بیت المقدس در قرآن
واژهشناسی
بیتالمقدس، نام عربی و اسلامی پایتخت فلسطین است که بیشتر و پیشتر با نام عبری اُورشلیم خوانده میشد. این شهر نزدیک نقطه مرکزی فلسطین، در حدود ۲۴ کیلومتری غرب بحرالمیت و ۵۶ کیلومتری شرق دریای مدیترانه، در آب پخشان بین جلگه مدیترانه و دره رود اردن قرار دارد. شهری کوهستانی است با ارتفاع۷۵۰متر از دریای مدیترانه و ارتفاع ۱۱۵۰ متر از بحرالمیت.[۱] آب و هوای آن نیمه گرم و نیمهخشک، همراه با تابستانهای گرم و خشک و زمستانهای سرد و بارانیاست.[۲] بیتالمقدس شهری باستانی با قدمتی ۳۵ قرن است و تاریخ بنای آن به زمانی بسیار پیش از ورود بنی اسرائیل و حتی ابراهیم(ع) به آن دیار باز میگردد.[۳] قدیمیترین ساکنان آن را قبیلهای از اعراب کنعانی به نام «یَبُوسیان» در هزاره سوم یا چهارم پیش از میلاد دانستهاند و نخستین بنای آن را به «مَلِک صادوق» یا «مَلِکیصادُق»، پادشاه «یَبُوسی» نسبت میدهند.[۴] برخی او را همان «سامبننوح» دانستهاند.[۵] بیتالمقدس در طول تاریخ، نامهایی گوناگون به خود گرفته است. پادشاه کنعانی به احترام «شالیم» (خدای صلح) آن را «یُوْرشالیم» به معنای شهر صلح و آرامش خواند. پیش از تصرفشهر به دست حضرت داود(ع) «یَبُوس» خوانده میشد و داود(ع) آن را به «اُورشلیم»تغییر داد.[۶] «اُور» در زبان سومری و آرامی به معنای «شهر» است که وارد زبان عبری شده و با «شلیم» به معنای مقدس، صلح و آرامش، روی هم رفته، معنای شهر مقدس، شهر صلح، سلامتی و آرامش را میدهد.[۷] در تورات از این شهر با نامها و عناوینی چون: اَریئیل [۸]، شالیم،[۹] یَبوس،[۱۰]شهر یهودا،[۱۱] شهر خدا، [۱۲] قریه پادشاه عظیم [۱۳] و شهر مقدس [۱۴] یاد شده است. رومیان آن را «ایلیاء» به معنای خانه مقدس یا خانه خدا [۱۵] و یهودیان «بیت همیقداش»[۱۶] میخواندند. نام ایلیاء تا زمان ظهور اسلام معروف بود و به تدریج اسامی بیت المُقدّس، بیتالمَقْدِس، قُدس، قدس شریف و مدینه مقدسه به آن اطلاق شد.[۱۷] بیت المقدس به سبب حضور، تولد، زندگی یا دفن شماری از پیامبران و شخصیتهای بزرگ الهی در آن، از قبیل ابراهیم، یعقوب،داود،سلیمان، مریم، عیسی(ع) و پیامبر اسلام (ص)، همچنین وجود بسیاری از آثار، اماکن و بناهای دینی و مقدس کهن در آن، از ارزش و قداست ویژهای در نزد پیروان همه ادیان ابراهیمی برخوردار است.[۱۸] صخره مقدس (مذبح اسماعیل، قبله موسی و بنیاسرائیل و جایگاه عروج پیامبر اسلام)،[۱۹] قبةالصخره، هیکل سلیمان، برج داود، دیوار ندبه، کلیسای قیامت، مسجد الأقصی و قبةالمعراج و دهها اثر دینی و تاریخی دیگر از اینقبیل در آن است.[۲۰] بر اساس گزارش برخی منابع فقط آثار و اماکن اسلامی آن به بیش از۱۱۰مورد میرسد.[۲۱] بیتالمقدس در طول تاریخ شاهد حوادث بسیاری بوده است. این شهر بر اثر موقعیت جغرافیایی خاص، که آن را شاهراه ارتباطی شرق و غرب قرار میدهد و نیز به سبب سرسبزی و خرّمی، تنوع محصولات کشاورزی و برخورداری از پیشینه تاریخی و تقدس دینی، همواره مورد توجه قدرتها و شاهد لشکرکشیهای بسیاری بوده است، بهگونهای که دو بار به طور کلی به دست مهاجمان ویران، ۱۸ بار تجدید بنا و سه بار معبد آنبازسازی ومرمت شده است و ۶ بار مردم آن مجبور به تغییر آیین و مذهب خود شدهاند.