روی‌گردانی از دعا

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Heydari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱ مهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۰۱:۲۲ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.


مدخل‌های وابسته به این بحث:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل روی‌گردانی از دعا (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

  • ﴿وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمَى وَقَدْ كُنْتُ بَصِيرًا قَالَ كَذَلِكَ أَتَتْكَ آيَاتُنَا فَنَسِيتَهَا وَكَذَلِكَ الْيَوْمَ تُنْسَى[۱]؛
  • ﴿ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ[۲][۳].

مراتب رذیلت روی‌گردانی از دعا

  • این رذیلت اخلاقی نیز همچون دیگر رذائل و فضائل، از مراتبی چند برخوردار است. ما در اینجا به شماری از این مراتب اشاره می‌کنیم.

مرتبه اول

  • آن است که انسان در این امر کوتاهی کرده از دعا، یاد خدا و ارتباط با او لذّتی در خود نیابد. اهل دل این حالت را در شمار بدترین عذاب‌ها دانسته، از آن به حالت "قبض" تعبیر می‌کنند. منظور از "قبض" آن است که روح در خود فرو پیچیده شده نشاط از آن رخت بربندد، از این‌رو نه از دعا لذّتی برد، و نه از مناجات با حضرت حق احساس نشاطی یابد.
  • در خبر است که مردی بدکردار چون حضرت موسی(ع) به سوی مصلّای خود می‌رفت، راه را برایشان گرفته گفت: "ای موسی! به خدایت بگو که با آنکه من در شمار گناهکاران هستم، امّا چگونه است که هرگز مرا به عذابی مبتلا نمی‌سازی؟ آن حضرت به عبادتگاه خود رفت و چون عبادتش پایان یافته خواست از آنجا بازگردد، خداوند به او فرمود: چرا سخن آن بنده مرا برایم بازگو نمی‌کنی؟ آن حضرت عرض کرد: خدایا! تو خود می‌دانی که او چه گفت، حضرت حق نیز فرمود: به او بگو: من تو را به شدیدترین از عذاب‌ها قلب مبتلا ساختم امّا خودت از آن باخبر نیستی، و آن اینکه شیرینی مناجات با خود را تو خارج کردم و آن را از تو بازستاندم. این از سخت‌ترین عذاب‌هایی است که من به کسی روا می‌دارم".
  • حضرت سجّاد(ع) نیز در دعای ابوحمزه ثمالی - همچون دیگر ادعیه- چنان سخن می‌گویند، که نشان می‌دهد آن حضرت، این مرتبه را مکافات و جزای گناهان کبیره دانسته‌اند؛ و دور شدن بنده از درگاه او و قریش، و نیز کوتاهی بنده در حق او - جلَّ وعلا! - و روی گردانی‌اش از آن بارگاه عظمت، نیز نفاق وکفر را، در شمار مجازات‌های الهی دانسته‌اند، که در قالب این مرتبه از روی‌گردانی از دعا ظاهر شده است.
  • در این سخن، به وضوح مشاهده می‌شود که آن حضرت مرتبه نخست اعراض از دعا و یاد حضرت حق را، عذابی بزرگ و محرومیّت و خذلان بنده، بلکه در شمار بزرگ‌ترین عذاب‌های الهی دانسته‌اند[۴].

مرتبه دوّم

  • امام کاظم(ع) می‌فرمایند: "دعا آنچه را مقدّر شده و یا مقدّر نشده باز می‌گرداند. راوی گوید: به آن حضرت عرض کردم: تأثیر دعا بر آنچه مقدّر شده را می‌شناسم، امّا منظور از تأثیر آن بر آنچه مقدّر نشده، چیست؟ آن حضرت فرمودند: این‌گونه است که آن امر اصلاً پدید نیاید"[۷]؛
  • امام صادق(ع) می‌فرمایند: "دعا، قضاء الهی را باز می‌گرداند، در حالی که از آسمان نازل شده و حتّی محکم و قطعی نیز شده است"[۸]؛
  • امام سجّاد(ع) می‌فرمایند: "دعا و بلاء تا روز قیامت از هم جدا نمی‌شوند، دعا بلا را در حالی که محکم و قطعی نیز شده باز می‌گرداند"[۹][۱۰].
  • توضیح آنکه گاه مقتضای نزول بلا در عالم ربوبی و علم حضرت حق موجود است، امّا به واسطه دعا آن مقتضی از بین رفته بلا از میان می‌رود؛ همان‌گونه که اگر دعایی در بین نباشد، آن بلا قطعی شده بر آن کس که مقدّر شده نازل می‌گردد. این مطلب در حدیثی از امام کاظم(ع) این‌گونه بیان شده است: "شما را به دعا سفارش می‌کنم، چرا که دعا به درگاه الهی و درخواست از او بلاء را رد می‌کند، در حالی که مقدّر شده و تنها امضاء آن از جانب حضرت حق باقی مانده است؛ در این حال اگر خداوند خوانده شود و از او درخواست شود، بلا به صورت کامل بازگردانده می‌شود"[۱۱]؛
  • همان‌گونه که گاه قدر الهی با آنچه محبوب انسان است، مطابقت نداشته انسان به آن محبوب و مقصود خود واصل نمی‌شود؛ امّا چون دست به دعا بردارد همین دعا مقتضی پیدایش هدف انسان را تأمین کرده، و یا مانعی که پیدایش آن را به تأخیر می‌اندازد، رفع می‌نماید؛ از این‌رو انسان هدف خود را حاصل شده می‌یابد. امام صادق(ع) به این مطلب این‌گونه تصریح فرموده‌اند:"دعا قضاء الهی را بعد از آن که به صورت کامل محکم و حتمی شده، باز می‌گرداند. از این‌رو بسیار دعا کن که دعا کلید تمامی رحمت‌ها و وسیله به دست آوردن هر حاجتی است، و آنچه نزد خداوند است تنها به وسیله دعا به دست می‌آید. نیز هیچ دربی نیست که چون بسیار کوبیده شود، برای آن کس که پشت درب است باز نشود"[۱۲][۱۳].

