سیره امام علی

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۲:۰۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

این مدخل از زیرشاخه‌های بحث امام علی است. "امام علی" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل امام علی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

سیرۀ امام علی(ع)، به مجموعۀ رفتارها و سلوک فردی و اجتماعی آن حضرت در مسائل شخصی، عبادی، حکومتی، معاشرتی، تربیتی، جهادی و... گفته می‌شود. سیره امام علی (ع) در واقع تجسم نظام فکری اوست. آنچه در کلام آن حضرت مورد تأکید است در سیره و رفتار ایشان نیز نمودی آشکار دارد[۱].

ابعاد سیره علوی

سیره فردی امام علی

سیره اخلاقی امام علی

سیره عبادی امام علی

سیره خانوادگی امام علی

سیره تربیتی امام علی

سیره اجتماعی امام ح علی

رفتارها و عملکرد اجتماعی (سبک زندگی اجتماعی)

وحدت‌طلبی

  • آنچه در حیات امام علی (ع) به‌ویژه پس از مرگ پیامبر (ص) بارز است تلاش ایشان برای حفظ وحدت جامعه اسلامی است. پس از رحلت پیامبر (ص) در حالی که خلافت حق مسلم علی (ع) بود این جوان ۳۳ ساله آن‌چنان آینده‌نگر و خالص و بر نفس خويش مسلط و نسبت به اسلام دلسوز بود که حفظ وحدت مسلمانان را بر خلافت ترجیح داد. ایشان شرایط آن زمان را چنین توصیف می‌کند: در اندیشه فرو رفتم که میان دو راه کدام را برگزینم؟ آیا با کوته‌دستی قیام کنم یا بر تاریکی‌ای کور صبر کنم؟ تاریکی‌ای که بزرگ‌سال در آن فرتوت و تازه‌سال، پیر می‌گردد و مؤمن در تلاشی سخت تا آخرین نفس قرار می‌گیرد. دیدم صبر بر همین حالت طاقت‌فرسا، عاقلانه‌تر است.[۸] ... صبر از تفرق کلمۀ مسلمانان و ریختن خونشان بهتر است. مردم تازه‌مسلمان‌اند و دین مانند مشکی است که تکان داده می‌شود. کوچک‌ترین سستی آن را تباه می‌کند و کوچک‌ترین فشاری آن را وارونه می‌کند.
  • حفظ وحدت در جامعه نوپای مسلمانان از مهم‌ترین هدف‌های آن حضرت بود؛ از این‌رو هنگامی که ابوسفیان می‌خواست به بهانه حمایت از علی (ع) فتنه‌ای به پا کند امام علی (ع) فرمود: امواج دریای فتنه را با کشتی‌های نجات بشکافید و از راه خلاف و تفرقه دوری گزینید.[۹] همچنین در شورای شش نفره که برای تعیین جانشین عمر تشکیل شده بود، پس از انتخاب شدن عثمان فرمود: شما خود می‌دانید من از همه برای خلافت شایسته‌ترم اما به خدا سوگند، مادامی که کار مسلمانان مرتب باشد و تنها بر شخص من جور و جفا کنند، مخالفتی نمی‌کنم.[۱۰]
  • امیرمؤمنان (ع) در پاسخ به حضرت فاطمه (س) که او را دعوت به اعتراض و قیام کرد، به صدای مؤذن اشاره کرد که بانگ می‌زد: اشهد انّ محمداً رسول الله و فرمود: سکوت من تنها برای باقی ماندن این فریاد است. ایشان می‌دانست هر گونه قیام سبب پاشیده شدن اتحاد مسلمانان و نتیجۀ آن از بین رفتن ثمره تلاش بیست‌وسه ساله پیامبر (ص) خواهد بود. علی (ع) که هرگز پشت به دشمن نکرده و پشت دلاوران از بیم او می‌لرزید برای حفظ یکپارچگی و وحدت جامعۀ نوپای اسلام حتی در برابر اهانت به همسرش نیز واکنش تند نشان نداده و سکوت کرد.[۱۱]
  • ایشان در تمام مدت ۲۵ سال پس از رحلت پیامبر (ص) صلح‌جو و وحدت‌طلب بود و در حوادثی چون صبر در مقابل ظلم به همسرش، میانجی‌گری میان شورشیان و عثمان، پذیرش حکمیت، انتقاد از خلفا و راهنمایی آنان؛ حفظ وحدت و یکپارچگی جامعۀ اسلامی هدف اصلی او بود.[۱۲]


