بحث:امام حسین در تاریخ اسلامی
تاریخ ولادت امام حسین(ع)
در تاریخ ولادت آن حضرت بین مورخان شیعه و سنی اختلاف نظر است؛ اما مشهور علمای شیعه و برخی علمای اهل سنت، ولادت آن حضرت را سوم شعبان و به قول شیخ مفید و ابوالفرج اصفهانی پنجم شعبان سال چهارم هجری قمری در مدینه میدانند و شهادت آن حضرت را در سال ۶۱ ه.ق ذکر کردهاند که حضرت در هنگام شهادت ۵۷ سال و چند ماه داشتهاند[۱].
برخی هم ولادت آن حضرت را در سال سوم هجری ذکر کردهاند؛ کلینی در این باره مینویسد: «حسین بن علی(ع) در سال سوم هجری به دنیا آمد»[۲].
شیخ طوسی نیز مینویسد: «ولادت حسین بن علی(ع) در مدینه آخر ربیع الاول به سال سوم هجری است»[۳]
طبق قول دوم، عمر با برکت آن حضرت(ع) به هنگام شهادت ۵۸ بوده است.[۴]
رؤیای صادقه أم الفضل
لبابه[۵] که به کنیهاش «ام الفضل» معروف است؛ همسر عباس بن عبدالمطلب، دختر حارث هلالیه و خواهر میمونه همسر رسول خدا میگوید: شبی قبل از تولد حسین(ع) در خواب دیدم که قطعهای از بدن رسول الله(ص) را جدا نمودند و در دامانم گذاشتند! چون از خواب پریدم بسیار نگران شدم. برای اطلاع از تعبیر آن، نزد رسول خدا(ص) رفتم و رؤیای خود را به آن حضرت اطلاع دادم، پیامبر خدا(ص) فرمود: «چه رؤیای خوبی است! به زودی پسری از فاطمه متولد خواهد شد که در دامان تو بزرگ خواهد شد»[۶]
دیری نپایید که از فاطمه زهرا پسری متولد شد و همانگونه که پیامبر(ص) خبر داده بود تربیت او را عهدهدار شدم[۷].[۸]
حسین(ع) در منظر قرآن
به اتفاق راویان حدیث و مورخان امامیه، حضرت حسین بن علی(ع) سومین پیشوای شیعیان و سرور جوانان اهل بهشت و یکی از دو اختر تابناکی است که تداوم نسل پیامبر از وجود اوست و این شرافت و بزرگی که امامان معصوم(ع) از نسل او به دنیا آمدهاند را داراست و در قرآن کریم و روایات اسلامی، به شخصیت والای او تصریح و یا اشاره شده است.
در آیاتی از قرآن کریم، حسین(ع) و دیگر اهل بیت عصمت و طهارت(ع) و در بعضی موارد با جد بزرگوارش رسول گرامی اسلام(ص) مورد عنایت و توجه قرار گرفتهاند و به مقام و منزلت آنان تأکید شده است. در این جا به چند نمونه آن اشاره میکنیم:
١. حسین(ع) یکی از چهار نور مقدسی است که رسول خدا(ص) به اتفاق او و برادرش حسن، و حضرت علی و فاطمه با مسیحیان نجران مباهله کرد و در آیه مباهله، امام حسن و امام حسین(ع) به عنوان فرزندان رسول خدا مطرح شدهاند؛ چنانکه در آیه شریفه ذیل آمده است: ﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ﴾[۹].
به اسناد مختلف از شیعه و سنی این آیه شریفه در شأن اهل بیت رسول گرامی اسلام نقل شده است و به تصریح آنان منظور از کلمه ﴿أَبْنَاءَ﴾، در این آیه، بیتردید وجود مقدس، امام حسین و برادرش امام حسن(ع) و منظور از کلمه ﴿نِسَاءَنَا﴾، فاطمه زهرا(س) و از کلمه ﴿أَنْفُسَنَا﴾، علی بن ابی طالب است.
