علم امام حسین
مقدمه
هر فرد مسلمانی که ایمان به وصایای رسول گرامی اسلام در حق اهل بیت(ع) و از آن جمله امام حسین(ع) دارد، شکی در حجیت اقوال آنان پیدا نمیکند؛ زیرا مطابق برخی از آیات قرآنی و روایات نبوی، بعد از رسول خدا(ص) دوازده امام که همگی از ذریه پیامبرند، دارای مقام عصمت بوده و مرجع دینی مردماند؛ خواه به مصدر و مبدأ علوم آنان پی ببریم یا خیر. ولی در عین حال در این مبحث به برخی از مصادر علوم آنان اشاره خواهیم کرد تا این که کسی خیال نکند که حجیت اقوال آنان به این معنا است که اهل بیت، پیامبر بوده و به آنان وحی میشده است. در بحث از حجیت سنت امام حسین و اهل بیت(ع) و مرجعیت دینی آن بزرگواران اشاره به عصمت آنان نمودهایم و برای این ادعا ادلهای از قرآن؛ همچون آیه «تطهیر» و از روایات؛ همچون «حدیث ثقلین» آوردهایم. مطابق این ادله، امام حسین و اهل بیت عصمت و طهارت(ع) همگی از گناه و هر گونه سهو و نسیان و اشتباه مصون میباشند و در نتیجه هر چه را که به عنوان حقایق قرآنی و معارف دینی و بیان سنت نبوی ذکر کردهاند، عین واقع بوده و از هر گونه اشتباه و خطایی مصون است و لذا کلام آنان از جمله مصادر و منابع استنباط فقهی به حساب میآید؛ همانگونه که قرآن و سنت نبوی از این گونه منابع هستند. ولی در عین حال به منابع و مصادر علوم امام حسین و اهل بیت(ع) به طور اختصار اشاره میکنیم:
تعلیمات پیامبر(ص)
یکی از مصادر و منابع علوم امامان(ع)، تعلیمات پیامبر(ص) است: ترمذی به سندش از حضرت علی(ع) نقل کرده که فرمود: «كُنْتُ إِذَا سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ(ص) أَعْطَانِي وَ إِذَا سَكَتُ ابْتَدَأَنِي»[۱]. من هر گاه از رسول خدا(ص) سؤال میکردم به من علم عطا مینمود و هر گاه که سکوت میکردم آن حضرت ابتدا به سخن میکرد. ام سلمه میگوید: کان جبریل یمل علی رسول الله(ص) و رسول الله یمل علی علی[۲]. جبرئیل بر رسول خدا املاء میکرد و رسول خدا(ص) نیز بر علی(ع) املاء مینمود. ترمذی همچنین از رسول خدا(ص) نقل کرده که فرمود: «أَنَا دَارُ الْحِكْمَةِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا»[۳]. من خانه حکمتم و علی در آن است.
امام علی(ع) فرمود: «عَلَّمَنِي رَسُولُ اللَّهِ أَلْفَ بَابٍ كُلُّ بَابٍ يَفْتَحُ أَلْفَ بَابٍ»[۴]. رسول خدا(ص) به من هزار باب علم یاد داد که هر بابی هزار باب دیگر را باز میکند.