سیره علمی امام علی

مکتب علمی (اصول برگرفته از آموزه‌های امام علی در عرصه‌های علمی)

  1. مکتب فلسفی امام علی(ع):
    1. بحث‌های عقلی عمیق مانند ذات و صفات باری و حدوث و قدم، وحدت و کثرت و... برای اولین بار توسط حضرت مطرح شد[۱۳].
    2. اتصال به سرچشمه وحی سبب شده کلام علی(ع) آموزه‌های بی‌نظیری را به جهان فکر و اندیشه عرضه کند که بی‌سابقه و ابتکاری است؛ مانند عددی نبودن وحدت خداوند[۱۴]، برهان تلازم وحدت وجود و وجود واجب[۱۵]، برهان توحید از راه نبوت[۱۶].
    3. تعیین گستره عقل: بر خلاف کسانی که معتقد به ناتوانی و تعطیل عقل بشری هستند، در کلام امام علی(ع) قدرت سیر عقلانی بشر محدود است، چنانچه فرموده است: عقل در عین ناتوانی از وصول به کنه معرفت باری تعالی، یک حد واجب معرفت دارد که در آن مقدار نه تنها ممنوعیت نیست بلکه وجوب و لزوم تحقیق در کار است[۱۷].[۱۸]
    4. بیان مباحث عقلی برای تودۀ مردم: با آنکه مباحث عقلی دشوار و پیچیده است، حضرت این مطالب عمیق را به زبان ساده و قابل فهم برای عموم مردم بیان می‌کردند و در این راه از تشبیه امور معقول به محسوس کمک می‌گرفتند[۱۹].
  2. مکتب حقوقی امام علی(ع):
    1. در نظام حقوقی علی(ع) حق و تکلیف رابطه متقابل دارند. چنانچه فرموده است: «حق به نفع هیچ‌کس جریان نمی‌یابد، مگر اینکه ضد او هم جریان یابد. کسی بالاتر یا پایین‌تر از همکاری اجتماعی نیست که به نوعی تعاون عمومی منجر می‌شود. از این رو افراد در برابر اجتماع هم حق دارند و هم تکلیف»[۲۰].[۲۱]
    2. حق خداوند: تنها کسی که بر دیگران حق دارد ولی دیگران بر او حق ندارند، خداوند است. حق خداوند به معنای انتفاع بردن او نیست، بلکه به معنای تکلیف و مسؤولیت دیگران درمقابل اوست، چون بنده در مقابل خدا چیزی از خودش ندارد[۲۲].
    3. بزرگ‌ترین حقوق متقابل، حق حکومت بر مردم و حق مردم بر حکومت است. صلاح و شایستگی مردم در گرو حکومت صالح است و حکومت صالح با ملت استوار و با استقامت محقق می‌شود. وفادای مردم به حکومت و ادای حق مردم از طرف حکومت، موجب حکومت حق در جامعه است[۲۳]. ایشان درباره حق مردم برحاکمان ‌می‌فرماید: «حکومت امانتی است در دست حاکم و حاکم امانتدار مردم و نگهبان و حافظ حقوق ایشان است»[۲۴] و درمورد حقوق حاکم بر مردم می‌فرماید: «حق امام بر مردم این است که فرمان او را بشنوند و اطاعتش را بپذیرند و دعوتش را اجابت کنند»[۲۵].[۲۶]
    4. حق حیوانات و محیط زیست: انسان از هرچه بهره‌مند است نسبت به آن تکلیف دارد. می‌فرماید: «خداوند را در نظر بگیرید، هم در مورد بندگانش و هم نسبت به سرزمین‌ها و چهارپایان»[۲۷].[۲۸]

سیره تبلیغی امام علی

سیره سیاسی امام علی

مکتب سیاسی (اصول برگرفته از آموزه‌های امام علی در عرصه‌های سیاسی)

