اجماع در قرآن
مقدمه
اجماع از مادّه "ج ـ م ـ ع" در لغت بهمعنای محکم کردن عزم و نیّت،[۱] و در اصطلاح عبارت از اتّفاق خاص بر امر دینی است.[۲] در تبیین این اتفاق، میان دانشمندان، آرایی مطرح است:
- اتفاق تمام امّت بر امر دینی؛[۳]
- اتفاق مکلّفان در یک زمان بر حکم واقعه؛[۴]
- اتفاق اهل حل وعقد؛[۵]
- اتفاق مجتهدان پس از رحلت پیامبر [۶] یا به تعبیر شیخ انصاری، اتفاق مجتهدان در یک زمان.[۷]
زیدیّه افزودهاند که اتفاقکنندگان باید از عترت رسول (ص) باشند، یعنی از طرف پدر، به امام حسن (ع) یا امام حسین (ع) برسند.[۸] با توجّه به اینکه هیچ ملازمهای بین اجماع صِرف و بین حکم خداوند وجود ندارد، این پرسش مطرح میشود که اصولیان چگونه خصوص اجماع مسلمانان را حجّت دانستهاند؟ برای پاسخ این پرسش باید نخستین اجماعی را که در تاریخ مسلمانان دلیل دانسته شد، بررسی کنیم و آن اجماعی است که به ادّعای اهلسنت در باره بیعت با ابوبکر خلیفه اوّل مسلمانان حاصل شد. از آنجا که خلافت وی، هیچ دلیلی از قرآن و سنّت نبوی نداشت، ناچار برای مشروعیت بخشیدن به آن به اجماع متمسّک و به سه مطلب قایل شدند:
- مسلمانان مدینه یا اهل حلّ و عقد از آنان بر بیعت با ابوبکر اجماع کردند؛
- امامت از فروع دین است، نه اصول دین؛
- اجماع، دلیلی مستقل در مقابل کتاب و سنت است. پس از آن، اجماع را توسعه داده، آن را در تمام مسایل فرعی دین معتبر دانستند و برای اثبات حجیّت آن به سه طریق: قرآن، سنّت و عقل تمسّک جستند.[۹]
امامیه که براساس آیات و روایات فراوان، معتقد به امامت امامان اثناعشر (ع) بوده، به مقتضای ادلّه عقلی و نقلی نظیر آیه تطهیر، ایشان را از هرگونه اشتباه معصوم میدانند، اجماع را از آن جهت که کاشف از رأی معصوم (ع) است، حجّت میشمرند و معیار در کشف رأی معصوم را قاعده لطف[۱۰] یا ملازمه عادی[۱۱] دانستهاند که براساس حساب احتمالات، اجماع علما، بیانگر وجود یک دلیل شرعی (سیره و ارتکاز متشرعه) است که کاشف از رأی معصوم (ع) میباشد.
در قرآن، واژه اجماع بهمعنای اصطلاحی نیامده است؛ امّا برخی از اهلسنّت از مفاهیمی مثل "اولیالامر"، "سبیل المؤمنین" و "خیر أُمّة" در مسأله اجماع بهره جستهاند.[۱۲]
استدلال اهل سنت بر حجیت اجماع
- قرآن در آیه ﴿وَمَنْ يُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدَى وَيَتَّبِعْ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّى وَنُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِيرًا﴾[۱۳] به کسانیکه رابطه خویش را با پیامبر (ص) گسسته و راهی جز راهِ مؤمنان را پیمودهاند، وعده عذاب داده است. در مقام استدلال به آیه گفته شده: چون جدا شدن از پیامبر (ص) به تنهایی موجب عقوبت است، باید پیمودن راهی غیر از راه مؤمنان نیز به تنهایی عذاب الهی را به دنبال داشته باشد و گرنه فایدهای در جمع میان آندو نخواهد بود؛[۱۴] بنابراین، مخالفت راه مؤمنان نیز به تنهایی وعده عذاب دارد. به این استدلال، چند پاسخ داده شده است:
- آیه، متابعت از کسانی را که ظاهراً و باطناً مؤمن باشند، واجب کرده، نه هرکسی که اظهار ایمان کرد؛ بر این اساس، مراد از آیه تمام مردم نیستند و اگر استدلالکننده، آیه را بر بعض امّت مثل اهل حلّ و عقد یا مجتهدان حمل کند، ما هم بر کسی، یعنی امام معصوم، حمل میکنیم که عصمتش قطعی است [۱۵].
