خصائص النبی در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

منظور آن دسته از آیاتی است که به بیان اموری می‌پردازد که مخصوص پیامبر در صفات و یا رسالت و احکام است و نه تنها سایر افراد امت مأمور به پیروی از آن نیستند، بلکه لزوم عمل نمودن به آن، در زمره وظایف خاص انبیای دیگر هم نیست؛ زیرا بنا بر مصلحتی، این حکم تنها برای او است، یا مقام و فضیلتی تنها برای وی خواسته شده است. پیامبران پیشین این ویژگی را به این شکل ندارند. از آنجا که برخی از آیات قرآن حاوی فضائل و خصائصی برای پیامبر اسلام است. بنابراین، موضوع فضائل و خصائص النبی با شخصیت پیامبر و وحی قرآنی ارتباط پیدا می‌کند. درست است که رسولان الگوی مردم به شمار می‌روند و سایر مردم باید در اعمال و رفتار خود به آنان تأسی نمایند، اما این خصائص تنها ویژه پیامبر است که ریشه آن آیات قرآنی است که بر اساس وحی ترتیب یافته است.

  1. ﴿وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَكَ عَسَى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَحْمُودًا[۱] نکته: کلمه «تهجد» از کلمات اصلی آیه می‌باشد که از «هَجوَد» به معنی خواب است و «فتهجد» به این معنا است که خواب را دور کرد و متهجد کسی است که در شب نماز می‌خواند. گفته شده یکی از خصائص پیامبر وجوب نماز شب برای پیامبر است. بسیاری از مفسران بر این عقیده هستند که اعطای مقام "محمود "بر پیامبر که هرگاه خداوند واژه "عسی "را به کار می‌برد، به معنای راه وصول به مقام محمود با وجوب و لزوم است و اگر "بعث "را نیز به معنای "اقامه "بگیریم، آنگاه چنین معنا می‌شود که «خداوند تو را در مقامی‌ستوده قرار می‌دهد، به گونه‌ای که اولین و آخرین خلقت تو را ستایش می‌کنند؛ زیرا مقام محمود، مقامی‌است که تمام ملائکه و انبیا و تمام خلق آن را ستایش می‌کنند. با توجه به روایات بسیار مراد از مقام محمود "شفاعت "است و چون روایات بیان مصداق هم می‌کنند، یکی از شئون مقام محمود، شفاعت کبری است که حتی انبیا احتیاج به شفاعت آن حضرت را دارند و این فضیلتی است که خداوند به حضرت رسول عطا کرده است. البته پیامبر خدا تمام تکالیفی را که مسلمانان داشتند، باید اجرا می‌کرد ولی او تکلیف‌های دیگری هم داشت که مخصوص آن حضرت بود که یکی از آنها همین وجوب خواندن نماز شب و تهجد بوده است که علاوه بر این آیه در آیات دیگری نیز به آن اشاره شده است، مانند: ﴿يَا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ[۲] ﴿قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلًا[۳] ﴿نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِيلًا[۴] ﴿أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا[۵]. بنابراین نماز شب از نظر مفسران افزون بر وجوب آن بر پیامبر مقدمه رسیدن به مقام محمود بوده است و بدین مضمون روایات بسیاری با سندهای مختلف آورده‌اند[۶].
  2. ﴿وَمَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَلَا رِكَابٍ وَلَكِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَى مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ * مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ[۷] نکته: "فیء"در آیه شریفه عبارت است از اموالی که بدون جنگ و خونریزی از دشمن گرفته شده باشد و برای رسیدن به آن مشقتی در کار نباشد. کلمه "أنفال "شامل این قسم غنیمت هم می‌شود و در حقیقت فیء به منزله انفال است. لذا گفته شده، یکی از خصائص اختیار آن از دارایی ساکنان آن قریه‌ها است که عاید پیامبر می‌گرداند، و او به مصرف خویشاوندان نزدیک، یتیمان، بینوایان و در راه ماندگان قرار می‌دهد، تا مبادا میان توانگران دست به دست گردد. فرق خمس با فیء در این است که غنیمت جنگ‌هایی که مسلمانان در آن با جنگ به دست نیاورده‌اند، همانند غنائم جنگ‌های مسلحانه نیست که تنها یک پنجم آن در اختیار پیامبر (ص) و سایر نیازمندان قرار گیرد و چهار پنجم از آن جنگجویان باشد، بلکه مطلق آنچه به پیامبر از اهل قریه‌ها رسیده مال منصبی ـ نه شخصی ـ رسول خداست.
  3. ﴿إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ * فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ * إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ[۸] نکته: در آیه اول توجهات خاصه الهی با اعطای کوثر به رسول گرامی‌یاد شده و در آیه دوم وظیفه شکرگزاری و امتنان از این موهبت خاطر نشان گشته و در آیه سوم شماتت دشمن را چون طوق لعنتی بر گردن او استوار و ننگ و عار ابدی را در خانوادۀ او برقرار کرده است. دادن کوثر به پیامبر از خصائص پیامبر شمرده شده و در معنای آن بحث است. برخی کوثر را به معنای ذریه پیامبر ـ فرزندان فاطمه ـ دانسته است، چون در آخر سوره کوثر آمده ﴿إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ[۹] و با در نظر گرفتن اینکه جمله مذکور، از باب قصر قلب است، چنین به‌دست می‌آید که سوره کوثر به منظور دلجویی و دلداری رسول اکرم و نقض شماتت دشمن از انقطاع نسل آن بزرگوار نازل شده و جز این منظور دیگری ندارد[۱۰]. اما نظر مشهور بسیاری از مفسران بر این عقیده است که منظور از "کوثر"خیر کثیر است[۱۱]. این سوره در پاسخ به عاص بن وائل بوده که رسول خدا را به عنوان "ابتر" به معنای بی‌نتیجه (بلاعقب) مورد شماتت قرارداده و این هنگامی‌بوده است که دوتن از فرزندان ایشان ـ قاسم و عبدالله ـ از دنیا رفتند. خداوند نیز برای دلجویی و دلداری آن حضرت این سوره را نازل کرد[۱۲]. از دیگر دلایل مبنی بر این موضوع، جمله ﴿إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ[۱۳] است که در مقام سنت نهادن بوده و با سیاق متکلم مع‌الغیر (ما) آمده و بر عظمت دلالت می‌کند و نشان دهندۀ فضائل پیامبر اکرم است و چون به منظور دلجویی رسول خدا بوده مطلب را با واژه اعطا که ظاهر در تفکیک است، بیان داشته و فرموده: "ما به تو کوثر عطا کردیم"[۱۴]. در حقیقت مفسران تأکید دارند که آیات از این دلالت خالی نیستند که فرزندان فاطمه ذریه رسول خدا هستند و این خود یکی از خبرهای غیبی قرآن است؛ چون همان‌طور که می‌بینیم خدای تعالی بعد از درگذشت آن حضرت برکتی در نسل آن جناب قرار داده، به‌طوری که در عالم هیچ نسلی معادل آن دیده نمی‌شود، آن هم با آن همه بلاها که بر سر ذریه آن حضرت وارد آوردند و گروه گروه را کشتند.
  4. ﴿مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا[۱۵]. نکته: با استناد به آیه برای در نظر داشتن خاتمیت رسول خدا باید به ﴿وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ[۱۶] توجه داشت. که خاتم‌النبیین برای پیامبر (ص) خصوصیتی است که تنها مختص به آن حضرت است، آنان در توضیح و تفاوت واژه رسول با واژه نبی آورده‌اند رسول یعنی آن‌که حامل رسالتی از خدای تعالی به سوی مردم باشد و نبی آن کسی است که حامل خبری از غیب باشد و آن غیب عبارت از دین و حقائق آن است و لازمه این حرف آن است که وقتی نبوتی بعد از رسول خدا (ص) نباشد، قهراً رسالتی هم نخواهد بود.
  5. ﴿لَا يَحِلُّ لَكَ النِّسَاءُ مِنْ بَعْدُ وَلَا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ وَلَوْ أَعْجَبَكَ حُسْنُهُنَّ إِلَّا مَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ رَقِيبًا[۱۷] نکته: در ذیل آیه: ﴿لا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ وَلَوْ أَعْجَبَكَ حُسْنُهُنَّ[۱۸] به فضیلت و خصیصه دیگری اشاره شده و آن عبارتست از اینکه جایگزینی همسری با همسر دیگر بر پیامبر (ص) از سوی خدا حرام شده است. با توجه به اینکه بر هیچ مرد مسلمانی جایز نیست همزمان بیش از ۴ زن دائمی‌در یک زمان بر خود اختیار کند، خداوند با توجه به موقعیت ویژه ایشان، جهت برقراری ارتباط به همه قبائل و طوائف که حتی با زنان میان سال و مسن و کسانی که بیوه بودند ازدواج کرده، تا قانون محدودیت ازدواج پیش آمد، بر پیامبر مقدر فرمود که ایشان در یک زمان همان نه همسر دائمی‌را داشته باشند و پس از نزول این آیه، بر ایشان اختیار نمودن همسر دائمی‌بیش از آن همسر حرام اعلام شد.
  6. ﴿النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ[۱۹] نکته: مفسران در تفسیر ﴿وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ[۲۰] آورده‌اند که در این آیه همسران حضرت به مانند مادران امت نامیده شده‌اند، یعنی آنان برای مؤمنان در احترام و حرمت ازدواج مانند مادر هستند و مراد از «امهات مؤمنین» زنان حضرت رسول (ص) هستند و بدین معناست که همسران آن حضرت مادران شمایند و این از دو جنبه است. یکی اینکه:ازدواج زنان پیامبر با مؤمنان، حرام بوده و این حکمی‌شرعی و مخصوص به آن جناب است. و گواه بر این موضوع، آیه بعد است که به مسأله حرمت نکاح با آنان تصریح نموده و می‌فرماید «... ﴿وَلَا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَدًا[۲۱].»... از سوی دیگر اینکه احترام آنان همانند مادران حقیقی بر هر فرد مؤمن واجب و لازم است. و لذا کسانی مانند مجلسی این آیه را در باب فضائل و خصائص‌النبی آورده است. (مجلسی، محمدتقی، بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۳۰۷).
  7. ﴿وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى * مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى * وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى * عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى * ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوَى * وَهُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَى * ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى * فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى * فَأَوْحَى إِلَى عَبْدِهِ مَا أَوْحَى[۲۲] نکته: در آغاز سوگند به اختر قرآن، یا پیامبر چون فرود می‌آید. طبق برخی روایات نجم، قرآن یا رسول خدا است. هر چند کسانی نجم را به معنای ظاهری آن دانسته و منظور از جمله: ﴿إِذَا هَوَى[۲۳] سرازیر شدن آن حضرت است در هنگامی‌که به معراج رفته بود. و ظاهر آیه چنین می‌نماید که مراد از نجم، مطلق جرم‌های روشن آسمانی باشد، که سبک بیانی کتاب است که به بسیاری از مخلوقات خود سوگند خورده، از آن جمله به چند عدد از اجرام سماوی از قبیل خورشید، ماه، و سایر ستارگان، و بنابراین، مراد از ﴿وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى[۲۴] سقوط و افتادن آن در کرانه افق برای غروب است. ولی بافت آیه با معنای ظاهری سازگار نیست. بسیاری از مفسران بر این اعتقادند که جمله: ﴿مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى[۲۵] یعنی پیامبر از حق عدول نکرده و از راه هدایت خارج نشده است و مراد از کلمه ﴿صَاحِبِكُمْ[۲۶] رسول خدا است که این آیات ناظر به معراج ایشان است و بسیاری از مستندات روایی نیز، این مطلب را تأیید می‌نماید.[۲۷] ﴿ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى[۲۸] ضمائرش به جبرئیل بر می‌گردد؛ و معنای آیه چنین می‌شود که جبرئیل نزدیک رسول خدا (ص) شد تا با آن جناب به آسمان‌ها عروج کند. اما برخی دیگر می‌گویند اگر ضمائر به رسول خدا برگردد، معنای آیه چنین می‌شود که پیامبر به خدای تعالی نزدیک شد و مراحل عروج را طی کرد و قرب خود را زیاد کرد. در تفسیر ﴿فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى[۲۹] آمده که پیامبر در شب معراج به مرتبه‌ای رسید که جز ایشان به آن مرتبه دست نیافته بود، تا آنجا که هیچ ملک مقربی و نه هیچ رسول مرسلی به آن مقام نرسیده بود و نیز خدای تعالی در این باره فرمود: ﴿قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى[۳۰] یعنی بلکه کمتر از دو قوس و این بیان کننده میزان نزدیک شدن پیامبر به خدای تعالی و از خصائص ایشان در مرتبه معراج و کسب مراتب کمال بوده است[۳۱].

احکام و فضائل ویژه پیامبر

«خصائص» جمع «خصیصه» و در لغت به معنای ویژگی، صفت، حالت خاص کسی یا چیزی[۳۲] و آنچه به شخص یا شیئی اختصاص داشته و دیگری در آن مشارکت ندارد[۳۳] آمده است. «النبی» به معنای خبر دهنده از غیب یا از خدا[۳۴] از ریشه «ن ـ ب ـ أ» به معنای خبر[۳۵] یا از ریشه «ن ـ ب ـ و» به معنای بلندی و برتری داشتن است[۳۶] و «خصائص النبی» که به آن «اختصاصات النبی»[۳۷] و «اختصاصات الرسول»[۳۸] نیز گفته شده، در اصطلاح، احکام و فضایل ویژه پیامبر اسلام(ص)‌اند و دیگران در آنها مشارکت ندارند[۳۹]. این خصایص به دو قسم تشریعی و تکوینی یا فقهی و فضائل[۴۰] بخش شده‌اند. برخی نیز این خصائص را به ۵ قسم احکام تکلیفی، امور خُلقی، فضایل دنیایی، معجزات و مزایای آخرتی قسمت کرده‌اند[۴۱]. تشریعات و احکام فقهی نیز به تخفیفات و تغلیظات[۴۲] یا واجبات، محرّمات و مباحات[۴۳] یا سه قسم مذکور به همراه کراهات بخش شده‌اند[۴۴]. عده‌ای خصائص‌النبی را به خصائص مطلق که هیچ‌یک از دیگر مخلوقات، حتی پیامبران الهی در آنها با پیامبر اسلام(ص) مشارکت ندارند و به خصائص نسبی که برخی از پیامبران نیز در آنها با آن حضرت مشارکت دارند قسمت کرده‌اند[۴۵]. این تقسیم برخلاف معنای لغوی و اصطلاحی این موضوع است و پذیرفته نیست.

قرآن کریم از خصائص پیامبر(ص) با تعبیرات مختلفی یاد کرده است؛ مانند ﴿خَالِصَةًۭ لَّكَ مِن دُونِ ٱلْمُؤْمِنِينَ[۴۶]، ﴿نَافِلَةً لَكَ[۴۷] و ﴿لَا يَحِلُّ لَكَ النِّسَاءُ مِنْ بَعْدُ[۴۸] افزون بر این، در آیاتی دیگر از برخی احکام و ویژگی‌ها برای آن حضرت، همچون وجوب آزاد گذاشتن همسران میان طلاق و تداوم همسری: ﴿يَـٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِىُّ قُل لِّأَزْوَٰجِكَ إِن كُنتُنَّ تُرِدْنَ ٱلْحَيَوٰةَ ٱلدُّنْيَا وَزِينَتَهَا فَتَعَالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَأُسَرِّحْكُنَّ سَرَاحًۭا جَمِيلًا[۴۹]، نانویسا بودن: ﴿وَلَا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ[۵۰]، خاتمیت نبوت: ﴿وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ[۵۱] و... یاد شده است که بر اساس برخی روایات و دیدگاه مفسران، از خصائص آن حضرت به شمار می‌روند. در این آیات و مانند آنها قرآن کریم از برخی خصائص فقهی و غیر فقهی پیامبر(ص)، حکمت این ویژگی‌ها و برخی مباحث دیگر سخن به میان آورده است.[۵۲].

ضرورت بررسی خصایص النبی

برخی با این استدلال که خصائص پیامبر(ص) ویژه شخص ایشان‌اند و نمی‌توان از آنها حکم یا مطلبی درباره دیگران برداشت کرد، بررسی خصائص‌النبی را ناسودمند دانسته‌اند[۵۳]؛ اما در مقابل، بیشتر عالمان اسلامی این امر را مباح شمرده[۵۴] و برخی نیز به جهت آثار و فوائد این موضوع، آن را مستحب حتی واجب دانسته‌اند[۵۵]. پاره‌ای از مهم‌ترین این آثار و فوائد بدین شرح‌اند.

  1. فزونی شناخت شخصیت پیامبر: که بر اساس آیات قرآن و روایات فراوان[۵۶] امری پسندیده است.
  2. تمایز تکالیف خاص پیامبر: و پیروان آن حضرت؛ زیرا بی‌بررسی این امر، شاید بسیاری از روی ناآگاهی و با توجه به اصل اشتراک تکالیف و وجوب تأسی به پیامبر(ص)، به احکام اختصاصی آن حضرت عمل کنند، در حالی که عمل به این احکام جز برای ایشان جایز نیست؛ نیز ممکن است برخی براثر ناآگاهی، احکامی را از اختصاصات پیامبر(ص) به شمار آورده و عمل به آنها را وانهند، در حالی که آن احکام وظیفه عملی همگان‌اند[۵۷].[۵۸].

حکمت خصایص النبی

برپایه برخی آیات قرآن، همه انسان‌ها از جمله پیامبر(ص) در تکلیف داشتن و بهره‌مندی از رحمت و فضل الهی اشتراک دارند. آیات اشتراک تکالیف، مانند آیاتی که پیامبر(ص) را الگوی همه انسان‌ها می‌دانند: ﴿لَّقَدْ كَانَ لَكُمْ فِى رَسُولِ ٱللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌۭ لِّمَن كَانَ يَرْجُوا۟ ٱللَّهَ وَٱلْيَوْمَ ٱلْـَٔاخِرَ وَذَكَرَ ٱللَّهَ كَثِيرًۭا[۵۹]؛ زیرا آن حضرت هنگامی می‌تواند اسوه انسان‌ها باشد که دیگران با ایشان در تکالیف اشتراک داشته باشند[۶۰] و نظیر آیاتی که همه پیروان شرایع الهی را مخاطب و مشمول برخی تکالیف می‌خوانند؛ مانند ﴿يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ كُتِبَ عَلَيْكُمُ ٱلصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى ٱلَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ[۶۱] و آیاتی که فضل الهی را شامل همه عالمیان می‌دانند؛ همچون ﴿وَلَـٰكِنَّ ٱللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى ٱلْعَـٰلَمِينَ[۶۲]؛ ولی در مواردی خدا برخی انسان‌ها از جمله پیامبر(ص) را بر دیگران برتری داده است: ﴿فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍۢ مِّنْهُم[۶۳] و برای آن حضرت برخی تکالیف و فضایل خاص برمی‌شمرد که دیگران در آنها با ایشان مشارکت ندارند. این امر، حکمت‌هایی دارد که برخی را برمی‌شمریم.

