نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط HeydariBot(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۱۰ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۲۲:۰۹ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
استواری پایههای جامعهجزیرة العرب بر سازمان عشیرهای و نداشتن حکومتی یکپارچه، آتش جنگهای درازمدت را در جزیرة العرب پیش از اسلام برافروخته بود و درگیری مردم بر سر مسائل بیاهمیت، گاه به نبردهای سخت میان قبایل میانجامید و آنان را به جنگ برای نابودی یکدیگر وادار میساخت. ثروت و اصالت قبیلگی و نژادی، اساس و میزانشرافت و بزرگی و کینهتوزی و رسوم غلط نیز جای همدلی و زندگی مسالمتآمیز را گرفته بود. پیامبر(ص) در چنین جامعهای برانگیخته شد. آن حضرت، برای اصلاح وضعیت موجود، همزمان در سه زمینه به فعالیت پرداخت:
با توجه به اینکه هر کار، نتیجه اندیشهای است که در روح و فکر افراد نفوذ یافته است، پیامبر(ص) برای اصلاح جامعه، همانگونه که در عمل میکوشید، در بُعد نظری نیز همواره به ارشاد، راهنمایی و جهتدهی اندیشههای مردم به سوی اصلاح و کمال میپرداخت. ایشان با تأکید بر شعار﴿إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ﴾[۳]؛ این اصل را اساس برتریانسانها در جامعه قرار داد. رسول اکرم(ص) مؤمنان را در دوستی، مهربانی و عطوفت نسبت به یکدیگر چونان یک پیکر معرفی میکرد که هرگاه عضوی از آن به درد آید، دیگر اعضا را نیز بیخوابی و تب فرا میگیرد[۴]. در نتیجه، حضرت رسول(ص)، مردم را به تلاش برای حل مشکلات یکدیگر موظف میدانست[۵].
تدوین قانون اساسی :رسول گرامی اسلام(ص) برای شکل گیری جامعه اسلامی، قانونی وضع کرد و همگان را به رعایت آن موظف فرمود. از اقدامات مهم ایشان، ساماندهی روابط مردم بود و آن حضرت در این قانون، متعهدان به پیمان را "امت واحد" دانست و تأکید کرد که وابستگیهای دینی بر پیوندهای خونی برتری دارد. بنابراین، گناهستمکار، هر چند فرزند شخص بزرگی باشد، پذیرفتنی نیست؛ بلکه مؤمنان در برابر هم مسئولاند و باید در حل مشکلات یکدیگر بکوشند. در این قانون، به مسائل اجتماعی، مانند احترام به برخی آداب قبیلهای، مسئول دانستن مسلمانان در برابر هم و احترام به حقوقاهل کتاب توجه شده است[۲۶][۲۷]
ایشان با بیان این اصل که « لَا حِلْفَ فِي الْإِسْلَامِ»[۳۵]؛ همپیمان قبیلهای در اسلام نیست؛ دادرسی از راه پیمان و پناهندگی را - که در جاهلیت مرسوم بود - نپذیرفت؛ چرا که نتیجه این کار، همبستگی برای خونریزی و خونخواهی بود[۳۶]، گرچه پیامبر از برخی شیوههای داوری عربها، مانند قرعه کشیدن و قیافهشناسی بهره برد؛ برای نمونه، هنگامی که در نسب نوزاد یا بزرگسالی تردید پیش میآمد، پیامبر(ص) از قیافهشناسان یاری میجست[۳۷][۳۸]
مسلمانان گاه در پرداخت بدهیها[۳۹]، به دست آوردن املاک[۴۰] و آب زمینهای کشاورزی[۴۱] و مسائل خانوادگی[۴۲]نزاع و به آن حضرترجوع میکردند. گاهی نیز خاتم انبیا(ص) برای داوری میان افراد، از شیوه سوگند خوردن آنها بهره میبرد. نقل شده است، روزی، مردی حضرمی و مردی کندی درباره سرزمینی به دشمنی برخاستند. مرد کندی، زمین را ارث پدری میدانست و مرد حضرمی مدعی بود زمینش را پدر آن فرد غصب کرده است و از آنجا که آنها هیچ کدام، بر اثبات گفته خود دلیلی نداشتند، رسول خدا(ص) از مرد حضرمی خواست قسم بخورد و سپس زمین را به او واگذارد [۴۳][۴۴]
