هدایت تشریعی
- اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل هدایت تشریعی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- از اقسام هدایت الهی و قسیم هدایت تکوینی است و مراد این است که خداوند از گذر وحی، بایدها و نبایدهای زندگی فردی و اجتماعی را به انسان میآموزد تا او با نیروی انتخاب پای در راه سعادت بگذارد. هدایت تشریعی ویژه انسان است؛ برخلاف هدایت تکوینی که همه آفریدگان را در بر میگیرد. واسطه این هدایت، پیامبر و امامان و صالحاناند؛ چنان که قرآن درباره پیامبر اسلام (ص) میفرماید: ﴿هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ﴾[۱]. هدایت تشریعی همزاد انسان است و تا ابد ادامه دارد و اصول آن در همه ادیان آسمانی مشترک است؛ مانند توحید، معاد و نبوت[۲][۳].
نیازمندی انسان به هدایت تشریعی
- هر چند انسان از هدایت تکوینی بهرهمند است، تنها از این گذر نمیتواند به کمال آرمانی خویش دست یابد و به دلایل زیر نیازمند هدایت تشریعی است:
- انسان، با هدایت تکوینی و فطرت خویش تنها به فهم کلیاتی از حقایق جهان توفیق مییابد و به جزئیات و تفصیل آنها راه ندارد. در موضوع خداشناسی، تنها به وجود خداوند پی میبرد؛ اما توان راهیابی به صفات و اسمای خداوند را ندارد. در موضوع معادشناسی نیز چه بسا به ضرورت معاد ایمان آوَرَد؛ ولی نمیتواند با هدایت تکوینی به چگونگی آن و نحوه حضور خود در جهان آخرت و مسائل بیشمار دیگر آگاهی یابد. همچنین است موضوعات و مباحث دیگر اعتقادی، اخلاقی و عملی. اما تنها راه یافتن به کلیات، نیازهای انسان را بر نمیآورد. او به جزئیات و بایدها و نبایدهای تفصیلی محتاج است که تنها در سایه هدایت تشریعی فراهم میشود[۴].
- انسان موجودی اجتماعی است و سعادت دنیوی و اخرویاش در گرو تعامل و تعاون با همنوعان است؛ اما وجود میل به کسب منافع در افراد انسانی موجب بروز اختلاف و درگیری میان آنان میشود. برای گریز از این مشکل، به قوانین جامع و کامل نیاز است؛ اما عقل انسان به تنهایی نمیتواند چنین قوانینی را وضع کند؛ زیرا اولًا هر فرد انسانی در پی منافع و مصالح خویش است و ثانیاً عقل بشر به دلیل محدودیتهایی که دارد، از وضع قوانین جامع و کامل برای سعادت خود ناتوان است[۵].
- آشنایی با بدیها و خوبیها برای ترغیب انسان به درستکاری کافی نیست؛ بلکه ابزارهایی برای تشویق و ترغیب لازم است و این ابزارها همان انذارها و تبشیرهای وحیانیاند که در سایه هدایت تشریعی فراهم میآیند[۶][۷].
تفاوتهای هدایت تکوینی و هدایت تشریعی
- هدایت تکوینی همه آفریدگان را در بر میگیرد؛ اما هدایت تشریعی ویژه انسان است.
- متعلق هدایت تکوینی، فعل هادی (خداوند) است. از این رو هیچ موجودی از آن سر نمیپیچد. متعلق هدایت تشریعی، فعل مهتدی (انسان) است که با اراده خویش به آن تن میدهد و بدین سان میتواند آن را نپذیرد؛ چنان که خداوند میفرماید: ﴿إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا﴾[۸][۹]. در هدایت تکوینی، مهتدی به مقصد میرسد (ایصال الی المطلوب)؛ اما در هدایت تشریعی، تنها راه را مییابد. این نوع هدایت مستلزم رسیدن مهتدی به مقصد نیست[۱۰].