  1. ارتقا درجه و شان: از جمله حکمت‌های مهم خصائص پیامبر(ص) اعطای برخی مقامات و ارتقاء درجه آن حضرت بوده است[۶۴]، چنان‌که در آیه ۷۹ اسراء اعطای مقام محمود به پیامبر در گرو اقامه نماز شب ایشان است: ﴿وَمِنَ ٱلَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِۦ نَافِلَةًۭ لَّكَ عَسَىٰٓ أَن يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًۭا مَّحْمُودًۭا[۶۵]. در روایات و کلمات مفسران، مقام محمود در آیه به مقام شفاعت در قیامت تفسیر شده است[۶۶].
  2. گشایش و محدودیت‌زدایی در انجام دادن رسالت: بی‌تردید، تشریع هریک از تکالیف، گونه‌ای محدودیت برای مکلف در پی دارد و از انجام دادن بسیاری از کارها باز می‌دارد، از این رو خدا برخی تکالیف و احکام را از عهده پیامبر(ص) برداشت و در این خصوص احکام ویژه‌ای برای آن حضرت قرار داد، تا بهتر بتواند رسالت الهی خویش را انجام دهد؛ از جمله می‌توان از جواز ازدواج با بیش از ۴ همسر[۶۷] و جواز ازدواجِ بدون پرداخت مهریه با صیغه ایجاب «وهبتُ»...[۶۸] یاد کرد: ﴿يَـٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِىُّ إِنَّآ أَحْلَلْنَا لَكَ أَزْوَٰجَكَ ٱلَّـٰتِىٓ ءَاتَيْتَ أُجُورَهُنَّ وَمَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ مِمَّآ أَفَآءَ ٱللَّهُ عَلَيْكَ وَبَنَاتِ عَمِّكَ وَبَنَاتِ عَمَّـٰتِكَ وَبَنَاتِ خَالِكَ وَبَنَاتِ خَـٰلَـٰتِكَ ٱلَّـٰتِى هَاجَرْنَ مَعَكَ وَٱمْرَأَةًۭ مُّؤْمِنَةً إِن وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِىِّ إِنْ أَرَادَ ٱلنَّبِىُّ أَن يَسْتَنكِحَهَا خَالِصَةًۭ لَّكَ مِن دُونِ ٱلْمُؤْمِنِينَ قَدْ عَلِمْنَا مَا فَرَضْنَا عَلَيْهِمْ فِىٓ أَزْوَٰجِهِمْ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَـٰنُهُمْ لِكَيْلَا يَكُونَ عَلَيْكَ حَرَجٌۭ وَكَانَ ٱللَّهُ غَفُورًۭا رَّحِيمًۭا[۶۹] این دو حکم سبب گردیدند که آن حضرت بتواند با شماری از زنان قبایل گوناگون ازدواج کند و از این رهگذر، پایه‌های حکومت نوپای اسلامی را استحکام بخشد[۷۰].
  3. تکریم و تعظیم ویژه پیامبر: خدای سبحان به پیامبر(ص) با القاب خاص[۷۱] مانند ﴿يَـٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِىُّ[۷۲] و ﴿يَـٰٓأَيُّهَا ٱلرَّسُولُ[۷۳] خطاب کرده، در حالی که از دیگر پیامبران با نام یاد کرده است؛ نظیر ﴿يَـٰنُوحُ[۷۴] و ﴿يَـٰٓإِبْرَٰهِيمُ[۷۵] و بازداشتن مسلمانان از ازدواج با همسران پیامبر(ص) پس از وفات آن حضرت: ﴿وَلَآ أَن تَنكِحُوٓا۟ أَزْوَٰجَهُۥ مِنۢ بَعْدِهِۦٓ أَبَدًا[۷۶] حفظ کرامت و احترام پیامبر(ص) و همسرانش بوده است[۷۷]. نزول آیه اخیر بدان سبب بود که برخی مسلمانان می‌خواستند چنان کنند[۷۸].[۷۹].

گستره و مصادیق خصایص النبی

خصائص پیامبر اسلام(ص) حوزه‌های مختلف و مصادیقی دارد. بخشی از این خصائص احکام فقهی و قسمتی دیگر فضائل و کرامات آن حضرت هستند.

احکام فقهی نیز گاهی وظیفه‌ای ثابت برای شخص پیامبر(ص) هستند؛ مانند وجوب اقامه نماز شب و حرمت طلاق همسران در زمانی خاص؛ و گاهی وظیفه دیگران در برابر آن حضرت‌اند؛ نظیر وجوب تکریم ویژه آن پیامبر(ص) و حرمت ازدواج مسلمانان با همسران ایشان پس از وفات آن حضرت؛ همچنین فضائل رسول خدا(ص) گاه در عالم پیش از دنیاست؛ مثل برخورداری از نخستین مقام تسلیم در عالم ذر و گاه در نشئه دنیاست؛ مانند خاتمیت نبوت و جاودانگی رسالت آن حضرت و گاه در جهان آخرت است؛ نظیر برخورداری از مقام شفاعت کبرا در قیامت.

درباره شمار و مصادیق این خصائص نیز عالمان اسلامی اعداد و مصادیق متفاوتی بیان کرده‌اند: فقیهان بیشتر به نقل خصائص فقهی آن حضرت بسنده کرده و برخی نزدیک ۱۵ خصیصه[۸۰] و بعضی شمار بیشتری برشمرده[۸۱] و دسته‌ای، افزون بر ذکر خصائص فقهی، به شماری از فضائل آن حضرت نیز در منابع فقهی خود اشاره کرده‌اند[۸۲]. برخی از مؤلفان در این زمینه تألیفات مستقلی را پدید آورده و خصائص فراوان یاد کرده‌اند که گاه از ۱۰۰ ویژگی می‌گذرد[۸۳] و بعضی نیز با ذکر پاره‌ای از خصائص پیامبر(ص) خصائص آن حضرت را بیشمار دانسته و معتقدند که بشر با توان محدود خود به فهم همه آنها توانا نیست[۸۴]. مهم‌ترین خصائصی که برای پیامبر اسلام(ص) ثابت شده یا برخی ادعا کرده‌اند در دو بخش جداگانه سامان می‌یابند.[۸۵].

خصایص تشریعی

برای پیامبر(ص) شماری خصائص فقهی برشمرده‌اند که نتیجه آن وجوب، حرمت، اباحه و کراهت برخی امور برای خصوص آن حضرت است.

واجبات اختصاصی پیامبر

مهم‌ترین آنها بدین شرح‌اند:

  1. وجوب تهجد (شب زنده داری): دلیل وجوب آن فرمان الهی در آیه ۷۹ اسراء است: ﴿وَمِنَ ٱلَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِۦ نَافِلَةًۭ لَّكَ عَسَىٰٓ أَن يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًۭا مَّحْمُودًۭا[۸۶]. مراد از تهجد در این آیه خواندن نماز شب است[۸۷]. واژه «نافِلَةً لَکَ» در آیه به معنای زیادت این عمل بر واجبات دیگر است[۸۸]. برای وجوب نماز شب بر پیامبر(ص) به آیات ﴿يَا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ * قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلًا * نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِيلًا * أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا[۸۹] و روایات اسلامی[۹۰] نیز استناد شده است[۹۱]. برخی معتقدند که حکم یادشده به صدر اسلام اختصاص داشته و پس از مدتی نسخ و نماز شب بر پیامبر(ص) همانند مسلمانان مستحب گردید[۹۲]؛ اما این دیدگاه منافی با شماری از روایات[۹۳] و مخالف نظر مشهور فقیهان شیعه[۹۴] و اهل تسنن[۹۵] است که تهجد را بر آن حضرت تا پایان عمر واجب دانسته‌اند.
  2. وجوب نماز وتر: به نظر برخی، آیات ۷۹ اسراء[۹۶] و ۲ مزّمّل[۹۷] بر وجوب اقامه نماز وتر بر پیامبر(ص) دلالت دارند؛ زیرا وتر از مصادیق تهجد است، ازاین رو آیات یاد شده شامل این نماز می‌شوند[۹۸]. در روایات شیعه[۹۹] و اهل تسنن[۱۰۰] نیز افزودن بر شب زنده داری به شکل ویژه بر وجوب نماز وتر بر آن حضرت و استحباب آن بر دیگران تصریح شده است. برخی با این استدلال که رسول خدا(ص) این نماز را سوار بر مرکب در سفر اقامه می‌کرد، به عدم وجوب آن معتقد شده‌اند[۱۰۱] که در پاسخ گفته شده که این نماز تنها در غیر سفر بر ایشان واجب بوده؛ یا اقامه نماز وتر در حالت سوار بر مرکب نیز از اختصاصات پیامبر(ص) بوده است[۱۰۲]. در مقابل، ابوحنیفه با استناد به احادیث، این عمل را بر همه واجب دانسته است[۱۰۳].
  3. وجوب قربانی (الاضحیه): اضحیه، حیوانی است که روز عید قربان و دو روز پس از آن قربانی می‌شود[۱۰۴] که به فتوای مشهور فقهای امامیه[۱۰۵] و بسیاری از فقهای اهل تسنن[۱۰۶] بر همه مسلمانانی که در مراسم حج شرکت نکرده‌اند، مستحب و به نظر برخی مستحب مؤکد است[۱۰۷]؛ ولی بر پیامبر اکرم(ص) واجب و از خصایص آن حضرت شمرده شده است[۱۰۸]. دلیل وجوب به دیده بعضی آیه ۲ کوثر است که ایشان را به قربانی کردن فرمان داده است: ﴿فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَٱنْحَرْ[۱۰۹]؛ با استدلال به روایت نبوی و اینکه مخاطب آیه تنها پیامبر(ص) و «وانحَر» امر است که بر وجوب دلالت دارد[۱۱۰]. دلیل دیگر، روایتی از خود آن حضرت است که این عمل را بر خود واجب و بر مسلمانان مستحب شمرد[۱۱۱]. گرچه وجوب اضحیه را از آیات ﴿قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ * لَا شَرِيكَ لَهُ وَبِذَلِكَ أُمِرْتُ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ[۱۱۲] نیز می‌توان دریافت؛ با این توضیح که «نسک» به معنای قربانی نیز آمده است[۱۱۳]، چنان که روایات اهل بیت نیز مؤید این برداشت‌اند[۱۱۴]، عده‌ای این عمل را از خصائص پیامبر(ص) ندانسته و گفته‌اند: هرچند از آیات ذکر شده وجوب اضحیه بر پیامبر(ص) برداشت می‌شود، با استناد به امر در آیه ۱۵۸ اعراف[۱۱۵] که مسلمانان را به پیروی از حضرت فرمان داده است: ﴿وَٱتَّبِعُوهُ می‌توان وجوب این عمل را بر دیگران نیز ثابت دانست[۱۱۶].
  4. وجوب مخیر ساختن همسران میان تداوم زناشویی و طلاق: آیات ۲۸ ـ ۲۹ احزاب پیامبر(ص) را به این تخییر فرمان داده‌اند[۱۱۷]: ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوَاجِكَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا فَتَعَالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَأُسَرِّحْكُنَّ سَرَاحًا جَمِيلًا * وَإِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالدَّارَ الْآخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِنَاتِ مِنْكُنَّ أَجْرًا عَظِيمًا[۱۱۸]. در شأن نزول این آیات نقل شده است که برخی از زنان رسول خدا(ص) با درخواست اموال دنیایی و نفقه بیشتر اسباب آزار آن حضرت را فراهم کردند که آیات یادشده نازل شدند[۱۱۹]. برخی گفته‌اند: از آنجا که آن حضرت زندگی فقیرانه‌ای را برای خود برگزیده بود، به این حکم مأمور گردید تا زنان او به گذراندن زندگی فقیرانه واداشته نشوند[۱۲۰]. در زمان نزول آیات مذکور ایشان ۹ همسر داشتند[۱۲۱] که در پی ابلاغ این حکم، همه آنها ادامه همسری با پیامبر(ص) را برگزیدند[۱۲۲]. بعضی گفته‌اند تنها یکی از زنان آن حضرت به نام فاطمه بنت ضحاک دنیا را برگزید که پیامبر از او جدا شد[۱۲۳]. برخی نیز معتقدند این حکم بر رسول خدا(ص) مستحب بوده است[۱۲۴].
  5. وجوب انکار منکر: بسیاری از فقیهان وجوب انکار منکر را از احکام ویژه پیامبر(ص) دانسته‌اند[۱۲۵]. دلیل آن، آیه ۹۴ حجر است که پیامبر(ص) را به آشکار کردن مأموریت خود و بی‌اعتنایی به مشرکان فرمان داده است: ﴿فَٱصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ ٱلْمُشْرِكِينَ[۱۲۶]. دلیل دیگر، آن است که سکوت آن حضرت در برابر منکر با توجه به جایگاه خاص پیامبر(ص) در حکم تأیید و جواز ارتکاب منکر از سوی خدا به شمار می‌رود[۱۲۷]. برخی با توجه به آیات و روایاتی که این تکلیف را بر همگان واجب می‌دانند گفته‌اند: علت اختصاصی بودن این تکلیف بر پیامبر(ص) آن است که وجوب نهی و تغییر منکر بر آن حضرت عینی و بر دیگران کفایی است؛ یا اظهار ناراحتی از منکر بر پیامبر(ص) واجب و بر دیگران واجب نیست؛ یا اینکه در صورت خوف، وجوب تنها از عهده دیگران ساقط می‌شود نه پیامبر(ص)؛ زیرا خدا حفظ آن حضرت از خطرها را ضمانت کرده است: ﴿وَٱللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ ٱلنَّاسِ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَهْدِى ٱلْقَوْمَ ٱلْكَـٰفِرِينَ[۱۲۸][۱۲۹]؛ ولی توجیهات یاد شده صحیح نبوده و اختصاصی بودن این تکلیف را برای پیامبر(ص) ثابت نمی‌کنند، چون سکوت امام معصوم نیز سبب تقریر و تأیید احکام الهی می‌گردد و اگر از آن جواز ارتکاب منکر برداشت شود، جایز نمی‌باشد[۱۳۰]. افزون بر این، انکار منکر در مواردی از جمله آنجا که دین در خطر باشد حتی در صورت خطر جانی نیز بر دیگران واجب است[۱۳۱]. وعده حفاظت یاد شده در آیه ۶۷ مائده[۱۳۲] نیز در مورد خاص، یعنی اعلان جانشینی علی(ع) برای پیامبر(ص) بوده که بیان آن خطراتی را برای آن حضرت در پی داشته است[۱۳۳]، از این‌رو این حفظ الهی شامل موارد دیگر نمی‌شود.
  6. وجوب استقامت در برابر دشمن نیرومند: برخی پایداری پیامبر(ص) در برابر دشمن را، هرچند شمار آنان بسیار باشد، بر آن حضرت واجب شمرده‌اند[۱۳۴]،؛ چراکه خدا در آیات فراوان پیروزی بر دشمن را به آن حضرت وعده داده[۱۳۵] و افزون بر این، حفاظت از جان ایشان در برابر دیگران را ضمانت کرده است: ﴿وَٱللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ ٱلنَّاسِ، از این رو دشمن نمی‌تواند گزندی به پیامبر(ص) برساند[۱۳۶]؛ لیکن این حکم نیز از اختصاصات پیامبر نبوده و ادله یاد شده این مدعا را ثابت نمی‌کنند؛ زیرا وعده پیروزی خدا ویژه پیامبر نیست و به دیگر پیامبران الهی و مؤمنان نیز وعده داده شده است: ﴿إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ فِى ٱلْحَيَوٰةِ ٱلدُّنْيَا وَيَوْمَ يَقُومُ ٱلْأَشْهَـٰدُ[۱۳۷]
  7. وجوب نیکی در برابر بدی: چون خدا در آیاتی آن حضرت را به این عمل فرمان داده است: ﴿ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ[۱۳۸] و امر در این آیات بر وجوب دلالت دارد[۱۳۹]. برخی واجب بودن این حکم بر پیامبر(ص) را تنها در برابر مسلمانان دانسته و معتقدند این حکم درباره کافران با آیات قتال نسخ شده است[۱۴۰]؛ ولی این حکم نیز از اختصاصات آن حضرت نیست؛ زیرا در ادامه آیه ۳۴ فصّلت[۱۴۱]، قرآن این خصلت را ویژگی همه صابران و دارندگان بهره عظیم معنوی دانسته است: ﴿وَمَا يُلَقَّىٰهَآ إِلَّا ٱلَّذِينَ صَبَرُوا۟ وَمَا يُلَقَّىٰهَآ إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِيمٍۢ[۱۴۲] افزون بر این، برپایه آیاتی دیگر، حکم فقهی در این موارد جواز پاسخ دادن بدی با بدی است: ﴿وَجَزَٰٓؤُا۟ سَيِّئَةٍۢ سَيِّئَةٌۭ مِّثْلُهَا فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُۥ عَلَى ٱللَّهِ إِنَّهُۥ لَا يُحِبُّ ٱلظَّـٰلِمِينَ[۱۴۳] و حکم یاد شده در آیات یاد شده حکمی اخلاقی است و بر فرض وجوب، در موردی است که این عمل سبب سوء استفاده و تجرّی دیگران به گناه نشود.
  8. وجوب استعاذه هنگام خواندن قرآن: برخی دلیل این حکم را آیه ﴿فَإِذَا قَرَأْتَ ٱلْقُرْءَانَ فَٱسْتَعِذْ بِٱللَّهِ مِنَ ٱلشَّيْطَـٰنِ ٱلرَّجِيمِ[۱۴۴] دانسته‌اند؛ با این استدلال که امر ﴿فَٱسْتَعِذْ وجوب را می‌رساند و چون هیچ‌یک از فقیهان وجوب آن را برای دیگران ثابت ندانسته‌اند، احتمال دارد وجوب تنها در مورد پیامبر(ص) ثابت باشد[۱۴۵]؛ ولی این آیه نیز به حضرت اختصاص ندارد، بلکه امت ایشان را نیز دربرمی‌گیرد؛ مؤیدش روایاتی است که در آنها از اشتراک دیگران در این حکم با آن حضرت سخن به میان آمده است[۱۴۶]. افزون بر این براساس فتوای بسیاری از فقیهان شیعه[۱۴۷] و اهل‌تسنن[۱۴۸]امر در آیه یاد شده استحباب را می‌رساند، چنان‌که روایات متعددی نیز از واجب نبودن استعاذه بر همگان خبر داده‌اند[۱۴۹].
  9. وجوب مشورت با خردمندان: مستندش آیه ۱۵۹ آل عمران[۱۵۰] است که پیامبر(ص) را به مشورت با دیگران مأمور کرده است[۱۵۱]: «وشاوِرهُم فِی الاَمرِ»؛ اما در مورد حیطه وجوب مشورت آن حضرت، آرای متفاوتی هست: برخی گفته‌اند: پیامبر تنها باید در موضوع جنگ مشورت کند[۱۵۲] و بعضی تطبیق احکام شرعی بر موضوعات و مصادیق آن و برخی همه امور دینی و دنیایی را محدوده مشورت آن حضرت دانسته‌اند[۱۵۳]؛ اما این مورد نیز نمی‌تواند از اختصاصات پیامبر(ص) باشد؛ زیرا اگر امر در آیه وجوب مولوی باشد ویژه آن حضرت نیست، بلکه به حکم ادله اشتراک احکام، دیگران نیز با ایشان شریک‌اند.

افزون بر این، حکم یاد شده بر پیامبر واجب شرعی نبود، چون آن حضرت دارای عصمت و عقل کامل بود، در نتیجه به مشاوره با دیگران نیازی نداشت، پس به جهت اهدافی خاص، مانند نهادینه کردن سنت مشاوره[۱۵۴]، آموزش حاکمان و ترغیب آنان به مشورت با دیگران[۱۵۵]. یا دلجویی و به دست آوردن قلوب مسلمانان است[۱۵۶]. برپایه روایتی نیز پس از نزول آیه مشورت، آن حضرت، خدا و رسول را از مشورت بی‌نیاز و توصیه به آن را به سبب رحمت خدا بر امت دانست[۱۵۷]. افزون بر موارد ذکر شده، برخی با استناد به روایات، امور دیگری را، همچون مسواک زدن[۱۵۸]، گزاردنِ دو رکعت نافله صبح[۱۵۹]، قضای دین میت معسر[۱۶۰]. و ۷۰ مرتبه استغفار کردن در روز[۱۶۱]، از واجبات اختصاصی پیامبر(ص) شمرده‌اند.[۱۶۲].