[۲۲] کنعانیها، حیتیها، حویان، فریسیان، یبوسیان و فلسطیان از جمله اقوامی بودند که قبل از هجوم قوم عبرانی در سرزمین فلسطین میزیستند.[۲۳] حضرت داود(ع) در سال ۱۰۱۰ یا ۱۰۲۰ ق. م. با شکست یبوسیان شهر بیت المقدس را به تصرف خود درآورد و آن را مرکز حکومت بنیاسرائیل قرار داد و به فرمان الهی بنای قدس، خانه خدا را آغاز کرد که به دست حضرت سلیمان تکمیل شد. ساخت این بنای باشکوه و عظیم، معروف به «هیکل سلیمان» در سال ۹۷۰ ق. م. پایان یافت. [۲۴] پس از سلیمان، بلایا و مصائب فراوانی بر اورشلیم وارد شد؛ آشوریان بارها به آن هجوم برده، آن را غارت کردند. سختترین و ویرانگرترین حمله به وسیله بخت نصر دوم (نبوکدنصر)، پادشاه بابل، در ۵۸۶ یا ۵۸۷ ق. م. صورت گرفت که در جریان آن دیوارهای دفاعیشهر به دست سپاه بابل تخریب و اورشلیم پس از اشغال به کلی ویران شد و ساکنانش اسیر و به بابل برده شدند.[۲۵] در این حمله، صدقیا، حاکم اورشلیم،اسیر و کور شد و اشراف و بزرگان شهر کشته شدند. قصرپادشاه و هیکل سلیمان به آتش کشیده شد. ظروف و وسایل قیمتی معبد به تاراج رفت[۲۶] و تابوت عهد [۲۷] و نص تورات [۲۸] به کلی از میان رفت. طبق روایت تورات، همه مردم شهر از جمله دانیال و عزرا، به غیر از افراد فقیر و بیچیز به بابل تبعید شدند.[۲۹] با غلبه کوروش، پادشاه ایران بر بابلیها در سال ۵۳۸ ق. م. و بازگشت یهودیاناسیر، بیت المقدس پس از ۵۰ سال خرابی دوباره آباد شد.[۳۰] در ۳۳۲ ق. م. اسکندر مقدونی با شکست امپراطوری ایران این شهر را نیز فتح کرد.[۳۱] پس از اسکندر، بیت المقدس متناوباً زیر سلطه بطالسه مصر و پادشاهان سلوکی بود.[۳۲] در سال ۶۳ ق. م. رومیان برای نخستین بار بر بیت المقدس مسلط شدند. در سال ۷۰ م. و در پی شورش یهودیان بیتالمقدس «تیتوس»، فرمانروای روم، این شهر را برای بار دوم با خاک یکسان کرد. هادریانوس در ۱۳۲ م. بار دیگر بیت المقدس را بنا کرد و آن را «ایلیاء کاپیتولینا» نامید و از ورود یهودیان به این شهر ممانعت کرد.[۳۳] در ۳۱۲ م. با گرایش امپراطور کنستانتین به دین مسیح، کلیساهای متعدد از جمله کلیسای قمامه (قیامت) در این شهر ساخته شد.[۳۴] در سال ۶۱۴ م. خسرو دوم شاه ایران، بیت المقدس را از دست رومیان خارج کرد و یهودیان دوباره در آن ساکن شدند؛ ولی پس از اندکی در ۶۲۹ م. امپراطورروم، هرقل (هراکلیوس)، دوباره شهر را پس گرفت. بیت المقدس یا ایلیاء همچنان در دست رومیان بود تا اینکه در ۶۳۷ م. به تصرف مسلمانان درآمد.[۳۵] امویان، عباسیان، طولونیان، أخشیدیان، فاطمیان و سلجوقیان به ترتیب بر این شهر حکمرانی کردند.[۳۶]سال ۱۰۹۹ م. در نخستین جنگ صلیبی، بیت المقدس، همراه با قتل و غارت وحشیانه، به دست صلیبیان افتاد. در سال ۱۱۸۷م. صلاح الدین ایوبی دوباره این شهر مقدس را پس گرفت.[۳۷] بیت المقدس و فلسطین همچنان صحنه جنگهای صلیبی بود تا اینکه در ۱۵۱۷ م. دولت عثمانی با شکست ممالیک، این شهر را به تصرف خود درآورد.[۳۸] در پی شکست روسها در نبرد با عثمانیها که از حمایت فرانسه و انگلیس برخوردار بودند، پای فرانسویها و انگلیسیها به فلسطین باز شد. با ورود دولت عثمانی به جنگ جهانی اول، انگلیس، تلاش برای تجزیه عثمانی را آغاز کرد،[۳۹] از این رو برای کسب حمایت مالی و سیاسی یهودیان و در پی مذاکرات با صهیونیستها، دولت انگلیس با صدور اعلامیه معروف بالفور (۱۹۱۷ م.) تأسیس «وطن ملی یهود» راتعهد کرد و یک ماه پس از آن بیتالمقدس را به اشغال نظامی خود درآورد. از آن تاریخ تاکنون، بیت المقدس به عنوان مرکز فلسطین، کانون تحولات، چالشها و درگیریهای بسیار نظامی، سیاسی و اجتماعی میان مسلمانان و صهیونیستها بوده است.[۴۰].[۴۱]