- آیه وعده عذاب را متوجه کسانی کرده که بین مخالفت رسول و پیروی از غیر راه مؤمنان را جمع کنند. آری، مخالفت رسول به تنهایی بهدلیل آیات دیگر موجب عذاب است؛ امّا پیروی از غیر مؤمنان به تنهایی درصورتی عقاب الهی را به دنبال دارد که دلیلی دیگر بر آن دلالت کند که استدلالکننده، آن را بیان نکرده است.[۱۶]
- آیه، حرمت پیروی از غیر راه مؤمنان را در عصر رسول (ص) اثبات میکند؛ ولی حرمت اتّباع از غیر مؤمنان در سایر زمانها که هدف استدلال کننده است، اثبات نمیشود.[۱۷]
- آنچه از ظاهر آیه استفاده میشود، آن است که ترک مخالفت با رسول کفایت نمیکند؛ بلکه باید شیوه مؤمنان (نصرت رسول (ص) و دفاع از ایشان) نیز به آن ضمیمه شود؛[۱۸] بنابراین، مراد از راه مؤمنان اتفاق ایشان نیست.
- قرآن چنگ زدن به ریسمان الهی را واجب دانسته و مردم را از پراکنده شدن بازداشته است: ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ﴾[۱۹] گفته شده است: کتاب خداوند و اجتماع مؤمنان مصداق حبلاللّه است و خداوند فرمان داده تا به این ریسمان چنگ بزنید [۲۰] و نیز مخالفت با اتفاق امّت تفرّق و حرام است؛ پس پیروی از اجماع لازم است.[۲۱] به این استدلال چنین پاسخ داده شدهاست:
- مفسّران ﴿حَبْلِ اللَّهِ﴾ را بهمعنای قرآن یا مجموع قرآن، اسلام، امامان معصوم (ع) دانستهاند؛ بر این اساس نمیتوان حجیّت اجماع را به استناد آیه مذکور اثبات کرد.
- از اینکه دنباله آیه دستور میدهد به یاد نعمتهای خدا باشید که بین دلهای شما بهسبب اسلام الفت ایجاد کرده است، استفاده میشود که مقصود، نهی از اختلاف در اصول دین است نه فروع.[۲۲]
- برخی به آیه ﴿أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَکُوا وَلَمَّا یَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِینَ جَاهَدُوا مِنْکُمْ وَلَمْ یَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَا رَسُولِهِ وَلَا الْمُؤْمِنِینَ وَلِیجَةً وَاللَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ﴾[۲۳] بر حجیّت اجماع استدلال کردهاند. آنان گفتهاند: ﴿وَلِیجَةً﴾ بهمعنای مدخل است و معنای آیه این است که نباید راهی غیر از راه مؤمنان را در پیش گرفت؛ بر این اساس، اتّفاق حجّت و پیروی از آن لازماست.[۲۴] مفسران گفتهاند:
- در آیه ﴿وَمِمَّنْ خَلَقْنَا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ﴾[۲۶] آمده است: گروهی از مردم هدایت کنندگان به حق و مجری عدالت هستند. گفتهاند: این آیه، مفید اعتبار اجماع است؛ زیرا مقصود آیه آن است که در هر زمانی گروهی ویژگی مذکور را دارند؛ چنانکه پیامبر (ص) فرمود: از امّت من همیشه گروهی بر حقّند و اگر مفاد آیه به زمان پیامبر اختصاص داشته باشد، ذکر آن بیفایده خواهد بود.[۲۷] این استدلال درست نیست؛ زیرا:
- آیه دلالت دارد که در بین امّت کسانی دارای این صفت هستند؛ ولی دلالت ندارد که در تمام زمانها چنین باشد و همین مقدار که این گروه در یک زمان موجود باشند، فایده حاصل خواهد بود. بر این اساس، آیه بر حجّیت اجماع در تمام اعصار دلالت ندارد.[۲۸]
- در هر عصری، معصومی هست که پیروی از او واجب و واجد صفت مذکور در آیه باشد و شاید مراد از آیه آن معصوم باشد.[۲۹] علامه طباطبایی نیز گفته است: اسناد هدایت به امّت در آیه از دلالت بر عصمت خالی نیست؛ در اینصورت، مقصود از امّت، بعض ایشان است و اسناد صفت بعض به امّت، نظایری در قرآن دارد و مختص به این آیه نیست.[۳۰] مؤیّد این مطلب، روایاتی است که امّت را امامان معصوم (ع) تفسیر کرده است.[۳۱]
- آیه تعیین نکرده است که این امّت، اهل حلّ و عقد یا مجتهدان باشند؛ بنابراین، استدلالکننده باید این مطلب را اثبات کند.
