خصائص النبی
متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
- اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل خصائص النبی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- منظور آن دسته از آیاتی است که به بیان اموری میپردازد که مخصوص پیامبر در صفات و یا رسالت و احکام است و نه تنها سایر افراد امت مأمور به پیروی از آن نیستند، بلکه لزوم عمل نمودن به آن، در زمره وظایف خاص انبیای دیگر هم نیست؛ زیرا بنا بر مصلحتی، این حکم تنها برای او است، یا مقام و فضیلتی تنها برای وی خواسته شده است. پیامبران پیشین این ویژگی را به این شکل ندارند. از آنجا که برخی از آیات قرآن حاوی فضائل و خصائصی برای پیامبر اسلام است. بنابراین، موضوع فضائل و خصائص النبی با شخصیت پیامبر و وحی قرآنی ارتباط پیدا میکند. درست است که رسولان الگوی مردم به شمار میروند و سایر مردم باید در اعمال و رفتار خود به آنان تأسی نمایند، اما این خصائص تنها ویژه پیامبر است که ریشه آن آیات قرآنی است که بر اساس وحی ترتیب یافته است.
- ﴿وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَكَ عَسَى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَحْمُودًا﴾[۱] نکته: کلمه «تهجد» از کلمات اصلی آیه میباشد که از «هَجوَد» به معنی خواب است و «فتهجد» به این معنا است که خواب را دور کرد و متهجد کسی است که در شب نماز میخواند. گفته شده یکی از خصائص پیامبر وجوب نماز شب برای پیامبر است. بسیاری از مفسران بر این عقیده هستند که اعطای مقام "محمود "بر پیامبر که هرگاه خداوند واژه "عسی "را به کار میبرد، به معنای راه وصول به مقام محمود با وجوب و لزوم است و اگر "بعث "را نیز به معنای "اقامه "بگیریم، آنگاه چنین معنا میشود که «خداوند تو را در مقامیستوده قرار میدهد، به گونهای که اولین و آخرین خلقت تو را ستایش میکنند؛ زیرا مقام محمود، مقامیاست که تمام ملائکه و انبیا و تمام خلق آن را ستایش میکنند. با توجه به روایات بسیار مراد از مقام محمود "شفاعت "است و چون روایات بیان مصداق هم میکنند، یکی از شئون مقام محمود، شفاعت کبری است که حتی انبیا احتیاج به شفاعت آن حضرت را دارند و این فضیلتی است که خداوند به حضرت رسول عطا کرده است. البته پیامبر خدا تمام تکالیفی را که مسلمانان داشتند، باید اجرا میکرد ولی او تکلیفهای دیگری هم داشت که مخصوص آن حضرت بود که یکی از آنها همین وجوب خواندن نماز شب و تهجد بوده است که علاوه بر این آیه در آیات دیگری نیز به آن اشاره شده است، مانند: ﴿يَا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ﴾[۲] ﴿قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلًا﴾[۳] ﴿نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِيلًا﴾[۴] ﴿أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا﴾[۵] بنابراین نماز شب از نظر مفسران افزون بر وجوب آن بر پیامبر مقدمه رسیدن به مقام محمود بوده است و بدین مضمون روایات بسیاری با سندهای مختلف آوردهاند.[۶]
- ﴿وَمَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَلَا رِكَابٍ وَلَكِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَى مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ * مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ﴾[۷] نکته: "فیء "در آیه شریفه عبارت است از اموالی که بدون جنگ و خونریزی از دشمن گرفته شده باشد و برای رسیدن به آن مشقتی در کار نباشد. کلمه "أنفال "شامل این قسم غنیمت هم میشود و در حقیقت فیء به منزله انفال است. لذا گفته شده، یکی از خصائص اختیار آن از دارایی ساکنان آن قریهها است که عاید پیامبر میگرداند، و او به مصرف خویشاوندان نزدیک، یتیمان، بینوایان و در راه ماندگان قرار میدهد، تا مبادا میان توانگران دست به دست گردد. فرق خمس با فیء در این است که غنیمت جنگهایی که مسلمانان در آن با جنگ به دست نیاوردهاند، همانند غنائم جنگهای مسلحانه نیست که تنها یک پنجم آن در اختیار پیامبر(ص) و سایر نیازمندان قرار گیرد و چهار پنجم از آن جنگجویان باشد، بلکه مطلق آنچه به پیامبر از اهل قریهها رسیده مال منصبی - نه شخصی - رسول خداست.