یادکرد بیت المقدس در قرآن
بیتالمقدس از اعلام غیر مصرّح قرآن است و بیشتر مفسّران، تعابیری مانند «الاَرضِ الَّتی بـرَکنا فیها»(انبیاء / ۲۱، ۸۱؛ اعراف / ۷، ۱۳۷)، «الاَرضُ المُقَدَسَة»(مائده / ۵، ۲۱)، «القَریَة»(بقره / ۲، ۵۸) و «الاَرض»(اسراء / ۱۷، ۴) را بر آن تطبیق کردهاند. در آیات مربوط به تغییر قبله (بقره / ۲، ۱۴۲ ـ ۱۵۰) نیز تلویحاً از بیتالمقدس یاد شده است [۴۲]؛ همچنین شماری از مفسران نخستین آیاتی چون ۱۱۴ ـ ۱۱۵ بقره / ۲ و ۴۱ق / ۵۰ را نیز به بیتالمقدس مربوط دانستهاند.[۴۳] ۱. نخستین یادکرد از بیت المقدس در آیهای است که ماجرای هجرت ابراهیم(ع) از بابل را گزارش میکند. حضرت ابراهیم پس از ماجرای شکستن بتها و نجات معجزهآسا از آتش نمرودیان به همراه حضرت لوط(ع)،خانواده و دیگر پیروانش به سوی سرزمینی روانه میشود که خداوند آن را مایه برکت برای جهانیان خوانده است: «و نَجَّینـهُ و لوطـًا اِلَی الاَرضِ الَّتی بـرَکنا فیها لِلعــلَمین».(انبیاء / ۲۱، ۷۱) مشهور مفسران مراد از این سرزمین را شام و فلسطین دانستهاند که مسلماً شهر بیت المقدس را نیز در برمیگیرد.[۴۴] ۲. یادکرد دیگر بیت المقدس که در آیات متعددی مورد اشاره قرار گرفته، در ارتباط با داستان بنیاسرائیل و سکونت آنان در سرزمین فلسطین است. بنیاسرائیل که در مصر با آزار و شکنجههای سخت فرعونیان به ستوه آمده بودند، همواره آرزوی بازگشت به فلسطین را داشتند؛ سرزمینی که نیاکان آنها یعنی یعقوب و فرزندانش، پیش از مهاجرت به مصر آنجا ساکن بودند. موسی با فراخوان بنی اسرائیل به صبر و پایداری و یاری جستن از خدا در برابر شکنجههای فرعونیان، آنان را به بازگشت به سرزمین فلسطین و بیتالمقدس و زندگی در آن امیدوار میساخت: «قالَ موسی لِقَومِهِ استَعینوا بِاللّهِ واصبِروا اِنَّ الاَرضَ لِلّهِ یورِثُها مَن یَشاءُ مِن عِبادِهِ..»..(اعراف / ۷، ۱۲۸) بنیاسرائیل در پی خروج از مصر و ورود به فلسطین، در شهر بیتالمقدس با قومی معروف به عمالقه روبهرو شدند.[۴۵] موسی(ع) از آنان خواست که وارد سرزمین مقدس شده، با عمالقه بجنگند و در غیر این صورت دچار خسران و زیان خواهند شد: «یـقَومِ ادخُلوا الاَرضَ المُقَدَّسَةَ الَّتی کَتَبَ اللّهُ لَکُم و لا تَرتَدّوا عَلی اَدبارِکُمفَتَنقَلِبوا خـسِرین».(مائده / ۵، ۲۱) مشهور مفسران شیعه[۴۶] و سنی [۴۷] به تبع مفسران نخستینی چون ابنعباس، ابن زید، سدّی و أبی علی [۴۸] سرزمین مقدس یاد شده را شهر بیت المقدس دانستهاند.
برخی نیز دمشق، فلسطین و سرزمین طور و بخشی از اردن را گفتهاند که چندان با تعبیر «ارض مقدس» سازگار نیست.[۴۹] مفسران، قداست این شهر را ناشی از حضور، زندگی و دفن انبیاء و مؤمنان در آن دانستهاند.[۵۰] برخی نیز عاری بودن آن ازشرک و کفر و گناه را سبب تقدسش ذکر کردهاند[۵۱] که با پیشینه تاریخی این شهر، حضور مشرکان و کافران و فساد بنی اسرائیل در آن چندان سازگار نیست.
