بحث:اثبات عصمت امام در قرآن

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۱۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

آیه تطهیر

﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا[۱] به صراحت هرگونه پلیدی و نقص و زشتی را از اهل بیت نفی می‌کند[۲]. در جریان غصب فدک از سوی خلیفه اول و شاهد‌طلبیدن وی برای مالکیت فدک، امام علی(ع) برای اثبات عصمت و طهارت فاطمه به این آیه استناد کرد[۳]. «غرض حق سبحانه از این آیه، اظهار عصمت و استحقاق امامت و انحصار این عطیه است در اهل بیت رسالت چنان که لفظ ﴿إِنَّمَا افاده آن می‌کند»[۴]. سیوطی، عالم بزرگ اهل سنت، نقل می‌کند که تا هشت ماه پس از نزول آیه تطهیر، پیامبر اکرم(ص) به هنگام نماز در برابر درب خانه علی بن ابی طالب می‌ایستاد و این آیه را تلاوت می‌فرمود[۵]. آیا رسول خدا با این رفتار، مصداق آیه تطهیر و صاحبان عصمت را بیان نکرد؟ سیوطی همچنین روایات متعدد دیگری نقل می‌کند که آیه تطهیر را مربوط به اهل بیت می‌داند[۶]. آیا اندیشه غلو و تفویض در کلمات سیوطی هم رسوخ کرده است؟

آیه اولی‌الامر

این آیه دلالتی قطعی بر عصمت امام دارد: ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ[۷]. این آیه اطاعت اولی‌الامر را هم‌سنگ با اطاعت خدا و پیامبر و مانند آنها بی‌قید و شرط می‌شمارد. از آنجا که اطاعت خداوند متعال، مطلقاً واجب و لازم است، اطاعت پیامبر و اولی‌الامر هم به طور مطلق واجب است. لازمه اطاعت اطلاقی و بی‌قید و شرط، عصمت است؛ زیرا اطاعت از معصیت و شریعت‌شکنی باطل خواهد بود. دلالت آیه بر عصمت اولی الامر چندان روشن است که برخی از علمای اهل سنت، همانند فخر رازی نیز بدان معترفند[۸].

آیه ابتلا

آیه ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۹]امامت را برای اهل ستم و معصیت منتفی می‌داند و عصمت را پیش‌فرض قطعی امامت می‌شمارد.[۱۰]

محتوای خام مطالب قبلی

مقدمه

بر اساس بخشی از آیه ۳۳‌ سوره احزاب که به آیه تطهیر شهرت یافته، اراده تخلف‌ناپذیر خداوند بر این تعلق گرفته است که هرگونه پلیدی را از اهل‌بیت بزداید و آنان را به طور کامل پاک و پاکیزه گرداند: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا[۱۱]. دانشمندان شیعه این فضیلت را برابر با عصمت می‌دانند. چنین برداشتی از آیه با توجه به نکات ذیل تأیید می‌گردد:

۱. اراده تکوینی خدا بر تطهیر اهل‌ بیت از هرگونه پلیدی: بی‌تردید، اراده در آیۀ تطهیر، تکوینی است؛ نه تشریعی، زیرا ارادۀ تشریعی خداوند به تطهیر همه مؤمنان تعلق گرفته است: ﴿وَلَكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ[۱۲] و برای کسی فضیلتی به ارمغان نمی‌آورد، در حالی که این آیه ویژه اهل‌بیت(ع) است و به اعتراف همگان آنان را در جایگاهی بس والا می‌نشاند[۱۳]. البته ناگفته نماند ارادۀ تکوینی خداوند در طول ارادۀ انسان‌هاست و با آن منافاتی ندارد. در نتیجه پیام آیه این است که خداوند با اراده تکوینی تخلف‌ناپذیر خود هرگونه پلیدی را از اهل‌بیت زدوده و آنان را پاک و مطهّر ساخته است، چنانکه برخی از راویان و مفسران اهل‌سنت، در تفسیر آیه شریفه این حدیث را از پیامبر اکرم(ص) گزارش کرده‌اند که من و اهل‌بیتم از همه گناهان پاکیزه و مبرا هستیم[۱۴][۱۵]

بارزترین ویژگی اهل بیت به معنای أخصّ آن، عصمت است. این ویژگی از آیه تطهیر به روشنی به دست می‌آید، زیرا در این آیه از اهل بیت به عنوان کسانی یاد شده است که خداوند اراده کرده است هرگونه پلیدی را از آنان دور سازد. بر همین اساس، حدیث ثقلین که از احادیث متواتر است و در سند آن تردیدی وجود ندارد[۱۶] بر عصمت اهل بیت پیامبر(ص) "به معنای اخصّ آن" دلالت می‌کند، زیرا در این حدیث، اهل بیت به عنوان ثقل اصغر در کنار قرآن که ثقل اکبر است قرار گرفته و دو میراث گران بهای پیامبر(ص) به شمار آمده که از یکدیگر جدا نخواهند شد و اگر مسلمانان به آن دو تمسک جویند گمراه نخواهند شد. بدون شک، قرآن کریم کلام خداوند است و هیچ گونه خطا و انحرافی در آن راه ندارد: ﴿لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ[۱۷]، بنابراین، اهل بیت پیامبر(ص) نیز که در کنار قرآن قرار گرفته و تمسک به آن مانع گمراه شدن انسان است، هیچ گونه خطا و انحرافی در آن راه نخواهد داشت[۱۸].