در این رخداد مهم تاریخی به صراحت مییابیم جمعی که همراه با پیامبر(ص) برای مباهله آمدهاند، برترین انسانهای روی زمین و محبوبترین آنان در پیشگاه خداوند میباشند. به همین دلیل، پیامبر اکرم(ص) به اتفاق آنان مباهله انجام داد و کشیشان نجران نیز به این واقعیت اذعان نمودند و گفتند: «ما امروز با چهرههایی روبه رو هستیم که اگر از خدا درخواست کنند کوهی را از جا برکند، این کار عملی خواهد شد»[۱۰].
۲. در قرآن کریم به عصمت و طهارت هیچ یک از مسلمانان اشاره نشده، جز خصوص پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت ایشان که به صراحت بر عصمت و پاکی آنان تصریح شده است. این آیه شریفه به این حقیقت، صراحت دارد: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾[۱۱].
و طبق روایات متواتره از طرق شیعه و سنی این آیه شریفه در شأن و منزلت حضرت علی و فاطمه و حسن و حسین(ع) نازل شده و این مقام دوری از پلیدی و آراسته به طهارت و پاکیزگی که همان مقام عصمت و طهارت است، مختص به این خاندان از جمله حضرت امام حسین(ع) میباشد. و هیچ کس غیر این خاندان از آن بهرهای ندارند[۱۲].
٣. یکی دیگر از آیاتی که به عظمت و والا مقامی اهل بیت(ع) از جمله حضرت حسین(ع) تصریح دارد، آیه مودت و دوستی است: ﴿قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى﴾[۱۳].
بی تردید اهمیت دوستی و محبت آنان، ضامن نجات و رهایی از تاریکی و جهالتهای انسانی و رسیدن به قله سعادت و کمال است.
در روایاتی که در ذیل این آیه شریفه از شیعه و سنی وارد شده مراد از نزدیکان پیامبر(ص) که فرمان به دوستی و محبت آنان داده شده، علی و فاطمه و حسن و حسین(ع) میباشند.
۴. از دیگر مواردی که در قرآن کریم به اخلاص در اطاعت و عبادت خاندان پیامبر(ص) و پاداش بزرگ معنوی برای آنان در بهشت یادآور شده و نیز به علل واسباب این مقام و فضیلت پرداخته است، آیاتی از سوره مبارکه دهر است. ﴿إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا * إِنَّا نَخَافُ مِنْ رَبِّنَا يَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِيرًا * فَوَقَاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذَلِكَ الْيَوْمِ وَلَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَسُرُورًا * وَجَزَاهُمْ بِمَا صَبَرُوا جَنَّةً وَحَرِيرًا﴾[۱۴].
طبق نظر بیشتر مفسران و راویان حدیث، این سوره مبارکه، پس از بهبودی حسن و حسین(ع) از بیماری نازل شده است؛ زیرا امیرمؤمنان(ع) فاطمه زهرا(ع) هنگامی که حسن و حسین بیمار شدند، نذر کردند که به شکرانه بهبودی این دو ریحانه رسول خدا، سه روز، روزه بگیرند. پس از بهبودی حسنین، تمام خانواده از جمله خود امام حسن و امام حسین(ع) و روزه گرفتند و به نذر وفا کردند و در موقع افطار، در هر سه روز، غذای خود را بخشیدند: یک روز به مسکین؛ روز دوم به یتیم و روز سوم به اسیر دادند و با آب افطار کردند. سپس خداوند این آیات را در شأن ایشان نازل کرد.[۱۵]
حسین(ع) از نگاه رسول خدا(ص) و اصحاب
علاقه و محبت افراد به یکدیگر با انگیزههای متفاوت، صورت میگیرد: گاهی منشأ محبت و علاقه، خواستههای نفسانی است و زمانی بر اساس فامیلی و نزدیکی خانوادگی است؛ ولی گاهی علاقه و محبت از یک رابطه الهی و معنوی سرچشمه میگیرد و این نوع علاقه ومحبت، جزء برترین و بادوامترین رابطهها به شمار میآید که هرگز به سردی نمیگراید؛ چون براساس احساس مسئولیت و انجام وطیفه شکل گرفته است. بیتردید علاقه رسول خدا(ص) به امام حسن و امام حسین و نیز به فاطمه زهرا(ع) و امیر مؤمنان(ع) اگرچه بر اساس قرابت و نزدیکی بوده، اما در حقیقت مبتنی بر احساس مسئولیت بوده است؛ زیرا پیامبر فرزند و دامادهای دیرگ داشتند؛ اما درباره محبت به آنان یا چیزی نفرموده یا در حد اختصار فرموده است؛ ولی درباره این چهار نور پاک، بسیار سفارش کردهاند که به اجمال بدان میپردازیم. با این توضیح که رسول خدا(ص) با اظهار علاقه به این بزرگواران خواستهاند امت اسلامی را به الگو بودن و درس آموزی از ایشان توجه دهند:
- رسول خدا(ص) فرمودند: «حسین و حسین دو سید و آقای جوانان اهل بهشتند» [۱۶].
