دین الهی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۷ اکتبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۶:۳۹ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
این مدخل از زیرشاخه‌های بحث دین است. "دین الهی" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل دین الهی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

دین به معنی طاعت به مجموعه‌ای از قوانین و تعالیم الهی برای رشد بشر اطلاق می‌‌شود. آیات مختلفی وجود دارد که بیانگر اثبات وحدانیت دین الهی است، مانند: ﴿إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ. در این آیه اکثر مفسرین معتقدند اسلام به معنای لغوی آن یعنی تسلیم است و تسلیم شدن در برابر اوامر الهی نقطه مشترکی است که در تمام ادیان الهی وجود دارد، بنابر ماهیت و ذات تمام ادیان الهی یکی یعنی تسلیم است.

مفهوم‌شناسی دین

دین در لغت به معنای جزا، طاعت و حساب است و در اصطلاح به مجموعه‌ای از قوانین و تعالیم الهی اطلاق می‌‌شود که متفکرین را به پیروی از خدا و پیامبر خدا و به نیکی و نیکوکاری و سعادت دنیوی و اخروی دعوت می‌کند[۱].

علل پیدایش دین

نظرات مختلفی در مورد پیدایش دین وجود دارد از جمله:

  1. عده ای معتقدند دین به سبب ضعف و زبونی انسان‌ها حاصل شده است. در واقع این عده ترس را سبب دینداری انسان‌ها می‌‌دانند[۲].
  2. برخی دیگر علت پیدایش دین را جهل و نادانی بشر عنوان کرده و معتقدند عدم علم به علل وقوع حوادث سبب پروراندن علت ماورائی برای اینگونه حوادث شده و چنین علت‌هایی در قالب دین عنوان می‌‌شود[۳].
  3. اندیشمندان اسلامی معتقدند دین مولد فطرت آدمی است، به این بیان که فطرت انسان‌ها نسبت به آنچه پیغمبران عرضه داشته‌اند، نه تنها بی‌تفاوت نیست، بلکه آموزه‌های پیامبران همان چیزی است که اقتضای آن در سرشت و ذات انسان‌ها وجود دارد[۴].

تاریخ پیدایش ادیان الهی

پیدایش ادیان الهی به دوران تولد حضرت آدم برمی گردد، چراکه ایشان علاوه بر اینکه پدر تمام انسان‌ها محسوب می‌‌شود، اولین پیامبر الهی نیز هست و پیامبر بودن ایشان به معنای پیام آوری و تدوین دین الهی است.

البته در قرآن به صراحت از پیامبری حضرت آدم سخن گفته نشده است اما با توجه به آیات مختلف، می‌‌توان پیامبری و در نتیجه حصول دین الهی توسط ایشان را اثبات کرد چنانکه خلیفه خدا بودن وی در زمین ﴿وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً[۵] و یا سخن گفتن خدا با او ﴿وَيَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ فَكُلَا مِنْ حَيْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ[۶] می‌‌تواند دلیل بر پیامبری آن حضرت و تدوین دین الهی توسط ایشان است(باشد)؛ همچنین برخی از روایات از نزول کتاب آسمانی بر حضرت آدم(ع) خبر داده‌ و شماری از مفسران با استناد به این روایات، کتاب آسمانی حضرت آدم(ع) را از مصادیق ﴿الصُّحُفِ الْأُولَى دانسته‌اند[۷].

دین الهی در قرآن و روایات

قرآن دین را به دو بخش تقسیم کرده است، دین حق و دین باطل. دین حق پیام انبیاء الهی، عقاید، اخلاق و مقرراتی است مطابق با حق، زیرا آنچه مطابق نظام هستی و محصول خدای سبحان است، حق است: ﴿الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ[۸] و در جای دیگر فرمود: ﴿وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ[۹].

