بحث:شروط امامت در کلام اسلامی

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۹ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۲۴ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

شرایط و ویژگی‌های امام از دیدگاه شیعه

چنان که پیش‌تر اشاره شد، شیعه معتقد است که امام باید از سوی خدا تعیین و معرفی شود. پس شیعه در مورد امامت قائل به نص است و گزینش امام از سوی مردم را مردود می‌داند؛ در نتیجه سخن گفتن در مورد شرایط امامت نزد شیعیان سالبه به انتفاء موضوع است. البته شیعه معتقد است که امام تعیین شده از سوی خدا باید ویژگی‌هایی نیز داشته باشد تا او را از دیگران ممتاز گرداند و شاهدی بر صدق ادعای امامت او باشد. این ویژگی‌ها عبارتند از: علم الهی، معجزه و عصمت. به علاوه برخی گفته‌اند از نظر شیعه، هاشمی بودن نیز از شرایط امامت است. در ادامه به بررسی هر یک از این ویژگی‌ها خواهیم پرداخت و از آنجا که عصمت بحث بسیار مهمی است آن را در انتها به صورت مستقل و مفصل مورد بررسی قرار خواهیم داد.

۱. هاشمی بودن: این شرط به شیعه نسبت داده شده است؛ اما از آنجا که شیعه در امامت قائل به نص است، بحث در این باره -با وجود نص- بی‌مورد است. انتخاب و نصب امام بر عهده خداست و مردم در این باره حقی ندارند. خدای تعالی می‌فرماید: ﴿وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ[۱]. همچنین از آنجا که امامت جانشینی و نیابت رسول خداست، پس ما يعتبر في النبي، يعتبر في الإمام بعد النبي و خدای تعالی می‌فرماید: ﴿اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ[۲].

بنابراین چنان که انتخاب رسول بر عهده خداست، امام نیز از سوی خداوند متعال تعیین می‌شود و احدی حق ندارد در این باره نظر دهد. از سوی دیگر با توجه به نصوص و ادله درمی‌یابیم که خدای تعالی امامان و خلفای خود را از میان بنو هاشم و بلکه از اهل بیت رسالت انتخاب کرده است؛ پس هاشمی بودن امام شرطی نیست که شیعه برای امام تعیین کند بلکه نص از این حقیقت حکایت دارد که امامان الهی از قریش، از بنو هاشم و از اهل بیت رسالت‌اند[۳].

۲. عالم بودن به مسائل دین، قرآن و نیازمندی‌های مردم: شیعه معتقد است که امام به حکم عقل و نقل باید به جمیع مسائل دینی، علوم قرآن و بلکه تمام آن چه بشر بدان نیازمند است عالم باشد. رسول خدا(ص) شهر علم است و علوم نخستین و و آخرین نزد اوست؛ پس جانشینان ایشان نیز باید دارای چنین علمی باشند، تمام مسائل دین را بدانند و به قرآن عالم باشند تا دین الهی و کتاب خدا را از تحریفات و زیاده و نقصان حفظ کنند. محکم و متشابه، ظاهر و باطن و تفسیر قرآن و حقایق دین را بدانند و برای مردم بیان کنند. به آن چه که مورد نیاز بشر است عالم باشند و در پاسخ هیچ سؤالی فرو نمانند. در غیر این صورت امام تابع خواهد بود نه متبوع؛ چراکه تبعیت جاهل از عالم به حکم عقل است و پیش انداختن عالم و پس زدن جاهل در زمره سیره عقلاست. به عنوان مثال چنان چه شخص بی‌سوادی مدعی پزشکی شود و در عمل از علاج بیماران ناتوان باشد، قطعاً مردم وی را از منصب پزشکی عزل می‌کنند. همچنین اگر کسی مدعی مرجعیت دینی شود، اما از پاسخ به سؤالات شرعی دین‌داران در ماند، هرگز مرجعیت وی پذیرفته نخواهد شد. حال چگونه ممکن است کسی که از وجود یا عدم وجود آیه‌ای در قرآن بی‌اطلاع است، خلیفه و جانشین رسول خدا(ص) گردد؟!