ضرورت فراهم کردن ابزار هدایت توسّط خداوند
- هرچند از یک متن و نوشته میتوان بخش مهمّی از مقصود نویسنده آن را استنباط نمود، ولی این موضوع از دیرباز برای انسانها مکشوف بوده است که از طریق یک نوشته و کتاب به تنهایی، چه بسا نتوان تمام مطلب و مقصود یا حقیقت واقعی و غایت آن را منتقل و یا درک نمود. به طور کلّی، انتقال مطالب و مفاهیم توسّط انسانها به صورتهای مختلفی انجام میپذیرد که گفتار و الفاظ تنها یکی از این روشها است؛ ولی بخش مهمّی از مطالب، از طرق دیگر، از جمله لحن کلام، رفتار و شیوه عمل و عکسالعملهای رفتاری و فیزیکی است؛ مثلاً نشان دادن حالاتی چون غضب، عطوفت، شادی و نظائر آنها ممکن است بدون ابراز هرگونه کلمهای، بلکه صرفاً با تغییر حالت چهره صورت پذیرد.
- در قرآن کریم نمونههای فراوانی از انتقال پیام و مفاهیم بشری از طرق غیر کلامی به چشم میخورد، نظیر: پی بردن به دروغگویی منافقین با درک نحوه سخن گفتنشان: ﴿وَلَوْ نَشَاءُ لَأَرَيْنَاكَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِيمَاهُمْ وَلَتَعْرِفَنَّهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ﴾[۱۱].
- و یا مسخره کردن با حرکات: ﴿وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ﴾[۱۲]
- و یا تبسّم حضرت سلیمان(ع): ﴿فَتَبَسَّمَ ضَاحِكًا مِنْ قَوْلِهَا﴾[۱۳].
- از این رو میتوان گفت که بخش محدودی از مطالب و مراودات، از طریق محتوای کلام است. به همین جهت، در دیدگاه تشیّع، در کنار قرآن، قول و فعل و تقریر پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) نیز دارای حجیّت میباشد. حضور پیامبر(ص) در میان مردم، مراوده با آنان و اجرای دستورهای دین درامور مختلف، اعمّ از عبادات، معاملات، سیاست، امور نظامی و غیره، همگی تعلیم عملی چگونگی دینداری و اجرای احکام الهی و تفسیر روشن آیات قرآن در همه زمینهها در جامعه بوده است[۱۴].
گفتار اوّل: عدم کفایت کتاب الهی برای هدایت
- هرچند که حضرت خاتم الانبیاء(ص) کاملترین شریعت را برای انسانها آورده است و این شریعت الهی در قرآن متجلّی است، ولی مسلماً صِرف بیان شریعت و تبیین متشابهات قرآن، برای هدایت کافی نیست. اساساً تجربه امّتهای گذشته نیز به خوبی نشان میدهد که طبیعت انسان، با وجود انبوه تمایلات نفسانی و مادی، توجیهگر عرصه معنویّات است و در این میدان، بیان قانون و هشدار به وعده و وعیدهای اخروی، به تنهایی کارساز نیست. لذا چنانچه قرآن، به عنوان متن قانون الهی، به دست انسانهای عادّی سپرده شود، عملاً آن را چنان تفسیر و اجراء مینمایند که تمایلاتشان اقتضاء کند. تفسیر آیات قرآن توسّط عمّال اموی و مروانی و بنیالعباس در تاریخ اسلام، گویای این حقیقت است که قرآن بدون وجود مفسّر و مجری معصوم، نمیتواند موجب هدایت انسان گردد[۱۵].
گفتار دوم: ضرورت ارسال توأمان رسول و شریعت
- با قاعده لطف، ابتدا ضرورت وجود پیامبر اکرم(ص)، و کتاب الهی ثابت میشود و به دنبال آن، ضرورت تعلیم کتاب و سپس رفع ابهام از متشابهات آن توسّط رسول خدا(ص) اثبات میگردد. اما مشکل دیگری که ممکن است بعد از نبی مکرّم اسلام(ص) در هدایت امّت پدید آید، چالش تطبیق اوامر الهی با فرمان پروردگار در مرحله اجرا است؛ زیرا مثلاً فرمان خداوند به نماز امر ثابتی است، ولی شرایط اجرای فرمان یکسان نیست.احکام نماز، در حالت عادّی و حضر، با احکام آن در شرائط سفر، خوف و جنگ متفاوت است. همچنین احکام نماز در حالت صحّت و بیماری تفاوت دارد. بنابراین، شرایط مختلف و ابهامات ناشی از آن، بر شیوه امتثال امر تأثیر میگذارد.