اما دین باطل از منظر قرآن یعنی ره آورد طاغوت و طاغوتیان، چنانکه در قرآن از زبان فرعون نقل می‌‌کند ﴿إِنِّي أَخَافُ أَنْ يُبَدِّلَ دِينَكُمْ أَوْ أَنْ يُظْهِرَ فِي الْأَرْضِ الْفَسَادَ[۱۰]. یعنی موسی می‌‌خواهد آیینی که در کشور مصر حکومت می‌‌کند که محصول بشر طاغی به نام فرعون است ﴿اذْهَبْ إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى[۱۱] را دگرگون سازد[۱۲].

وحدانیت دین الهی از منظر آیات و روایات

اما قرآن کریم دین حق و الهی را از حضرت آدم(ع) تا پیامبر خاتم(ص) یکی می‌‌داند: ﴿إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَنْ يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ[۱۳]. در تفسیر این آیه مفسرین اختلاف نظر دارند چنانکه عده ای معتقدند دین اسلام نزد خداوند در این آیه به معنای لغوی یعنی تسلیم است، یعنی تمام مردم باید تسلیم حق شده و اعمالشان را بر اساس حق و حقانیت انجام دهند، بنابراین دین همان اطاعتی است که خداوند از بندگانش خواستار شده است. اما اختلافاتی که در دین وجود دارد به معنای اختلاف در ذات دین (توحید، معاد و نبوت) نیست بلکه اختلافاتی که در دین وجود دارد بر اساس کیفیت و کمیت و به بیانی دیگر در فروع دین است و اصل دین که همان تسلیم در برابر اوامر خداوند است یکی است و آن اسلام است. اما نکته‌ای که در ادامۀ آیه وجود دارد: ﴿وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ[۱۴]، این است، بعضی از اختلافاتی که وجود دارد از نظر کمی و کیفی آن نیست، بلکه به سبب تحریف و دست برد علمایی است که با علم، آگاهی و تعمد دست به این تغییرات زدند و همین امر موجب ایجاد اختلاف در ادیان الهی شد. ولی با توجه به ادامه آیه: ﴿وَمَنْ يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ[۱۵] مشخص می‌‌شود این امر بی جواب نخواهد ماند[۱۶].

معنی تسلیم از واژه اسلام توسط روایات نیز تأیید شده است چنانکه امیرالمؤمنین(ع) در روایتی فرمودند: «معنای اسلام تسلیم و معنای تسلیم یقین و معنای یقین تصدیق و معنای تصدیق اقرار و معنای اقرار اداء کردن و معنای اداء کردن عمل کردن است»[۱۷].

اما عده ای دیگر معتقدند دین اسلام در این آیه همان معنای اصطلاحی اسلام یعنی دین پیامبر خاتم است و به هیچ عنوان ادیان ماقبل خودش را شامل نمی‌شود، چنانکه در آیه ۸۴ سوره آل عمران خداوند می‌فرماید: ﴿َوَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ[۱۸]، زیرا اگر منظور از کلمه اسلام معنای اصطلاحی آن نباشد لازمه‏اش این است که ادیان غیر اسلام پس از نزول قرآن بر حق باشند، در صورتی که آیه تنها در مقام اثبات حقانیت دین پیامبر خاتم است[۱۹].

آیه دیگری که مفسرین در باره وحدانیت دین الهی از آن سخن گفته‌اند آیه ۸۳ سوره آل عمران است: ﴿أَفَغَيْرَ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ[۲۰]. بعضی از مفسرین معتقدند آیه درصدد اثبات وحدانیت دین الهی به نام اسلام است، جملۀ ﴿أَفَغَيْرَ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ در واقع اشاره به آیات قبل که در آن سخن از پیمان انبیاء الهی بر سر دین واحد و تصدیق پیامبران بعد از خودشان گرفته شده است می‌‌کند؛ در واقع تصدیق پیامبران بعد از هر پیامبری تأیید کنندۀ این مطلب است که دین تمام انبیا الهی واحد است، چراکه در غیر این‌صورت تصدیق پیامبر آینده توسط پیامبر فعلی امری بیهوده محسوب می‌‌شود. چنانکه ادامه آیه یعنی اسلام آوردن اهل آسمان و زمین به صورت تکوینی (غیر اختیاری) همراه شوق و یا کراهت دلالت بر این مطلب دارد که آیه مورد نظر درباره دین واحدی به نام اسلام سخن می‌‌گوید.