محرمات اختصاصی پیامبر

مهم‌ترین احکام تحریمی خاص پیامبر(ص) بدین شرح است:

  1. حرمت ازدواج با غیر همسران موجود: مستند این حکم آیه ۵۲ احزاب است که پیامبر(ص) را از ازدواج با زنان دیگر یا جایگزینی زنان موجود بازداشته است: ﴿لَّا يَحِلُّ لَكَ ٱلنِّسَآءُ مِنۢ بَعْدُ وَلَآ أَن تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَٰجٍۢ وَلَوْ أَعْجَبَكَ حُسْنُهُنَّ إِلَّا مَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ وَكَانَ ٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَىْءٍۢ رَّقِيبًۭا[۱۶۳]. این حکم اختصاصی هنگامی تشریع شد که زنان پیامبر(ص) زندگی فقیرانه با آن حضرت را بر جدایی از ایشان برگزیدند[۱۶۴]. علل دیگری نیز برای این حکم بیان شده است[۱۶۵]. برخی معتقدند حکم یاد شده با نزول آیه ۵۰ احزاب: ﴿يَـٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِىُّ إِنَّآ أَحْلَلْنَا لَكَ أَزْوَٰجَكَ ٱلَّـٰتِىٓ ءَاتَيْتَ أُجُورَهُنَّ[۱۶۶] نسخ شده است. هرچند پیامبر(ص) پس از نزول این آیه با زنی دیگر ازدواج نکرد[۱۶۷]؛ این دیدگاه صحیح نیست؛ زیرا ظاهر آیات نشان می‌دهد که آیه ۵۰ احزاب پیش از آیه ۵۲ این سوره نازل شده است، در حالی که دلیل ناسخ باید متأخر از دلیل منسوخ باشد[۱۶۸]. افزون بر این، نسخ دلیل قطعی می‌خواهد که در دست نیست. برخی با استناد به روایاتی[۱۶۹] از اهل بیت(ع) که زنان در آیه ۵۲ احزاب[۱۷۰] را همان زنانی دانسته که در آیه ۲۳ نساء[۱۷۱] بر همگان حرام شده، گفته‌اند که ازدواج پیامبر(ص) با غیر همسران موجود از اساس حرام نشده است تا نیازمند نسخ باشد[۱۷۲].
  2. حرمت ازدواج با زنان اهل کتاب: مطلق ازدواج ـ یا ازدواج موقت[۱۷۳] ـ با زنان اهل کتاب برای مسلمانان حلال است: ﴿ٱلْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ ٱلطَّيِّبَـٰتُ وَطَعَامُ ٱلَّذِينَ أُوتُوا۟ ٱلْكِتَـٰبَ حِلٌّۭ لَّكُمْ وَطَعَامُكُمْ حِلٌّۭ لَّهُمْ وَٱلْمُحْصَنَـٰتُ مِنَ ٱلْمُؤْمِنَـٰتِ وَٱلْمُحْصَنَـٰتُ مِنَ ٱلَّذِينَ أُوتُوا۟ ٱلْكِتَـٰبَ...[۱۷۴]؛ لیکن بر پیامبر(ص) حرام شمرده شده است[۱۷۵]؛ به دلیل آیه ۶احزاب که همسران ایشان را در حکم مادران مؤمنان دانسته است: ﴿وَأَزْوَٰجُهُۥٓ أُمَّهَـٰتُهُمْ[۱۷۶] و زنان کافر برای قرار گرفتن در زمره مادران مؤمنان شایستگی ندارند[۱۷۷]. به آیه ﴿إِنَّمَا ٱلْمُشْرِكُونَ نَجَسٌۭ...[۱۷۸] نیز بر این حکم استناد شده است[۱۷۹]. برخی نیز مقام و جایگاه پیامبر(ص) را مانع این امر دانسته و گفته‌اند: شرافت آن حضرت برتر از آن است که نسل خود را در رحم کافر نهد[۱۸۰]. از میان ادله ذکر شده، آیه ۲۸ توبه بر مدعای یاد شده دلالتی ندارد؛ زیرا اولاً اگر دلیل حرمتْ نجاست زنان کافر باشد، این زنان بر مسلمانان نیز حرام‌اند، چون حکم تابع علت است و هرجا علت باشد آن حکم نیز پابرجاست؛ ثانیا به دیده بسیاری از مفسران، آیه ۲۸ توبه درباره بت‌پرستان است[۱۸۱] و اهل کتاب را شامل نمی‌شود.
  3. حرمت نکاح کنیزان با عقد: زناشویی با کنیزان با ملک یمین بر عموم مسلمانان و پیامبر(ص) جایز است؛ اما ازدواج با عقد نکاح بر پیامبر(ص) حرام شمرده شده است[۱۸۲]؛ به دلیل آیه ۲۵ نساء که برای ازدواج با کنیزان شرایطی خاص برمی‌شمرد؛ از جمله عدم توانایی مالی برای پرداخت مهر زنان آزاد و ترس از ارتکاب گناه در صورت ازدواج نکردن: ﴿وَمَن لَّمْ يَسْتَطِعْ مِنكُمْ طَوْلًا أَن يَنكِحَ ٱلْمُحْصَنَـٰتِ ٱلْمُؤْمِنَـٰتِ فَمِن مَّا مَلَكَتْ أَيْمَـٰنُكُم مِّن فَتَيَـٰتِكُمُ ٱلْمُؤْمِنَـٰتِ وَٱللَّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَـٰنِكُم بَعْضُكُم مِّنۢ بَعْضٍۢ فَٱنكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَءَاتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِٱلْمَعْرُوفِ مُحْصَنَـٰتٍ غَيْرَ مُسَـٰفِحَـٰتٍۢ وَلَا مُتَّخِذَٰتِ أَخْدَانٍۢ فَإِذَآ أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفَـٰحِشَةٍۢ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى ٱلْمُحْصَنَـٰتِ مِنَ ٱلْعَذَابِ ذَٰلِكَ لِمَنْ خَشِىَ ٱلْعَنَتَ مِنكُمْ وَأَن تَصْبِرُوا۟ خَيْرٌۭ لَّكُمْ وَٱللَّهُ غَفُورٌۭ رَّحِيمٌۭ[۱۸۳] و این دو شرط برای پیامبر نیست؛ زیرا عصمت آن حضرت مانع از ارتکاب گناه بوده؛ نیز آن حضرت مجاز است بدون پرداخت مهر ازدواج کند[۱۸۴]. دلیل دیگر آن است که نکاح آن حضرت با برده دیگران، سبب سلطه مالکان برده بر همسر پیامبر(ص) و نیز رقیّت فرزند آن حضرت است که این دو امر با شأن نبوت سازگاری ندارند[۱۸۵]. برخی با رد ادله یاد شده، اجماع را ـ به فرض اثبات ـ تنها دلیل حرمت ازدواج پیامبر(ص) با کنیزان دانسته‌اند[۱۸۶]. آنان در رد ادله یاد شده گفته‌اند: شرط عصمت، در امام معصوم(ع) نیز هست در حالی که ازدواج با کنیزان برایشان بی‌اشکال است. شرط ناتوانی از پرداخت مهریه نیز با امکان ناتوانی در پرداخت نفقه نقض می‌گردد. لزوم رقیت فرزند پیامبر(ص) در صورت ازدواج با کنیزان نیز پذیرفتنی نیست زیرا فرزند تابع اشرف والدین است[۱۸۷].
  4. حرمت شعر گفتن: برخی از فقیهان گفتن شعر[۱۸۸]، تعلیم[۱۸۹] و تعلّم آن[۱۹۰] را بر پیامبر(ص) حرام دانسته‌اند؛ به دلیل آیه ۶۹ یس که این عمل را شایسته آن حضرت ندانسته است[۱۹۱]: ﴿وَمَا عَلَّمْنَـٰهُ ٱلشِّعْرَ وَمَا يَنۢبَغِى لَهُۥٓ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌۭ وَقُرْءَانٌۭ مُّبِينٌۭ[۱۹۲]. شاعران در آن زمان تخیلات گمراه کننده، نفرت‌آور و عاری از حقیقت را در قالب شعر عرضه می‌کردند: ﴿وَالشُّعَرَاءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ * أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِي كُلِّ وَادٍ يَهِيمُونَ * وَأَنَّهُمْ يَقُولُونَ مَا لَا يَفْعَلُونَ[۱۹۳] و مشرکان نیز برای تکذیب و ابطال قرآن، آیات الهی را خواب‌های آشفته و ساخته پیامبر(ص) دانسته و آن حضرت را به شاعری متهم می‌کردند: ﴿بَلْ قَالُوٓا۟ أَضْغَـٰثُ أَحْلَـٰمٍۭ بَلِ ٱفْتَرَىٰهُ بَلْ هُوَ شَاعِرٌۭ فَلْيَأْتِنَا بِـَٔايَةٍۢ كَمَآ أُرْسِلَ ٱلْأَوَّلُونَ[۱۹۴]، از این رو سرودن شعر بر آن حضرت حرام شد، تا از این رهگذر اتهامات منکران ابطال و اعجاز قرآن ثابت گردد[۱۹۵]. پیامبر(ص) شاعر بودن خود را نفی کرده و این عمل را شایسته مقام نبوت ندانسته است[۱۹۶]. در بهره‌مندی پیامبر(ص) از هنر شعر گفتن، در میان علمای اسلامی دو دیدگاه هست: برخی گفته‌اند: تحریم این امر بر پیامبر(ص) حاکی از آن است که آن حضرت بر این فن آگاه بوده است[۱۹۷]؛ ولی برپایه دیدگاه دیگر آن حضرت هیچ شعر گفتن را نمی‌دانسته است[۱۹۸]، از این رو این افراد فراگیری آن را نیز بر پیامبر حرام شمرده‌اند[۱۹۹]. براساس ظاهر آیه هم خدا سرایش شعر را به آن حضرت تعلیم نداده است[۲۰۰].
  5. حرمت ازدواج با زنان امتناع کننده از هجرت: ازدواج پیامبر(ص) با زنانی که از هجرت به مدینه امتناع می‌کردند حرام است[۲۰۱]؛ به دلیل آیه ۵۰ احزاب که تنها ازدواج با زنانی را بر پیامبر مباح شمرده است که همراه آن حضرت به مدینه مهاجرت کرده‌اند[۲۰۲]: ﴿يَـٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِىُّ إِنَّآ أَحْلَلْنَا لَكَ أَزْوَٰجَكَ ٱلَّـٰتِىٓ...هَاجَرْنَ مَعَكَ...[۲۰۳]. حق آن است که این حکم از اختصاصات پیامبر(ص) نیست؛ ولی نه از آن‌رو که نسخ گردیده است[۲۰۴] یا مراد از این زنان، تنها زنان خویشاوند پیامبر(ص) است[۲۰۵]، بلکه بدان سبب است که قید «عدم هجرت» در آن زمان نشانِ کفر غیر مهاجران بوده است[۲۰۶]؛ در این صورت، چنین زنانی بر همه مؤمنان حرام بوده و به پیامبر(ص) اختصاص نداشته است. افزون بر این، برخی از فقهای اسلامی با استناد به روایات، اعمالی دیگر را از محرمات ویژه پیامبر(ص) دانسته‌اند؛ همچون گرفتن صدقات واجب و مستحب[۲۰۷]، فرمان به انجام دادن عملی با اشاره چشم برخلاف گفتار خویش[۲۰۸]، خدعه در جنگ[۲۰۹]، خارج کردن لباس جنگ قبل از رویارویی با دشمن[۲۱۰] و مواردی دیگر[۲۱۱]. در میان اختصاصات پیامبر، اموری نیز وجود دارند که انجام دادن آنها بر دیگران حرام است:
  6. حرمت ازدواج با همسران پیامبر: دلیل این حکم آیه ۵۳ احزاب است که مسلمانان را از این عمل نهی کرده است[۲۱۲]: ﴿يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟... وَمَا كَانَ لَكُمْ أَن تُؤْذُوا۟ رَسُولَ ٱللَّهِ وَلَآ أَن تَنكِحُوٓا۟ أَزْوَٰجَهُۥ مِنۢ بَعْدِهِۦٓ أَبَدًا...[۲۱۳]. افزون بر این، به جمله ﴿وَأَزْوَٰجُهُۥٓ أُمَّهَـٰتُهُمْ[۲۱۴] در آیه یاد شده استناد شده است: جمله ذکر شده، همسران پیامبر(ص) را مادر مؤمنان دانسته و ازدواج انسان با مادر خود جایز نیست[۲۱۵]. برخی از فقیهان به روایات نیز در این موضوع استناد کرده‌اند[۲۱۶]. به فتوای مشهور فقهای شیعه[۲۱۷] و برخی از فقهای اهل‌تسنن[۲۱۸] در این حکم میان همسران پیامبر(ص) پس از وفات با زنانی که با طلاق یا فسخ نکاح از آن حضرت جدا شده‌اند تفاوتی نیست؛ زیرا عنوان همسر پیامبر بر همه آنان صدق می‌کند. برخی، زنانی را که در زمان حیات پیامبر(ص) یا زنانی را که بدون همبستری از ایشان جدا شده‌اند، بر دیگران حرام ندانسته‌اند[۲۱۹].
  7. حرمت درخواست چیزی با حالت رو در رو از همسران پیامبر: به نظر برخی، درخواست چیزی از همسران پیامبر(ص) بی‌وجود حجاب میان آنان بر مسلمانان حرام است و این حکم شامل زنان دیگر نمی‌شود[۲۲۰]. دلیل حکم یاد شده آیه ۵۳ احزاب است که مسلمانان را از این کار نهی کرده است: «واِذا سَاَلتُموهُنَّ مَتـعـًا فَسـ ٔ لوهُنَّ مِن وراءِ حِجابٍ». بعضی با استناد به این آیه درخواست چیزی از دیگران بدون وجود مانع را بر همسران پیامبر(ص) نیز حرام شمرده‌اند[۲۲۱]، در حالی که ظاهر بودن نوک انگشتان تا مچ و صورت زنان دیگر در مقابل مردان جایز شمرده شده است[۲۲۲]: ﴿وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا[۲۲۳] برخی آیه ۵۳ احزاب را از آیات عمومی حجاب دانسته و اختصاصی بودن آن را برای همسران پیامبر نفی کرده‌اند[۲۲۴].[۲۲۵].

مباحات اختصاصی پیامبر

برخی اعمال و اشیاء برای پیامبر(ص) مباح شده که برای مسلمانان یا پیامبران گذشته و پیروانشان مباح نگردیده است؛ نمونه‌ها:

  1. جواز ازدواج با بیش از ۴ همسر: ازدواج دائم مسلمان با بیش از ۴ همسر جایز نیست[۲۲۶]: ﴿وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا۟ فِى ٱلْيَتَـٰمَىٰ فَٱنكِحُوا۟ مَا طَابَ لَكُم مِّنَ ٱلنِّسَآءِ مَثْنَىٰ وَثُلَـٰثَ وَرُبَـٰعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا۟ فَوَٰحِدَةً أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَـٰنُكُمْ ذَٰلِكَ أَدْنَىٰٓ أَلَّا تَعُولُوا۟[۲۲۷]؛ اما بر پیامبر(ص) مباح است[۲۲۸]؛ به دلیل آیه ۵۰ احزاب که ازدواج آن حضرت را با زنانی که مهر آنان را پرداخت کرده جایز دانسته است[۲۲۹]: ﴿يَـٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِىُّ إِنَّآ أَحْلَلْنَا لَكَ أَزْوَٰجَكَ ٱلَّـٰتِىٓ ءَاتَيْتَ أُجُورَهُنَّ...[۲۳۰]. امام صادق(ع) نیز در پاسخ به سؤالی درباره تفسیر آیه، ازدواج پیامبر(ص) را با هر شمار از زنان که آن حضرت اختیار کند جایز شمرد[۲۳۱].
  2. جواز ازدواج بی‌مهر (هبه): ازدواج بی‌مهر و با صیغه ایجاب «وهبتُ»، برای پیامبر(ص) ـ برخلاف دیگر مسلمانان ـ مباح است[۲۳۲]: ﴿وَٱمْرَأَةًۭ مُّؤْمِنَةً إِن وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِىِّ إِنْ أَرَادَ ٱلنَّبِىُّ أَن يَسْتَنكِحَهَا خَالِصَةًۭ لَّكَ مِن دُونِ ٱلْمُؤْمِنِينَ[۲۳۳]، چنان‌که در روایات اهل بیت(ع) نیز آمده است[۲۳۴]. واجب نبودن پرداخت مهر بر پیامبر پیش از عقد و پس از عقد را دربرمی‌گیرد[۲۳۵].
  3. جواز ترک و تاخیر حق همخوابگی: از حقوق زن بر شوهر، حق همخوابگی است که در صورت تعدد همسران باید میان آنها به عدالت قسمت شود[۲۳۶]؛ ولی به نظر بسیاری این حکم بر پیامبر(ص) واجب نبوده است[۲۳۷]؛ به دلیل آیه ۵۱ احزاب که به حضرت در دعوت همسران به همخوابگی یا تأخیر انداختن آن اختیار داده است[۲۳۸]: ﴿تُرْجِى مَن تَشَآءُ مِنْهُنَّ وَتُـْٔوِىٓ إِلَيْكَ مَن تَشَآءُ وَمَنِ ٱبْتَغَيْتَ مِمَّنْ عَزَلْتَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكَ...[۲۳۹]، هرچند پیامبر(ص) این حقِ همسران را حتی در زمان بیماری خود رعایت می‌فرمود[۲۴۰]، چنان‌که خود نیز به این امر اشاره کرده است[۲۴۱]. در برابر، برخی از فقها معتقدند تقسیم عادلانه این حق بر پیامبر(ص) نیز واجب است، چون آن حضرت آن را رعایت می‌کرده است[۲۴۲]. بعضی نیز رعایت این حق را تنها درباره همسرانی واجب می‌دانند که با عقد به همسری آن حضرت درآمده‌اند؛ نه از راه هبه خودشان[۲۴۳]. افزون بر مباحات یاد شده، گروهی از فقیهان با استناد به روایات و دیگر ادله، حلال شدن غنائم جنگی، انتخاب برگزیده غنائم جنگی پیش از قسمت، یک پنجم خمس غنیمت، جواز اقامه نماز در هر قسمت روی زمین، تطهیر با خاک (تیمم) در موارد ضرورت[۲۴۴]، وارد شدن به مکه بی‌احرام[۲۴۵]، روزه وصال (تأخیر انداختن افطار تا وقت سحر یا روزه گرفتن دو روز پی در پی بی‌افطار)[۲۴۶]، ازدواج بدون اجازه ولیّ، ازدواج در حال احرام[۲۴۷] و مواردی دیگر[۲۴۸] را از مباحات اختصاصی پیامبر(ص) شمرده‌اند. هرچند شماری از این موارد را از جمله وارد شدن به مکه بی‌احرام، می‌توان خصائص پیامبر(ص) شمرد، بیشترشان ـ از جمله حلال شدن غنائم جنگی، تیمم و جواز اقامه نماز در هر قسمت ح‌از زمین ـ از اختصاصات آن حضرت به شمار نمی‌روند؛ زیرا دیگران از جمله امامان معصوم و عموم مسلمانان نیز در این احکام با پیامبر(ص) شریک هستند.[۲۴۹].