۲. سازگاری "اِذهاب رجس" و "تطهیر" با عصمت: برخی از کسانی که آیه تطهیر را دلیل بر عصمت اهل‌بیت نمی‌دانند، بر این نکته پای می‌فشارند که پاک ساختن از پلیدی‌ها "تطهیر" و زدودن آلودگی‌ها "اِذهاب رجس" نه تنها گواه بر عصمت اهل‌بیت نیست، بلکه نشان آن است که آنان نیز، همچون دیگران، از آلوده شدن به گناه ایمنی ندارند، زیرا اذهاب و تطهیر درباره «رفع» پلیدی‌های موجود به کار می‌رود؛ نه "دفع" آنچه هنوز تحقق نیافته‌است[۱۹]، در حالی که دامنه کاربرد این واژه، فراتر از رفع آلودگی‌های موجود است و دفع پلیدی‌های تحقق نیافته را نیز در برمی‌گیرد.

شیخ مفید برای توضیح معنای اذهاب از یکی از مترادف‌های آن کمک می‌گیرد که در قالب دعا چنین به کار می‌رود: "خداوند هر گونه ناگواری را از شما دور گرداند". روشن است مقصود گوینده تنها بر طرف شدن گرفتاری‌های موجود نیست، بلکه می‌خواهد از آغاز، گَرد بلا بر او ننشیند[۲۰]. چگونگی کاربرد این واژه در روایات نیز شاهدی گویا بر مدعاست، چنانکه پیامبر ‌اکرم(ص) می‌فرماید: «مَنْ‏ أَطْعَمَ‏ أَخَاهُ‏ حَلَاوَةً أَذْهَبَ‏ اللَّهُ‏ عَنْهُ‏ مَرَارَةَ الْمَوْت‏‏‏‏»[۲۱]. واضح است منظور از این سخن آن نیست که ابتدا تلخی مرگ را به وی می‌چشاند و سپس آن را برطرف می‌سازد، بلکه مقصود این است که از ابتدا مرگ برای چنین شخصی گوارا خواهد بود[۲۲].

عصمت اهل بیت در آیه تطهیر

مقصود از اهل بیت در آیه تطهیر پیامبر(ص)، امیرمؤمنان، فاطمه زهرا، حسن و حسین(ع) می‌باشد. اینک بحث درباره دلالت آیه بر عصمت اهل بیت از خطا و گناه است. تبیین این مطلب در گرو دو چیز است:

  1. مقصود از رجس در آیه هرگونه انحراف عقیدتی یا رفتاری است.
  2. اراده الهی که به زدودن رجس از اهل بیت تعلق گرفته، اراده تکوینی است[۲۳].

مفهوم رجس

به گفته ابن فارس، رجس در اصل بر اختلاط و آمیزش دلالت می‌کند و به معنای شیء پلید نیز از همین ریشه است، زیرا ناخالص است[۲۴]. دیگر لغت‌شناسان نیز رجس را به پلیدی یا شیء پلید معنا کرده‌اند. و بر فعل قبیح، حرام، عذاب، کفر، لعنت، شک و غضب اطلاق می‌شود[۲۵]. راغب اصفهانی، پس از آن که رجس را به شیء ناپاک معنا کرده گفته است: رجس چهارگونه است:

  1. رجس از نظر طبع؛
  2. رجس از نظر عقل؛
  3. رجس از نظر شرع؛
  4. رجس از جهات سه گانه مزبور. وی، مردار را مصداق نوع چهارم، شراب و قمار را مصداق نوع سوم، و کفر و شرک را مصداق نوع دوم دانسته است[۲۶][۲۷].

واژه رجس در قرآن کریم نُه بار به کار رفته و بر بت، شراب، قمار، مردار، خون، گوشت خوک، عذاب، نفاق و کفر اطلاق شده است[۲۸]. وجه مشترک موارد یاد شده پلیدی، ناروایی و ناپسندی است[۲۹].

در حدیثی از پیامبر(ص) آمده است: «أَعُوذُ بِكَ‏ مِنَ‏ الرِّجْسِ‏ النِّجْسِ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏». ابن اثیر و طریحی مقصود از رجس در این حدیث را فعل حرام دانسته است[۳۰]. مفسران، رجس در آیه را به شیطان، شرک، بدی و زشتی، آلودگی و گناه تفسیر کرده‌اند[۳۱].

حاصل اقوال لغت‌شناسان و مفسران در معنای رجس آن است که این واژه در آیه مورد بحث هرگونه پلیدی و آلودگی معنوی را، خواه اعتقادی باشد، مانند شرک و کفر، یا اخلاقی باشد، مانند نفاق و حسادت، یا رفتاری باشد، مانند دروغگویی، غیبت، تهمت، دزدی و دیگر کارهای ناروا را شامل می‌شود. بنابراین، خداوند اراده کرده است اهل بیت را از هرگونه آلودگی اعتقادی، اخلاقی، گفتاری و رفتاری پیراسته سازد. این عمومیت از واژه الرجس به دست می‌آید، زیرا با هیچ گونه تقیید یا تخصیصی همراه نیست.[۳۲].

