفی نماند و به [[مردم قریش]] رسید که [[پیامبر]] [[یاران]] و [[پناهگاه]] یافته است. آنها [[فکر]] میکردند پیامبر با [[مردم]] [[تازه مسلمان]] شده و با لشکری نیرومند برای آنها خطرساز خواهند شد؛ لذا به فکر افتادند که هر چه زودتر کار را تمام کنند<ref>السیرة النبویة، ج۱، ص۴۸۰؛ تاریخ الطبری، ج۲، ص۳۷۰؛ البدایة والنهایة، ج۳، ص۱۷۵؛ السیرة الحلبیة، ج۲، ص۳۴؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۶؛ انساب الاشراف، ج۱۳، ص۱۳۹؛ امتاع الاسماع، ج۴، ص۱۲۱.</ref>. | |||
سرانجام [[سران قریش]] در [[دارالندوه]] که مجلس شورای [[قبیله]] بود جمع شدند، برای حل مشکل به [[شور]] پرداختند. آنها پانزده نفر از بزرگان و ریش سفیدان قبیله بودند، کسانی چیزهایی گفتند که مقبول نگردید، یکی میگفت: او را [[محبوس]] کنید، بلافاصله مورد اشکال قرار گرفت، دیگری میگفت: او را [[تبعید]] کنید! نادرستی سخنش را [[اثبات]] کردند. سرانجام نظر [[ابوجهل]] را پذیرفتند، [[تصمیم]] به [[قتل]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} گرفتند. تمام طوائف و تیرههای قریش در طرح [[قتل پیامبر]] همپیمان و [[همداستان]] شده بودند. بنا را بر این گذاشته بودند که از هر تیره و [[طائفه]] یک [[جوان]] کارآمد [[جنگی]] و با اصل و [[نسب]]، به گرد [[خانه پیامبر]] جمع شده و آن را محاصره کنند، در وقت مناسب به داخل [[خانه]] ایشان [[هجوم]] آورند، او را در یک [[حمله]]، با [[شمشیر]] قطعه قطعه کنند. | |||
تعداد این [[جوانان]] را تا بیست و پنج نفر گفتهاند<ref>السیرة النبویة، ج۱، ص۴۸۱؛ تاریخ الطبری، ج۲، ص۳۷؛ البدایة والنهایة، ج۳، ص۱۷۷؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۸؛ الامالی (طوسی)، ص۴۴۶.</ref>، که از تمام [[قبایل]] اصلی و فرعی قریش [[انتخاب]] شده بودند<ref>قبایل اصلی و فرعی قریش در مروج الذهب مسعودی آمده است (ج۲، ص۳۲ و ۳۳).</ref>. آنها میخواستند که [[خون]] ایشان بین تمام [[طوایف]] قریش، تقسیم شود، [[بنی هاشم]] نتوانند یک تیره خاص را [[مسئول]] بدانند،؛ چراکه اگر یک نفر از یک طائفه خاص پیامبر را میکشت، گرفتار [[قصاص]] میگردید، تیره و طائفه او در معرض خطر [[انتقام]] قرار میگرفت؛ ولی با شرکت همه [[طوایف]] در [[قتل]]، دیگر امکان انتقام و [[قصاص]] وجود نداشت. با خود میگفتند: اگر [[بنی هاشم]] خیلی فشار بیاورند، مجبور خواهند بود که در آخر از ما دیه [[طلب]] کنند، ما دیه را خواهیم پرداخت<ref>تاریخ الطبری، ج۲، ص۳۷۲؛ عیون الاثر، ج۱، ص۲۰۶؛ سبل الهدی، ج۲، ص۲۳۲؛ الامالی (طوسی)، ص۴۶۵؛ المناقب، ج۱، ص۱۸۲.</ref>.<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۷۷.</ref> | |||
==[[جانفشانی]] [[جانشین پیامبر]] در [[حراست]] از [[جان]] ایشان== | |||
آن شب که شب [[پنج شنبه]]، اول ماه [[ربیع الاول]]، [[سال]] چهاردهم [[بعثت]] بود<ref>الکافی، ج۸، ص۳۳۹.</ref> و [[پیامبر]] در معرض خطر حتمی قرار داشت؛ [[جبرئیل]] نازل شده و پیامبر را از [[تصمیم]] [[دشمن]] با خبر کرد، ایشان را امر به [[هجرت به مدینه]] نمود<ref>{{متن قرآن|وَإِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ}} «و (یاد کن) آنگاه را که کافران با تو نیرنگ میباختند تا تو را بازداشت کنند یا بکشند یا بیرون رانند، آنان نیرنگ میباختند و خداوند تدبیر میکرد و خداوند بهترین تدبیر کنندگان است» سوره انفال، آیه ۳۰.</ref>. بنابراین ایشان در آن شب بعد از اینکه ساعتی در [[خانه]] مخفی ماند، از آن بیرون رفت، البته در اوایل شب به [[حضرت علی]]{{ع}} فرموده بودند: [[یا علی]] تو بر جای من بخواب، آن روانداز سبز که من بر روی خود میاندازم، روی خودت بکش! [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} عرضه داشته بود: یا [[رسول الله]]! اگر من برجای شما بخوابم جان شما به [[سلامت]] خواهد ماند؟ فرمود: بله! امیرالمؤمنین از این خبر به حدی شادمان شد که [[سجده شکر]] به جای آورد، او اولین کس در این [[امت]] بود که سجده شکر به جای آورده است<ref>المناقب، ج۱، ص۱۸۳؛ کشف الغمة، ج۱، ص۴۰۴؛ تسلیة المجالس، ج۱، ص۱۶۸؛ الامالی (طوسی)، ص۴۶۵.</ref>. | |||
