بحث:بیعت عقبه اول
مقدمه
پیامبر خدا(ص) در موسم حج و سایر اجتماعات مکه قبایل عرب را به دین اسلام دعوت میفرمود. در یکی از این اجتماعات که قبایل به مکه آمده بودند، شش نفر از مردم مدینه از قبیله خزرج نیز مانند سایر قبایل در میان آنها حاضر بودند. پس، آن حضرت دعوت خویش را ابلاغ کرد و آنها دعوت خاتم انبیا(ص) را پذیرفتند؛ زیرا ایشان به آشتی و صلح و صفا نوید میداد. سپس آنها به یثرب باز گشتند و مردم را از دعوت رسول الله(ص) آگاه و مردم هم از این دعوت استقبال کردند؛ زیرا آنان از یهودیان مدینه درباره ظهور پیامبری در حجاز آگاه شده بودند[۱].
سال بعد، دوازده نفر از مردم یثرب که دو زن نیز در میان آنها بودند، در موسم حج به مکه آمدند و در عقبه با رسول خدا(ص) بیعت کردند که به خدا شرک نورزند، دزدی و زنا نکنند، فرزندان خود را نکشند، به کسی بهتان و افترا نزنند و در کارهای نیک، از رسول خدا(ص) نافرمانی نکنند [۲].
از زمان بیعت عقبه اول به بعد، هرکس که به مسلمانان میپیوست، باید با رسول اکرم(ص) بیعت میکرد و این بیعت به ویژه در لحظات حساس میتوانست رنگ سیاسی و فرمانبری داشته باشد. درباره چنین بیعتی در قرآن، مفهوم "عهد" و "عقد" آمده است و میتوان گفت که بیعت از مصادیق عهد و یا حتی مساوی با آن است[۳][۴]
مقدمه
در سال دوازده بعثت و در زمان حج، رسول خدا (ص) با دوازده تن از اوس و خزرج در عقبه دیدار کرد و آنان با آن حضرت بیعت کردند. این بیعت که آن را "بیعة النساء" خواندند، مشتمل بر آن بود که آنان به خدا شرک نورزند، سرقت نکنند، مرتکب زنا نشوند، فرزندان را نکشند، تهمت نزنند و در کار نیک از رسول خدا (ص) نافرمانی نکنند[۵]. رسول خدا (ص) نیز به آنان فرمود: "اگر به پیمان خود وفا کنید، بهشت از آن شما خواهد بود؛ وگرنه، کار شما با خداست؛ اگر خواست شما را میبخشد و اگر خواهد عذابتان میکند"[۶]. این بیعت را بیعت عقبه اول نیز گفتهاند[۷].
هنگام بازگشت اهل یثرب، رسول خدا (ص) مصعب بن عمیر را که قاری قرآن بود، همراه آنان[۸] فرستاد تا به آنان قرآن، اسلام و فقه بیاموزد. منزل مصعب در یثرب در خانه اسعد بن زراره بود[۹]. مصعب بن عمیر، امام جماعت مسلمانان یثرب نیز بود[۱۰] بدان سبب که برخی از اوس و خزرج، دوست نداشتند کسی از خودشان امام جماعت آنان باشد[۱۱]. برخی منابع، برخلاف مشهور، نخستین دیدار رسول خدا (ص) با شش تن از یثربیان را بیعت عقبه اول و این دیدار با دوازده تن را بیعت عقبه دوم شمردهاند[۱۲].[۱۳]
اهل یثرب و ایمان به پیامبر
