همسایه در معارف و سیره نبوی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۸ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۵۰ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

حد همسایگی

حقوق همسایگان

وظایف همسایگان

تأمین نیاز همسایه

  • پیامبر اسلام (ص) پیوسته از مسلمانان می‌خواست از احوال همسایگان خود غافل و به آنان بی‌اعتنا نباشند و در برآوردن حاجاتشان در حد امکان، دریغ نورزند. آن حضرت می‌فرمود: "هر کس کالایی را از همسایه خود دریغ کند، خداوند در روز رستاخیز، خیر خود را از او دریغ خواهد کرد و وی را به خودش وا خواهد گذاشت؛ چه بد وضعی دارد کسی که خداوند او را به حال خودش وا گذارد!"[۲۴][۲۵].
  • روایت شده است، مردی از رسول خدا (ص) پرسید: "ای پیامبر خدا (ص) آیا در مال و دارایی، جز زکات حق دیگری منظور شده است؟" فرمود: "بله؛ به خویشانی که از تو بریدند، نیکویی کردن و به همسایه رسیدگی کردن"[۲۶]. همچنین فرمود: «لَيْسَ الْمُؤْمِن الَّذِي يَشْبَعُ‌ وَ جَارُهُ‌ جَائِعٌ‌ إِلَى‌ جَنْبِه‌»[۲۷]؛ ایمان ندارد آنکه شب با شکم سیر بخوابد و همسایه مسلمانش گرسنه باشد". در حدیث دیگری از ایشان نقل شده است: "به من ایمان نیاورده است کسی که همسایه‌اش برهنه باشد"[۲۸][۲۹].

اول، همسایه بعد، خرید خانه

نهی از همسایه آزاری

برخورد با همسایه آزار‌

دادن هدیه به همسایه بهتر

  • مردی نزد رسول خدا (ص) آمد و گفت: "ای رسول خدا (ص) دو همسایه دارم که می‌خواهم به یکی از آنان هدیه‌ای بدهم؛ به کدام یک هدیه بدهم؟" فرمود: "آن که در خانه او به تو نزدیک‌تر و به خاطر خویشاوندی رعایتش واجب‌تر است و اگر هر دو یکسان هستند، به آن کس که بهتر (آداب) همسایگی را رعایت می‌کند"[۴۸][۴۹].

پیامدهای خوب همسایه‌داری

همسایه‌داری

کسی که ایمان به خدا و روز قیامت دارد، همسایه‌اش را آزار نمی‌دهد[۵۳].

همسایه خوب آن نیست که همسایه‌اش را آزار ندهد، بلکه همسایه خوب آن است که آزار همسایه را هم تحمل کند[۵۴]. حضرت صادق (ع) فرمود: مردی از انصار خدمت پیامبر اعظم (ص) آمد و عرض کرد: من خانه‌ای در فلان محله خریده‌ام. نزدیک‌ترین همسایه‌ام کسی است که نه از شر او ایمنم و نه به نیکی او امیدوارم. پیامبر به علی (ع) و سلمان و اباذر (راوی می‌گوید چهارمی را فراموش کرده‌ام گمان می‌کنم مقداد باشد) دستور داد در میان مسجد با صدای بلند بگویند: «لَا إِيمَانَ لِمَنْ لَمْ يَأْمَنْ جَارُهُ بَوَائِقَهُ»؛ «ایمان ندارد کسی که همسایه خویش را از آزار و شر خود ایمن نگرداند». پس از آن فرمود: «اعلام کنید تا چهل خانه از چهار طرف چپ و راست، جلو و عقب، همسایه به شمار می‌روند»[۵۵].

رسول اکرم (ص) در تفسیر آیه ﴿وَيَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ[۵۶] می‌فرماید: کسی که همسایه‌اش را از ماعون (یعنی نیازهای ضروری زندگی) منع کند، خداوند در قیامت او را از خیر خود منع می‌کند و او را به خودش وامی‌گذارد و کسی که خدا او را به حال خود واگذار کند، در بدترین حالت خواهد بود[۵۷].

