عمل در اخلاق اسلامی

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۹ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۷:۲۶ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
این مدخل از زیرشاخه‌های بحث عمل است. "عمل" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل عمل (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

تأثیر عمل در سرنوشت انسان

  1. این اصل یکی از اصول کلی و سنت‌های همیشگی الاهی است که در کتب پیامبران پیشین نیز مطرح شده است. ﴿أَمْ لَمْ يُنَبَّأْ بِمَا فِي صُحُفِ مُوسَى * وَإِبْرَاهِيمَ الَّذِي وَفَّى * أَلَّا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى * وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى * وَأَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرَى[۲]. نمی‌کشد و انسان جز حاصل تلاش خود چیزی ندارد و به زودی تلاش او دیده می‌شود. از آخرین جمله این مجموعه آیات که دیدن اعمال را با فعل مجهول "دیده می‌شود" بیان می‌کند، می‌توان فهمید که نه تنها انسان عمل خویش را می‌بیند و از نتیجه آن بهره‌مند می‌شود؛ بلکه دیگران نیز از انتساب آن عمل به صاحبش باخبر می‌شوند و معلوم می‌شود که هر عملی از آن کیست. طبق این برداشت، عمل دولت آشکار است نه گنج پنهان و تأثیر فعل در سرنوشت فاعل تنها یک اصل ثبوتی صرف نیست بلکه از مقام اثبات و اعلام نیز بهره‌مند است.
  2. انسان فقط از عمل خویش بهره می‌برد و هیچ چیز و دیگری در سرنوشت او تأثیرگذار نیست. ﴿هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا بِمَا كُنْتُمْ تَكْسِبُونَ[۳]. تعبیر کسب در این آیه شریفه نشان می‌دهد که سرنوشت به دست آوردنی است. آینده روشنی است که انسان با دست خود میسازد نه دوردست مبهمی برای او ساخته و پرداخته شده باشد.
  3. هرکاری که انسان انجام می‌دهد، چه نیک و چه بد، به خود او بر می‌گردد. ﴿إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا[۴]. اگر نیکی کنید به خود کرده‌اید و اگر بدی کنید به خود کرده‌اید. ﴿وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى[۵].
  4. در نظام هستی هیچ عملی هر چند خرد و کوچک گم نمی‌شود. ﴿فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ * وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ[۶].
  • پرده‌های زمان، پیچ و خم‌های مکان، کوچکی واقعه، ظرافت اسلوب، سرعت عمل و پیچیدگی ابزار، هیچکدام نمیتواند آنچه را از انسان صادر می‌شود مخفی نگه دارد. ﴿إِنْ تَكُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَكُنْ فِي صَخْرَةٍ أَوْ فِي السَّمَاوَاتِ أَوْ فِي الْأَرْضِ يَأْتِ بِهَا اللَّهُ[۷]. 
  • اگر به اندازه یک دانه خردل عمل در دل سنگی یا در آسمان‌ها یا در زمین باشد، خدا آن را می‌آورد [۸][۹].

چگونگی تأثیر عمل در سرنوشت

تعامل انسان و عمل

  • روح انسان در آغاز خلقت هرچند قوا و استعدادهای فراوانی دارد، هیچ سرمایه فعلی و محققی نقشی ندارد. در زمینه‌ای خالی است که می‌توان آن را با چیزی پر کرد. لوح سفید است که می‌توان هر نقشی در آن رقم زد. روح انسان به وسیله اعمال او به تدریج شکل می‌گیرد و ساخته می‌شود. منظور از عمل، هرچیزی است که از انسان صادر می‌شود خواه به صورت فعل، خواه به صورت قول و حتی به صورت فکر و اندیشه. قرآن کریم می‌فرماید: ﴿كَلَّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ[۱۱].