سماعة بن مهران از امام صادق(ع) نقل کرده که فرمود: «إِنَّ اللَّهَ عَلَّمَ رَسُولَهُ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ وَ التَّأْوِيلَ وَ عَلَّمَ رَسُولُ اللَّهِ عِلْمَهُ كُلَّهُ عَلِيّاً(ع)»[۵]. همانا خداوند به رسولش حلال و حرام و تأویل را تعلیم داد و رسول خدا(ص) تمام علمش را به علی(ع) تعلیم نمود.[۶]
استناد به رسول خدا(ص)
کلینی به سندش از قتیبه نقل میکند که گفت: «سَأَلَ رَجُلٌ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) عَنْ مَسْأَلَةٍ فَأَجَابَهُ فِيهَا فَقَالَ الرَّجُلُ أَ رَأَيْتَ إِنْ كَانَ كَذَا وَ كَذَا مَا يَكُونُ الْقَوْلُ فِيهَا فَقَالَ لَهُ مَهْ مَا أَجَبْتُكَ فِيهِ مِنْ شَيْءٍ فَهُوَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ(ص) لَسْنَا مِنْ أَ رَأَيْتَ فِي شَيْءٍ»[۷]. مردی از امام صادق(ع) مسئلهای پرسید و حضرت جوابش داد، آن شخص عرض کرد: برای شما اگر چنین و چنان باشد جوابش چیست؟ فرمود: خاموش باش، هر جوابی که من به تو میدهم از قول رسول خدا(ص) است، ما از خود رأیی نداریم. فضیل بن یسار از امام باقر(ع) نقل کرده که فرمود: «لَوْ أَنَّا حَدَّثْنَا بِرَأْيِنَا ضَلَلْنَا كَمَا ضَلَّ مَنْ كَانَ قَبْلَنَا وَ لَكِنَّا حَدَّثْنَا بِبَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّنَا بَيَّنَهَا لِنَبِيِّهِ فَبَيَّنَهَا لَنَا»[۸]. اگر ما به رأی خود حدیث گوییم گمراه خواهیم شد؛ همانگونه که کسانی قبل از ما به همین جهت گمراه شدند. ولی ما با بینهای از جانب پروردگارمان حدیث شدیم که خداوند آن را بر پیامبرش تبیین کرد، او نیز آن را برای ما تبیین نمود.
امام صادق(ع) فرمود: «حَدِيثِي حَدِيثُ أَبِي وَ حَدِيثُ أَبِي حَدِيثُ جَدِّي وَ حَدِيثُ جَدِّي حَدِيثُ الْحُسَيْنِ وَ حَدِيثُ الْحُسَيْنِ حَدِيثُ الْحَسَنِ وَ حَدِيثُ الْحَسَنِ حَدِيثُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(ع) وَ حَدِيثُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ حَدِيثُ رَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ حَدِيثُ رَسُولِ اللَّهِ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»[۹]. حدیث من حدیث پدرم و حدیث پدرم حدیث جدم و حدیث جدم حدیث حسین و حدیث حسین حدیث حسن و حدیث حسن حدیث امیرالمؤمنین(ع) و حدیث امیرالمؤمنین حدیث رسول خدا(ص) و حدیث رسول خدا گفتار خداوند عزوجل است. امام باقر(ع) مطابق حدیثی از پدرانش از رسول خدا(ص) نقل کرده که خطاب به حضرت علی(ع) فرمود: «اكْتُبْ مَا أُمْلِي عَلَيْكَ فَقَالَ يَا نَبِيَّ اللَّهِ أَ تَخَافُ عَلَيَّ النِّسْيَانَ قَالَ: لَسْتُ أَخَافُ عَلَيْكَ النِّسْيَانَ وَ قَدْ دَعَوْتُ اللَّهَ لَكَ أَنْ يُحَفِّظَكَ وَ لَا يُنَسِّيَكَ وَ لَكِنِ اكْتُبْ لِشُرَكَائِكَ قَالَ قُلْتُ وَ مَنْ شُرَكَائِي يَا نَبِيَّ اللَّهِ قَالَ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِكَ...»[۱۰]. آنچه بر تو میخوانم بنویس. حضرت عرض کرد: ای پیامبر خدا! آیا بر من از فراموشی میترسی؟ پیامبر فرمود: من بر تو از فراموشی نمیهراسم؛ زیرا برای تو از خدا خواستهام که تو را حفظ کرده و به فراموشی نیندازد و لکن برای شرکای خود بنویس. حضرت فرمود: به پیامبر عرض کردم: شرکای من کیاناند ای پیامبر خدا؟ فرمود: امامان از اولاد تو....[۱۱]
کتاب حضرت علی(ع)
محمد بن مسلم از یکی از امامان باقر یا صادق(ع) روایات نقل کرده که فرمود: «إِنَّ عِنْدَنَا صَحِيفَةً مِنْ كِتَابِ عَلِيٍّ أَوْ مُصْحَفِ عَلِيٍّ(ع) طُولُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعاً فَنَحْنُ نَتَّبِعُ مَا فِيهَا فَلَا نَعْدُوهَا»[۱۲]. همانا نزد ما صحیفهای است از کتاب یا مصحف علی(ع) که طول آن هفتاد ذراع است، ما آنچه را که در آن است پیروی خواهیم کرد و هرگز از آن تجاوز نمیکنیم. مروان میگوید: از امام صادق(ع) شنیدم که میفرمود: «عِنْدَنَا كِتَابُ عَلِيٍّ سَبْعُونَ ذِرَاعاً»[۱۳]. نزد ما کتاب علی(ع) است با هفتاد ذراع.