- رسول خدا(ص) فرمود: «حسین از من است و من از حسینم، خداوند دوستدار کسی که حسین را دوست دارد؛ حسین سبطی از اسباط است»[۱۷].
- رسول خدا فرمود: «کسی که حسن و حسین را دوست داشته باشد، مرا دوست داشته و کسی که بغض و کینه آنها را داشته باشد با من بغض و کینه دارد»[۱۸]؛
- از عمر بن خطاب روایت شده که گفت: دیدم حسن و حسین بر شانه پیامبر(ص) سوارند به آنها گفتم: پیامبر، خوب مرکبی است برای شما! رسول خدا(ص) فرمود: «آن دو خوب سوارانی هستند»[۱۹].
- ابوهریره میگوید: من با دو چشمانم دیدم و با دو گوش خود شنیدم که رسول خدا(ص) دست حسین را گرفته بود و پاهای او روی پاهای پیامبر بود و حضرت به او میگفت: بالا بیا! و کودک بالا آمد تا پای خود را روی سینه پیامبر گذاشت؛ بعد حضرت به او فرمود: دهانت را باز کن! به بعد بر او بوسه زد و سپس فرمود:خدایا او را دوست بدار همچنان که من او را دوست میدارم[۲۰]؛
- روزی پیامبر خدا نشسته بودند، حسن و حسین وارد شدند. وقتی حضرت آنها را دید به پا خاست و قبل از آنکه نزدش آیند، خود به سمت آنها پیش رفت و آن دو را بر دوش خود سوار کرد و فرمود: «بهترین مرکب، مرکب شما و بهترین سواران، شما دو تن میباشید، و پدرتان از شما برتر است»[۲۱].
- به دلیل این که حسن و حسین مورد عنایت رسول خدا(ص) قرار داشتند اصحاب رسول خدا(ص) نیز برای آن دو بزرگوار احترام خاصی قائل بودند. در یکی از روزها ابن عباس برای حسن و حسین رکاب گرفت و آن دو بر دوش او سوار شدند؛ سپس جامهشان را بر بدنشان منظم کردند، شخصی به نام مدرک بن ابی زیاد که شاهد این منظره بود با عتاب به ابن عباس گفت: تو از این دو بزرگتری، چرا رکاب برایشان گرفتی. ابنعباس گفت: ای نادان! نمیدانی این دو کیستند! این دو پسران پیامبرند و آیا این لطف خدا به من نیست که رکابشان را بگیرم و جامهشان را منظم کنم![۲۲]؛
- مردی از عبدالله بن عمرو پرسید اگر در لباسی خون پشه یافت شود آیا میشود با آن لباس نماز خواند؟ عبدالله از محل سکونت او پرسید او جواب داد من ساکن عراق هستم! عبدالله، گفت: این مرد را بنگرید! مسئله خون پشه را از من میپرسید در حالی که فرزند رسول خدا را کشتند و خون او را بر زمین ریختند از خون او نمیپرسد! من از رسول خدا(ص) شنیدم که میفرمود: حسن و حسین دو گل خوشبوی دنیای من هستند[۲۳].