  • از رسول خدا نیز روایت شده است: هنگامی که بنده گناهی انجام می‌دهد، نقطه سیاهی در قلبش پیدا می‌شود، اگر توبه کند و دست از گناه بردارد، آن نقطه پاک می‌شود؛ ولی اگر توبه نکند با هر گناهی نقطه دیگری پدید می‌آید تا همه قلب سیاه می‌شود و قلب می‌میرد. این است معنی: ﴿كَلاّ بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ.[۱۲]
  • در حدیث دیگری از آن حضرت آمده است: "مال‌دوستی و جاه‌طلبی در قلب انسان نفاق می‌رویاند؛ همان‌طور که آب سبزه را"[۱۳]
  • از مجموعه احادیث فراوانی که در این زمینه وارد شده استفاده می‌شود، شخصیت معنوی انسان به وسیله اقعال، گفته‌ها ملکات و گرایش‌های او ساخته می‌شود، به این معنی که چون انسان هیچ شکل و شخصیت فعلیت‌ یافته و محققی ندارد و همه سرمایه‌اش به صورت قوه و استعداد است. شخصیت او از فعالیت قوا شکل می‌گیرد، هر یک از قوای انسان بشتر فعالیت کند، شکل خود را به روح می‌دهد، به این معنی که ملکاتی در روح آدمی می‌سازد که با خودش تناسب دارد. انسان استعداد دارد فرشته، درنده، چهارپا یا شیطان شود. هر کدام از این استعدادها را پرورش دهد، فعلیت پیدا می‌کند و انسان همان می‌شود. اگر برنامه اصلی انسان فعالیت شهوی باشد. روح انسان شکل چهارپا به خود می‌گیرد، اگر قوه غضب حاکم بر وجود شود، روح به حقیقت یک درنده تبدیل می‌شود اگر قوه واهمه بر قوای دیگر حکم براند، انسان تبدیل به شیطان می‌شود و اگر همه این قوا تحت فرمان عاقله عمل کنند، انسان یک فرشته منزه می‌شود؛ اگر چه در هر صورت قالب و جسم او به صورت انسان است.
  • بنابراین بین انسان و عمل تعامل هست، انسان عمل را می‌سازد و عمل، انسان را[۱۴].

رابطه بین پاداش و عمل

  • عملی که انسان انجام می‌دهد، دارای دو گونه آثار است: نخست آثار قرار دادی و اعتباری از قبیل کیفر و پاداشی که به وسیله قانون برای هر عملی معین می‌شود. همه پیامدهای قانونی اعمال، قراردادی است. قانون‌گذار انسان باشد یا خدا در این جهت تفاوتی ندارد. تنها تفاوت قانون الاهی با قانون بشری در این باب این است که اعتبار کننده در یکی، خدا و در دیگری انسان است. دوم، آثار تکوینی که پیرو قانون علیت است. تمامی آثار طبیعی اعمال از این قبیل است. در این باب اعمال ما علت آثار خود بوده و از هر کس و به صورت صادر شوند، این آثار را در پی خواهند داشت. تفاوت فاعل هیچ تاثیری در پیدایش آثار افعال ندارد، مثلا کسی که سم می‌خورد، مسموم می‌شود، زن باشد یا مرد، گوچک یا بزرگ، مسلمان یا کافر و عرب یا عجم[۱۵].

رابطه اعمال با کیفر و پاداش اخروی

  • در متون دینی اعم از قرآن و روایات در برابر کرده‌های نیک و بد انسان وعده و وعید پاداش‌های بزرگ و کیفرهای دهشتناک داده شده است. معیارهایی که ما می‌شناسیم، از تقدیر و تطبیق این نتیجه‌های بزرگ بر کرده‌های انسان، ناتوان است. ما با هیچ معیار شناخته شده‌ای نمی‌توانیم برای فعلی که در چند لحظه اتفاق میافتد، پاداش باکیفری به عمر ابد مقرر کنیم. از این رو برخی در مقام اعتراض، عذاب‌های اخروی را مصداق بی‌عدالتی دانسته‌اند و حقیقت این است که اگر نتیجه‌های اخروی با قرارداد و اعتبار بر اعمال ما مترتب شده باشد، پاسخی برای این اعتراض نخواهیم داشت؛ ولی این نتیجه‌ها نه قراردادی است و نه حتی تکوینی، به آن معنی که ما می‌شناسیم. کیفر و پاداش اخروی خود عمل است نه نتیجه آن، خود عمل که در جهان آخرت با چهره آن جهانی ظهور پیدا می‌کند. اعمال ما همان طور که چهره‌ای مادی و ملکی دارند، صورتی ملکوتی دارند، چهره ملکی عمل همان حرکت‌ها و سکناتی است که آن را پدید میآورد و در معرض دید قرار می‌دهد.