- ﴿إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ * فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ * إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ﴾[۸] نکته: در آیه اول توجهات خاصه الهی با اعطای کوثر به رسول گرامییاد شده و در آیه دوم وظیفه شکرگزاری و امتنان از این موهبت خاطر نشان گشته و در آیه سوم شماتت دشمن را چون طوق لعنتی بر گردن او استوار و ننگ و عار ابدی را در خانوادۀ او برقرار کرده است. دادن کوثر به پیامبر از خصائص پیامبر شمرده شده و در معنای آن بحث است. برخی کوثر را به معنای ذریه پیامبر - فرزندان فاطمه - دانسته است، چون در آخر سوره کوثر آمده ﴿إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ﴾[۹] و با در نظر گرفتن اینکه جمله مذکور، از باب قصر قلب است، چنین بهدست میآید که سوره کوثر به منظور دلجویی و دلداری رسول اکرم و نقض شماتت دشمن از انقطاع نسل آن بزرگوار نازل شده و جز این منظور دیگری ندارد. (طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ج ۱۰، ص ۴۱۹؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمعالبیان، ج ۱۰، ص ۸۳۷؛ طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان، ج ۲۰، ص ۶۳۸-۶۳۹؛ طیب، سید عبدالحسین، اطیب البیان، ج ۱۴، ص ۲۴۳.) اما نظر مشهور بسیاری از مفسران بر این عقیده است که منظور از "کوثر"خیر کثیر است.[۱۰] این سوره در پاسخ به عاص بن وائل بوده که رسول خدا را به عنوان "ابتر" به معنای بینتیجه (بلاعقب) مورد شماتت قرارداده و این هنگامیبوده است که دوتن از فرزندان ایشان - قاسم و عبدالله - از دنیا رفتند. خداوند نیز برای دلجویی و دلداری آن حضرت این سوره را نازل کرد.[۱۱] از دیگر دلایل مبنی بر این موضوع، جمله ﴿إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ﴾[۱۲] است که در مقام سنت نهادن بوده و با سیاق متکلم معالغیر (ما) آمده و بر عظمت دلالت میکند و نشان دهندۀ فضائل پیامبر اکرم است و چون به منظور دلجویی رسول خدا بوده مطلب را با واژه اعطا که ظاهر در تفکیک است، بیان داشته و فرموده: "ما به تو کوثر عطا کردیم". (طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان، ج ۲۰، ص ۶۳۸-۶۳۹؛ طیب، سید عبدالحسین، اطیب البیان، ج ۱۴، ص ۲۴۳) در حقیقت مفسران تأکید دارند که آیات از این دلالت خالی نیستند که فرزندان فاطمه ذریه رسول خدا هستند و این خود یکی از خبرهای غیبی قرآن است؛ چون همانطور که میبینیم خدای تعالی بعد از درگذشت آن حضرت برکتی در نسل آن جناب قرار داده، بهطوری که در عالم هیچ نسلی معادل آن دیده نمیشود، آن هم با آن همه بلاها که بر سر ذریه آن حضرت وارد آوردند و گروه گروه را کشتند.
- ﴿مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا﴾[۱۳]. نکته: با استناد به آیه برای در نظر داشتن خاتمیت رسول خدا باید به ﴿وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ﴾[۱۴] توجه داشت. که خاتمالنبیین برای پیامبر(ص) خصوصیتی است که تنها مختص به آن حضرت است، آنان در توضیح و تفاوت واژه رسول با واژه نبی آوردهاند رسول یعنی آنکه حامل رسالتی از خدای تعالی به سوی مردم باشد و نبی آن کسی است که حامل خبری از غیب باشد و آن غیب عبارت از دین و حقائق آن است و لازمه این حرف آن است که وقتی نبوتی بعد از رسول خدا(ص) نباشد، قهراً رسالتی هم نخواهد بود.