مرتبه سوّم

  • که بدترین و شدیدترین مراتب این رذیلت اخلاقی است؛ عنادورزی و الجاجت در پشت کردن به دعا است.
  • اولین کسی که نسبت به دعا استکبار ورزیده خود بزرگ‌بینی کرد، شیطان بود که به واسطه همین عناد و لجاجت، شایسته لعن الهی و عذاب بی‌پایان او شد. شیطان به واسطة همین پشت کردن به دعا و اصرار بر آن، به خذلان دچار شد؛ و باز به همین علّت طلب کرد که تا قیامت بر آدم و فرزندان او مسلّط شود، تا بتواند آنان را نیز در سرنوشت سیاه خود شریک نماید.
  • اکنون باید توجّه کرد که قرآن کریم با تکرار داستان ابلیس و یادآوری مکرّر پشت کردن او به دعا و توبه، آدمیان را هشدار می‌دهد که اگر گام در مسیر شیطان نهند، همچون او شده استحقاق لعنت الهی را می‌یابند. بالاتر از آن اینکه بدتر از ابلیس شده در مجازات‌های او شریک می‌شوند. تأسف برانگیز است که این حالتی است که عموم مردمان به آن دچارند، هرچند خود از آن آگاهی ندارند!؛ چه غیر شیعیان که در طول تاریخ نسبت به ادعیه مأثور از معصومان(ع) هیچ عنایتی نداشته‌اند، شیعیان نیز هرچند ادّعای پیروی از معصومان را دارند، اما هرگز توجه نمی‌کنند که ائمه هدی(ع) درباره دعا چه عنایت ویژه‌ای داشته‌اند، به‌گونه‌ای که کتاب‌های کلان و سترگ دعایی ما از مجموعه مناجات‌های آنان(ع) انباشته شده است. از این‌رو برخی و بلکه بیشتر آنان، اصلاً دعا را نمی‌شناسد و نسبت به آن اُنسی در خود نمی‌یابند. به این مطلب که مردمان در این قضیه پیرو شیطان العین هستند، در قرآن کریم بارها و بارها اشاره شده است؛ به این آیه مبارک بنگرید: ﴿قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ[۱۴].
  • همان‌گونه که باز بارها اشاره شده، که مردم تنها زمانی به سوی حضرت حق رو می‌کنند که مشکلات و سختی‌ها به آنان رو کند؛ اما به هنگام راحتی و امنیّت گویا به بیماری خود بزرگ‌بینی دچار شده هرگز دست به دعا بر نمی‌دارند؛ به این آیات شریف نیز توجّه کنید:
  • ﴿فَإِذَا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ يُشْرِكُونَ[۱۵]؛
  • ﴿وَإِذَا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فِي الْبَحْرِ ضَلَّ مَنْ تَدْعُونَ إِلَّا إِيَّاهُ فَلَمَّا نَجَّاكُمْ إِلَى الْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ وَكَانَ الْإِنْسَانُ كَفُورًا[۱۶]؛
  • ﴿وَإِذَا مَسَّ الْإِنْسَانَ ضُرٌّ دَعَا رَبَّهُ مُنِيبًا إِلَيْهِ ثُمَّ إِذَا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِنْهُ نَسِيَ مَا كَانَ يَدْعُو إِلَيْهِ مِنْ قَبْلُ وَجَعَلَ لِلَّهِ أَنْدَادًا لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِهِ قُلْ تَمَتَّعْ بِكُفْرِكَ قَلِيلًا إِنَّكَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ[۱۷][۱۸].
  • بالاتر از این، آنکه برخی از آیات قرآن کریم به وضوح نشان از آن دارد، که خداوند مشکلاتی را برای بندگان خود پدید می‌آورد، تا آنها دست از سیره خود برداشته به ساحت مقدّس نیایش رو کنند: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَبِيٍّ إِلَّا أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ[۱۹].
  • کوتاه سخن آنکه روی‌گردانان از دعا و نیایش، در تمامی جوامع و حتّی جامعه شیعیان نیز بسیار زیادند؛
  • آیا ثروتمندانی که در بلاد ما می‌زیند مجالس دعا را به مجالس لهو و لعب تبدیل نکرده‌اند؟؛
  • آیا گناهکاران نیز این‌گونه نیستند؟؛
  • آیا غافلان و خود گُم‌کردگان نیز بر این روش نمی‌روند؟؛
  • و آیا دنیاطلبان و نیز کسانی که در خواست‌های نفسانی خود غرق شده‌اند، از این روش پیروی نمی‌کنند؟؛
  • آیا روزنامه‌ها، مجلات، رادیوها و شبکه‌های مختلف تلویزیونی، این‌گونه نیستند؟.
  • از همین رو است که شماری از مردم همان‌گونه که برّه از گرگ فرار می‌کند، از مساجد فراری هستند!.
  • باید از آنکه آدمی مصداق این آیه‌های شریف باشد، به خداوند متعال پناه بُرد:
  • ﴿وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ[۲۰]؛
  • ﴿إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ[۲۱][۲۲].
  • آری! به همین دلیل است که در روزگار ما کسی اهل دعا نیست، و اینان در میان مردم یافت نمی‌شوند.
  • اندکی از مردم تنها در شب‌های قدر به استغفار و دعا می‌پردازند، تا آرزوهای فروخفته دنیاییشان را به دست آورند؛ با این حال نیایش اینان بیشتر به تمسخر شبیه است تا به نیایش واقعی!، چه برای همین لحظات کوتاه دعا نیز بر او - جلَّ وعلا - منّت می‌نهند، به‌گونه‌ای که گویا او محتاج دعای اینان است!.
  • هدف ما از این سخن - که در آن اندوه و حسرت نهفته است-، تذکّر دو امر مهم می‌باشد:
  • نخست آنکه بیشتر مردم از دعا روی گردانند و از آن کامی نمی‌برند، از همین رو بدون آنکه به علت این امر واقف شوند، به زندگی تلخ و ناروا دچار می‌شوند. آنان حقیقت این آیه شریفه را در عمل در می‌یابند که: ﴿وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى[۲۳]؛ هرچند از توجه به آن غفلت می‌ورزند.
  • و دو دیگر آنکه، این توهّم که روی‌گردانی از دعا تنها ویژه کافران و منکران اسلام است، امّا مسلمانان و نیز اهل کتاب مصداق روی‌گردانی از عبادت نیستند را رفع کرده، توجه دهیم که متأسفانه مسلمانان و حتّی شیعیان نیز این‌چنین‌اند.
  • آری! به این ترتیب آشکار می‌شود که بیشتر مسلمانان و حتّی شیعیان نیز از عبادت، دعا، توبه، انابه و تضرّع به درگاه او روی‌گردانند، و از مضرّات این صفت رنج می‌برند. ما از غضب حضرت حق که شامل اینان می‌شود، به درگاه بلند همو پناه می‌جوییم![۲۴].

ضررها و مفاسد این رذیلت اخلاقی

  • ضررهایی که از پی این رذیلت اخلاقی پدید می‌آید، بسیار زیاد است. ما در اینجا تنها به مهمترین آنها اشاره می‌کنیم.

۱. سخت‌دلی

  • یکی از این ضررها، سخت‌دلی است که خواه ناخواه پای‌بند کسانی که با دعا اُنس و الفتی نمی‌یابند، خواهد شد. قرآن کریم به وضوح شهادت می‌دهد که ترک دعا، سنگ‌دلی، و سنگ‌دلی زیان دو جهانی را در پی خواهد داشت: ﴿أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَيْلٌ لِلْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ[۲۵].
  • نکته قابل توجّه آنکه، سالکان کوی کمال نباید سنگ‌دلی و آثار آن را کوچک شمرند؛ چه این رذیلت خود به کفر و دست‌کم نپذیرفتن حق می‌انجامد: ﴿فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ وَمَنْ يُرِدْ أَنْ يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقًا حَرَجًا كَأَنَّمَا يَصَّعَّدُ فِي السَّمَاءِ كَذَلِكَ يَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ[۲۶][۲۷].