بنیاسرائیل به بهانه نیرومندی و جنگاوری عمالقه و هراس از آنان، فرمان ورود به شهر و هشدارهای موسی را نادیده گرفته، از موسی خواستند که با خدای خود به جنگ آنها رفته،شهر را تسخیر کنند تا آنها وارد آن گردند. (مائده / ۵، ۲۲ - ۲۴) در پی این نافرمانی، بنی اسرائیل دچار کیفر الهی شده، به مدت ۴۰ سال از ورود به بیتالمقدس محروم و در وادی تیه ( <= تیه) سرگردان شدند: «قالَ فَاِنَّها مُحَرَّمَةٌ عَلَیهِم اَربَعینَ سَنَةً یَتیهونَ فِیالاَرضِ فَلا تَأسَ عَلَی القَومِ الفـسِقین».(مائده / ۵، ۲۶) پس از ۴۰ سال آنان به فرماندهی یوشع بن نون موفق به فتح بیتالمقدس گشتند.[۵۲] مفسران آیه ۵۸ بقره / ۲ را اشاره به این ورود تاریخی بنیاسرائیل میدانند: «و اِذ قُلنَا ادخُلوا هـذِهِ القَریَةَ فَکُلوا مِنها حَیثُ شِئتُم رَغَدًا وادخُلوا البابَ سُجَّدًا وقولوا حِطَّةٌ نَغفِر لَکُم خَطـیـکُم وسَنَزیدُ المُحسِنین». بر اساس دیدگاه مشهور مفسران شیعه [۵۳] و سنی [۵۴] مراد از «القَریَة»شهر بیتالمقدس است و بنیاسرائیل فرمان یافتند که برای طلب آمرزش نسبت به گناهان و نافرمانیهای پیشین خویش، متواضعانه و خاشعانه از دری موسوم به «بابحطّه» نیز رد شده، جملهای را جهت استغفار بر زبان جاری سازند. ( <= باب حطه) در مقابل، شماری دیگر از مفسران مانند ابنزید، مراد از «القریه» را شهر اریحا گفتهاند. [۵۵] این شهر در وادی اردن به فاصله ۸ مایلی از شمال غربی محل اتصال رودخانه اردن با دریای مرده قرار دارد.[۵۶] اریحا نخستین شهر سرزمین موعود بود که پس از پایان ۴۰ سال آوارگی بنیاسرائیل و به فرماندهی یوشع، تسخیر و تخریب شد [۵۷] و هنگام تقسیم آن سرزمین میان قبایل دوازدهگانه، به قبیله بنیامینتعلق گرفت.[۵۸] در زمان حکومت اخاب دوباره بازسازی [۵۹] و بعدها به دست سپاه بختنصر باردیگر ویران شد.[۶۰] به احتمال زیادتسخیر اریحاپیش از شهرهای دیگر، زمینه طرح دیدگاه دوم مبنی برتطبیق «القریه» بر آن بوده باشد.
در شمار دیگری از آیات هم پس از اشاره به نابودی فرعونیان، خوش فرجامی بنیاسرائیل و سکونت آنها در سرزمین پُر خیر و برکت به عنوان پاداش بردباری و تحمّل آنها در برابر آزار و شکنجههای فرعونیان، یاد شده است: «و اَورَثنَا القَومَ الَّذینَ کانوا یُستَضعَفونَ مَشـرِقَالاَرضِ و مَغـرِبَهَا الَّتی بـرَکنا فیها و تَمَّت کَلِمَتُ رَبِّکَ الحُسنی عَلی بَنی اِسرءیلَ بِما صَبَروا..»..(اعراف / ۷، ۱۳۷) برکت مورد اشاره در این آیه و نیز شمار دیگری از آیات: (انبیاء / ۲۱، ۷۱، ۸۱؛ اسراء / ۱۷، ۱؛ سبأ / ۳۴، ۱۸) که به سرزمین فلسطین و بیتالمقدس نسبت داده شده است از سوی بیشتر مفسران به معنای حاصلخیزی، خوش آب و هوا بودن آن سرزمین و فراوانی درختان و میوههای آن گرفته شده است،[۶۱] چنانکه عبارت «مُبَوَّاَ صدق» که مراد از آن را نیز بیتالمقدس گفتهاند، به معنای مسکنی پسندیده و رضایتبخش گرفته شده است؛ جایی که در آنجا همه نیازمندیهای زندگی برای بنی اسرائیل فراهم بود: «ولَقَد بَوَّأنا بَنی اِسرءیلَ مُبَوَّاَ صِدق و رَزَقنـهُم..»..(یونس / ۱۰، ۹۳)[۶۲] البته با توجه به حضور شماری از پیامبران الهی و رفت و آمد فرشتگان به این سرزمین میتوان برکت یاد شده را اعم از مادی و معنوی دانست.[۶۳] در برخی منابع نیز تنها به بُعد معنوی اشاره شده است،[۶۴] چنانکه کعبه نیز به رغم وجود آب و هوای گرم و سوزان مکه و خشک و بیآب و علف بودن زمینهای اطراف آن، مبارک خوانده شده است. (آلعمران / ۳، ۹۶) ۳. مفسران، سرزمین مورد اشاره در آیات آغازین سوره اسراء را نیز بیت المقدس دانستهاند. براساس این آیات، خداوند در تورات به بنیاسرائیل خبر داده است که آنان دو بار در بیتالمقدس دست به فسادانگیزی خواهند زد و در هر دو بار، اقوام بیگانهای بر آنان تسلط یافته، بیتالمقدس را ویران خواهند کرد: «و قَضَینا اِلی بَنی اِسرءیلَ فِی الکِتـبِ لَتُفسِدُنَّفِیالاَرضِ مَرَّتَینِ... * فَاِذا جاءَ وَعدُ اُولهُما بَعَثنا عَلَیکُم عِبادًا لَنا اولی بَأس شَدید... *... فَاِذا جاءَ وَعدُ الأخِرَةِ لِیَسوءوا وُجوهَکُم و لِیَدخُلُوا المَسجِدَ کَما دَخَلوهُ اَوَّلَ مَرَّة ولِیُتَبِّروا ما عَلَوا تَتبیرا». (اسراء / ۱۷، ۴ ـ ۷)[۶۵] مفسران در اینباره که فسادانگیزی دوگانه بنی اسرائیل چه بوده است،اختلاف دارند؛ برخی آن را اشاره به کشتن زکریای پیامبر و فرزند وی حضرت یحیی دانستهاند [۶۶] و برخی دیگر اراده قتل ارمیای نبی و عیسی مسیح(ع) را هم افزودهاند،[۶۷] چنانکه هویت کسانی که بر بیتالمقدس سلطه یافته، آن را تخریب کردهاند مورد اختلاف است. برخی تسلط و تخریب نخست را به بخت نصر و مرتبه دوم را به تیتوس، وزیر اسبیانوس (امپراطور روم)[۶۸] و بعضی به سنحاریب و جالوت [۶۹] و شماری نیز به پادشاه پارس (شاپور) و بخت نصر [۷۰] نسبت دادهاند. گزارشهای تاریخی، دیدگاه اول را تأیید میکند. به خرابی بیت المقدس به دست بخت نصر در ذیل آیه «اَوکالَّذی مَرَّ عَلی قَریَة وهِیَ خاوِیَةٌ عَلی عُروشِها قالَ اَنّی یُحیی هـذِهِ اللّهُ بَعدَ مَوتِها»(بقره / ۲، ۲۵۹) نیز اشاره شده است.
