عصمت امام: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{جستار موقت}}
{{خرد}}
{{امامت}}
{{امامت}}
{{زمینه
|عرض=۸۵
|تراز=راست
|رنگ بالا=EEEEEE
|خط اول=
|اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
}}
{{زمینه
|عرض=۸۵
|تراز=وسط
|رنگ بالا=FFFFCC
|خط اول=
|{{ستون-شروع|5}}
* [[عصمت امام در قرآن]]
*[[عصمت امام در حدیث]]
*[[عصمت امام در کلام اسلامی]]
*[[عصمت امام در عرفان اسلامی]]{{پایان}}
}}
{{زمینه
|عرض=۸۵
|تراز=وسط
|رنگ بالا=F0FFFF
|خط اول=
|در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[عصمت امام (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.
}}


'''عصمت''' یکی از مهمترین صفات و شروط اساسی امامت [[امام]] از نظر شیعه است<ref>ر.ک. [[علی ربانی گلپایگانی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص:۲۳۱.</ref>. [[امام]]، همانند پیامبران و فرشتگان، باید معصوم و از هرگونه پلیدی، پاک باشد. سرپیچی از دستورات الهی و ارتکاب معاصی، با تصدی منصب [[امامت]] منافات دارد<ref>جمعی از نویسندگان،[[امامت‌پژوهی (کتاب)|امامت‌پژوهی]]، ص:۱۵۴.</ref>.
'''عصمت''' یکی از مهمترین صفات و شروط اساسی امامت [[امام]] از نظر شیعه است<ref>ر.ک. [[علی ربانی گلپایگانی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص:۲۳۱.</ref>. [[امام]]، همانند پیامبران و فرشتگان، باید معصوم و از هرگونه پلیدی، پاک باشد. سرپیچی از دستورات الهی و ارتکاب معاصی، با تصدی منصب [[امامت]] منافات دارد<ref>جمعی از نویسندگان،[[امامت‌پژوهی (کتاب)|امامت‌پژوهی]]، ص:۱۵۴.</ref>.


در این باره، تعدادی از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[عصمت(پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.


==واژه شناسی لغوی==
==واژه شناسی لغوی==

نسخهٔ ‏۸ ژوئن ۲۰۱۸، ساعت ۱۷:۵۴

اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل عصمت امام (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.


عصمت یکی از مهمترین صفات و شروط اساسی امامت امام از نظر شیعه است[۱]. امام، همانند پیامبران و فرشتگان، باید معصوم و از هرگونه پلیدی، پاک باشد. سرپیچی از دستورات الهی و ارتکاب معاصی، با تصدی منصب امامت منافات دارد[۲].


واژه شناسی لغوی

  • واژه "عصمت" از ریشه "عصم" در عربی به معنای منع و امساک است و چون شخص معصوم، از خطا و گناه بازداشته می‌شود، به او معصوم می‌گویند[۳].

تعریف عصمت

پیرامون معنای اصطلاحی عصمت، برخی حقیقت عصمت را لطف و تفضل الهی و عده‌ای، آرا قوه عاقله و دسته‌ای، ملکه نفسانی و گروهی، حیثیت ویژه‌ دانسته‌اند[۴].

  • حق مطلب آن است که در تحقق ملکه عصمت، قابلیت قوه عاقله معصوم و لطف الهی، مؤثری باشند[۵].
  • پیشوایان معصوم، قابلیت دریافت عصمت اعطایی از خداوند متعال را در دوره عالم ذر دریافت کرده‌اند، لذا عصمت پیامبران و امامان، قبل از بعثت و امامت و حتی قبل از جهان دنیوی اثبات می‌گردد[۶].

فرق عدالت و عصمت

  • عصمت و عدالت، هر دو، ملکه است و با وجود هر دو، قدرت بر گناه هست، اما صدور گناه از معصوم، ممتنع است به خاطر نبود داعی بر گناه، ولی صدور گناه از عادل، ممتنع نیست، به خاطر وجود داعی[۷].

عصمت و اختیار

  • عصمت، ناشی از کثرت علم است و هر چه علم، قویتر و شدیدتر باشد، عمل نیز به مقتضای علم، قوی‌تر خواهد بود. معصوم به زشتی و قبح گناه، علم دارد و با توجه به این علم، ارتکاب معصیت، محال است و باید توجه داشت که این علم، موجب سلب اختیار نخواهد شد[۸].