۲. سایه افکندن حجاب‌های ظلمانی بر فطرت انسان

  • ﴿إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِ آيَاتُنَا قَالَ أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ كَلَّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ كَلَّا إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ[۲۸]؛
  • ﴿وَمَنْ كَانَ فِي هَذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمَى وَأَضَلُّ سَبِيلًا[۲۹]؛
  • ﴿وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ[۳۰].
  • سِرّ این مطلب نیز در آن است، که دعا یاد حضرت حق و تضرّع به درگاه او، و غذاء فطرت انسان است که بدان رشد می‌کند؛ حال اگر شیرینی این غذاء را دریافت آن را با هیچ چیز دیگری عوض نمی‌کند[۳۱][۳۲].
  • امام سجّاد در مناجات محبّین می‌فرمایند: "پروردگارا کیست که شیرینی محبّت تو را چشید، امّا کس دیگری را به جای تو برگزید؟؛ و کیست که به تو انس گرفت، اما به جای تو جایگزینی برگزید؟" [۳۳].
  • امیرمؤمنان(ع) نیز در دعای کمیل می‌فرمایند: "بر فرض که بر سوزانی جهنم صبر کنم، امّا چگونه بر فراق و دوری از تو صبر نمایم؟!" [۳۴].
  • مراد آن حضرت، آن است که عذاب جهنّم آسان‌تر از فراق از اوست؛ بدین ترتیب سخت‌ترین عذاب‌های دنیایی، برای آن حضرت از ترک ارتباط با او آسان‌تر می‌نماید.
  • به همین ترتیب فروافتادن درخواست‌های نفسانی - هرچند حلال نیز شمرده شود-، حجابی است که فطرت انسان را پوشانیده او را از دریافت انوار الهی محروم می‌نماید. به این حدیث شریف توجه کنید: "بر قلب من زنگار می‌نشیند، از این‌رو هفتاد مرتبه استغفار می‌نمایم" [۳۵].
  • اکنون روشن می‌شود که به واسطه ترک دعا و یاد حضرت حق، و نیز فرو رفتن در خواسته‌های دنیایی، فطرت انسان از دست رفته حجاب‌های ظلمانی آن را می‌پوشانند؛ در این حال حقیقت انسان تبدیل به حیوان شده او در ظاهر انسان باقی می‌ماند، امّا در واقع و حقیقت امر حیوانی است که اهل دل او را با چهارپایان یکسان می‌بینند![۳۶].

٣. پیدایش عقده خود کم‌بینی

  • این مفسده، از آن رو که بسیاری از جنایات در اثر همین عقده پدید می‌آید، بسیار درخور توجّه است. تباه‌کاران که چون در زمین قدرتی می‌یابند تنها در پی نابودی مردم و دست رنج آنان هستند، از همین عقده که خود آبی جهنّمی است، می‌نوشند؛ و آنان که از زندگی شادمانه در دنیا مأیوسند و از این‌رو دائماً خود و دیگران را آزار می‌نمایند نیز، از همین طوفان داغ‌وزیده از دوزخ، تنفّس می‌کنند.
  • سِرّ روش استثمارگران که دائماً مردم را به عقد خود کم‌بینی دچار ساخته و زان پس بر آنان سلطه می‌یافتند نیز، همین بوده است. حضرت حق یکی از این موارد را این‌گونه گزارش می‌فرماید:
  • ﴿فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ[۳۷]؛
  • ﴿فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلَا يَسْتَخِفَّنَّكَ الَّذِينَ لَا يُوقِنُونَ[۳۸].
  • آیه نخست، حرام بودن پذیرش خواری را نشان می‌دهد، چه تنها فاسقانند که خواری خود را می‌پذیرند و در مقابل ستمکاران حرکتی نشان نمی‌دهند؛
  • آیه دوّم نیز به وضوح حرمت خوارکردن دیگران، و آنکه این کار تنها از کافران ساخته است را، نشان می‌دهد.
  • نکته نهفته در این مطلب نیز، آن است که مؤمنان، مشکلات دنیا را وسیله‌ای برای کمال خود و نردبانی برای عروج می‌انگارند؛ غیر مؤمنان امّا مشکلات دنیا را مایه یأس و ناامّیدی خود دیده، گویا خود را در غُل و زنجیر این دنیا اسیر می‌خوانند؛ از این‌رو از رستگاری در آن عاجز و ناامّید شده به عقده‌های این‌گونه گرفتار می‌شوند: ﴿وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ أُولَئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ[۳۹][۴۰].
  • حضرت حق، خود اشاره می‌فرماید که اینان- که از روح کفر و فسق برخوردار شده‌اند- را، به سنّت استدراج گرفتار می‌سازد، تا اندک اندک سقوط کرده هر لحظه به گرفتاری بیشتری دچار شوند: ﴿وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ[۴۱].
  • به هر ترتیب مؤمن و کافر را آزمایش‌ها، گرفتاری‌ها و مشکلاتی است، که بسیاری از آنها به وسیله تدبیر خود اینان برطرف نخواهد شد؛ از این‌رو در مقابل آن تنها می‌باید صبر کرد و از حضرت حق استمداد جست، تا آدمی به گره‌های روحی و عقده‌هایی بسیار دردناک‌تر از عقده خود کم‌بینی دچار نشود.
  • حال انسان اگر به ذاتی توانا، دانا، بخشنده و مهربان توکّل کرده بدو پناه بَرد، اضطرابش به آرامش بدل شده سینه‌اش فراخ می‌شود، از این‌رو به عقده‌های روحی دچار نمی‌گردد؛ اما اگر به آن ذات متعالی اعتماد ننموده خود را در دریای بی‌پایان مشکلات مادّی تنها بیابد، با گذشت زمان عقده‌های نفسانی گوناگون او را به محاصره آورده به خود دچار می‌سازد.
  • در این حال اگر ولو بر روستایی کوچک حکومت یابد - و یا حتّی بر خانواده خود ریاست نماید-، از کشتن، غارت کردن و یا ظلم به آنان لذّت برده حالات مورد علاقه خود را بروز می‌دهد، اما اگر به این‌گونه از ریاست‌ها دست نیابد، از جامعه کناره گرفته به انزوا مبتلا می‌شود. پس از آن اندوه‌ها و غم‌ها به او هجوم می‌آورد، و او به ناگزیر خود را در دامن هر پاره تخته‌ای می‌اندازد تا در آن دریای طوفانی، نجات خویش را میسّر بیند[۴۲].
  • امّا بدا به حال کسی که حتّی به این تخته پاره نیز دست نیابد، در این حال او تمامی فضائل خویش - همچون غیرت، عفّت، حیاء، و بالاتر از آن حتّی ایمان خویش- را فدا می‌سازد، تا به مقصد و مقصودش واصل شود!. زنانی که در محافل عمومی به خودنمایی می‌پردازند، و مردانی که بدون اعتنا به عفّت، به زن‌بارگی می‌پردازند، تنها از عقده‌های روحی خود رنج می‌برند؛ و چون خویش را تنها یافته‌اند بدین ترتیب در پی حمایت دیگران برآمده‌اند.
  • از این‌رو به تأکید سفارش می‌کنیم که سالکان کوی کمال می‌باید دست در دعا، یاد حق، توبه، انابه و تضرّع به درگاه او برند، و قرائت قرآن را هیچ‌گاه فراموش ننمایند؛ چه ارتباط با خداوند دواء و بلکه شفاء همه بیماری‌های قلب، و مانع از پدید آمدن عقده‌های روحی و نفسی است:
  • ﴿قَدْ جَاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَشِفَاءٌ لِمَا فِي الصُّدُورِ[۴۳]؛
  • ﴿وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ[۴۴]؛