- پس از شهادت امام حسین(ع) هنگامی که سر مبارک آن حضرت مقابل ابن زیاد (و به قول ابن ابی الحدید مقابل یزید بن معاویه) قرار گرفت او قصد کرد با چوب دستی خود بر لبهای مبارک آن حضرت بزند که زید بن ارقم، صحابی پیامبر(ص) لب به اعتراض گشود و گفت: دست از این کار بردار:به خدایی که جز او معبودی نیست سوگند! که با چشم خود لبهای پیامبر خدا را دیدم که بر لبهای او گذاشته بود و میبوسید[۲۴] سپس زید بن ارقم گریه کرد و دیگر چیزی نگفت. ابن زیاد (و به قولی یزید) ناراحت شد و گفت: اگر تو پیرو خرفت نبودی تو را گردن میزدم! زید که سخت ناراحت شده بود از قصر خارج شد و گفت: ای مردم عرب! از امروز شما همه به بندگی و غلامی درآمدید؛ زیرا حسین پسر فاطمه را کشتید و پسر مرجانه (به قولی پسر معاویه) را امیر خود کردید تا نیکان شما را بکشد و بدان شما را نگاه دارد[۲۵]. و در برخی از منابع این داستان را از مجلس یزید نقل کردهاند و گفته، کسی که اعتراض کرد، ابوبرزه سلمی بوده است، او به یزید گفت: ای یزید! بر دندانهای حسین چوب میزنی. چوب تو بر همان جایی میخورد که من بارها دیدم رسول خدا(ص) آنجا را غرقه در بوسه میکرد. ای یزید! فردا در حالی به قیامتوار میشوی که شفیع تو ابن زیاد خواهد بود؛ ولی شفیع حسین، محمد رسول الله است[۲۶].
- ابن حجر عسقلانی از عیزار بن حریث نقل میکند که: «من و عبدالله پسر عمروعاص در سایه دیوار کعبه نشسته بودیم که دیدیم حسین بن علی از دور میآید. عبدالله گفت: این شخص (حسین بن علی(ع))، امروز محبوبترین فرد در روی زمین، نزد آسمانیان است[۲۷].[۲۸]
پیشگویی شهادت حسین(ع)
ابن سعد و طبرانی از عایشه نقل کردهاند که رسول خدا(ص) فرمود: «جبرئیل به من خبر داد که پسرم حسین بعد از من در سرزمین طف (کربلا) کشته میشود و این خاک را برایم آورد و خبر داد که مضجع و محل دفن او در آن جاست» [۲۹].
در اصول کافی از ابی خدیجه از امام صادق(ع) روایت میکند که حضرت فرمود: هنگامی که فاطمه(ع) به حسین حامله شد، جبرئیل خدمت رسول خدا آمد و عرض کرد: «فاطمه به زودی پسری به دنیا میآورد که امت تو بعد از تو او را به قتل میرسانند»[۳۰].
از امام صادق(ع) نقل شده که فرمودند: «رسول خدا(ص) در حجره ام سلمه بود، به او فرمود: کسی به دیدن من نیاید! در این موقع حسین(ع) که کودک خردسالی بود، وارد شد، امسلمه نتوانست از ورود او جلوگیری کند و حسین داخل حجره رسول خدا(ص) شد. امسلمه میگوید: من به دنبال حسین، وارد حجره شدم، دیدم حسین روی سینه پیامبر است و رسول خدا(ص) میگرید و در دستش چیزی بود که زیر و رو میکرد؛
سپس فرمود: «ای ام سلمه! این جبرئیل امین است که به من خبر میدهد که حسین کشته خواهد شد، و این تربتی است که او در آن کشته میشود، این تربت را نزد خود نگهداری هرگاه دیدی که این تربت به خون تبدیل شد حبیبم حسین را در آن سرزمین کشتهاند»[۳۱].