در چنین شرایط و با این مقدمات، اوضاع به هیچ وجه قابل [[پیشبینی]] نبود. دشمن با حساب و کتاب و به طور جدی برای کشتن آمده بود. ملاحظه هیچ چیز را نمیکرد؛ بنابراین خطری بزرگ و خیلی جدی وجود داشت، ممکن بود به محض ورود [[دشمنان]] به [[خانه]]، در لحظهای دهها [[شمشیر]] بالا رود، بر سر و تن [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} فرو بیاید، او را قطعه قطعه کند؛ اما ایشان بدون هیچ [[پروا]] بر جای [[پیامبر]] خوابید، تنها [[امید]] و شادمانیش این بود که پیامبر به [[سلامت]] خواهد ماند<ref>الخصال، ج۲، ص۳۶۷؛ الاختصاص (مفید)، ص۱۶۵؛ نورالثقلین، ج۲، ص۲۱۸؛ بحارالانوار، ج۱۹، ص۴۶؛ ج۳۸، ص۱۶۹.</ref>. آن شب [[حضرت علی]]{{ع}} به جای پیامبر خوابید، آماده بود که برای [[حفظ]] پیامبر کشته شود<ref>الامالی (طوسی)، ص۴۴۷.</ref> که در گذشته نیز نظائر این [[فداکاری]] و [[ایثار]] را در دوران شعب از او دیده بودیم. به این مناسبت آن را «لیله المبیت» نام دادهاند که فضیلتی از فضیلتهای بزرگ [[امام]] [[امیر المؤمنین]] است. | |||
در [[طلوع فجر]]، محاصره کنندگان به داخل خانه [[هجوم]] آوردند، از در و دیوار فرو ریختند. آنها میخواستند پیامبر بیدار باشد، درد ضربت شمشیرها را بچشد! با هجوم آنها به داخل خانه، امیرالمؤمنین از جای جست، روانداز را کنار زد؛ آنها به جای پیامبر، علی را یافتند. از آن [[حضرت]] سوال کردند: پیامبر کجاست؟ فرمود: نمیدانم! مگر من مراقب او بودم؟ شما به او گفته بودید که از این [[شهر]] برود، او هم رفته است. [[مشرکان]] آن قدر از ناکامی و [[شکست]] نقشهشان [[خشمگین]] بودند که فریاد [[زنان]] بر سر امیرالمؤمنین ریخته و ایشان را در میان گرفته و تا میتوانستند به ضرب و شتم ایشان پرداختند و سخت مضروب نمودند. سپس او را به [[مسجدالحرام]] برده و [[محبوس]] کردند؛ اما ساعتی بعد چون میخواستند پیامبر را تعقیب کنند ایشان را رها کردند<ref>تاریخ الطبری، ج۲، ص۳۷۴؛ امتاع الاسماع، ج۱، ص۵۷؛ الکامل، ج۲، ص۱۰۳.</ref>.<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۷۸.</ref> | |||
==نقل ماجرا از زبان امیرالمؤمنین== | |||
امیرالمؤمنین خود جریان آن شب را اینگونه توصیف میکند: «[[قریش]] به [[خانه پیامبر]] وارد شدند، در دست هرکدام اسلحهای بود، چون پیامبر را ندیدند بر من هجوم آوردند، تا جایی که میتوانستند مرا کتک زدند تا آنجا که در جای جای [[بدن]] من آثار آن به جای ماند. سپس مرا با زنجیر آهنین بستند، در اطاقکی [[محبوس]] کردند»<ref>خصائص الائمه (شریف رضی)، ص۵۸.</ref>. همچنین [[حضرت]] خود در این باره فرمودهاند: با جانم، بهترین کسی که بر روی سنگریزهها راه رفته است را [[حفظ]] کردم. و بهترین کس که در [[بیت]] [[عتیق]] و [[حجر]] [[طواف]] کرد. [[رسول]] خدایی که از [[مکر]] [[دشمن]] در [[هراس]] بود و [[خداوند]] [[کریم]] و صاحب [[قدرت]] او را از مکر [[رهایی]] بخشید<ref>{{متن حدیث|وَقَيْتُ بِنَفْسِي خَيْرَ مَنْ وَطِئَ الْحَصَى وَ مَنْ طَافَ بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ وَ بِالْحِجْرِ | |||
