مهره در تاریخ اسلامی

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۳۰ سپتامبر ۲۰۲۲، ساعت ۲۱:۰۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مَهره از قحطانیان و قبایل یمنی استکه قبل از اسلام طبیعتی غالباً بدوی داشتند و در جنوب شبه جزیره عربستان زندگی می‌کردند. اینان بعد از فتح مکه و سال وفود، نمایندگانی جهت اظهار اطاعت از رسول خدا (ص) عازم مدینه کرده و مسلمان شدند اما در جزیان ردّه مرتد شده و بیشتر آنها توسط سپاه ابوبکر کشته شدند.

مقدمه

مهره از قبایل یمنی و از نژاد مردم قضاعه است. آنان پیش از اسلام طبیعتی غالباً بدوی داشتند و در سایه سار کشت درختان کندر و پرورش شتر معروف عرب که به «شتر مهری» شهرت داشت، زندگی می‌‌کردند. پس از پذیرش اسلام در کنار دیگر قبایل عرب به امر فتوحات پرداختند و در فتوحات اسلامی قرون نخست هجرت بخصوص مصر و اندلس حضور قوی و مشارکت مؤثری را از خود به نمایش گذاشته است. این حضور قوی بخصوص در مصر چندان بود که تا قرن سوم هجری دیگر قبایل عرب یمن در مصر را تا قرن سوم هجری در سایه خود قرار داده بود.[۱]

نسب مهره

مَهره را از قحطانیان و در شمار قبایل حمیری گفته‌اند که مردم آن نسب از مردی به نام مَهرَة بن حَیدان بن عَمرو بن الحَافِ بن قُضَاعه و فرزندانش «الآمریَّ»، «الدین»، «أَشموس»، «نعمیَّ» و «ندغیّ» می‌‌برند.[۲] از مهره که به نقل برخی منابع، نخستین کسی بود که بعد هلاکت قوم عاد در شحر (مهره) ساکن شد،[۳] فروعات و شاخه‌های متعددی از قبایل متفرع شده که از جمله آن می‌‌توان به قبایل الغیث والقمر والعقار ومن بطون آنان به الثغرا وبنو خنزریت وبنو ریام - ساکنان جبل الاخضر در عمان- اشاره کرد. ضمن آنکه در شمار قبایل مهره می‌‌توان از الثعین و بنو تبلة بن شماسة والدین والامری و از فرزندان الامری، مهری بن الامری، الحسریت و العیدی یاد کرد.[۴]

موقعیت بلاد مهره

بلاد مهره در منابع قدیم با نام «شحر» شناخته می‌‌شده است.[۵] این اقلیم در کنار اقالیم «احقاف» و «عمان» و «حضرموت» اقالیم مشهور جنوب شبه جزیره عربستان تشکیل می‌‌داده‌اند. بر این اساس، محدوده جغرافیایی مهره سرزمینی به وسعت عمان تا عدن را شامل می‌‌شده است. به گونه‌ای که از جنوب به دریای عرب و از شمال به ریگزار احقاف (ربع الخالی) و از شرق به عمان و از غرب به حضرموت محدود می‌‌شد. امروزه این محدوده، در جنوب شرقی شبه جزیره عرب و در منتهی الیه شرقی کشور یمن استانی را به همین نام تشکیل داده که با مساحتی بالغ بر ۸۲ هزار کیلومتر مربع و جمعیتی حدود بیست هزار نفر در بین عرض جغرافیایی ۱۵ تا ۱۸ وطول جغرافیایی ۵۰ تا ۵۲ قرار دارد. هر چند در گذشته بلاد شحر و مهره سرزمین واحدی به شمار می‌‌رفتند اما امروزه مهره و شحر هر کدام بلادی جداگانه محسوب می‌‌شوند و سرزمین شحر با نامی مستقل در شرق و جنوب استان مهره واقع است. امروزه مردم قبیله علاوه بر إقلیم مهره و جزیره سقطری در یمن، در دیگر دول خلیج فارس و بلاد شام و شمال افریقا نیز حضور دارند و معدودی از آنان نیز در امریکا زندگی به سر می‌‌کنند.[۶]