  • چهره ملکی گفتار، همان الفاظی است که آن را میسازد. چهره ملکی چون مادی است، محکوم قوانین ماده است. از جمله آنکه محدودیت زمانی دارد، زمانی کوتاه یا بلند را اشغال می‌کند، به صورت تدریجی پیدا می‌شود. هر جزء که پا به صحنه وجود بگذارد، جزء پیشینش صحنه را ترک می‌کند و در نهایت تمام می‌شود و پس از آن نه فعل قابل دیدن است و نه قول لایق شنیدن.
  • ولی چهره ملکوتی عمل حقیقتی است غیر مادی که در پی تحقق وجود مادی عمل موجود می‌شود. حقیقتی مستقل و آزاد از شرایط ماده که هرگز از بین نمی‌رود و پیوسته موجود است. با نمونه‌ای از قرآن کریم این لطیفه را به ذهن نزدیک‌تر می‌کنیم ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ[۱۶]. هنگامی که زبان به غیبت کسی می‌گشاییم، صورت مادی و ملکی عمل ما سخن گفتن است، سخنی که ظاهرش با نقل خاطره و خیرخواهی هیچ تفاوتی ندارد، زبان حرکت می‌کند، حروف یکی پس از دیگری پیدا می‌شوند، کلمات را می‌سازند و کلمات، جملات را و چون گوینده به مراد خویش رسید، پرونده سخن بسته می‌شود و هرگز نمی‌توانیم آن را بشنویم، ولی همراه این عمل مادی و حرکت فیزیکی، حقیقتی معنوی شکل می‌گیرد که گوینده را در حال خوردن گوشت جسد مرده غیبت شونده متمثل می‌کند و با پایان یافتن غیبت، از بین نمی‌رود، باقی می‌ماند و در قیامت ظاهر می‌شود؛ چرا که انسان در قیامت توانایی دیدن آن را پیدا می‌کند﴿لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هَذَا فَكَشَفْنَا عَنْكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ[۱۷]. در دنیا نیز آن حقیقت موجود است، ولی پرده مادیت چشم باطن انسان را پوشانده و از دیدن حقایق محرومش می‌سازد[۱۸].
  • بنابراین، آنچه در قیامت نصیب انسان می‌شود، نه نتیجه اعتبار و قرارداد است و نه معلول عمل، بلکه خود گفتار و کردار انسان است که با چهره ملکوتی ظاهر می‌شود و هنگامی که خود عمل، پاداش عمل باشد هیچ ظلمی تصور نمی‌شود[۱۹]. قرآن کریم در آیات زیادی این نکته را با بیان‌های مختلف یادآور شده است، از جمله می‌فرماید: ﴿وَاتَّقُوا يَوْمًا تُرْجَعُونَ فِيهِ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَا كَسَبَتْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ[۲۰].
  • این آیه کریمه دلالت می‌کند که انسان خود عملش را می‌بیند، نه نتیجه و محصول آن را. مقتضای اینکه انسان در قیامت با خود عمل مواجه شود، این است که عمل هرگز از فاعلش جدا نشود[۲۱].
  • و می‌فرماید: ﴿وَوُضِعَ الْكِتَابُ فَتَرَى الْمُجْرِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا فِيهِ وَيَقُولُونَ يَا وَيْلَتَنَا مَالِ هَذَا الْكِتَابِ لَا يُغَادِرُ صَغِيرَةً وَلَا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا[۲۲].....
  • آیه کریمه دلالت می‌کند که خود عمل در نزد ایشان حاضر می‌شود، ولی با صورتی که مناسب آن جایگاه است، نه با صورت کتبی و امثال آن[۲۳].
  • و می‌فرماید: ﴿يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَهَا وَبَيْنَهُ أَمَدًا بَعِيدًا[۲۴].
  • در این آیه کریمه به جای "حاضر" از واژه "محضر" به معنی "احضار شده استفاده شده تا نشان دهد اعمال هرچند از نظر غایب‌اند، وجود دارند؛ چون احضار به غیر موجود تعلق نمی‌گیرد[۲۵].
  • می‌فرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَلْتَنْظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ لِغَدٍ[۲۶].
  • از این آیه کریمه نیز استفاده می‌شود که اعمال انسان عینا به روز قیامت منتقل می‌شود و آنچه در آنجا با انسان روبه رو می‌شود، خود عمل است نه نتیجه و معلول آن.
  • و می‌فرماید: ﴿إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَى ظُلْمًا إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَارًا[۲۷].