می توان مدعی شد چنین اثباتی از منظر اهل بیت نیز قابل پذیرش است، چنانکه در روایتی امام صادق(ع) فرمودند: «منظور از آیه مورد نظر این است که عده ای با اکراه و عده ای دیگر با کراهت دین اسلام را می‌‌پذیرند» و یا در روایت دیگری فرمودند: «منظور از این آیه زمانی است که قائم ما قیام کند که در آن صورت تمام زمین از بانگ شهادت «لا اله الا الله و محمد رسول الله» پر خواهد شد». بنابراین اگر منظور از این آیه وحداینت دین الهی نبود دلیلی وجود نداشت که روایات ذیل آیه تنها اسلام را (چه با شوق و چه با کراهت) برای تمام انسان‌ها مورد قبول بدانند[۲۱].

آیه دیگری مانند آیه ۸۵ سوره آل عمران: ﴿وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ نیز دلالت بر وحدانیت دین الهی می‌‌کند، چراکه در این آیه از مفهوم عام اسلام به عنوان اصل کلی که همان معنی تسلیم است سخن گفته و بعد از اسلامِ پیامبر خاتم که نمونه کامل و اکمل دین اسلام است سخن می‌‌گوید[۲۲].

همچنین آیۀ ﴿وَوَصَّى بِهَا إِبْرَاهِيمُ بَنِيهِ وَيَعْقُوبُ يَا بَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى لَكُمُ الدِّينَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ[۲۳] درصدد تأیید این مطلب است که دین اسلام دین واحد و تنها مربوط به دین پیامبر خاتم نمی‌شود، چراکه وصیت ابراهیم و یعقوب مبنی بر مسلمان شدن فرزندانشان به منزلۀ تسلیم شدن آنها در برابر اوامر الهی است و این مطلب بدان معناست که دین اسلام تنها در بردارنده دین پیامبر خاتم نیست بلکه شامل تمام ادیان الهی که رکن اصلی آن تسلیم شدن در برابر پروردگار است می‌‌شود[۲۴].

وحدانیت دین الهی از منظر عقل

عقل نیز حکم می‌‌کند دین الهی یک دین واحد است و اگر اختلافی بر اساس اقتضائات زمانی و مکانی در آن وجود دارد به سبب عوامل کیفی و کمی است و اختلافی متوجه ذات دین نیست، چراکه وقتی ثابت شد انسان‌ها در تمام دوران فطرتا میل به سمت کمال نامحدود یعنی قرب به خداوند داشته و دارند، باید برنامه ای وجود داشته باشد که این نیاز فطری انسان تأمین شود، از همین رو خداوند تحقق چنین برنامه ای را توسط پیامبران در قالب مجموعه‌ای به نام دین برای انسان‌ها تعبیه کرده است و از آنجا که فطرت انسان‌ها براساس عوامل خارجی تغییر نمی‌کند، بنابراین ذات و اصل دین نباید برای آنها متغیر باشد. به عبارتی می‌‌توان مدعی شد تفاوت‌هایی که میان ادیان مختلف الهی وجود دارد به معنی اختلاف در ادیان نیست، بلکه این تفاوت‌ها برحسب تکامل دین الهی است؛ مؤید این مطلب تعبیر قرآن از واژۀ دین است چراکه قرآن کریم به هیچ وجه به واژه ادیان اشاره نکرده و تمام ادیان را به منزلۀ دین واحد دانسته است[۲۵].