در زمان حکومت عمر شخصی مصحفی داشت که در آن آیه النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ وَ هُوَ أَبٌ لَهُمْ آمده بود. عمر به شدت اعتراض کرد و گفت: وَ هُوَ أَبٌ لَهُمْ را از کجا آوردی؟ گفت این آیه در مصحف ابی بن کعب چنین است. عمر اُبی را خواند و ضمن اعتراض به او، درباره این آیه سؤال کرد. اُبی در پاسخ گفت: هنگامی که تو در بازار مشغول خرید و فروش بودی من به یادگیری قرآن اشتغال داشتم[۴]. همچنین نقل شده است که از عمر درباره معنای واژۀ «أبّاً» در آیه شریفه ﴿وَفَاكِهَةً وَأَبًّا[۵] سؤال شد و او از پاسخ درماند[۶]. این در حالی است که قرآن به زبان عربی مبین نازل شد و کلمه «أبا» واژه‌ای عربی است که حتی یک عرب بادیه‌نشین نیز معنای آن را می‌داند[۷] علاوه بر این که از آیه بعد نیز می‌توان معنای کلمه یاد شده را فهمید؛ چراکه خداوند در ادامه می‌فرماید: ﴿مَتَاعًا لَكُمْ وَلِأَنْعَامِكُمْ[۸]. پس «فاکهه -یعنی میوه- متاع انسان است و «أب» -یعنی علوفه- متاع چارپایان.

از این امور که بیان‌گر جهل حاکمان پس از رسول خدا(ص) است، نمونه‌های فراوانی در کتب و منابع مرتبط وجود دارد[۹]. اکنون از عقلا و اهل انصاف می‌پرسیم که آیا کسی که علم ندارد مستحق جانشینی پیامبر اکرم(ص) است یا آن کسی که می‌فرمود: «سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي فَلَأَنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّي بِطُرُقِ الْأَرْضِ»[۱۰]؛ بپرسید قبل از آنکه مرا از دست بدهید؛ چراکه من به راه‌های آسمان آگاه‌ترم از راه‌های زمین. بدیهی است که هیچ عاقلِ منصفی در شایستگی و برتری عالم بر جاهل تردید نخواهد کرد.

۳. معجزه: چنان که مکرر بیان شد، تعیین و نصب امام بر عهده خدای تعالی است، اما برای شناخت امامی که از سوی خداوند سبحان نصب شده است به دلیل نیازمندیم و دلیل نیز اعم از آیه، روایت و معجزه است. مرحوم شیخ طوسی در کتاب تلخیص الشافی فصلی در این باره و با عنوان فصل في إيجاب النص على الإمام أو ما يقوم مقامه من المعجز الدال على إمامته باز نموده است[۱۱].

«مِن» در عبارت شیخ طوسی که أو ما يقوم مقامه من المعجز «بیانیه» است، پس مراد از «نص»، اعم از هر دلیلی است که امامت شخص را اثبات کند[۱۲]؛یعنی برای شناخت امام الهی به دلیل نیاز داریم. این دلیل، یا آیه قرآن و روایت است و یا ظهور معجزه به دست امام الهی است؛ چراکه معجزه گواه صدقی بر امامت اوست، به همان سان که شاهد صدق مدعی نبوت است. مرحوم علامه حلی در این باره می‌نویسد: الإمام يجب أن يكون منصوصا عليه؛ لأن العصمة من الأمور الباطنة التي لا يعلمها إلا الله تعالى فلابد من نص من يعلم عصمته عليه، أو ظهور معجزة على يده تدل على صدقه[۱۳]؛ واجب است که بر امامت امام نص وجود داشته باشد؛ زیرا عصمت از امور باطنی است که کسی جز خدای تعالی بر آن عالم نیست. پس ناگزیر از نص هستیم از کسی که عالم به عصمت او است، و یا معجزه‌ای به دست او ظاهر شود که بر صدق وی دلالت کند. پس ما تابع دلیل هستیم و اگر برای اثبات امامت شخصی دلیلی به دست نیاید، امامت وی را نخواهم پذیرفت.