گستره عصمت

  • عصمت در کلام اسلامی، دارای مراتبی است که عبارتند از:
    1. عصمت بینشی در اعتقادات؛
    2. عصمت منشی در ملکات؛
    3. عصمت کنشی فردی و اجتماعی[۹].

دلایل عصمت

دلیل عقلی:

  • ۱. تسلسل: علت احتیاج مردم به امام، جلوگیری از ظلم ظالم و معصیت فاسق است، حال اگر صدور ظلم و معصیت از امام امکان داشته باشد، برای جلوگیری از آن، به امام دیگری نیاز خواهد بود و اگر همین گونه پیش برویم، تسلسل محال لازم می‌آید[۱۰].
  • اشکال اول: اگر ملاک احتیاج افراد به امام، معصوم نبودن آنها باشد پس فردی که معصوم است به امام نیاز ندارد و پیامبر اکرم(ص) برای امیر مؤمنان امام نبوده‌اند[۱۱].
  • پاسخ: فرد معصوم، از جهات دیگر، مانند کسب معرفت و غیره ممکن است به امام نیاز داشته باشد[۱۲].
  • اشکال دوم: سعد الدین تفتازانی می‌گوید: نیاز امت به امام به خاطر وجود خطای امت نیست تا عدم عصمت امام به تسلسل بیانجامد. به فرض وجوب عقلی نصب امام، شاید مصالح دیگری، منشأ وجوب عقلی امامت شده باشد. و می‌توان به وسیله علم و عدالت و استفاده از کتاب و سنت از خطای امت جلوگیری کرد[۱۳].
  • پاسخ:
  • اولاً؛ ادله ضرورت امام، منحصر در ادله شرعی نیست، بلکه وجوب نصب امام با ادله عقلی مانند[۱۴]: دلیل لطف و دلیل حکمت، ثابت می‌شود و فقدانش در جامعه، مستلزم نقض غرض و نیازمندی جامعه به بی‌نهایت امامان غیر معصوم است. خداوند، باید به اقتضای عقل، ارایه طریق را کامل کند و برای تکمیل ارایه طریق، تعیین امامان معصوم ضرورت دارد همانند ضرورت نزول قرآن و سنت نبوی. محرومیت انسان‌ها از دیدار حضرت ولی عصر(ع)، زائیده اراده آدمیان است و اگر خطایی وجود دارد به کوتاهی ایشان بر‌می‌گردد. امام معصوم(ع) علاوه بر تأمین هدایت معرفتی، در تحقق مدیریت صحیح جامعه، هدایت خارجی را نیز تحقق می‌بخشد[۱۵].
  • ۲. حفظ و تبیین شریعت: باید شریعت اسلام پس از پیامبر حفظ گردد و به دست مکلفان برسد؛ در اینجا چند فرض وجود دارد:
  • الف) از طریق کتاب و سنت نبوی: حفظ و تبیین گردد، که تفاصیل احکام در این نیامده[۱۶]. و این دو در بردارنده مجمل و مفصل، ناسخ و منسوخ، محکم متشابه است و خود نیازمند مفسری معصوم می‌باشند[۱۷]. لذا مسلمانان اتفاق دارند که قرآن و سنت نبوی نمی‌تواند حافظ شرع باشد زیرا تفسیر و برداشت از قرآن و سنت، متفاوت است[۱۸].
  • ب) از طریق اجماع: اولاً، احکام مورد اجماع، غیر از کلیات دین، بسیار اندک است. ثانیاً، اگر اجماع حجت باشد، به دلیل وجود امام است و این هم اثبات مدعای شیعه است و اگر حجتش به دلیل کتاب[۱۹]. و سنت باشد[۲۰]. پس باید احتمال نسخ و اضمار و تخصیص، در این ادله منتفی گردد، یعنی باید گفته شود: اگر مثلاً تخصیصی بود، برای ما نقل می‌شد و پذیرش این مطلب مشروط به پذیرش عصمت امت است و این مستلزم دور است[۲۱].
  • ج) از طریق اجتهاد مبتنی بر قیاس: اولاً: قیاس، حجت ذاتی ندارد زیرا جز ظن ضعیف، فایده دیگری ندارد[۲۲]. ثانیاً: مبنای قیاس بر تمثیل امور متماثل است در حالی که بسیاری از احکام، از باب جمع میان امور متفاوت می‌باشد مثلاً: روزه گرفتن در ایام ماه رمضان، واجب و در اول شوال، حرام است[۲۳].
  • د) برائت نیز نمی‌تواند حافظ شرع باشد و إلّا نیازی به بعثت انبیاء(ع) نبود و به همان عقل انسان اکتفا می‌شد[۲۴].
  • با بطلان فرضهای مذکور، یگانه فرض متعین و درست، حفظ شریعت توسط امام معصوم است تا دین از خطر سقوط و انحراف، مصون بماند. زیرا اگر چنین نباشد لازم می‌آید که مردم تنها به بخشی از شریعت عمل کنند و به هدایت کامل دست نیابند و این امری قبیح است بر خداوند لطیف و نقض غرض شارع حکیم است[۲۵].
  • اشکال: قاضی عبدالجبار احکام شریعت از طریق نقل متواتر، به دیگران خواهند رسید. و انکار حفظ و نقل شریعت از طریق تواتر، مستلزم خدشه در طریق تواتر است که دعوی نبوت توسط پیامبر اکرم را زیر سؤال می‌برد.
  • پاسخ: معارف و احکام بسیاری از طریق تواتر اثبات شده ولی آیا همه احکام شریعت، از طریق تواتر بیان شده است.
  • اشکال: در عصر غیبت امام معصوم(ع)، مردم چگونه از احکام شریعت آگاه می‌شوند؟ اگر بگوئیم افراد معذورند پس قبل از غیبت هم معذور بوده‌اند و اگر بگوئیم از طریق اجتهاد و خبر واحد به احکام می‌رسند پس قبل از غیبت نیز چنین راهی وجود داشته.
  • پاسخ: در عصر حضور[۲۶]. تفاصیل احکام شریعت، توسط ائمه(ع) بیان شده ولی معروف است که ابو حنیفه تنها هفده حدیث نبوی را معتبر می‌دانسته است. گذشته از این، غیبت امام معصوم(ع) به خاطر عدم آمادگی مردم است[۲۷].
  • ۳. تناقض: اگر امام(ع) مرتکب خطا یا گناهی شود یا باید از او تبعیت کرد که این باطل است به دلیل آیه قرآن ﴿﴿ وَلاَ تَعَاوَنُواْ عَلَى الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ [۲۸] و یا این که نباید از او پیروی کرد که در این صورت، فایده امام(ع)، منتفی خواهد بود[۲۹].