و نیز در روایتی از امام صادق(ع) نقل شده که فرمود: «وَ اللَّهِ إِنَّ عِنْدَنَا لَصَحِيفَةً طُولُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعاً فِيهَا جَمِيعُ مَا يَحْتَاجُ إِلَيْهِ النَّاسُ حَتَّى أَرْشُ الْخَدْشِ إِمْلَاءُ رَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ كَتَبَهُ عَلِيٌّ بِيَدِهِ»[۱۴]. به خدا سوگند! نزد ما صحیفهای است که طول آن هفتاد ذراع است. در آن تمام آنچه مردم به آن احتیاج دارند، حتی جریمه خدشهای که وارد میشود نوشته شده است. رسول خدا(ص) آن را املاء و علی(ع) آن را به دست خود نوشته است. سلیمان بن خالد میگوید: از امام صادق(ع) شنیدم که میفرمود: «إِنَّ عِنْدَنَا لَصَحِيفَةً يُقَالُ لَهَا: الْجَامِعَةُ، مَا مِنْ حَلَالٍ وَ حَرَامٍ إِلَّا وَ هُوَ فِيهَا، حَتَّى أَرْشُ الْخَدْشِ»[۱۵]. همانا نزد ما صحیفهای است به نام جامعه، هیچ حلال یا حرامی نیست جز آنکه در آن وجود دارد، حتی جریمه خدشه.
سلیم بن قیس هلالی میگوید: «شَهِدْتُ وَصِيَّةَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(ع) حِينَ أَوْصَى إِلَى ابْنِهِ الْحَسَنِ(ع) وَ أَشْهَدَ عَلَى وَصِيَّتِهِ الْحُسَيْنَ(ع) وَ مُحَمَّداً وَ جَمِيعَ وُلْدِهِ وَ رُؤَسَاءَ شِيعَتِهِ وَ أَهْلَ بَيْتِهِ ثُمَّ دَفَعَ إِلَيْهِ الْكِتَابَ وَ السِّلَاحَ وَ قَالَ لِابْنِهِ الْحَسَنِ(ع): يَا بُنَيَّ أَمَرَنِي رَسُولُ اللَّهِ(ص) أَنْ أُوصِيَ إِلَيْكَ وَ أَنْ أَدْفَعَ إِلَيْكَ كُتُبِي وَ سِلَاحِي كَمَا أَوْصَى إِلَيَّ رَسُولُ اللَّهِ(ص) وَ دَفَعَ إِلَيَّ كُتُبَهُ وَ سِلَاحَهُ وَ أَمَرَنِي أَنْ آمُرَكَ إِذَا حَضَرَكَ الْمَوْتُ أَنْ تَدْفَعَهَا إِلَى أَخِيكَ الْحُسَيْنِ(ع)...»[۱۶]. من شاهد وصیت امیرالمؤمنین(ع) بودم هنگامی که حضرت به فرزندش امام حسن(ع) وصیت مینمود. در آن هنگام فرزندش حسین و محمد و تمام اولاد و رؤسای شیعیان و اهل بیتش را شاهد گرفت و سپس کتاب و سلاح خود را به امام حسن(ع) داد و به او فرمود: ای فرزندم! رسول خدا(ص) مرا امر نمود تا به تو وصیت کنم و کتابها و سلاحم را به تو بسپارم، همانگونه که رسول خدا بر من وصیت نمود و کتابها و سلاحش را به من عطا فرمود و مرا امر کرد تا تو را امر کنم که هر گاه مرگت فرا رسید آنها را به برادرت حسین بسپاری.... امام باقر(ع) فرمود: «لَمَّا تَوَجَّهَ الْحُسَيْنُ(ع) إِلَى الْعِرَاقِ دَفَعَ إِلَى أُمِ سَلَمَةَ زَوْجِ النَّبِيِّ(ص) الْوَصِيَّةَ وَ الْكُتُبَ وَ غَيْرَ ذَلِكَ وَ قَالَ لَهَا إِذَا أَتَاكَ أَكْبَرُ وُلْدِي فَادْفَعِي إِلَيْهِ مَا قَدْ دَفَعْتُ إِلَيْكِ فَلَمَّا قُتِلَ الْحُسَيْنُ(ع) أَتَى عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(ع) أُمَّ سَلَمَةَ فَدَفَعَتْ إِلَيْهِ كُلَّ شَيْءٍ أَعْطَاهَا الْحُسَيْنُ(ع)»[۱۷]. هنگامی که حسین(ع) به طرف عراق حرکت کرد وصیتنامه و کتابها و دیگر چیزها را به ام سلمه همسر پیامبر(ص) سپرد و به او فرمود: هر گاه بزرگترین اولاد من نزد تو آمد اینها را به او بسپار. بعد از شهادت حسین(ع)، علی بن الحسین(ع) نزد ام سلمه آمد و او هر آنچه را که حسین(ع) نزدش سپرده بود به حضرت داد.