تاریخ قبیله مهره

از نظر سیاسی و اجتماعی، این قبیله از گذشته‌های دور در شمار قبایل تأثیرگذار در یمن محسوب می‌‌شده است؛ چندان که نام این قبیله در برخی نقوش برجای مانده از عهد قدیم در یمن به چشم می‌‌خورد. قدیمی‌ترین نقشی که در آن نامی از مهره به میان آمده است در یکی از کتیبه‌های المِعسَال در استان «البیضاء» است که در آن به خیزش أحرار یهبأر علیه العاذ یلط بن عم ذخر (العزیالوت) -پادشاه حضرموت- و مشارکت قبیله مهره در آن در سال ۲۲۰ میلادی سخن رفته است. در یکی از نقوش «العقله» در «شبوة» فی حدود ۲۴۰ میلادی هم، به مناسبت حضور «کبیر المَهْرَة» در جشن‌ها و گردهمآیی‌های «تتویج» (موسوم به إل بین بن رب شمس) -از أحرار یهبأر در العقله- که در آن به تعیین وزراء و موظفین إداری پرداخته می‌‌شد، از این قبیله یاد شده است. [۷] در نقش «عبدان الکبیر» که به عهد تبابعه در قرن چهارم میلادی بر می‌‌گردد و نیز در یکی از نقوش مربوط به جریان «الاسرة الیزنیة بنو لحیعة یرخم» به مناسبت همراهی مهری‌ها و سیبانی‌های حضرمی – که از یزنی‌ها به شمار می‌‌رفتند- در نبرد با عمال تبابعه در حدود قرن پنجم میلادی، و چیرگی آنان بر نیمه شرقی مملکت تبابعه، از آنان ذکری به میان آمده است. [۸] مهری‌ها طبیعتی غالباً بدوی داشتند از این رو در برابر کمتر دولت تشکیل یافته در یمن و عمان سر تسلیم فرود آورده بودند. آنان در محدوده جغرافیایی خود مجموعه دولت‌هایی را تشکیل دادند که تا بیش از هفت قرن ادامه یافت که امارت بنو تبلة بن شماسة مهری و بعد از او امارت ابی دجانه مهری بر الشحر در حوالی قرن پنجم هجری و سلطنت مهری‌ها فی قشن از جمله آن است. بر این دولت مهری سلاطینی از شاخه‌های مختلف این قبیله از جاهلیت تا دوره معاصر حکومت راندند که از شهر بن وائل مهری و دیگر بزرگان این قوم در دوران جاهلیت (قرن دوم میلادی) تا سلطان عیسی بن علی بن سالم آل عفرار را شامل می‌‌شده است.[۹] با این حال گفته شده که قبیله مَهره دارای یک حکومت با تشکیلات اداری و مالی منسجم نبود که بتواند قدرت خود را همانند یک دولت اعمال کند و آنها درگیر پیکار با بنی‌معاویة بن کنده بودند[۱۰]

مهره و شحر از لحاظ اقتصادی نیز از قدیم منطقه اقتصادی وسیعی را تشکیل داده بودند. در این منطقه درختان لبان (کندر) به عمل می‌‌آمد[۱۱] که در آن زمان مهمترین کالای تجاری آنان به شمار می‌‌رفت به طوری که پادشاهان ممالک جنوبی از جمله فرمانروایان سبأ و «قتبان» و «معین» و «حضرموت» از جهت اقتصادی بر این کالای ارزشمند تکیه داشتند. مردم این منطقه نیز جهت دوری از جنگ و خونریزی و قطع طمع زیاده خواهان از این مناطق، جهت ترساندن دشمنان به اشاعه اساطیر ترسناک برای کشتزارهای درختان لبان می‌‌پرداختند. [۱۲] با این حال این قبیله هم بمانند دیگر قبایل عرب جاهلی در دوران جاهلیت از وقوع جنگ‌های جاهلی مصون نمانده بود به گونه‌ای که برخی منابع از وقوع جنگی هولناک بین مهره و کنده خبر داده‌اند که در آن مردم مهره در پاسخ به خیانت معدی کرب –جد اشعث بن قیس کندی- به ناگاه بر او و قبیله‌اش یورش آوردند و پس از ظفر یافتن بر آنان، بینی و گوش‌های وی را بریدند و شکمش را دریدند و بدین ترتیب، رییس قبیله کنده را به هلاکت رساندند.[۱۳] همچنین مهره در عرب به شترانش که در سرعت و قدرت ضرب المثل بود، شهره بود؛[۱۴] شهرتی که تا به امروز برای آنها باقی است. رجال این قبیله در گذشته، بازاری را در شحر برپا کرده بودند که از بازارهای مشهور عرب به شمار می‌‌رفت.[۱۵] این بازار در نیمه شعبان هر سال برپا می‌‌شد و بازرگانان از زمین و دریا از حبشه و هند و ایران و دیگر همسایگان عرب به آنجا روی می‌آوردند و تجار تحت حمایت این قبیله بودند و به همین روی، از آنان عشریه می‌گرفتند. [۱۶]