اراده تکوینی

هرگاه اراده فاعل مختار به انجام کاری توسط خود او تعلق گیرد آن را اراده تکوینی می‌گویند و هرگاه اراده او به انجام کاری توسط فاعل مختار دیگری تعلق گیرد آن را اراده تشریعی می‌نامند. اراده تشریعی معمولاً در مورد خداوند به کار می‌رود، ولی به معنایی که بیان شد هر فاعل مختاری را شامل می‌شود. اراده تشریعی با امر، دستور یا درخواست همراه است. از اراده تکوینی با نام‌های اراده قدری، کونی و خلقی، و از اراده تشریعی با نام‌های اراده دینی، امری و شرعی نیز یاد شده است[۳۳]. در احادیث اهل بیت از اراده تکوینی به عنوان اراده حتمی‌و از اراده تشریعی به عنوان اراده عزمی‌ تعبیر شده است:" إِنَ‏ لِلَّهِ‏ إِرَادَتَيْنِ‏ وَ مَشِيَّتَيْنِ‏ إِرَادَةَ حَتْمٍ وَ إِرَادَةَ عَزْمٍ ‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"[۳۴][۳۵].

اراده تکوینی، آخرین جزء علت تامه می‌باشد، یعنی هرگاه همه مقدمات تکوینی فعل تحقق یافته باشد و اراده فاعل نیز به آن تعلق بگیرد، تحقق آن فعل حتمی‌و ضروری خواهد بود. البته، اراده تکوینی انسان، چه بسا مغلوب عوامل قاهر و غالب طبیعی و غیر طبیعی قرار می‌گیرد. در این صورت، نتیجه اراده تکوینی او این خواهد بود که قوای فعاله خود را به حرکت درمی‌آورد، هر چند فعل تحقق نمی‌یابد. چنین فرضی درباره خداوند راه ندارد، زیرا خداوند مقهور و مغلوب هیچ چیز نخواهد شد. بدین جهت، هرگاه اراده تکوینی خداوند به انجام کاری تعلق گیرد آن کار قطعاً تحقق خواهد یافت: ﴿إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ فَسُبْحَانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ[۳۶]. با توجه به نکات و ویژگی‌های موجود در آیه تطهیر و نیز با توجه به اختصاص آیه به اصحاب کساء به دست می‌آید که اراده در این آیه، تکوینی است. بر این اساس، پیراستگی اهل بیت(ع) از هرگونه آلودگی و انحراف اعتقادی و عملی مورد اراده تکوینی خداوند بوده و قطعاً تحقق یافته است، در نتیجه، اهل بیت "اصحاب کساء" از خطا و گناه معصوم‌اند[۳۷].

نکته‌هایی که از مطالب یاد شده به دست می‌آیند عبارتند از:

  1. به شهادت بزرگان اهل لغت و ادب عربی، کلمه ﴿إِنَّمَا بر اختصاص و حصر دلالت می‌کند[۳۸]. بر این اساس، مفاد آیه این است که اراده خداوند به زدودن رجس و پلیدی به اهل بیت اختصاص یافته است و خداوند فقط طهارت آنان از پلیدی را خواسته است. از طرفی اراده تشریعی به طهارت بشر، همگانی است؛ چنان که در فلسفه تشریع وضو، غسل و تیمم فرموده است: ﴿يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ ‏‏[۳۹][۴۰].
  2. ظاهر آیه و احادیث شأن نزول آن، بیان‌گر مدح و تکریم ویژه اهل بیت است، در حالی که اراده تشریعی بر مدح و تکریم ویژه‌ای دلالت نمی‌کند و اگر در بردارنده مدح و تکریم باشد، عمومیت دارد. پس اراده در آیه نمی‌تواند به معنای اراده تشریعی باشد[۴۱][۴۲].

گفته شده است: همین که در شأن اهل بیت آیه‌ای خاص نازل شده و این آیه تا قیامت در قرآن تلاوت می‌شود در وجه مدح و تکریم ویژه آنان کافی است، بنابراین، دلالت آیه بر مدح و تکریم ویژه اهل بیت مستلزم این نیست که اراده در آیه، تکوینی باشد، بلکه مفادش این است که آنان مورد محبت خاص خداوند می‌باشند، و خداوند بیش از دیگران به پاکی و طهارت آنان اعتنا دارد[۴۳]. حاصل این وجه آن است که حصر و اختصاص در آیه اضافی است، نه حقیقی. مفاد حصر و اختصاص حقیقی در آیه این است که رجس و آلودگی به صورت مطلق از اهل بیت دور شده و این همان عصمت است، ولی مفاد حصر اضافی آن است که چه بسا اهل بیت نیز مانند دیگران مرتکب رجس و گناه گردند، ولی امتیاز آنان در مقایسه با دیگران در آن است که خداوند در مورد پرهیز آنها از گناه اهتمام ویژه‌ای دارد. ولی اصل اولیه در حصر این است که حقیقی باشد و حصر اضافی بر خلاف اصل بوده و دلیل می‌خواهد، چنین دلیلی در دست نیست.[۴۴].