کلینی به سند خود نقل میکند: «الْتَفَتَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(ع) إِلَى وُلْدِهِ وَ هُوَ فِي الْمَوْتِ وَ هُمْ مُجْتَمِعُونَ عِنْدَهُ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ هَذَا الصُّنْدُوقُ اذْهَبْ بِهِ إِلَى بَيْتِكَ قَالَ أَمَا إِنَّهُ لَمْ يَكُنْ فِيهِ دِينَارٌ وَ لَا دِرْهَمٌ وَ لَكِنْ كَانَ مَمْلُوءاً عِلْماً»[۱۸]. حضرت علی بن الحسین(ع) هنگام مرگ به فرزندان خود التفات نمود، در حالی که همگی دور او جمع شده بودند. آنگاه نگاهی خاص به فرزندش محمد بن علی انداخت و فرمود: «ای محمد! این صندوق است، آن را بردار و به خانه خود ببر». سپس فرمود: «بدان که در آن دینار و درهم نیست بلکه مملو از علم است». زراره از امام صادق(ع) نقل کرده که فرمود: «مَا مَضَى أَبُو جَعْفَرٍ حَتَّى صَارَتِ الْكُتُبُ إِلَيَّ»[۱۹]. ابوجعفر – باقر(ع) - از دنیا نرفت تا این که کتابها به من رسید.
نعمانی به سندش نقل میکند: «...قَالَ ثُمَّ طَلَعَ أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى(ع) فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) أَ يَسُرُّكَ أَنْ تَنْظُرَ إِلَى صَاحِبِ كِتَابِ عَلِيٍّ فَقَالَ لَهُ الْمُفَضَّلُ وَ أَيُّ شَيْءٍ يَسُرُّنِي إِذاً أَعْظَمُ مِنْ ذَلِكَ فَقَالَ هُوَ هَذَا صَاحِبُ كِتَابِ عَلِيٍّ الْكِتَابِ الْمَكْنُونِ الَّذِي قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: ﴿لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ﴾[۲۰]»[۲۱]. .... راوی گوید: سپس ابوالحسن موسی(ع) نمایان شد، ابوعبدالله(ع) به مفضل فرمود: خوش داری که صاحب کتاب علی را ببینی؟ مفصل عرض کرد: چه چیزی بیش از این مرا میتواند مسرور کند، حضرت فرمود: او صاحب کتاب علی است همان کتاب مکنونی که خدای عزوجل فرموده است: «جز پاکان آن را مس نمیکنند». علی بن یقطین میگوید: امام ابوالحسن کاظم(ع) به من فرمود: «يَا عَلِيُّ هَذَا أَفْقَهُ وُلْدِي وَ قَدْ نَحَلْتُهُ كُتُبِي وَ أَشَارَ بِيَدِهِ إِلَى ابْنِهِ عَلِيٍّ(ع)»[۲۲]. «ای علی! این شخص فقیهترین اولاد من است و من کتابهای خود را به او بخشیدم». این را فرمود، در حالی که به فرزندش علی اشاره کرد
عبدالملک بن اعین میگوید: «أَرَانِي أَبُو جَعْفَرٍ(ع) بَعْضَ كُتُبِ عَلِيٍّ...»[۲۳]. امام باقر(ع) برخی از کتابهای علی(ع) را به من نشان داد... محمد بن مسلم میگوید: «نَظَرْتُ إِلَى صَحِيفَةٍ يَنْظُرُ فِيهَا أَبُو جَعْفَرٍ(ع) فَقَرَأْتُ فِيهَا مَكْتُوباً ابْنُ أَخٍ وَ جَدٌّ الْمَالُ بَيْنَهُمَا سَوَاءٌ فَقُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ(ع): إِنَّ مَنْ عِنْدَنَا لَا يَقْضُونَ بِهَذَا الْقَضَاءِ وَ لَا يَجْعَلُونَ لِابْنِ الْأَخِ مَعَ الْجَدِّ شَيْئاً فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(ع) أَمَا إِنَّهُ إِمْلَاءُ رَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ خَطُّ عَلِيٍّ(ع) مِنْ فِيهِ بِيَدِهِ»[۲۴]. من به صحیفهای نظر کردم که امام باقر(ع) در آن نظر میکرد، در آن نوشته شده بود: تمام مال بین پسر برادر و جد به طور مساوی تقسیم میگردد. به حضرت عرض کردم: نزد ما این گونه قضاوت نمیشود و برای فرزند برادر با جد سهمی قرار نمیدهند. حضرت فرمود: «آگاه باش! این حکم، املای رسول خدا(ص) و خط علی از دهانش به دست او است». کتابهای حدیثی حضرت علی(ع) به قدری مشهور و شایع بوده است که حتی صاحبان صحاح و مسانید اهل سنت نیز به برخی از آنها اشاره کردهاند.