زبان مهری

مهری‌ها در محاورات خود از زبان خاص و منحصر بفردی بهره گرفتند که در السنه زبان شناسان و دانشمندان علم ادب به «زبان مهری» موسوم است. این زبان که در اصل لهجه ای از لهجه‌های عرب یمن قدیم بوده و عمر آن را -که تقریباً جز برای مهری‌ها برای دیگران چندان قابل فهم نیست، - متجاوز از سیصد هزار سال پیش تخمین زده شده است، قدیمی‌تر از زبان شبه جزیره عربستان و شام برآورد کرده‌اند. سالم لحیمر محمد القمیری المهری، در کتابش -«ردود علی آراء د. عبدالمجید الویس فی کتابه فقه العربیة» - این زبان را باقیمانده زبان اصیل سامی و زبان قوم عاد و زبان سام بن نوح معرفی کرده است که نسل اندر نسل تا به امروز رسیده است و تنها زبان قبایل یمنی قدیم است که تا امروز باقی مانده است. وی در ادامه آورده: حروف این زبان سی و دو تا و به نقلی سی و چهار تا است و نقوش بر جا مانده از سبئیان همگی به این زبان نگاشته شده است. زبان مهری که از زبانهای عربی قدیم به شمار رفته است امروزه مردم استان مهره در یمن –اعم از مهری‌ها و غیر مهری ها- و نیز بخش‌های از کشورهای همجوار همچون قبایل اقلیم جنوبی ظفار در عمان و برخی از قبایل عربستان سعودی در ربع الخالی و نیز قبایل مهره ساکن در امارات بدان تکلم می‌‌کنند. دایره این زبان حتی از منطقه شبه جزیره تجاوز کرده در بعض از بلاد افریقایی نیز نفوذ کرده است؛ چندان که آثار آن به سبب مهاجرت‌های پی در پی مردم مهره به آن در کشورهایی همچون کنیا و تانزانیا دیده می‌‌شود. [۱۷]

مَهْرَه در ایام مقارن با ظهور اسلام

به هنگام ظهور اسلام، مهره عرصه نزاع دو تن از رجال این قبیله به نام «شخریت بن شحرات مهری» از «بنی شخراة» و «المصبّح بن محارب مهری» از بنی محارب در به‌دست گرفتن زمام ریاست این قوم بود. «شخریت» پادشاه اقلیم شرقی شحر و کوه‌های ظفار و در ناحیه ای که از «جَیْروت» تا «نضون» امتداد داشت، حکومت داشت و «المصبّح» پادشاه اقلیم غربی مشقاص در نجد حکمرانی داشت. غالب سرزمین مهری‌ها در انقیاد المصبیح بود و تنها مناطقی از آن تحت فرمان شخریت بود. مع الوصف هر کدام از ایشان، دیگری را به اطاعت از خود می‌‌خواند[۱۸] و این اختلاف -همان گونه که اشاره خواهد شد- در جریان رده به صورت کاملاً آشکاری بروز نمود.[۱۹]

اسلام مَهره

نقل است که در پی ظهور اسلام و تشکیل حکومت نبوی (ص) در مدینه، رسول خدا (ص) نامه‌ای به جیفر بن جلندی –امیر عمان- ارسال داشت و او را به اسلام دعوت کرد. وی اسلام پذیرفت و به تبع او و دعوت وی، دیگر مردمان عمان-از جمله قبیله مهره- اسلام پذیرفتند.[۲۰] با فتح مکه در سال هشتم هجری و سرعت گرفتن وفود قبایل نزد رسول مکرم اسلام (ص) و اعلان سرسپردگی آنان به اسلام، قبیله مهره نیز نمایندگانی جهت اظهار اطاعت از رسول خدا (ص) عازم مدینه کرد. نمایندگان این قبیله به سرپرستی مَهری بن أبیَض به نزد پیامبر (ص) رفتند. در این دیدار، حضرت آنان را به اسلام دعوت کرد وآنان نیز با پذیرش این دعوت، مسلمان شدند. رسول خدا (ص) ایشان را مورد محبت خود قرار داد و فرمانی را با این مضمون: «هیچ کس نباید به ایشان حمله و غارت برد و دام‌ها را در مراتع آنان بدون اجازه بچرانند و برایشان است که احکام اسلام را برپا دارند» برای آنان مرقوم فرمود. [۲۱] ابن سعد نیز با اشاره به وفد مهره در کتاب خود -الطبقات الکبری-، به نقل از هشام بن محمد از معمر بن عمران مهری از پدرش چنین روایت کرده که مردی از مهره به نام زهیر بن قرضم بن عجیل بن قباث بن قمومی بن نقلان عبدی بن الآمری بن مهری بن حیدان بن عمرو بن الحاف بن قضاعه از «شحر» نزد رسول خدا (ص) رفت. حضرت او را به واسطه پیمودن را طولانی او را به خود نزدیک گردانید و مورد احترام و تفقد قرار دادند و چون وقت رفتن فرا رسید، نوشته ای برای او مکتوب کردند که تا امروز (عصر ابن سعد) نزد آنان محفوظ است.[۲۲]