به اعتقاد شماری از مفسران وقتی که عزیر یا ارمیای نبی از کنار خرابههای بیت المقدس گذر کرده، به یاد رستاخیز میافتد، چگونگی زنده شدن دوباره مردگان برای او مورد سؤال واقع میشود و در پی آن خداوند او را میرانده، پس از ۱۰۰ سال دوباره زنده میکند.[۷۱] طبق گزارش برخی از منابع آیه «و مَن اَظلَمُ مِمَّن مَنَعَ مَسـجِدَ اللّهِ اَن یُذکَرَ فیهَااسمُهُ وسَعی فی خَرابِها اُولئِکَ ما کانَ لَهُم اَن یَدخُلوها اِلاّ خائِفینَ»(بقره / ۲، ۱۱۴) نیز مربوط به خراب شدن بیت المقدس به دست بخت نصر و جلوگیری از ذکر خدا در آن است. [۷۲] ۴. در داستان حضرت سلیمان و تسخیر باد در دست او نیز از بیتالمقدس یاد شده است: «ولِسُلَیمـنَ الرِّیحَ عاصِفَةً تَجری بِاَمرِهِ اِلَی الاَرضِ الَّتی بـرَکنا فیها..»..(انبیاء / ۲۱، ۸۱) برخی از مفسران شیعه[۷۳] و سنی [۷۴]زمین مبارکی را که حضرت سلیمان، باد را به سوی آن به گردش درمیآورد، شام و برخی دیگر بیت المقدس و شام گفتهاند.[۷۵] با توجه به پیشینه تاریخی بیت المقدس و حکومت حضرت سلیمان در آن و مناطق اطراف و نیز با توجه به اینکه «الَّتی بـرَکنا فیها» در سوره انبیاء / ۲۱ آیه ۷۱ به صورت وصف بیت المقدس ذکر شده، مطمئناً سرزمین مبارک یاد شده، بیتالمقدس را نیزدربرمی گیرد.
۵. مکانی که حضرت مریم هنگام تولد حضرت عیسی و پس از آن به آنجا پناه برد نیز بر اساس دیدگاه مشهور مفسران، بیتالمقدس دانسته شده است: «و جَعَلنَا ابنَ مَریَمَ واُمَّهُ ءایَةً وءاوَینـهُما اِلی رَبوَة ذاتِ قَرار و مَعین».(مؤمنون / ۲۳، ۵۰) مفسران با استناد به تعبیر «رَبَوة ذاتِ قَرار وَ مَعین» مکان یاد شده را سرزمینی خواندهاند که در عین مرتفع بودن نسبت به زمینهای اطراف، مسطح، وسیع، و برخوردار از آب جاری [۷۶] و در نتیجه حاصلخیز و پربرکت بوده [۷۷] که همان بیت المقدس است. مکان یاد شده بر مصر، کوفه، دمشق یا رمله در فلسطین نیز تطبیق شده است.[۷۸] برخی، دیدگاه نخست را به احتمال، متأثر از کتاب مقدس دانستهاند که بیتالمقدس را نزدیکترین نقطه زمین به آسمان خوانده است.[۷۹]
۶. در آیه ۱۸ سبأ / ۳۴ نیز سرزمین مبارک و پیوستگی آن با سرزمین سبأ یاد شده است که به دوران آبادانی یمن بازمیگردد. ساکنان سبأ در سفرهای تجاری به فلسطین و بیتالمقدس از یک آبادی به آبادی دیگر میرفتند و هرگز ناگزیر به عبور از بیابانهای گسترده و غیر مسکونی نبودهاند: «و جَعَلنا بَینَهُم و بَینَ القُرَی الَّتی بـرَکنا فیها قُرًی ظـهِرَةً و قَدَّرنا فیهَا السَّیرَ سیروا فیها لَیالِیَ واَیّامـًا ءامِنین».(سبأ / ۳۴، ۱۸)[۸۰] مسافرت از این مسیر برای مسافران، راحت و توأم با امنیت بود که به عنوان نعمت برای ساکنان سبأ از آن یاد شده است. بیشتر مفسران شیعه [۸۱] و سنی [۸۲] مراد از «القُرَی الَّتی بـرَکنا فیها» را روستاهای شام و برخی نیز روستاهای شامات گفتهاند که مشتمل بر شام، اردن و فلسطین است. [۸۳] شماری نیز آن را خصوص بیت المقدس دانستهاند که با توجه به ذکر صفت پربرکت بودن برای این مناطق در آیات دیگر منافاتی در جمع آنها نیست.
