نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Wasity(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۱۷ فوریهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۰:۴۲ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۱۷ فوریهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۰:۴۲ توسط Wasity(بحث | مشارکتها)
عدل در لغت دارای دو معنای متضاد است: یکی تناسب و موزونیت، برابری، ادای حق دیگران، ارج نهادن و توجه به قابلیتها و استحقاقها، پاکسازی و تزکیه؛ دوم، کژی و ناراستی[۱].
عدل الهی آن است که خداوند در افاضۀ وجود و کمال به موجودات، قابلیت و لیاقت آنها را نادیده نگرفته است. تناسب و موزونیت از ویژگیهای نظام آفرینش است. در این نظام، توازن و تناسب پدیدهها در نظر آمده است. عدل الهی بهمعنای تساوی بین بندگان نیست. میان پدیدههای جهان بر اساس حکمت الهی تفاوتهایی وجود دارد که از برابری حکایت نمیکنند اما عادلانهاند[۳]. بلکه بدینمعناست که هر موجودی به اندازۀ قابلیتها و استحقاقش کمالات دریافت میکند[۴]
موزون بودن: جهان، موزون و متعادل است در غیر این صورت، پابرجا نمیماند و نظم و حساب و جریان معین و مشخصی بر جهان حکمفرما نبود. در قرآن کریم آمده است: ﴿وَالسَّمَاءَ رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِيزَانَ﴾[۵]، مقصود آیه این است در ساختمان جهان رعایت تعادل شده و در هر چیز از هر مادهای به قدر لازم استفاده شده است. در حدیث نبوی آمده است: «بِالْعَدْلِ قَامَتِ السَّمَوَاتُ وَ الْأَرْضُ»[۶]. نقطۀ مقابل عدل به این معنی، بیتناسبی است نه ظلم. عدل به معنی تناسب و توازن از شئونحکیم بودن و علیم بودن خداوند است. خداوند علیم و حکیم به مقتضای علم بینهایت و حکمتِ فراگیر خود میداند که برای ترکیب ساختمان هر موجودی از هر چیزی چه اندازه ضروری است و همان اندازه در آن قرار میدهد[۷].
تساوی و نفی هرگونه تبعیض: برخی معنای عدل را "تساوی و نفی هرگونه تبعیض" عنوان کردهاند. بدون تردید اگر مقصود آنها این باشد که عدالت ایجاب میکند هیچگونه استحقاقی رعایت نگردد و با همه چیز و همه کس به یک چشم نظر شود این نگاه و این اندیشه عین ظلم است. اگر اعطای بالسویه، عدل باشد، منع بالسویه هم عدل خواهد بود. اما اگر مقصود آنها رعایت تساوی در شرایط وجود استحقاقهای متساوی باشد معنی کاملاً درستی است و چنین مساواتی از لوازم عدل است[۸].
رعایت حقوق افراد: عدل یعنی رعایت حقوق افراد و عطا کردن حق هر ذی حقی به خودش و ظلم عبارت است از: پایمال کردن حقوق افراد و تجاوز و تصرف در حقوق دیگران[۹].
رعایت استحقاقها: عدل یعنی رعایت استحقاقها در افاضۀ وجود و امتناع نکردن از افاضه و رحمت به آنچه امکان وجود یا کمال وجود دارد. طبق این نظریه، عدل الهی در نظام تکوین به آن معناست که هر موجودی هر درجه از وجود و کمال وجود که استحقاق و امکان آن را دارد، دریافت میکند. ظلم یعنی منع فیض و امساک وجود از وجودی که استحقاق دارد[۱۰].
مسئلۀ عدل الهی دارای اهمیتی خاص و موقعیتی بینظیر است و همین اهمیت باعث شده علمای اسلامی (شیعه و معتزله) عدل را در ردیف "ریشههای دین" قرار دهند و دومین اصل از اصول پنجگانۀ دین بشناسند و علت اصلی از منظر شیعه که عدل از اصول دین شمرده شد این است که شیعه با اهل سنت در سایر صفات خداوند اختلافی نداشتند و اگر هم اختلافی وجود داشت چندان مطرح نبود ولی در مسئلۀ عدل، اختلافی شدید داشتند به طوری که اعتقاد و عدم اعتقاد به عدل، علامت و معیار "مذاهب" شمرده میشد به این نحو که بر مبنای چگونگی اعتقاد شخص به عدل خداوند مشخص میشد مثلاً شخص، شیعه است یا سنی و اگر سنی است معتزلی است یا اشعری[۱۱].[۱۲]
عدل جزایی: عدل جزایی به این معناست که خداوند جزای هر انسانی را متناسب با اعمال و افعال صورت گرفته توسط او در نظر میگیرد: «إِعْطَاءِ کُلِّ ذِی حَقٍّ حَقَّهُ» و هیچ انسانی را به سبب تکلیفی که به او ابلاغ نشده، مجازات نمیکند[۲۲].