مَهْرَة و جریان ردَّه

قبیله مهره را در شمار متمردان از حکومت مدینه پس از نبی خاتم (ص) گفته‌اند. در پی این واقعه، ابوبکر سپاهی را به فرماندهی عکرمة بن ابوجهل به سوی این قبیله گسیل داشت. عکرمه پس از ورود به مهره خود را در مقابل دو رهبر متخاصم دید: یکی «شخریت» که بر مناطق ساحلی این سرزمین تسلط داشت و به لحاظ عده و عُده در اقلیت بود و دیگر «المُصبح» که نفوذش بر مناطق مرتفع مهره بود و در اکثریت بودند. پس هر دو را به بازگشت به اسلام دعوت کرد. دعوت او مورد قبول «شخریت» قرار گرفت اما «المُصبح» امتناع کرد و بدین ترتیب دو طرف آماده نبرد با یکدیگر شدند. جنگ در گرفت؛ سپاه عکرمه به کمک شخریت و هزار تن از مردم قبیله او که به عکرمه پیوستند به پیروزی رسیدند. «المصبح» همراه با بسیاری از مهری‌ها کشته شدند و غنایم بسیاری از آنان نصیب مسلمین شد.[۲۳] البته برخی نقل‌ها هم، از پیروزی بدون جنگ سپاه مدینه بر مهری‌ها و فائق آمدن آنها بر منطقه بواسطه صلح خبر می‌‌دهند. در این خبر آمده که مهری‌ها با قبول پرداخت زکات بار دیگر فرمانبرداری خود را از حکومت مدینه اعلام کردند. [۲۴]

مهره و فتوحات اسلامی

با آغاز فتوحات اسلامی در سال دوازدهم هجری، مردم قبیله مهره نیز همگام با بسیاری از قبایل عرب پا به عرصه فتوحات اسلامی نهادند و نقشی پررنگی در فتوحات عراق و شام وخراسان و مغرب عربی و دیگر شهرهایی که به دست مسلمین فتح شد، ایفا نمودند. نمود بارز این حضور گسترده و مؤثر را می‌‌توان در فتوحات شمال افریقا خصوصاً در فتح مصر جست. [۲۵] در این فتوحات که بسیاری از رجال مهره در عهد نبوی (ص)، از جمله برخی از اصحاب پیامبر (ص) همچون ابو عبدالرحمن نبیه بن صؤاب مهری از اصحاب و راویان نبی خاتم (ص)، [۲۶] سفیان بن صهابه مهری معروف به «خرنق شاعر»[۲۷] و برح بن حسکل (عُسکُل) [۲۸] حضور داشتند، مهری‌ها از طلایه داران سپاه اسلام و از بهترین یاران عمرو بن عاص –عامل حکومت مدینه در مصر- بودند و رشادت‌ها و شجاعت‌های بسیار از خود در صحنه‌های نبرد با رومیان به نمایش گذاشتند. چندان که فضل‌شان در جهاد و شجاعت‌شان در قتال، تحسین فرمانده‌شان -عمرو بن عاص- را برانگیخت و وی در مدح رزم آوران این قبیله، از آنان با تعبیر: "أما مَهْرَة فقوم یَقْتُلْون ولا یُقْتَلُون" یاد کرد.[۲۹] اوج رشادت‌ها و شجاعت‌های مهری‌ها در محاصره و فتح قلعه اسکندریه در سال ۲۵ هجری رقم خورد که تفاصیل این واقعه را ابن عبد الحکم به نقل از محدث شهیر یزید بن ابی حبیب در کتاب خود نقل کرده است.[۳۰] آنان همچنین، تحت فرماندهی عمرو بن عاص و در حمله عبدالله بن سعد بن أبی سرح عامری به افریقا در زمان خلافت عثمان در سال ۲۷ هجری با ششصد تن جنگجو مشارکت جستند[۳۱] و اندکی بعد، در فتوحات شمال افریقا، مغرب و اندلس حضوری مؤثر یافتند. مهری‌ها در جنگ‌های شمال افریقا که در قرن نخست هجری به وقوع پیوست در نقش سواره نظام سپاه اسلام ظاهر شدند و با مهارت‌های بسیار بالایی که در سوارکاری داشتند و با بهره‌گیری از شتران معروف خود که به سرعت و صلابت و حرکت بی‌سر و صدای خود شهره بودند، در فتوحات مصر از جمله «نیکیو» در سال ۶۴۶ میلادی و دیگر جنگ‌های آن شرکت کردند. نتیجه حضور مؤثر و گسترده مهری‌ها در فتوحات اسلامی مصر، در ترقی فرمانده‌شان عبدالسلام بن هبره مهری تبلور یافت. عبدالسلام به دستور عمرو بن عاص، فرماندهی سپاه اسلام در فتح لیبی را برعهده گرفت و توانست با شکست فرمانروایان و عمال امپراطوری بیزانس، لیبی را برای همیشه از تسلط رومیان خارج کند. وی پس از فتح لیبی به حکمرانی این سرزمین دست یافت و عنوان نخستین امیر مسلمان این سرزمین را از آن خود کرد. [۳۲]