بعد از رحلت حضرت خدیجه و ابوطالب، عملکرد بازدارندۀ مشرکان علیه پیامبر اکرم (ص) وارد مرحلۀ جدیدی شد[۱۴]. پیامبر اکرم (ص) از هر فرصتی، به ویژه موسم حج که قبایل از مناطق مختلف برای ادای مناسک حج به مکه میآمدند، استفاده و مردم را به اسلام دعوت میکرد[۱۵]. ایشان با گروه شش نفرهای[۱۶] از طوایف مختلف قبیله خزرج در جمرۀ عقبه در منی[۱۷] ملاقات کرد و پس از دعوت به پرستش خداوند، پیام اسلام را به آنان عرضه داشت و قرآن تلاوت فرمود. خزرجیان ضمن ایمان آوردن متعهد شدند به تبلیغ این آیین جدید در بین قوم خود بپردازند. پس از بازگشت، جریان ملاقات با حضرت رسول (ص) را به اطلاع یثربیان رساندند و مردم را به اسلام دعوت کردند[۱۸].[۱۹]
پیمان عقبه اول
در سال دوازدهم بعثت، دوازده نفر از اهل یثرب که ده نفر آنان از خزرج و دو نفر از اوس بودند، با پیامبر (ص) در عقبه ملاقات و بیعت کردند[۲۰]. این پیمان به علت محل برگزاری و به همراه داشتن پیمانی دیگر در سال بعد، به عقبۀ اول مشهور شد[۲۱]. این پیمان که پیش از نزول آیات جهاد با مشرکان نازل شد[۲۲]، مبتنی بر این مسائل بود: برای خدا شریکی قائل نشوند؛ دزدی نکنند؛ مرتکب زنا نشوند؛ فرزندان خود را نکشند؛ بهتان نزنند؛ در کارهای نیک از رسول خدا (ص) نافرمانی نکنند[۲۳] در پایان بیعت نیز آمده است: نتیجۀ وفاداری به این پیمان، بهشت است و در غیر این صورت، امر شما با خداست؛ چنانچه بخواهد کیفر میدهد یا میآمرزد[۲۴]. مواد این بیعت در آیۀ يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا جَاءَكَ الْمُؤْمِنَاتُ يُبَايِعْنَكَ عَلَى أَنْ لَا يُشْرِكْنَ بِاللَّهِ شَيْئًا وَلَا يَسْرِقْنَ وَلَا يَزْنِينَ وَلَا يَقْتُلْنَ أَوْلَادَهُنَّ وَلَا يَأْتِينَ بِبُهْتَانٍ يَفْتَرِينَهُ بَيْنَ أَيْدِيهِنَّ وَأَرْجُلِهِنَّ وَلَا يَعْصِينَكَ فِي مَعْرُوفٍ فَبَايِعْهُنَّ وَاسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ [۲۵] بیان شده است[۲۶].
پیمان عقبه نخست
پیامبر اکرم(ص) در تلاش برای گسترش رسالت اسلامی از دعوت هیچ یک از افرادی که برای انجام کاری به مکه میآمدند و امید خیر و صلاح آنها را داشت و یا تأثیر و نفوذ سخنش را در آنها احساس میکرد، کوتاهی و سستی ننمود. شهر مدینه شاهد درگیری و کشمکش سیاسی و نظامی بین نیرومندترین قطبهای آن، أوس و خزرج بود. آتشافروزان این نبرد، عناصری یهودی بودند که با کینهتوزی و دسیسه و در فضایی فاقد قانون الهی دست به این عمل میزدند.