- ﴿لَا يَحِلُّ لَكَ النِّسَاءُ مِنْ بَعْدُ وَلَا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ وَلَوْ أَعْجَبَكَ حُسْنُهُنَّ إِلَّا مَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ رَقِيبًا﴾[۱۵] نکته: در ذیل آیه: ﴿لا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ وَلَوْ أَعْجَبَكَ حُسْنُهُنَّ﴾[۱۶] به فضیلت و خصیصه دیگری اشاره شده و آن عبارتست از اینکه جایگزینی همسری با همسر دیگر بر پیامبر(ص) از سوی خدا حرام شده است. با توجه به اینکه بر هیچ مرد مسلمانی جایز نیست همزمان بیش از ۴ زن دائمیدر یک زمان بر خود اختیار کند، خداوند با توجه به موقعیت ویژه ایشان، جهت برقراری ارتباط به همه قبائل و طوائف که حتی با زنان میان سال و مسن و کسانی که بیوه بودند ازدواج کرده، تا قانون محدودیت ازدواج پیش آمد، بر پیامبر مقدر فرمود که ایشان در یک زمان همان نه همسر دائمیرا داشته باشند و پس از نزول این آیه، بر ایشان اختیار نمودن همسر دائمیبیش از آن همسر حرام اعلام شد.
- ﴿النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ﴾[۱۷] نکته: مفسران در تفسیر ﴿وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ﴾[۱۸] آوردهاند که در این آیه همسران حضرت به مانند مادران امت نامیده شدهاند، یعنی آنان برای مؤمنان در احترام و حرمت ازدواج مانند مادر هستند و مراد از «امهات مؤمنین» زنان حضرت رسول(ص) هستند و بدین معناست که همسران آن حضرت مادران شمایند و این از دو جنبه است. یکی اینکه:ازدواج زنان پیامبر با مؤمنان، حرام بوده و این حکمیشرعی و مخصوص به آن جناب است. و گواه بر این موضوع، آیه بعد است که به مسأله حرمت نکاح با آنان تصریح نموده و میفرماید «... ﴿وَلَا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَدًا﴾[۱۹].»... از سوی دیگر اینکه احترام آنان همانند مادران حقیقی بر هر فرد مؤمن واجب و لازم است. و لذا کسانی مانند مجلسی این آیه را در باب فضائل و خصائصالنبی آورده است. (مجلسی، محمدتقی، بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۳۰۷).
- ﴿وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى * مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى * وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى * عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى * ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوَى * وَهُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَى * ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى * فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى * فَأَوْحَى إِلَى عَبْدِهِ مَا أَوْحَى﴾[۲۰] نکته: در آغاز سوگند به اختر قرآن، یا پیامبر چون فرود میآید. طبق برخی روایات نجم، قرآن یا رسول خدا است. هر چند کسانی نجم را به معنای ظاهری آن دانسته و منظور از جمله: ﴿إِذَا هَوَى﴾[۲۱] سرازیر شدن آن حضرت است در هنگامیکه به معراج رفته بود. و ظاهر آیه چنین مینماید که مراد از نجم، مطلق جرمهای روشن آسمانی باشد، که سبک بیانی کتاب است که به بسیاری از مخلوقات خود سوگند خورده، از آن جمله به چند عدد از اجرام سماوی از قبیل خورشید، ماه، و سایر ستارگان، و بنابراین، مراد از ﴿وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى﴾[۲۲] سقوط و افتادن آن در کرانه افق برای غروب است. ولی بافت آیه با معنای ظاهری سازگار نیست. بسیاری از مفسران بر این اعتقادند که جمله: ﴿مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى﴾[۲۳] یعنی پیامبر از حق عدول نکرده و از راه هدایت خارج نشده است و مراد از کلمه ﴿صَاحِبِكُمْ﴾[۲۴] رسول خدا است که این آیات ناظر به معراج ایشان است و بسیاری از مستندات روایی نیز، این مطلب را تأیید مینماید.[۲۵] ﴿ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى﴾[۲۶] ضمائرش به جبرئیل بر میگردد؛ و معنای آیه چنین میشود که جبرئیل نزدیک رسول خدا(ص) شد تا با آن جناب به آسمانها عروج کند. اما برخی دیگر میگویند اگر ضمائر به رسول خدا برگردد، معنای آیه چنین میشود که پیامبر به خدای تعالی نزدیک شد و مراحل عروج را طی کرد و قرب خود را زیاد کرد. در تفسیر ﴿فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى﴾[۲۷] آمده که پیامبر در شب معراج به مرتبهای رسید که جز ایشان به آن مرتبه دست نیافته بود، تا آنجا که هیچ ملک مقربی و نه هیچ رسول مرسلی به آن مقام نرسیده بود و نیز خدای تعالی در این باره فرمود: ﴿قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى﴾[۲۸] یعنی بلکه کمتر از دو قوس و این بیان کننده میزان نزدیک شدن پیامبر به خدای تعالی و از خصائص ایشان در مرتبه معراج و کسب مراتب کمال بوده است[۲۹].