همچنین، آنها روزی دو مرد درباره مالکیت ملکی اختلاف پیدا کردند و برای داوری نزد پیامبر(ص) رفتند؛ ولی هیچ دلیلی بر اثبات ادعای خود نداشتند. پس پیغمبر(ص) به آنها دستور داد تا میان خود قرعه بکشند[۴۵]. در حل و فصل بزهکاری اجتماعی مانند قتل و دزدی نیز به آن بزرگوار مراجعه میشد[۴۶] و ایشان، بزهکار را به مجازاتهایی چون زندان، قصاص، دیه و تازیانه محکوم میکرد[۴۷][۴۸]
آییندادرسیرسول خدا(ص) بر پایه یکساننگری میان دو طرف دعوا، شکیبایی در شنیدن گفتهها و دلیلهای آنان[۴۹] و پرهیز از دادرسی در هنگام خشماستوار بود[۵۰]. ایشان میکوشید دعواها را با آشتی و سازش پایان دهد. روزی به دو مرد - که برای داوری نزدش آمده بودند. فرمود: "هر کدام از شما میداند حق با کیست، به آن گردن نهد؛ زیرا من هم، مانند شما یک انسانم و چه بسا یکی از شما در استدلال بر دیگری تواناتر و گویاتر است. من بر آنچه میشنوم، میان شما دادرسی میکنم؛ اگر به سود کسی حکم کردم و او از حق برادرش به چیزی رسید، نباید آن را بگیرد؛ چرا که من با این کار از پارههای آتش برایش میبُرم". آن دو پس از شنیدن این سخنان گفتند: "ای رسول خدا(ص) ما حقمان را به همدیگر بخشیدیم". پیامبر(ص) فرمود: "نه؛ بلکه بروید و بر اساس حق، اموال را قسمت کنید و آنگاه قرعه بزنید و سپس یکدیگر را حلال کنید"[۵۱].
پیامبر اکرم(ص) اصلاح بین افراد را بهترینصدقه دانسته، فرمود: « أَفْضَلُ الصَّدَقَةِ إِصْلَاحِ ذَاتِ الْبَيْنِ»[۵۹]. ابن عباس از عبادة بن صامتنقل میکند که گفت: "ما درباره انفال با هم اختلاف پیدا کردیم و اخلاقهایمان بد شد. به همین خاطر، خداوند آنچه را که در دستمان بود، از ما گرفت و اختیار آن را به رسولش وانهاد و او آن را به طور مساوی بین ما تقسیم کرد و این، به تقوای الهی و اطاعت از او و اصلاح ذات البین نزدیکتر بود"[۶۰]. در حدیث دیگری از رسول خدا(ص) آمده است: « أَ لَا أُخْبِرُكُمْ بِأَفْضَلَ مِنْ دَرَجَةِ الصِّيَامِ وَ الصَّدَقَةِ وَ الصَّلَاةِ؟ اِصَلَاحُ ذَاتِ الْبَيْنِ»[۶۱][۶۲]
↑محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۵۸، ص ۱۵۰؛ محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج ۱، ص ۳۱۲؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج ۱، ص ۳۰۰ و ابن کثیر دمشقی، تفسیر القرآن العظیم، ج ۱، ص ۲۱۱.
↑منوچهر حسن اللهی، نگاهی به سیره پیامبر اعظم، ص ۵.
↑حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص ۱۲۶؛ کلینی، الکافی، ج ۲، ص ۶۶۶؛ جلال الدین سیوطی، الجامع الصغیر، ج ۱، ص ۵۷۳ و المتقی الهندی، کنز العمال، ج ۹، ص ۵۲.
↑شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۱۶، ص ۳۶۱ - ۳۷۶ و محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج ۵، ص ۲۴۳.
↑فضل الله راوندی، النوادر، ص ۱۱؛ الطبرانی، المعجم الاوسط، ج ۶، ص ۱۳۹، کنزالعمال، ج ۶، ص ۴۳۳ و ابن ابی الدنیا، قضاء الحوائج، ص۴۰.
↑الکافی، ج ۲، ص ۶۴۳؛ محمد بن محمد کوفی، الجعفریات، ص ۱۴۹ و ابوالفتح کراجکی، کنزالفوائد، ج ۲، ص ۱۸۹.