دلیل نقلی:

۱. آیه امامت

  • ﴿﴿ وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ [۳۰]

معنای عهد

  • به نظر برخی، این آیه، در صورتی دلالت بر عصمت دارد که ثابت شود امامت، عهد خداست و چون شیعه، نصب امام را از جانب خدا با نص، واجب می‌داند، لذا امامت، عهد خداست و عصمت، با این آیه ثابت می‌شود.
  • زمخشری نیز از علمای معتزله می‌گوید: طبق این آیه، امامت به کسی می‌رسد که عادل و از ظلم، مبرّا باشد[۳۱].
  • اما برخی می‌گویند، در آیۀ قرائتی است که به ما می‌فهماند منظور از "عهد" در آیه، همان امامت است نه نبوت و... مثلاً، از جمله ﴿﴿وَمِن ذُرِّيَّتِي به دست می‌آید که ابراهیم دارای فرزند بوده و یا لااقل از داشتن فرزند مأیوس نبوده در حالی که ابراهیم تا دوران کهنسالی فرزند نداشت و گواه دیگر اینکه قطعا یکی از مهم‌ترین امتحانات ابراهیم همان امتحان او به ذبح فرزندش اسماعیل بود[۳۲]. و همچنین از ظاهر آیه به دست می‌آید که این اولین وحی الهی به ابراهیم نبوده و او قبلاً به مقام پیامبری رسیده زیرا چنین درخواست بزرگی در اولین وحی الهی، از مقام ابراهیم، بسیار به دور است[۳۳].