حضرت رسول الله (ص) می‌فرمود: هماره جبرئیل درباره همسایه سفارش می‌کرد، تا بدان جا که گمان کردم همسایه ارث می‌برد؛ کسی که به پروردگار و روز رستاخیز، باور دارد، همسایه‌اش را نیازارد[۵۸].

ایشان نیازردن همسایه را تا بدان جا گسترش داد که فرمود: «اگر سگ همسایه‌ات را بزنی، همسایه‌ات را آزرده‌ای»[۵۹]. در نبرد تبوک نیز فرمود: کسی که همسایه‌اش را می‌آزارد، همراه ما نیاید. به ایشان گفتند: فلان زن روزها روزه می‌گیرد و شب‌ها عبادت می‌کند و در راه خدا انفاق می‌کند، ولی همسایه‌اش را با زبانش می‌آزارد. فرمود: خیری در او نیست و از دوزخیان است. گفتند: بانوی دیگری است که تنها نمازهای واجبش را می‌خواند و تنها ماه مبارک رمضان روزه می‌گیرد، ولی همسایه‌اش را نمی‌آزارد. حضرت فرمود: او از بهشتیان است[۶۰]. پیامبر اعظم (ص) می‌فرمود: حق همسایه بر آدمی این است: اگر همسایه‌اش از او پول‌طلبید، به او وام دهد. اگر به همسایه‌اش نیکی رسید، به او تبریک بگوید. اگر به همسایه‌اش گزندی رسد، دلداری‌اش دهد، اگر میوه‌ای می‌خرد، به او هدیه دهد. اگر به رایگان چیزی نمی‌بخشد، پس آن را پنهانی به خانه خویش بَرَد. خانه‌اش را چنان بلند نسازد که مانع عبور باد و نسیم شود، مگر با اجازه او. به فرزندش چیزی ندهد که بچه‌های همسایه خشمگین شوند. همسایه‌ها سه دسته‌اند: دسته اول سه حق دارد: حق مسلمان بودن؛ حق همسایگی و حق خویشاوندی. دسته دوم دو حق دارد: حق اسلامی و حق همسایگی. گروه سوم نیز همسایگان کافرند که تنها از حق همسایگی برخوردارند[۶۱].[۶۲]

  • درباره حق همسایه و رعایت حال ایشان، سفارش‌های فراوانی شده است. امام سجاد (ع) در - رساله حقوق - خویش می‌فرماید: حق همسایه بر تو این است که در نبود وی، متعلقات او را نگه داری و در حضورش، او را گرامی داری و در هر دو حال، یاور او باشی. هیچ گاه در جست‌وجوی اسرار او نباشی و نکوشی که بر عیب‌هایش آگاه گردی. اگر بر عیبی از عیب‌هایش آگاه شدی، بر آن عیب، دژی استوار و پرده‌ای ستبر باش؛ چنان که اگر سرنیزه‌ها در پی کشف آن عیب باشند، به آن نرسند. دزدانه سخن او را گوش مده. در سختی‌ها او را تنها مگذار. در نعمت بر او رشک مبر. لغزش‌ها و خطاهایش را نادیده بگیر و اگر درباره تو نادانی کرد، با او بردبار باش و با او کریمانه رفتار کن[۶۳]. بنابراین، همسایه بر انسان حقوقی دارد که باید رعایت شود. یکی از گناهان بزرگ، آزار همسایگان است. بی‌تردید، آزاردهندگان به همسایگان به دستور خدا و رسولش بی‌اعتنایند، در حالی که خشنودی همسایگان، آمرزش الهی را در پی دارد. رسول مهربانی می‌فرماید: «مَنْ مَاتَ وَ لَهُ جِيرَانٌ ثَلَاثَةٌ كُلُّهُمْ رَاضٍ عَنْهُ غُفِرَ لَهُ‌»[۶۴]. هرکس بمیرد، در حالی که سه همسایه داشته باشد و همگی از او خشنود باشند، آمرزیده می‌شود. ایشان درباره آزار نرساندن به همسایگان نیز فرموده است: «مَنْ كانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَلَا يُؤْذِي جَارَهُ‌»[۶۵]. هر که به خدا و روز واپسین ایمان داشته باشد، همسایه خود را نمی‌آزارد.[۶۶]

نیکی با همسایگان در کلام پیامبر اعظم

از پیامبر اکرم(ص) روایت شده است: «حُرْمَةُ الْجَارِ عَلَى الْجَارِ كَحُرْمَةِ دَمِهِ»[۶۷]؛ «احترام همسایه، هم‌چون احترام به خون اوست».

