عباسیان در معارف و سیره رضوی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۶ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۰۸:۴۷ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

دوران نخست عباسیان

دوران نخست حکومت عباسیان با خلافت ابوالعباس سفاح آغاز شد و با خلافت واثق پایان یافت. ویژگی آن نیرومندی خلافت، استقلال کامل آن و متمرکز بودن نیروهای بالای حکومت در دست خلفا بود. آنان از توان شخصی، سیاسی و اداری فوق‌العاده‌ای برخوردار بودند و توانستند یک‌پارچگی حکومت را حفظ و آشوب‌ها و شورش‌ها را سرکوب کنند. در این دوران ایرانیان از جایگاهی برجسته در حکومت برخوردار شدند. نفوذ گسترده ایشان تأثیری مهم در هدایت سیاست‌های حکومت داشت، به گونه‌ای که حتی بر دستگاه‌های اداری و نظامی در بغداد و مناطق تحت نفوذ آنها چیره شدند و فرماندهی سپاه و مقام‌های اداری مهم، مانند وزارت، دبیری و استانداری دیگر مناطق را عهده‌دار شدند[۱].

سپاهیان، یاور خلافت و ابزاری مطیع در دست خلیفه بودند. این دوران با پایان عهد خلفایی که خودشان سپاه را فرماندهی می‌کردند و در بحبوحه‌های مرگ‌بار فرو رفته، به خواهش‌های فرساینده ناز و نعمت گردن نمی‌نهادند، سپری شد[۲].

خلفای هم‌دوره با زندگانی امام رضا(ع)

امام رضا(ع) در سال ۱۴۸ هجری قمری دیده به جهان گشود[۳] و این در حالی بود که ۱۲ سال از مدت خلافت منصور عباسی می‌گذشت[۴]. منصور برای تثبیت پایه‌های حکومت خود انسان‌های فراوانی را به قتل رسانید و علما و مشاهیر جهان اسلام را مورد آزار قرار داد. سال‌های پایانی حکومت منصور مصادف بود با اوج ستم و بیدادگری‌های او و امام رضا(ع) که کودکی بیش نبودند شاهد نیرنگ‌ها و تجاوزگری‌های منصور بودند و چون می‌دیدند که نزدیکان وی از آل ابی طالب(ع)، مورد آزار و شکنجه و قتل قرار می‌گیرند، اندوهگین می‌گشتند. امام(ع) شاهد تلاش‌ها و مبارزات پدرشان امام موسی بن جعفر(ع) بودند و در این راه ایشان را حمایت می‌کردند. بعد از منصور، فرزندش مهدی، در سال ۱۵۸ هجری قمری، خلیفه شد. او در ابتدای کار زندانیان سیاسی را آزاد، و شکنجه و آزار شیعیان را تعطیل و اموال بیت المال را بین مردم تقسیم کرد. ولی طولی نکشید که این برنامه را تغییر داد و روش پدرش را در پیش گرفت[۵]. در این دوران امام رضا(ع) نوجوان بودند و فساد و هرزه‌گری‌ها و ظلم مهدی عباسی بیداد می‌کرد. با تبعید امام کاظم(ع) به بغداد، نگرانی امام رضا(ع) بیشتر شد ولی این تبعید طولی نکشید و امام کاظم(ع) باری دیگر به مدینه برگشتند و در همان روزها مهدی عباسی به هلاکت رسید[۶].

با مرگ مهدی، فرزندش هادی عباسی که جوانی ۲۵ ساله بود و زندگی در محیط آلوده به فساد او را منحرف ساخته بود، به سال ۱۶۹ هجری قمری، به خلافت رسید. در این زمان، قیام حسین بن علی(ع) در شهر فخ[۷] بر علیه حکومت عباسیان شکل می‌گرفت که امام رضا(ع) با روحیه بخشیدن به علویان، آنها را در قیام استوار می‌ساخت. امام رضا(ع) نسبت به این جنبش نظر موافقی داشتند و از این رو ۲۰۰ تن از یاران امام موسی کاظم(ع) و بزرگان بنی‌هاشم، به فرمان امام(ع) در این جنبش شرکت نمودند. هادی عباسی مردی جبار بود و هر چند خلافت او یک‌سال طول کشید، اما دستور داد تا تمام علویان شورشی را دستگیر و به قتل برسانند و حقوق بنی‌هاشم را از بیت المال قطع نمایند[۸]. با مرگ هادی عباسی، برادرش هارون الرشید از سال ۱۷۰ هجری قمری تا سال ۱۹۳ هجری قمری به عنوان خلیفه، بنای ظلم و ستم را بر شیعیان گذاشت. او چون بر اوضاع مسلط گردید، دستور اخراج علویان از مدینه را صادر کرد و یحیی بن عبدالله را زندانی و به شهادت رساند. او همچنین عبدالله افطس را که از فرزندان امام سجاد(ع) بود شکنجه و به شهادت رساند.

از جنایات مهم هارون عباسی زندانی نمودن امام موسی بن جعفر(ع) بود که عاقبت این ملعون امام(ع) را مظلومانه و غریبانه در زندان به شهادت رساند. امام رضا(ع) با اندوه و تألم، این رویدادهای دردناک را می‌دیدند و به جهت این که واقعه‌ای چون واقعه کربلا دوباره تکرار نشود، تقیه می‌نمودند. با شهادت امام موسی بن جعفر(ع) در سال ۱۸۳ هجری قمری، امام رضا(ع) به امامت رسیدند و ده سال اول امامت ایشان مصادف با خلافت هارون الرشید بود و بعد از آن پنج سال امامت ایشان در زمان خلافت امین عباسی گذشت. با کشته شدن امین در سال ۱۹۸ هجری قمری و خلافت مأمون عباسی، امام تنها ۵ سال دیگر در قید حیات بودند به طوری که ایشان تا سن ۵۲ سالگی در مدینه حضور داشتند و با دعوت اجباری مأمون از ایشان، ۳ سال را در شهرهای ایران و خراسان اقامت داشتند و سرانجام در سال ۲۰۳ هجری قمری در سن ۵۵ سالگی به دست شخص مأمون به شهادت رسیدند[۹].[۱۰]

منابع

پانویس

  1. زهرانی، محمد بن مسفر، نفوذ السلاجقة السیاسی فی الدولة العباسیه، ص۱۴.
  2. طقوش، محمد سهیل، دولت عباسیان، ص ۲۷.
  3. منتهی الامال، ج۲، ص۲۵؛ بحارالانوار، ج۴۹، ص۲.
  4. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۰۲ و ۴۰۵.
  5. تاریخ الخلفاء، ص۲۹۹.
  6. وفیات الاعیان، ج۴، ص۳۹۳؛ بحارالانوار، ج۴۸.
  7. شهر فخ در نزدیکی مدینه بود و قیام حسین بن علی(ع) در این شهر به قیام فخ معروف گشت و با شهادت این بزرگوار، تاریخ ایشان را به شهید فخ می‌شناسد.
  8. پیشوای آزاده، ص۶۷-۶۸؛ ماهیت قیام شهید فخ.
  9. زندگانی چهاده معصوم(ع) (ترجمه اعلام الوری)، ص۴۵۲؛ الارشاد، ص۶۱۱.
  10. محمدی، حسین، رضانامه ص ۲۸۵.