پرسشهای وابسته
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ «و پارهای از شب را بدان (نماز شب) بیدار باش که (نمازی) افزون برای توست باشد که پروردگارت تو را به جایگاهی ستوده برانگیزد» سوره اسراء، آیه ۷۹.
- ↑ «ای جامه بر خویش پیچیده» سوره مزمل، آیه ۱.
- ↑ «شب را- جز اندکی- بپای خیز» سوره مزمل، آیه ۲.
- ↑ «نیمیاز آن را یا اندکی از آن (نیمه) را کم کن!» سوره مزمل، آیه ۳.
- ↑ «یا (اندکی) بر آن بیفزای و قرآن را آرام و روشن بخوان» سوره مزمل، آیه ۴.
- ↑ قمی، علی ابن ابراهیم، تفسیر قمی، ج ۲۰، ص ۲۵؛ طبری، ابو جعفر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۱، ص ۹۶؛ طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ج ۶، ص ۵۱۱؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمعالبیان، ج ۱، ص ۱۹۳؛ زمخشری، محمود، الکشاف، ج ۲، ص ۶۸۷؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۳۰۴؛ قرطبی، محمد، الجامع لاحکام القرآن، ج ۱۱، ص ۳۰۸-۳۰۹؛ سیوطی، جلال الدین، الدرالمنثور، ج ۴، ص ۱۹۶-۱۹۷؛ بحرانی، سید هاشم، البرهان، ج ۱، ص ۹۲؛ آلوسی، محمود، روحالمعانی، ج ۸، ص ۱۳۰-۱۳۱؛ طباطبائی، محمدحسین، المیزان، ج ۱۳، ص ۲۴۱؛ طیب، عبدالحسین، اطیب البیان، ج ۸، ص ۲۹
- ↑ «و آنچه خداوند به پیامبرش از (دارایی) آنان (به غنیمت) بازگرداند چیزی نبود که شما برای (به دست آوردن) آن، اسبان و شترانی دوانده باشید ولی خداوند پیامبرانش را بر هر کس بخواهد چیره میگرداند و خداوند بر هر کاری تواناست * آنچه خداوند از (داراییهای) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما میدهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز میدار» سوره حشر، آیه ۶-۷.
- ↑ «ما به تو «کوثر» دادیم * پس برای پروردگارت نماز بگزار و قربانی کن! * بیگمان (دشمن) سرزنشگر تو خود بیپساوند است» سوره کوثر، آیه ۱-۳.
- ↑ «بیگمان (دشمن) سرزنشگر تو خود بیپساوند است» سوره کوثر، آیه ۳.
- ↑ طبری، ابو جعفر، جامع البیان، ج ۳۰، ص ۲۰۹؛ زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ۱۴۰۷، ج ۶، ص ۸۰۶؛ قرطبی، محمد، الجامع لاحکام القرآن، ج ۲۱، ص ۲۱۷؛ سیوطی، جلال الدین، الدرالمنثور، ج ۶، ص ۴۰۲. آلوسی، سید محمود، روحالمعانی، ج ۱۵، ص ۴۷۹
- ↑ قمی، علی ابن ابراهیم، تفسیر قمی، ج ۲، ص ۴۴۵؛ سیوطی، جلال الدین، الدرالمنثور، ج ۶، ص ۴۰۱؛ حویزی، علی بن جمعه، تفسیر نورالثقلین، قم، اسماعیلیان، ۱۴۱۵، ج ۵، ص ۴۴۵.
- ↑ «ما به تو «کوثر» دادیم» سوره کوثر، آیه ۱.