پیامبر(ص) با برخی از شخصیتهای مدینه که جهت افزایش توان و قدرت خویش در جستجوی همپیمانی به مکه آمده بودند، دیدار کرد. قبل از اینکه این افراد آن دیار را ترک گویند رسالت و صدق نبوت در روح و جانشان نفوذ کرد. در یکی از آن دیدارها پیامبر اکرم(ص) با گروهی از بنی عفراء- تیرهای از خزرج- گفتوگو کرد و ضمن ارائه اسلام به آنها، برخی آیات قرآن را برایشان تلاوت کرد. در چشمان این جمع روح سازگاری و در دلهای آنان اشتیاق به شنیدن آیات بیشتری ملاحظه کرد... آنها نیز از سخنان رسول خدا(ص) اطمینان یافتند که وی همان پیامبر موردنظر یهود است، که هرگاه میان یهودیان و مشرکان مدینه نزاعی در میگرفت به ظهور او تهدید میکردند و اظهار میداشتند: پیامبری مبعوث خواهد شد که زمان ظهورش فرا رسیده است، ما از او پیروی خواهیم کرد و شما را مانند قوم عاد و إرم به هلاکت خواهیم رساند.[۲۷] این افراد که تعدادشان به شش تن میرسید (بعد از دیدار با رسول خدا) بیدرنگ اسلام آوردند و به پیامبر(ص) عرضه داشتند: ما بستگان خود را رها کرده و به این دیار آمدهایم. هیچ قومی همانند ما در میانشان دشمنی وجود ندارد؛ شاید خداوند به برکت وجود شما ما را با یکدیگر متحد سازد. ما به زودی نزد قوم خود خواهیم رفت و آنان را به رسالت و آیینی که برای پذیرش آن به شما پاسخ مثبت دادیم، فراخواهیم خواند.
سپس رهسپار مدینه شدند و در مورد پیامبر(ص) و رسالتش و امید به آینده در جهت ایجاد زندگی همراه با امنیت و سعادت با شهروندان خود به گفتوگو پرداختند، بهگونهای که موضوع رسالت اسلامی میان آنان گسترش یافت و هیچ خانهای در مدینه بدون یاد و نام رسول خدا(ص) یافت نمیشد.[۲۸] روزها به سرعت سپری شد. در ایام حج سال یازدهم بعثت دوازده تن از نمایندگان أوس و خزرج که شش تن از آنان قبلا ایمان آورده و با رسول خدا(ص) دیدار کرده بودند بهطور نهانی در عقبه[۲۹] حضور یافتند. این افراد اینبار بیعت خود را با پیامبر اکرم(ص) بر این اساس اعلان داشتند که چیزی را شریک خدا قرار ندهند، دزدی نکنند، عمل خلاف عفت انجام ندهند، فرزندان خود را نکشند، به یکدیگر تهمت و افترا نزنند و در انجام کارهای نیک از دستور پیامبر سرپیچی نکنند.[۳۰] پیامبر اکرم(ص) به همین اندازه بسنده کرده، بیعت آنان را پذیرفت، مصعب بن عمیر جوان را به مدینه اعزام فرمود تا امور مربوط به تبلیغ و آموزش مسایل اعتقادی مردم آن دیار را برعهده گیرد و بدینسان پیمان عقبه نخست پایان یافت.[۳۱]
منابع
پانویس
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج ۱، ص ۴۲۸ - ۴۲۹؛ تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۳۵۴ - ۳۵۵؛ ابن حزم، جوامع السیرة النبویه، ص ۵۵؛، دلائل النبوه، ج ۲، ص ۴۳۴ - ۴۳۵ و الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۱۷۰ - ۱۷۱.
- ↑ الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۱؛ السیرة النبویه، ج۱، ص۴۳۴؛ دلائل النبوه، ج ۲، ص ۴۳۶ و تاریخ الطبری، ج۲، ص۳۵۶.
- ↑ تاریخ تحول دولت و خلافت، ص ۳۴.
- ↑ فرخی، محمد رضا، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۴۶.
- ↑ ابن هشام، ج۲، ص۷۳-۷۵؛ ابن سعد، ج۱، ص۱۷۱؛ بلاذری، انساب، ج۱، ص۲۷۶؛ طبری، تاریخ، ج۲، ص۳۵۶؛ بیهقی، دلائل، ج۲، ص۴۳۶.
- ↑ ابن هشام، ج۲، ص۷۶؛ ابن سعد، ج۱، ص۱۷۱؛ طبری، تاریخ، ج۲، ص۳۵۶؛ بیهقی، دلائل، ج۲، ص۴۳۶.
