سیره سیاسی حضرت فاطمه

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۹ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۲:۳۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث حضرت فاطمه زهرا است. "سیره سیاسی حضرت فاطمه" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

سیره حضرت فاطمه(س) در زندگی سیاسی می‌تواند به عنوان الگو معرفی شود. آن حضرت در عین حال که از ویژگی‌های لطیف زنانه برخوردار بود اما حیات او سرشار از وقایع و رخدادهای مهم فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و نظامی بود مخصوصا در زندگی کوتاه پس از فراق پدر گرامیشان.

حضور حضرت فاطمه در عرصه‌های گوناگون

از جمله قلمروهای الگوبخشی سیره حضرت فاطمه(س) زندگی اجتماعی و سیاسی آن حضرت است. حیات اجتماعی بانوی اسلام در این بُعد نیز برای شیفتگان مکتبش بسیار درس‌آموز است. او همان‌گونه که در ابعاد مختلف علمی، اخلاقی، عبادی، تربیتی و سایر کمالات انسانی و ارزش‌های دینی پیشگام بود، در مسائل سیاسی و اجتماعی نیز انسانی ممتاز و چهر‌ه‌ای فعال به شمار می‌رفت.

فاطمه(س) گرچه در شرایط عادی، بانویی خانه‌دار بود و دور از مردان بیگانه زندگی می‌کرد و تمایل نداشت حتی مردی نابینا کنار او بنشیند و با او هم‌سخن شود، اما این بدان معنا نیست که دختر پیامبر(ص) از مسئولیت‌های اجتماعی خویش غافل بوده و خود را در برابر جامعه و مسائلی که در آن می‌گذرد مسئول نمی‌دانسته است.

حضرت زهرا(س) هرگز در یک نقطه از ابعاد زندگی توقف نداشت و به یک مرحله و یک بُعد از ابعاد آن هر چند مهم، اکتفا نکرد؛ چراکه نه اسلام را محدود به بعد عبادی و فردی‌اش می‌دانست و نه رسالت و مسئولیت زن را تنها در خانه‌داری و تربیت فرزند. از این رو، به موازات اهتمام به مسائل خانه و خانواده و نیز مسائل عبادی، مسائل اجتماعی و مبارزاتی و سیاسی جامعه نیز برایش مطرح و با ارزش بود. او این رهنمود هشدار دهنده را از پدر بزرگوارش شنیده بود که: "هر کس صبح کند در حالی که اهتمامی به امور مسلمانان نداشته باشد، مسلمان نیست"[۱].

بدین روی، فاطمه(س) در زندگی اجتماعی خویش اهتمامی وافر به حل و فصل امور مسلمانان و رفع دردمندی‌ها و نیازمندی‌ها از زندگی آنان داشت[۲].

سیره سیاسی

مسئول بودن انسان در برابر خدا، پیامبر(ص) و جانشینان او و نیز مردم، ایجاب می‌کند که در برابر حوادث و جریانات پیرامونی خود بی‌تفاوت نباشد؛ چه آنکه حرکت‌ها و وقایعی که در حیات بشر پدید می‌آیند. هر کدام به نحوی و در شعاعی در سرنوشت آینده انسان مؤثرند. در این میان هر قدر جایگاه انسان بالاتر و موقعیت او حساس‌تر باشد، مسئولیتش بیشتر و سنگین‌تر خواهد بود.

از سوی دیگر، روح و جهت‌گیری اساسی سیاست عبارت است از نوع تعامل و روابط متقابل بین مردم و هیئت حاکم و این می‌طلبد که همه افراد سیاستمدار باشند و نسبت به مسائل پیرامونی خویش که به سرنوشت آینده آنان مربوط می‌شود، در مرحله نخست، شناخت لازم پیدا کنند و در مرحله بعد موضع مشخص اتخاذ نمایند.

حیات فاطمه(س) چه در مکه و چه در مدینه سرشار از وقایع و رخدادهای مهم فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و نظامی بود و فاطمه(س) در همان حال که از ویژگی‌های لطیف زنانه برخوردار بود و قلبی رئوف و مهربان و تنی خسته، و اندیشه و جسمی مشغول به عبادت داشت، در همه این عرصه‌ها تا آنجا که وظیفه ایجاب می‌کرد حضور داشت.

او زندگی سیاسی را از همان دوران خردسالی و در کنار پدر بزرگوار خویش آغاز کرد و در همه جبهه‌های رویارویی رسول خدا(ص) با طاغوت‌های زمان خویش، همراه و پشتیبان آن حضرت بود. زمانی هم که به مدینه هجرت و با دومین شخصیت اسلام ازدواج کرد، سنگر به سنگر با او پیش رفت؛ گویی یک روح بودند در دو بدن.

پس از رحلت پیامبر(ص) و پیدایی رخدادهای جدید در جامعه اسلامی، فصلی جدید از زندگی سیاسی فاطمه(س) آغاز شد؛ فصلی که با مراحل پیشین بسیار متفاوت بود و دختر پیامبر(ص) را با همه خستگی ناشی از کار خانه سرپرستی کودکان خردسال، اشتغالات عبادی و اجتماعی و از همه رنج آورتر، فراق پدر، با همه توان به میدان سیاست کشانید.

حضرت زهرا(س) در این فضای مسموم و پر از آتش و خون و فتنه، علاوه بر اینکه دختر پیامبر(ص) و همسر علی(ع) است، در چهره یک زن مسلمان مسئول در برابر رخدادهای جامعه اسلامی، وارد میدان سیاست شد و با اتخاذ بهترین و مؤثرترین راه‌ها و شیوه‌های مبارزاتی به ایفای رسالت الهی خویش پرداخت.