- ↑ «محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه ۴۰.
- ↑ «محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه ۴۰.
- ↑ «پس از این (زنانی که برشمردیم) زنان (دیگر) و (نیز) اینکه همسرانی (تازه) را جایگزین آنان کنی بر تو حلال نیست هر چند زیبایی (خوی) آنان تو را خوش آید؛ مگر آنکه کنیزت باشند و خداوند مراقب هر چیزی است» سوره احزاب، آیه ۵۲.
- ↑ «پس از این (زنانی که برشمردیم) زنان (دیگر) و (نیز) اینکه همسرانی (تازه) را جایگزین آنان کنی بر تو حلال نیست هر چند زیبایی (خوی) آنان تو را خوش آید؛ مگر آنکه کنیزت باشند و خداوند مراقب هر چیزی است» سوره احزاب، آیه ۵۲.
- ↑ «پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و همسران او، مادران ایشانند و خویشاوندان نسبت به یکدیگر در کتاب خداوند از مؤمنان و مهاجران (به ارث) سزاوارترند مگر آنکه بخواهید به وابستگان خود، نیکی ورزید، این (حکم) در کتاب (خداوند) نگاشته است» سوره احزاب، آیه ۶.
- ↑ «پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و همسران او، مادران ایشانند و خویشاوندان نسبت به یکدیگر در کتاب خداوند از مؤمنان و مهاجران (به ارث) سزاوارترند مگر آنکه بخواهید به وابستگان خود، نیکی ورزید، این (حکم) در کتاب (خداوند) نگاشته است» سوره احزاب، آیه ۶.
- ↑ «ای مؤمنان! به خانههای پیامبر وارد نشوید مگر به شما برای (خوردن) خوراک، اجازه دهند- بیآنکه چشم به راه آماده شدن آن (خوراک) باشید- ولی چون فرا خوانده شدید درون روید و چون خوراک خوردید پراکنده شوید و دل به گفت و گو نسپارید که این (کار) پیامبر را آزار می» سوره احزاب، آیه ۵۳.
- ↑ «سوگند به ستاره چون فرو افتد؛ * که همنشین شما گمراه و بیراه نیست * و از سر هوا و هوس سخن نمیگوید * آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی میشود * آن (فرشته) بسیار توانمند به او آموخته است * توانای خردمندی که راست ایستاد * و او در افق فراتر بود * سپس نزدیک شد و فروتر آمد * آنگاه (میان او و پیامبر) به اندازه دو کمان یا نزدیکتر رسید * پس (خداوند) به بنده خود وحی کرد، آنچه وحی کرد» سوره نجم، آیه ۱-۱۰.
- ↑ «سوگند به ستاره چون فرو افتد؛» سوره نجم، آیه ۱.
- ↑ «سوگند به ستاره چون فرو افتد؛» سوره نجم، آیه ۱.
- ↑ «که همنشین شما گمراه و بیراه نیست» سوره نجم، آیه ۲.
- ↑ «بگو: تنها شما را به (سخن) یگانهای اندرز میدهم و آن اینکه: دو تن دو تن و تک تک برای خداوند قیام کنید سپس بیندیشید، در همنشین شما دیوانگی نیست؛ او برای شما جز بیمدهندهای پیش از (رسیدن) عذابی سخت نیست» سوره نجم، آیه ۲.
- ↑ طبری، ابو جعفر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۲۷، ص ۲۲؛؛ سیوطی، جلال الدین، الدرالمنثور، ج ۶، ص ۱۲۱؛ آلوسی، محمود، روحالمعانی، ج ۱۴، ص ۳۵؛ طباطبائی، محمدحسین، المیزان، ج ۱۹، ص ۴۴؛
- ↑ «سپس نزدیک شد و فروتر آمد» سوره نجم، آیه ۸.
- ↑ «آنگاه (میان او و پیامبر) به اندازه دو کمان یا نزدیکتر رسید» سوره نجم، آیه ۹.
- ↑ «آنگاه (میان او و پیامبر) به اندازه دو کمان یا نزدیکتر رسید» سوره نجم، آیه ۹.
- ↑ سعیدیانفر، محمد جعفر و ایازی، سید محمد علی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۴۸۵-۴۹۰.