فتح مکه

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۴ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۲۱ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

این مدخل از زیرشاخه‌های بحث فتح مکه است. "فتح مکه" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

فتح مکه

بر اساس یکی از بندهای صلح حدیبیه، قریش نباید بر ضد هم‌پیمانان رسول خدا(ص) اقدامی به انجام می‌رساند، اما قریش بر این بند وفادار نماند و در درگیری میان خزاعه و بنوبکر، بر ضد خزاعه که با رسول خدا(ص) هم پیمان بود، وارد شد و بنوبکر را برای کشتار خزاعه یاری کرد. با وجود تلاش‌های ابوسفیان برای اینکه نشان دهد این کار از سوی سران قریش و با هماهنگی آنان صورت نگرفته، اما رسول خدا(ص) حاضر به تمدید و تحکیم عهدنامه نشد و لشکری ده هزار نفره را برای فتح مکه مهیا ساخت و در رمضان سال هشتم به سوی مکه حرکت کرد.

رسول خدا(ص)، تلاش بسیار کرد تا قریش از حرکت وی اطلاع نیابد و سعی بسیار بر پوشاندن اخبار کرد. عباس، عموی پیامبر هنگامی که لشکر مسلمان نزدیک مکه شد، برای جلوگیری از خونریزی، ابوسفیان را نزد رسول خدا(ص) برد و برای وی امان گرفت. ابوسفیان با دیدن سپاه اسلام، اسلام پذیرفت و رسول خدا(ص)، سپاهیان اسلام را از جلو ابوسفیان عبور داد تا عظمت سپاهیان را ببیند و از اندیشه مقاومت دوری کند. ابوسفیان، عظمت و بزرگی سپاه رسول خدا(ص) را به پادشاهی تعبیر کرد که به وی یادآوری شد این نبوت است نه پادشاهی.

ابوسفیان به مکه آمد و دستور امان را به مردم ابلاغ کرد و قریش را از مخالفت، مقاومت و سرسختی برحذر داشت. سپاهیان اسلام به دستور رسول خدا(ص) در چهار ستون وارد مکه شدند که تنها یکی از آنها در جنوب مکه با مقاومت روبه رو شد، اما این مقاومت خیلی زود درهم شکست در این درگیری، دو تن از مسلمانان و سیزده تن از مکیان جان خود را از دست دادند[۱].

در واقع مکه بدون خونریزی فتح شد و رسول خدا(ص) در روز جمعه، بیستم ماه رمضان سال هشتم، به مکه درآمد و شهر بدون مقاومت تسلیم شد. رسول خدا(ص) که هرچه قدرتش افزایش می‌یافت، فروتنی و مهربانی‌اش بیشتر می‌شد، از قریش که ۲۱ سال بیشترین بدی‌ها را در حق وی کرده بودند، درگذشت و از آنان با تعبیر طلقا (= آزادشدگان) یاد کرد. آن حضرت، رهبران فراری قریش را مورد عفو قرار داد و آنان به سوی وی بازگشتند. رسول خدا(ص)، هیچ یک از املاک مصادره شده از مسلمانان، از جمله خانه خودش را باز پس نگرفت[۲]. بیشتر مناصب وابسته به مسجدالحرام را همچنان در دست صاحبان آن باقی گذاشت و از اینرو، سقایت در دست عباس بن عبدالمطلب و کلیدداری کعبه در دست عثمان بن طلحه باقی ماند[۳].

فتح مکه، به درگیری و نزاع طولانی که سال‌ها میان مسلمانان و مشرکان قریش جریان داشت، پایان داد و همبستگی و اتحاد را میان آنان بازگرداند.

رسول خدا(ص) پس از فتح مکه، سرایا و دسته‌هایی را به اطراف مکه فرستاد تا مردم را به اسلام دعوت کنند، ولی فرمان جنگ به آنان نداد. خالد بن ولید را نیز به سوی بنی جذیمه در غُمَیصا در نزدیکی مکه فرستاد تا آنان را به اسلام فراخواند. خالد برخلاف دستور پیامبر، به منظور خونخواهی‌های دوره جاهلی بر بنی جذیمه که مسلمان بودند، هجوم برد و حدود سی تن از آنان را کشت[۴]. چون خبر کشتار خالد به پیامبر رسید، از کرده خالد بیزاری جست و امام علی(ع) را فرستاد تا نزد بنی جذیمه برود و خون‌بها و غرامت آنان را بپردازد[۵].