۴. بریدن از خداوند و پیوستن به دیگران

  • این ضرر ترک دعا نیز، در شمار گناهان کبیره قرار دارد.
  • توضیح آنکه در مبحث فواید دعا، اشاره کردیم که بهترین حالت روحی برای انسان، آن است که یک‌سر از خلایق و عالم طبیعت بریده متوجّه حضرت حق شود. نیز گفتیم که رسیدن به این حالت، سخت دشوار بوده به طی کردن منازل بسیار نیازمند است؛ منازلی که گذشتن از یکی و وارد شدن به دیگری، تنها با فضل و رحمت خاصّ الهی ممکن است و بس.
  • اکنون اضافه می‌کنیم که بدترین حالات انسان نیز، بریدن از خدا و پیوستن به مردم و عالم طبیعی است. مراد از این حالت، فراموش کردن خداوند و توجّه یافتن به دیگران در حوایج روزانه و تکیه کردن به آنان است. چه دنیا، مهلکه‌ها و مشکلات آن، آدمی را مجبور می‌سازد که خود را به چیزی جز از خود متّکی نماید؛ حال اگر این حالت- که آن را توکّل می‌خوانند - به کسی جز از حضرت حق افتد، و انسان به دیگران و یا حتّی عقل و قدرت خود متکی شود، زندگی او سراسر ظلمانی و وحشت‌زا خواهد بود، از این‌رو هر دم به ظلمتی و در نتیجه وحشتی جدید مبتلا خواهد شد: ﴿أَوْ كَظُلُمَاتٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ يَغْشَاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحَابٌ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَرَاهَا وَمَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ[۴۶].
  • خداوند این حالت را به خانه عنکبوت که بسیار سُست و واهی است، تشبیه فرموده؛ بدون تردید این تشبیه در شمار نیکوترین تشبیهات قرار دارد و به خوبی حالت روحی پیوستگان به غیر حضرت حق را نشان می‌دهد: ﴿مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِيَاءَ كَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتًا وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوتِ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ[۴۷][۴۸].
  • از آن بالاتر، قرآن کریم به وضوح دلالت می‌نماید که فراموش کردن خداوند، انسان را به بیماری خودفراموشی مبتلا می‌سازد: ﴿وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ[۴۹]؛
  • و پُر واضح است که کسی که خود را فراموش کند، در زندگی‌اش حیران و سرگشته می‌شود؛ چه ظلمت، وحشت، اندوه و غم بر او مستولی شده او را در میان می‌گیرد، در این حال انسان راه به جایی نبرده لحظه به لحظه در وادی سرگشتگی قدم می‌زند:
  • ﴿إِذَا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَرَاهَا[۵۰]؛
  • ﴿وَلَا يَزَالُ الَّذِينَ كَفَرُوا تُصِيبُهُمْ بِمَا صَنَعُوا قَارِعَةٌ أَوْ تَحُلُّ قَرِيبًا مِنْ دَارِهِمْ حَتَّى يَأْتِيَ وَعْدُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا يُخْلِفُ الْمِيعَادَ[۵۱]
  • از این‌رو پشت کردن به دعا و نیایش و فراموش کردن حضرت حق، با انقطاع از او و پیوستن به دیگران ملازمت داشته مفاسدی بیرون از حدّ شمارش بر آن مترتّب می‌شود؛ زندگی در اندوه و مردن در وحشت، در این شمار است: ﴿لَا يَزَالُ بُنْيَانُهُمُ الَّذِي بَنَوْا رِيبَةً فِي قُلُوبِهِمْ إِلَّا أَنْ تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ[۵۲].
  • آری! إعراض از دعا و روی‌گردانی از آن، با انقطاع از حضرت حق مساوی خواهد بود: ﴿وَمَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ[۵۳][۵۴].

۵. تسلّط یافتن شیطان بر انسان

  • ﴿وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا[۵۶]؛
  • ﴿إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي[۵۷][۵۸].
  • گذشته از این جهاد، انسان را جهادی دیگر در عالم طبیعت - یعنی خارج از جان خود ۔ هست، که آن نیز در شمار جهاد اکبر قرار دارد. این جهاد، کشمکشی است که میان جذب الهی و جذب طاغوتی قرار دارد، تا هریک انسان را به سوی خودکشیده در شمار لشگریان خود قرار دهد. خداوند در این میان دست در کار برده تا آدمی را در شمار اولیاء خود قرار دهد، و طاغوت نیز به همین‌گونه، تا آدمی را در صف ظلمانیان نهد: ﴿اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ[۵۹].
  • در این میدان‌ها، انسان به خودی خود نمی‌تواند بر دشمن غلبه یابد؛ نه بر دشمن داخلی و نه بردشمن خارجی: ﴿وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَكَى مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَدًا وَلَكِنَّ اللَّهَ يُزَكِّي مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۶۰].
  • اکنون، روشن است که آدمی در این دو میدان، به رحمت و عطوفت الهی نیازمند است؛ رحمتی که تنها با ارتباط محکم میان بنده ومولی پدید می‌آید، و انسان را قوّت می‌بخشد تا در این کارزارها پیروز و سربلند از میدان به درآید.
  • ارتباط محکم بنده و مولی امّا، از هیچ راهی بهتر از دعا و نیایش پدید نمی‌آید؛ همان‌گونه که پیش از این نیز دیدیم، صاحبان مقام عصمت کبری(ع) از این مطلب به گونه‌های مختلف خبر داده‌اند. از این‌رو، کسی که به نیایش پشت کند و از آن اعراض نماید، همانند کسی است که بدون سلاح، بدون سپر، بدون نیزه و بدون هیچ‌یک از لوازم جنگ، پای به میدان کارزار نهد. این‌چنین کس بدون تردید مغلوب بوده تنها و تنها خسران و زیان می‌یابد و بس: ﴿إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ[۶۱][۶۲].
  • در این زمینه به این چند حدیث شریف نیز بنگرید:
  • امام باقر(ع) می‌فرمایند: "هیچ‌کس نزد خداوند ناپسندتر از کسی نیست که از دعا به درگاه او روی می‌گرداند، و آنچه نزد اوست را طلب نمی‌نماید"[۶۳].
  • امام صادق(ع) به یکی از یاران خود- که مُیَسِّر نام داشت. فرمودند: "ای میسِّر! به درگاه خداوند دعا کن و نگو تقدیر معلوم شده است، چرا که نزد خداوند رتبه‌ای است که تنها با دعا به آن می‌رسند؛ و هرکس دهان خود را ببندد و چیزی درخواست نکند چیزی هم به او داده نمی‌شود، از این‌رو بخواه تا به تو بخشیده شود. ای میسّر! هیچ دربی نیست که چون کوبیده شود بر روی کوبنده‌اش باز نشود"[۶۴]؛
  • نیز امام صادق(ع) می‌فرمایند: "هرکس از خداوند درخواست نکند که از فضلش بدو ببخشد، فقیر و نیازمند شود"[۶۵][۶۶].
  • ﴿وَإِلَّا تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَأَكُنْ مِنَ الْجَاهِلِينَ[۶۷]؛
  • ﴿إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ[۶۸]؛
  • ﴿وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ[۶۹][۷۰].