رَسُولَ إِلَهِ الْخَلْقِ إِذْ مَكَرُوا بِهِ فَنَجَّاهُ ذُو الطَّوْلِ الْكَرِيمُ مِنَ الْمَكْرِ}}؛ سبل الهدی، ج۳، ص۲۳۳؛ شرح المواهب اللدنیة، ج۲، ص۹۶؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۵، ش۴۲۶۴؛ الامالی ([[طوسی]])، ص۴۷۰.</ref>. | |||
کار [[امیرالمؤمنین]] در آن شب یک [[ایثار]] بود، ایثاری بزرگ که در [[فضائل]] و [[مقامات]] امیرالمؤمنین جایگاه بلندی دارد<ref>تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۹؛ الارشاد، ج۱، ص۵۳؛ الامالی (طوسی)، ص۲۵۳؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص۱۲۳؛ تفسیر الثعلبی، ج۲، ص۱۲۶؛ تاریخ دمشق، ج۴۲، ص۶۶-۶۷؛ التفسیر الکبیر (رازی)، ج۵، ص۳۵۰؛ تفسیر القرطبی، ج۳، ص۲۱؛ شرح نهج البلاغه (ابن ابی الحدید)، ج۱۳، ص۲۶۲.</ref>. [[قرآن]] این عمل را با [[آیه]] {{متن قرآن|وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ}}<ref>«و از مردم کسی است که در به دست آوردن خشنودی خداوند از جان میگذرد و خداوند به بندگان مهربان است» سوره بقره، آیه ۲۰۷.</ref> توصیف و [[قدردانی]] کرده است. بدین ترتیب [[حضرت علی]]{{ع}} به دامن [[مرگ]] رفت و [[پیامبر اکرم]] به [[سلامت]] بیرون آمدند، [[هجرت]] را آغاز کردند.<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۷۹.</ref> | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |
نسخهٔ ۲ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۰۸:۴۵
لیلة المبیت شبی است که علی(ع) در بستر پیامبر خدا خوابید و رسول اکرم(ص) از مکه بیرون رفت و پس از چند روز درنگ در غار ثور، به مدینه هجرت کرد. لیلة المبیت یکی از فضایل بزرگ امیرالمؤمنین (ع) محسوب میشود.
مقدمه
بیعت عقبه دوم در ذیالحجه سال سیزدهم بعثت به انجام رسید. در فاصلهای کمتر از سه ماه، بیشتر یاران رسول خدا(ص) به سوی مدینه رهسپار شدند و مدینه، پایگاه بزرگی برای مسلمانان شد.
قریش از هجرت رسول خدا(ص) بیمناک بود و برای جلوگیری از هجرت حضرت در دارالنُدوه (مرکز تصمیمگیری قریش که قصّی بن کلاب، جدّ پیامبر(ص) آن را ساخت) جمع شدند، تا در این باره تصمیم بگیرند. اشراف قریش، از قبایل "بنی عبدشمس"، "بنینوفل بن عبدمناف"، "بنی عبدالدار"، "بنیاسد"، "بنیمخزوم"، "بنیسهم" و "بنیجمح" حضور داشتند. در آن روز که برای این کار اجتماع کردند، بعضی از مؤرخان نقل کردهاند، شیطان به صورت پیری پشمینه پوش، خوشقیافه و آراسته، در آنجا حاضر شد[۱] و در انجمن آنها نشست و گفت: "من از مردم نَجد هستم، گزارش کار شما را شنیدم و به اینجا آمدم که از رأی من استفاده کنید"[۲].
صحبت درباره پیامبر(ص) شروع شد[۳]. بعضی گفتند: رسول خدا(ص) را به زنجیر کرده، زندانی کنند تا روز مرگ وی فرا رسد. بعضی دیگر گفتند: او را از مکّه بیرون کنیم که این نظر مردود واقع شد. ابوجهل نظر داد، از هر قبیله جوانی دلیر انتخاب شود، شبانه بر او بتازند و دستهجمعی او را بکشند؛ زیرا در این صورت، خون او در میان همه قبایل پراکنده میشود و بنیهاشم نمیتوانند با همه طوایف قریش بجنگند و ناچار به گرفتن دیه میشوند و ما هم دیهاش را میپردازیم. این پیشنهاد به اتفاق آرا پذیرفته شد و با همین تصمیم پراکنده شدند و قرار شد که چون شب فرا رسید، آن را عملی سازند[۴].[۵]
نزول پیک وحی به پیامبر(ص)
مشرکان مکّه به دنبال تصمیمی که گرفته بودند، انتظار آمدن شب را میکشیدند تا از تاریکی استفاده کرده و نقشه خود را عملی کنند. جبرئیل بر حضرت نازل شد و گفت: "شما مأمورید که امشب در بستر خویش نخوابی و رسول خدا(ص) را از تصمیم مشرکان آگاه ساخت و به این صورت، فرمان هجرت را از جانب خداوند صادر کرد"[۶].