مکروهات اختصاصی پیامبر(ص)

به فتوای عده‌ای از فقیهان اسلامی، انجام دادن برخی اعمال مباح، بر پیامبر(ص) مکروه بوده است؛ از جمله غذا خوردن در حال تکیه کردن، خوردن چیزی که بوی نامطبوعی دارد[۲۵۰]؛ مانند پیاز و سیر[۲۵۱]. برخی نیز با استناد به روایاتی از پیامبر(ص) این امور را بر آن حضرت حرام شمرده‌اند[۲۵۲]؛ لیکن کراهت این امور از اختصاصات ایشان نیست، چون به فتوای بسیاری از فقیهان شیعه و اهل‌تسنن، غذا خوردن در حال تکیه کردن بر دیگران نیز مکروه است[۲۵۳].[۲۵۴].

فضایل پیامبر(ص)

بخش دیگر خصایص پیامبر اکرم(ص) کرامات و فضایل خاص آن حضرت‌اند که دو دسته‌اند: ۱. کراماتی که برای شخص آن حضرت ثابث‌اند؛ مانند برخورداری از برترین مقام تسلیم در عالم ذر و رحمت الهی بودن آن حضرت برای همه جهانیان. ۲. فضایلی که به جهت شخص پیامبر(ص) به دیگران عطا شده‌اند؛ نظیر مادر مؤمنان بودن بودن همسران آن حضرت. بیشتر این فضائل، با ادله قطعی ثابت بوده و پذیرفته همگان‌اند و در مواردی نیز در فضیلت اختصاصی بودن آنها اختلاف است. مهم‌ترین این فضایل بدین شرح‌اند.

  1. اولین مسلمان بودن: ﴿لَا شَرِيكَ لَهُ وَبِذَلِكَ أُمِرْتُ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ[۲۵۵]، در حالی‌که قرآن پیامبران دیگر همچون نوح(ع) را از جمله مسلمانان شمرده: ﴿وَأُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ[۲۵۶] یا از تسلیم ابراهیم(ع) در برابر پروردگار یاد کرده است: ﴿أَسْلَمْتُ لِرَبِّ ٱلْعَـٰلَمِينَ[۲۵۷]. در معنای اولین مسلمان بودن آرای متفاوتی هست: برخی معتقدند اولین مسلمان از امت خاتم مراد است[۲۵۸]. به نظر بعضی مراد آیه اولین اجابت کننده میثاق الهی در عالم ذر است[۲۵۹]: ﴿أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ[۲۶۰] این مطلب در روایات اهل بیت(ع) نیز آمده است[۲۶۱]. برخی گفته‌اند: پیامبر(ص) دارای بالاترین مرتبه تسلیم‌پذیری در برابر خداست[۲۶۲]. بنابراین ادلیّت رتبی مراد است نه زمانی. از میان آرای یاد شده، دو رأی اخیر با اختصاصی بودن این فضیلت برای پیامبر(ص) سازگاری دارند؛ اما رأی نخست به عنوان ذکر شده ربط ندارد؛ زیرا هریک از پیامبران الهی اولین مسلمان در امت خود به شمار می‌رود.
  2. برترین پیامبر الهی: برخی برتری مقام ایشان را از آیه ۷ احزاب برداشت کرده‌اند که در آن نام پیامبر(ص) پیش از دیگر پیامبران اولوالعزم الهی آمده است[۲۶۳]: ﴿وَإِذْ أَخَذْنَا مِنَ ٱلنَّبِيِّـۧنَ مِيثَـٰقَهُمْ وَمِنكَ وَمِن نُّوحٍۢ وَإِبْرَٰهِيمَ وَمُوسَىٰ وَعِيسَى ٱبْنِ مَرْيَمَ وَأَخَذْنَا مِنْهُم مِّيثَـٰقًا غَلِيظًۭا[۲۶۴]. در روایات اسلامی نیز بر افضل بودن آن حضرت از دیگر پیامبران تصریح شده است؛ از جمله برپایه حدیثی سبب برتری آن حضرت این است که وی نخستین اقرار کننده به خدا بوده است[۲۶۵]. برخورداری پیامبر اسلام(ص) از بسیاری خصایص ویژه دیگر نیز که در ادامه مقاله به آن اشاره می‌شود، می‌تواند مؤیدهای دیگری بر برتری آن حضرت نسبت به دیگر پیامبران باشد. در برابر، براساس روایاتی چند از طریق اهل تسنن، نباید برخی از پیامبران را برتر از شماری دیگر دانست[۲۶۶] و نباید پیامبر اسلام(ص) را افضل از دیگر پیامبران شمرد[۲۶۷]؛ لیکن بر فرض صحت سند این روایات، در تعارض با آیات قرآن‌اند که مقام برخی پیامبران را برتر از پیامبران دیگر دانسته است؛ مانند ﴿تِلْكَ ٱلرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍۢ[۲۶۸]، از این رو بسیاری از مؤلفان اهل تسنن با توجیه این روایات[۲۶۹]، کوشیده‌اند تا تعارض آنها با آیات قرآن و با احادیثی را که برتری مقام پیامبر را می‌رسانند، برطرف کنند.
  3. برخورداری از بالاترین درجه مکارم اخلاق: در قرآن تنها پیامبر اسلام دارای خلق عظیم نامیده شده است: ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيمٍۢ[۲۷۰] که هیچ نظیری برای آن نیست[۲۷۱]. برخی خلق عظیم را ادب الهی دانسته‌اند[۲۷۲] و در روایات اهل بیت(ع) نیز آمده است که خدا پیامبر(ص) را ادب آموخت و آن‌گاه که ادب آن حضرت به کمال رسید، او را دارای خلق عظیم دانست[۲۷۳].
  4. رحمت بودن برای همه جهانیان: تنها پیامبر(ص) مایه رحمت برای همه جهانیان است[۲۷۴]: ﴿وَمَآ أَرْسَلْنَـٰكَ إِلَّا رَحْمَةًۭ لِّلْعَـٰلَمِينَ[۲۷۵] پیامبر(ص) نیز بعثت خود را رحمت برای همه جهانیان دانست[۲۷۶]. رحمت بودن آن حضرت عام است و همه نیکوکاران و بدکاران، مؤمنان و کافران؛ حتی ملائکه الهی را دربرمی‌گیرد[۲۷۷]. پیامبر(ص) افزون بر آن‌که رحمت بالفعل برای مؤمنان است: ﴿وَرَحْمَةٌۭ لِّلَّذِينَ ءَامَنُوا۟[۲۷۸] شأنیت رحمت بودن برای همه مردم را داراست، اعم از مؤمن و کافر و معاصران حضرت و آیندگان؛ زیرا خدا وی را به دین و سنتی برانگیخت که جامعه بشری را از مسیر انحراف و شقاوت به شاهراه هدایت و نجات باز گرداند و با مشعل تابناک خود راه مستقیم فطرت الهی را برای بشری روشن کرد[۲۷۹].
  5. خاتمیت نبوت: ختم نبوت پیامبران الهی، با نبوت آن حضرت است[۲۸۰]: ﴿مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَآ أَحَدٍۢ مِّن رِّجَالِكُمْ وَلَـٰكِن رَّسُولَ ٱللَّهِ وَخَاتَمَ ٱلنَّبِيِّـۧنَ وَكَانَ ٱللَّهُ بِكُلِّ شَىْءٍ عَلِيمًۭا[۲۸۱] در روایات گوناگون از شیعه و اهل تسنن نیز به خاتمیت نبوت آن حضرت تصریح شده است[۲۸۲].
  6. جامعیت شریعت: شریعت پیامبر(ص) جامع و کامل کننده همه شرایع الهی است[۲۸۳]: ﴿شَرَعَ لَكُم مِّنَ ٱلدِّينِ مَا وَصَّىٰ بِهِۦ نُوحًۭا وَٱلَّذِىٓ أَوْحَيْنَآ إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِۦٓ إِبْرَٰهِيمَ وَمُوسَىٰ وَعِيسَىٰ[۲۸۴] آیات دیگری نیز مؤید این امرند؛ مانند آیه ۱۱۵ انعام[۲۸۵] که از کامل شدن کلمات خدا یاد کرده[۲۸۶]: ﴿وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًۭا وَعَدْلًۭا، آیه ۳ مائده که از کامل شدن دین با آمدن شریعت آن حضرت سخن به میان آورده[۲۸۷]: ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ[۲۸۸] و آیه ۴۸ مائده که قرآن را تصدیق کننده کتاب‌های پیشین و مهیمن بر آنها معرفی کرده است: ﴿وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا[۲۸۹]. در روایات گوناگونی نیز از پیامبر(ص) آمده که افزون بر همه آنچه به پیامبران گذشته داده شده، به آن حضرت عطا گردیده است[۲۹۰].
  7. جهانشمولی شریعت: پیامبر(ص) برخلاف انبیاء گذشته به تبلیغ شریعت خود به همه انسان‌ها مأمور بوده است[۲۹۱]؛ به دلیل آیه ۲۸ سبأ که آن حضرت را فرستاده خدا، برای همه انسان‌ها دانسته[۲۹۲]: ﴿وَمَآ أَرْسَلْنَـٰكَ إِلَّا كَآفَّةًۭ لِّلنَّاسِ بَشِيرًۭا وَنَذِيرًۭا وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ[۲۹۳] و آیه ۱۵۸ اعراف که آن حضرت خود را رسول الهی برای همه مردم خوانده است: ﴿قُلْ يَـٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِنِّى رَسُولُ ٱللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا[۲۹۴]. در روایتی نیز پیامبر اکرم(ص)، خود را به سوی همه انسان‌ها برانگیخته دانسته است[۲۹۵]. ابن عباس نیز در روایتی برتری پیامبر اسلام(ص) بر پیامبران گذشته را از آن رو دانسته است که آنان تنها به سوی قوم خود برانگیخته شدند، ولی بعثت پیامبر(ص) برای همه انسان‌هاست[۲۹۶]. این ویژگی را نمی‌توان از اختصاصات آن حضرت برشمرد؛ زیرا براساس روایاتی از اهل بیت(ع) رسالت برخی پیامبران گذشته نیز جهانی بوده است؛ از جمله در حدیثی از بعثت نوح(ع) به سوی همه انسان‌ها یاد شده است[۲۹۷] و برپایه روایتی، «اولوالعزم» پیامبرانی‌اند که به سوی همه انسان‌ها و جنّیان روی زمین برانگیخته شده‌اند[۲۹۸].
  8. چیرگی آیین اسلام بر ادیان دیگر: شریعت پیامبر(ص) بر همه ادیان چیره خواهد شد: ﴿هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ[۲۹۹] این مطلب در روایات متعددی از پیامبر(ص) نیز آمده است[۳۰۰]؛ از جمله آن حضرت فرمود: خانه‌ای روی زمین نخواهد ماند، جز اینکه اسلام وارد آن خواهد شد[۳۰۱]. استیلای دین اسلام بر ادیان دیگر، یا با حجت و برهان یا با قهر و غلبه خواهد بود[۳۰۲]. برخی گفته‌اند استیلای اسلام با حجت و برهان، از همان آغاز ثابت بوده، از این رو مراد آیه، پیروز شدن اسلام با قهر و غلبه است[۳۰۳] که به باور برخی این امر در زمان پیامبر(ص) و پس از آن عملی شده است؛ زیرا اسلام بر یهود و نصارا در جزیرة العرب و سرزمین شام و نیز بر مجوس و بت‌پرستان در سرزمین‌های خود چیره گردید[۳۰۴]؛ یا خصوص جزیره‌العرب مراد است که در زمان پیامبر(ص) عملی شد[۳۰۵]؛ در این صورت از اختصاصات پیامبر(ص) نخواهد بود؛ لیکن مراد آیه پیروزی اسلام بر همه ادیان است که در زمان ظهور حضرت مهدی و نزول حضرت عیسی(ع) عملی خواهد شد[۳۰۶]. این مطلب در روایات اهل بیت نیز آمده است[۳۰۷].
  9. معجزه اختصاصی: قرآن معجزه اختصاصی پیامبر(ص) است که از جهات بسیاری با کتاب‌های پیامبران گذشته تفاوت دارد:
    1. جامعیت و کمال: قرآ کریم، ضمن در برداشتن محتوای کتب پیشین، معارف و احکام بیشتری دارد[۳۰۸]. این امر را از آیه ۴۸ مائده می‌توان برداشت کرد که قرآن را تصدیق کننده کتاب‌های گذشته و مهیمن بر آنها شمرده است[۳۰۹]: ﴿مُصَدِّقًۭا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ ٱلْكِتَـٰبِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ[۳۱۰]. از پیامبر(ص) نیز گزارش شده است که خدا به آن حضرت به جای تورات سوره‌های طوال (بقره تا توبه) و جایگزین انجیل، مئین (سوره‌هایی که ۱۰۰ آیه یا نزدیک به آن دارد) و عوض زبور، مثانی (سوره‌های یونس تا اسراء) را عطا کرده و با اعطای مفصّلات (۶۸ سوره) آن حضرت را بر پیامبران گذشته برتری داده است؛ سپس آن حضرت کتاب خود را مهیمن بر همه کتاب‌ها دانسته است[۳۱۱]؛ نیز آن حضرت مراد از «سبع مثانی» در آیه ﴿وَلَقَدْ ءَاتَيْنَـٰكَ سَبْعًۭا مِّنَ ٱلْمَثَانِى وَٱلْقُرْءَانَ ٱلْعَظِيمَ[۳۱۲] را سوره حمد و آن را از اختصاصات خود برشمرده که خدا آن را به هیچ پیامبری عطا نکرده است[۳۱۳].
    2. مصونیت از تحریف: خدا به گونه خاص وعده داده است که قرآن را از تحریف حفظ کند[۳۱۴]: ﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا ٱلذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَـٰفِظُونَ[۳۱۵]، از این رو هیچ باطل و تحریفی، نه از پیش رو و نه از پشت سر به سراغ آن نمی‌آید: ﴿لَّا يَأْتِيهِ ٱلْبَـٰطِلُ مِنۢ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِۦ تَنزِيلٌۭ مِّنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍۢ[۳۱۶] این در حالی است که خدا نگهداری از کتاب‌های شرایع گذشته را به پیروان آن وانهاده است[۳۱۷]: ﴿إِنَّآ أَنزَلْنَا ٱلتَّوْرَىٰةَ فِيهَا هُدًۭى وَنُورٌۭ يَحْكُمُ بِهَا ٱلنَّبِيُّونَ ٱلَّذِينَ أَسْلَمُوا۟ لِلَّذِينَ هَادُوا۟ وَٱلرَّبَّـٰنِيُّونَ وَٱلْأَحْبَارُ بِمَا ٱسْتُحْفِظُوا۟ مِن كِتَـٰبِ ٱللَّهِ وَكَانُوا۟ عَلَيْهِ شُهَدَآءَ فَلَا تَخْشَوُا۟ ٱلنَّاسَ وَٱخْشَوْنِ وَلَا تَشْتَرُوا۟ بِـَٔايَـٰتِى ثَمَنًۭا قَلِيلًۭا وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فَأُو۟لَـٰٓئِكَ هُمُ ٱلْكَـٰفِرُونَ[۳۱۸] به نظر برخی خدا در این آیه از عالمان یهود پیمان گرفته است که تورات را از تضییع و تحریف حفظ کنند[۳۱۹]؛ ولی آنان آن را تحریف کردند: ﴿فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِيثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِيَةً يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ وَلَا تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَى خَائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ[۳۲۰]