گفته شده است: دعای پیامبر(ص) که زدودن رجس از اهل بیت و طهارت آنان را از خداوند درخواست کرده است، با اراده تکوینی سازگاری ندارد، زیرا اگر اراده تکوینی خداوند به طهارت اهل بیت تعلق گرفته بود، آنان قطعاً از آلودگی گناه پاک بودند، و در این صورت درخواست طهارت برای آنان از قبیل درخواست چیزی است که حصول آن قطعی است[۴۵]. پاسخ این است که ضرورت و وجوب تکوینی در عالم ممکنات بالذات نیست، بلکه بالغیر و وابسته به مشیت تکوینی خداوند است، در این صورت انسان موحد پیوسته باید دعا کند و بقای آنچه را از مواهب الهی دارد درخواست نماید. بدین جهت، دعا کردن در پیشگاه خداوند از برترین عبادت ها به شمار می‌رود.[۴۶].

گفته شده است: در مورد کسی که از گناه پاک باشد گفته نمی‌شود می‌خواهم او را از گناه پاک کنم، زیرا مستلزم تحصیل حاصل خواهد بود، بنابراین، بر فرض این که اراده در آیه تکوینی باشد، عصمت اهل بیت از گناه را پس از تعلق اراده الهی اثبات خواهد کرد، نه از آغاز آن گونه که شیعه معتقد است. و اگر عصمت اهل بیت از آغاز مقصود بود می‌بایست گفته شود:" انّ اللّه اذهب عنکم الرجس أهل البیت‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"[۴۷][۴۸].

این اشکال در حقیقت متفرع بر دو مطلب است.[۴۹]:

  1. اذهاب رجس متوقف بر وقوع آن است.[۵۰].
  2. فعل مضارع بر زمان حال و استقبال دلالت می‌کند و زمان گذشته را دربرنمی‌گیرد، بنابراین، از آیه، عصمت اهل بیت در زمان گذشته استفاده نمی‌شود.[۵۱].

پاسخ این است که اذهاب رجس علاوه بر این که در مورد رفع پلیدی به کار می‌رود، هرگاه زمینه تحقق پلیدی وجود داشته باشد، در مورد دفع و جلوگیری از آن نیز به کار می‌آید. در انسان معصوم نیز زمینه‌های تحقق گناه وجود دارد، زیرا او از نظر غرایز بشری مانند افراد دیگر است. حضرت یوسف(ع) که از مقام عصمت برخوردار بود گفته است: ﴿وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّيَ إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَّحِيمٌ‏‏[۵۲]. در محاوره‌های عمومی‌ نیز چنین تعبیرهایی رایج است، مانند این که فردی در حق دیگری که سالم است دعا کرده، می‌گوید: خداوند هرگونه بیماری را از تو برطرف کند، مقصود این است که بیماری از او دفع شود، زیرا زمینه‌های آن در او وجود دارد. این قاعده در مورد بیماری‌های روحی نیز جاری است.[۵۳].

بنابراین، درخواست اذهاب رجس از سوی پیامبر(ص) برای اهل بیت مستلزم آلودگی قبلی آنان به رجس نمی‌باشد.[۵۴].

آنچه از ساختار وضعی فعل مضارع به دست می‌آید استمرار فعل است، نه دلالت بر زمان حال یا استقبال؛ زمان حال یا استقبال از قراین به دست می‌آید. بدین جهت فعل مضارع در موارد بسیاری به کار رفته که زمان گذشته را نیز در برمی‌گیرد، مانند: ﴿وَاللَّهُ يُرِيدُ أَن يَتُوبَ عَلَيْكُمْ ‏‏[۵۵]، ﴿يُرِيدُ اللَّهُ لِيُبَيِّنَ لَكُمْ وَيَهْدِيَكُمْ سُنَنَ الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ ‏‏[۵۶]، ﴿اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ[۵۷]، ﴿وَمَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْمًا لِّلْعَالَمِينَ [۵۸][۵۹].

فعل مضارع در آیات یاد شده، و نظایر آن[۶۰] بیانگر قانون کلی است که زمان گذشته، حال و آینده را دربرمی‌گیرد.

اشکال: اگر آیه تطهیر بر عصمت اهل بیت دلالت کند، آیه: ﴿وَلَكِن يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ[۶۱] نیز بر عصمت مسلمانانی که در جنگ بدر شرکت داشتند دلالت می‌کند، بلکه دلالت این آیه بر عصمت این گروه از مسلمانان استوارتر است، زیرا اتمام نعمت الهی بر آنان بدون محفوظ ماندن آنها از شرّ شیطان و گناه حاصل نخواهد شد[۶۲][۶۳].