معنای ظلم

  • ظلم در مقابل عدل و به معنای قراردادن شیء در غیر جایگاه شایسته آن است از آیات قرآن کریم به دست می‌آید که معصیت، ظلم به شمار می‌رود:﴿﴿ وَمَن يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ [۳۴]. پس تنها کسی به مقام امامت نایل می‌گردد که معصیت و گناهی از او سرنزند.
  • فرزندان حضرت ابراهیم(ع)، چهار دسته‌اند:
  • اول: کسانی که همیشه مرتکب گناه می‌گردند.
  • دوم: کسانی که ابتدا ظالم نبوده‌اند ولی عاقبت به شر شدند.
  • سوم: کسانی که ظالم بوده‌اند ولی عاقبت به خیر شدند.
  • چهارم: کسانی که هرگز گناه نکرده‌اند.
  • درخواست امامت برای گروه اول و دوم، شایسته یک مؤمن نیست چه رسد به ابراهیم خلیل، بنابراین درخواست وحی منحصر در دو دسته سوم و چهارم است که خداونند گروه سوم را مستثی کرده است.
  • این معنا، در برخی روایات مورد تایید قرار گرفته: پیامبر اکرم(ص) خداوند در پاسخ حضرت ابراهیم(ع) فرمود:{{عربی|اندازه=150%|" ﴿﴿مَنْ‏ سَجَدَ لِصَنَمٍ‏ مِنْ‏ دُونِي‏ لَا أَجْعَلُهُ‏ إِمَاماً أَبَداً، وَ لَا يَصِحُّ أَنْ يَكُونَ إِمَاماً‏‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"[۳۵][۳۶].
  • اشکال: از مفاد آیه استفاده نمی‌شود که تنها معصوم، شایسته مقام امامت است، زیرا مشرک و گناه‌کار نبود، اعم از معصوم بودن است.
  • پاسخ:
  • اولاً، طبق مبنای اشاعره، هر کس مرتکب گناه نشود معصوم خواهد بود.
  • ثانیاً، هرگاه کسی در طول عمر خویش نه در پنهان و نه در آشکار مرتکب گناه نشود، چنین فردی از اغوای شیطان مصون بوده است و معصوم یعنی همین زیرا قرآن می‌فرماید:﴿﴿ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ إِلاَّ عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ [۳۷].
  • اشکال: معصیت، اعم از ظلم است زیرا اگر کسی معصیت کند و از گناه خویش توبه نماید، پس از آن ظلم نخواهد بود.
  • پاسخ: با توجه به تقریری که در تفسیر آیه بیان شد، مقصود از ظالم، اعم از ظالم در گذشته و در زمان حال است[۳۸].

۲. آیه تطهیر

  • دلالت آیه بر عصمت: اراده تشریعی، آن است که خداوند اراده کرده است مردم، واجبات را انجام دهند و از محرمات دوری کنند، حال ممکن است این اراده الهی تحقق پیدا نکند.
  • اراده تکوینی، اراده‌ای است که خلاف آن، تحقق پیدا نمی‌کند مثلاً خداوند اراده فرموده زمین به دور خود بچرخد.

این آیه، در صورتی بر عصمت دلالت می‌کند که منظور از اراده، اراده تکوینی باشد زیرا اراده تکوینی، تخلف ناپذیر است و به دنبال اراده تطهیر، مسلماً تطهیر واقع می‌شود و این همان عصمت است.

  • از آنجا که اراده تطهیر، اختصاص به اهل بیت(ع) پیدا کرده معلوم می‌شود که منظور اراده تکوینی است و الّا اراده تشریعی تطهیر و دوری از گناهان، عام است.
  • منظور از اهل بیت(ع): بزرگان و محدثان اهل تسنن، در ضمن روایاتی، اهل بیت(ع) را به خمسه طیبه، تفسیر نموده‌اند. از جمله صحیح مسلم که از عایشه نقل کرده.

