امام هادی علیهالسلام
متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
- این مدخل از زیرشاخههای بحث اهل بیت پیامبر خاتم است. "امام هادی" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل امام هادی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- امام هادی(ع) دهمین امام شیعیان در نیمه ذی حجه سال ۲۱۲ در اطراف مدینه در محلی به نام صریا دیده به جهان گشود[۱] و در ۴۱ سالگی[۲] در ماه رجب سال ۲۵۴ در سامرا به دست معتز بالله، خلیفه عباسی و با سَم به شهادت رسید[۳] نام مادر آن حضرت سمانه و طبق نقل کلینی[۴] سوسن بوده است.
- القاب آن حضرت: الناصح، المتوکل، النقی، المرتضی است [۵].
- امام هادی(ع) در سال ۲۲۰ پس از شهادت پدر بزرگوارش در ۸سالگی به امامت رسید و مدت امامت آن بزرگوار ۳۳سال بوده است[۶][۷].
مقدمه
- پیشوای دهم شیعیان، حضرت علی بن محمد، ملقب به هادی و نقی، در نیمه ماه ذی حجه سال ۲۱۲ هجری در یکی از روستاهای اطراف مدینه به دنیا آمد. هشت ساله بود که پدرش امام جواد به شهادت رسید و امام هادی، امامت شیعه را عهدهدار شد و ۳۳ سال، امامت کرد. وی مدتی در مدینه بود، اما متوکل عباسی که از محبوبیت او در میان مردم به وحشت افتاده بود، او را به زور، اما در ظاهر با احترام، به سامرا که پایتخت او بود، منتقل کرد. حضرت تا پایان عمر در سامرا به نوعی تحتنظر بود و هوادارانش با زحمت میتوانستند با او ارتباط داشته باشند.
- حضرت هادی(ع) با همه سختگیریها به ارشاد و هدایت مردم و نگهبانی از دین مشغول بود و مردم، که جز علم و حلم و عبادت و پارسایی از او نمیدیدند، بیشتر شیفتهاش میشدند.
- معتمد عباسی در اثر سخنچینیها و گزارشهای دروغ بدخواهان، سرانجام تصمیم گرفت آن حضرت را از میان بردارد. از این رو به وسیله زهر، امام را مسموم و شهید کرد. شهادتش در ۳ رجب سال ۲۵۴ هجری بود.
- قبر آن حضرت در سامرا (از شهرهای عراق) است[۸].
فضائل و مناقب
- اسحاق جلاب گوید: "برای امام هادی(ع) گوسفندان زیادی خریدم، پس مرا خواست و از اصطبل منزل به جای وسیعی منتقل شدم و در آنجا گوسفندان را بین هر که فرمود تقسیم کردم، برای ابوجعفر (فرزندش) و مادر او و غیر اینها از کسانی که دستور داده بود، سپس اجازه خواستم در روز ترویه به بغداد نزد پدرم برگردم، حضرت به من نوشت، فردا نزد ما باش سپس برو، من ماندم و چون روز عرفه شد نزد حضرت اقامت گزیدم و شب عید قربان در ایران خانهاش خوابیدم، هنگام سحر نزد من آمد و فرمود: ای اسحاق! برخیز، برخاستم و چون چشم گشودم، خود را در خانهام در بغداد دیدم، بر پدرم وارد شدم در حالی که بین یاران بودم، به آنان گفتم: روز عرفه در سامرا بودم و روز عید به بغداد آمدم"[۹][۱۰].
پرسشهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، ص۳۲۷؛ مفید، محمد بن نعمان، الارشاد، ج۲، ص۲۸۵؛ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۴۹۷.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۴۹۸.
- ↑ سبط ابن جوزی، یوسف شمس الدین، تذکرة الخواص، ص۳۶۳؛ مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب، ج۴، ص۸۶؛ ابن شهرآشوب، سید بن محمد، مناقب آل ابوطالب، ج۲، ص۴۴۲.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۴۹۷.
- ↑ کشف الغمة، ج۳، ص۱۶۹.
- ↑ اربلی، ابن ابوالفتح، کشف الغمة، ج۳، ص۱۶۹.
- ↑ ضیائی ارزگانی، رحمتالله، امامت امام هادی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۴۷۰.
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی، ص۱۵۸.
- ↑ کافی، ج۲، ص۴۲۳ – ۴۲۴.
- ↑ محمدی، رضا، امامشناسی، ص:۱۰۶.