پاسخ: آیه یاد شده مربوط به اصحاب بدر نیست، بلکه مربوط به تشریع وضو، غسل و تیمم است که همه مسلمانان را شامل می‌شود و اراده در آن، تشریعی است، نه تکوینی. آنچه مربوط به اصحاب بدر است، آیه: ﴿إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ أَمَنَةً مِّنْهُ وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُم مِّن السَّمَاء مَاء لِّيُطَهِّرَكُم بِهِ وَيُذْهِبَ عَنكُمْ رِجْزَ الشَّيْطَانِ وَلِيَرْبِطَ عَلَى قُلُوبِكُمْ وَيُثَبِّتَ بِهِ الأَقْدَامَ[۶۴]. مقصود از تطهیر در این آیه به گواهی روایات شأن نزول و گفتار مفسران، تطهیر از جنابت است، زیرا مسلمانان شب هنگام که به خواب رفتند "همه یا برخی" جنب شدند، خداوند برای آن که این غم و اندوه را از قلب آنان بزداید، و برای تطهیر از جنابت آب در اختیار داشته باشند، باران را نازل کرد، نزول باران علاوه بر این که آزردگی روحی آنان را برطرف ساخت، و مسلمانان توانستند بدن خود را پاکیزه سازند و نماز بخوانند، فایده دیگری نیز برای آنان داشت، زیرا سرزمینی که مسلمانان در آن اردو زده بودند پوشیده از رمل بود و به دلیل سستی زمین نمی‌توانستند در میدان کارزار مقاومت کنند، با نزول باران، زمین محکم شد و پاهای آنان استوار گردید[۶۵][۶۶].

اشکال: امیرمؤمنان(ع) به عدم عصمت خود تصریح کرده و گفته است: "از طرح سخن حق یا مشورت عادلانه دریغ نورزید، زیرا من برتر از این که خطا کنم نیستم، مگر این که خداوند آنچه را که از من نسبت به آن مالک تر است "صیانت از خطا" در درون من القا کند"[۶۷][۶۸].

پاسخ: مفاد سخن مزبور جز این نیست که امام(ع) بدون لطف و عنایت ویژه خداوند، مصون از خطا نمی‌باشد. این مطلب در مورد همه معصومان صادق است، زیرا معصوم بودن آنان از خطا بالذات نیست، بلکه به عنایت و لطف ویژه الهی است. سخن امیرمؤمنان(ع) همانند سخن حضرت یوسف(ع) است که گفته است: ﴿وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّيَ إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَّحِيمٌ‏‏[۶۹]. گواه روشن این مطلب آن است که امام(ع) در دیگر سخنان خود اهل بیت پیامبر(ص) را به گونه‌ای معرفی کرده است که آشکارا بر عصمت آنان از گناه دلالت دارد: "چرا در حیرت و گمراهی هستید، در حالی که عترت پیامبر شما در بین شما هستند، آنان زمام حق را در دست دارند و نشانه‌های دین و زبان‌های راستی‌اند[۷۰]. ابن ابو الحدید دلالت جمله‌های یاد شده بر عصمت پیامبر(ص) را مسلم گرفته و یادآور شده است: ابو محمد متّویه در کتاب الکفایه بر عصمت علی(ع) تصریح کرده و گفته است اگر چه ما عصمت را برای امام واجب نمی‌دانیم، ولی نصوص بر عصمت علی(ع) دلالت دارند، واین، از ویژگی‌های او در میان صحابه پیامبر(ص) به شمار می‌رود[۷۱][۷۲].

اثبات عصمت از قرآن

وجوب عصمت امام از آیات قرآن نیز به روشنی استفاده می‌شود. قرآن کریم می‌فرماید خداوند، مقام امامت را به ابراهیم خلیل(ع) اعطا، و او آن را برای ذریه‌اش درخواست کرد، خداوند فرمود: مقام امامت به ستمکاران از ذریه او نخواهد رسید[۷۳].

از آنجا که مقام امامت آن‌گاه به ابراهیم اعطا شد که او مورد امتحان‌های سختی قرار گرفت و از آن آزمون‌ها موفق بیرون آمد، به دست می‌آید که مقصود از امامت، نبوت نبوده است، زیرا امتحان‌های بزرگ ابراهیم مانند افکنده شدن در آتش به دست نمرودیان، مبارزه با بت‌پرستان و مأموریت یافتن ذبح فرزندش، همگی در دوران نبوت او رخ داده است.

از سوی دیگر، قرآن کریم هر گونه کوتاهی انسان را ظلم دانسته و فرموده است: “کسی که از حدود الهی تجاوز کند ستمکار است”[۷۴]. روشن است که انسان‌های غیر معصوم از خطا و گناه - کوچک یا بزرگ - مصون و معصوم نیستند. بنابراین از مقام امامت بهره‌ای نخواهند داشت.

آیه “اولی الامر”[۷۵] نیز بر عصمت امام دلالت می‌کند، زیرا در این آیه مؤمنان به اطاعت بی‌قید و شرط از “اولی الامر” همانند اطاعت بی‌قید و شرط از خدا و رسول خدا مکلف شده‌اند. اطاعت بی‌قید و شرط از کسی آن‌گاه مشروع است که از خطا و گناه مصون و معصوم باشد، زیرا اگر چنین نباشد چه بسا اطاعت از او به نافرمانی خداوند بینجامد، که قطعاً مردود است.