رسول اکرم(ص) به امیرالمؤمنان(ع) فرمود: "آیا شما جانت را فدای من میکنی؟ گفت: آری، ای رسول خدا![۷] پیامبر(ص) فرمود: در بستر من بخواب و روپوش مرا روی سر خود بکش"[۸].
پس حضرت علی(ع) از سر شب در جایگاه پیامبر(ص) خوابید. مشرکان قریش، حجره پیامبر(ص) را محاصره کردند و از شکافِ در به داخل خانه نگاه میکردند. آنان تصوّر کردند پیغمبر(ص) در جایگاه خود خوابیده است. کفّار قریش میخواستند، همان شب به خانه بریزند؛ ولی ابولهب گفت که شب، خانه را حراست میکنیم و همین که صبح طلوع کرد، به خانه هجوم میبریم[۹]. کفّار خانه را در محاصرهشان گرفتند. پیامبر(ص) از خانه خارج شد و مشتی شن برداشت و بر سر آنان پاشید، سپس چند آیه اول سوره "یس" را تا آیه ﴿وَجَعَلْنَا مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْنَاهُمْ فَهُمْ لَا يُبْصِرُونَ﴾[۱۰] تلاوت کرد و پیامبر(ص) از میان آنها گذشت[۱۱]. مشرکان که بیرون خانه بودند، با هم به گفتگو پرداختند. ابوجهل رو به رفقای خود کرد و گفت: "محمد گمان میکند اگر شما از او پیروی بکنید، بر عرب و عجم حکومت و سلطنت خواهید کرد و پس از مرگ نیز، دوباره زنده خواهید شد و به باغهای اردن و شام، خواهید رفت؛ ولی اگر از او پیروی نکنید، کشته خواهید شد و پس از مرگ نیز که زنده شوید، آتشهای افروخته در انتظار شماست"[۱۲].
در همان لحظه، رهگذری از پیش مشرکان گذشت و به آنها گفت: "به انتظار چه کسی در اینجا نشستهاید؟" گفتند: "به انتظار محمد". رهگذر گفت: "خدایتان ناامید کرد و به خدا سوگند! محمد از خانه خارج شد و به سر همه شما خاک ریخت، دنبال کار خود رفت و اگر صدق گفتار مرا میخواهید، دست به سرهای خود بکشید". این را گفت و از پیش آنها رفت[۱۳].
مشرکان دست به سر خود کشیدند و دیدند روی سرشان خاک ریخته است؛ از این رو برخاستند و به طرف در خانه آمدند و شروع به تفحص کردند؛ چون علی(ع) در جای آن حضرت خوابیده بود و بُرِد مخصوص رسول خدا(ص) را به خود پیچیده بود، با هم گفتند: "به خدا این محمد است که در جای خود خوابیده و این برد مخصوص اوست که روی او افتاده است". همین مطلب سبب شد که آنها تا صبح در همانجا بمانند[۱۴].
از آیاتی که در این باره نازل شد، میتوان به دو مورد اشاره کرد:
- ﴿وَإِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ﴾[۱۵].
- ﴿أَمْ يَقُولُونَ شَاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ الْمَنُونِ قُلْ تَرَبَّصُوا فَإِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُتَرَبِّصِينَ﴾[۱۶].
جبرئیل به رسول اکرم(ص) گفت: "به طرف غار ثور حرکت کن، هنگامی که رسول خدا(ص) عازم غار ثور بود، در بین راه، ابوبکر را دید، پس او را نیز با خود برد. وقتی صبح شد و هوا روشن گردید، مشرکان ناگهان به خانه ریختند و به طرف بستر پیامبر(ص) رفتند. ناگهان حضرت علی(ع) از بستر برخاست و فرمود: "چه میخواهید؟" مشرکان گفتند: "محمد را میخواهیم، او کجاست؟" علی(ع) فرمود: "مگر او را به من سپرده بودید تا از من تحویل بگیرید؟ شما به او گفتید که مکه را ترک کند و او نیز مکه را ترک کرده است"[۱۷].[۱۸]
لیلة المبیت فضیلتی برای امیرالمؤمنین (ع)
شب هجرت رسول خدا(ص) و خوابیدن حضرت علی(ع) در بستر پیامبر(ص) را "لیلة المبیت" میگویند. خوابیدن علی(ع) در آن شب هجرت در جای پیامبر که نمونۀ اعلای فداکاری و نوعی عملیات استشهادی بود، از فضایل برجستۀ آن حضرت است و آیۀ قرآن این جانفشانی را فروختن جان در برابر کسب رضای خدا دانسته است:﴿وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ﴾[۱۹].[۲۰] این فداکاری، نظیر فداکاری اسماعیل ذبیح و عبداللّه پسر عبد المطلب بود که آمادۀ فدا شدن بودند[۲۱].