  • بعضی از مفسران پنداشته‌اند این آیه کریمه و امثال آن به زبان مجاز سخن می‌گویند و منظور از خوردن آتش این است که در قیامت به عذاب جهنم گرفتار می‌شوند[۲۸]؛ ولی حقیقت این است که این ناظر به زمان حال است، منظور این آیه کریمه این است که اکنون آتش می‌خورند[۲۹]، ولی این صورت در روز قیامت قابل دیدن می‌شود چنان که از امام باقر(ع) روایت شده[۳۰]، برخی از مفسران نیز گفته‌اند[۳۱]: کسی که مال یتیم را میخورد روز قیامت از دهان، گوش‌ها، بینی و چشمانش آتش زبانه می‌کشد، به طوری که هرکس او را ببیند می‌داند که مال یتیم خورده است.
  • روایاتی که از رسول خدا(ص) را به دست ما رسیده، دلالت می‌کنند که عمل انسان از بین نمی‌رود و تا روز قیامت پیوسته همراه انسان است. طبق روایتی این مطلب را به یکی از اصحاب خویش به نام قیس[۳۲] به این صورت می‌فرماید: ای قیس هر عزتی در پی دارد و زندگی را مرگی به دنبال است، پس از دنیا آخرت است، هر چیزی را حساب‌رسی هست و مراقبی دارد. هر کار نیکی پاداشی دارد و هر کار بدی مجازاتی، مهلت‌ها نوشته شده، و آن‌گاه که تو را مرده در خاک می‌گذارند، موجود زنده‌ای را نیز با تو دفن می‌کنند. همراه تو اگر بزرگوار باشد تو را احترام می‌کند و اگر فرومایه باشد، رهایت می‌کند. روز قیامت او با تو محشور می‌شود و تو با او برانگیخته می‌شوی و از تو جزء درباره او چیزی نمی‌پرسند. پس تلاش کن که او را شایسته برگزینی که در این صورت به او انس می‌گیری و اگر ناشایست باشد از کسی جز او مهراس. او همان کارهای توست[۳۳].
  • آن حضرت در روایتی می‌فرماید: "کسی که با ظرف طلا و نقره می‌نوشد، آتش به درون خویش می‌ریزد"[۳۴].
  • و فرمود: "ستم، تاریکی روز قیامت است" [۳۵].
  • و فرمود: "بهشت دشت خالی است و بذر آن گفتن سبحان ربی العظیم و بحمده است"[۳۶].
  • سید نعمت‌الله جزایری نوشته است: این حدیث دلالت می‌کند که این کلام خودش بذر است[۳۷].
  • بنا به نقل علامه مجلسی، شیخ بهایی این حدیث را دلیل تجسم اعمال در روز قیامت دانسته و پس از نقل آن از کسانی که خود آنها را اصحاب قلوب نامیده، آورده است: مار و عقرب و آتش که در قبر و قیامت ظهور می‌کند، همان اعمال زشت، اخلاق ناپسند و عقاید باطل و نعمت‌های بهشتی اخلاق پسندیده، کارهای شایسته و عقاید حق است که در این عالم به لباس عمل و اخلاق و عقیده پوشیده و به این اسم شهرت یافته است؛ چون یک حقیقت در عوالم مختلف صورت‌های گونه‌گون می‌گیرد؛ به همین دلیل آیه کریمه ﴿وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكَافِرِينَ[۳۸]» به این معنی نیست که در آینده جهنم بر آنها احاطه پیدا می‌کند، بلکه به این معنی است که در حال حاضر آنها در محاصره جهنم قرار دارند؛ چون افعال قبیح و اخلاق ناپسند در همین دنیا بر صاحب خود احاطه دارد و در قیامت به شکل جهنم ظهور می‌کند.
  • سید نعمت الله جزایری، حدیث «اَلدُّنْيَا مَزْرَعَةُ اَلْآخِرَةِ» را به همین معنی تأویل کرده، می‌نویسد:اخلاقی که در دنیا کسب می‌کنیم، ماده بهشت و جهنم است که در قیامت به صورت بهشت و جهنم و نعمت و عذاب اخروی ظاهر می‌شود[۳۹].
  • سید علی خان در شرح صحیفه مبارکه سجادیه در ذیل این حدیث نوشته است: طبق نظر اهل عرفان، نفس انسان مزرعه، معارف الاهی، بذر و طاعات و عبادات، حفظ و اصلاح مزرعه به شمار می‌رود[۴۰].