۳. آیه اولی الامر

  • ﴿﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ[۳۹]
  • در این آیه، همان گونه که به اطاعت از خداوند و رسول امر شده، به اطاعت از اولی الامر نیز امر شده است.
  • مقصود از ﴿﴿الأَمْرِ مسائل مربوط به زندگی اجتماعی امت اسلامی است مانند آیات: ﴿﴿ وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ [۴۰] و ﴿﴿ وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ [۴۱].
  • پیامبر(ص) دارای دو مقام بودند، یک: ابلاغ احکام الهی دو: رهبری و حکومت اجتماع.
  • اطاعت از خداوند معنایی جز اطاعت از احکام او ندارد. بنابراین، مقصود از اطاعت از رسول خدا(ص)، در مورد مقام دوم است و عطف اولی الامر بر رسول، بدون تکرار لفظ ﴿﴿ أَطِيعُواْ بیانگر وحدت ملاک اطاعت است. و مقتضای وحدت حکم معطوف و معطوف علیه این است که اولی الامر نیز مانند پیامبر معصوم باشند. از سوی دیگر، اطاعت از اولی الامر، بدون هیچ گونه قیدی واجب شده و خداوند به اطاعت مطلق کسی که مرتکب گناه شود، امری نمی‌کند. پس اگر اولی الامر معصوم نباشند، لازم است قرآن،[۴۲]. اطاعت از آنان را به مواردی محدود سازد که گناه از اولی الامر سر نزده باشد[۴۳].
  • اشکال:
  • مقتضای اینکه خداوند هرگز به اطاعت از گناهکار امر نمی‌کند این خواهد بود که: اطاعت از اولی الامر در غیر معصیت خداوند واجب است.
  • پاسخ:
  • سیاق آیه کریمه عدم تکرار ﴿﴿ أَطِيعُواْ مانع از چنین تقییدی است. یعنی همانطور که درباره پیامبر نمی‌توان گفت که اطاعت از او واجب است، مگر آنکه موجب معصیت خدا باشد، درباره اولی الامر هم نمی‌توان گفت...
  • ثانیاً، خداوند فرمود اگر احسان به والدین مستلزم معصیت خداوند باشد، آن احسان پسندیده نخواهد بود پس اگر در مورد اولی الامر نیز چنین احتمالی وجود داشت، به طریق اولی لازم به مقید کردن بود[۴۴].

۴. روایت ثقلین:

  • از جمله " مَا إِنْ‏ تَمَسَّكْتُمْ‏ بِهِمَا لَنْ‏ تَضِلُّوا‏‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏" و جمله " انّهما یفترقا ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏" می‌توان برای عصمت، استدلال کرد. زیرا چنگ زدن به کتاب و عترت، برای همیشه از گمراهی، جلوگیری می‌کند و لازمه این، عصمت عترت پیامبر است و همچنین، جدا نشدن و عدم افتراق از قرآن، آن هم به صورت " لَنْ يَفْتَرِقَا‏‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏" به معنای عصمت آنهاست[۴۵].
  • خلاصه:
  • به نظر تمام اندیشمندان شیعه، امام شخصی است که هم از انجام خطا و هم از ارتکاب گناه منزه باشد، زیرا انجام شایسته وظایفی که بر عهده امام است، بدون عصمت از خطا و گناه ممکن نیست، مثلاً بیان احکام دینی از سوی امامی که مصون از خطا نیست، حجت را بر مردم تمام نمی‌کند و چه بسا در مواردی که باید در مقابل

انحرافات و تحریفات بایستد، دچار لغزش می‌گردد و از طرفی نمی‌تواند داعی مردم به تقوا و عمل صالح باشد. همچنین، سبب نیاز امت به امام آن است که مردم معصوم نبووده باشند زیرا اگر معصوم باشند نیازی به امام نخوهند داشت حال اگر فرض کنیم که امام، خود جایز الخطا باشد، لازم می‌آید که به امام دیگری نیاز باشد که تسلسل لازم می‌آید[۴۶].