این فضیلت، در شعرهای عربی و فارسی متعددی مطرح شده است. خود امیر المؤمنین(ع) نیز در ابیاتی به این واقعه اشاره فرموده که خواهد آمد[۲۲].
از جمله آیاتی که بر امامت آن حضرت به آن استدلال شده، یکی هم همین آیه است که گویای فضیلت خاصّ اوست[۲۳]. ماجرای خوابیدن حضرت علی(ع) در بستر پیامبر را در مورد شب رفتن آن حضرت به شعب هم نقل کردهاند. شیخ مفید احتمال میدهد که دوبار در رختخواب پیامبر خوابیده باشد[۲۴]. امام علی(ع) دربارۀ این فضیلت و فداکاری خود چنین سروده است: با جانم از کسی نگهداری کردم که بهترین انسان بر روی زمین و بهترین کسی است که خانۀ خدا و حجر اسماعیل را طواف کرده است. محمد(ص) چون از نیرنگ آنان بیمناک شد، پروردگار باشکوهم او را از نیرنگ نگه داشت و من به جای او خوابیدم، مراقب بودم که چه زمانی مرا پاره پاره کنند و خود را برای مرگ و اسارت آماده کرده بودم. پیامبر خدا در غار ایمن آرمید، در حفاظت خدا و پوشش او[۲۵].
مأموریتهای پس از لیلة المبیت
با نزدیک شدن سپیدهدم نخستین روز هجرت مبارک، که سایه آرامش و امنیت الهی پیامبر اکرم(ص) را در هر گامی که به سمت مدینه مقرّ و پایگاه جدید رسالت اسلامی برمیداشت، در میان گرفته بود، بر سرور و شادی علی افزوده میشد. آن شب هراسانگیز با احتمالات فراوان و دشواریهای زیادش به پایان رسید بیآنکه خطر و یا حادثه ناگواری متوجه امام(ع) شود و آن بزرگوار توانست مأموریت خویش را به شکلی کامل به انجام رساند که در مقام اجرا و پیاده کردن آن در سطح بسیار بالایی از دقت و آگاهی قرار داشت.
در برابر امام(ع) مسئولیتهای دیگری نیز وجود داشت که از عهده کسی جز او ساخته نبود از جمله: برگرداندن امانتهایی که نزد رسول خدا(ص) بود صاحبان آنها- که بیشتر آنها مشرک بودند- به دلیل امانتداری و اخلاص پیامبر اکرم(ص) به آن بزرگوار اعتماد داشتند؛ زیرا پیامبر میان قریش به راست گویی و امانتداری معروف بود همچنین عربهایی که در موسم حج به آن دیار میآمدند زر و زیور و دارایی خویش را نزد آن حضرت به امانت سپرده بودند و رسول خدا(ص) هیچگاه بر خلاف تعهدات خود عمل نمیکرد و در امانتهای خویش خیانت نمیورزید هرچند شرایط موجود دشوار مینمود و در آن لحظات زودگذری که انسان عاقل را مات و مبهوت میساخت و خطرات، وجود مقدس پیامبر را تهدید میکرد حضرت فراموش نکرد آن مأموریت را به فردی بسپارد که به بهترین شکل ممکن آن را به انجام رساند و چنان شخصی جز علی(ع) نبود؛ چراکه آن حضرت به امور مربوط به رسول خدا(ص) و امانت سپردگان و دارایی آنها، آشناتر از همه و از قدرت و توان فوقالعادهای برخوردار بود.
بدین ترتیب، علی(ع) امانتها را به صاحبان آنها رساند و سپس در مسجد الحرام با صدای بلند اعلام کرد: «مردم! آیا کسی هست که امانتش به وی باز گردانده نشده باشد؟ آیا کسی هست که سفارشی داشته باشد؟ آیا کسی هست که از پیامبرطلبی داشته باشد؟» و چون کسی حاضر نشد، رهسپار مدینه شد و به رسول خدا(ص) پیوست. علی بن ابی طالب(ص) بعد از (هجرت) پیامبر اکرم(ص) تنها سه روز در مکه درنگ کرد[۲۶].[۲۷]
راز خوابیدن امام در بستر پیامبر(ص)
- خوابیدن امام(ع) شب هجرت در بستر پیامبر به منزله اعلان پختگی شخصیت الهی امام علی(ع) و شایستگی وی در عهدهداری جانشینی پیامبر اکرم(ص) در هر امر دشوار و رخداد پراهمیت و دعوت مهم، به شمار میآمد.
- امام(ع) با پوشیدن ردای رسول اکرم(ص) و خوابیدن در بستر آن بزرگوار و این عمل، خویشاوندی را به ارتباط در دین و عقیده مرتبط میساخت و تأکید بر این اصل بود که جان علی(ع) همان جان رسول خداست(ص) به ویژه آنگاه که امام(ع) در سایر مسئولیتهای مربوط به امور مالی و اجتماعی مخصوص رسول اکرم(ص) عمل نمود.