  • این آیات و روایات دلالت دارند که موجودات اخروی همان تصورهای باطنی و نیات قلبی است که در اینجا فقط وجود ادراکی دارند؛ ولی هنگامی که انسان از این دنیا سفر کند و به سرای باقی برود و پرده از بینایی او بردارند و نگاهی به خود بیندازد، ادراکش به فعل و عملش به وجود خارجی تبدیل می‌شود و سر ضمیرش آشکار؛ آنگاه آثار افکار، اعمال و نتیجه‌های عقاید و افعال خود را مشاهده می‌کند و پاداش حسنات و سیئات خود را می‌گیرد[۴۱][۴۲].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. «آنگاه پروردگارشان به آنان پاسخ داد که: من پاداش انجام دهنده هیچ کاری را از شما چه مرد و چه زن- که همانند یکدیگرید- تباه نمی‌گردانم بنابراین بی‌گمان از گناه آنان که مهاجرت کردند و از دیار خود رانده شدند و در راه من آزار دیدند و کارزار کردند یا کشته شدند» سوره آل عمران، آیه ۱۹۵.
  2. «یا او را از آنچه در صحیفه‌های موسی است آگاه نکرده‌اند؟ * و (از صحیفه‌های) ابراهیم که (عهد پیامبری را) بی‌کم و کاست به جای آورد؟) * که هیچ باربرداری بار گناه دیگری را برنمی‌دارد * و اینکه آدمی را چیزی جز آنچه (برای آن) کوشیده است نخواهد بود * و اینکه (بهره) کوشش وی زودا که دیده شود» سوره نجم، آیه ۳۶-۴۰.
  3. «سپس به ستمکاران می‌گویند: عذاب جاودانه را بچشید! آیا جز برای کاری که انجام می‌دادید کیفر می‌بینید؟» سوره یونس، آیه ۵۲.
  4. «اگر نیکی ورزید به خویش نیکی ورزیده‌اید و اگر بدی کنید به خویش کرده‌اید و چون وعده فرجامین فرا رسد (بندگانی دیگر را می‌فرستیم) تا چهره‌هایتان را اندوهبار گردانند و در آن مسجد وارد گردند چنان که بار نخست وارد آن شده بودند و تا بر هر چه دست یابند از میان» سوره اسراء، آیه ۷.
  5. «بگو: آیا جز خداوند پروردگاری بجویم حال آنکه او پروردگار هر چیز است و هیچ کس کاری (زشت) جز به زیان خویش نمی‌کند و هیچ باربرداری بار (گناه) دیگری را بر نمی‌دارد سپس بازگشتتان به سوی پروردگارتان است آنگاه شما را به آنچه در آن اختلاف می‌ورزیدید آگاه می‌گردا» سوره انعام، آیه ۱۶۴.
  6. «پس هر کس همسنگ ذره‌ای نیکی ورزد، آن را خواهد دید * و هر کس همسنگ ذره‌ای بدی کند، آن را خواهد دید» سوره زلزال، آیه ۷-۸.
  7. «پسرکم! بی‌گمان اگر (کرداری) همسنگ دانه خردلی باشد در دل تخته سنگی یا در آسمان‌ها یا در زمین، خداوند آن را می‌آورد که خداوند نازک‌بین دانایی‌ست» سوره لقمان، آیه ۱۶.
  8. ر.ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۲۱۷.
  9. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱،ص۹۷-۹۹ .
  10. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱،ص۹۹ .
  11. «نه چنین است؛ بلکه آنچه می‌کرده‌اند بر دل‌هاشان زنگار بسته است» سوره مطففین، آیه ۱۴.
  12. میرزا حسین بن محمد تقی نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۳۳۳.
  13. «حُبُّ اَلْجَاهِ وَ اَلْمَالِ يُنْبِتَانِ اَلنِّفَاقَ فِي اَلْقَلْبِ»؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۷۲، ص۲۰۵.
  14. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱،ص۹۹-۱۰۰ .
  15. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱،ص۱۰۰ .
  16. «ای مؤمنان! از بسیاری از گمان‌ها دوری کنید که برخی از گمان‌ها گناه است و (در کار مردم) کاوش نکنید و از یکدیگر غیبت نکنید؛ آیا هیچ یک از شما دوست می‌دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ پس آن را ناپسند می‌دارید» سوره حجرات، آیه ۱۲.
  17. «به راستی تو از این غافل بودی پس ما پرده را از (پیش چشم) تو کنار زدیم و امروز چشمت تیزنگر است» سوره ق، آیه ۲۲.