- خداوند بهطور جزم به اطاعت از اولیالامر فرمان داده و آن را واجب دانسته است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا﴾[۳۲] و این، مقتضی عصمت اولی الامر است؛ چون اگر معصوم نباشد، اجتماع امر و نهی در شیء واحد لازم میآید؛ زیرا از آنجا که اولیالامر است پیرویاش لازم و چون خطا کرده، اتباعش حرام است. گفته شده: مراد از اولیالامر، اهل حلّ و عقد است؛ چون فرد خاصّ ناشناخته نمیتواند مقصود باشد؛ بر این اساس، آیه بر اعتبار اجماع اهل حلّ و عقد دلالتدارد.[۳۳] این استدلال باطل است؛ زیرا:
- عاملِ عصمتِ اهل حلّ و عقد، خود این عنوان نمیتواند باشد؛ چرا که اهل حلّ و عقد به امّت اسلامی اختصاص ندارد؛ بلکه تمام ملّتها گروهی برخوردار از موقعیتهای اجتماعی دارند و مطالعه تاریخ ایشان بیانگر عدم عصمتشان است؛ گرچه اشتباه آنان از افراد عادی کمتر باشد؛ بنابراین اگر اهل حل و عقد معصوم و قرین قرآن باشند، باید عاملی از سنخ معجزه داشته باشد و در اینصورت میبایست دایره وظایف آنان در قرآن بیان میشد و نیز میبایست پیامبر (ص) درباره ایشان توصیه میفرمود و مسلمانان که از مسایل کماهمیت مانند انفاق، أهلّه و چیزهایی که باید انفاق کرد میپرسیدند، باید از این مسأله، با اهمیتی که دارد سؤال میکردند و نیز میبایست در احتجاجات، به اتفاق ایشان استنادمیشد. [۳۴]
- خود فخر رازی بر استدلالش به آیه اشکال کرده و آنرا مخالف اجماع مرکّب دانستهاست؛ زیرا اقوال در معنای اولی الامر از چهار قول خارج نیست: خلفای راشدین، امیران طوایف، دانشمندان و امامان معصوم؛ بنابراین، تفسیر اولیالامر به اهل حلّ و عقد برخلاف اتّفاق مرکّب است؛ سپس گفته است که اهل حل و عقد به قول سوم بازمیگردد؛ پس آنچه را خود بناکرده، ویران نموده است؛[۳۵] و در نتیجه، اتّفاق اهل حلوعقد اعتباری نخواهد داشت.
- مطابق روایات بسیاری، مراد از اولیالامر امامان (ع) هستند [۳۶] و اشکال فخر رازی مبنی بر اینکه فرد خاص ناشناخته نمیتواند مقصود باشد و این برداشت احتیاج به معرفی صریح از سوی خدا و رسول دارد، مردود است؛ چون آنان به آیاتی مثل آیه تطهیر و ولایت و احادیث نبوی مثل حدیث ثقلین و سفینه معرفی شدهاند.[۳۷]
- مؤمنان باید موارد اختلافی را به خدا و پیامبر ارجاع دهند: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا﴾[۳۸] در بیان استدلال به این آیه گفته شده است: مقتضای شرطیت تنازع برای وجوب رجوع به پیامبر (ص) آن است که درصورت اتّفاق امّت، رجوع لازم نیست و حجیّت اجماع چیزی جز این نیست[۳۹] امّا این استدلال ناتمام است؛ زیرا اگر در میان اجماع کنندگان معصوم وجود داشته باشد، به جهت وجود معصوم حجّت است و گرنه معتبر نیست؛ زیرا لزوم رجوع به خدا و رسول (ص) هنگام اختلاف، دلالت نمیکند که درصورت عدم تنازع، رجوع لازم نیست و اتّفاق حجّت است؛ چون اگر چنین باشد، لازم میآید که اتفاق هر جماعتی حجّت باشد؛ درحالیکه استدلالکننده، اتّفاق خاصّی را حجت میداند.[۴۰]