پس از انجام فتوحات در شمال افریقا، به تدریج رزمندگان مهره در اراضی سرزمین‌های مفتوحه سکونت اختیار کردند. بر اساس برخی روایات تاریخی، مهری‌ها پیش از برقراری نظام اسلامی در شمال افریقا، نخست در «الرایه» زمینی را همراه با دیگر قبایل حاضر در منطقه به طور مشترک مالک شدند و آن را محل استقرار اسبان و چهارپایان خود قرار دادند. [۳۳] سپس آنان در منطقه «جبل یشکر» که اردوگاه و مقر لشکریان مسلمان در شمال افریقا و نخستین پایتخت اسلامی مصر بود، سکنی گزیدند[۳۴] تا این که پس از پایان فتوحات اسلامی در مصر در سال ۶۴۱ میلادی و بعد از تأسیس شهر «فسطاط» توسط عمرو بن عاص و تبدیل آن به پایتختی جدید مصر، زمین‌هایی از سوی امارت تازه تأسیس این منطقه، برای لشکریان حاضر در مصر -از جمله مهری‌ها-، جهت اسکان در این شهر، در نظر گرفته شد که هر یک از این زمین‌های اختصاصی به نام هر قبیله معروف و شناخته شده بود. از این رو محل اسکان مردم قبیله مهره، «خیطت المهره» (یا حی المهره به زبان انگلیسی) نامیده شد.[۳۵] در برخی مصادر نقل شده که قبایل غافق و مهره، مدتی بعد، با توسعه خطه و محدوده اسکان شهری خود، از شرق به صحرا و از ناحیه شمال به «الفضاء» رسیدند.[۳۶] همچنین گروهی از آنان با سکونت در عراق بخصوص شهر کوفه، خطه ای را در این شهر به خود اختصاص دادند. [۳۷]

مهری‌ها و حضور در وقایع و حوادث قرون اولیه اسلامی

علاوه بر جریان فتوحات، آثار حضور مردم قبیله مهره را می‌‌توان در برخی دیگر از رخدادهای قرون نخست اسلامی جست. از جمله این حضور و مشارکت را می‌‌توان در صفین یافت. نبردی که در سال ۳۷ هجری بین سپاه امیرالمؤمنین (ع) و سپاه معاویه در گرفت و در آن جمع بسیاری از دو طرف کشته شدند. منقری در کتاب خود در ذکر شهدای شاخص سپاه امیرالمؤمنین (ع)، به نام «یزید بن واصل مهری» اشاره می‌‌کند که این حضور و به احتمال حضور جمعی دیگر از مهری‌های همراه او حکایت از مشارکت مردم این قبیله در سپاه کوفه دارد. [۳۸] از دیگر صحنه‌های حضور پررنگ مهری‌ها در کوفه، انتخاب بشر بن حسان مهری به عنوان فرماندار کوفه از سوی سلیمان بن عبدالملک اموی است.[۳۹] از دیگر نقش آفرینی‌های مردم این قبیله در قرون اولیه اسلامی قیام معروف «شریک بن شیخ مهری» در بخارا است. شریک بن شیخ از شیعیان[۴۰] و فردی شجاع و از طبقه اشراف بود که در بخارا اقامت داشت. در دوران او حکومت بنی‌امیه منقرض شد و عباسیان بر سر کار آمدند. او در آغاز از طرفداران آنها شد. پس از چندی از ابومسلم خراسانی به خاطر خون‌ریزی‌های او کینه به دل گرفت و علیه وی شورید و اظهار کرد: «ما از آل محمد پیروی نکردیم که خون ریخته شود و به غیر حق عمل گردد». [۴۱] وی مردم را به خلافت فرزندان امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) دعوت کرد و گفت: «ما اکنون از رنج حکومت مروانیان خلاصی یافتیم و رنج حکومت فرزندان عباس ما را نشاید و فرزندان پیامبر (ص) باید که خلیفه پیغمبر (ص) باشند». [۴۲] این قیام، که در ماه‌های آغازین خلافت عباسی در سال ۱۳۲-۱۳۳ هجری در ماوراء النهر اتفاق افتاد، نخستین قیامی بود که با صبغه شیعی خلافت نوپای عباسی را به چالش کشاند. رهبر این قیام با بهره‌گیری از زمینه مذهبی ماوراء النهر توانست توده وسیعی از اعراب و ایرانیان آن سامان را گرد خویش فراهم آورد؛ کسانی که از نیرنگ عباسیان در انتخاب شعار الرضا من آل محمد، خونریزی فراوان و عدم تحویل خلافت به فرزندان علی (ع) به خشم آمده بودند. این قیام به سرعت در میان اهالی ماوراء النهر گسترش یافت و با پیوستن افراد یا گروه‌هایی با انگیزه‌های اقتصادی و اجتماعی خاص خود، سراسر ماوراء النهر را از فرغانه تا سغد و خوارزم در برگرفت. اندک زمانی بعد، ابومسلم لشکری را به فرماندهی زیاد بن صالح خزاعی به جنگ وی گسیل داشت که شریک در آن جنگ کشته شد. بدین ترتیب این قیام از رسیدن به هدف ناکام ماند و سرکوب شد.[۴۳]