  18. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۳۷۶.
  19. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۷، ص۳۱۹.
  20. «و از روزی پروا کنید که در آن به سوی خداوند بازگردانده می‌شوید آنگاه به هر کس پاداش آنچه انجام داده است تمام خواهند داد و به آنان ستم نخواهد رفت» سوره بقره، آیه ۲۸۱.
  21. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۵۶.
  22. «و کارنامه (ی هر کس، پیش رویش) نهاده می‌شود و گناهکاران را از آنچه در آن است هراسان می‌یابی و می‌گویند: وای بر ما! این چه کارنامه‌ای است که هیچ (کار) خرد و بزرگی را ناشمرده وا نمی‌نهد و آنچه کرده‌اند پیش چشم می‌یابند و پروردگارت به هیچ کس ستم نمی‌ورزد» سوره کهف، آیه ۴۹.
  23. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۲، ص۳۲۵.
  24. «روزی که هر کس هر کار نیکی انجام داده است پیش رو می‌یابد و هر کار زشتی کرده است آرزو دارد کاش میان او و آن (کار زشت) فاصله‌ای دور می‌بود و خداوند شما را از خویش پروا می‌دهد و خداوند به بندگان مهربان است» سوره آل عمران، آیه ۳۰.
  25. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۱۵۶.
  26. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و هر کس باید بنگرد برای (روزی چون) فردا چه پیش فرستاده است و از خداوند پروا کنید که خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است» سوره حشر، آیه ۱۸.
  27. «آنان که دارایی‌های یتیمان را به ستم می‌خورند جز این نیست که در شکم خود آتش می‌انبارند و زودا که در آتشی برافروخته درآیند» سوره نساء، آیه ۱۰.
  28. محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۲، ص۸۸ و ج۳، ص۱۲۵.
  29. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۲۰۴.
  30. محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۱۳۱.
  31. محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۳، ص۱۲۶ این قول را از سدی نقل کرده است.
  32. منظور قیس بن عاصم بن سنان است که در سال نهم هجری ایمان آورده و به حلم و بردباری شهرت داشته است. می‌گویند در زمان جاهلیت، شراب را بر خویش حرامم کرده بود. در سال نهم هجری با وفد بنی‌تمیم به محضر رسول خدا(ص) شرفیاب شد و عرض کرد: یا رسول الله به ما پندی بده که از آن بهره‌مند شویم. آن‌گاه حضرت این سخن شیوا را فرمود. شرح او را ابن‌حجر در تقریب، ص۴۲۶ و ابن عبدالبر در استیعاب، ج۳، ص۲۲۴ آورده است.
  33. علی بن حسین صدوق، معانی الاخبار، ص۲۳۳؛ علی بن حسین صدوق، امالی، ص۵۱؛ علی بن حسین صدوق، خصال، ص۱۱۴.
  34. «اَلَّذِي يَشْرَبُ فِي آنِيَةِ اَلذَّهَبِ وَ اَلْفِضَّةِ إِنَّمَا يُجَرْجِرُ فِي جَوْفِهِ نَارُ جَهَنَّمَ»؛ ابن ابی‌جمهور، عوالی اللثالی، ج۲، ص۲۱۰؛ مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، ج۶، ص۱۳۵.
  35. «اَلظُّلْمُ ظُلُمَاتٌ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ»؛ ابن ابی‌جمهور، عوالی اللثالی، ج۱، ص۱۴۹؛ احمد بن حنبل، مسند، ج۲، ص۱۰۶.
  36. «اَلْجَنَّةُ قِيعَانٌ وَ غِرَاسُهَا سُبْحَانَ رَبِّيَ اَلْعَظِيمِ وَ بِحَمْدِهِ»؛ ابن ابی‌جمهور، عوالی اللثالی، ج۴، ص۸؛ سیوطی، الدر المنثور، ج۴، ص۱۵۳.
  37. سید نعمت‌الله جزایری، نورالبراهین، ج۱، ص۳۱۳.
  38. سوره توبه، آیه ۴۹.
  39. سید نعمت الله جزایری، نورالبراهین، ج۱، ص۳۱۳.
  40. سید علی‌خان حسینی مدنی شیرازی، ریاض السالکین، ص۳۳.
  41. محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۱۴۲.
  42. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱،ص۱۰۱-۱۰۵ .