۴. عصمت: یکی از شرایط امامت عصمت است. به حکم روشن عقل و تصریح کتاب و سنت، تنها کسی شایستگی امامت و آمریت را دارد که معصوم باشد. پس عصمت یکی از ویژگی‌هایی است که برای ثبوت امامت ضرورت دارد.[۱۴].

پانویس

  1. «و چون خداوند و فرستاده او به کاری فرمان دهند سزیده هیچ مرد و زن مؤمنی نیست که آنان را در کارشان گزینش (دیگری) باشد» سوره احزاب، آیه ۳۶.
  2. «خداوند داناتر است که رسالت خود را کجا قرار دهد» سوره انعام، آیه ۱۲۴.
  3. قریش اعم از بنو هاشم و بنو هاشم اعم از خاندان رسالت است.
  4. ر.ک: السنن الکبری (بیهقی)، ج۷، ص۶۹؛ کنز العمال، ج۲، ص۵۶۹، ش۴۷۴۶؛ تفسیر القرآن (صنعانی)، ج۳، ص۱۱۲؛ تفسیر الثعلبی، ج٨، ص٨؛ تفسیر القرطبی، ج۱۴، ص۱۲۵-۱۲۶؛ الدر المنثور، ج۵، ص۱۸۳؛ تاریخ مدینة دمشق، ج٧، ص٣٣٩؛ سیر أعلام النبلاء، ج١، ص٣٩٧.
  5. «و میوه و علف» سوره عبس، آیه ۳۱.
  6. ر.ک: المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۵۱۴. حاکم در ادامه می‌نویسد: هذا حديث على شرط الشيخين ولم يخرجاه؛ فتح الباری، ج١٣، ص٢٢٩؛ کنز العمال، ج۲، ص۳۲۸، ش۴۱۵۴؛ تفسیر الطبری، ج۳۰، ص۷۷، ش۲۸۱۹۸؛ تفسیر السمعانی، ج۶، ص۱۶۱؛ تفسیر ابن کثیر، ج۱، ص۶؛ الدر المنثور، ج۶، ص۳۱۷ و منابع دیگر. قابل توجه است که در بسیاری از این منابع نیز آمده است که از ابوبکر هم درباره همین آیه سؤال شد و او نیز از جواب دادن اظهار عجز نمود.
  7. المستدرک علی الصحیحین، ج۱، ص۴۳۸؛ السنن الکبری (بیهقی)، ج۴، ص۳۱۳؛ التمهید (ابن عبد البر)، ج۲، ص۲۱۱؛ کنز العمال، ج۱۳، ص۴۵۳، ش۳۷۱۷۶؛ تفسیر القرطبی، ج۱۲، ص۱۱۱؛ الدر المنثور، ج۶، ص۳۷۴.
  8. «برای بهره‌وری شما و چارپایان شما» سوره نازعات، آیه ۳۳.
  9. المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۳۵۲؛ کنز العمال، ج۱۳، ص۱۶۵، ش۳۶۵۰۲ و ج۱۴، ص۶۱۲، ش۳۹۷۰۹.
  10. شرح نهج البلاغة (ابن ابی الحدید)، ج۱۳، ص۱۰۱؛ینابیع المودة، ج۱، ص۲۰۸ و ج۳، ص۴۵۲.
  11. تلخیص الشافی، ج۱، ص۲۷۵.
  12. اهل تسنن نیز «نص» را اعم از لفظ به کار می‌برند؛ به همین جهت برخی از آنان نماز ابوبکر به هنگام بیماری پیامبر اکرم(ص) را نصی بر خلافت وی برمی‌شمارند. برای اطلاع بیشتر ر.ک: الشافی فی الإمامة، ج۳، ص۲۰۶.
  13. النافع یوم المحشر فی شرح الباب الحادی عشر، ص١٠٠.
  14. حسینی میلانی، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲، ص ۳۳.
بازگشت به صفحهٔ «شروط امامت در کلام اسلامی».