منابع

جستارهای وابسته

منبع‌شناسی جامع عصمت


پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. ر.ک. علی ربانی گلپایگانی، کلام تطبیقی، ج۲، ص:۲۳۱.
  2. جمعی از نویسندگان،امامت‌پژوهی، ص:۱۵۴.
  3. ر.ک. عبدالحسین خسروپناه، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص: ۳۵۹ - ۳۶۲.
  4. ر.ک. عبدالحسین خسروپناه، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص: ۳۵۹ - ۳۶۲.
  5. ر.ک. عبدالحسین خسروپناه، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص: ۳۵۹ - ۳۶۲.
  6. ر.ک. عبدالحسین خسروپناه، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص: ۳۵۹ - ۳۶۲.
  7. جمعی از نویسندگان،امامت‌پژوهی، ص:۱۵۶.
  8. ر. ک. جمعی از نویسندگان،امامت‌پژوهی، ص:۱۶۲.
  9. ر.ک. عبدالحسین خسروپناه، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص: ۳۱۹ - ۳۶۳.
  10. ر.ک. عبدالحسین خسروپناه، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص: ۳۱۹ - ۳۶۴.
  11. ر.ک. علی ربانی گلپایگانی، کلام تطبیقی، ج۲، ص:۲۳۲.
  12. ر.ک. علی ربانی گلپایگانی، کلام تطبیقی، ج۲، ص:۲۳۲.
  13. ر.ک. عبدالحسین خسروپناه، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص: ۳۶۶ - ۳۶۷.
  14. ر.ک. عبدالحسین خسروپناه، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص: ۳۶۶ - ۳۶۷.
  15. ر.ک. عبدالحسین خسروپناه، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص: ۳۶۶ - ۳۶۷.
  16. ر.ک. علی ربانی گلپایگانی، کلام تطبیقی، ج۲، ص:۲۳۳.
  17. ر.ک. عبدالحسین خسروپناه، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص: ۳۷۰.
  18. جمعی از نویسندگان،امامت‌پژوهی، ص:۱۵۷.
  19. سوره نساء، آیه:۱۱۵.
  20. لا تجمع امتی علی الخطاء.
  21. ر.ک. علی ربانی گلپایگانی، کلام تطبیقی، ج۲، ص:۲۳۳.
  22. ر.ک. جمعی از نویسندگان،امامت‌پژوهی، ص:۱۵۷؛ عبدالحسین خسروپناه، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص: ۳۷۱.
  23. ر.ک. علی ربانی گلپایگانی، کلام تطبیقی، ج۲، ص:۲۳۴.
  24. ر.ک. جمعی از نویسندگان،امامت‌پژوهی، ص:۱۵۷.
  25. ر.ک. جمعی از نویسندگان،امامت‌پژوهی، ص:۱۵۸؛ علی ربانی گلپایگانی، کلام تطبیقی، ج۲، ص:۲۳۴؛ عبدالحسین خسروپناه، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص: ۳۷۱.
  26. تا ۲۶ هـ ق.
  27. ر.ک. علی ربانی گلپایگانی، کلام تطبیقی، ج۲، ص:۲۳۵ - ۲۳۷.
  28. و در گناه و تجاوز یاری نکنید؛ سوره مائده، آیه:۲.
  29. جمعی از نویسندگان،امامت‌پژوهی، ص:۱۵۸.
  30. و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد؛ سوره بقره، آیه:۱۲۴.
  31. جمعی از نویسندگان،امامت‌پژوهی، ص:۱۵۸ - ۱۵۹.
  32. ر.ک. علی ربانی گلپایگانی، کلام تطبیقی، ج۲، ص:۲۳۸.
  33. ر.ک. سعیدی مهر، محمد؛ دیوانی، امیر، معارف اسلامی، ج۲، ص: ۱۴۶.
  34. و آنان که از حدود خداوند تجاوز کنند ستمگرند؛ سوره بقره، آیه:۲۲۹.
  35. شیخ طوسی، الامالی، ص: ۳۷۹.
  36. ر.ک. سعیدی مهر، محمد؛ دیوانی، امیر، معارف اسلامی، ج۲، ص:۱۴۶ - ۱۴۷؛ علی ربانی گلپایگانی، کلام تطبیقی، ج۲، ص:۲۳۸- ۲۴۰.
  37. به ارجمندی تو سوگند که همگی آنان را گمراه خواهم کرد.مگر از میان آنان بندگان نابت را؛ سوره ص، آیه:۸۲ - ۸۳.
  38. ر.ک. علی ربانی گلپایگانی، کلام تطبیقی، ج۲، ص:۲۴۰.
  39. ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید؛ سوره نساء، آیه: ۵۹.
  40. و با آنها در کار، رایزنی کن؛ سوره آل عمران، آیه:۱۵۹.
  41. کارشان رایزنی میان همدیگر است؛ سوره شوری، آیه:۳۸.
  42. ر.ک. علی ربانی گلپایگانی، کلام تطبیقی، ج۲، ص:۲۴۲.
  43. ر.ک. سعیدی مهر، محمد؛ دیوانی، امیر، معارف اسلامی، ج۲، ص:۱۴۸.
  44. ر.ک. علی ربانی گلپایگانی، کلام تطبیقی، ج۲، ص:۲۴۳.
  45. ر.ک. جمعی از نویسندگان،امامت‌پژوهی، ص:۱۶۲.
  46. ر.ک. سعیدی مهر، محمد؛ دیوانی، امیر، معارف اسلامی، ج۲، ص:۱۴۴ - ۱۴۵.