در حدیثی دیگر از پیامبر رحمت آمده است: با همسایگان خود به نیکی رفتار کن تا از مسلمانان باشی: «أَحْسِنْ مُجَاوَرَةَ مَنْ جَاوَرَكَ تَكُنْ مُسْلِماً»[۶۸].

پیامبر اکرم در جایی دیگر می‌فرماید: « إِنْ أَحْبَبْتُمْ أَنْ يُحِبُّكُمْ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ . . . وَ أَحْسِنُوا جِوَارَ مِنَ جَاوَرَكُمْ»[۶۹]؛ «اگر میخواهید خداوند و پیامبر شما را دوست بدارند... با همسایگان خود به نیکی رفتار کنیا». همچنین در حدیثی آمده است: نیکی با همسایه مایه آبادی شهر‌ها و درازی عمر است: «حُسْنُ الْجِوَارِ يَعْمُرُ الدِّيَارَ وَ يُنْسِئُ فِي الْأَعْمَارِ»[۷۰].[۷۱]

سرزنش اذیت همسایه در کلام پیامبر اعظم

  1. همسایه بد کمرشکن است: در حدیث نبوی آمده است: از سه چیز به خدا پناه ببرید که کمرشکن است: همسایه بد اگر خیری ببیند آن را پنهان دارد و اگر بدی ببیند آن را منتشر سازد: « تَعَوَّذُوا بِاللَّهِ مِنْ ثَلَاثِ فواقر : جَارُ سَوْءٍ إِنْ رَأَى خَيْراً كَتَمَهُ وَ إِنْ رَأَى شَرّاً أَذَاعَهُ ...»[۷۲].
  2. بدی با همسایه موجب دوری رحمت الهی: از پیامبر(ص) روایت شده است: دو کس است که خداوند در روز قیامت به آنها نظر رحمت ندارد یکی کسی که با خویشان خود قطع رابطه کند و دیگری، آنکه به همسایه خود بدی کند: « اثْنَانِ لَا يَنْظُرُ اللَّهُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ قَاطِعِ الرَّحِمِ وَ جَارِ السَّوْءِ »[۷۳].
  3. آزار رساننده همسایه مؤمن نیست: پیامبر اسلام فرمود: هر که همسایه‌اش از شرش در امان نیست، مؤمن نیست: « لَيْسَ الْمُؤْمِنُ الَّذِي لَا يَأْمَنُ جَارُهُ بوائقة »[۷۴].
  4. محرومیت از بهشت: در حدیث نبوی آمده است: بنده‌ای که همسایه از شرش در امان نباشد، وارد بهشت نمی‌شود: «لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ عَبْدٌ لَا يَأْمَنُ جَارُهُ بَوائِقَهُ»[۷۵].[۷۶]

حقوق همسایه

  1. گرامی داشتن همسایه: در حدیثی نبوی آمده است: ﴿مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ[۷۷] «فَلْيُكْرِمْ [ِ فَلَا يُؤْذِي] جَارَهُ»[۷۸]؛ «کسی که به خدا و روز رستاخیز ایمان دارد باید همسایه خود را اکرام کند».
  2. اذیت نکردن همسایه: نیکی با همسایه در مرحله نخست پرهیز از آزردن آنهاست. پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «لَيْسَ الْمُؤْمِنُ الَّذِي لَا يَأْمَنُ جَارُهُ بَوَائِقَهُ»[۷۹]؛ کسی که همسایه‌اش از شر او در امان نیست، ایمان ندارد.
  3. آن چه برای خود می‌پسندیم، برای همسایگان خود نیز دوست بداریم: پیامبر اکرم(ص) فرمود: آن چه را برای خود دوست دارید، برای مردم نیز دوست دارید، آیا کسی از شما شرم نمی‌کند که همسایه‌اش حق او را بشناسد و او حق همسایه‌اش را نداند؟: «أَحِبُّوا لِلنَّاسِ مَا تُحِبُّونَ لِأَنْفُسِكُمْ أَ مَا يَسْتَحْيِي الرَّجُلُ مِنْكُمْ أَنْ يَعْرِفَ جَارُهُ حَقَّهُ وَ لَا يَعْرِفَ حَقَّ جَارِهِ»[۸۰].
  4. از حال همسایگان خود مطلع باشیم: اطلاع از حال همسایگان در حد برآوردن حاجات ضروری آنها وظیفه‌ای اخلاقی است. پیامبر اکرم(ص) فرمودند: کسی که سیر بخوابد و همسایه‌ای گرسنه داشته باشد، به من ایمان نیاورده است: «مَا آمَنَ بِي مَنْ بَاتَ شَبْعَانَ وَ جَارُهُ جَائِعٌ»[۸۱].