- ما شما را امّت میانه قرار دادیم تا گواه بر مردم باشید و پیامبر (ص) گواه بر شما باشد: ﴿وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنْتَ عَلَيْهَا إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلَى عَقِبَيْهِ وَإِنْ كَانَتْ لَكَبِيرَةً إِلَّا عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَانَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ﴾[۴۱] در چگونگی استدلال به این آیه آمده است: وسط، بهمعنای عدالت است و وصف امّت به این صفت مقتضی این است که ایشان بر گمراهی اجتماع نمیکنند و گرنه عادل نخواهند بود؛[۴۲] نیز گفتهاند: خداوند، امّت را گواهان بر مردم دانسته است؛ پس گفتار ایشان مقبول است؛ چون گواه نمیتواند کافر یا گمراه باشد؛ بنابراین، اتفاق اهل هر عصری بر معاصران آنها ـ اگر از اتفاق آنها خارج شوند ـ و نیز بر سایر اعصار حجّت خواهد بود.[۴۳] تقریب اوّل استدلال، مردود است؛ زیرا:
- شما بهترین اُمّتی هستید که به سود انسانها آفریده شدهاید و امر به معروف و نهی از منکر میکنید: ﴿كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ﴾[۴۶] در بیان استدلال به آیه گفتهاند: از آنجا که خداوند، امّت را با خیر (بهترین) وصف کرده است، آشکار میشود که ایشان بر حقّند؛ پس اگر بر امری اتّفاق کردند، بر حق اجتماع کردهاند و براین اساس، اتّفاق ایشان حجّت خواهد بود و امّت را به این وصف کرده که امر به معروف و نهی از منکر میکنند؛ پس روشن میشود که آنچه را امّت منکر دانسته، منکر است و آنچه را معروف بداند، معروف است.[۴۷] در ردّ این استدلال گفتهاند:
- آیه، بیش از فضیلت نسبی را اثبات نمیکند؛ بنابراین عصمت ایشان ثابت نمیشود تا بر حجّیت اتفاق دلالت داشته باشد؛ زیرا وصف امّت به بهترین، معنایش نفی خطا و اشتباه نیست و بر این اساس، لازمه مطلب مذکور این نیست که هرچه را امر میکنند، معروف باشد و هرچه را نهی مینمایند، منکر باشد.[۴۸]
- مراد از امّت در آیه، امامان معصوم هستند.[۴۹] این تفسیر را بعضی مفسران اهلسنت نیز گفتهاند[۵۰][۵۱]
منابع
پانویس
- ↑ النهایه، ج۱، ص۲۹۶.
- ↑ معالمالاصول، ص۱۷۴؛ اصول الفقه، ج۲، ص۳۵۱.
- ↑ المستصفی، ج۱، ص۱۷۳.
- ↑ الاحکام، ج۱، ص۲۵۴.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۱۰، ص۱۵۰.
- ↑ ارشادالفحول، ص۶۸.
- ↑ فرائد الاصول، ص۱۲۷.
- ↑ موسوعة الفقه، ج۳، ص۵۵.
- ↑ اصول الفقه، ج۲، ص۳۵۲ـ۳۵۳.
- ↑ معالم الاصول، ص۱۷۵.
- ↑ دروس فی علم الاصول، ج۲، ص۱۲۸ـ۱۲۹.
- ↑ یوسفی مقدم، محمد صادق، مقاله «اجماع»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.
- ↑ «و هر کس پس از آنکه به روشنی رهنمود یافت با پیامبر مخالفت ورزد و از راهی جز راه مؤمنان پیروی کند وی را با آنچه بدان روی آورده است وامینهیم و وی را به دوزخ میافکنیم و این بد پایانهای است!» سوره نساء، آیه ۱۱۵.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۱۱ ـ ۱۲، ص۴۳؛ احکامالقرآن، ج۲، ص۳۹۶؛ الکشاف، ج ۱، ص۵۶۵.
- ↑ مجمعالبیان، ج۳، ص۱۰۰ـ۱۰۱؛ التبیان، ج۳، ص۳۲۹.
- ↑ مجمعالبیان، ج۳، ص۱۰۱؛ التبیان، ج۳، ص۳۲۹.
- ↑ المنار، ج۵، ص۴۱۷.
- ↑ اصولالفقه، ج۲، ص۳۵۴؛ المستصفی، ج۱، ص۱۷۵.