برخی مفسران اهل سنّت، مانند فخرالدین رازی، نظام‌الدین نیشابوری و شیخ محمد عبده نیز پذیرفته‌اند که آیه “اولی الامر” بر معصوم بودن “اولی الامر” دلالت دارد[۷۶]، ولی آنان “اولی الامر” را بر اهل حل و عقد منطبق کرده و نتیجه گرفته‌اند که اجماع آنان معصوم است.

روشن است که اجماع افراد غیر معصوم از خطا و گناه، معصوم نخواهد بود. آری، از نظر عقل، احتمال خطا و لغزش در اجماع کمتر از احتمال خطا و لغزش در غیر اجماع است، ولی این‌گونه نیست که به کلی از بین برود و باعث یقین شود، مضافاً بر اینکه اگر مقصود از “اولی الامر” اهل حل و عقد باشد، و مسلمانان مکلف باشند از اجماع آنها بر هر امری اطاعت کنند، تکلیف مسلمانان در مواردی که اهل و حل عقد به اجماع نمی‌رسند چه خواهد بود؟

بنابراین مقصود از “اولی الامر” کسانی است که پس از پیامبر اکرم(ص) عهده‌دار رهبری جامعه اسلامی اند، و مسلمانان باید از دستورهای آنان بی‌چون و چرا اطاعت کنند، بدین سبب، آنان از ویژگی عصمت برخوردارند. درست است که در هر زمانی یکی از آنان رهبری امت اسلامی را برعهده دارد، و او مصداق “ولی الامر” است نه مصداق “اولی الامر”، اما به لحاظ زمان‌های مختلف، رهبران امت اسلامی متعدد خواهند بود، بدین رو در آیه شریفه تعبیر “اولی الامر” - که جمع است - به کار رفته است، همان‌گونه که بر مسلمانان در هر یک از اوقات پنج‌گانه، یک نماز واجب است، در وقت نماز صبح و در وقت ظهر، نماز ظهر، و همچنین در سایر نمازها، اما در مجموع اوقات پنج‌گانه، نمازهای پنج‌گانه بر آنان واجب است، بدین علت، خداوند به آنان فرموده است: ﴿حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ[۷۷].

شایان ذکر است که مصداق “اولی الامر” در زمان پیامبر اکرم(ص) آن حضرت بوده است، زیرا پیامبر(ص) دارای سه شأن و مقام حذف نبوت، رسالت و امامت بوده است. مقتضای شأن نبوت، ارتباط با عالم غیب و دریافت پیام‌های الهی بوده است، و مقتضای شأن رسالت، ابلاغ پیام‌های الهی به مردم بوده است، و مقتضای شأن امامت، رهبری مسلمانان در امور دینی و دنیوی آنان بوده و اینکه در ادامه آیه فرموده است: ﴿فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ[۷۸]، مقصود این است که حکم دینی هر چیزی را باید از کتاب خدا و سنت پیامبر اکرم(ص) جویا شوید، چنان که در آیات دیگر به این مطلب تصریح و تأکید شده است[۷۹].

امیرالمؤمنین(ع) با استناد به آیه “اولی الامر” در نامه خود به مالک اشتر فرموده است: “مشکلاتی که هنگام رهبری جامعه برای تو پیش می‌آید و اموری را که بر تو مشتبه می‌شود به محکمات قرآن و سنّت قطعی رسول خدا ارجاع بده و حکم آن را از این دو منبع وحیانی به دست آور”[۸۰]. آن حضرت در بیان اینکه چرا پیشنهاد حکمیت را از سوی معاویه و دستیاران او پذیرفت، فرموده است: چون خداوند دستور داده است که مسائل اختلافی را به خدا و رسولش ارجاع دهید، یعنی حکم آن را از کتاب خدا و سنت پیامبر جویا شوید[۸۱].

حاصل آنکه پیامبر اکرم(ص) از آن لحاظ که ولی امر مسلمانان بود، در حل منازعات می‌بایست مطابق کتاب خدا و سنّت خود- که وحی الهی و مبیّن کتاب خدا بود- عمل کند، چنان که خداوند فرموده است: ﴿إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللَّهُ[۸۲] و نیز می‌فرماید: ﴿اتَّبِعْ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ[۸۳]. متولیان امر رهبری امت اسلام پس از پیامبر اکرم(ص) نیز همین وظیفه را داشتند، و جمله ﴿فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ[۸۴] در ادامه آیه بیانگر مطلب یاد شده است»[۸۵].