رسول اکرم(ص) فرمود: حق همسایه آن است که چون از تو یاری خواهد او را یاری کنی، و اگر از تو قرض خواهد به او قرض دهی، و اگر تنگ‌دست شد به او روی آوری این‌گونه نباشد که اگر سرمایه‌دار بود با او همسایه باشی، اما به صرف این که فقیر شد از او رو گردان شوی، و چون بیمار گشت عیادتش کنی، و اگر وفات کرد جنازه‌اش را تشییع کنی، چون خیر به او رسید شادباش گویی، و اگر مصیبت به او رسید او را تسلیت گویی، و ساختمان خود را چنان بالاتر از او نسازی که از وزش باد جلوگیری کند و از این کار همسایه‌ات در اذیت باشد مگر آنکه او اذن دهد، و چون میوه‌ای خریدی به او هدیه کنی یا اگر چنین نمی‌کنی پوشیده از او میوه را به خانه بری و فرزند خود را در خوردن میوه بیرون نفرستی مبادا که همسایه بدان رشک برد و او را با پراکندن بوی دیگ غذا و آشپزی میازاری مگر آنکه قدری از آن غذا به او دهی[۸۲].

همچنین امام صادق(ع) در خصوص حق همسایه می‌فرماید: چون غایب است محافظ اموال او باشی، و در مقابلش بزرگش داری (به او احترام بگذاری)، و چون مظلوم واقع شود یاری‌اش کنی، و از پنهانی‌های او جست‌و‌جو مکنی، پس اگر از او زشتی‌ای دانستی بپوشانی، و اگر نصیحت تو را میپذیرد به دور از دید مردم او را نصیحت گویی، و در سختی او را وا مگذاری (او را در مشکلات تنها نگذار، بلکه به کمکش بشتاب)، و لغزش او را نادیده گیری، و گناهش ببخشایی، و با او بزرگوارانه معاشرت کنی و هیچ قدرتی نیست جز از او[۸۳].

نکته جالب توجه در این باره آن است که حق همسایه چیزی افزون بر حق برادر مؤمن و مانند آن است و عنوان همسایگی، خود آورنده این حقوق و وظایف است.

از پیامبر اکرم(ص) روایت شده است: همسایگان سه گروه‌اند: دسته‌ای فقط یک حق دارند، مانند مشرک که فقط حق همسایگی دارد، گروهی دو حق دارند: حق اسلام و همسایگی، مانند همسایه مسلمان، و عده‌ای نیز هستند که سه حق دارند، مانند همسایه مسلمان که پیوند خویشاوندی با انسان دارد. اینها حق همسایگی، حق اسلام و حق خویشاوندی دارند[۸۴].