ام سلمه عرض کرد: ای رسول خدا(ص) از خدا بخواهید تا کشته شدن را از او دور کند؟
پیامبر فرمود: «من از خدا خواستم، ولی به من وحی شد که برای او درجهای است که هیچ کس از آفریدگان به آن درجه نخواهند رسید و برای او شیعیانی است که آنها شفاعت میکنند، و شفاعتشان مورد قبول واقع میشود، و مهدی از فرزندان اوست»[۳۲]
سپس فرمود: «پس خوشا به حال کسی که از دوستان حسین و شیعه او باشد! و به خدا سوگند! شیعیان او در روز قیامت رستگار خواهند بود»[۳۳].
یعقوبی در تاریخ خود در ادامه این حدیث اینگونه نقل میکند: «اول صدایی که در مدینه پس از شهادت امام حسین(ع) شنیده شد، صدای ام سلمه، همسر رسول خدا(ص) بود؛ زیرا پیامبر شیشهای که در آن تربت (خاک) کربلا بود به او داد و فرمود: «ای ام سلمه! جبرئیل به من اطلاع داد که امتم، حسین را میکشند» بعد حضرت آن تربت را به او داد و فرمود: «هر وقت این تربت به خون تبدیل شد، حسینم را کشتهاند!».
یعقوبی[۳۴] میافزاید: تربت در آن شیشه نزد ام سلمه بود تا آنکه حسین و یارانش به سوی کربلا حرکت کردند. ام سلمه دائم به آن شیشه مینگریست تا آنکه دید در عاشورا آن تربت به خون تبدیل شد. آنگاه فریاد برآورد:«وَا حُسَيْنَاهْ! وَ ابْنِ رَسُولِ اللَّهِ!»؛ وای حسین، وای پسر رسول خدا(ص).
پس از گریه و ناله ام سلمه، صدای گریه از زنان اطراف منزل او بلند شد و سپس صدای ضجه و ناله از شهر مدینه برخاست که مشابه آن در مدینه هرگز دیده نشده بود[۳۵].[۳۶]
- ↑ ارشاد مفید، ج۲، ص۲۷؛ بحار الانوار، ج۴۴، ص۲۰۰؛ اسد الغابه، ج۲، ص۱۹؛ مقاتل الطالبیین، ص۵۱؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۷۶.
- ↑ «وُلِدَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ(ع) فِي سَنَةِ ثَلَاثٍ»؛ اصول کافی، ج۱، ص۴۳۶.
- ↑ «وُلِدَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ – بِالْمَدِینَةِ آخِرَ شَهْرِ رَبِيعٍ الْأَوَّلِ سَنَةَ ثَلَاثٍ مِنَ الْهِجْرَةِ»؛ تهذیب الاحکام، ج۶، ص۶۱؛ و بنابر قولی در بحارالأنوار، ج۴۴، ص۲۰۰.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام حسین، ص:۵۲.
- ↑ ام الفضل، نخستین زنی بود که بعد از خدیجه کبری، به رسول خدا(ص) ایمان آورد و از عباس عموی پیامبر شش پسر و یک دختر داشت. فرزندان او عبارتند از: فضل، عبدالله، عبیدالله، مهباد، قثم و عبدالرحمن و دختری هم به نام ام حبیبه به دنیا آورد و خلفای عباسی هم از نسل عباس و این بانو بودهاند.
- ↑ «خَيْراً رَأَيْتِ تَلِدُ فَاطِمَةُ غُلَاماً فَيَكُونُ فِي حَجْرِكٍ».
- ↑ ر.ک: ارشاد، مفید، ج۲، ص۱۲۹؛ در اسدالغابة، ج۲، ص۱۰؛ به او فرمود: «خَيْراً رَأَيْتِ تَلِدُ فَاطِمَةُ غُلَاماً تُرْضِعِينَهُ بِلَبَنِ»؛ طبقات الکبری، ج۸، ص۲۷۸؛ الفصول المهمة، ابن صباغ مالکی، ص۱۷۲؛ بحار الأنوار، ج۴۳، ص۲۴۲.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام حسین، ص:۵۳.
- ↑ «بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودیهای خویش و خودیهای شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.
- ↑ نورالابصار، ص۲۲؛ سنن بیهقی، ج۷، ص۶۳؛ صحیح ترمذی، ج۲، ص۱۶۶؛ مسند احمد، ج۱، ص۸۵؛ و دیگر تفاسیر اهل سنت و نیز تفاسیر شیعه.