پانویس

  1. «جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
  2. لطائف غیبیه، ص۳۷۷.
  3. الإحتجاج، ج۱، ص۹۲؛ حق الیقین، ص۱۹۲؛ غایة المرام، ج۳، ص۱۹۹؛ کامل البهائی، ج۲، ص۵.
  4. حدیقة الشیعة، ج۱، ص۷۱.
  5. الدر المنثور، ج۲، ص۳۱۳.
  6. الدر المنثور، ج۵، ص۱۹۸.
  7. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  8. التفسیر الکبیر، ج۱۰، ص۱۴۴ به نقل از: مجموعه گفتمان‌های مذاهب اسلامی، ص۱۵۱؛ ترجمه دلایل الصدق، ج۲، ص۱۱.
  9. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  10. علی‌پور وحید، حسن، مکتب در فرآیند نواندیشی، ص ۴۱.
  11. «جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گردان» سوره احزاب، آیه ۳۳.
  12. «بلكه مى‏ خواهد كه شما را پاكيزه سازد» سوره مائده، آیه ۶.
  13. تلخیص الشافی، ج‌۲، ص‌۲۵۰، ۲۵۳؛ مجمع البیان، ج‌۸‌، ص۵۶۰‌؛ المیزان، ج‌۱۶، ص‌۳۱۲‌ـ‌۳۱۳.
  14. دلائل النبوه، ج‌۱، ص‌۱۷۱؛ الدرالمنثور، ج‌۶‌، ص‌۶۰۶‌؛ فتح‌القدیر، ج‌۴، ص‌۲۸۰.
  15. ر.ک: یوسفیان، حسن، اهل بیت، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص۷۶ - ۹۵.
  16. نفحات الأزهار فی خلاصة عبقات الأنوار، جلد ۱.
  17. «در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستوده‌ای است» سوره فصلت، آیه ۴۲.
  18. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه تطهیر، دانشنامه کلام اسلامی ج۱ ص ۹۰-۱۰۲.
  19. روح المعانی، مج‌۱۲، ج‌۲۲، ص‌۱۸.
  20. سلسله مؤلفات، ج‌۶‌، ص‌۲۷؛ «المسائل العکبریه»؛ منشور جاوید، ج‌۵‌، ص‌۲۹۳‌ـ‌۲۹۴.
  21. هرکس کام برادر مؤمن خود را شیرین سازد خداوند تلخی مرگ را از وی دور گرداند؛ بحارالانوار، ج‌۱۸، ص‌۱۶؛ ج‌۲۳، ص‌۱۱۶؛ ج‌۴۷، ص‌۱۳۳؛ ج‌۶۳‌، ص‌۳۹۷؛ ج‌۷۲، ص‌۴۵۶.
  22. ر.ک: یوسفیان، حسن، اهل بیت، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص۷۶ - ۹۵.
  23. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه تطهیر»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۹۰-۱۰۲.
  24. معجم المقاییس فی اللغه، ص ۴۴۳.
  25. المصباح المنیر، ج۱، ص ۲۶۵؛ لسان العرب، ج۶، ص ۱۰۶؛ اقرب الموارد، ج۱، ص ۳۹۱؛ المعجم الوسیط، ج۱، ص ۳۳۰.
  26. المفردات فی غریب القرآن، ص ۱۸۸.
  27. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه تطهیر»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۹۰-۱۰۲.
  28. سوره حج:۳۰؛ سوره مائده:۹۰؛ سوره انعام:۱۴۰؛ سوره اعراف:۷۱؛ سوره توبه:۹۵ و ۱۲۵.
  29. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه تطهیر»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۹۰-۱۰۲.
  30. النهایه فی غریب الحدیث و الأثر، ج۲، ص ۲۰۰؛ مجمع البحرین،ج۴، ص ۷۴.
  31. تفسیر طبری، ج۲۲، ص ۱۰؛ الکشاف، ج۳، ص ۵۳۸؛ مجمع البیان، ج۷ـ۸، ص ۳۵۶؛ المیزان، ج۱۶، ص ۳۱۲.
  32. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه تطهیر»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۹۰-۱۰۲.
  33. شرح العقیده الطحاویه، ص ۱۱۴.
  34. التوحید، باب۲، حدیث۱۸.
  35. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه تطهیر»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۹۰-۱۰۲.
  36. فرمان او جز این نیست که چون چیزی را بخواهد بدو می‌گوید: باش! بی‌درنگ خواهد بود؛ سوره یس، آیه:۸۲ - ۸۳.
  37. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه تطهیر»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۹۰-۱۰۲.
  38. القاموس المحیط، ج۴، ص ۱۹۸؛ المطول، ص ۱۶۷ـ ۱۶۸.
  39. سوره مائده، آیه:۶.
  40. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه تطهیر»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۹۰-۱۰۲.
  41. الشافی فی الامامه، ج۳، ص ۱۳۴؛ التبیان، ج۸، ص ۳۴۰؛ مجمع البیان، ج۷ـ۸، ص ۳۵۷.
  42. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه تطهیر»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۹۰-۱۰۲.
  43. روح المعانی، ج۲۲، ص ۲۷.
  44. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه تطهیر»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۹۰-۱۰۲.
  45. روح المعانی، ج۲۲، ص ۲۷.
  46. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه تطهیر»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۹۰-۱۰۲.
  47. روح المعانی، ج۲۲، ص ۲۶.
  48. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه تطهیر»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۹۰-۱۰۲.
  49. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه تطهیر»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۹۰-۱۰۲.
  50. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه تطهیر»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۹۰-۱۰۲.
  51. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه تطهیر»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۹۰-۱۰۲.