    3. جاویدان بودن: کتاب‌های هریک از پیامبران گذشته متناسب با مردمان دوران خویش و محدود به همان زمان بوده است؛ اما کتاب پیامبر اسلام(ص) افزون بر زمان حیات ایشان، پس از وفات آن حضرت نیز پایدار بوده و تا قیامت نیز تداوم دارد[۳۲۱]. مؤیدش این است که خدای والا افزون بر دعوت معاصران پیامبر(ص) به هماوردی قرآن: ﴿أَمْ يَقُولُونَ ٱفْتَرَىٰهُ قُلْ فَأْتُوا۟ بِعَشْرِ سُوَرٍۢ مِّثْلِهِۦ مُفْتَرَيَـٰتٍۢ وَٱدْعُوا۟ مَنِ ٱسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ إِن كُنتُمْ صَـٰدِقِينَ[۳۲۲] همه انسان‌ها و جنیان را نیز به مبارزه و آوردن کتابی همانند قرآن فرا خوانده است: ﴿قُل لَّئِنِ ٱجْتَمَعَتِ ٱلْإِنسُ وَٱلْجِنُّ عَلَىٰٓ أَن يَأْتُوا۟ بِمِثْلِ هَـٰذَا ٱلْقُرْءَانِ لَا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِۦ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍۢ ظَهِيرًۭا[۳۲۳] و این تحدی، ویژه زمان پیامبر(ص) یا مخاطبانی خاص نیست، بلکه همه جن و انس در تمام دوره‌ها را شامل می‌شود[۳۲۴].
  10. خطاب کردن به پیامبر با القاب خاص در قرآن: خدا به پیامبر(ص) تنها با القاب خاص مانند ﴿يَـٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِىُّ[۳۲۵] و ﴿يَـٰٓأَيُّهَا ٱلرَّسُولُ[۳۲۶] خطاب کرده، در حالی که پیامبران دیگر را با نام یاد کرده است؛ نظیر ﴿يَـٰٓـَٔادَمُ ٱسْكُنْ[۳۲۷]، ﴿يَـٰمُوسَىٰٓ[۳۲۸]، ﴿إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ[۳۲۹] و ﴿يَا إِبْرَاهِيمُ[۳۳۰] و ذکر نام پیامبر(ص) در برخی موارد همچون ﴿مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَآ أَحَدٍۢ[۳۳۱] و ﴿مُّحَمَّدٌۭ رَّسُولُ ٱللَّهِ وَٱلَّذِينَ مَعَهُ[۳۳۲] خطاب نبوده، بلکه این آیات در مقام خبر دادن از آن حضرت بوده‌اند[۳۳۳].
  11. نهی دیگران از خواندن پیامبر(ص) با نام: قوم‌های پیامبران شرایع گذشته با نام آنها را می‌خواندند و خدا آنان را نهی نمی‌کرده است؛ مانند سخن قوم موسی(ع): ﴿يَـٰمُوسَى ٱجْعَل لَّنَآ إِلَـٰهًۭا كَمَا لَهُمْ ءَالِهَةٌۭ[۳۳۴] و گفتار قوم عیسی(ع): ﴿يَـٰعِيسَى ٱبْنَ مَرْيَمَ هَلْ يَسْتَطِيعُ رَبُّكَ[۳۳۵] و خطاب قوم هود به او: ﴿قَالُوا۟ يَـٰهُودُ مَا جِئْتَنَا بِبَيِّنَةٍۢ[۳۳۶]؛ اما خدا قوم پیامبر(ص) را از خواندن آن حضرت با نام نهی کرده[۳۳۷]: ﴿لَّا تَجْعَلُوا۟ دُعَآءَ ٱلرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعَآءِ بَعْضِكُم بَعْضًۭا[۳۳۸] و به آنان فرمان داده است که آن حضرت را با القابی همچون رسول‌اللّه‌و نبی‌اللّه‌بخوانند[۳۳۹].
  12. سلام بر پیامبر در نماز: درود فرستادن بر آن حضرت در نماز واجب است و برای غیر ایشان جایز نیست[۳۴۰] که مستندش آیه ۵۶ احزاب است که به سلام بر پیامبر پس از صلوات بر آن حضرت فرمان داده است[۳۴۱]: ﴿يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ صَلُّوا۟ عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا۟ تَسْلِيمًا[۳۴۲]. برخی مراد از ﴿وَسَلِّمُوا۟ تَسْلِيمًا را سلام به پیامبر(ص) در نماز[۳۴۳] یا تسلیم بودن در برابر آن حضرت[۳۴۴] دانسته‌اند. سلام بر ایشان در نماز به فتوای برخی از فقها واجب است[۳۴۵]؛ ولی مشهور فقهای امامیه که برخی بر آن ادعای اجماع کرده‌اند آن را مستحب می‌دانند[۳۴۶].
  13. برخورداری از بهترین امت: پیروان آن حضرت بهترین امت در میان پیروان پیامبران الهی‌اند[۳۴۷]: ﴿كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ[۳۴۸]، چنان که پیامبر نیز بهترین امت بودن پیروان خود را فضیلتی برشمرده که خدا آن را به پیامبران گذشته عطا نکرده است[۳۴۹]. امت پیامبر ـ چنان که برخی گفته‌اند ـ یکایک پیروان آن حضرت نیست، بلکه مجموع امت آن حضرت به طور کلی است[۳۵۰]. برپایه برخی روایات شیعه، امت در آیه امامان معصوم اند[۳۵۱].
  14. مادران مؤمنان بودن همسران پیامبر: ﴿وَأَزْوَٰجُهُۥٓ أُمَّهَـٰتُهُمْ[۳۵۲]؛ یعنی همسران آن حضرت در حکم مادران مسلمانان در وجوب احترام و حرمت نکاح هستند[۳۵۳]؛ نه مادران حقیقی مؤمنان باشند، وگرنه همسران رسول خدا(ص) باید با مؤمنان محرم بوده و نگاه مسلمانان به آنان جایز باشد، در حالی که قرآن آنها را به حجاب در برابر مسلمانان فرمان داده است[۳۵۴] و از مسلمانان خواسته با آنان از پشت پرده سخن بگویند.
  15. برتری همسران: برخی از جمله فضائل پیامبر(ص) را افضل بودن همسران ایشان بر زنان این امت[۳۵۵] یا همه زنان عالم[۳۵۶] دانسته‌اند؛ به دلیل آیات ۳۰ ـ ۳۲ احزاب که ثواب و عقاب آنان را دو برابر پاداش و کیفر دیگران زنان دانسته و آنان را متفاوت با دیگر زنان شمرده است[۳۵۷]: ﴿يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ مَنْ يَأْتِ مِنْكُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ يُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَيْنِ وَكَانَ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرًا * وَمَنْ يَقْنُتْ مِنْكُنَّ لِلَّهِ وَرَسُولِهِ وَتَعْمَلْ صَالِحًا نُؤْتِهَا أَجْرَهَا مَرَّتَيْنِ وَأَعْتَدْنَا لَهَا رِزْقًا كَرِيمًا * يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَعْرُوفًا[۳۵۸].؛ لیکن همه همسران پیامبر برترین زنان نبوده و این امر را به چند دلیل نمی‌توان از فضایل اختصاصی پیامبر(ص) برشمرد:
    1. آیات ۳۰ ـ ۳۱ احزاب[۳۵۹] در مقام تهدید و ترغیب همسران پیامبر(ص) و هرکس است که از جایگاه اجتماعی بالاتری برخوردار است، تا حرمت آن جایگاه را نگهدارد؛ زیرا اعمال خیر و شر آنان، افزون بر اینکه به موقعیت اجتماعی خود و منتسبان به او لطمه می‌زنند، آثار زیانبار یا سودمند فراوان برای اجتماع در پی دارد. مؤیدش سخن امام زین‌العابدین(ع) است که با استناد به آیات یادشده اعمال خیر و شر اهل بیت(ع) را نیز دارای ثواب و عقاب دو چندان دانست[۳۶۰]. آیه ۳۲ احزاب[۳۶۱] نیز شرط برتری همسران پیامبر(ص) را تقوای آنان دانسته است: ﴿إِنِ اتَّقَيْتُنَّ نه به جهت همسری پیامبر(ص)[۳۶۲]، از این رو ملاک اصلی برتری افراد نزد خدا داشتن تقواست نه همسری پیامبر(ص)، چنان‌که در آیه ۱۳ حجرات نیز به این امر تصریح شده است: ﴿إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ ٱللَّهِ أَتْقَىٰكُمْ[۳۶۳].
    2. این ادعا با روایات بسیاری که زنان دیگر را برترین زنان این امت یا همه عالم دانسته است منافات دارد[۳۶۴]؛ از جمله روایت متواتری که پیامبر(ص) فاطمه را بهترین زنان این امت دانست[۳۶۵]؛ نیز غیر از حضرت خدیجه زنان دیگری مانند آسیه همسر فرعون و حضرت مریم و حضرت فاطمه علیهاالسلام بهترین زنان عالم[۳۶۶] و برترین زنان بهشت شمرده شده‌اند[۳۶۷]. افزون بر این، بسیاری از دانشمندان اهل تسنن بر افضل بودن حضرت فاطمه علیهاالسلام بر دیگر زنان اذعان کرده‌اند[۳۶۸]
  16. قطع نشدن سبب و نسب در قیامت: در قیامت هر حسب و نسبی گسسته می‌گردد: ﴿فَإِذَا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلَا أَنْسَابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَلَا يَتَسَاءَلُونَ[۳۶۹]؛ به این معنا که در قیامت به جهت نسب، پیوندی میان خویشاوندان نیست؛ یا براثر گرفتاری انسان‌ها، خویشاوندان به یکدیگر سود و زیانی نمی‌رسانند[۳۷۰]، بلکه گاه از یکدیگر فرار می‌کنند: ﴿يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ * وَأُمِّهِ وَأَبِيهِ * وَصَاحِبَتِهِ وَبَنِيهِ[۳۷۱]؛ اما بر اساس روایات، نسب پیامبر(ص) از این اصل استثنا شده است. پیامبر(ص) نیز در قیامت همه سبب و نسب‌ها، جز سبب و نسب خود را گسسته دانست[۳۷۲]. برخی معتقدند سیاق آیه مانع از تخصیص آن است، از این رو مراد روایت نبوی را آن دانسته‌اند که نسبت داشتن با پیامبر(ص) سبب می‌گردد که انسان به انجام دادن عمل نیک موفق و از آن در آخرت بهره‌مند شود[۳۷۳].
  17. برخورداری از شفاعت کبرا: پیامبر(ص) از مقام شفاعت کبرا در قیامت بهره‌مند است[۳۷۴]. مستندش آیه ۷۹ اسراء است که ایشان را به اقامه نماز شب مکلف کرده و ثمره آن را دستیابی آن حضرت به مقام محمود دانسته: ﴿وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَكَ عَسَى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَحْمُودًا[۳۷۵] که در روایات[۳۷۶] و کلمات مفسران[۳۷۷] مقام محمود به مطلق شفاعت یا شفاعت کبرا تفسیر شده است. پیامبر(ص) نیز شفاعت را از جمله ۵ چیزی شمرد که خدا جز به آن حضرت به هیچ پیامبری عطا نکرده است[۳۷۸]. به دیده برخی، مطلق و بی‌قید آمدن جمله «مقاما محمودا» نشان می‌دهد که این مقام را همه مردم می‌ستایند و از آن بهره می‌برند[۳۷۹]. بعضی گفته‌اند مقام محمود، مقام شفاعت است که در آن پرچم حمد به دست پیامبر داده می‌شود و همه پیامبران و فرشتگان زیر آن گرد آمده و نخستین شفاعت کننده در این مقام پیامبر(ص) است[۳۸۰]. برخی نیز مقام شفاعت کبرا را منزلتی شمرده‌اند که هیچ‌کس پس از آن حضرت چنان شفاعتی نمی‌کند[۳۸۱] و چون پیامبر(ص) از این مقام بهره‌مند است، آن حضرت به احمد، محمود، حماد و محمد(ص) نامیده شده است[۳۸۲].
  18. اعطای کوثر: ﴿إِنَّآ أَعْطَيْنَـٰكَ ٱلْكَوْثَرَ[۳۸۳] پیامبر(ص) نیز اعطای کوثر را از فضائل خود برشمرد که خدا آن را به دیگران نداده است[۳۸۴]. درباره چیستی کوثر آرای متفاوتی هست: بیشتر مفسران آن را نهری در بهشت دانسته‌اند[۳۸۵] که این معنا در روایات شیعه[۳۸۶] و اهل تسنن[۳۸۷] نیز آمده است. برخی نیز آن را اسلام، نبوت، قرآن، فراوانی اصحاب و پیروان، شفاعت و معجزات پیامبر[۳۸۸] و شماری آن را بسیاری ذریه و فرزندان آن حضرت از نسل فاطمه علیهاالسلام دانسته‌اند؛ تا آنجا که عدد آنان شمارش پذیر نیست[۳۸۹]، چنان‌که برخی این امر را به شکل مستقل یکی از فضایل اختصاصی آن حضرت شمرده‌اند[۳۹۰]. دلیل دیدگاه اخیر آن است که خدا این سوره را در ردّ کسانی فرو فرستاد که آن حضرت را مقطوع‌النسل شمردند، از این رو با عطای نسل فراوان به پیامبر(ص) دشمن آن حضرت را مقطوع‌النسل شمرد[۳۹۱]: ﴿إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ ٱلْأَبْتَرُ[۳۹۲] افزون بر موارد یاد شده، برخی از عالمان و محققان اسلامی فضایل دیگری را با استناد به روایات و ادله‌ای دیگر برای آن پیامبر(ص) ذکر کرده‌اند؛ مانند یکسانی ثواب نوافل آن حضرت در حال ایستاده و نشسته[۳۹۳]، شهادت بر رسالت ایشان در اذان و اقامه[۳۹۴]، نخستین آفریده خدا بودن[۳۹۵]، وجوب پاسخ پیامبر(ص) در نماز[۳۹۶]، اولین وارد به بهشت [۳۹۷]، نخستین برانگیخته در قیامت[۳۹۸]، سوگند خوردن خدا به جان آن حضرت[۳۹۹]، شکافته شدن ماه به دست آن حضرت[۴۰۰] و فضایل متعدد دیگر[۴۰۱]. برخی از اینها هرچند برای ایشان ثابت‌اند، شماری دیگر به جهت ضعف سند روایات یا اشتراک آن حضرت با دیگران در این فضایل، نمی‌توانند در زمره فضایل اختصاصی ایشان قرار گیرند.[۴۰۲].