۷. یکی دیگراز یادکردهای بیتالمقدس در قرآن مربوط به داستان معراج و سیر دادن پیامبراکرم (ص) از مکه به بیتالمقدس و مسجدالأقصی است: «سُبحـنَ الَّذی اَسری بِعَبدِهِ لَیلاً مِنَ المَسجِدِ الحَرامِ اِلَی المَسجِدِ الاَقصَا الَّذی بـرَکنا حَولَهُ..»..(اسراء / ۱۷، ۱) بیشتر مفسران شیعه [۸۴] و سنی [۸۵] «المسجدالاقصی» را مسجد بیت المقدس دانستهاند که در این صورت بیشک، «التی بـرَکنا حَولَهُ» ابتدا شهر بیتالمقدس و سپس مناطق اطراف آن و فلسطین است که مبارک به حضور انبیا و اولیا [۸۶] و پربرکت به لحاظ درختان و میوههاست.[۸۷]
۸. برخی از مفسران در آیه «و استَمِع یَومَ یُنادِ المُنادِ مِن مَکان قَریب»(ق / ۵۰، ۴۱) «مَکان قَریب» را بر صخره بیتالمقدس تطبیق دادهاند [۸۸] که جبرئیل یا اسرافیل بر آن میایستد و در صور دمیده، مردگان را برای رستاخیز ندا میدهد. به احتمال فراوان این گروه از مفسّران، متأثر از کتاب مقدس بودهاند که بیت المقدس را نزدیکترین نقطه زمین به آسمان به اندازه ۱۸ میل معرفی میکند.[۸۹] برخی، آیات۳فجر / ۸۹ [۹۰] و ۱ تین / ۹۵ را نیز با بیتالمقدس ارتباط دادهاند.[۹۱].[۹۲]
منابع
پانویس
- ↑ بیتالمقدس، ص۱ ـ ۲؛ الموسوعة الفلسطینیه، ج ۳، ص۵۰۸.
- ↑ بیت المقدس، ص۴؛Britannica: Jerusalem.
- ↑ بیت المقدس، ص۱۸؛ تاریخ اورشلیم، ص۲۵.
- ↑ تاریخ اورشلیم، ص۱۶؛ بیت المقدس، ص۱۸.
- ↑ الانسالجلیل، ج ۱، ص۲۲ و ۲۴.
- ↑ تاریخ اورشلیم، ص۱۵ ـ ۱۶؛ الموسوعة الفلسطینیه، ج ۳، ص۵۱۰.
- ↑ ر. ک: دایرةالمعارف بستانی، ج ۴، ص۶۲۳؛ قاموس کتاب مقدس، ص۱۱۸؛ تاریخ اورشلیم، ص۱۵.
- ↑ کتاب مقدس، اشعیا ۲۹: ۱.
- ↑ کتاب مقدس، مزامیر ۷۶: ۲.
- ↑ کتاب مقدس، داوران ۱۹: ۱۰ ـ ۱۱.
- ↑ کتاب مقدس، دوم تواریخ ایام ۲۸: ۲۵.
- ↑ کتاب مقدس، مزامیر ۴۶: ۴.
- ↑ کتاب مقدس، مزامیر ۴۸: ۲.
- ↑ کتاب مقدس، نحمیا ۱۱: ۱۹.
- ↑ قاموس کتاب مقدس، ص۱۱۸؛ الانس الجلیل، ج ۱، ص۶.
- ↑ تاریخ اورشلیم، ص۱۶.
- ↑ تاریخ اورشلیم، ص۱۶.
- ↑ ر. ک: معجم اللاهوت، ص۱۲۴؛ دانشنامه جهان اسلام، ج ۵، ص۹۵؛ الانس الجلیل، ج ۱، ص۲۴۰ ـ ۲۳۹.
- ↑ تاریخ اورشلیم، ص۱۷؛ دایرةالمعارف تشیع، ج ۳، ص۵۵۸؛ الموسوعة العربیه، ج ۱۸، ص۸۶.
- ↑ ر. ک: بیت المقدس، ص۱۱۶ ـ ۱۶۴؛ دانشنامه جهان اسلام، ج۳، ص۱۰۴؛ الموسوعة العربیه، ج ۱۸، ص۸۶ ـ ۸۷.
- ↑ ر. ک: بیت المقدس، ص۱۱۶ ـ ۱۶۴.
- ↑ تاریخ اورشلیم، ص۱۷.
- ↑ تاریخ اورشلیم، ص۲۵.
- ↑ قاموس کتاب مقدس، ص۱۲۱؛ تاریخ اورشلیم، ۷۲ ـ ۸۳؛ لغت نامه، ج ۱۴، ص۲۰۸۷۸.
- ↑ قاموس کتاب مقدس، ص۱۲۳؛ تاریخ اورشلیم، ص۱۰۷؛ Britannica: Jerusalem.
- ↑ کتاب مقدس، دوم پادشاهان، ۲۵.
- ↑ تاریخ جامع ادیان، ص۵۲۷.