↑شیخ صدوق، الخصال، ج ۱، ص ۱۵؛ محمد بن حسن فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج ۱، ص ۳؛ شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ج ۲، ص ۳۵؛ ابن ابی الشیبه کوفی، المصنّف، ج ۶، ص ۱۰۲ و ابن سلامه، مسند الشهاب، ج ۱، ص ۱۴۷.
↑ابن هشام، السیرة النبویه، ج ۱، ص ۵۰۹؛ حمیری کلاعی، الإکتفاء، ج ۱، ص ۲۹۹؛ تقی الدین مقریزی، امتاع الاسماع، ج ۱۰، ص ۱۱۸ و ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج ۳، ص ۲۳۲.
↑﴿وَلاَ تَقْرَبُواْ مَالَ الْيَتِيمِ إِلاَّ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُواْ بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْؤُولاً﴾؛ و به مال یتیم نزدیک نشوید مگر به گونهای که (برای یتیم) نیکوتر است تا او به برنایی خود برسد و به پیمان وفا کنید که از پیمان خواهند پرسید؛ سوره اسراء، آیه: ۳۴.
↑﴿الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُم بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ سِرًّا وَعَلانِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لاَ يَقُومُونَ إِلاَّ كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُواْ إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا فَمَن جَاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّهِ فَانتَهَىَ فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ وَمَنْ عَادَ فَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ﴾؛ آنان که داراییهای خود را در شب و روز پنهان و آشکار میبخشند پاداششان نزد خداوند است و نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین میگردند آنان که ربا میخورند جز به گونه کسی که شیطان او را با برخورد، آشفته سر کرده باشد (به انجام کارها) بر نمیخیزند؛ این (آشفته سری) از آن روست که آنان میگویند خرید و فروش هم مانند رباست در حالی که خداوند خرید و فروش را حلال و ربا را حرام کرده است پس کسانی که اندرزی از پروردگارشان به آنان برسد و (از رباخواری) باز ایستند ، آنچه گذشته، از آن آنهاست و کارشان با خداوند است و کسانی که (بدین کار) باز گردند دمساز آتشند و در آن جاودانند؛ سوره بقره، آیه: ۲۷۴-۲۷۵.
↑محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج ۲، ص ۳۶۶ - ۳۹۷؛ السیرة النبویه، ج ۱، ص ۴۹۶؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص ۱۰۹ و ابن جوزی، المنتظم، ج ۳، ص ۶۷ - ۶۸.
↑شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج ۳، ص ۲۸۳؛ ابن ابی جمهور، عوالی اللآلی، ج ۱، ص ۳۴۳؛ ورام ابن ابیفراس، مجموعه ورام، ج ۲، ص ۳۶۶ - ۲۶۷؛ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج ۴، ص ۱۲۲ و حاکم نیشابوری، المستدرک، ج۱، ص۵۷۳.
↑نورالدین علی سمهودی، وفاء الوفاء، ج ۴، ص ۷۲؛ الکامل، ج ۲، ص ۱۷۸؛ ابن سید الناس، عیون الاثر، ج ۲، ص ۸۴: السیرة النبویه، ج ۲، ص ۲۱۶ و ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۲، ص ۵۱.
↑﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ﴾؛ ما پیامبرانمان را با برهانها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند و (نیز) آهن را فرو فرستادیم که در آن نیرویی سخت و سودهایی برای مردم است و تا خداوند معلوم دارد چه کسی در نهان، (دین) او و پیامبرانش را یاری میکند؛ بیگمان خداوند توانمندی پیروزمند است؛ سوره حدید، آیه: ۲۵.
↑برای نمونه، ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً ﴾؛ ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است؛ سوره نساء، آیه: ۵۹ و ﴿إِنَّا أَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللَّهُ وَلاَ تَكُن لِّلْخَائِنِينَ خَصِيمًا﴾؛ ما این کتاب (آسمانی) را بر تو، به حق فرو فرستادهایم تا در میان مردم بدانچه خداوند به تو نمایانده است داوری کنی و طرفدار خائنان مباش؛ سوره نساء، آیه: ۱۰۵.