منابع

پانویس

  1. «و پاره‌ای از شب را بدان (نماز شب) بیدار باش که (نمازی) افزون برای توست باشد که پروردگارت تو را به جایگاهی ستوده برانگیزد» سوره اسراء، آیه ۷۹.
  2. «ای جامه بر خویش پیچیده» سوره مزمل، آیه ۱.
  3. «شب را- جز اندکی- بپای خیز» سوره مزمل، آیه ۲.
  4. «نیمی‌از آن را یا اندکی از آن (نیمه) را کم کن!» سوره مزمل، آیه ۳.
  5. «یا (اندکی) بر آن بیفزای و قرآن را آرام و روشن بخوان» سوره مزمل، آیه ۴.
  6. قمی، علی ابن ابراهیم، تفسیر قمی، ج ۲۰، ص ۲۵؛ طبری، ابو جعفر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۱، ص ۹۶؛ طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ج ۶، ص ۵۱۱؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع‌البیان، ج ۱، ص ۱۹۳؛ زمخشری، محمود، الکشاف، ج ۲، ص ۶۸۷؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۳۰۴؛ قرطبی، محمد، الجامع لاحکام القرآن، ج ۱۱، ص ۳۰۸-۳۰۹؛ سیوطی، جلال الدین، الدرالمنثور، ج ۴، ص ۱۹۶-۱۹۷؛ بحرانی، سید هاشم، البرهان، ج ۱، ص ۹۲؛ آلوسی، محمود، روح‌المعانی، ج ۸، ص ۱۳۰-۱۳۱؛ طباطبائی، محمدحسین، المیزان، ج ۱۳، ص ۲۴۱؛ طیب، عبدالحسین، اطیب البیان، ج ۸، ص ۲۹
  7. «و آنچه خداوند به پیامبرش از (دارایی) آنان (به غنیمت) بازگرداند چیزی نبود که شما برای (به دست آوردن) آن، اسبان و شترانی دوانده باشید ولی خداوند پیامبرانش را بر هر کس بخواهد چیره می‌گرداند و خداوند بر هر کاری تواناست * آنچه خداوند از (دارایی‌های) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دار» سوره حشر، آیه ۶-۷.
  8. «ما به تو «کوثر» دادیم * پس برای پروردگارت نماز بگزار و قربانی کن! * بی‌گمان (دشمن) سرزنشگر تو خود بی‌پساوند است» سوره کوثر، آیه ۱-۳.
  9. «بی‌گمان (دشمن) سرزنشگر تو خود بی‌پساوند است» سوره کوثر، آیه ۳.
  10. طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ج ۱۰، ص ۴۱۹؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع‌البیان، ج ۱۰، ص ۸۳۷؛ طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان، ج ۲۰، ص ۶۳۸-۶۳۹؛ طیب، سید عبدالحسین، اطیب البیان، ج ۱۴، ص ۲۴۳.
  11. طبری، ابو جعفر، جامع البیان، ج ۳۰، ص ۲۰۹؛ زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ۱۴۰۷، ج ۶، ص ۸۰۶؛ قرطبی، محمد، الجامع لاحکام القرآن، ج ۲۱، ص ۲۱۷؛ سیوطی، جلال الدین، الدرالمنثور، ج ۶، ص ۴۰۲. آلوسی، سید محمود، روح‌المعانی، ج ۱۵، ص ۴۷۹
  12. قمی، علی ابن ابراهیم، تفسیر قمی، ج ۲، ص ۴۴۵؛ سیوطی، جلال الدین، الدرالمنثور، ج ۶، ص ۴۰۱؛ حویزی، علی بن جمعه، تفسیر نورالثقلین، قم، اسماعیلیان، ۱۴۱۵، ج ۵، ص ۴۴۵.
  13. «ما به تو «کوثر» دادیم» سوره کوثر، آیه ۱.
  14. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان، ج ۲۰، ص ۶۳۸-۶۳۹؛ طیب، سید عبدالحسین، اطیب البیان، ج ۱۴، ص ۲۴۳.
  15. «محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه ۴۰.
  16. «محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه ۴۰.
  17. «پس از این (زنانی که برشمردیم) زنان (دیگر) و (نیز) اینکه همسرانی (تازه) را جایگزین آنان کنی بر تو حلال نیست هر چند زیبایی (خوی) آنان تو را خوش آید؛ مگر آنکه کنیزت باشند و خداوند مراقب هر چیزی است» سوره احزاب، آیه ۵۲.
  18. «پس از این (زنانی که برشمردیم) زنان (دیگر) و (نیز) اینکه همسرانی (تازه) را جایگزین آنان کنی بر تو حلال نیست هر چند زیبایی (خوی) آنان تو را خوش آید؛ مگر آنکه کنیزت باشند و خداوند مراقب هر چیزی است» سوره احزاب، آیه ۵۲.
  19. «پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و همسران او، مادران ایشانند و خویشاوندان نسبت به یکدیگر در کتاب خداوند از مؤمنان و مهاجران (به ارث) سزاوارترند مگر آنکه بخواهید به وابستگان خود، نیکی ورزید، این (حکم) در کتاب (خداوند) نگاشته است» سوره احزاب، آیه ۶.
  20. «پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و همسران او، مادران ایشانند و خویشاوندان نسبت به یکدیگر در کتاب خداوند از مؤمنان و مهاجران (به ارث) سزاوارترند مگر آنکه بخواهید به وابستگان خود، نیکی ورزید، این (حکم) در کتاب (خداوند) نگاشته است» سوره احزاب، آیه ۶.
  21. «ای مؤمنان! به خانه‌های پیامبر وارد نشوید مگر به شما برای (خوردن) خوراک، اجازه دهند- بی‌آنکه چشم به راه آماده شدن آن (خوراک) باشید- ولی چون فرا خوانده شدید درون روید و چون خوراک خوردید پراکنده شوید و دل به گفت و گو نسپارید که این (کار) پیامبر را آزار می» سوره احزاب، آیه ۵۳.
  22. «سوگند به ستاره چون فرو افتد؛ * که همنشین شما گمراه و بیراه نیست * و از سر هوا و هوس سخن نمی‌گوید * آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی می‌شود * آن (فرشته) بسیار توانمند به او آموخته است * توانای خردمندی که راست ایستاد * و او در افق فراتر بود * سپس نزدیک شد و فروتر آمد * آنگاه (میان او و پیامبر) به اندازه دو کمان یا نزدیک‌تر رسید * پس (خداوند) به بنده خود وحی کرد، آنچه وحی کرد» سوره نجم، آیه ۱-۱۰.
  23. «سوگند به ستاره چون فرو افتد؛» سوره نجم، آیه ۱.
  24. «سوگند به ستاره چون فرو افتد؛» سوره نجم، آیه ۱.
  25. «که همنشین شما گمراه و بیراه نیست» سوره نجم، آیه ۲.
  26. «بگو: تنها شما را به (سخن) یگانه‌ای اندرز می‌دهم و آن اینکه: دو تن دو تن و تک تک برای خداوند قیام کنید سپس بیندیشید، در همنشین شما دیوانگی نیست؛ او برای شما جز بیم‌دهنده‌ای پیش از (رسیدن) عذابی سخت نیست» سوره نجم، آیه ۲.
  27. طبری، ابو جعفر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۲۷، ص ۲۲؛؛ سیوطی، جلال الدین، الدرالمنثور، ج ۶، ص ۱۲۱؛ آلوسی، محمود، روح‌المعانی، ج ۱۴، ص ۳۵؛ طباطبائی، محمدحسین، المیزان، ج ۱۹، ص ۴۴؛
  28. «سپس نزدیک شد و فروتر آمد» سوره نجم، آیه ۸.
  29. «آنگاه (میان او و پیامبر) به اندازه دو کمان یا نزدیک‌تر رسید» سوره نجم، آیه ۹.
  30. «آنگاه (میان او و پیامبر) به اندازه دو کمان یا نزدیک‌تر رسید» سوره نجم، آیه ۹.
  31. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۴۸۵-۴۹۰.
  32. فرهنگ بزرگ سخن، ج ۴، ص۲۷۷۰، «خصایص».
  33. لسان‌العرب، ج ۷، ص۲۴، «خصص»؛ لغت‌نامه، ج ۶، ص۸۶۳۲، «خصائص».
  34. العین، ج ۸، ص۳۸۲؛ مجمع البحرین، ج ۴، ص۲۵۹، «نبأ»؛ المیزان، ج ۱۶، ص۳۲۵.
  35. لسان العرب، ج ۱، ص۱۶۲، «نبأ».
  36. معجم مقاییس اللغه، ج ۵، ص۳۸۴؛ تاج‌العروس، ج ۲۰، ص۲۱۳، «نبو».
  37. الموسوعة الفقهیة المیسره، ج ۱، ص۳۵۴؛موسوعه الفقه الاسلامی، ج ۷، ص۳۳۲.
  38. موسوعة الفقهیة الکویتیه، ج۲، ص۲۵۶ ـ ۲۵۷.
  39. خصائص المصطفی، ص۱۶.
  40. تحریر الاحکام، ج ۳، ص۴۱۷ - ۴۱۸؛ کشاف القناع، ج ۵، ص۲۳ - ۳۳؛ خصائص المصطفی، ص۱۷.
  41. موسوعه الفقهیة الکویتیه، ج۲، ص۲۵۷.
  42. تذکرة الفقهاء، ج ۲، ص۵۶۵ ـ ۵۶۶؛ کشف اللثام، ج ۷، ص۳۳.
  43. تحریر الاحکام، ج ۳، ص۴۱۷.
  44. کشاف القناع، ج ۵، ص۲۳.
  45. امتاع الاسماع، ج ۱۳، ص۸ - ۹؛ خصائص المصطفی، ص۱۷ - ۱۸؛ ماوراء الفقه، ج ۶، ص۴۷ - ۴۸.
  46. سوره احزاب، آیه ۵۰.
  47. سوره اسراء، آیه ۷۹.
  48. سوره احزاب، آیه ۵۲.
  49. «ای پیامبر! به همسرانت بگو: اگر خواستار زندگی این جهان و آرایه‌های آن هستید بیایید شما را برخوردار سازم و با شیوه‌ای نیکو رهایتان کنم» سوره احزاب، آیه ۲۸.
  50. سوره عنکبوت، آیه ۴۸.
  51. «محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه ۴۰.
  52. یوسفی مقدم، محمد صادق، مقاله «خصائص النبی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲، ص ۱۴۲.
  53. روضة الطالبین، ج ۵، ص۳۶۲؛ امتاع الاسماع، ج ۱۳، ص۷.
  54. المجموع، ج ۱۶، ص۱۴۴؛ روضة الطالبین، ج ۵، ص۳۶۲.
  55. روضة الطالبین، ج ۵، ص۳۶۲؛ امتاع الاسماع، ج ۱۳، ص۷.
  56. الکافی، کلینی، ج ۱، ص۳۲؛ صحیح البخاری، ج ۱، ص۲۱.
  57. امتاع الاسماع، ج ۱۳، ص۶ ـ ۸.
  58. یوسفی مقدم، محمد صادق، مقاله «خصائص النبی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲، ص ۱۴۳.
  59. «بی‌گمان فرستاده خداوند برای شما نمونه‌ای نیکوست، برای آن کس (از شما) که به خداوند و به روز بازپسین امید دارد و خداوند را بسیار یاد می‌کند» سوره احزاب، آیه ۲۱.
  60. الموسوعة الفقهیة المیسره، ج ۳، ص۳۰۴.
  61. «ای مؤمنان! روزه بر شما مقرّر شده است چنان که بر پیشینیان شما مقرّر شده بود، باشد که پرهیزگاری ورزید» سوره بقره، آیه ۱۸۳.
  62. سوره بقره، آیه ۲۵۱.
  63. سوره بقره، آیه ۲۵۳.
  64. المبسوط، طوسی، ج ۴، ص۱۵۲؛ سبل الهدی، ج ۱۰، ص۳۹۵.
  65. «و پاره‌ای از شب را بدان (نماز شب) بیدار باش که (نمازی) افزون برای توست باشد که پروردگارت تو را به جایگاهی ستوده برانگیزد» سوره اسراء، آیه ۷۹.
  66. جامع البیان، ج ۱۵، ص۹۷؛ مجمع البیان، ج ۶، ص۲۸۴؛ الصافی، ج ۲، ص۲۱۱.
  67. التفسیر الکاشف، ج ۶، ص۲۳۱؛ التحریر و التنویر، ج ۲۱، ص۲۹۶.
  68. جامع المقاصد، ج ۱۲، ص۵۸.
  69. «ای پیامبر! ما آن همسرانت را که مهرشان را داده‌ای بر تو حلال کرده‌ایم و (نیز) کنیزانی را از آنچه خداوند به تو (در جنگ‌ها) به غنیمت داده است و دختران عموها و دختران عمّه‌ها و دختران دایی‌ها و دختران خاله‌هایت را که با تو هجرت کرده‌اند و هر زن مؤمنی را که خود را به پیامبر ببخشد- اگر پیامبر بخواهد او را به همسری برگزیند- در حالی که این ویژه توست نه مؤمنان؛ ما نیک می‌دانیم که برای آنان در مورد همسران و کنیزهاشان چه مقرّر داشته‌ایم؛ تا برای تو تنگنایی نباشد و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره احزاب، آیه ۵۰.
  70. المیزان، ج ۴، ص۱۹۵ ـ ۱۹۶؛ نمونه، ج ۱۷، ص۳۸۱.
  71. اضواء البیان، ج ۸، ص۲۰۸.
  72. سوره انفال، آیه ۶۴.
  73. سوره مائده، آیه ۴۱.
  74. سوره ود، آیه ۴۸.
  75. سوره هود، آیه ۷۶.
  76. سوره احزاب، آیه ۵۳.
  77. تحریرالاحکام، ج ۳، ص۴۱۸؛ سبل الهدی، ج ۱۰، ص۴۴۷ ـ ۴۴۸.
  78. جامع البیان، ج ۲۲، ص۲۹؛ مجمع البیان، ج ۸، ص۱۷۷.
  79. یوسفی مقدم، محمد صادق، مقاله «خصائص النبی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲، ص ۱۴۴.
  80. شرائع الاسلام، ج ۲، ص۴۹۷؛ مسالک الافهام، ج ۷، ص۶۹ - ۷۴.
  81. تذکره الفقهاء، ج ۲، ص۵۶۵ ـ ۵۶۶؛ کشاف القناع، ج ۵، ص۲۳ ـ ۲۴.
  82. جامع المقاصد، ج ۱۲، ص۵۲ - ۶۴.
  83. الخصائص الکبری، ج ۱ ـ ۲؛ منتهی السول، ج ۱ ـ ۴؛ خصائص المصطفی.
  84. ماوراء الفقه، ج ۶، ص۴۷ ـ ۴۸.
  85. یوسفی مقدم، محمد صادق، مقاله «خصائص النبی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲، ص ۱۴۵.
  86. «و پاره‌ای از شب را بدان (نماز شب) بیدار باش که (نمازی) افزون برای توست باشد که پروردگارت تو را به جایگاهی ستوده برانگیزد» سوره اسراء، آیه ۷۹.
  87. مجمع البیان، ج ۶، ص۶۷۱؛ المیزان، ج ۱۳، ص۱۷۵.
  88. تذکرة الفقهاء، ج ۲، ص۵۶۵؛ جامع المقاصد، ج ۱۲، ص۵۵ ـ ۵۶.
  89. «ای جامه بر خویش پیچیده * شب را- جز اندکی- بپای خیز * نیمی از آن را یا اندکی از آن (نیمه) را کم کن! * یا (اندکی) بر آن بیفزای و قرآن را آرام و روشن بخوان» سوره مزمل، آیه ۱-۴.
  90. تحف‌العقول، ص۱۴۳؛ مجمع الزوائد، ج ۸، ص۲۶۴؛ بحارالانوار، ج ۷۴، ص۲۵۹.
  91. المجموع، ج ۱۶، ص۱۴۲؛ مواهب الجلیل، ج ۵، ص۴.
  92. المبسوط، طوسی، ج ۴، ص۱۵۳.
  93. تحف العقول، ص۱۴۳؛ مجمع الزوائد، ج ۸، ص۲۶۴؛ بحار الانوار، ج ۷۴، ص۲۵۹.
  94. فقه القرآن، ج ۱، ص۱۲۹ ـ ۱۳۰؛ کنزالعرفان، ج ۱، ص۲۱۹؛ زبدة البیان، ص۹۵.
  95. روضه‌الطالبین، ج ۵، ص۳۴۶؛ المجموع، ج ۳، ص۳؛ مواهب الجلیل، ج ۵، ص۴.
  96. ﴿وَمِنَ ٱلَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِۦ نَافِلَةًۭ لَّكَ عَسَىٰٓ أَن يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًۭا مَّحْمُودًۭا «و پاره‌ای از شب را بدان (نماز شب) بیدار باش که (نمازی) افزون برای توست باشد که پروردگارت تو را به جایگاهی ستوده برانگیزد» سوره اسراء، آیه ۷۹.
  97. ﴿قُمِ ٱلَّيْلَ إِلَّا قَلِيلًا «شب را- جز اندکی- بپای خیز» سوره مزّمّل، آیه ۲.
  98. تفسیر قرطبی، ج ۱۱، ص۳۰۸ ـ ۳۰۹؛ مواهب الجلیل، ج ۵، ص۴.
  99. بحار الانوار، ج ۱۶، ص۳۸۲ ـ ۳۸۳.
  100. سنن الدار القطنی، ج ۲، ص۱۵؛ مجمع الزوائد، ج ۸، ص۲۶۴.
  101. فتح الباری، ج ۲، ص۴۰۶ ـ ۴۰۷.
  102. مواهب الجلیل، ج ۵، ص۴؛ کشاف القناع، ج ۱، ص۵۰۱.
  103. المجموع، ج ۴، ص۱۹، عمدة القاری، ج ۷، ص۱۱.
  104. الروضة البهیه، ج ۲، ص۳۰۴؛ مسالک الافهام، ج ۲، ص۳۱۸.
  105. منتهی المطلب، ج ۲، ص۷۵۵؛ مدارک الاحکام، ج ۸، ص۸۱.
  106. المغنی، ج ۱۱، ص۹۴؛ المجموع، ج ۸، ص۳۸۳ ـ ۳۸۴.
  107. الخلاف، ج ۶، ص۳۷؛ المجموع، ج ۸، ص۳۸۳.
  108. روضة الطالبین، ج ۵، ص۳۴۵؛ جامع المقاصد، ج ۱۲، ص۵۲.
  109. «پس برای پروردگارت نماز بگزار و قربانی کن!» سوره کوثر، آیه ۲.
  110. الخلاف، ج ۶، ص۴۰.
  111. کشف اللثام، ج ۷، ص۳۳؛ مسالاک الافهام، ج ۷، ص۷۴؛ المجموع، ج ۱۶، ص۱۴۲.
  112. «بگو: بی‌گمان نمازم و نیایشم و زندگیم و مرگم از آن خداوند پروردگار جهانیان است * که او را شریکی نیست و به این فرمان یافته‌ام و من نخستین مسلمانم» سوره انعام، آیه ۱۶۲-۱۶۳.
  113. المقنعه، ص۳۶۵؛ احکام القرآن، ج ۳، ص۳۲۳؛ التبیان، ج ۱، ص۴۶۴.
  114. الکافی، کلینی، ج ۴، ص۳۵۸؛ تهذیب، ج ۵، ص۲۲۱.
  115. ﴿قُلْ يَـٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِنِّى رَسُولُ ٱللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا ٱلَّذِى لَهُۥ مُلْكُ ٱلسَّمَـٰوَٰتِ وَٱلْأَرْضِ لَآ إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ يُحْىِۦ وَيُمِيتُ فَـَٔامِنُوا۟ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِ ٱلنَّبِىِّ ٱلْأُمِّىِّ ٱلَّذِى يُؤْمِنُ بِٱللَّهِ وَكَلِمَـٰتِهِۦ وَٱتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ «بگو: ای مردم! به راستی من فرستاده خداوند به سوی همه شمایم، همان که فرمانفرمایی آسمان‌ها و زمین از آن اوست، هیچ خدایی جز او نیست که زنده می‌دارد و می‌میراند، پس به خداوند و فرستاده او پیامبر درس ناخوانده‌ای که به خداوند و قرآن او ایمان دارد ایمان بیاورید و از او پیروی کنید باشد که راهیاب گردید» سوره اعراف، آیه ۱۵۸.
  116. احکام القرآن، ج ۳، ص۳۲۳؛ التفسیر الکبیر، ج ۳۲، ص۱۳۰؛ روح المعانی، ج ۳۰، ص۲۴۶.
  117. صحیح البخاری، ج ۶، ص۲۲ ـ ۲۳؛ بحارالانوار، ج ۱۶، ص۳۸۴.
  118. «ای پیامبر! به همسرانت بگو: اگر خواستار زندگی این جهان و آرایه‌های آن هستید بیایید شما را برخوردار سازم و با شیوه‌ای نیکو رهایتان کنم * و اگر خدا و پیامبرش و سرای واپسین را می‌خواهید، بی‌گمان خداوند برای نیکوکاران شما پاداشی سترگ آماده کرده است» سوره احزاب، آیه ۲۸-۲۹.
  119. مجمع البیان، ج ۸، ص۱۵۱؛ جامع البیان، ج ۲۱، ص۹۹؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۴، ص۱۶۲.