افتراق و اشتراکات ادیان الهی

  1. اشترکات ادیان الهی عبارت‌اند از:
    1. مبارزه با شرک، اصلی مهم و اساسی در ادیان الهی: ﴿قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ[۲۶].
    2. هماهنگی تمام ادیان الهی با فطرت و سرشت انسان‌ها: ﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ[۲۷].[۲۸]
  2. تفاوت‌های ادیان الهی و چرائی اختلافات در ادیان:
    1. تفاوت محیط، سطح، احتیاج و استعداد مردم: این موضوع غیر قابل انکار است که پیامبران برای هدایت مردم آمده‌اند از این رو، نوع دستورات و اوامر دینی هم با توجه به سطح مطالب و معارف مردم باید تغییر کند[۲۹].
    2. نسخ در احکام الهی به سبب تعالیم خاص پیامبران موجب تفاوت حکم بین ادیان الهی شده است، چنانکه بعضی از احکام در زمان حضرت موسی(ع) بر بنی اسرائیل حرام بود؛ ولی با آمدن حضرت عیسی(ع) و براساس تعالیم وی حرمت آنها منسوخ و امور یاد شده حلال شدند: ﴿وَمُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَلِأُحِلَّ لَكُمْ بَعْضَ الَّذِي حُرِّمَ عَلَيْكُمْ[۳۰].

سبب تفاوت اختلاف در ادیان الهی

آزمایش الهی سبب تفاوت ادیان الهی: خداوند برای هر امتی شریعت و راهی روشن مشخص کرده است در حالی که اگر می‌خواست، می‌توانست همۀ مردم را در یک شریعت واحد قرار دهد؛ ولی حکمت الهی اقتضا کرد تا اختلافاتی میان احکام شرایع باشد تا بدین وسیله مردم مورد آزمایش الهی قرار بگیرند: ﴿وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ[۳۱].

ویژگی‌های دین الهی

  1. حقانیت: حقانیت یکی از ویژگی‌هایی است که سبب شد اسلام به عنوان دین الهی معرفی شود: ﴿قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِوَكِيلٍ[۳۲]. برخی از مفسرین حق بودن اسلام را بدین سبب می‌دانند که معارف آن دارای حقانیت و اخلاق و عقاید و احکام آن بر واقعیت و حقیقت منطبق بوده و از خرافات و امور خلاف واقع به دور است[۳۳].
  2. توحید: اسلام بر اساس توحید پایه گذاری شده است، بر همین اساس، قرآن دین مورد قبول خداوند و دین همه پیامبران را که در بسیاری از فروع مانند نماز، روزه، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر و مانند آن مشترک‌اند، اسلام و همه انبیای الهی و پیروان آنها را مُسلم می‌‌داند، چنانکه آیات زیر بیانگر همین مطلب است:
    1. ﴿إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَنْ يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ[۳۴].
    2. ﴿فَلَمَّا أَحَسَّ عِيسَى مِنْهُمُ الْكُفْرَ قَالَ مَنْ أَنْصَارِي إِلَى اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصَارُ اللَّهِ آمَنَّا بِاللَّهِ وَاشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ[۳۵].
    3. ﴿مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلَا نَصْرَانِيًّا وَلَكِنْ كَانَ حَنِيفًا مُسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ[۳۶].
  3. انطباق با فطرت: قانونگذاری اسلام با فطرت و آفرینش انسان هماهنگ است: ﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ[۳۷].
  4. اعتدال: ویژگی دیگری که اسلام را در جهت الهی بودن آن سوق می‌‌دهد اعتدال است، چنانکه آیۀ ﴿وَقَالُوا كُونُوا هُودًا أَوْ نَصَارَى تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ[۳۸]، دین ابراهیم را حنیف و دین حق می‌‌داند. "حنیف" به معنای دور شدن از گمراهی و سوق به هدایت است و لازمۀ چنین امری ایجاد و حفظ اعتدال است. بر همین اساس خداوند به پیامبر اکرم(ص) امر کرده که در مسیر حضرت ابراهیم که همان مسیر اعتدال است حرکت کند: ﴿ثُمَّ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ[۳۹].[۴۰]

محتوای دین الهی

اصول و فروع دین تشکیل دهندۀ محتوای دین الهی است، اصول دین عبارت‌اند از توحید، معاد، نبوت و اعمال عقیدتی و معرفتی که در تمام ادیان الهی مشترک بوده و قابل تغییر نیست و فروع دین یعنی اعمال ده گانه ای از قبیل نماز، روزه، زکات، خمس، حج و... که قابلیت تغییر و تبدل بر حسب عوامل خارجی برای ادیان الهی در آن وجود دارد[۴۱].