ابوجحیفه میگوید: «قُلْتُ لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع) هَلْ عِنْدَكُمْ شَيْءٌ مِنَ الْوَحْيِ إِلَّا مَا فِي كِتَابِ اللَّهِ فَقَالَ لَا وَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ مَا أَعْلَمُهُ إِلَّا فَهْمًا يُعْطِيهِ اللَّهُ رَجُلًا فِي الْقُرْآنِ وَ مَا فِي هَذِهِ الصَّحِيفَةِ قُلْتُ وَ مَا فِي هَذِهِ الصَّحِيفَةِ قَالَ الْعَقْلُ وَ فَكَاكُ الْأَسِيرِ وَ أَنْ لَا يُقْتَلَ مُسْلِمٌ بِكَافِرٍ»[۲۵]. به علی(ع) گفتم: آیا غیر از قرآن چیز دیگر از وحی نزد شما هست؟ فرمود: «خیر، سوگند به ذاتی که دانه را شکافت و جان را آفرید؛ نمیدانم آن را به جز فهمی که خداوند از قرآن به کسی میدهد و آنچه در این صحیفه است». گفتم: در این صحیفه چیست؟ فرمود: «احکام دیه (و قصاص)، آزاد کردن اسیر و این که مسلمانی در برابر کافری کشته نشود».[۲۶]
مصحف فاطمه(س)
امام صادق(ع) فرمود: «... وَ لَقَدْ خَلَّفَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) عِنْدَنَا جِلْداً مَا هُوَ جِلْدُ جِمَالٍ وَ لَا جِلْدُ ثَوْرٍ وَ لَا جِلْدُ بَقَرَةٍ إِلَّا إِهَابَ شَاةٍ فِيهَا كُلَّمَا يُحْتَاجُ إِلَيْهِ حَتَّى أَرْشُ الْخَدْشِ وَ الظُّفُرِ وَ خَلَّفَتْ فَاطِمَةُ مُصْحَفاً مَا هُوَ قُرْآنٌ...»[۲۷]. ... پیامبر اکرم(ص) برای ما پوستی گذاشته که پوست شتر و گاو نر و گاو ماده نیست بلکه پوست گوسفندی است که تمام نیازمندیهای مردم در آن هست حتی جریمه خدشه و ناخن و فاطمه زهرا(س) مصحفی گذاشته که قرآن نیست...[۲۸]
اشراقات الهی (الهام)
یکی دیگر از مصادر علوم اهل بیت(ع) اشراقات و الهامات الهی است که در قلوب آن ذوات مقدسه وارد میشده است، اشراقاتی که برای عموم مردم نیز دارای بهره و نفح بوده است و این مسئله امر بعیدی به نظر نمیرسد؛ زیرا در قرآن و احادیث به مواردی از این قبیل اشاره شده است.