حال تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل، که وضع زندگی در این زمان چگونه است و زندگی ماشینی به چه شکلی روابط را از بین برده که چه بسا بعد از این که همسایه فوت می‌کند و بدنش متعفن می‌شود، تازه متوجه میشویم که او مرده است و شاید سال‌ها در بستر بیماری خوابیده باشد و از آن بی‌اطلاع باشیم.[۸۵]

منابع

پانویس

  1. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۵۰.
  2. کلینی، الکافی، ج ۲، ص ۶۶۹؛ شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۱۳۲؛ علی بن حسن طبرسی، مشکاة الانوار، ص ۲۱۵ و بیهقی، السنن الکبری، ج ۶، ص ۲۷۶.
  3. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۵۰.
  4. محدث نوری، المستدرک الوسائل، ج ۸، ص ۴۲۷ و بروجردی، جامع احادیث الشیعه، ج ۱۶، ص ۹۵.
  5. شهید ثانی، مسکن الفؤاد، ص ۱۱۴؛ المتقی الهندی، کنز العمال، ج ۹، ص ۵۹ و ابن حجر، فتح الباری، ج ۱۰، ص ۳۷۳.
  6. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۵۱.
  7. نهج الفصاحه، ص ۴۳۵ - ۴۳۶ و فتح الباری، ج ۱۰، ص ۳۶۹.
  8. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۵۱.
  9. نهج الفصاحه، ص ۳۵۰؛ الطبرانی، المعجم الکبیر، ج ۸، ص ۱۱۱ و جلال الدین سیوطی، الجامع الصغیر، ج ۱، ص۴۲۹.
  10. أحمد بن حنبل، مسند احمد، ج ۵، ص ۳۲؛ حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص ۴۸ و بخاری، صحیح، ج ۷، ص ۷۸.
  11. نهج البلاغه، ص ۴۲۲، الکافی، ج ۷، ص ۵۱ و شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۱۳.
  12. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۵۱-۳۵۲.
  13. ابن هشام، السیرة النبویة، ج ۱، ص، ۵۰۴؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج ۳، ص ۲۲۵؛ ابن سید الناس، عیون الاثر، ج۱، ص۲۲۸ و عبدالرحمن سهیلی، الروض الانف، ج۴، ص۲۴۳.
  14. تاج الدین شعیری، جامع الاخبار، ص۸۴.
  15. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۵۲.
  16. صحیح بخاری، ج۷، ‌ ص۷۹؛ مسند احمد، ج ۴، ص ۳۱ و المستدرک الوسائل، ج ۸، ص ۴۲۳.
  17. المستدرک الوسائل، ج ۸، ص ۴۱۹؛ ابن حبان، صحیح، ج ۲، ص ۲۷۶؛ بخاری، الادب المفرد، ص ۳۶ و ابن ابی الدنیا، مکارم الاخلاق، ص ۱۰۳.
  18. مسند احمد، ج۵، ص۱۶۱ و صحیح ابن حبان، ص۲۶۹.
  19. الکافی، ج۲، ص ۶۶۶؛ المستدرک الوسائل، ج ص ۸، ص ۴۱۹ و طبرسی، مکارم الاخلاق، ص ۱۲۶.
  20. کنزالعمال، ج۷، ص۷.
  21. ابی جمهور، عوالی اللآلی، ج ۱، ص ۵۸ و کنزالعمال، ج ۷، ص ۶ و الجامع الصغیر، ج ۱، ص ۶۶.
  22. کنزالعمال، ج ۴، ص ۴۲۵.
  23. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۵۳.
  24. من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۱۴؛ حسن بن ابی الحسن دیلمی، اعلام الدین، ص ۴۱۴ و شیخ صدوق، الامالی، ص ۴۲۹.
  25. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۵۳.