عدل جزایی: عدل جزایی به این معناست که خداوند جزای هر انسانی را متناسب با اعمال و افعال صورت گرفته توسط او در نظر میگیرد: «إِعْطَاءِ کُلِّ ذِی حَقٍّ حَقَّهُ» و هیچ انسانی را به سبب تکلیفی که به او ابلاغ نشده، مجازات نمیکند[۲۶].
ارتباط عدل با معاد: امام علی(ع) دربارۀ ارتباط عدل و معاد میفرماید: «بیشک خدای متعال از شما درباره بندگانش بازخواست کند و از کردارهای کوچک و بزرگ و آشکار و پنهانشان پرسید. پس اگر عذاب کند شما ستمکارترید و اگر ببخشاید او بزرگوارتر است»[۳۳] و نیز میفرماید: «نه در آسمان و نه در زمین به اندازۀ ذرهای که در چشم آید یا صدای پایی که شنیده شود در عدالتالهی خدشه وارد نیاید و جز حق و حق داوریِ عدل نباشد»[۳۴].
رابطه عدل با قضا و قدر: خدای متعال برای هر پدیدهای کم و کیف و زمان و مکان خاص قرار داده است که تحت تأثیر علل و عوامل به تدریج تحقق مییابد و منظور از قضای الهی این است که پس از فراهم شدن مقدمات و اسباب و شرایط، آن را به مرحلۀ نهایی و حتمی میرساند. شیعه در مسئلۀ قضا و قدرمعتقد است انسان نه به صرف قادریت و صاحباختیار دانستن خداوند، خویشتن را مجبور میبیند و نه به واسطۀ مختار دانستن خود در امور، خداوند را از سلطنت و قادریت برکنار میداند، بلکه نگرش او جامع هر دو است. خداوند متعالانسانها را مجبور به انجام کاری نمیکند تا اینکه به دلیل انجام آن عمل آنها را عذاب کند و کار را به بندگان هم واگذار نکرده است چرا که اگر آنها را به خود واگذاشته بود آنان را با امر و نهی محصور نمیکرد، بلکه اختیار انسان "امر بین الامرین" است[۳۷]. عمل اختیاری انسانها به نوعی بر خواست و ارادۀ خداوند متکی است. در عین حال سرنوشت را انسان خودش رقم میزند. انسان مجبور آفریده نشده است و میتواند در چارچوب قوانین و سنتهای حاکم بر هستی، سرنوشت خود را بسازد و در هر جهت که اراده کند، پیش رود[۳۸].
مهمترین دیدگاههایی که در دربارۀ عدل وجود دارد عبارتاند از:
دیدگاه اشاعره: اشاعره در مورد عدل معتقدند هر فعلی در ذات خود نه عدل است و نه ظلم؛ هر فعلی از آن جهت عدل است که فعل خداست. از نظر این گروه برای شناخت عادلانه یا ظالمانه بودن فعل هیچ ضابطهای در کار نیست. اگر خداوندنیکوکاران را پاداش دهد و بدکاران را کیفر، عدل خواهد بود و اگر به عکس این رفتار کند، باز عین عدل است. این گروه مدعی انکارعدل نیستند ولی با توجیهی که از عدل کردهاند، عملاً منکر عدل هستند[۳۹].
دیدگاه عدلیه: متکلمان شیعی و معتزلی، عدل را به عنوان حقیقتی واقعی در جریانات عالم، قطع نظر از انتساب و عدم انتساب جریانات به خداوند، پذیرفته و به حسن و قبح عقلی و ذاتی قائل شدهاند. این متکلمان معتقدند، اصل "حسن و قبح اشیا" همانطور که معیار و مقیاس کارهای بشری است، میتواند معیار و مقیاس افعال ربوبی قرار گیرد. آنها معتقدند: عدل ذاتاً نیک و ظلم ذاتاً زشت است. خداوند که عقل غیر متناهی بلکه فیضبخش همۀ عقلهاست، هرگز کاری را که عقل، نیک میشناسد، ترک نمیکند و کاری را که عقلزشت میشمارد، انجام نمیدهد[۴۰].