- ↑ «جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
- ↑ جوامع الجامع، ج۵، ص۱۲۳. أبی سعید خدری روایت کرده است که پیامبر(ص) فرمود: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾، درباره: پنج نفر نازل شده است: درباره من و علی و حسن و حسین و فاطمه(ع). از امسلمه نیز روایت شده است که: حضرت فاطمه با طعامی نزد پیامبر(ص) آمد، آن حضرت فرمود شوهر و دو فرزندت را هم دعوت کن. آنها آمدند و همه از آن غذا تناول کردند. سپس پیامبر(ص) یک عبای خیبری را بر روی آنها انداخت و فرمود: «اینها اهل بیت من هستند. خدایا پلیدی را از آنها دور کن و آنان را پاکیزه ساز». ام سلمه میگوید: من گفتم یا رسول الله من هم با آنان هستم، فرمود: «تو بر خیر و نیکی هستی [اما از اهل بیت من نیستی]».
- ↑ «بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمیخواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را» سوره شوری، آیه ۲۳.
- ↑ «(با خود میگویند:) شما را تنها برای خشنودی خداوند خوراک میدهیم، نه پاداشی از شما خواهانیم و نه سپاسی * بیگمان ما از پروردگارمان، روزی که تیره و بسیار سخت است میهراسیم * پس خدا آنان را از شرّ آن روز نگاه میدارد و به آنان شادابی و شادمانی مینمایاند * و به آنان برای شکیبی که ورزیدهاند بهشت و (پوشاک) پرنیان پاداش میدهد» سوره انسان، آیه ۹-۱۲.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام حسین، ص:۵۴-۵۷.
- ↑ «الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ»؛ اسد الغابه، ج۲، ص۱۱؛ طبقات ابن سعد، ص۲۸۲؛ سنن ابن ماجه، ج۱، ص۵۶؛ بحار الانوار، ج۴۳، ص۲۶۵.
- ↑ «حُسَيْنٌ مِنِّي وَ أَنَا مِنْ حُسَيْنٍ أَحَبَّ اللَّهُ مَنْ أَحَبَّ حُسَيْناً حُسَيْنٌ سِبْطٌ مِنَ الْأَسْبَاطِ»؛ بحارالانوار ج۴۳، ص۲۶۱؛ صحیح ترمذی، ج۵، ص۶۵۸، ح۳۷۷۵.
- ↑ «مَنْ أَحَبَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ فَقَدْ أَحَبَّنِي وَ مَنْ أَبْغَضَهُمَا فَقَدْ أَبْغَضَنِي»بحارالانوار ج۴۳، ص۲۶.
- ↑ مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۸۱ و مقتل الحسین، خوارزمی، ص۱۳۰.
- ↑ «اللَّهُمَّ أَحِبَّهُ فَإِنِّي أُحِبُّهُ»؛ الحسن و الحسین سبطا رسول الله، ص۱۹۸.
- ↑ «نِعْمَ الْمَطِيُّ مَطِيُّكُمَا، وَ نِعْمَ الرَّاكِبَانِ أَنْتُمَا، وَ أَبُوكُمَا خَيْرٌ مِنْكُمَا»مناقب ابن شهر آشوب، ج۳، ص۳۳۸.
- ↑ «يَا لُكَعُ (لکع: اگر خطاب به بزرگ باشد به معنای کوچک از نظر علم و عقل میآید و در اینجا همین معنا مراد است؛ یعنی ای کمعقل و ای نادان!) وَ مَا تَدْرِي مَنْ هَذَانِ هَذَانِ ابْنَا رَسُولِ اللَّهِ أَ وَ لَيْسَ مِمَّا أَنْعَمَ اللَّهُ بِهِ عَلَيَّ أَنْ أَمْسِكَ لَهُمَا وَ أُسَوِّي عَلَيْهِمَا»مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۷۵؛ بحارالانوار، ج۴۳، ص۳۱۹.
