تفسیر صحابه

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۵ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۵:۰۵ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

تفسیر قرآن‌کریم در عصر صحابه و برداشت آنان از قرآن، مبتنی بر روایات و احادیث و تقریر نبی اکرم(ص) بود؛ لذا به شکلی ساده بیان می‌شد و در حقیقت جزئی از علم‌الحدیث بود که از نیمه دوم قرن اول هجری بیشتر قوّت گرفت.

بعضی از صحابه مانند ابن‌عباس و ابن‌مسعود در تفسیر، اجتهاد و روش ویژه‌ای داشته‌اند؛ لذا بانی و مؤسس مکاتب تفسیری شمرده شده‌اند؛ اما اجتهاد و روش آنها در تفسیر قرآن با یکدیگر هماهنگ، و با تفسیر و تقریر پیامبر(ص) موافق بود.

برخی از اهل‌سنت مانند حاکم نیشابوری و زرقانی معتقدند صحابه خود شاهد وحی و نزول قرآن بوده‌اند و سخن آنان در زمینه تفسیر، حکم روایت مرفوع را دارد و مانند روایات پیامبر(ص) معتبر است.

برخی دیگر مانند نووی و استادش ابن‌صلاح شهرزوری تفسیر صحابه را در باره اسباب نزول معتبر می‌دانند؛ زیرا در آن، مجالی برای ارائه رأی نبوده است.

در مقابل، علمای امامیه، صحابه را مانند مردم دیگر می‌دانند که میان ایشان عادل، فاسق، منافق و... یافت می‌شود، و حدیث مجعول «أَصْحَابِي كَالنُّجُومِ بِأَيِّهِمُ اِقْتَدَيْتُمُ اِهْتَدَيْتُمْ» را از مفتریات، و بسیاری از اصحاب رسول(ص) که پس از وفات آن حضرت با بیعت نکردن با علی(ع) و ضایع کردن حق، به او ظلم کردند، از جاده عدالت منحرف می‌دانند. بنابراین از نظر شیعه، قول صحابه چه در تفسیر و چه غیر تفسیر، اعتباری ندارد؛ مگر آنکه به صورت روایت از پیامبر(ص) نقل شده باشد.

منابع صحابه در تفسیر قرآن عبارتند از: قرآن؛ سنت؛ گفتار امیر مؤمنان(ع)؛ اجتهاد و استنباط؛ اخبار اهل کتاب؛ اشعار؛ ادبیات عرب جاهلی.

مشخصات تفسیر در عهد صحابه:

  1. در زمان صحابه همه قرآن تفسیر نشده بود؛ بلکه آن بخش که تا آن زمان، نیازمند توضیح بود، تفسیر شد. و مسلمانان هرچه از عهد رسالت دورتر شدند، حجم پرسش‌ها و کنجکاوی‌های آنان بیشتر و گسترده‌تر شد؛ لذا دامنه تفسیر هم تا زمان تدوین تفسیر گسترش ‌یافت.
  2. اختلاف‌نظر تفسیری میان صحابه کم بود.
  3. صحابه به معنای اجمالی آیات اکتفا می‌کردند و قرآن به شکلی ساده تفسیر می‌شد.
  4. به توضیح معانی لغوی و احیاناً یادکردن سبب نزول بسنده می‌شد.
  5. گاهی از قرآن مجید استنباط فقهی شده است.
  6. هنوز تفسیر به‌صورت مدون در نیامده بود. البته برخی از صحابه پاره‌ای از مطالب تفسیری را در مصاحف خود گنجاندند.
  7. تفسیر، بخشی از حدیث بود و شکل منظم و مستقلی نداشت.
  8. به‌دلیل اطمینان و شناخت سند روایت، تحقیقی صورت نمی‌گرفت و گاهی به شهادت شهود استناد می‌شد.
  9. در تفسیر صحابه به جز درباره جانشینی پیامبر(ص) درباره آرا و عقاید مختلف مذاهب، هیچ تفسیری یافت نمی‌شود.
  10. در عهد صحابه از روش تفسیری قرآن به قرآن نیز استفاده شده است[۱].[۲]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. زرکشی، محمد بن بهادر،البرهان فی علوم القرآن(باحاشیه)،جلد۲،صفحه ۱۵۷؛ کمالی دزفولی، علی، شناخت قرآن،صفحه ۳۷۵؛ جلالیان،حبیب الله،تاریخ تفسیرقرآن کریم،صفحه (۴۶-۵۹)؛ زرقانی، محمد عبد العظیم، مناهل العرفان فی علوم القرآن،جلد۲،صفحه ۱۶؛ سیوطی، عبد الرحمان بن ابی بکر، الاتقان فی علوم القرآن،جلد۴،صفحه ۲۰۸؛ طباطبایی، محمد حسین، قرآن دراسلام،صفحه ۷۳؛ حجتی، محمد باقر، سه مقاله درتاریخ تفسیرونحو،صفحه ۲۲؛ مصاحب، غلام حسین، دائرة المعارف فارسی،جلد۲،صفحه ۱۵۵۴
  2. فرهنگ نامه علوم قرآنی، ج۱، ص۱۷۹۶.