دیدگاه فلاسفه: حکمای الهی در عین اینکه از لحاظ توحید افعالیشرک در خالقیت را نفی میکنند، فاعلیت را به ذات حق منحصر نمیدانند و در عین اینکه حسن و قبح را متأخر از مرتبۀ فعل حق و منتزع از نظام وجود میدانند، خداوند را از ظلم تنزیه میکنند. حکمای الهی منکر حسن و قبح عقلی نیستند و نظر اشاعره را مردود میشمارند ولی فاعلیت غیر خدا را آنطور که منظور اشاعره است، نفی نمیکنند اما محدودۀ این مفاهیم را حوزۀ زندگی بشری میدانند و بس و طبعاً به وجود ظلم بشری و وظیفهای که بشر در مبارزه با نفی ظلم از اجتماع دارد، اعتراف دارند از نظر اینان، اندیشۀ حسن و قبح و نیکی و بدیکارها در انسان که وجداناخلاقیبشر از آن تشکیل شده است، اندیشهای اعتباری است، نه حقیقی. ارزش اندیشۀ اعتباری، ارزش عملی است، نه علمی و کشفی همۀ ارزش آن، این است که واسطه و ابزار است. فاعل بالقوه برای اینکه به هدف کمالی خود در افعال ارادی برسد، ناچار است به عنوان "آلت و ابزار فعل" اینگونه اندیشهها را بسازد و استخدام نماید. ذات مقدس احدیت که وجود صرف و کمال محض و فعلیت خالص است از اینگونه فاعلیتها و اینگونه اندیشهها و از استخدام "ابزار" به هر شکل و هر کیفیت منزه است، بنابراین مفاهیم حسن و قبح در ساحت کبریایی به عنوان مقیاس و معیار راه ندارند. در سراسر حکمت الهیاسلامی هرگز به این اصل که در حقیقت، نوعی تعیین تکلیف و وظیفه برای خداوند است، استناد نشده است، از نظر آنها خداوندعادل است ولی نه بدان جهت که عدالتنیک است و ارادۀ الهی همواره بر این است که کارهای نیک را انجام دهد نه کارهای بد را؛ همچنین خداوندظالم نیست و ستم نمیکند ولی نه بدان جهت که ظلم، زشت است و خداوند نمیخواهد کار زشتی انجام دهد[۴۱].[۴۲]
↑به عنوان نمونه: ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئًا وَلَكِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ﴾«بیگمان خداوند بر مردم هیچ ستم روا نمیدارد امّا این مردمند که به خویش ستم میورزند» سوره یونس، آیه ۴۴؛ ﴿وَوُضِعَ الْكِتَابُ فَتَرَى الْمُجْرِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا فِيهِ وَيَقُولُونَ يَا وَيْلَتَنَا مَالِ هَذَا الْكِتَابِ لَا يُغَادِرُ صَغِيرَةً وَلَا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا وَلَا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَدًا﴾«و کارنامه (ی هر کس، پیش رویش) نهاده میشود و گناهکاران را از آنچه در آن است هراسان مییابی و میگویند: وای بر ما! این چه کارنامهای است که هیچ (کار) خرد و بزرگی را ناشمرده وا نمینهد و آنچه کردهاند پیش چشم مییابند و پروردگارت به هیچ کس ستم نمیورزد» سوره کهف، آیه ۴۹؛ ﴿كَيْفَ يَكُونُ لِلْمُشْرِكِينَ عَهْدٌ عِنْدَ اللَّهِ وَعِنْدَ رَسُولِهِ إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ فَمَا اسْتَقَامُوا لَكُمْ فَاسْتَقِيمُوا لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ﴾«چگونه مشرکان را نزد خداوند و پیامبرش پیمانی تواند بود؟ جز کسانی که با آنها در کنار مسجد الحرام پیمان بستهاید پس تا (در پیمان خود) با شما پایدارند شما نیز (بر پیمان) با آنان پایدار بمانید که خداوند پرهیزگاران را دوست میدارد» سوره توبه، آیه ۷؛ ﴿أَوَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَأَثَارُوا الْأَرْضَ وَعَمَرُوهَا أَكْثَرَ مِمَّا عَمَرُوهَا وَجَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ﴾«آيا در زمين نمىگردند، تا بنگرند كه چگونه بوده است عاقبت كسانى كه پيش از آنها مىزيستهاند؟ كسانى كه توانشان بيشتر بوده است و زمين را به شخم زدن زير و رو كرده و بيشتر از ايشان آبادش ساخته بودند و پيامبرانى با معجزهها بر آنها مبعوث شده بود. خدا به ايشان ستم نمىكرد، آنان خود به خويشتن ستم مى كردند» سوره روم، آیه ۹؛ ﴿تِلْكَ آيَاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَيْكَ بِالْحَقِّ وَمَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْمًا لِلْعَالَمِينَ﴾«اینها آیات خداوند است که آن را به درستی بر تو میخوانیم و خداوند، ستمی برای جهانیان نمیخواهد» سوره آل عمران، آیه ۱۰۸؛ ﴿وَنَضَعُ الْمَوَازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيَامَةِ فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئًا وَإِنْ كَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنَا بِهَا وَكَفَى بِنَا حَاسِبِينَ﴾«و روز رستخیز ترازوهای دادگری را مینهیم، آنگاه بر هیچ کس ستمی نخواهد رفت و اگر (کرداری) همسنگ دانه خردلی باشد آن را (به شمار) خواهیم آورد و ما حسابرسی را بسندهایم» سوره انبیاء، آیه ۴۷؛ ﴿مَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ أَسَاءَ فَعَلَيْهَا وَمَا رَبُّكَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ﴾«هر کس کاری نیک انجام دهد به سود خویش و هر که بد کند به زیان خویش کرده است و پروردگارت بر بندگان ستمکار نیست» سوره فصلت، آیه ۴۶؛ نهج البلاغه، خطبۀ ۱۸۵، ۱۹۱، ۲۱۴؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۳، ص۳۰۶؛ ج۵، ص۵۱؛ پیام قرآن، ج۴، ص۴۳۰ـ۴۲۰.