۶. از دست رفتن ذوق و نشاط انسان

  • انسان را قوایی است که در شمار قوای جسمی او قرار دارد، قوای چشایی، بینایی، شنوایی و بویایی در این شمار است. آدمی به وسیله قوّه ذائقه / چشایی خود میان شیرین و تلخ تفاوت می‌نهد، به وسیله قوه بینایی خود می‌بیند، به وسیله قوه شنوایی خود صداها را می‌شنود، به وسیله قوه بویایی خود بوی‌های مختلف را در می‌یابد، و به وسیله قوّه لامسه خود اشیاء نرم و خشن را لمس کرده میان آنها تفاوت می‌نهد. روح انسان نیز به همین‌گونه از قوایی چند برخوردار است، او به وسیله این قوا شیرینی معنویات را در می‌یابد، حقایق عالَم الهی را می‌بیند و می‌شنود، و آنچه با روح او سازگار و یا ناساز است را در می‌یابد[۷۱].
  • حال توجّه کنیم که همان‌گونه که گاه جسم انسان مریض شده آدمی نه طعمی را در می‌یابد، نه صدایی را می‌شنود، نه چیزی را می‌بیند و نه می‌تواند چیزی را لمس کند، روح نیز گاه بیمار شده ذائقه خود را از دست می‌دهد. در این حالت او شیرینی معنویات و تلخی امور سقوط بخش را در نمی‌یابد.
  • از دست رفتن بصیرت قلب و شنوایی آن نیز در همین شمار است، در این حال آدمی نه واقعیات را می‌بیند، و نه حقایق را می‌شنود؛ بلکه گویا در برابر عالم واقعیّات کور و کر و گُنگ است، که نه چیزی ادراک می‌کند و نه چیزی می‌فهمد. در این مرتبه، انسان تنها مرده‌ای است که در میان زندگان می‌زید، اما پیش از ورود به قبر در حقیقت خود را در خود دفن کرده است.
  • قرآن کریم در بسیاری از آیات خود، نسبت به این نکته لطیف بس مهم تذکر داده، اینان را مرده، کور، کر، گُنگ، دارای قلب نافهم و غیر متعقّل خوانده است. گاه نیز دو کلمه "حیوان" و "چهارپا" را بر آنان اطلاق کرده، آنان را گمراه‌تر و پرضررتر از حیوانات برشمرده است:
  • ﴿وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ[۷۲]؛
  • ﴿إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ[۷۳]؛
  • ﴿إِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ[۷۴][۷۵].
  • کلمه ذوق / چشیدن، بیش از شصت مرتبه در قرآن کریم به کار رفته، و در تمامی این موارد، منظور از آن چشایی روحی - و نه چشایی جسمی - است. چه در عُرف مردم این کلمه معمولاً بر قوه چشایی جسمی اطلاق می‌شود، که تنها طعم و مزه مواد را تشخیص می‌دهد، حال آنکه در عُرف قرآن کریم قوه چشایی آن است که طعم معنویّات را برای انسان مشخص نماید:
  • ﴿كُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَيْرَهَا لِيَذُوقُوا الْعَذَابَ[۷۶]؛
  • ﴿وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ يُرْسِلَ الرِّيَاحَ مُبَشِّرَاتٍ وَلِيُذِيقَكُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ[۷۷].
  • می‌بینیم که در این دو آیه شریف، منظور از ذوق / چشیدن، درک سختی و یا لذّت می‌باشد. شاید استعمال بی‌شمار آن در درک عذاب‌های جهنّمی، اشاره به این مطلب باشد که این عذاب‌ها هم جسم و هم روح دوزخیان را در بر خواهد گرفت، و به رنج‌های خود مبتلا خواهد ساخت: ﴿كَلَّا لَيُنْبَذَنَّ فِي الْحُطَمَةِ وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْحُطَمَةُ نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ[۷۸]
  • این عذاب‌ها، همان‌گونه که به خاطر شدّت سوزندگیش استخوان‌ها را خرد می‌کند، بر روح انسان نیز مسلّط می‌شود؛ از این‌رو انسان در جهنّم فقط عذاب‌های روحی و جسمی را در می‌یابد: ﴿الَّذِي يَصْلَى النَّارَ الْكُبْرَى ثُمَّ لَا يَمُوتُ فِيهَا وَلَا يَحْيَى[۷۹][۸۰].
  • قرآن کریم از روش‌های بیانی دیگری نیز برای اشاره به شیرینی دعا و نیایش استفاده می‌کند، تا نشان دهد که تنها اهل دلند که این شیرینی را دریافته از آن لذّت می‌برند، امّا دیگران هرگز نمی‌توانند آن را درک کنند: ﴿تَتَجَافَى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ[۸۱].
  • این چشیدن لذّت عبادت، در شمار فطریات بوده در عمق ذات انسان نهفته است.
  • از سویی دیگر، زنده بودن فطرت انسان نیز وابسته به همین ذوق/ چشیدن لذّات معنوی بوده، مرگ آن نیز به از دست دادن همین ذوق معنوی است؛ مرگی که از پیِ آن انسان به حیوانی چهارپا تبدیل شده از قوانین حیوانات پیروی می‌کند. یکی از این قوانین، "قانون غلبه" است؛ قانون غلبه بر این نکته اصرار می‌کند که قوی می‌تواند بر ضعیف غلبه کرده او را به خدمت خود درآورده در مسیر مقاصد خود به خدمت گیرد، بر ضعیف نیز لازم است که در مقابل قوی خضوع کرده به خدمت او رضایت دهد. این مطلب نه تنها در قانون‌های اجتماعی و اقتصادی جریان می‌یابد، که حتّی در دین و زندگی نیز ضعیف را تابع قوی می‌سازد: ﴿وَلَنْ تَرْضَى عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ[۸۲][۸۳].
  • دلالت قرآن کریم بر این مطلب، که اهل کتاب تنها بدان راضی می‌شوند که مسلمانان در دین و آیین نیز پیرو آنان گردند، واضح و روشن است. آنان به حکمرانی بر نیل تا فرات راضی نمی‌شوند، بلکه حکمرانی بر تمامی مسلمین در تمامی سرزمین‌ها و در گستره تاریخ، هدف نهایی آنهاست: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِنْ دُونِكُمْ لَا يَأْلُونَكُمْ خَبَالًا وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ[۸۴].
  • در مقابل، اهل ارتباط با خداوند که شیرینی یاد او را چشیده فطرت خود را بدان زنده ساخته‌اند امّا، تنها به قانون مساوات، و نه قانون غلبه گردن می‌نهند. از این‌رو آنان نه در پی استعمار دیگران بر می‌آیند، که از ثروت خود نیز به دیگران می‌بخشند؛ بالاتر از آن، آنکه آنان را بر خود ترجیح داده در عین تنگ‌دستی دیگران را بر خود مقدّم می‌نمایند: ﴿وَالَّذِينَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَالْإِيمَانَ مِنْ قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ[۸۵]
  • از این‌رو آنان به واسطه زنده بودن فطرت خود، می‌توانند مشکلات اجتماعی دیگران را نیز حل نمایند. امروزه نیز در جامعه خود شاهدیم که تمامی خیرات و خدمات اجتماعی، تنها به دست همین نیایشگران پدید می‌آید، ورنه آنان که ارتباط خود با خداوند را قطع کرده با مسجد و اهل آن پیوندی ندارند، چون قانون مساوات را نمی‌پذیرند نسبت به دیگران انفاقی نداشته هیچ امر خیری به دست آنان جاری نمی‌شود. عجیب آنکه اینان در این دنیا خود به جهنّم تبدیل می‌شوند، تا در هر دو دنیا جهنّمی باشند! چه همان‌گونه که دوزخ هر لحظه فریاد می‌کشد که آیا دیگری هست که من در کام خود کشم؟!، اینان نیز هرگز از جمع مال و ثروت سیر نشده دائماً فریاد می‌کشند که آیا مال دیگری هست که در تصرّف من در آید؟!: ﴿فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلًا وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِيلًا[۸۶][۸۷].
  • از آنجا که تاریخ معلّمی است که آنچه کتاب به انسان نمی‌آموزاند را به او خواهد آموخت، بدون ذرّه‌ای مجازگویی، می‌توان گفت که تاریخ معلّم اخلاقی است که به تهذیب جان انسان می‌پردازد. از همین رو است که قرآن کریم به گونه‌ای شگفت مؤمنان را به نظر دوختن در تاریخ و روش گذشتگان خوانده است. در این کتاب آسمانی، در بیش از ده مورد آیاتی وارد شده که به این مطلب امر می‌فرماید. نمونه را به همین یک آیه بنگرید: ﴿أَوَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ[۸۸].
  • آری! ما سالکان کوی کمال را توصیه می‌کنیم، که در احوال مردمان بنگرند تا قلبشان دریابد که اگر عواطف انسانی -که در شمار فطریات اوست-، در وجود کسی بمیرد، گذشته از آنکه نیایش بر او سخت دشوار خواهد شد، خود حیوانی درنده می‌شود که تنها از صورتی انسانی برخوردار است.
  • عکس این قضیه نیز صادق است؛ چه اگر فطرت انسانی زنده شده به حیات طیّبه دست یابد، انسان فرشته‌ای می‌گردد که از ارتباط خود با خداوند متعال آن چنان لذّتی می‌یابد، که از هیچ چیز دیگری چنین لذّتی نخواهد برد. اینان کسانی هستند که برای خود از خداوند هدایت به شاهراه مستقیم انسانیّت را طلب می‌کنند، و اگر فرورفتن دیگران در عالم مادّه را مشاهده کنند، گویی می‌خواهند جان خود را تقدیم نمایند تا آنان را از این فرطه مرگ آفرینِ ظلالت بار رهایی بخشند![۸۹].
  • آیا تمامی انبیاء(ع) به‌ویژه خاتم آنان(ع)، این‌گونه نبوده‌اند؟! آیا تمامی اَوصیاء آنان(ع) به‌ویژه امیرمؤمنان(ع)، حضرت سید الشهداء(ع) و... این‌گونه نبوده‌اند؟!، آیا پیامبر اکرم(ص) بر نادانی و گمراهی مردم نگریستند: ﴿لَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفْسَكَ أَلَّا يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ[۹۰].
  • این عهدی است که خداوند متعال خود بر خویشتن گرفته است، از این‌رو پیامبرانش را به سوی دشمانش می‌فرستد، امّا به آنان سفارش می‌کند که با رحمت و رأفت با آنان برخورد کنند، تا فطرت آنان به نور رحمت الهی روشن شده به مسیر انسانیّت بازگردند: ﴿اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَيِّنًا لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَى[۹۱][۹۲].