برای آشنایی با فعالیت‌های سیاسی و روش‌های مبارزاتی آن حضرت علیه حکومت سقیفه به ذکر یک نکته مهم که اساس و پایه همه تلاش‌های سیاسی فاطمه(س) را تشکیل می‌دهد و در مقایسه با دیگر محور‌ها از برجستگی خاصی برخوردار است، اشاره می‌شود و آن تبیین جایگاه پیروی از پیشوایان حق و تبعات سرپیچی از آن است که در خطبه نغز و گوهرینی از ایشان تجلی یافته است: "خداوند اطاعت و پیروی از ما را رشته نظم و وفاق ملت[۳] و رهبری و پیشوایی ما را موجب امان از تفرقه و تشتت قرار داده است[۴].

حضرت زهرا(س) در خطابه حماسی خود افق‌های بسیاری را گشود؛ از حمد و ثنای الهی گرفته تا نقش رسالت در تحول تاریخی عرب و حکمت دستورهای اسلامی؛ اما با ژرف‌نگری در این خطبه می‌توان دریافت که همه موضوعات مطرح شده در مسیر باز نمودن جایگاه ولایت و امامت در نظام اسلامی و تعیین و معرفی مصداق آن، چینش و سامان یافته است. می‌توان گفت مهم‌ترین هدفی که در خطبه حضرت دنبال می‌شود، فهماندن این حقیقت به همگان است که تنها راه ثمربخشی و سامان پذیری شریعت و یگانه محور وحدت، پذیرش ولایت اهل بیت(ع) و سر سپردگی عملی به آن است.

حضرت زهرا(س) در این بخش نورانی، آیین اسلام را به مجموعه‌ای متشکل از اعضا و ارگان‌های متعدد تشبیه کرده که ثمربخشی آن در درجه نخست نیازمند یک نظام فرماندهی است که میان همه زیر مجموعه‌ها تعادل و توازنی نتیجه‌بخش برقرار سازد و در درجه دوم، وابسته به انسجام زیر مجموعه‌ها با یکدیگر و هماهنگی کامل آنها با خواسته‌های فرماندهی است.

از منظر دختر پیامبر(ص) جامعه آن‌گاه از ناهماهنگی و نابسامانی می‌رهد که افراد آن، یک نظام لایق و کارآمد را برای ساماندهی امور خویش برگزینند و جملگی با اتحاد و هماهنگی کامل به اجرای فرمان‌ها و خواست‌های رهبری آن همت گمارند تا از این رهگذر افراد جامعه به سعادت دنیا و آخرت نایل آیند[۵].

حضرت زهرا(س) در ادامه طرح ساماندهی مکتب و جلوگیری از تفرقه و اختلاف، در دیدار زنان مهاجر و انصار که به عیادت او آمده بودند، به معرفی مصداق الهی آن پرداخت و فرمود: به خدا سوگند [اگر رهبری علی(ع) را می‌پذیرفتند] هرگاه از زمام امری که رسول خدا(ص) به علی(ع) سپرده بود، دست بر می‌داشتند، آن حضرت مهار شتر خلافت را در دست می‌گرفت و به سهولت آنان را راه می‌برد، آن چنان که نه مرکب، زخمی و رنجور شود و نه رونده، خسته و درمانده گردد. علی(ع) آنان را به سرچشمه‌ای جوشان، زلال و پر آب فرود می‌آورد که از آب گوارا لبریز بود و تشنگی را بر طرف می‌کرد...[۶].[۷]

بدین ترتیب زندگی فاطمه(س) همان‌گونه که در ابعاد فردی، عبادی، اخلاقی و تربیتی حجت است، در ابعاد اجتماعی، سیاسی و نظامی نیز حجت و درس‌آموز است. او به همگان آموخت که درباره مسائل مختلف فردی و اجتماعی چگونه موضع بگیرند و نیز آموخت که در مواردی که ضرورت ایجاب کند، با حفظ معیارها و ضوابط مذهبی می‌توان به میدان اجتماعی پا نهاد و حتی وارد عرصه کارزار شد و به یاری رزمندگان شتافت. همچنین نشان داد که زن مسلمان باید در عرصه سیاسی، آن‌گاه که تشخیص دهد، حق به انزوا و فراموشی سپرده شده و مردم، راه انحراف در پیش گرفته‌اند، به دفاع از حق بپردازد و با پرچمداران باطل به ستیز برخیزد و در این راه تا سرحد شهادت پیش رود[۸].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. « مَنْ أَصْبَحَ لَا يَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِينَ فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ»؛ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۵۵۹.
  2. رفیعی، علی، درآمدی بر سیره فاطمی، ص۱۴۷.
  3. واژه ملت هر چند در عرف فارسی‌زبانان به معنای مردم و جامعه می‌باشد، اما در فرهنگ قرآنی و روایی به معنای دین، شریعت و آیین الهی است. برای نمونه رجوع کنید به سوره نساء، آیه ۱۲۵.
  4. «فَجَعَلَ اللَّهُ... طَاعَتَنَا نِظَاماً لِلْمِلَّةِ وَ إِمَامَتَنَا أَمَاناً لِلْفُرْقَةِ»؛ احتجاج، ج۱، ص۱۳۴.
  5. برگفته از: جامی از زلال کوثر، ص۱۶۹ - ۱۷۱.
  6. احتجاج، ج۱، ص۱۴۸.
  7. رفیعی، علی، درآمدی بر سیره فاطمی، ص ۱۵۰.
  8. رفیعی، علی، درآمدی بر سیره فاطمی، ص ۱۵۳.