- سه روز درنگ امام(ع) در مکه و اعلان موضعگیری اصولی خود که بیپروا و با اطمینان اظهار داشت بر همان شیوه رسول اکرم(ص) ثابت قدم است و دستورات حضرت را اجرا و مسئولیتهایی را که به وی سپرده در کمال آرامش و دقت انجام خواهد داد و آنگاه که در برابر دیدگان قریش آشکارا هجرت خویش را آغاز کرد، دلیل بر شجاعت و دلاوری آن بزرگمرد است.
- در ماجرای خوابیدن امام(ع) به جای پیامبر(ص) برخی از زوایای شخصیت آن حضرت مثل شجاعت و دلاوری امام و قدرت نفسانی و جسمی و پختگی ذهنی و آگاهی دینی آن بزرگوار و ظرفیتپذیری نسبت به دستورات الهی نمودار گشت.[۲۸]
توطئه جدید قریش برای کشتن پیامبر(ص)
خبر این جریان مخفی نماند و به مردم قریش رسید که پیامبر یاران و پناهگاه یافته است. آنها فکر میکردند پیامبر با مردم تازه مسلمان شده و با لشکری نیرومند برای آنها خطرساز خواهند شد؛ لذا به فکر افتادند که هر چه زودتر کار را تمام کنند[۲۹].
سرانجام سران قریش در دارالندوه که مجلس شورای قبیله بود جمع شدند، برای حل مشکل به شور پرداختند. آنها پانزده نفر از بزرگان و ریش سفیدان قبیله بودند، کسانی چیزهایی گفتند که مقبول نگردید، یکی میگفت: او را محبوس کنید، بلافاصله مورد اشکال قرار گرفت، دیگری میگفت: او را تبعید کنید! نادرستی سخنش را اثبات کردند. سرانجام نظر ابوجهل را پذیرفتند، تصمیم به قتل پیامبر اکرم(ص) گرفتند. تمام طوائف و تیرههای قریش در طرح قتل پیامبر همپیمان و همداستان شده بودند. بنا را بر این گذاشته بودند که از هر تیره و طائفه یک جوان کارآمد جنگی و با اصل و نسب، به گرد خانه پیامبر جمع شده و آن را محاصره کنند، در وقت مناسب به داخل خانه ایشان هجوم آورند، او را در یک حمله، با شمشیر قطعه قطعه کنند.
تعداد این جوانان را تا بیست و پنج نفر گفتهاند[۳۰]، که از تمام قبایل اصلی و فرعی قریش انتخاب شده بودند[۳۱]. آنها میخواستند که خون ایشان بین تمام طوایف قریش، تقسیم شود، بنی هاشم نتوانند یک تیره خاص را مسئول بدانند،؛ چراکه اگر یک نفر از یک طائفه خاص پیامبر را میکشت، گرفتار قصاص میگردید، تیره و طائفه او در معرض خطر انتقام قرار میگرفت؛ ولی با شرکت همه طوایف در قتل، دیگر امکان انتقام و قصاص وجود نداشت. با خود میگفتند: اگر بنی هاشم خیلی فشار بیاورند، مجبور خواهند بود که در آخر از ما دیه طلب کنند، ما دیه را خواهیم پرداخت[۳۲].[۳۳]
جانفشانی جانشین پیامبر در حراست از جان ایشان
آن شب که شب پنج شنبه، اول ماه ربیع الاول، سال چهاردهم بعثت بود[۳۴] و پیامبر در معرض خطر حتمی قرار داشت؛ جبرئیل نازل شده و پیامبر را از تصمیم دشمن با خبر کرد، ایشان را امر به هجرت به مدینه نمود[۳۵]. بنابراین ایشان در آن شب بعد از اینکه ساعتی در خانه مخفی ماند، از آن بیرون رفت، البته در اوایل شب به حضرت علی(ع) فرموده بودند: یا علی تو بر جای من بخواب، آن روانداز سبز که من بر روی خود میاندازم، روی خودت بکش! امیرالمؤمنین(ع) عرضه داشته بود: یا رسول الله! اگر من برجای شما بخوابم جان شما به سلامت خواهد ماند؟ فرمود: بله! امیرالمؤمنین از این خبر به حدی شادمان شد که سجده شکر به جای آورد، او اولین کس در این امت بود که سجده شکر به جای آورده است[۳۶].
در چنین شرایط و با این مقدمات، اوضاع به هیچ وجه قابل پیشبینی نبود. دشمن با حساب و کتاب و به طور جدی برای کشتن آمده بود. ملاحظه هیچ چیز را نمیکرد؛ بنابراین خطری بزرگ و خیلی جدی وجود داشت، ممکن بود به محض ورود دشمنان به خانه، در لحظهای دهها شمشیر بالا رود، بر سر و تن امیرالمؤمنین(ع) فرو بیاید، او را قطعه قطعه کند؛ اما ایشان بدون هیچ پروا بر جای پیامبر خوابید، تنها امید و شادمانیش این بود که پیامبر به سلامت خواهد ماند[۳۷]. آن شب حضرت علی(ع) به جای پیامبر خوابید، آماده بود که برای حفظ پیامبر کشته شود[۳۸] که در گذشته نیز نظائر این فداکاری و ایثار را در دوران شعب از او دیده بودیم. به این مناسبت آن را «لیله المبیت» نام دادهاند که فضیلتی از فضیلتهای بزرگ امام امیر المؤمنین است.