- ↑ کوروش کبیر، ص۲۱۶.
- ↑ کتاب مقدس، دو پادشاهان، ۲۵: ۱۱ ـ ۱۲.
- ↑ الموسوعة الفلسطینیه، ج ۳، ص۵۱۱؛ تاریخ اورشلیم، ص۱۱۴.
- ↑ الموسوعة الفلسطینیه، ج ۳، ص۵۱۱؛ تاریخ اورشلیم، ص۱۱۴.
- ↑ الموسوعة الفلسطینیه، ج ۳، ص۵۱۱.
- ↑ قاموس کتاب مقدس، ص۱۲۸؛ الموسوعة الفلسطینیه، ج ۳، ص۵۱۱؛ Britannica: Jerusalem
- ↑ تاریخ اورشلیم، ۱۶۷ ـ ۱۶۸.
- ↑ قاموس کتاب مقدس، ص۱۲۸؛ تاریخ اورشلیم، ص۱۷۳، ۱۸۶ـ۱۸۹.
- ↑ بیت المقدس، ص۳۰ ـ ۴۲؛ تاریخ اورشلیم، ص۱۹۶ ـ ۲۰۳.
- ↑ قاموس کتاب مقدس، ص۱۲۸؛ بیت المقدس، ص۵۲؛ تاریخاورشلیم، ص۲۱۸.
- ↑ قاموس کتاب مقدس، ص۱۲۸؛ بیت المقدس، ص۶۴؛ بیتالمقدس، ص۵۶ ـ ۵۸، ۶۳ ـ ۷۸.
- ↑ بیتالمقدس، ص۶۶، ۸۰ ـ ۸۹.
- ↑ بیت المقدس، ص۷۹، ۱۰۱ ـ ۱۰۲؛ الموسوعة العربیه، ج ۱۸، ص۸۹.
- ↑ اترک، حسین، مقاله «بیت المقدس»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶، ص۱۸۷.
- ↑ جامعالبیان، مج ۲، ج ۲، ص۳ ـ ۱۰، ۱۷ ـ ۳۹؛ مجمعالبیان، ج۱، ص۴۱۴ ـ ۴۲۴؛ الدرالمنثور، ج ۱، ص۲۶۰ ـ ۲۷۰.
- ↑ جامعالبیان، مج ۱، ج ۱، ص۶۹۵ ـ ۷۰۵؛ مج ۱۳، ج ۲۶، ص۲۳۵؛ مجمع البیان، ج ۱، ص۳۶۱ ـ ۳۶۳؛ ج ۹، ص۲۲۶؛ الدرالمنثور، ج ۱، ص۲۰۴؛ ج ۶، ص۱۳۱.
- ↑ تفسیر ابن کثیر، ج ۳، ص۱۹۴؛ تفسیر جلالین، ص۳۳۰؛ المیزان، ج ۸، ص۲۲۸.
- ↑ الکشاف، ج ۱، ص۶۲۰؛ مجمع البیان، ج ۱، ص۲۲۹؛ تفسیرقرطبی، ج ۶، ص۸۳.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۱، ص۲۲۵؛ کنزالدقائق، ج ۱، ص۲۵۳؛ غریبالقرآن، ص۳۰۸.
- ↑ احکام القرآن، ج ۲، ص۵۶۱؛ زادالمسیر، ج ۲، ص۳۲۳؛ تفسیرابن کثیر، ج ۱، ص۱۰۱.
- ↑ ر. ک: التبیان، ج ۳، ص۴۸۳؛ مجمع البیان، ج ۳، ص۳۰۷؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص۱۰۱.
- ↑ ر. ک: التبیان، ج ۳، ص۴۸۳؛ جوامع الجامع، ج ۱، ص۳۳۱؛ احکام القرآن، ج ۲، ص۵۶۱.
- ↑ جوامع الجامع، ج ۱، ص۳۳۱؛ غریب القرآن، ص۳۰۸؛ احکامالقرآن، ج ۲، ص۵۶۱.
- ↑ ر. ک: التبیان، ج ۳، ص۴۸۳؛ معانی القرآن، ج ۲، ص۲۸۸؛ احکامالقرآن، ج ۲، ص۵۶۱.
- ↑ تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص۱۰۱ ـ ۱۰۲؛ تفسیر جلالین، ص۱۱۵.
- ↑ مجمع البیان، ج ۱، ص۲۴۷؛ الصافی، ج ۲، ص۲۴۵؛ فتح القدیر، ج ۱، ص۸۹.
- ↑ جامع البیان، مج ۱، ج ۱، ص۴۲۶؛ تفسیر قرطبی، ج ۱، ص۲۷۸؛ غریبالقرآن، ص۵۹.
- ↑ جامع البیان، مج ۱، ج ۱، ص۴۲۶؛ التبیان، ج ۱، ص۲۶۱.
- ↑ دایرةالمعارف کتاب مقدس، ص۷۶۱.
- ↑ کتاب مقدس، یوشع ۲: ۱ ـ ۲؛ ۶: ۱ ـ ۲۷.
- ↑ کتاب مقدس، یوشع ۱۸: ۱۰ ـ ۲۱.
- ↑ کتاب مقدس، اول پادشاهان، ۱۶: ۳۴.