- ↑ «هُمَا رَيْحَانَتَايَ مِنَ الدُّنْيَا»تاریخ ابن عساکر، ج۴، ص۳۱۴.
- ↑ فَوَ اللَّهِ الَّذِي لَا إِلَهَ غَيْرُهُ لَقَدْ رَأَيْتُ شَفَتَيْ رَسُولِ اللَّهِ(ص) عَلَي هَاتَیْنِ الشَّفَتَیْنِ یُقَبِّلُمُمَا
- ↑ اسد الغابة، ج۲، ص۵۲۱؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۴۵۶؛ کامل ابن اثیر، ج۲، ص۵۷۴؛ تذکرة الخواص، ص۲۶۵؛ شرح ابن ابی الحدید، ج۹، ص۳۰۷.
- ↑ ر.ک: کامل ابن اثیر، ج۲، ص۵۷۶؛ البدایة و النهایة، ج۸، ص۱۹۴؛ مروج الذهب، ج۲، ص۷۰؛ صحیح ترمذی، ج۱۳، ص۲۹۷.
- ↑ الإصابة، ج۲، ص۷۸.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام حسین، ص:۵۸-۶۲.
- ↑ «أَخْبَرَنِي جَبْرَئِيلُ أَنَّ اِبْنِي الْحُسَيْنَ يُقْتَلُ بَعْدِي بِأَرْضِ الطَّفِّ وَ جَاءَنِي بِهَذِهِ التُّرْبَةِ فَأَخْبَرَنِي أَنَّ فِيهَا مَضْجَعَهُ»الصواعق المحرقة، ص۶۹۰؛ کنز العمال، ج۶، ص۲۲۳، ح۲۹۴۰ و ۲۹۴۱؛ مقتل خوارزمی، ص۱۵۴.
- ↑ «إِنَّ فَاطِمَةَ(س) سَتَلِدُ غُلَاماً تَقْتُلُهُ أُمَّتُكَ مِنْ بَعْدِكَ»؛ اصول کافی، ج۱، ص۴۶۴، باب مولد الحسین(ع)، ح۲.
- ↑ «يَا أُمَّ سَلَمَةَ إِنَّ هَذَا جَبْرَئِيلُ يُخْبِرُنِي أَنَّ هَذَا مَقْتُولٌ وَ هَذِهِ التُّرْبَةُ الَّتِي يُقْتَلُ عَلَيْهَا فَضَعِيهِ عِنْدَكِ فَإِذَا صَارَتْ دَماً فَقَدْ قُتِلَ حَبِيبِي»
- ↑ «قَدْ فَعَلْتُ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيَّ أَنَّ لَهُ دَرَجَةً لاَ يَنَالُهَا أَحَدٌ مِنَ الْمَخْلُوقِينَ وَ أَنَّ لَهُ شِيعَةً يَشْفَعُونَ فَيُشَفَّعُونَ وَ أَنَّ الْمَهْدِيَّ مِنْ وُلْدِهِ»
- ↑ «فَطُوبَى لِمَنْ كَانَ مِنْ أَوْلِيَاءِ الْحُسَيْنِ وَ شِيعَتُهُ هُمْ وَ اللَّهِ الْفَائِزُونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ»؛ امالی صدوق، مجلس ۲۹، ح۳؛ بحارالأنوار، ج۴۴، ص۲۲۵.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۴۶.
- ↑ بدون شک پس از مراجعت اهل بیت امام حسین(ع) از اسارت شام، مردم مدینه از شهادت امام(ع) و یارانش باخبر شدند، بنا براین گریه مردم مدینه بر شهادت امام حسین(ع) در روز عاشورا پس از گریه امسلمه، به نظر درست نمیآید؛ لذا به نظر مؤلف، قسمت اول روایت یعقوبی که تربت تبدیل به خون شد و امسلمه گریست و دانست امام(ع) شهید شده صحیح است و با مدارک و اسناد دیگر میسازد، اما این که مردم مدینه گریستند و دانستند امام حسین(ع) شهید شده است، از نظر تاریخی درست نیست.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام حسین، ص:۶۲-۶۴.