مهری‌ها و مذهب اباضیه

ازدیان از قبایل معروف ساکن در بصره بودند. پس از صفین و با ظهور افکار خارجیگری، این اندیشه به سرعت در بین مردم بخصوص قبیله ازد و تمیم رشد کرد به طوری که بخش اعظمی از سران خوارج بصره را قبیله ازد به خود اختصاص داده بود. پس از جنگ نهروان و به عبارت صحیح‌تر پس از شهادت علی (ع) که یاران او و همچنین مخالفان و معترضان از خوارج پراکنده شده به دیار خویش رفتند، بصره و کوفه بیش از سایر شهرها خوارج را در خود پذیرا شدند؛ زیرا این دو شهر از مراکز اصلی استقرار قبائل به‌ویژه ازد و تمیم بود. از آنجا که ازدیان بصره غالباً ازدیانی بودند که در سده نخست هجری از عمان به این شهر کوچ کرده بودند از این رو بین ازد عمان و ازد بصره بواسطه این قرابت و خویشاوندی، پیوند و ارتباط وثیقی حاکم بود. ارتباط میان این خویشاوندان، موجب رفت و آمد میان آنان و یاری و حمایت از همدیگر و در نتیجه نقل و انتقال عقائد و افکارشان به یکدیگر می‌گردید. و چون عمده بزرگان و روسای بصره مانند جابر بن زید، مختار بن عوف، بلج بن عقبه، صحار عبدی، خلال بن عطیه، ربیع بن حبیب و اباسفیان محبوب بن رحیل، ازدی و عمانی‌الاصل بوده‌اند، افکار خارجی اباضی به سرعت در عمان گسترش یافت و این منطقه به یکی از مهمترین پایگاه‌های فرقه اباضی بدل گشت.[۴۴] در پی این امر و بواسطه روابط تنگاتنگی که بین مهری‌ها و مردم عمان حاکم بود رفته رفته مهری‌ها هم بمانند بسیاری از مردمان عمان، آیین خارجی پذیرفتند و به فرقه اباضیه در آمدند.[۴۵]

مشاهیر مهره

از مشاهیر و بزرگان قبیله مهره در ایام جاهلی می‌‌توان به نام شهر بن وائل مهری -پادشاه بلاد مهره فی دوران پادشاهی قدیم (قرن دوم میلادی)-، کرز بن روعان مهری -زعیم مهره در ایام جاهلیت- و مرضاوی بن سعوه مهری شاعر و تک سوار این قوم که حدوداً ۱۵ سال قبل از میلاد پیامبر (ص) در سرزمین مهره تولد یافت، اشاره کرد.[۴۶] ضمن این که از زنان نام آور این قوم در این ایام نیز، می‌‌توان از خویله مهریه قضاعیه (متوفای حدود سال ۳۳ بعد از میلاد نبی) - از شخصیت‌های قدرتمند این قبیله در تأثیرگذاری بر نفوس بواسطه بلاغت در نثر و نظمعاتکه مهریه-ضرب المثل در داشتن تعداد پسران از قبایل مختلف-،[۴۷] عدیه بنت الامری بن مهر همسر جلهمه ملقب به طئ[۴۸] و أم علقمه عنده مهریه -مادر یکی از ملوک کنده به نام علقمه بن سلمه بن مالک بن حارث بن معاویة الاکرمین ملقب به ابن عِنده-[۴۹] نام برد.

از اعلام و رجال دوران اسلامی آنان نیز می‌‌توان به چهره‌ها و شخصیت‌های نامدار و شهیری همچون ابو عبدالرحمن نبیه بن صؤاب مهری -از اصحاب و راویان نبی خاتم (ص)-، [۵۰] سفیان بن صهابه مهری معروف به «خرنق شاعر»[۵۱] که برخی او را در شمار صحابه برشمرده‌اند،[۵۲] اشاره کرد. ضمن این که از مهری بن ابیض[۵۳] و زهیر بن قرضم مهری[۵۴] از وفود کنندگان بر پیامبر (ص)، شریح بن میمون مهری -فرمانده نیروهای دریایی اسلام در فتوحات شمال افریقا- در سال ۹۸ هجری،[۵۵] بشر بن حسان مهری - عامل سلیمان بن عبدالملک اموی در کوفه[۵۶] عمرو بن مره مهری -از فرماندهان سپاه اسلام در حمله به روم[۵۷] أبو بکر بن عمار مهری اندلسی ملقب به «ذو الوزارتین» -از شعرا و حکام امارت مرسیّه اندلس در سال۴۷۱ هجری[۵۸] ابوالولید مهری قیروانی -شیخ اهل ادب در مغرب[۵۹] ابو القاسم اصبغ بن محمد بن سمح مهری قرطبی-از علمای بزرگ اندلس در حساب و هندسه و هیئت و نجوم و طب-[۶۰] و ابوالولید عبدالملک بن قطن مهری -از شعرا و و علمای لغت و ادب-[۶۱] در شمار دیگر بزرگان این قبیله یاد کرده‌اند. همچنین از تمیم بن فرع مهری،[۶۲] ابو عمرو عبدالرحمن بن شماسه مهری مصری،[۶۳] سعوة بن حیدان مهری[۶۴] در شمار تابعین و روات این قبیله و از دیگر محدثان آنان به نام ثواب بن عتبه مهری،[۶۵] ابوالفیض موسی بن ایوب مهری حمصی،[۶۶] خالد بن حمید مهری اسکندرانی،[۶۷] حی بن لقیط بن ناشره مهری[۶۸] و سلیمان بن داود مهری[۶۹] اشاره شده است. کما این که از علمای متأخرتر آنان نیز می‌‌توان از سلیمان بن أحمد بن سلیمان مهری مشهور فلکی قرن نهم و دهم هجری و ملقب به «معلم البحر»[۷۰] نام برد. از چهره‌های ممتاز شیعی این قبیله هم می‌‌توان از اسماعیل بن محمد مهری کوفی –از اصحاب امام صادق (ع)-، سوید بن طالب مهری جدی از اصحاب امام صادق (ع)-، ابوخداش عبدالله بن خداش مهری –از اصحاب امام موسی کاظم (ع) و امام هادی (ع)، [۷۱] همچنین شریک بن شیخ از اشراف بخارا که در سال ۱۳۳ هجری بر ابومسلم بن صالح خزاعی در بخارا به هواداری از اهل بیت پیامبر (ص) قیام کرد،[۷۲] نام برد.