  120. تذکرة الفقهاء، ج ۲، ص۵۶۶؛ بحارالانوار، ج ۱۶، ص۳۸۴.
  121. جامع‌البیان، ج ۲۱، ص۱۰۰؛ التبیان، ج ۸، ص۳۳۵ ـ ۳۳۶؛ مواهب الجلیل، ج ۵، ص۵.
  122. تفسیر قرطبی، ج ۱۴، ص۱۶۲؛ التبیان، ج ۸، ص۳۳۵ ـ ۳۳۶.
  123. روح المعانی، ج ۲۲، ص۷۳؛ مواهب الجلیل، ج ۵، ص۵.
  124. روضة الطالبین، ج ۵، ص۳۴۸.
  125. جامع‌المقاصد، ج ۱۲، ص۵۲؛ مواهب الجلیل، ج ۵، ص۸؛ جواهرالکلام، ج ۲۹، ص۱۲۸.
  126. «از این روی آنچه فرمان می‌یابی آشکار کن و از مشرکان روی بگردان» سوره حجر، آیه ۹۴.
  127. الشرح الکبیر، ج ۲، ص۲۱۲؛ سبل الهدی، ج ۱۰، ص۳۹۹؛ موسوعة الفقه الاسلامی، ج ۷، ص۳۳۴.
  128. سوره مائده، آیه ۶۷.
  129. مواهب الجلیل، ج ۵، ص۸ ـ ۹؛ امتاع الاسماع، ج ۱۳، ص۵۴ ـ ۵۵.
  130. اصول الفقه، ج ۳، ص۷۰ ـ ۷۱.
  131. دراسات فی الولایة الفقیه، ج ۲، ص۲۵۲.
  132. ﴿يَـٰٓأَيُّهَا ٱلرَّسُولُ بَلِّغْ مَآ أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُۥ وَٱللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ ٱلنَّاسِ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَهْدِى ٱلْقَوْمَ ٱلْكَـٰفِرِينَ «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.
  133. تفسیر قمی، ج ۱، ص۱۷۱؛ ج ۲، ص۲۰۱؛ تفسیر ثعلبی، ج ۴، ص۹۳ ـ ۹۴؛ ج ۱۰، ص۳۵.
  134. روضه‌الطالبین، ج ۵، ص۳۴۷؛ امتاع الاسماع، ج ۱۳، ص۵۳.
  135. عمدة القاری، ج ۱۸، ص۲۵۲.
  136. سبل الهدی، ج ۱۰، ص۳۹۹؛ حاشیة الدسوقی، ج ۲، ص۲۱۲.
  137. «ما پیامبران خویش و مؤمنان را در زندگی این جهان و در روزی که گواهان (به گواهی) برخیزند یاری می‌کنیم» سوره غافر، آیه ۵۱.
  138. «بدی را با روشی که نیکوتر است دور کن؛ ما به آنچه وصف می‌کنند داناتریم» سوره مؤمنون، آیه ۹۶.
  139. سبل الهدی، ج ۱۰، ص۴۰۱.
  140. تفسیر قرطبی، ج ۱۵، ص۳۶۱؛ نواسخ القرآن، ص۱۹۷.
  141. ﴿وَلَا تَسْتَوِى ٱلْحَسَنَةُ وَلَا ٱلسَّيِّئَةُ ٱدْفَعْ بِٱلَّتِى هِىَ أَحْسَنُ فَإِذَا ٱلَّذِى بَيْنَكَ وَبَيْنَهُۥ عَدَٰوَةٌۭ كَأَنَّهُۥ وَلِىٌّ حَمِيمٌۭ «نیکی با بدی برابر نیست؛ به بهترین شیوه (دیگران را از چالش با خود) باز دار، ناگاه آن کس که میان تو و او دشمنی است چون دوستی مهربان می‌گردد» سوره فصّلت، آیه ۳۴.
  142. «و این را جز به آنان که می‌شکیبند، و جز به آنان که بهره‌ای سترگ دارند فرانیاموزند» سوره فصّلت، آیه ۳۵.
  143. «و کیفر هر بدی بدی‌یی، مانند آن است پس هر که درگذرد و به راه آید پاداش وی بر خداوند است، بی‌گمان او ستمگران را دوست نمی‌دارد» سوره شوری، آیه ۴۰.
  144. «پس، چون قرآن بخوانی از شیطان رانده به خداوند پناه جو؛» سوره نحل، آیه ۹۸.
  145. زبدة البیان، ص۹۱.
  146. وسائل الشیعه، ج ۶، ص۱۹۷؛ جامع احادیث الشیعه، ج ۱۵، ص۷۱ ـ ۷۲.
  147. الخلاف، ج ۱، ص۳۲۴ ـ ۳۲۵؛ تذکرة الفقهاء، ج ۳، ص۱۲۵.
  148. فتح العزیز، ج ۳، ص۳۰۵؛ المغنی، ج ۱، ص۵۱۹.
  149. الکافی، کلینی، ج ۳، ص۳۱۳؛ وسائل الشیعه، ج ۶، ص۱۳۵.
  150. ﴿فَبِمَا رَحْمَةٍۢ مِّنَ ٱللَّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ ٱلْقَلْبِ لَٱنفَضُّوا۟ مِنْ حَوْلِكَ فَٱعْفُ عَنْهُمْ وَٱسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِى ٱلْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى ٱللَّهِ إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلْمُتَوَكِّلِينَ «پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل می‌بودی از دورت می‌پراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست می‌دارد» سوره آلعمران، آیه ۱۵۹.
  151. سبل الهدی، ج ۱۰، ص۳۹۸.
  152. نمونه، ج ۳، ص۱۴۲ ـ ۱۴۳.
  153. سبل الهدی، ج ۱۰، ص۳۹۸.
  154. الام، ج ۷، ص۱۰۰؛ مغنی المحتاج، ج ۴، ص۳۹۱.
  155. المجموع، ج ۲۰، ص۱۳۸؛ مختلف الشیعه، ج ۸، ص۴۱۳؛ سلسلة الینابیع، ج ۳۳، ص۹۷.
  156. الجوهرالنقی، ج ۷، ص۴۵ ـ ۴۶؛ زبده‌البیان، ص۳۳۳.
  157. الدرالمنثور، ج ۲، ص۹۰؛ المیزان، ج ۴، ص۶۹.
  158. شرایع الاسلام، ج ۲، ص۴۹۷؛ تحریرالاحکام، ج ۳، ص۴۱۷؛ کشاف القناع، ج ۵، ص۲۳.
  159. کشاف القناع، ج ۵، ص۲۴؛ سبل الهدی، ج ۱۰، ص۳۹۶.
  160. امتاع الاسماع، ج ۱۳، ص۵۵؛ سبل الهدی، ج ۱۰، ص۴۰۰.
  161. سبل الهدی، ج ۱۰، ص۴۰۲.
  162. یوسفی مقدم، محمد صادق، مقاله «خصائص النبی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲، ص ۱۴۶.
  163. «پس از این (زنانی که برشمردیم) زنان (دیگر) و (نیز) اینکه همسرانی (تازه) را جایگزین آنان کنی بر تو حلال نیست هر چند زیبایی (خوی) آنان تو را خوش آید؛ مگر آنکه کنیزت باشند و خداوند مراقب هر چیزی است» سوره احزاب، آیه ۵۲.
  164. المبسوط، طوسی، ج ۴، ص۱۵۷ ـ ۱۵۸؛ مواهب الجلیل، ج ۵، ص۱۰.
  165. نمونه، ج ۱۷، ص۳۹۱.
  166. «ای پیامبر! ما آن همسرانت را که مهرشان را داده‌ای بر تو حلال کرده‌ایم و (نیز) کنیزانی را از آنچه خداوند به تو (در جنگ‌ها) به غنیمت داده است» سوره احزاب، آیه ۵۰.
  167. المبسوط، طوسی، ج ۴، ص۱۵۷ ـ ۱۵۸؛ المجموع، ج ۱۶، ص۱۴۵؛ روضة الطالبین، ج ۵، ص۳۴۸.
  168. بحوث فی تاریخ القرآن، ص۲۳۸.
  169. تذکرة الفقهاء، ج ۲، ص۵۶۷؛ بحارالانوار، ج ۱۶، ص۳۸۹.
  170. ﴿لَّا يَحِلُّ لَكَ ٱلنِّسَآءُ مِنۢ بَعْدُ وَلَآ أَن تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَٰجٍۢ وَلَوْ أَعْجَبَكَ حُسْنُهُنَّ إِلَّا مَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ وَكَانَ ٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَىْءٍۢ رَّقِيبًۭا «پس از این (زنانی که برشمردیم) زنان (دیگر) و (نیز) اینکه همسرانی (تازه) را جایگزین آنان کنی بر تو حلال نیست هر چند زیبایی (خوی) آنان تو را خوش آید؛ مگر آنکه کنیزت باشند و خداوند مراقب هر چیزی است» سوره احزاب، آیه ۵۲.
  171. ﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَـٰتُكُمْ وَبَنَاتُكُمْ وَأَخَوَٰتُكُمْ وَعَمَّـٰتُكُمْ وَخَـٰلَـٰتُكُمْ وَبَنَاتُ ٱلْأَخِ وَبَنَاتُ ٱلْأُخْتِ وَأُمَّهَـٰتُكُمُ ٱلَّـٰتِىٓ أَرْضَعْنَكُمْ وَأَخَوَٰتُكُم مِّنَ ٱلرَّضَـٰعَةِ وَأُمَّهَـٰتُ نِسَآئِكُمْ وَرَبَـٰٓئِبُكُمُ ٱلَّـٰتِى فِى حُجُورِكُم مِّن نِّسَآئِكُمُ ٱلَّـٰتِى دَخَلْتُم بِهِنَّ فَإِن لَّمْ تَكُونُوا۟ دَخَلْتُم بِهِنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ وَحَلَـٰٓئِلُ أَبْنَآئِكُمُ ٱلَّذِينَ مِنْ أَصْلَـٰبِكُمْ وَأَن تَجْمَعُوا۟ بَيْنَ ٱلْأُخْتَيْنِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ غَفُورًۭا رَّحِيمًۭا «بر شما حرام است (ازدواج با) مادرانتان و دخترانتان و خواهرانتان و عمه‌هایتان و خاله‌هایتان و دختران برادر و دختران خواهر و مادران شیرده‌تان و خواهران شیرخورده‌تان و مادرزن‌هایتان و ختران زنانتان (از شوهر پیشین) که (اینک) در سرپرستی شمایند، (اگر) از همسرانی (باشند) که با آنان همخوابگی کرده‌اید، که اگر با آنها همخوابگی نکرده‌اید بر شما گناهی نیست؛ و همسران آن پسرانتان که از پشت شمایند؛ و (نیز) جمع میان دو خواهر، مگر آنکه از پیش (در زمان جاهلیت) روی داده است، که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۲۳.
  172. جواهرالکلام، ج ۲۹، ص۱۲۱.
  173. الخلاف، ج ۴، ص۳۱۱ ـ ۳۱۲؛ تذکرة الفقهاء، ج ۲، ص۶۴۵.
  174. «امروز چیزهای پاکیزه بر شما حلال است و غذای اهل کتاب برای شما حلال است و غذای شما برای آنان حلال است و (نیز ازدواج با) زنان پاکدامن از زنان مؤمن (مسلمان) و زنان پاکدامن از آنان که پیش از شما به آنان کتاب آسمانی داده‌اند، اگر کابینشان را پرداخته و پاکدامن باشید نه پلیدکار و گزینندگان دوست پنهان، (بر شما حلال است) و هر کس گرویدن (به اسلام) را نپذیرد کردارش تباه می‌شود و او در جهان واپسین از زیانکاران است» سوره مائده، آیه ۵.
  175. المبسوط، طوسی، ج ۴، ص۱۵۶؛ جامع المقاصد، ج ۱۲، ص۵۶؛ مغنی المحتاج، ج ۳، ص۱۸۷.
  176. سوره احزاب، آیه ۶.
  177. المبسوط، طوسی، ج ۴، ص۱۵۶؛ مغنی المحتاج، ج ۳، ص۱۸۷.
  178. سوره توبه، آیه ۲۸.
  179. المبسوط، طوسی، ج ۴، ص۱۵۶؛ تذکرة الفقهاء، ج ۲، ص۵۶۷.
  180. تذکرة الفقهاء، ج ۲، ص۵۶۷؛ کشف اللثام، ج ۷، ص۳۵؛ کشاف القناع، ج ۵، ص۲۵.
  181. تفسیرقرطبی، ج ۸، ص۱۰۵؛ التسهیل، ج ۲، ص۷۳.
  182. شرایع الاسلام، ج ۲، ص۴۹۷؛ مسالک الافهام، ج ۷، ص۷۱؛ کشاف القناع، ج ۵، ص۲۵.
  183. «و هر یک از شما که یارایی مالی نداشته باشد تا زنان آزاد مؤمن را به همسری گیرد، در میان کنیزان، از دختران جوان مؤمن، همسر گزیند و خداوند به ایمانتان داناتر است؛ همه چون یکدیگرید پس با اجازه کسان آنها با آنان ازدواج کنید و کابین‌هایشان را در حالی که پاکدامنند و نه پلیدکار و گزیننده دوست‌های پنهان، به گونه شایسته به (کسان) آنها بپردازید. آنگاه چون شوی کنند، اگر به کاری زشت دست یازیدند بر آنان نیمی از کیفر زنان آزاد خواهد بود. این (ازدواج با کنیزکان) برای کسی است که از (آلایش) گناه بهراسد و شکیبایی ورزیدن، برای شما بهتر است و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۲۵.
  184. کشف اللثام، ج ۷، ص۳۵؛ مسالک الافهام، ج ۷، ص۷۱؛ کشاف القناع، ج ۵، ص۲۵.
  185. مسالک الافهام، ج ۷، ص۷۱؛ جواهرالکلام، ج ۲۹، ص۱۲۵.
  186. جواهرالکلام، ج ۲۹، ص۱۲۵؛ الحدائق، ج ۲۳، ص۱۰۱.
  187. جواهرالکلام، ج ۲۹، ص۱۲۵؛ الحدائق، ج ۲۳، ص۱۰۱.
  188. المجموع، ج ۱۶، ص۱۴۳؛ قواعد الاحکام، ج ۳، ص۸؛ جامع المقاصد، ج ۱۲، ص۵۳، ۵۷.
  189. تحریرالاحکام، ج ۳، ص۴۱۷؛ مواهب الجلیل، ج ۵، ص۱۸.
  190. کشاف القناع، ج ۳، ص۴۱.
  191. تذکرة الفقهاء، ج ۲، ص۵۶۶؛ کشاف القناع، ج ۵، ص۲۵.
  192. «و به او شعر نیاموختیم و در خور او (نیز) نیست، این (کتاب) جز پند و قرآنی روشن نیست» سوره یس، آیه ۶۹.
  193. «و از شاعران، گمراهان پیروی می‌کنند * آیا نمی‌بینی که آنان در هر درّه‌ای سرگردانند؟ * و چیزهایی می‌گویند که خود نمی‌کنند؟» سوره شعراء، آیه ۲۲۴-۲۲۶.
  194. «(آنان نه تنها ایمان نیاوردند) بلکه گفتند: خواب‌هایی پریشان است یا آن را بربافته یا شاعر است پس باید برای ما نشانه‌ای بیاورد همچنان که پیشینیان (با نشانه) فرستاده شدند» سوره انبیاء، آیه ۵.
  195. تذکرة الفقهاء، ج ۲، ص۵۶۶؛ کشف اللثام، ج ۷، ص۳۶.
  196. الدرالمنثور، ج ۵، ص۲۶۸؛ نورالثقلین، ج ۴، ص۳۹۳؛ کشف الخفاء، ج ۱، ص۴۴۸.
  197. امتاع الاسماع، ج ۱۳، ص۹۲؛ کشف اللثام، ج ۷، ص۳۶.
  198. امتاع الاسماع، ج ۱۳، ص۹۲.
  199. سبل الهدی، ج ۱۰، ص۴۱۲.
  200. التفسیر الکبیر، ج ۲۶، ص۱۰۴؛ المیزان، ج ۱۷، ص۱۰۸؛ الصحیح من سیرة النبی، ج ۹، ص۱۱۵.
  201. کشاف القناع، ج ۵، ص۲۶؛ سبل الهدی، ج ۱۰، ص۴۲۱.
  202. زادالمسیر، ج ۶، ص۲۰۸؛ کشاف‌القناع، ج ۵، ص۲۶.
  203. سوره احزاب، آیه ۵۰.
  204. مجمع‌البیان، ج ۸، ص۱۷۱؛ زادالمسیر، ج ۶، ص۲۰۸.
  205. زادالمسیر، ج ۶، ص۲۰۸؛ کشاف القناع، ج ۵، ص۲۶.
  206. نمونه، ج ۱۷، ص۳۷۷.
  207. شرایع الاسلام، ج ۲، ص۴۹۷؛ تحریر الاحکام، ج ۳، ص۴۱۷؛ مواهب الجلیل، ج ۵، ص۹.
  208. تحریر الاحکام، ج ۳، ص۴۱۷؛ امتاع الاسماع، ج ۱۳، ص۱۱۰.
  209. سبل الهدی، ج ۱۰، ص۴۱۸.
  210. کشاف القناع، ج ۵، ص۲۵؛ جامع المقاصد، ج ۱۲، ص۵۸.
  211. امتاع الاسماع، ج ۱۰، ص۱۹۲، ۲۴۱، ۲۴۹، ۲۷۴، ۲۷۶؛ سبل‌الهدی، ج ۱۰، ص۴۰۸.
  212. الخلاف، ج ۴، ص۲۴۵؛ کشاف القناع، ج ۵، ص۳۰.
  213. سوره احزاب، آیه ۵۳.
  214. سوره احزاب، آیه ۶.
  215. الخلاف، ج ۴، ص۲۴۵؛ امتاع الاسماع، ج ۱۰، ص۲۵۷، ۲۶۱؛ مواهب الجلیل، ج ۵، ص۱۱ - ۱۲.
  216. الحدائق، ج ۲۳، ص۱۰۴؛ جواهرالکلام، ج ۲۹، ص۱۳۰.
  217. الخلاف، ج۴، ص۲۴۵؛ مسالک الافهام، ج۷، ص۷۹.
  218. کشاف القناع، ج ۵، ص۳۰ ـ ۳۱.
  219. الخلاف، ج ۴، ص۲۴۵؛ مسالک الافهام، ج ۷، ص۷۹؛ کشاف القناع، ج ۵، ص۳۰ ـ ۳۱.
  220. تذکره‌الفقهاء، ج ۲، ص۵۶۸؛ المجموع، ج ۱۶، ص۳۵۱؛ روضة الطالبین، ج ۵، ص۳۵۷.
  221. کشاف القناع، ج ۵، ص۳۱؛ نمونه، ج ۱۷، ص۴۰۱.
  222. تذکرة الفقهاء، ج ۲، ص۵۷۳؛ مستند الشیعه، ج ۱۶، ص۴۶.
  223. سوره نور، آیه ۳۱.
  224. موسوعة الفقه الاسلامی، ج ۷، ص۳۴۰.
  225. یوسفی مقدم، محمد صادق، مقاله «خصائص النبی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲، ص ۱۵۱.
  226. الخلاف، ج ۴، ص۲۹۴؛ المجموع، ج ۱۶، ص۲۴۲؛ جامع‌المقاصد، ج ۱۲، ص۳۷۴.
  227. «و اگر می‌هراسید که در مورد یتیمان دادگری نکنید (با آنان ازدواج نکنید و) از زنانی که می‌پسندید، دو دو، و سه سه، و چهار چهار همسر گیرید و اگر بیم دارید که داد نورزید یک زن را و یا کنیز خود را (به همسری گزینید)؛ این کار به آنکه ستم نورزید نزدیک‌تر است» سوره نساء، آیه ۳.
  228. قواعد الاحکام، ج ۳، ص۸؛ شرایع الاسلام، ج ۲، ص۴۹۷.
  229. جامع المقاصد، ج ۱۲، ص۵۹؛ مسالک الافهام، ج ۷، ص۷۰؛ امتاع الاسماع، ج ۱۰، ص۱۹۲.
  230. «ای پیامبر! ما آن همسرانت را که مهرشان را داده‌ای بر تو حلال کرده‌ایم» سوره احزاب، آیه ۵۰.
  231. الکافی، کلینی، ج۵، ص۳۸۷؛ تهذیب، ج۷، ص۴۵۰.
  232. المبسوط، طوسی، ج ۴، ص۱۵۶؛ الجوهر النقی، ج ۷، ص۵۶؛ جامع المقاصد، ج ۱۲، ص۵۹.
  233. سوره احزاب، آیه ۵۰.
  234. وسائل الشیعه، ج ۲۰، ص۲۶۴ ـ ۲۶۵.
  235. تذکره‌الفقهاء، ج ۲، ص۵۶۷؛ مسالک الافهام، ج ۷، ص۷۰.
  236. مسالک الافهام، ج ۸، ص۳۰۶ ـ ۳۰۷؛ الاقناع، ج ۲، ص۹۱.
  237. المبسوط، طوسی، ج ۴، ص۱۵۹؛ سبل الهدی، ج ۱۰، ص۴۴۱ ـ ۴۴۲.
  238. مسالک الافهام، ج ۸، ص۳۱۲؛ سبل السلام، ج ۳، ص۱۶۲.
  239. «(اختیار با توست که موعد) هر یک از آنان را که خواستی واپس افکنی و هر کدام را خواستی نزد خود جای دهی و اگر هر یک از آنان را که وا نهاده بودی بخواهی، بر تو گناهی نیست؛ این، بدان نزدیک‌تر است که چشم آنان روشن گردد و اندوهگین نگردند و همگی به آنچه تو به آنان داده‌ای خشنود شوند و خداوند آنچه در دل‌هایتان می‌گذرد می‌داند و خداوند دانای بردبار است» سوره احزاب، آیه ۵۱.
  240. المبسوط، طوسی، ج ۴، ص۱۵۵؛ مسالک الافهام، ج ۸، ص۳۱۲.
  241. سنن ابی داود، ج ۱، ص۴۷۳؛ عوالی اللئالی، ج ۲، ص۱۳۴.
  242. مسالک الافهام، ج ۷، ص۸۲؛ مغنی المحتاج، ج ۳، ص۲۵۱.
  243. الحدائق، ج ۲۳، ص۱۰۹؛ مسالک الافهام، ج ۷، ص۸۲ ـ ۸۳.
  244. المبسوط، طوسی، ج ۴، ص۱۵۳ ـ ۱۵۴؛ المجموع، ج ۱۶، ص۱۴۳.
  245. قواعد الاحکام، ج ۳، ص۸؛ کشاف القناع، ج ۵، ص۲۸.
  246. المبسوط، طوسی، ج ۴، ص۱۵۳؛ مغنی المحتاج، ج ۳، ص۱۲۴.
  247. المبسوط، طوسی، ج ۴، ص۱۵۳؛ کشاف القناع، ج ۵، ص۲۷.
  248. سبل الهدی، ج ۱۰، ص۴۲۳؛ امتاع الاسماع، ج ۱۳، ص۱۳۱.
  249. یوسفی مقدم، محمد صادق، مقاله «خصائص النبی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲، ص ۱۵۶.
  250. روضة الطالبین، ج ۵، ص۳۴۸؛ سبل الهدی، ج ۱۰، ص۴۰۹ ـ ۴۱۰.
  251. امتاع الاسماع، ج ۱۳، ص۸۷؛ سبل الهدی، ج ۱۰، ص۴۰۹ - ۴۱۰.
  252. امتاع الاسماع، ج ۱۳، ص۸۷؛ بحارالانوار، ج ۱۶، ص۳۳۴.
  253. الدروس، ج ۳، ص۲۶؛ الروضة البهیه، ص۲۲۱؛ مغنی المحتاج، ج ۳، ص۲۵۰.