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. «و هر که از یادکرد من روی برتابد بی‌گمان او را زیستنی تنگ خواهد بود و روز رستخیز وی را نابینا بر خواهیم انگیخت می‌گوید: پروردگارا! چرا مرا نابینا برانگیختی در حالی که من بینا بودم؟ فرمود: بدین‌گونه بود که نشانه‌های ما به تو رسید و تو آنها را فراموش کردی و همان‌گونه امروز تو فراموش می‌گردی» سوره طه، آیه ۱۲۴-۱۲۶.
  2. «مرا بخوانید تا پاسختان دهم که آنان که از پرستش من سر برمی‌کشند به زودی با خواری در دوزخ درمی‌آیند» سوره غافر، آیه ۶۰.
  3. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۳۴۴.
  4. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۳۴۵-۳۴۶.
  5. «و از رحمت خداوند نومید نگردید که جز گروه کافران (کسی) از رحمت خداوند نومید نمی‌گردد» سوره یوسف، آیه ۸۷.
  6. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۳۴۶.
  7. «عَنِ الْإِمَامِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ(ع) إِنَّ الدُّعَاءَ يَرُدُّ مَا قَدْ قُدِّرَ وَ مَا لَمْ يُقَدَّرْ قُلْتُ وَ مَا قَدْ قُدِّرَ عَرَفْتُهُ فَمَا لَمْ يُقَدَّرْ قَالَ حَتَّى لَا يَكُونَ‌»؛ اصول کافی، ج۲، ص۴۶۹.
  8. «وَ عَنِ الْإِمَامِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ‌(ع): إِنَّ الدُّعَاءَ يَرُدُّ الْقَضَاءَ وَ قَدْ نَزَلَ مِنَ السَّمَاءِ وَ قَدْ أُبْرِمَ إِبْرَاماً»؛ اصول کافی، ج۲، ص۴۶۹.
  9. «وَ عَنِ الْإِمَامِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(ع) إِنَّ الدُّعَاءَ وَ الْبَلَاءَ لَيَتَرَافَقَانِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ إِنَّ الدُّعَاءَ لَيَرُدُّ الْبَلَاءَ وَ قَدْ أُبْرِمَ إِبْرَاماً»؛ اصول کافی، ج۲، ص۴۶۹.
  10. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۳۴۷.
  11. «عَلَيْكُمْ بِالدُّعَاءِ فَإِنَّ الدُّعَاءَ لِلَّهِ وَ الطَّلَبَ إِلَى اللَّهِ يَرُدُّ الْبَلَاءَ وَ قَدْ قُدِّرَ وَ قُضِيَ وَ لَمْ يَبْقَ إِلَّا إِمْضَاؤُهُ- فَإِذَا دُعِيَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سُئِلَ صَرَفَ الْبَلَاءَ صَرْفَةً»؛ اصول کافی، ج۲، ص۴۷۰.
  12. «الدُّعَاءُ يَرُدُّ الْقَضَاءَ بَعْدَ مَا أُبْرِمَ إِبْرَاماً فَأَكْثِرْ مِنَ الدُّعَاءِ فَإِنَّهُ مِفْتَاحُ كُلِّ رَحْمَةٍ وَ نَجَاحُ كُلِّ حَاجَةٍ وَ لَا يُنَالُ مَا عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا بِالدُّعَاءِ وَ إِنَّهُ لَيْسَ بَابٌ يُكْثَرُ قَرْعُهُ إِلَّا يُوشِكُ أَنْ يُفْتَحَ لِصَاحِبِهِ»؛ اصول کافی، ج۲، ص۴۷۰.
  13. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۳۴۸.
  14. «گفت: به ارجمندی تو سوگند که همگی آنان را گمراه خواهم کرد بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره ص، آیه ۸۲-۸۳.
  15. «و چون در کشتی سوار می‌شوند خداوند را می‌خوانند در حالی که دین (خویش) را برای او ناب می‌گردانند و چون آنان را رهاند (و) به خشکی (رساند) ناگاه شرک می‌ورزند» سوره عنکبوت، آیه ۶۵.
  16. «و چون در دریا گزند به شما رسد آنان که (اکنون به پرستش) می‌خوانید ناپدید می‌شوند جز خداوند اما چون شما را تا خشکی رساند رو می‌گردانید و آدمی، ناسپاس است» سوره اسراء، آیه ۶۷.
  17. «و چون آدمی را بلایی رسد پروردگارش را با بازگشت به سوی او می‌خواند سپس چون (خداوند) نعمتی از خویش بدو بخشد آنچه را پیش‌تر از درگاه او فرا می‌خواند، از یاد می‌برد و برای خداوند همانندهایی برمی‌سازد تا (دیگران را هم) از راه او گمراه گرداند؛ بگو: چند روزی» سوره زمر، آیه ۸.
  18. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۳۵۰.
  19. «و ما در هیچ دیاری پیامبری نفرستادیم مگر آنکه مردمش را به سختی و رنج دچار کردیم باشد که (به درگاه خدا) لابه کنند» سوره اعراف، آیه ۹۴.
  20. «و بی‌گمان بسیاری از پریان و آدمیان را برای دوزخ آفریده‌ایم» سوره اعراف، آیه ۱۷۹.
  21. «آنان که از پرستش من سر برمی‌کشند به زودی با خواری در دوزخ درمی‌آیند» سوره غافر، آیه ۶۰.
  22. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۳۵۱.
  23. «و هر که از یادکرد من روی برتابد بی‌گمان او را زیستنی تنگ خواهد بود و روز رستخیز وی را نابینا بر خواهیم انگیخت» سوره طه، آیه ۱۲۴.
  24. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۳۵۲.
  25. «آیا کسی که خداوند دلش را برای اسلام گشاده داشته است و او از پروردگار خویش با خود فروغی دارد (چون سنگدلان بی‌فروغ است)؟ بنابراین وای بر سخت‌دلان در یاد خداوند!» سوره زمر، آیه ۲۲.
  26. «خداوند هر کس را که بخواهد راهنمایی کند دلش را برای (پذیرش) اسلام می‌گشاید و هر کس را که بخواهد در گمراهی وانهد دلش را تنگ و بسته می‌دارد گویی به آسمان فرا می‌رود؛ بدین گونه خداوند عذاب را بر کسانی که ایمان نمی‌آورند؛ برمی‌گمارد» سوره انعام، آیه ۱۲۵.
  27. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۳۵۳.
  28. «چون آیات ما را بر او بخوانند می‌گوید: افسانه‌های پیشینیان است نه چنین است؛ بلکه آنچه می‌کرده‌اند بر دل‌هاشان زنگار بسته است آری، بی‌گمان آنان در آن روز از پروردگارشان باز داشته خواهند بود» سوره قلم، آیه ۱۵.