منابع

پانویس

  1. د. علی صالح الخلاقی، دور قبیلة مَهْرَة وأعلامها فی مصر فی القرون الثلاثة الأولی للهجرة (۱)، یافع نیوز.
  2. ابوعبید قاسم بن سلام، کتاب النسب، ص۳۷۲؛ ابن‌درید، الاشتقاق، ج۲، ص۵۵۲؛ هشام بن محمد کلبی، جمهرة النسب، ج۳، ص۱۳.
  3. طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ج۱، ص۲۰۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۸.
  4. ر. ک. عوتبی صحاری، الانساب، ج۱، ص۲۶۵-۲۶۹.
  5. ابن خلدون، تاریخ، ج۴، ص۲۸۸. نیز ر. ک. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۶۶-۲۶۷.
  6. الموسوعة الحره، مقاله تاریخ المهره.
  7. د. علی صالح الخلاقی، دور قبیلة مَهْرَة وأعلامها فی مصر فی القرون الثلاثة الأولی للهجرة (۱)، یافع نیوز؛ الحکواتی - الموءسسة العربیة للثقافة، مقاله قبائل المهره.
  8. الحکواتی - الموءسسة العربیة للثقافة، مقاله قبائل المهره.
  9. الموسوعة الحره، مقاله تاریخ المهره.
  10. عبدالرحمن عبدالواحد الشجاع، الیمن فی صدر الاسلام، ص۴۷.
  11. ابن خلدون، تاریخ، ج۴، ص۲۸۸
  12. الموسوعة الحره، مقاله تاریخ المهره.
  13. ابن حبیب، المحبر، ص۲۴۵؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۷، ص۳۵۲.
  14. حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۲۳۴؛ ابن خلدون، تاریخ، ج۴، ص۲۸۸؛ زرکلی، الاعلام، ج۷، ص۳۱۴.
  15. یعقوبی، تاریخ، ج۱، ص۳۴۹.
  16. ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۲۶۶. نیز ر. ک. زرکلی، الاعلام، ج۸، ص۱۰۱.
  17. الموسوعة الحره، مقاله تاریخ المهره.
  18. طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ج۳، ص۳۱۶-۳۱۷
  19. ر. ک. طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ج۳، ص۳۱۶-۳۱۷؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۶، ص۳۳۰؛ د. علی صالح الخلاقی، دور قبیلة مَهْرَة وأعلامها فی مصر فی القرون الثلاثة الأولی للهجرة (۱)، یافع نیوز.
  20. الموسوعة الحره، مقاله تاریخ المهره. درباره نامه حضرت به جیفر بن جلندی ر. ک. بلاذری، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۲۷۸؛ مقریزی، امتاع الاسماع، ج۲، ص۳۶.
  21. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۶۶؛ منتظرالقائم، اصغر، نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت (ع)، ص۶۹.
  22. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۶۶-۲۶۷.
  23. طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ج۳، ص۳۱۶-۳۱۷؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۶، ص۳۳۰.
  24. بلاذری، فتوح البلدان، ص۸۳-۸۴.
  25. د. علی صالح الخلاقی، دور قبیلة مَهْرَة وأعلامها فی مصر فی القرون الثلاثة الأولی للهجرة (۱)، یافع نیوز.
  26. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۷، ص۳۴۵.
  27. ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۲، ص۵۰۴؛ ابن حجر، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۳، ص۱۰۳. ضمن این که در برخی منابع از او با لقب «الخریق الشاعر» نام برده شده است. ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۲، ص۲۵۳؛ مامقانی، تنقیح المقال فی علم الرجال، ج۳۲، ص۸۵.
  28. ابن عبدالحکم، فتوح مصر و اخبارها، ص۱۸۵.
  29. ابن عبدالحکم، فتوح مصر و اخبارها، ص۱۶۰.
  30. ر. ک. ابن عبدالحکم، فتوح مصر و اخبارها، ص۱۵۹-۱۶۰؛ د. علی صالح الخلاقی، دور قبیلة مَهْرَة وأعلامها فی مصر فی القرون الثلاثة الأولی للهجرة (۱)، یافع نیوز.
  31. ابن عبدالحکم، فتوح مصر و اخبارها، ص۳۱۳
  32. الموسوعة الحره، مقاله تاریخ المهره.