- ↑ دایرةالمعارف کتاب مقدس، ص۷۶۲.
- ↑ الکشاف، ج ۲، ص۱۴۹؛ مجمعالبیان، ج ۴، ص۷۲۵؛ المیزان، ج ۱۳، ص۷.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۵، ص۱۹۹؛ المیزان، ج ۱۰، ص۱۲۰.
- ↑ جوامع الجامع، ج ۱، ص۵۹۲.
- ↑ ر. ک: مجمع البیان، ج ۵، ص۱۹۹؛ غریب القرآن، ص۳۰۸؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص۴۴۷.
- ↑ جامع البیان، مج ۹، ج ۱۵، ص۳۰ ـ ۳۲؛ مجمع البیان، ج ۶، ص۶۱۴ ـ ۶۱۷؛ روحالمعانی، مج ۹، ج ۱۵، ص۲۳.
- ↑ تفسیر جلالین، ص۲۸۶.
- ↑ الکشاف، ج ۲، ص۶۴۹.
- ↑ المیزان، ج ۱۳، ص۴۴؛ ر. ک: نمونه، ج ۱۲، ص۲۷ ـ ۳۰.
- ↑ ر. ک: الکشاف، ج ۲، ص۶۴۹؛ جوامع الجامع، ج ۱، ص۷۴۴؛ التبیان، ج ۶، ص۴۴۸.
- ↑ ر. ک: جامع البیان، مج ۹، ج ۱۵، ص۲۹ ـ ۳۲؛ مجمع البیان، ج۶، ص۶۱۶.
- ↑ مجمع البیان، ج ۲، ص۶۳۹ ـ ۶۴۰؛ معانیالقرآن، ج۱، ص۲۷۷؛ تفسیر قرطبی، ج ۳، ص۱۸۸.
- ↑ ر. ک: التبیان، ج ۱، ص۴۱۶؛ احکام القرآن، ج ۱، ص۸۶؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص۱۶۱.
- ↑ مجمع البیان، ج ۷، ص۹۳؛ المیزان، ج ۱۴، ص۳۱۳.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۱۱، ص۲۱۳؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۳، ص۱۹۶؛ الدرالمنثور، ج ۵، ص۶۵۱.
- ↑ تفسیر قمی، ج ۲، ص۷۳؛ الصافی، ج ۳، ص۳۵۰.
- ↑ التبیان، ج ۷، ص۳۷۳؛ المیزان، ج ۱۵، ص۳۵؛ نمونه، ج ۱۴، ص۲۵۱.
- ↑ جوامع الجامع، ج ۲، ص۱۰۳؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۳، ص۲۵۶؛ تفسیر جلالین، ص۳۴۸.
- ↑ ر. ک: الکشاف، ج ۳، ص۱۸۹ ـ ۱۹۰؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۳، ص۱۰۳؛ التبیان، ج ۷، ص۳۷۳.
- ↑ ر. ک: الکشاف، ج ۳، ص۱۹۰؛ تفسیر ثعالبی، ج ۲، ص۴۲۴؛ معانی القرآن، ج ۴، ص۴۶۲.
- ↑ کشف الاسرار، ج ۸، ص۱۲۹.
- ↑ مجمع البیان، ج ۸، ص۶۰۵؛ الصافی، ج ۴، ص۲۱۶؛ المیزان، ج ۱۶، ص۳۶۵.
- ↑ جامعالبیان، مج ۱۲، ج ۲۲، ص۱۰۳؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۵، ص۲۵۲؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۳، ص۵۴۱.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۱۴، ص۱۸۵؛ نمونه، ج ۱۸، ص۶۳.
- ↑ التبیان، ج ۶، ص۴۴۶؛ مجمع البیان، ج ۶، ص۶۱۱؛ المیزان، ج ۱۳، ص۶.
- ↑ جامع البیان، مج ۹، ج ۱۵، ص۸؛ زادالمسیر، ج ۵، ص۵؛ تفسیر بیضاوی، ج ۳، ص۴۳۱.
- ↑ ر. ک: مجمع البیان، ج ۶، ص۶۱۱.
- ↑ جامعالبیان، مج ۹، ج ۱۵، ص۲۴۱؛ الکشاف، ج ۲، ص۶۴۸؛ مجمعالبیان، ج ۶، ص۶۱۱.
- ↑ جامعالبیان، مج ۱۳، ج ۲۶، ص۲۳۵؛ تفسیر جلالین، ص۵۲۳؛ فتح القدیر، ج ۵، ص۸۱.
- ↑ ر. ک: تفسیرثعالبی، ج ۳، ص۲۲۹؛ الدرالمنثور، ج ۷، ص۶۱۱ ـ ۶۱۲؛ زادالمسیر، ج ۸، ص۲۴ ـ ۲۵.
- ↑ ر. ک: تفسیر قرطبی، ج ۲۰، ص۲۸؛ زادالمسیر، ج ۹، ص۱۰۷.
- ↑ ر. ک: مجمعالبیان، ج ۱۰، ص۳۹۲؛ زادالمسیر، ج ۹، ص۱۶۹؛ الدرالمنثور، ج ۸، ص۵۵۴.
- ↑ اترک، حسین، مقاله «بیت المقدس»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶، ص۱۸۷.