↑به عنوان نمونه: ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئًا وَلَكِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ﴾«بیگمان خداوند بر مردم هیچ ستم روا نمیدارد امّا این مردمند که به خویش ستم میورزند» سوره یونس، آیه ۴۴؛ ﴿وَوُضِعَ الْكِتَابُ فَتَرَى الْمُجْرِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا فِيهِ وَيَقُولُونَ يَا وَيْلَتَنَا مَالِ هَذَا الْكِتَابِ لَا يُغَادِرُ صَغِيرَةً وَلَا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا وَلَا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَدًا﴾«و کارنامه (ی هر کس، پیش رویش) نهاده میشود و گناهکاران را از آنچه در آن است هراسان مییابی و میگویند: وای بر ما! این چه کارنامهای است که هیچ (کار) خرد و بزرگی را ناشمرده وا نمینهد و آنچه کردهاند پیش چشم مییابند و پروردگارت به هیچ کس ستم نمیورزد» سوره کهف، آیه ۴۹؛ ﴿كَيْفَ يَكُونُ لِلْمُشْرِكِينَ عَهْدٌ عِنْدَ اللَّهِ وَعِنْدَ رَسُولِهِ إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ فَمَا اسْتَقَامُوا لَكُمْ فَاسْتَقِيمُوا لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ﴾«چگونه مشرکان را نزد خداوند و پیامبرش پیمانی تواند بود؟ جز کسانی که با آنها در کنار مسجد الحرام پیمان بستهاید پس تا (در پیمان خود) با شما پایدارند شما نیز (بر پیمان) با آنان پایدار بمانید که خداوند پرهیزگاران را دوست میدارد» سوره توبه، آیه ۷؛ ﴿أَوَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَأَثَارُوا الْأَرْضَ وَعَمَرُوهَا أَكْثَرَ مِمَّا عَمَرُوهَا وَجَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ﴾«آيا در زمين نمىگردند، تا بنگرند كه چگونه بوده است عاقبت كسانى كه پيش از آنها مىزيستهاند؟ كسانى كه توانشان بيشتر بوده است و زمين را به شخم زدن زير و رو كرده و بيشتر از ايشان آبادش ساخته بودند و پيامبرانى با معجزهها بر آنها مبعوث شده بود. خدا به ايشان ستم نمىكرد، آنان خود به خويشتن ستم مى كردند» سوره روم، آیه ۹؛ ﴿تِلْكَ آيَاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَيْكَ بِالْحَقِّ وَمَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْمًا لِلْعَالَمِينَ﴾«اینها آیات خداوند است که آن را به درستی بر تو میخوانیم و خداوند، ستمی برای جهانیان نمیخواهد» سوره آل عمران، آیه ۱۰۸؛ ﴿وَنَضَعُ الْمَوَازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيَامَةِ فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئًا وَإِنْ كَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنَا بِهَا وَكَفَى بِنَا حَاسِبِينَ﴾«و روز رستخیز ترازوهای دادگری را مینهیم، آنگاه بر هیچ کس ستمی نخواهد رفت و اگر (کرداری) همسنگ دانه خردلی باشد آن را (به شمار) خواهیم آورد و ما حسابرسی را بسندهایم» سوره انبیاء، آیه ۴۷؛ ﴿مَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ أَسَاءَ فَعَلَيْهَا وَمَا رَبُّكَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ﴾«هر کس کاری نیک انجام دهد به سود خویش و هر که بد کند به زیان خویش کرده است و پروردگارت بر بندگان ستمکار نیست» سوره فصلت، آیه ۴۶؛ نهج البلاغه، خطبۀ ۱۸۵، ۱۹۱، ۲۱۴؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۳، ص۳۰۶؛ ج۵، ص۵۱؛ پیام قرآن، ج۴، ص۴۳۰ـ۴۲۰.
↑﴿فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ﴾«پس هر کس همسنگ ذرهای نیکی ورزد، آن را خواهد دید، و هر کس همسنگ ذرهای بدی کند، آن را خواهد دید» سوره زلزال، آیه ۷ و ۸