در طلوع فجر، محاصره کنندگان به داخل خانه هجوم آوردند، از در و دیوار فرو ریختند. آنها میخواستند پیامبر بیدار باشد، درد ضربت شمشیرها را بچشد! با هجوم آنها به داخل خانه، امیرالمؤمنین از جای جست، روانداز را کنار زد؛ آنها به جای پیامبر، علی را یافتند. از آن حضرت سوال کردند: پیامبر کجاست؟ فرمود: نمیدانم! مگر من مراقب او بودم؟ شما به او گفته بودید که از این شهر برود، او هم رفته است. مشرکان آن قدر از ناکامی و شکست نقشهشان خشمگین بودند که فریاد زنان بر سر امیرالمؤمنین ریخته و ایشان را در میان گرفته و تا میتوانستند به ضرب و شتم ایشان پرداختند و سخت مضروب نمودند. سپس او را به مسجدالحرام برده و محبوس کردند؛ اما ساعتی بعد چون میخواستند پیامبر را تعقیب کنند ایشان را رها کردند[۳۹].[۴۰]
نقل ماجرا از زبان امیرالمؤمنین
امیرالمؤمنین خود جریان آن شب را اینگونه توصیف میکند: «قریش به خانه پیامبر وارد شدند، در دست هرکدام اسلحهای بود، چون پیامبر را ندیدند بر من هجوم آوردند، تا جایی که میتوانستند مرا کتک زدند تا آنجا که در جای جای بدن من آثار آن به جای ماند. سپس مرا با زنجیر آهنین بستند، در اطاقکی محبوس کردند»[۴۱]. همچنین حضرت خود در این باره فرمودهاند: با جانم، بهترین کسی که بر روی سنگریزهها راه رفته است را حفظ کردم. و بهترین کس که در بیت عتیق و حجر طواف کرد. رسول خدایی که از مکر دشمن در هراس بود و خداوند کریم و صاحب قدرت او را از مکر رهایی بخشید[۴۲].
کار امیرالمؤمنین در آن شب یک ایثار بود، ایثاری بزرگ که در فضائل و مقامات امیرالمؤمنین جایگاه بلندی دارد[۴۳]. قرآن این عمل را با آیه ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ﴾[۴۴] توصیف و قدردانی کرده است. بدین ترتیب حضرت علی(ع) به دامن مرگ رفت و پیامبر اکرم به سلامت بیرون آمدند، هجرت را آغاز کردند.[۴۵]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۰-۴۸۱؛ ابوالربیع حمیری کلاعی، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله(ص) و الثلاثة الخلفاء، ج۱، ص۲۷۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۷۰.
- ↑ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۰۲؛ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۵.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۱-۴۸۲؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۷۱-۳۷۲.
- ↑ شیخ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۵-۱۴۶؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۲۵۹-۲۶۰.
- ↑ موسوی بردکشکی، سید جواد، لیلة المبیت، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۲۵۰-۲۵۱.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۶؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۲۶۰.
- ↑ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۷.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۲-۴۸۳؛ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۶.
- ↑ علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۱، ص۲۷۵؛ قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۱۴۳.
- ↑ «و ما پیش رویشان سدّی و پشت سرشان سدّی نهادهایم و (دیدگان) آنان را فرو پوشاندهایم چنان که (چیزی) نمیبینند» سوره یس، آیه ۹.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۶؛ و شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۷۳.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۷۳؛ ابوالربیع حمیری کلاعی، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله(ص) و الثلاثة الخلفاء، ج۱، ص۲۸۰.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۷۳.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۷۳؛ ابوالربیع حمیری کلاعی، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله(ص) و الثلاثة الخلفاء، ج۱، ص۲۸۰.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که کافران با تو نیرنگ میباختند تا تو را بازداشت کنند یا بکشند یا بیرون رانند، آنان نیرنگ میباختند و خداوند تدبیر میکرد و خداوند بهترین تدبیر کنندگان است» سوره انفال، آیه ۳۰.
- ↑ «بلکه میگویند شاعری است که چشم به راه رویداد مرگ برای اوییم بگو: چشم به راه بدارید که من هم با شما از چشمدارندگان به راهم» سوره طور، آیه ۳۰-۳۱.
- ↑ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۷.
- ↑ موسوی بردکشکی، سید جواد، لیلة المبیت، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۲۵۱-۲۵۳.