  254. یوسفی مقدم، محمد صادق، مقاله «خصائص النبی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲، ص ۱۵۸.
  255. «که او را شریکی نیست و به این فرمان یافته‌ام و من نخستین مسلمانم» سوره انعام، آیه ۱۶۳.
  256. «و اگر رو بگردانید (می‌دانید که) من از شما پاداشی نخواسته‌ام، پاداش من جز با خداوند نیست و فرمان یافته‌ام که از گردن نهادگان (به خداوند) باشم» سوره یونس، آیه ۷۲.
  257. «آنگاه که پروردگارش بدو فرمود: فرمانبردار باش، او گفت: فرمانبردار پروردگار جهانیانم» سوره بقره، آیه ۱۳۱.
  258. جامع البیان، ج ۸، ص۱۴۷؛ التبیان، ج ۹، ص۱۵.
  259. الصافی، ج ۲، ص۱۷۷؛ تفسیر شبر، ص۱۶۹.
  260. سوره اعراف، آیه ۱۷۲.
  261. الکافی، کلینی، ج ۱، ص۴۴۱؛ علل الشرایع، ج ۱، ص۱۲۴.
  262. المیزان، ج ۷، ص۳۹۴.
  263. المیزان، ج ۱۶، ص۲۷۸.
  264. «و (یاد کن) آنگاه را که از پیامبران پیمان گرفتیم و (نیز) از تو و نوح و ابراهیم و موسی و عیسی پسر مریم و از آنها پیمانی استوار گرفتیم» سوره احزاب، آیه ۷.
  265. علل الشرایع، ج ۱، ص۱۲۴؛ بحارالانوار، ج ۱۵، ص۱۵ ـ ۱۶.
  266. المجموع، ج ۱، ص۷۵؛ عون‌المعبود، ج ۱۲، ص۲۷۷ ـ ۲۷۸.
  267. تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص۳۱۱؛ صحیح مسلم، نووی، ج ۱۵، ص۳۷.
  268. سوره بقره، آیه ۲۵۳.
  269. عمدة القاری، ج ۱۲، ص۲۵۰ ـ ۲۵۱؛ صحیح مسلم، نووی، ج ۱۵، ص۳۷.
  270. «و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.
  271. تفسیر شبر، ص۵۲۷؛ نمونه، ج ۲۴، ص۳۷۱ - ۳۷۲.
  272. التبیان، ج ۱۰، ص۷۵.
  273. الکافی، کلینی، ج ۱، ص۲۶۵ ـ ۲۶۷؛ الصافی، ج ۵، ص۲۰۸.
  274. امتاع الاسماع، ج ۳، ص۹۵؛ سبل الهدی، ج ۱۰، ص۳۰۶؛ المیزان، ج ۲، ص۳۱۲.
  275. «و تو را جز رحمتی برای جهانیان، نفرستاده‌ایم» سوره انبیاء، آیه ۱۰۷.
  276. وسائل الشیعه، ج ۲۵، ص۳۰۷؛ بحارالانوار، ج ۷۶، ص۲۵۰.
  277. مجمع البیان، ج ۷، ص۱۲۱؛ روح المعانی، ج ۱۷، ص۱۰۹.
  278. سوره توبه، آیه ۶۱.
  279. المیزان، ج ۹، ص۳۱۶.
  280. مجمع البیان، ج ۸، ص۱۶۰؛ خصائص المصطفی، ص۳۱؛ سبل الهدی، ج ۱۰، ص۳۰۲.
  281. «محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه ۴۰.
  282. صحیح مسلم، ج ۷، ص۱۲۰؛ الامالی، مفید، ص۵۳؛ المستدرک، ج ۴، ص۴۵۰.
  283. التفسیر الکبیر، ج ۲۷، ص۱۵۵ ـ ۱۵۶.
  284. «از دین، همان را برای شما بیان داشت که نوح را بدان سفارش کرده بود و نیز آنچه را که به تو وحی کردیم و آنچه را که به ابراهیم و موسی و عیسی،» سوره شوری، آیه ۱۳.
  285. ﴿وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًۭا وَعَدْلًۭا لَّا مُبَدِّلَ لِكَلِمَـٰتِهِۦ وَهُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلْعَلِيمُ «و سخن پروردگارت به راستی و دادگری کامل شد؛ هیچ دگرگون کننده‌ای برای سخنان وی نیست و او شنوای داناست» سوره انعام، آیه ۱۱۵.
  286. المیزان، ج ۷، ص۳۲۹.
  287. المهذب، ج ۱، ص۶.
  288. سوره مائده، آیه ۳.
  289. سوره مائده، آیه ۴۸.
  290. مسند احمد، ج ۴، ص۱۰۷؛ مستدرک الوسائل، ج ۲، ص۵۳۱؛ جامع احادیث الشیعه، ج ۳، ص۵۵.
  291. جامع‌البیان، ج ۹، ص۱۱۶؛ جامع‌المقاصد، ج ۱۲، ص۶۳ ـ ۶۴؛ المیزان، ج ۲، ص۳۱۲.
  292. کشاف القناع، ج ۵، ص۳۲ ـ ۳۳.
  293. «و تو را جز مژده‌بخش و بیم‌دهنده برای همه مردم نفرستاده‌ایم اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره سبأ، آیه ۲۸.
  294. «بگو: ای مردم! به راستی من فرستاده خداوند به سوی همه شمایم، همان که فرمانفرمایی آسمان‌ها و زمین از آن اوست» سوره اعراف، آیه ۱۵۸.
  295. مسند احمد، ج ۵، ص۲۴۸؛ سنن الدارمی، ج ۱، ص۲۶؛ وسائل الشیعه، ج ۳، ص۳۵۰.
  296. سنن الدارمی، ج ۱، ص۲۶؛ مجمع‌الزوائد، ج ۸، ص۲۰۹، ۲۵۹.
  297. کمال الدین، ص۲۱۹ ـ ۲۲۰؛ بحارالانوار، ج ۱۱، ص۵۱؛ نورالثقلین، ج ۴، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷.
  298. مستدرک الوسائل، ج ۱۰، ص۲۸۹؛ جامع احادیث الشیعه، ج ۱۲، ص۴۲۴.
  299. «اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دین‌ها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند» سوره توبه، آیه ۳۳.
  300. تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص۳۶۳.
  301. مسند احمد، ج ۴، ص۱۰۳؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص۳۶۳.
  302. مجمع البیان، ج ۹، ص۲۱۲؛ احکام القرآن، ج ۳، ص۱۳۵.
  303. التفسیر الکبیر، ج ۱۶، ص۴۰.
  304. التفسیر الکبیر، ج ۱۶، ص۴۰.
  305. التفسیر الکبیر، ج ۱۶، ص۳۹؛ تفسیر قرطبی، ج ۸، ص۱۲۲.
  306. جامع البیان، ج ۱۰، ص۱۵۰؛ مجمع البیان، ج ۹، ص۲۱۲؛ تفسیر قرطبی، ج ۸، ص۱۲۱ ـ ۱۲۲.
  307. الصافی، ج ۲، ص۳۳۸؛ نورالثقلین، ج ۲، ص۲۱۱.
  308. نمونه، ج ۴، ص۴۰۰ ـ ۴۰۱.
  309. تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص۶۸؛ نمونه، ج ۴، ص۴۰۰.
  310. سوره مائده، آیه ۴۸.
  311. مسند احمد، ج ۴، ص۱۰۷؛ الکافی، کلینی، ج ۲، ص۶۰۱؛ مجمع الزوائد، ج ۷، ص۴۶.
  312. «و بی‌گمان به تو سوره فاتحه و قرآن سترگ را داده‌ایم» سوره حجر، آیه ۸۷.
  313. الامالی، صدوق، ص۲۴۱؛ مجمع البیان، ج ۱، ص۴۸ ـ ۴۹.
  314. تفسیر قرطبی، ج ۱۰، ص۵؛ المیزان، ج ۱۲، ص۱۰۱ ـ ۱۰۷.
  315. «بی‌گمان ما خود قرآن را فرو فرستاده‌ایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود» سوره حجر، آیه ۹.
  316. «در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستوده‌ای است» سوره فصّلت، آیه ۴۲.
  317. خصائص المصطفی، ص۲۸.
  318. «ما تورات را که در آن رهنمود و روشنایی بود، فرو فرستادیم؛ پیامبران که تسلیم (خداوند) بودند و (نیز) دانشوران ربّانی و دانشمندان (تورات‌شناس) بنابر آنچه از کتاب خداوند به آنان سپرده شده بود و بر آن گواه بودند برای یهودیان داوری می‌کردند؛ پس، از مردم نهراسید و از من بهراسید و آیات مرا ارزان مفروشید؛ و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند کافرند» سوره مائده، آیه ۴۴.
  319. التفسیر الکبیر، ج ۱۲، ص۴؛ مجمع البیان، ج ۳، ص۳۴۱.
  320. «پس، برای پیمان‌شکنی لعنتشان کردیم و دل‌هاشان را سخت گردانیدیم زیرا عبارات (کتاب آسمانی) را از جای خویش پس و پیش می‌کردند و بخشی از آنچه را بدیشان یادآور شده بودند از یاد بردند و تو پیوسته از خیانت آنان- جز شمار اندکی از ایشان- آگاهی می‌یابی؛ آنان را ببخشای و درگذر! بی‌گمان خداوند نیکوکاران را دوست می‌دارد» سوره مائده، آیه ۱۳.
  321. البرهان، ج ۲، ص۹۴؛ سبل الهدی، ج ۹، ص۴۱۲ ـ ۴۱۸.
  322. «یا می‌گویند که آن (قرآن) را بربافته است (و از خداوند نیست)! بگو اگر راست می‌گویید ده سوره‌ای بربافته مانند آن بیاورید و هر که را هم می‌توانید به جای خداوند، (به یاوری) فرا خوانید» سوره هود، آیه ۱۳.
  323. «بگو: اگر آدمیان و پریان فراهم آیند تا مانند این قرآن آورند هر چند یکدیگر را پشتیبانی کنند همانند آن نمی‌توانند آورد» سوره اسراء، آیه ۸۸.
  324. الصحیح فی سیرة النبی، ج ۲، ص۲۵۳؛ نمونه، ج ۹، ص۳۸ ـ ۳۹؛ ج ۱۲، ص۲۷۴.
  325. سوره انفال، آیه ۶۴.
  326. سوره مائده، آیه ۴۱.
  327. سوره بقره، آیه ۳۵.
  328. سوره قصص، آیه ۳۰.
  329. سوره مائده، آیه ۱۱۰.
  330. «ای ابراهیم!» سوره صافات، آیه ۱۰۴.
  331. سوره احزاب، آیه ۴۰.
  332. سوره فتح، آیه ۲۹.
  333. سبل الهدی، ج ۱۰، ص۳۱۰ ـ ۳۱۱؛ خصائص المصطفی، ص۳۴.
  334. «ای موسی! برای ما خدایی بگمار چنان که آنان خدایانی دارند، (موسی) گفت: به راستی که شما قومی نادانید» سوره اعراف، آیه ۱۳۸.
  335. سوره مائده، آیه ۱۱۲.
  336. «گفتند: ای هود! برهانی برای ما نیاورده‌ای» سوره هود، آیه ۵۳.
  337. خصائص المصطفی، ص۳۴ ـ ۳۵.
  338. «پیامبر را میان خویش چنان فرا نخوانید که یکدیگر را فرا می‌خوانید؛ بی‌گمان خداوند کسانی از شما را که در پناه کسان دیگر، پنهانی بیرون می‌آیند» سوره نور، آیه ۶۳.
  339. مجمع البیان، ج ۷، ص۲۷۶؛ الصافی، ج ۳، ص۴۵۱؛ کشاف القناع، ج ۵، ص۳۵.
  340. امتاع الاسماع، ج ۱۰، ص۲۸۰؛ سبل الهدی، ج ۱۰، ص۴۵۱.
  341. زبده‌البیان، ص۸۴ ـ ۸۵.
  342. «خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود می‌فرستند، ای مؤمنان! بر او درود فرستید و به شایستگی (بدو) سلام کنید» سوره احزاب، آیه ۵۶.
  343. مدارک الاحکام، ج ۳، ص۴۳۱؛ الحدائق، ج ۸، ص۴۹۸.
  344. ذخیرة المعاد، ج ۱، ص۲۹۰.
  345. غنیة النزوع، ص۸۰؛ الحدائق، ج ۸، ص۴۹۸.
  346. الخلاف، ج ۱، ص۳۷۶؛ کشف اللثام، ج ۴، ص۱۲۷؛ الحدائق، ج ۸، ص۴۹۸.
  347. روضه‌الطالبین، ج ۵، ص۳۵۷؛ سبل الهدی، ج ۱۰، ص۳۵۵؛ جواهرالکلام، ج ۲۹، ص۱۲۸.
  348. «شما بهترین گروهی بوده‌اید که (به عنوان سرمشق) برای مردم پدیدار شده‌اید؛ به کار پسندیده فرمان می‌دهید و از (کار) ناپسند باز می‌دارید و به خداوند ایمان دارید و اهل کتاب اگر ایمان می‌آوردند برای آنان بهتر بود؛ برخی از آنها مؤمن امّا بسیاری از آنان نافرمانند» سوره آل عمران، آیه ۱۱۰.
  349. مسند احمد، ج ۱، ص۹۸؛ مجمع الزوائد، ج ۱، ص۲۶۰؛ بحارالانوار، ج ۸، ص۲۲.
  350. احکام القرآن، ج ۲، ص۴۴؛ تفسیر بیضاوی، ج ۲، ص۷۸.
  351. تفسیر عیاشی، ج ۱، ص۱۹۵؛ بحارالانوار، ج ۲۴، ص۱۵۵.
  352. سوره احزاب، آیه ۶.
  353. المبسوط، طوسی، ج ۴، ص۱۵۹؛ جامع الخلاف والوفاق، ص۴۵۶.
  354. ﴿يَـٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِىُّ قُل لِّأَزْوَٰجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَآءِ ٱلْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِن جَلَـٰبِيبِهِنَّ ذَٰلِكَ أَدْنَىٰٓ أَن يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ وَكَانَ ٱللَّهُ غَفُورًۭا رَّحِيمًۭا «ای پیامبر! به همسرانت و دخترانت و زنان مؤمن بگو چادرها یشان را بر خویش نیک بپوشند؛ این (کار) برای اینکه (به پاکدامنی) شناخته شوند و آزار نبینند نزدیک‌تر است و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره احزاب، آیه ۵۹.
  355. تذکره‌الفقهاء، ج ۲، ص۵۶۸؛ سبل الهدی، ج ۱۱، ص۱۶۱؛ امتاع الاسماع، ج ۱۰، ص۲۶۷.
  356. سبل الهدی، ج ۱۱، ص۱۶۱؛ امتاع الاسماع، ج ۱۰، ص۲۶۷.
  357. تذکرة الفقهاء، ج ۲، ص۵۶۸؛ سبل الهدی، ج ۱۰، ص۳۲۸.
  358. «ای زنان پیامبر! هر یک از شما دست به زشتکاری آشکاری زند عذاب او دو چندان می‌گردد و این (کار) بر خداوند آسان است * و هر یک از شما که در برابر خداوند و فرستاده او فرمانبرداری کند و کاری شایسته انجام دهد پاداش او را دوبار می‌دهیم و برای او روزی ارجمندی آماده می‌داریم * ای زنان پیامبر! اگر پرهیزگاری ورزید همانند هیچ یک از زنان نیستید (بلکه برترید)؛ پس نرم سخن مگویید مبادا آنکه بیماردل است به طمع افتد و (نیز) سخن به شایستگی گویید» سوره احزاب، آیه ۳۰-۳۲.
  359. ﴿يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ مَنْ يَأْتِ مِنْكُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ يُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَيْنِ وَكَانَ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرًا * وَمَنْ يَقْنُتْ مِنْكُنَّ لِلَّهِ وَرَسُولِهِ وَتَعْمَلْ صَالِحًا نُؤْتِهَا أَجْرَهَا مَرَّتَيْنِ وَأَعْتَدْنَا لَهَا رِزْقًا كَرِيمًا «ای زنان پیامبر! هر یک از شما دست به زشتکاری آشکاری زند عذاب او دو چندان می‌گردد و این (کار) بر خداوند آسان است * و هر یک از شما که در برابر خداوند و فرستاده او فرمانبرداری کند و کاری شایسته انجام دهد پاداش او را دوبار می‌دهیم و برای او روزی ارجمندی آماده می‌داریم» سوره احزاب، آیه ۳۰-۳۱.
  360. نورالثقلین، ج ۴، ص۲۶۸؛ بحارالانوار، ج ۲۲، ص۱۷۵.
  361. ﴿يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَعْرُوفًا «ای زنان پیامبر! اگر پرهیزگاری ورزید همانند هیچ یک از زنان نیستید (بلکه برترید)؛ پس نرم سخن مگویید مبادا آنکه بیماردل است به طمع افتد و (نیز) سخن به شایستگی گویید» سوره احزاب، آیه ۳۲.
  362. مجمع البیان، ج ۸، ص۱۵۵؛ المیزان، ج ۱۶، ص۳۰۶.
  363. سوره حجرات، آیه ۱۳.
  364. سبل‌الهدی، ج ۱۱، ص۱۶۱؛ امتاع الاسماع، ج ۱۰، ص۲۷۳.
  365. صحیح البخاری، ج ۷، ص۱۴۲؛ صحیح مسلم، ج ۷، ص۱۴۳؛ الامالی، طوسی، ص۳۳۴.
  366. المستدرک، ج ۲، ص۵۹۴؛ مجمع الزوائد، ج ۹، ص۲۲۳؛ بحارالانوار، ج ۱۴، ص۱۹۵.
  367. الخصال، ص۲۰۶؛ مسند احمد، ج ۱، ص۲۹۳؛ المستدرک، ج ۲، ص۴۹۷.
  368. فتح الباری، ج ۷، ص۸۵؛ عمده‌القاری، ج ۲۱، ص۵۴؛ تحفه‌الاحوذی، ج ۱۰، ص۲۶۵.
  369. «پس چون در صور دمند (دیگر) در آن روز میان آنان نه پیوندی است و نه از یکدیگر پرس و جو می‌کنند» سوره مؤمنون، آیه ۱۰۱.
  370. مجمع البیان، ج ۷، ص۲۱۱؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۳، ص۱۲۱.
  371. «روزی که آدمی از برادر خود بگریزد * و از مادر و پدر خویش * و از همسر و پسران خود،» سوره عبس، آیه ۳۴-۳۶.
  372. مجمع الزوائد، ج ۴، ص۲۷۱ ـ ۲۷۲؛ وسائل الشیعه، ج ۲۰، ص۳۸؛ بحارالانوار، ج ۱۶، ص۴۰۱.
  373. المیزان، ج ۱۵، ص۷۴ ـ ۷۵.
  374. الحدائق، ج ۸، ص۴۱؛ مکیال المکارم، ج ۱، ص۳۱۲.
  375. «و پاره‌ای از شب را بدان (نماز شب) بیدار باش که (نمازی) افزون برای توست باشد که پروردگارت تو را به جایگاهی ستوده برانگیزد» سوره اسراء، آیه ۷۹.
  376. الامالی، طوسی، ص۴۵۵؛ بحارالانوار، ج ۸، ص۴۸؛ مسند احمد، ج ۲، ص۴۴۴.
  377. جامع‌البیان، ج ۱۰، ص۱۲۱؛ مجمع‌البیان، ج ۶، ص۲۸۴؛ المیزان، ج ۱۳، ص۱۸۰.
  378. صحیح بخاری، ج ۱، ص۸۶؛ من لایحضره الفقیه، ج ۱، ص۲۴۰؛ وسائل‌الشیعه، ج ۳، ص۳۵۱.
  379. المیزان، ج ۱۳، ص۱۷۵ ـ ۱۷۶.
  380. مجمع البیان، ج ۶، ص۲۸۴.
  381. جامع البیان، ج ۱۵، ص۱۸۰.
  382. تفسیر سید مصطفی خمینی، ج ۱، ص۳۰۳.
  383. «ما به تو «کوثر» دادیم» سوره کوثر، آیه ۱.
  384. مجمع الزوائد، ج ۸، ص۲۶۹؛ فتح‌الباری، ج ۱، ص۳۷۲.
  385. مجمع البیان، ج ۱۰، ص۴۵۹؛ جامع البیان، ج ۳۰، ص۴۱۴ ـ ۴۱۵.
  386. مجمع‌البیان، ج ۱۰، ص۸۵، ۴۵۹؛ نورالثقلین، ج ۵، ص۶۸۰.
  387. صحیح البخاری، ج ۶، ص۹۲ ـ ۹۳؛ صحیح مسلم، ج ۲، ص۱۲ ـ ۱۳.
  388. مجمع البیان، ج ۱۰، ص۴۶۰؛ تفسیر قرطبی، ج ۲۰، ص۲۱۶ ـ ۲۱۷.
  389. مجمع البیان، ج ۱۰، ص۴۶۰.
  390. مناقب، ج ۳، ص۵۴ ـ ۵۵؛ امتاع الاسماع، ج ۱۰، ص۲۸۳.
  391. التفسیر الکبیر، ج ۳۲، ص۱۳۲ ـ ۱۳۳؛ المیزان، ج ۲۰، ص۳۷۰.
  392. «بی‌گمان (دشمن) سرزنشگر تو خود بی‌پساوند است» سوره کوثر، آیه ۳.
  393. امتاع الاسماع، ج ۱۰، ص۲۸۰؛ بحارالانوار، ج ۱۶، ص۴۰۰.
  394. المقنعه، ص۱۰۰ ـ ۱۰۳؛ الکافی، حلبی، ص۱۲۱.
  395. سبل الهدی، ج ۱۰، ص۲۷۴.
  396. تذکره‌الفقهاء، ج ۲، ص۵۶۸؛ امتاع الاسماع، ج ۱۰، ص۲۸۳.
  397. مسالک الافهام، ج ۷، ص۷۹؛ جواهرالکلام، ج ۲۹، ص۱۲۹.
  398. سبل الهدی، ج ۱۰، ص۳۸۹، ۳۹۱.
  399. خصائص المصطفی، ص۳۵.
  400. خصائص المصطفی، ص۳۷.
  401. الخصائص الکبری، ج ۱ - ۲؛ ر. ک: منتهی السول؛ ج ۱ - ۴، خصائص المصطفی.
  402. یوسفی مقدم، محمد صادق، مقاله «خصائص النبی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲، ص ۱۵۸.