همچنین آن حضرت پس از پایان فتح مکه، برای زدودن آثار و نمادهای شرک در جزیرة العرب، افراد و نیروهایی را گسیل داشت تا بتهای زی، واع، مناة و ذوالکفین را منهدم سازند[۶]. با انهدام این مراکز، افزون بر اینکه مظاهر شرک و فرهنگ بت پرستی از میان میرفت، سرمایه و ثروت موجود در این بتکدهها در اختیار دولت اسلامی قرار میگرفت و مشرکان نمیتوانستند از این سرمایهها برای مبارزه با اسلام سود برند. ضمن آنکه این مکانها میتوانست به عنوان مأمن و پناهگاه مشرکان فراری قرار گیرد که با تخریب آنها، دیگر امیدی برای مشرکان باقی نمیماند[۷].[۸]

مقدمه

  1. حاطب بن ابی بلتعه، تصمیم پیامبر(ص) (برای فتح مکه) را در نامه‌ای نگاشت و همراه زنی برای قریش فرستاد. پیامبر خدا، علی(ع) را فرا خواند و او را با دو تن دیگر برای دستگیری آن زن، گسیل داشت. زن با شدت تمام، همراه داشتن نامه را تکذیب می‌کرد و وارسی‌های چندین باره آنان نیز گواهی می‌داد که آن زن، درست می‌گوید. امام علی(ع) به زن فرمود: "پیامبر خدا- که درودهای خداوند بر او باد- هرگز خلاف نمی‌گوید. نامه را بده، وگرنه به هر قیمتی شده، آن را از تو باز پس می‌گیرم"[۹]. زن، تسلیم شد و از لابه‌لای گیسوانش نامه را بیرون آورد و به علی(ع) داد.
  2. سعد بن عباده، پرچم اسلام را به دست داشت و فریاد می‌زد: امروز، روز رزم است.... پیامبر خدا، ندای رحمت و رأفت در داد و فرمود: "امروز، روز رحم است..."[۱۰]. آن‌گاه علی(ع) را فراخواند تا پرچم را از او بگیرد.
  3. پیامبر(ص) پس از فتح مکه به همگان امان داد، جز تنی چند تیره دل و خیره‌سر که خونشان را مباح شمرد، از جمله، حُوَیرِث، که پیامبر(ص) را- هنگامی که در مکه بود-، بسیار اذیت کرده بود و نیز زن آوازه‌خوانی که پیامبر خدا را هجو می‌کرد. این دو را علی(ع) گردن زد.

پرسش‌های وابسته

منابع

پانویس

  1. ابن هشام، ج۴، ص۵۰-۳۱.
  2. صالح العلی، ص۲۹۶.
  3. حلبی، ج۳، ص۱۴۴.
  4. واقدی، ج۳، ص۸۸۴.
  5. ابن سعد، ج۲، ص۱۱۲.
  6. اقدی، ج۲، ص۷۰.
  7. ر.ک: منتظر القائم، ص۱۷۸.
  8. داداش نژاد، منصور، مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص:۶۵-۶۶.
  9. صحیح البخاری، ج ۴، ص ۱۵۵۷، ح ۴۰۲۵.
  10. اسد الغابة، ج ۲، ص ۴۴۲ ش ۲۰۱۲.
  11. بوستان خاخ، جایی میان مکه و مدینه و نزدیک حمراء الأسد از سوی مدینه است (معجم البلدان، ج ۲، ص ۳۳۵).
  12. عن عبید الله بن أبی رافع: «سَمَعتُ عَلِیاً رضی الله عنه یقولُ: بَعَثَنی رَسولُ اللهِ(ص) أنَا وَالزبَیرَ وَالمِقدادَ، فَقالَ: انطَلِقوا حَتی‌ تَأتوا رَوضَةَ خاخٍ، فَإِن بِها ظَعینَةً مَعَها کتابٌ، فَخُذوهُ مِنها. فَانطَلَقنا تَعادی‌ بِنا خَیلُنا حَتی‌ أتَینَا الروضَةَ، فَإِذا نَحنُ بِالظعینَةِ، قُلنا لَها: أخرِجِی الکتابَ. قالَت: ما مَعِی کتابٌ! فَقُلنا: لَتُخرِجِن الِکتابَ أو لَنُلقِین الثیابَ. فَأَخرَجَتهُ مِن عِقاصِها. فَأَتَینا بِهِ رَسولَ اللهِ(ص)» (صحیح البخاری، ج ۴، ص ۱۵۵۷، ح ۴۰۲۵).
  13. کدَی، گردنه‌ای در پایین مکه است که نزدیک باب العمره مسجد الحرام است (لسان العرب: ماده «کدا»).
  14. کداء، گردنه‌ای در بالای مکه و نزدیک به مقبره‌هاست و به آن «معلی» هم می‌گویند (لسان العرب: ماده «کدا»).
  15. تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۵۶.
  16. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۷۵.