  26. شیخ طوسی، الامالی، ص ۵۲۰ و وسائل الشیعه، ج ۱، ص ۵۲.
  27. محمد بن حسن فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج ۲، ص ۳۸۷ و ج ۲، ص ۳۸۹؛ مشکاة الانوار، ص۲۱۳ و وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۱۳۰.
  28. عوالی اللآلی، ج ۱، ص ۲۶۹؛ المستدرک الوسائل، ج ۸، ص ۴۲۹؛ طبرسی، مکارم الاخلاق، ص ۱۳۷ و ابن قتیبه، تأویل مختلف الحدیث، ص ۱۶۱
  29. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۵۳-۳۵۴.
  30. الجامع الصغیر، ج۱، ص۵۳۲؛ شیخ صدوق، الخصال، ج ۱، ص ۱۸۳ - ۱۸۴ و طبرسی، مکارم الاخلاق، ص ۱۲۶.
  31. ابن سلامة، مسند الشهاب، ج۱، ص۴۱۲؛ معجم الکبیر، ج ۴، ص ۲۶۹ و نهج الفصاحه، ص ۲۴۶.
  32. محمد بن محمد کوفی، الجعفریات، ص۱۶۴ و المستدرک الوسائل، ج ۳، ص ۴۷۱.
  33. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۵۴.
  34. ابوالفتح کراجکی، کنز الفوائد، ج ۱، ص ۸۷؛ اعلام الدین، ص ۱۱۷ و الکافی، ج ۲، ص ۲۳۲.
  35. نهج الفصاحه، ص۱۶۵؛ الجامع الصغیر، ج ۱، ص ۳۰ و کنزالعمال، ج ۳، ص ۳۶۷.
  36. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۵۴.
  37. الکافی، ج ۲، ص ۶۶۹؛ حمیری قمی، قرب الاسناد، ص ۴۰ و محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۱۵۱.
  38. وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۱۳۲؛ الخصال، ص۲۰۶ و روضة الواعظین، ج۲، ص۳۸۷.
  39. من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۱۳؛ امالی صدوق، ص۴۲۸ و اعلام الدین، ص۴۱۳.
  40. جامع الاخبار، ص۸۴ و ابن حاتم عاملی، الدّر النظیم، ص۶۴۱.
  41. عوالی اللآلی، ج۱، ص۲۹۵؛ مشکاة الانوار، ص۲۱۵ و حسین بن سعید اهوازی، المؤمن، ص۷۱.
  42. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۵۵.
  43. الکافی، ج۲، ص۶۶۶؛ حسین بن سعید اهوازی، ص۴۲ و وسائل الشیعه، ج۱۲، ‌ ص۱۲۵.
  44. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۵۵.
  45. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۵۵.
  46. الکافی، ج ۲، ص ۶۶۸ و صحیح ابن حبان، ص ۲۷۸.
  47. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۵۶.
  48. مسند احمد، ج مکارم ۶، ص ۱۷۵؛ صحیح بخاری، ج ۷، ص ۷۹ و المستدرک الوسائل، ج ۸، ص ۴۲۶
  49. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۵۶.
  50. ابن ابی ‌الدنیا، مکارم الاخلاق، ص۱۰۳؛ الکافی، ج ۲، ص ۶۶۸ و وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۱۲۸.
  51. ذهبی، تاریخ الاسلام، ج ۲، ص ۱۳۱ و ابن عبدالبر اندلسی، الدرر فی اختصار المغازی و السیر، ص ۱۴۴.
  52. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۵۶.
  53. بحارالانوار، ج۴۳، ص۶۲.
  54. بحارالانوار، ج۷۷، ص۳۲۰.
  55. وسایل الشیعه، ج۱۲، ص۱۲۵.
  56. «و زکات را باز می‌دارند» سوره ماعون، آیه ۷.
  57. نورالثقلین، ج۵، ص۶۷۹.
  58. مستدرک الوسائل، ج۸، ص۴۲۲.