دیدگاه قرآن
۱. خداوند متعال همدم و مصاحب حضرت موسی(ع) را چنین توصیف میکند: ﴿فَوَجَدَا عَبْدًا مِنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا﴾[۲۹]. میدانیم شخصی که در این آیه به آن اشاره شده هرگز پیامبر نبوده است، بلکه یکی از اولیای خداوند به حساب میآمده که در علم و معرفت به درجهای رسیده بود که حضرت موسی(ع)، آن پیامبر اولی العزم از او تقاضای مصاحبت میکند: ﴿قَالَ لَهُ مُوسَى هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلَى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا﴾[۳۰]. موسی به او گفت: «آیا از تو پیروی کنم تا از آنچه به تو تعلیم داده شده و مایه رشد و صلاح است، به من بیاموزی؟». این شخص کسی بود که از علم لدنی و الهام الهی بهرهمند شده بود.
۲. خداوند متعال درباره همدم و همنشین حضرت سلیمان به نام «آصف بن برخیا» چنین میفرماید: ﴿قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قَالَ هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّي﴾[۳۱]. این شخص به طور حتم پیامبر نبوده است. ولی از آنجا که دارای علمی از کتاب بوده، علمی که از طرق عادی آن را کسب نکرده، بلکه از فیوضات الهی بر قلب او بوده است؛ لذا توانسته تاج و تخت بلقیس را در یک چشم بر هم زدن از یمن به فلسطین منتقل کند. او بعد از این عمل آن را به خداوند نسبت داده و میگوید: ﴿هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّي﴾. از این آیه استفاده میشود که میتوان ادعا کرد شخصی غیر از پیامبر نیز به جهت مقام و سمتی که بر دوش اوست، اقتضای چنین اشراقات و علوم لدنی و الهامات را داشته باشد و اهل بیت عصمت و طهارت به عنوان امامان و اوصیای رسول اکرم(ص) از همین قبیلاند.
۳. خداوند متعال میفرماید: ﴿وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ﴾[۳۲] از این آیه استفاده میشود که برخی از افراد هستند که دارای علم کل کتاب الهی هستند و از اشراقات الهی بهرهمند میباشند.[۳۳]
دیدگاه روایات
شیخ مفید از امام صادق(ع) نقل کرده که فرمود: «عِلْمُنَا غَابِرٌ وَ مَزْبُورٌ وَ نَكْتٌ فِي الْقُلُوبِ وَ نَقْرٌ فِي الْأَسْمَاعِ وَ إِنَّ عِنْدَنَا الْجَفْرَ الْأَحْمَرَ وَ الْجَفْرَ الْأَبْيَضَ وَ مُصْحَفَ فَاطِمَةَ(س) وَ إِنَّ عِنْدَنَا الْجَامِعَةَ فِيهَا جَمِيعُ مَا يَحْتَاجُ النَّاسُ إِلَيْهِ فَسُئِلَ عَنْ تَفْسِيرِ هَذَا الْكَلَامِ فَقَالَ أَمَّا الْغَابِرُ فَالْعِلْمُ بِمَا يَكُونُ وَ أَمَّا الْمَزْبُورُ فَالْعِلْمُ بِمَا كَانَ وَ أَمَّا النَّكْتُ فِي الْقُلُوبِ فَهُوَ الْإِلْهَامُ وَ النَّقْرُ فِي الْأَسْمَاعِ حَدِيثُ الْمَلَائِكَةِ نَسْمَعُ كَلَامَهُمْ وَ لَا نَرَى أَشْخَاصَهُمْ...»[۳۴]. علم ما غابر و مزبور و زدن در قلبها و کوبیدن در گوشها است؛ و همانا نزد ما است جفر قرمز و سفید و مصحف فاطمه(س)؛ و نزد ما است جامعه که در آن تمام مسائلی است که مردم به آنها احتیاج پیدا میکنند. از تفسیر این کلام از حضرت سؤال شد؟ فرمود: اما غابر، علم به آینده است و اما مزبور، علم به گذشته است و اما مقصود از زدن در قلوب، همان الهام است و مقصود از کوبیدن در گوشها، حدیث ملائکه-درود خداوند بر آنها - است، ما سخنانشان را میشنویم ولی آنان را نمیبینیم....