- بر این اساس است که انبیاء الهی(ع) در همه اعصار، خود اوّلین عاملان به شریعتهای خود بودهاند و اگر شریعت الهی از طرفی دیگر و به دست انبیائی غیر از جنس بشر به دست انسانها میرسید، مردمان از آن تبعیّت نمیکردند. مثلاً اگر شریعت الهی توسّط فرشتگان بر انسانها نازل شده بود، قابل اجرا نبود؛ زیرا آنان نمیتوانستند الگوی عملی مناسبی در تبیین دین برای مردم باشند[۱۶].
- این نکته مهم، در آیات مختلف قرآن، با تعابیر گوناگون مطرح شده است. مثلاً جبرائیل، از عالم ملکوت فرامین الهی را به عالم مُلک نازل کرد؛ ولی این فرامین از طریق پیامبر(ص)، به عنوان یک انسان، به گوش مردم رسید؛ چنانکه خداوند درباره رسول اکرم(ص) میفرماید: ﴿قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى﴾[۱۷].
- همچنین خداوند درباره سایر انبیاء الهی(ع) نیز بر این نکته تأکید مینماید که آنان انسانهایی مثل مردم عادّی بودند که در کوچه و بازار رفت و آمد داشتند و کار میکردند و زندگی خود را به طور متعارف اداره مینمودند: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا إِنَّهُمْ لَيَأْكُلُونَ الطَّعَامَ وَيَمْشُونَ فِي الْأَسْوَاقِ﴾[۱۸][۱۹].
منابع
پانویس
- ↑ «اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد» سوره توبه، آیه ۳۳.
- ↑ ﴿كَذَلِكَ يُوحِي إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِكَ اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ﴾؛ سوره شوری، آیه ۳.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 468.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 468.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 469.
- ↑ هدایت در قرآن، فرقانی/ ۳۲- ۲۸.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 469.
- ↑ ما به او راه را نشان دادهایم خواه سپاسگزار باشد یا ناسپاس؛ سوره انسان، آیه ۳.
- ↑ هدایت در قرآن، جوادی آملی/ ۳۲ و ۳۳.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 469.
- ↑ «و اگر میخواستیم آنان را به تو نشان میدادیم آنگاه آنان را به چهره میشناختی و آنان را با آهنگ گفتار میشناسی» سوره محمد، آیه ۳۰.
- ↑ «وای بر هر عیب جوی طعنه زن» سوره همزه، آیه ۱.
- ↑ «(سلیمان) از گفتار آن (مور) خندان لب گشود» سوره نمل، آیه ۱۹.
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۳۷۹-۳۸۰.
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۳۸۱.
- ↑ اینکه مردم نادان انتظار داشتند که انبیاء(ع) از جنس ملک باشند و از انسان بودن ایشان ایراد میگرفتند، بدین جهت بود که توجّه آنان صرفاً به جهت ملکوتی انبیاء(ع) بود؛ در حالی که خداوند درباره مقام نبوت، تأکید بر جهت بشری او، با حفظ مقام ولایت و امامت مینماید، تا بتواند الگویی برای مردم عادی باشد: ﴿وَقَالُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ مَلَكٌ وَلَوْ أَنْزَلْنَا مَلَكًا لَقُضِيَ الْأَمْرُ ثُمَّ لَا يُنْظَرُونَ وَلَوْ جَعَلْنَاهُ مَلَكًا لَجَعَلْنَاهُ رَجُلًا وَلَلَبَسْنَا عَلَيْهِمْ مَا يَلْبِسُونَ﴾ «و گفتند: چرا بر او فرشتهای فرو فرستاده نشد؟ و اگر فرشتهای میفرستادیم کار تمام بود و دیگر مهلت نمییافتند و اگر او را فرشتهای میگرداندیم، او را (به گونه) مردی در میآوردیم و باز هم بر آنان همان اشتباهی را که میکردند پیش میآوردیم» سوره انعام، آیه ۸-۹.
- ↑ «بگو: جز این نیست که من هم بشری چون شمایم» سوره کهف، آیه ۱۱۰.
- ↑ «و پیش از تو پیامبران را نفرستادیم مگر آنکه بیگمان آنان خوراک میخورند و در بازارها راه میرفتند» سوره فرقان، آیه ۲۰.
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۳۸۱-۳۸۲.