  59. مستدرک الوسائل، ج۸، ص۴۲۳.
  60. مستدرک الوسائل، ج۸، ص۴۲۳ - ۴۲۴.
  61. مستدرک الوسائل، ج۸، ص۴۲۴.
  62. اسحاقی، سید حسین، کانون محبت ص ۴۵.
  63. تحف العقول، ص۲۶۶.
  64. مستدرک الوسائل، ج۸، ص۴۲۲.
  65. اصول کافی، ج۲، ص۶۶۷.
  66. حسینی‌نیا، اقبال، زمزم هدایت، ص ۴۷.
  67. نهج الفصاحه، ح۱۳۵۹.
  68. نهج الفصاحه، ح۷۵.
  69. نهج الفصاحه، ح۱۱۶۲.
  70. نهج الفصاحه، ح۱۳۷۱.
  71. برهانی، محمد جواد، سیره اجتماعی پیامبر اعظم، ص 122-123.
  72. نهج الفصاحه، ح۵۵.
  73. نهج الفصاحه، ح۵۵.
  74. نهج الفصاحه، ح۲۳۸۳.
  75. نهج الفصاحه، ح۲۵۳۲.
  76. برهانی، محمد جواد، سیره اجتماعی پیامبر اعظم، ص 123.
  77. «کسی که به خداوند و روز بازپسین ایمان دارد» سوره طلاق، آیه ۲.
  78. میزان الحکمه، ح۳۰۱۶.
  79. نهج الفصاحه، ح۳۳۸۳.
  80. نهج الفصاحه، ح۲۳۸۳.
  81. میزان الحکمه، ح۳۰۲۳.
  82. «قَالَ رَسُولَ اللَّهِ(ص) أَ تَدْرُونَ مَا حَقُّ الْجَارِ؟ إِنِ اسْتَعَانَ بک اعنته وَ إِنِ اسْتَقْرَضَكَ أَقْرَضْتَهُ وَ إِنِ افْتَقَرَ عُدْتَ الیه وَ إِنْ مَرِضَ عُدْتَهُ وَ إِنْ مَاتَ أَتَبِعْتَ جَنَازَتَهُ وَ إِنْ أَصَابَهُ خَيْرٌ هَنَّأْتَهُ وَ إِنْ أَصَابَتْهُ مُصِيبَةٌ عَزَّيْتَهُ وَ لَا تَسْتَطِيلُ عَلَيْهِ بِالْبِنَاءِ فَتَحْجُبَ الرِّيحَ عَنْهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ إِذَا اشْتَرَيْتَ فَاكِهَةً فَأَهْدِ لَهُ فَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَأَدْخِلْهَا سِرّاً وَ لَا تُخْرِجْ بِهَا وُلْدَكَ لیغبظ بِهَا وُلْدَهُ وَ لَا تُؤْذِهِ بقتار قِدْرِكَ إِلَّا أَنْ تَغْرِفَ لَه منها»؛ (میزان الحکمه، ح۳۰۲۶).
  83. «و قال الإمام السجاد(ع): وَ إِنَّ حَقُّ جَارِكَ فَحِفْظُهُ غَائِباً وَ إِكْرَامُهُ شَاهِداً وَ نُصْرَتُهُ إِذَا كَانَ مَظْلُوماً وَ لَا تَتَبَّعْ لَهُ عَوْرَةً فَإِنْ عَلِمْتَ عَلَيْهِ سُوءاً سَتَرْتَهُ عَلَيْهِ وَ إِنْ عَلِمْتَ أَنَّهُ يَقْبَلُ نَصِيحَتَكَ نَصَحْتَهُ فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ وَ لَا تُسْلِمُهُ عِنْدَ شَدِيدَةٍ وَ تُقِيلُ عَثْرَتَهُ وَ تَغْفِرُ ذَنْبَهُ وَ تُعَاشِرُهُ مُعَاشَرَةً كَرِيمَةً»؛ (میزان الحکمه، ح۳۰۲۵).
  84. « الْجِيرَانُ ثَلَاثَةٍ : فُجَّارُ لَهُ حَقُّ وَاحِدُ وَ هُوَ أَدْنَى الْجِيرَانِ حَقّاً وَ جَارٍ لَهُ حَقَّانِ وَ جَارٍ لَهُ ثَلَاثَةُ حُقُوقٍ فَأَمَّا الَّذِي لَهُ حَقُّ وَاحِدُ فُجَّارُ مُشْرِكُ لَا رَحْمَ لَهُ لَهُ حَقُّ الْجِوَارِ وَ أَمَّا الَّذِي لَهُ حَقَّانِ فُجَّارُ مُسْلِمٍ لَهُ حَقُّ الْإِسْلَامِ وَ حَقُّ الْجِوَارِ وَ أَمَّا الَّذِي لَهُ ثَلَاثَةُ حُقُوقٍ فُجَّارُ مُسْلِمٍ ذُو رَحْمَ لَهُ حَقُّ الْإِسْلَامِ وَ حَقُّ الْجِوَارِ وَ حَقُّ الرَّحِمِ »؛ نهج الفصاحه، ح۱۳۳۹.
  85. برهانی، محمد جواد، سیره اجتماعی پیامبر اعظم، ص 124-127.