- ↑ «و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپرا کنید و نعمتهای خداوند را بر خود فرا یاد آورید که دشمنان (همدیگر) بودید و خداوند دلهای شما را الفت داد و به نعمت او با هم برادر شدید و در لبه پرتگاهی از آتش بودید که شما را از آن رهانید؛ بدینگونه خداوند آیات خود را برای شما روشن میگوید باشد که شما راهیاب گردید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.
- ↑ الاحکام، ج۱، ص۲۷۶؛ تفسیر قرطبی، ج۴، ص۱۰۵.
- ↑ التفسیرالکبیر، ج۸، ص۱۷۳.
- ↑ البرهان، ج۱، ص۶۷۲، مجمعالبیان، ج۲، ص۸۰۵؛ المنار، ج۴،ص۲۰.
- ↑ «آیا پنداشتهاید که به خود واگذاشته میشوید در حالی که هنوز خداوند کسانی از شما را که جهاد کردهاند و جز خداوند و پیامبرش و مؤمنان همرازی نگزیدهاند معلوم نداشته است؟! و خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است» سوره توبه، آیه ۱۶.
- ↑ احکام القرآن، ج۳، ص۱۲۹.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۱۶، ص۶؛ المنار، ج۱۰، ص۲۰۲.
- ↑ «و از آفریدگان ما دستهای هستند که به حقّ رهنمون میشوند و به حقّ داد میورزند» سوره اعراف، آیه ۱۸۱.
- ↑ تفسیر بیضاوی، ج۲، ص۱۲۶؛ التفسیر الکبیر، ج۱۵، ص۷۳.
- ↑ التبیان، ج۵، ص۴۰.
- ↑ التبیان، ج۵، ص۴۰.
- ↑ المیزان، ج۸، ص۳۴۶.
- ↑ الصافی، ج۱، ص۴۶۲.
- ↑ «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۱۰، ص۱۴۴؛ تفسیر قاسمی، ج۵، ص۲۶۳.
- ↑ المیزان، ج۴، ص۳۹۵.
- ↑ المیزان، ج۴، ص۳۹۵.
- ↑ مجمعالبیان، ج۳، ص۱۰۰؛ البرهان، ج۲، ص۱۰۵.
- ↑ المیزان، ج۴، ص۳۹۹.
- ↑ «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ الاحکام، ج۱، ص۱۹۸؛ التبیان، ج۳، ص۲۳۷.
- ↑ التبیان، ج۳، ص۲۳۷.
- ↑ «و بدین گونه شما را امّتی میانه کردهایم تا گواه بر مردم باشید و پیامبر بر شما گواه باشد؛ و قبلهای که بر سوی آن بودی بر نگرداندیم مگر بدین روی که معلوم داریم چه کسی از پیامبر پیروی میکند و چه کسی واپس میگراید، و بیگمان آن جز بر آنان که خداوند رهنمونشان شد، گران بود و خداوند بر آن نیست که ایمانتان را تباه گرداند که خداوند با مردم، به راستی مهربانی است بخشاینده» سوره بقره، آیه ۱۴۳.
- ↑ احکامالقرآن، ج۱، ص۱۲۵؛ تفسیر بیضاوی، ج۱، ص۱۴۸؛ تفسیر قرطبی، ج۲، ص۱۰۵.
- ↑ احکام القرآن، ج۱، ص۱۲۵.
- ↑ التحریر والتنویر، ج۲، ص۱۸؛ الاصول العامه، ص۲۵۹.
- ↑ البرهان، ج۱، ص۳۴۳.
- ↑ «شما بهترین گروهی بودهاید که (به عنوان سرمشق) برای مردم پدیدار شدهاید؛ به کار پسندیده فرمان میدهید و از (کار) ناپسند باز میدارید و به خداوند ایمان دارید و اهل کتاب اگر ایمان میآوردند برای آنان بهتر بود؛ برخی از آنها مؤمن امّا بسیاری از آنان نافرمانند» سوره آل عمران، آیه ۱۱۰.
- ↑ احکامالقرآن، ج۲، ص۵۲؛ تفسیر بیضاوی، ج۱، ص۲۸۰.
- ↑ الاصول العامه، ص۲۶۰.
- ↑ البرهان، ج۱، ص۶۷۶؛ تفسیر عیاشی، ج۱، ص۱۹۵.
- ↑ المیزان، ج۳، ص۳۸۱.
- ↑ یوسفی مقدم، محمد صادق، مقاله «اجماع»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.