امام صادق(ع) فرمود: «إِنَّ الْإِمَامَ إِذَا شَاءَ أَنْ يَعْلَمَ، أُعْلِمَ»[۳۵]. همانا امام هر گاه که بخواهد بداند، تعلیم داده میشود.[۳۶]
علم غیب
میدانیم که همه موقعیتها برای رسول خدا(ص) فراهم نگشت تا شریعت را به طور کامل تبیین نماید. عمر رسول خدا(ص) محدود بود و لذا ضروری به نظر میرسید که برای بعد از خود، خلیفه و جانشین معین کند تا ادامه دهنده راه او در تبیین و تطبیق شریعت باشد و به همان دلیل که پیامبر(ص) در موضوعات خارجی و موضوعات احکام الهی احتیاج به علم غیب دارد- که در جای خود به اثبات رساندهایم. همچنین امام و جانشین او نیز به بهرهبرداری از این علم احتیاج دارد. خداوند متعال گرچه در قرآن کریم علم غیب را در برخی از آیات به خود اختصاص داده است: ﴿وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ﴾[۳۷]. ولی در آیهای دیگر اشاره به بهرهگیری برخی از افراد مرضی الهی از علم غیب کرده است، آنجا که میفرماید: ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ﴾[۳۸]. با مراجعه به احادیث فریقین پی خواهیم برد که برخی از افراد نیز همانند پیامبر از علم غیب برخوردارند:
احادیث اهل بیت(ع)
امام صادق(ع) به ابوبصیر فرمود: «يَا أَبَا بَصِيرٍ إِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ أُوتِينَا عِلْمَ الْمَنَايَا وَ الْبَلَايَا وَ الْوَصَايَا وَ فَصْلَ الْخِطَابِ وَ عَرَفْنَا شِيعَتَنَا كَعِرْفَانِ الرَّجُلِ أَهْلَ بَيْتِهِ»[۳۹]. ای ابابصیر! ما اهل بیتی هستیم که علم خوابها و بلاها و نسبها و وصیتها و فصل الخطابها به ما داده شده است. شیعیان خود را میشناسیم، همانگونه که هر مردی، اهل بیت خود را میشناسد.[۴۰]
احادیث عامه
مسلم و دیگران از حذیفه نقل کردهاند که گفت: «أَخْبَرَنِي رَسُولُ اللَّهِ(ص) بِمَا هُوَ كَائِنٌ إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ»[۴۱]. پیامبر(ص) به من علم گذشته و آینده تا روز قیامت را آموخته است. احمد بن حنبل به سندش از ابو ادریس نقل میکند که گفت: از حذیفة بن یمان شنیدم که میگفت: «وَاللهِ إِنِّي لَأَعْلَمُ النَّاسِ بِكُلِّ فِتْنَةٍ هِيَ كَائِنَةٌ، فِيمَا بَيْنِي وَبَيْنَ السَّاعَةِ»[۴۲]. به خدا سوگند! همانا من داناترین مردم به هر فتنهای که تا روز قیامت اتفاق خواهد افتاد هستم.
ابن عماد حنبلی مینویسد: قال: و کان الشیخ یتکلم یوما فی الإخلاص والریاء والعجب، وأنا حاضر فی المجلس، فخطر فی نفسی: کیف الخلاص من العجب؟ فالتفت إلی الشیخ وقال: إذا رأیت الأشیاء من الله تعالی، وأنه وفقک لعمل الخیر، و أخرجت [نفسک] من الشین، سلمت من العجب[۴۳]. (ابن النجار) میگوید: روزی شیخ (عبدالله جبائی) سخنی از اخلاص و ریا و عجب به میان آورد، در حالی که من در مجلس او حاضر بودم. در ذهنم این سؤال خطور کرد: راه خلاصی از عجب چیست؟ فوراً شیخ به من رو کرده، فرمود: هر گاه همه اشیا را از خداوند متعال دیدی و این که او تو را موفق به خیر کرده است و نفس خود را از بدیها خارج کردی، آنگاه از عجب رهانیده شدهای.[۴۴]
منابع
پانویس
- ↑ ترمذی، سنن الترمذی، ج۵، ص۴۳۷، حدیث ۳۷۲۲.
- ↑ علی بن محمد ابن مغازلی، مناقب اهل البیت(ع)، ص۳۲۰.
- ↑ ترمذی، سنن الترمذی، ج۵، ص۶۳۷، حدیث ۳۷۲۳.
- ↑ متقی هندی، کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال، ج۱۳، ص۱۱۴، حدیث ۳۶۳۷۲.
- ↑ محمد بن حسن صفار، بصائرالدرجات فی فضائل آل محمد(ع)، ص۲۹۰، حدیث ۱.
- ↑ رضوانی، علی اصغر، دانشنامه علمی کلمات امام حسین، ج۱، ص ۳۳۰.