  29. «و به راستی هر که در این جهان کور (دل) باشد همو در جهان واپسین (نیز) کور (دل) و گمراه‌تر خواهد بود» سوره اسراء، آیه ۷۲.
  30. «و بی‌گمان بسیاری از پریان و آدمیان را برای دوزخ آفریده‌ایم؛ (زیرا) دل‌هایی دارند که با آن درنمی‌یابند و دیدگانی که با آن نمی‌نگرند و گوش‌هایی که با آن نمی‌شنوند؛ آنان چون چارپایانند بلکه گمراه‌ترند ؛ آنانند که ناآگاهند» سوره اعراف، آیه ۱۷۹.
  31. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۳۵۴.
  32. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۳۵۴.
  33. «إِلَهِي مَنْ ذَا الَّذِي ذَاقَ حَلَاوَةَ مَحَبَّتِكَ فَرَامَ مِنْكَ بَدَلًا وَ مَنْ ذَا الَّذِي أَنِسَ بِقُرْبِكَ فَابْتَغَى عَنْكَ حِوَلًا»؛ مفاتیح الجنان، مناجات خمسه عشر.
  34. «فَهَبْنِي صَبَرْتُ عَلَى حَرِّ نَارِكَ فَكَيْفَ أَصْبِرُ عَلَى فِرَاقِكَ‌»مفاتیح الجنان، دعای کمیل.
  35. «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): إِنَّهُ لَيُغَانُ عَلَى قَلْبِي فَأَسْتَغْفِرُ اللَّهَ فِي الْيَوْمِ سَبْعِينَ مَرَّةً»؛ بحارالأنوار، ج۶۰، ص۱۸۲.
  36. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۳۵۵.
  37. «آنگاه قوم خود را سبکسار کرد (و از راه به در برد) و آنان از او فرمان بردند زیرا آنان قومی بزهکار بودند» سوره زخرف، آیه ۵۴.
  38. «پس شکیبا باش که وعده خداوند راستین است و مبادا آنان که اهل یقین نیستند تو را سبکسار گردانند» سوره روم، آیه ۶۰.
  39. «و بی‌گمان شما را با چیزی از بیم و گرسنگی و کاستی دارایی‌ها و کسان و فرآورده‌ها می‌آزماییم، و شکیبایان را نوید بخش! همان کسان که چون بدیشان مصیبتی رسد می‌گویند: "انّا للّه و انّا الیه راجعون" (ما از آن خداوندیم و به سوی او باز می‌گردیم) بر آنان از پروردگارشان درودها و بخشایشی است و آنانند که رهیافته‌اند» سوره بقره، آیه ۱۵۵-۱۵۷.
  40. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۳۵۶.
  41. «و آنان را که آیات ما را دروغ شمردند آرام‌آرام از جایی که درنمی‌یابند فرو خواهیم گرفت» سوره اعراف، آیه ۱۸۲.
  42. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۳۵۷.
  43. «برای شما پندی از سوی پروردگارتان و شفایی برای دل‌ها و رهنمود و بخشایشی برای مؤمنان آمده است» سوره یونس، آیه ۵۷.
  44. «و از قرآن آنچه برای مؤمنان شفا و بخشایش است فرو می‌فرستیم و بر ستمکاران جز زیان نمی‌افزاید» سوره اسراء، آیه ۸۲.
  45. «يَا مَنِ اسْمُهُ دَوَاءٌ، وَ ذِكْرُهُ شِفَاءٌ، وَ طَاعَتُهُ غِنًى‌، ارْحَمْ مَنْ رَأْسُ مَالِهِ الرَّجَاءُ، وَ سِلَاحُهُ الْبُكَاءُ»؛ مفاتیح الجنان، آخر دعای کمیل.
  46. «یا چون تاریکی‌هایی است در دریایی ژرف که موجی فرا موجی، فراز آن ابری آن را فرو می‌پوشد، تاریکی‌هایی است پشت بر پشت که اگر کسی دست خویش را بر آورد دشوار آن را ببیند، و آنکه خداوند برای او فروغی ننهاده است فروغی نخواهد داشت» سوره نور، آیه ۴۰.
  47. «داستان کسانی که به جای خداوند سرورانی (به پرستش) گزیدند مانند آن عنکبوت است که خانه‌ای بنا کرد و اگر می‌دانستند بی‌گمان سست‌ترین خانه‌ها خانه عنکبوت است» سوره عنکبوت، آیه ۴۱.
  48. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۳۵۹.
  49. «و چون کسانی نباشید که خداوند را فراموش کردند پس (خداوند نیز) آنان را از یاد خودشان برد ؛ آنانند که نافرمانند» سوره حشر، آیه ۱۹.
  50. «که اگر کسی دست خویش را بر آورد دشوار آن را ببیند» سوره نور، آیه ۴۰.
  51. «و به کافران همواره برای کارهایی که کرده‌اند بلایی سخت می‌رسد یا آنکه (بلا) نزدیک خانه‌شان وارد می‌شود تا وعده خداوند فرا رسد، بی‌گمان خداوند در وعده (خویش) خلاف نمی‌ورزد» سوره رعد، آیه ۳۱.
  52. «همواره بنیانی که بنا نهاده‌اند مایه تردید در دل‌های آنان است تا آنکه دل‌های آنها پاره‌پاره گردد» سوره توبه، آیه ۱۱۰.
  53. «و آنکه خداوند برای او فروغی ننهاده است فروغی نخواهد داشت» سوره نور، آیه ۴۰.
  54. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۳۶۰.
  55. «قَالَ مَرْحَباً بِقَوْمٍ قَضَوُا الْجِهَادَ الْأَصْغَرَ وَ بَقِيَ عَلَيْهِمُ الْجِهَادُ الْأَكْبَرُ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا الْجِهَادُ الْأَكْبَرُ قَالَ جِهَادُ النَّفْسِ ثُمَّ قَالَ(ص) أَفْضَلُ الْجِهَادِ مَنْ جَاهَدَ نَفْسَهُ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْهِ‌»؛ بحارالأنوار، ج۷، ص۶۵.
  56. «و به جان (آدمی) و آنکه آن را بهنجار داشت * پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد» سوره شمس، آیه ۷-۸.
  57. «که نفس به بدی بسیار فرمان می‌دهد مگر پروردگارم بخشایش آورد» سوره یوسف، آیه ۵۳.
  58. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۳۶۱.
  59. «خداوند سرور مؤمنان است که آنان را به سوی روشنایی از تیرگی‌ها بیرون می‌برد اما سروران کافران، طاغوت‌هایند که آنها را از روشنایی به سوی تیرگی‌ها بیرون می‌کشانند؛ آنان دمساز آتشند، آنها در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۵۷.