- ↑ ر.ک: بلاذری، أنساب، ج۱، ص۲۷۵؛ طبری، تاریخ، ج۲، ص۳۵۵؛ بیهقی، دلائل، ج۲، ص۴۳۵.
- ↑ یا پس از آنان و به درخواست ایشان، ر.ک: ابن سعد، ج۱، ص۱۱؛ بلاذری، انساب، ج۱، ص۲۷۶؛ بیهقی، دلائل، ج۲، ص۴۳۷.
- ↑ ابن هشام، ج۲، ص۷۶؛ ابن سعد، ج۱، ص۱۷۱؛ طبری، تریخ، ج۲، ص۳۵۷.
- ↑ ابن هشام، ج۲، ص۷۶؛ ابن سعد، ج۱، ص۱۷۱؛ بلاذری، انساب، ج۱، ص۲۷۶.
- ↑ ابن هشام، ج۲، ص۷۷؛ بیهقی، دلائل، ج۲، ص۴۳۸.
- ↑ ر.ک: ابن عبدالبر، الدر، ص۶۷.
- ↑ خانجانی، قاسم، مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص۵۳.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۱۶.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۲۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۶۸
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۲۹ ـ ۴۳۰.
- ↑ یاقوت حموی، المعجم البلدان، ج۴، ص۱۳۴.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۳۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۱؛ تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۳۵۴ - ۳۵۵؛ ابن حزم، جوامع السیرة النبویه، ص ۵۵؛ دلائل النبوه، ج ۲، ص ۴۳۴ - ۴۳۵.
- ↑ ر.ک: شریعتجو، منیره، پیمان عقبه اول، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ص:۲۲۳-۲۲۴؛ فرخی، محمد رضا، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۴۶.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۳۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۱؛ تفسیر ابن ابیحاتم، ج۱۰، ص۳۳۵۱؛ دلائل النبوه، ج ۲، ص ۴۳۶ و تاریخ الطبری، ج۲، ص۳۵۶.
- ↑ ابن عبدالبر، الدرر فی اختصار المغازی و السیر، ص۷۰-۷۵.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۳۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۱.
- ↑ الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۱؛ السیرة النبویه، ج۱، ص۴۳۴؛ دلائل النبوه، ج ۲، ص ۴۳۶ و تاریخ الطبری، ج۲، ص۳۵۶.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۳۳؛ ۴۳۴؛ ابوحاتم تمیمی، السیرة النبویه و أخبار الخلفاء، ج۱، ص۱۰۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۱.
- ↑ «اى پيامبر، چون زنان باايمان نزد تو آيند كه [با اين شرط] با تو بيعت كنند كه چيزى را با خدا شريك نسازند و دزدى نكنند، و زنا نكنند و فرزندان خود را نكشند و بچه هاى حرامزاده اى را كه پس انداخته اند با بُهتان [و حيله] به شوهر نبندند و در [كار] نيك از تو نافرمانى نكنند، با آنان بيعت كن و از خدا براى آنان آمرزش بخواه، زيرا خداوند آمرزنده مهربان است.» سوره ممتحنه، آیه ۱۲.
- ↑ ر.ک: شریعتجو، منیره، پیمان عقبه اول، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ص:۲۲۳؛ مطهریفر، حمید رضا، بیعت، دائرةالمعارف قرآن کریم؛ فرخی، محمد رضا، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۴۶.
- ↑ سیره نبوی، ج۱، ص۴۲۸؛ بحار الأنوار، ج۱۹، ص۲۵.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۷- ۳۸؛ سیره نبوی، ج۱، ص۴۲۹؛ بحار الأنوار، ج۱۹، ص۲۳.
- ↑ گذرگاهی در مسیر حرکت مردم از مدینه به سمت مکه.
- ↑ سیره نبوی، ج۱، ص۴۳۳؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۴۳۶.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۱ ص ۱۴۴.