- ↑ کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۸، حدیث ۲۱.
- ↑ صفار، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد(ع)، ص۲۹۹، حدیث ۲.
- ↑ کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۳، حدیث ۱۴.
- ↑ طوسی، الأمالی، ص۴۴۱، حدیث ۹۸۹.
- ↑ رضوانی، علی اصغر، دانشنامه علمی کلمات امام حسین، ج۱، ص ۳۳۱.
- ↑ صفار، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد(ع)، ص۱۴۶، حدیث ۲۰.
- ↑ صفار، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد(ع)، ص۱۴۷، حدیث ۲.
- ↑ صفار، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد(ع)، ص۱۴۵، حدیث ۱۹.
- ↑ صفار، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد(ع)، ص۱۴۴، حدیث ۸.
- ↑ کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۹۷، حدیث ۱.
- ↑ طوسی، الغیبه، ص۱۹۵-۱۹۶.
- ↑ کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۰۵، حدیث ۲.
- ↑ صفار، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد(ع)، ص۱۶۷، حدیث ۲۰.
- ↑ «که جز پاکان را به آن دسترس نیست،» سوره واقعه، آیه ۷۹.
- ↑ محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، ص۳۲۷، حدیث ۴.
- ↑ صفار، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد(ع)، ص۱۶۴، حدیث ۷.
- ↑ صفار، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد(ع)، ص۱۶۲، حدیث ۲.
- ↑ کلینی، الکافی، ج۷، ص۱۱۳، حدیث ۵.
- ↑ بخاری، صحیح البخاری، ج۴، ص۶۹، حدیث ۳۰۴۷.
- ↑ رضوانی، علی اصغر، دانشنامه علمی کلمات امام حسین، ج۱، ص ۳۳۳.
- ↑ صفار، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد(ع)، ص۱۵۶، حدیث ۱۴.
- ↑ رضوانی، علی اصغر، دانشنامه علمی کلمات امام حسین، ج۱، ص ۳۳۷.
- ↑ «و بندهای از بندگان ما (خضر) را یافتند که به او از نزد خود بخشایشی داده و او را از پیش خویش دانشی آموخته بودیم» سوره کهف، آیه ۶۵.
- ↑ «موسی به او گفت: آیا از تو پیروی کنم به شرط آنکه از آن راهدانی که تو را آموختهاند به من بیاموزی؟» سوره کهف، آیه ۶۶.
- ↑ «آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت میآورم و چون (سلیمان) آن (اورنگ) را نزد خود پای برجا دید گفت: این از بخشش (های) پروردگار من است تا بیازمایدم که سپاس میگزارم یا ناسپاسی میکنم و هر که سپاس گزارد تنها به سود خویش گزارده است و هر که ناسپاسی کند بیگمان پروردگار من بینیازی ارجمند است» سوره نمل، آیه ۴۰.
- ↑ «و کافران میگویند: تو فرستاده (خداوند) نیستی؛ بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس» سوره رعد، آیه ۴۳.
- ↑ رضوانی، علی اصغر، دانشنامه علمی کلمات امام حسین، ج۱، ص ۳۳۸.
- ↑ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۱۸۶.
- ↑ کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۵۸، حدیث ۲.
- ↑ رضوانی، علی اصغر، دانشنامه علمی کلمات امام حسین، ج۱، ص ۳۴۰.
- ↑ «و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ (هیچ کس) جز او آنها را نمیداند» سوره انعام، آیه ۵۹.
- ↑ «او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند * جز فرستادهای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی میگمارد» سوره جن، آیه ۲۶-۲۷.
- ↑ صفار، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد(ع)، ص۲۶۷، حدیث ۹.
- ↑ رضوانی، علی اصغر، دانشنامه علمی کلمات امام حسین، ج۱، ص ۳۴۲.
- ↑ قشیری نیسابوری، صحیح مسلم، ج۴، ص۲۲۱۷، حدیث ۲۸۹۱.
- ↑ ابن حنبل، مسند الإمام احمد بن حنبل، ج۳۸، ص۴۴۶-۴۴۷، حدیث ۲۳۴۶۰.
- ↑ عبد الحی بن احمد ابن عماد، شذرات الذهب فی أخبار من ذهب، ج۷، ص۳۱.
- ↑ رضوانی، علی اصغر، دانشنامه علمی کلمات امام حسین، ج۱، ص ۳۴۲.