  60. «و اگر بخشش خداوند و بخشایش وی بر شما نبود هرگز هیچ یک از شما پاک نمی‌ماند اما خداوند هر که را بخواهد پاک می‌دارد و خداوند شنوایی داناست» سوره نور، آیه ۲۱.
  61. «که آنان که از پرستش من سر برمی‌کشند به زودی با خواری در دوزخ درمی‌آیند» سوره غافر، آیه ۶۰.
  62. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۳۶۲.
  63. «قَالَ الْإِمَامُ أَبُو جَعْفَرٍ(ع) وَ مَا أَحَدٌ أَبْغَضَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِمَّنْ يَسْتَكْبِرُ عَنْ عِبَادَتِهِ وَ لَا يَسْأَلُ مَا عِنْدَهُ»؛ اصول کافی، ج۲، ص۴۶۵.
  64. «وَ عَنِ الْإِمَامِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ للمُيَسِّر: يَا مُيَسِّرُ ادْعُ وَ لَا تَقُلْ إِنَّ الْأَمْرَ قَدْ فُرِغَ مِنْهُ إِنَّ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَنْزِلَةً لَا تُنَالُ إِلَّا بِمَسْأَلَةٍ وَ لَوْ أَنَّ عَبْداً سَدَّ فَاهُ وَ لَمْ يَسْأَلْ لَمْ يُعْطَ شَيْئاً فَسَلْ تُعْطَ يَا مُيَسِّرُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ بَابٍ يُقْرَعُ إِلَّا يُوشِكُ أَنْ يُفْتَحَ لِصَاحِبِهِ‌»؛ اصول کافی، ج۲، ص۴۶۶.
  65. «وَ عَنْهُ(ع): مَنْ لَمْ يَسْأَلِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدِ افْتَقَرَ»؛ اصول کافی، ج۲، ص۴۶۷.
  66. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۳۶۳.
  67. «و اگر فریبشان را از من نگردانی به آنان می‌گرایم و از نادانان خواهم بود» سوره یوسف، آیه ۳۳.
  68. «چیرگی او تنها بر کسانی است که دوستش می‌دارند» سوره نحل، آیه ۱۰۰.
  69. «اما سروران کافران، طاغوت‌هایند» سوره بقره، آیه ۲۵۷.
  70. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۳۶۴.
  71. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۳۴.
  72. «و بی‌گمان بسیاری از پریان و آدمیان را برای دوزخ آفریده‌ایم؛ (زیرا) دل‌هایی دارند که با آن درنمی‌یابند و دیدگانی که با آن نمی‌نگرند و گوش‌هایی که با آن نمی‌شنوند؛ آنان چون چارپایانند بلکه گمراه‌ترند» سوره اعراف، آیه ۱۷۹.
  73. «بدترین جنبندگان نزد خداوند ناشنوایانی گنگند که خرد نمی‌ورزند» سوره انفال، آیه ۲۲.
  74. «بی‌گمان تو مردگان را نمی‌شنوانی و به ناشنوایان هنگامی که پشت‌کنان رو بگردانند فرا خوان (خود) را نمی‌شنوانی» سوره نمل، آیه ۸۰.
  75. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۳۶۵.
  76. «آنان را که به آیات ما کفر ورزیدند به زودی در آتشی (دردناک) می‌افکنیم؛ هرگاه که پوست تنشان بریان گردد بر آنان پوست‌هایی تازه جایگزین می‌گردانیم تا عذاب را بچشند؛ بی‌گمان خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۵۶.
  77. «و از آیات او این است که بادها را مژده‌آور (باران) می‌فرستد و (چنین می‌کند) تا از بخشایش خود به شما بچشاند» سوره روم، آیه ۴۶.
  78. «چنین نیست؛ بی‌گمان در آن خرد کننده، فرو افکنده می‌شود و تو چه دانی که آن خردکننده چیست؟ آتش برافروخته خداوند است که به دل‌ها راه می‌یابد» سوره همزه، آیه ۴-۷.
  79. «همان که در بزرگ‌ترین آتش درمی‌آید سپس نه در آن می‌میرد و نه زنده می‌ماند» سوره اعلی، آیه ۱۲-۱۳.
  80. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۳۶۶.
  81. «از بسترها پهلو تهی می‌کنند (و برای نماز برمی‌خیزند) در حالی که پروردگارشان را به بیم و امید می‌خوانند و از آنچه به آنان روزی کرده‌ایم می‌بخشند پس هیچ کس نمی‌داند چه روشنی چشمی برای آنان به پاداش کارهایی که می‌کردند نهفته‌اند» سوره سجده، آیه ۱۶-۱۷.
  82. «و یهودیان و مسیحیان هرگز از تو خشنود نخواهند شد تا آنکه از آیین آنها پیروی کنی» سوره بقره، آیه ۱۲۰.
  83. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۳۶۷.
  84. «ای مؤمنان! کسانی از غیر خودتان را محرم راز مگیرید که از هیچ تباهی در حقّ شما کوتاهی نمی‌کنند و دوست می‌دارند شما در سختی به سر برید؛ کینه از گفتارشان هویداست و آنچه دل‌هایشان پنهان می‌دارند، بزرگ‌تر است» سوره آل عمران، آیه ۱۱۸.
  85. «و (نیز برای) کسانی است که پیش از (آمدن) مهاجران، در خانه (های مدینه) و (پایگاه) ایمان، جای داشته‌اند؛ کسانی را که به سوی آنان هجرت کرده‌اند، دوست می‌دارند و در دل به آنچه به مهاجران داده‌اند، چشمداشتی ندارند و (آنان را) بر خویش برمی‌گزینند هر چند خود نیازمند باشند. و کسانی که از آزمندی جان خویش در امانند، رستگارند» سوره حشر، آیه ۹.
  86. «هرگز برای سنت خداوند دگرگونی نخواهی یافت و هرگز برای سنّت خداوند جابه‌جایی نخواهی یافت» سوره فاطر، آیه ۴۳.
  87. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۳۶۸.
  88. «و آیا در زمین گردش نکرده‌اند تا بنگرند سرانجام کسانی که پیش از آنان می‌زیستند چگونه بوده است؟» سوره روم، آیه ۹.
  89. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۳۶۹.
  90. «مبادا خود را از اینکه (مشرکان) ایمان نمی‌آورند به هلاکت افکنی» سوره شعراء، آیه ۳.
  91. «به سوی فرعون بروید که او سرکشی کرده است و با او به نرمی سخن گویید باشد که او پند گیرد یا بهراسد» سوره طه، آیه ۴۳-۴۴.
  92. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۳۷۰.