  33. ابن عبدالحکم، فتوح مصر و اخبارها، ص۲۱۹.
  34. ابن عبدالحکم، فتوح مصر و اخبارها، ص۲۱۸.
  35. الموسوعة الحره، مقاله تاریخ المهره.
  36. ابن عبدالحکم، فتوح مصر و اخبارها، ص۲۱۹-۲۲۱.
  37. لویی ماسینیون، خطط الکوفه و شرح خریطها، ص۲۱-‌۲۲.
  38. منقری، وقعة صفین، ص۵۵۶.
  39. خلیفة بن خیاط، تاریخ، ص۳۰۳.
  40. نرشخی، تاریخ بخارا، ص۸۶.
  41. زرکلی، الاعلام، ج۳، ص۱۶۳. نیز ر. ک. طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ج۷، ص۴۵۹؛ یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۳۵۴.
  42. نرشخی، تاریخ بخارا، ص۸۶.
  43. رحمتی، فصلنامه پژوهش‌های تاریخی، مقاله نگرشی بر قیام شریک بن شیخ المهری.
  44. ر. ک. مجله پژوهش‌های تاریخی ایران و اسلام، مقاله تبیین زمینه‌ها و علل شکل‌گیری و تداوم مذهب اباضیه در عمان، تألیف مصطفی پیرمرادیان، فرشته بوسعیدی، زهرا حسین هاشمی.
  45. ابن خلدون، تاریخ، ج۴، ص۲۸۸.
  46. الموسوعة الحره، مقاله تاریخ المهره.
  47. الموسوعة الحره، مقاله تاریخ المهره.
  48. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۲۱۸.
  49. ابن ماکولا، اکمال الکمال، ج۶، ص۳۲؛ زبیدی، تاج العروس، ج۵، ص۱۳۳. از او با نام «عنجه» (ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۶۳) و «عنجد» (ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۲۵۲) هم یاد شده است.
  50. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۷، ص۳۴۵.
  51. ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۲، ص۵۰۴؛ ابن حجر، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۳، ص۱۰۳.
  52. ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۲، ص۵۰۴.
  53. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۷۱، ص۲۶۶؛ یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۸۰.
  54. زبیدی، تاج العروس، ج۱۸، ص۲۲۴.
  55. ابن عبدالحکم، فتوح مصر و اخبارها، ص۲۱۸.
  56. خلیفة بن خیاط، تاریخ، ص۲۰۳.
  57. خلیفة بن خیاط، تاریخ، ص۱۳۹.
  58. ر. ک. حنبلی دمشقی، شذرات الذهب، ج۵، ص۳۳۴؛ ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج۴، ص۴۲۵، ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۳۲، ص۲۰۷.
  59. ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۱۹، ص۱۵۹.
  60. زرکلی، الاعلام، ج۱، ص۳۳۳. نیز ر. ک. ذهبی، تاریخ اسلام، ج۲۹، ص۱۷۳.
  61. زرکلی، الاعلام، ج۴، ص۱۶۲.
  62. عجلی، معرفة الثقات، ج۱، ص۲۵۹؛ ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۳۵۰.
  63. رازی، الجرح و التعدیل، ج۵، ص۲۴۳؛ ابن حبان، الثقات، ج۵، ص۹۶.
  64. بخاری، التاریخ الکبیر، ج۴، ص۲۱۴؛ ابن حبان، الثقات، ج۴، ص۳۵۰.
  65. ابن حنبل، مسند، ج۵، ص۳۶۰؛ بخاری، التاریخ الکبیر، ج۲، ص۱۸۴.
  66. مزی، تهذیب الکمال، ج۲۹، ص۳۵؛ فسوی، المعرفة و التاریخ، ج۳، ص۳۷۴؛ المبارکفوزی، تحفة الاحوذی، ص۱۶۹.
  67. ابن حبان، الثقات، ج۸، ص۲۲۱؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۱۱، ص۱۵۱؛ رازی، الجرح و التعدیل، ج۳، ص۳۲۵.
  68. ابن ماکولا، اکمال الکمال، ج۲، ص۹۷؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۶۱، ص۲۱۵.
  69. ابی داوود سلیمان بن اشعث، سنن، ج۱، ص۲۷۳؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۱۶، ص۲۰۱.
  70. زرکلی، الاعلام، ج۳، ص۱۲۱
  71. شیخ طوسی، رجال، ص۱۶۱، ۲۲۳، ۳۴۰ و ۳۸۱.
  72. طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ج۷، ص۴۵۹؛ مسکویه، تجارب الامم، ج۳، ص۳۴۳؛ نرشخی، تاریخ بخارا، ص۸۶.