دین الهی در زمان حضور و غیبت امام معصوم

دین الهی برای هدایت انسان‌ها احتیاج به افرادی دارد که بتواند احکام دینی را برای مردم استخراج کنند، این امر در زمان پیامبران توسط پیامبران انجام می‌‌شد، ولی بعد از آمدن آخرین پیامبر الهی یعنی پیامبر خاتم استخراج احکام دین توسط آنان خاتمه پیدا کرد. با این وجود نمی‌توان قائل شد دین الهی دیگر قابلیت استخراج احکام را ندارد، چرا که چنین امری موجب گمراهی افرادی است که بعد از پیامبر خاتم آمده و دسترسی به پیامبر ندارند. از همین رو خداوند برای حل چنین مشکلی مسئله امامت امامان معصوم را مطرح کرد که در صورت نبود پیامبر، مردم برای به دست آوردن احکام الهی به آنان مراجعه کنند. در زمان غیبت امامان معصوم نیز احکام دین از طریق عقل، کتاب، سنت و اجماع توسط فرد مجتهد (کسی که مسلط به این دلایل و در به دست آوردن احکام خبره است) قابل بهره برداری است[۴۲].

منابع

جستارهای وابسته

منبع‌شناسی جامع دین


پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. فرهنگ شیعه، ص ۲۴۵-۲۴۶.
  2. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۱۹.
  3. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۱۹.
  4. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۱۹.
  5. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم» سوره بقره، آیه 30.
  6. «و ای آدم! تو و همسرت در بهشت جای گزینید و از هر جا خواهید بخورید و به این درخت نزدیک نشوید که از ستمکاران خواهید شد» سوره اعراف، آیه 19.
  7. نور الثقلین، ج۵، ص۵۶۲؛ روح البیان، ج۱۰، ص۴۱۲.
  8. «حق از (آن) پروردگار توست» سوره بقره، آیه 147.
  9. «و به دین حق نمی‌گروند» سوره توبه، آیه 29.
  10. «و فرعون گفت: بگذارید من موسی را بکشم و او پروردگارش را بخواند، که می‌ترسم آیین شما را دگرگون سازد یا در این سرزمین تباهی پدید آورد» سوره غافر، آیه 26.
  11. «به سوی فرعون روان شو که او سرکشی کرده است» سوره طه، آیه 24.
  12. ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، دین‌شناسی ص۳۰
  13. «بی‌گمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است و اهل کتاب، اختلاف نیافتند مگر پس از آنکه به دانش دست یافتند ، از سر افزونجویی که در میان ایشان بود و هر کس به آیات خداوند کفر ورزد (بداند که) خداوند حسابرس سریع است» سوره آل عمران، آیه 19.
  14. «بی‌گمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است و اهل کتاب، اختلاف نیافتند مگر پس از آنکه به دانش دست یافتند ، از سر افزونجویی که در میان ایشان بود» سوره آل عمران، آیه 19.
  15. «و هر کس به آیات خداوند کفر ورزد (بداند که) خداوند حسابرس سریع است» سوره آل عمران، آیه 19.
  16. تفسیر أحسن الحدیث، ج‏۲، ص: ۳۹؛ تفسیر الکاشف، ج‏۲، ص: ۲۷؛ کوثر، ج‏۲، ص: ۸۷
  17. آدرس؟؟؟
  18. «و هر کس جز اسلام دینی گزیند هرگز از او پذیرفته نمی‌شود» سوره آل عمران، آیه 85.
  19. تفسیر آسان، ج‏۲، ص۳۵۰.
  20. «آیا جز دین خداوند را باز می‌جویند با آنکه آنان که در آسمان‌ها و زمینند خواه‌ناخواه گردن نهاده فرمان اویند و به سوی او بازگردانده می‌شوند» سوره آل عمران، آیه 83.
  21. علامه؛ روان جاوید؛ نمونه: نور
  22. نمونه