  52. و من نفس خویش را تبرئه نمی‌کنم که نفس به بدی بسیار فرمان می‌دهد مگر پروردگارم بخشایش آورد؛ به راستی پروردگارم آمرزنده‌ای بخشاینده است؛ سوره یوسف، آیه:۵۳.
  53. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه تطهیر»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۹۰-۱۰۲.
  54. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه تطهیر»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۹۰-۱۰۲.
  55. و خداوند می‌خواهد توبه شما را بپذیرد؛ سوره نساء، آیه:۲۷.
  56. خداوند می‌خواهد (احکام خود را) برای شما روشن گرداند و شما را به روش‌های (نیکوی) پیشینیانتان، رهنمون گردد؛ سوره نساء، آیه:۲۶.
  57. خداوند است که آنها را به ریشخند می‌گیرد و آنان را در سرکشی‌شان در حالی که سرگشته‌اند فرو می‌گذارد؛ سوره بقره، آیه:۱۵.
  58. و خداوند، ستمی برای جهانیان نمی‌خواهد؛ سوره آل عمران، آیه:۱۰۸.
  59. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه تطهیر»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۹۰-۱۰۲.
  60. سوره بقره، آیه:۱۸۵؛ سوره نساء، آیه:۶۰، ۲۸۱؛ سوره مائده، آیه:۹؛ سوره قیامت، آیه:۵.
  61. خداوند می‌خواهد شما را پاکیزه گرداند و نعمت خود را بر شما تمام کند باشد که سپاس گزارید؛ سوره مائده، آیه:۶.
  62. روح المعانی، ج۲۲، ص ۲۶.
  63. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه تطهیر»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۹۰-۱۰۲.
  64. یاد کن) آنگاه را که (خداوند) خوابی سبک را بر شما فرا می‌پوشاند تا از سوی او آرامشی (برای شما) باشد و از آسمان آبی فرو می‌باراند تا شما را بدان پاکیزه گرداند و پلیدی شیطان را از شما بزداید و دل‌هایتان را نیرومند سازد و گام‌ها (یتان) را بدان استوار دارد؛ سوره انفال، آیه: ۱۱.
  65. تفسیر طبری، ج۹، ص ۲۲۹.
  66. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه تطهیر»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۹۰-۱۰۲.
  67. " فَلَا تَكُفُّوا عَنِّي مَقَالَةً بِحَقٍّ أَوْ مَشُورَةً بِعَدْلٍ فَإِنِّي لَسْتُ فِي نَفْسِي بِفَوْقِ مَا أَنْ أُخْطِئَ وَ لَا آمَنُ ذَلِكَ مِنْ فِعْلِي إِلَّا أَنْ يَكْفِيَ اللَّهُ مِنْ نَفْسِي مَا هُوَ أَمْلَكُ بِهِ مِنِّي‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶.
  68. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه تطهیر»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۹۰-۱۰۲.
  69. و من نفس خویش را تبرئه نمی‌کنم که نفس به بدی بسیار فرمان می‌دهد مگر پروردگارم بخشایش آورد؛ به راستی پروردگارم آمرزنده‌ای بخشاینده است؛ سوره یوسف، آیه:۵۳.
  70. " كَيْفَ‏ تَعْمَهُونَ‏ وَ بَيْنَكُمْ عِتْرَةُ نَبِيِّكُمْ وَ هُمْ أَزِمَّةُ الْحَقِّ وَ أَعْلَامُ الدِّينِ وَ أَلْسِنَةُ الصِّدْقِ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"؛ نهج البلاغه، خطبه ۸۶.
  71. شرح نهج البلاغه، ج۶، ص ۲۹۷ـ ۲۹۸.
  72. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه تطهیر»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۹۰-۱۰۲.
  73. ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  74. ﴿وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ «و آنان که از حدود خداوند تجاوز کنند ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۲۹.
  75. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  76. ر.ک: مفاتیح الغیب، ج۱۰، ص۱۴۴؛ تفسیر المنار، ج۵، ص۱۸۲.
  77. «بر نمازها به ویژه نماز میانه پایبند باشید و برای خداوند فروتنانه (به نماز و دعا) بایستید» سوره بقره، آیه ۲۳۸.
  78. «و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  79. در آیات بسیاری مسلمانان به پیروی از قرآن کریم مکلف شده‌اند، چنان‌که در آیاتی نیز به پیروی از پیامبر مکلف گردیده‌اند. مانند: ﴿اتَّبِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ «از آنچه از سوی پروردگارتان به سوی شما فرو فرستاده شده است پیروی کنید» سوره اعراف، آیه ۳؛ ﴿فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ «پس کسانی که به او ایمان آورده و او را بزرگ داشته و بدو یاری رسانده‌اند و از نوری که همراه وی فرو فرستاده شده است پیروی کرده‌اند رستگارند» سوره اعراف، آیه ۱۵۷.
  80. نهج البلاغه، نامه ۵۳.
  81. نهج البلاغه، خطبه ۱۲۵.
  82. «ما این کتاب (آسمانی) را بر تو، به حق فرو فرستاده‌ایم تا در میان مردم بدانچه خداوند به تو نمایانده است داوری کنی» سوره نساء، آیه ۱۰۵.
  83. «از آنچه به تو از سوی پروردگارت وحی می‌شود پیروی کن! هیچ خدایی جز او نیست و از مشرکان روی بگردان» سوره انعام، آیه ۱۰۶.
  84. «چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  85. ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۵۴.