- ↑ «و از مردم کسی است که در به دست آوردن خشنودی خداوند از جان میگذرد و خداوند به بندگان مهربان است» سوره بقره، آیه ۲۰۷.
- ↑ فخرالدین رازی، تفسیر فخر رازی، ج۵؛ ۶، ص۲۰۴؛ شیخ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۵۳۵.
- ↑ مناقب، ابن شهر آشوب، ج ۲ ص ۶۰
- ↑ همان. روایات مربوط به لیلة المبیت و این آیه را در «بحار الأنوار»، ج ۳۶ ص ۴۰ ببینید
- ↑ بحار الأنوار، ج ۳۶ ص ۴۵
- ↑ همان، به نقل از الفصول
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۵۲۲.
- ↑ مناقب ابن شهر آشوب، ج۲، ص۵۸؛ مروج الذهب مسعودی، ج۲، ص۲۸۵.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۲ ص ۸۸.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۲ ص ۹۴.
- ↑ السیرة النبویة، ج۱، ص۴۸۰؛ تاریخ الطبری، ج۲، ص۳۷۰؛ البدایة والنهایة، ج۳، ص۱۷۵؛ السیرة الحلبیة، ج۲، ص۳۴؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۶؛ انساب الاشراف، ج۱۳، ص۱۳۹؛ امتاع الاسماع، ج۴، ص۱۲۱.
- ↑ السیرة النبویة، ج۱، ص۴۸۱؛ تاریخ الطبری، ج۲، ص۳۷؛ البدایة والنهایة، ج۳، ص۱۷۷؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۸؛ الامالی (طوسی)، ص۴۴۶.
- ↑ قبایل اصلی و فرعی قریش در مروج الذهب مسعودی آمده است (ج۲، ص۳۲ و ۳۳).
- ↑ تاریخ الطبری، ج۲، ص۳۷۲؛ عیون الاثر، ج۱، ص۲۰۶؛ سبل الهدی، ج۲، ص۲۳۲؛ الامالی (طوسی)، ص۴۶۵؛ المناقب، ج۱، ص۱۸۲.
- ↑ جاودان، محمد علی، جانشین پیامبر، ص ۷۷.
- ↑ الکافی، ج۸، ص۳۳۹.
- ↑ ﴿وَإِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ﴾ «و (یاد کن) آنگاه را که کافران با تو نیرنگ میباختند تا تو را بازداشت کنند یا بکشند یا بیرون رانند، آنان نیرنگ میباختند و خداوند تدبیر میکرد و خداوند بهترین تدبیر کنندگان است» سوره انفال، آیه ۳۰.
- ↑ المناقب، ج۱، ص۱۸۳؛ کشف الغمة، ج۱، ص۴۰۴؛ تسلیة المجالس، ج۱، ص۱۶۸؛ الامالی (طوسی)، ص۴۶۵.
- ↑ الخصال، ج۲، ص۳۶۷؛ الاختصاص (مفید)، ص۱۶۵؛ نورالثقلین، ج۲، ص۲۱۸؛ بحارالانوار، ج۱۹، ص۴۶؛ ج۳۸، ص۱۶۹.
- ↑ الامالی (طوسی)، ص۴۴۷.
- ↑ تاریخ الطبری، ج۲، ص۳۷۴؛ امتاع الاسماع، ج۱، ص۵۷؛ الکامل، ج۲، ص۱۰۳.
- ↑ جاودان، محمد علی، جانشین پیامبر، ص ۷۸.
- ↑ خصائص الائمه (شریف رضی)، ص۵۸.
- ↑ «وَقَيْتُ بِنَفْسِي خَيْرَ مَنْ وَطِئَ الْحَصَى وَ مَنْ طَافَ بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ وَ بِالْحِجْرِ رَسُولَ إِلَهِ الْخَلْقِ إِذْ مَكَرُوا بِهِ فَنَجَّاهُ ذُو الطَّوْلِ الْكَرِيمُ مِنَ الْمَكْرِ»؛ سبل الهدی، ج۳، ص۲۳۳؛ شرح المواهب اللدنیة، ج۲، ص۹۶؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۵، ش۴۲۶۴؛ الامالی (طوسی)، ص۴۷۰.
- ↑ تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۹؛ الارشاد، ج۱، ص۵۳؛ الامالی (طوسی)، ص۲۵۳؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص۱۲۳؛ تفسیر الثعلبی، ج۲، ص۱۲۶؛ تاریخ دمشق، ج۴۲، ص۶۶-۶۷؛ التفسیر الکبیر (رازی)، ج۵، ص۳۵۰؛ تفسیر القرطبی، ج۳، ص۲۱؛ شرح نهج البلاغه (ابن ابی الحدید)، ج۱۳، ص۲۶۲.
- ↑ «و از مردم کسی است که در به دست آوردن خشنودی خداوند از جان میگذرد و خداوند به بندگان مهربان است» سوره بقره، آیه ۲۰۷.
- ↑ جاودان، محمد علی، جانشین پیامبر، ص ۷۹.