  23. «و ابراهیم آن را به پسران خود سفارش کرد و یعقوب نیز: که ای فرزندان من! خداوند برای شما این دین را برگزیده است پس، جز در فرمانبرداری (از او) از این جهان نروید» سوره بقره، آیه 132.
  24. نمونه
  25. ر.ک: علوی طالقانی، علاءالدین، آیین اسلام (صفحه ۴)؛مجموعه آثار شهید مطهری. ج۲، ص: ۱۸۳ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۱۶-۲۱۷.
  26. «بگو: «اى اهل كتاب، بياييد بر سر سخنى كه ميان ما و شما يكسان است بايستيم كه جز خدا را نپرستيم و چيزى را شريك او نگردانيم و بعضى از ما بعضى ديگر را به جاى خدا به خدايى نگيرد.» پس اگر [از اين پيشنهاد] اعراض كردند، بگوييد: «شاهد باشيد كه ما مسلمانيم [نه شما].» سوره آل عمران، آیه 64.
  27. «بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره روم، آیه 30.
  28. فرهنگ قرآن، ج۱۴، ص۱۹۰- ۲۲۰.
  29. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۱۹.
  30. «و تورات پیش از خود را راست می‌شمارم، و (آمده‌ام) تا برخی از چیزهایی را که بر شما حرام شده است حلال گردانم» سوره آل عمران، آیه 50.
  31. «و ما اين كتاب [قرآن‏] را به حقّ به سوى تو فرو فرستاديم، در حالى كه تصديق ‏كننده كتابهاى پيشين و حاكم بر آنهاست. پس ميان آنان بر وفق آنچه خدا نازل كرده حكم كن و از هواهايشان [با دور شدن‏] از حقّى كه به سوى تو آمده، پيروى مكن. براى هر يك از شما [امّتها] شريعت و راه روشنى قرار داده ‏ايم و اگر خدا مى‏ خواست شما را يك امّت قرار مى‏ داد، ولى [خواست‏] تا شما را در آنچه به شما داده است بيازمايد. پس در كارهاى نيك بر يكديگر سبقت گيريد. بازگشت [همه‏] شما به سوى خداست آن گاه در باره آنچه در آن اختلاف مى ‏كرديد آگاهتان خواهد كرد» سوره مائده، آیه 48.
  32. «بگو: ای مردم! حق از سوی پروردگارتان نزد شما آمده است، هر که رهیاب شد به سود خویش رهیاب می‌شود و هر که گمراه گشت بی‌گمان به زیان خویش گمراه می‌گردد و من کارگزار شما نیستم» سوره یونس، آیه 108.
  33. ر.ک: دیبا، حسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۳، ص ۲۳۷ ـ ۲۶۰.
  34. «بی‌گمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است و اهل کتاب، اختلاف نیافتند مگر پس از آنکه به دانش دست یافتند ، از سر افزونجویی که در میان ایشان بود و هر کس به آیات خداوند کفر ورزد (بداند که) خداوند حسابرس سریع است» سوره آل عمران، آیه 19.
  35. «و چون عیسی در آنان (آثار) کفر را دریافت گفت: یاران من به سوی خداوند کیانند؟ حواريون گفتند: «ما ياران [دين‏] خداييم، به خدا ايمان آورده ‏ايم و گواه باش كه ما تسليم [او] هستيم» سوره آل عمران، آیه 52.
  36. «ابراهیم نه یهودی بود و نه مسیحی ولی درست‌آیینی فرمانبردار بود و از مشرکان نبود» سوره آل عمران، آیه 67.
  37. «بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره روم، آیه 30.
  38. «و گفتند: یهودی یا مسیحی باشید تا راه یابید ؛ بگو: (خیر) بلکه ما بر آیین ابراهیم درست‌آیین هستیم و او از مشرکان نبود» سوره بقره، آیه 135.
  39. «سپس به تو وحی کردیم که از آیین ابراهیم درست‌آیین پیروی کن و (او) از مشرکان نبود» سوره نحل، آیه 123.
  40. ر.ک: خراسانی، علی، دایره المعارف قرآن کریم؛ ج۳، ص؟؟
  41. فرهنگ شیعه، ص ۲۴۷.
  42. ر.ک: فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص۴۹۲-۴۹۴.