  1. مکتب سیاسی امام علی(ع):
    1. سیاست از نظر امیرالمؤمنین(ع): تصور غالب از مفهوم سیاست، نیرنگ و فریب و استفاده از هر ابزار ممکن برای رسیدن به هدف است. ولی در نظر امیرالمؤمنین سیاست مبتنی بر اصول اخلاقی است هرچند به قیمت از بین رفتن خلافت و حکومت باشد[۲۹].
    2. ضرورت حکومت: امام علی(ع) بر لزوم یک حکومت مقتدر تصریح کرده و لاحکم الّا لِلَّه یعنی وضع قانون با خدا است و نه اجرای قانون. در پرتو حکومت، مؤمن برای خدا کار می‌کند و کافر بهره دنیای خود را می‌برد و کارها به پایان خود می‌رسد[۳۰]. حضرت، حکومت را به عنوان یک مقام دنیوی سخت تحقیر می‌کند، ولی در مسیر اصلی‌اش آن را وسیله‌ای برای اجرای عدالت و احقاق حق و خدمت به مردم، فوق‌العاده مقدس می‌داند[۳۱].
    3. عدالت اجتماعی: عدالت به وسیله اسلام حیات را از سرگرفت و ارزش فوق‌العاده یافت. از نظر امام‌علی(ع) اصلی که می‌تواند تعادل اجتماع را حفظ کند و همه را راضی نگه دارد، به پیکر اجتماع سلامت و به روح اجتماع آرامش بدهد، عدالت است[۳۲].
    4. شرایط مدیر و رهبر: برخی از ویژگی‌های مطلوب رهبر جامعه اسلامی عبارتند از: گذشت و مهربانی[۳۳]؛ عدم سازش‌کاری؛ ناهمرنگی با انحرافات[۳۴]؛ عدم طمع ورزی[۳۵] و آشنایی با درد مردم و زندگی در سطح پایین‌ترین افراد جامعه[۳۶].

رفتارها و عملکرد سیاسی (سبک زندگی سیاسی)

  1. وحدت‌طلبی: امام علی(ع) پس از رحلت پیامبر حفظ وحدت جامعه اسلامی را بر خلافت ترجیح داد. از این‌رو هنگامی که ابوسفیان می‌خواست به بهانه حمایت از علی(ع) فتنه‌ای به پاکند، فرمود: «امواج دریای فتنه را با کشتی‌های نجات بشکافید و از راه خلاف و تفرقه دوری گزینید»[۳۷]. در پاسخ به حضرت فاطمه(س) که او را دعوت به اعتراض و قیام کرد، به صدای مؤذن اشاره کرد و فرمود: «سکوت من تنها برای باقی ماندن این فریاد است». اوکه هرگز پشت به دشمن نکرده و پشت دلاوران از بیم او می‌لرزید، برای حفظ یکپارچگی جامعۀ نوپای اسلام حتی در برابر اهانت به همسرش نیز سکوت کرد[۳۸].
  2. عدالت‌محوری: سیره امام علی(ع) بر اصول مکتب سیاسی او مبتنی است. او نه تنها عادل بلکه عدالت‌خواه بود و عدالت‌طلبی نه تنها مشی حضرت بلکه ایدۀ انکارناپذیر اوست[۳۹]. امام به محض در دست گرفتن زمام امور فرمود: «به خدا قسم، زمین‌هایی را که متعلق به عموم مسلمانان بوده و عثمان به افراد بخشیده، بازپس خواهم گرفت، هر چند آنها را مهر زنانشان قرار داده یا با آنها کنیز خریده باشند. عده‌ای تقاضا کردند در اجرای عدالت، عطف بماسبق نکرده و گذشته را رها کند. ولی او پاسخ داد: حق کهن به هیچ وجه باطل نمی‌شود»[۴۰]. در اجرای عدالت نزدیکان خویش را استثناء نمی‌کرد، هنگامی که مطلع شد دخترش از بیت‌المال مسلمانان، گردنبندی را به عنوان عاریه، البته با قید ضمانت گرفته، فرمود: «اگر با قید ضمانت نگرفته بودی دستت را می‌بریدم و درباره تو حد سارق را اجرا می‌کردم»[۴۱]. اجرای عدالت اجتماعی عامل اصلی قتل ایشان بود. از این‌رو گفته‌اند علی به خاطر شدت عدالتش بود که در محراب به شهادت رسید[۴۲].[۴۳]

عدالت‌محوری

  • سیره امام علی (ع) بر اصول مکتب سیاسی او مبتنی است. عدالت‌محوری علی (ع)، فلسفه اجتماعی او و دیدگاه خاص وی در عدالت اجتماعی در یک راستا هستند. علی (ع) نه تنها عادل بلکه عدالت‌خواه بود. فرق است بین انسان آزاد و آزادی‌خواه، عالم و دانش‌گستر، صالح و اصلاح‌طلب، عادل و عدالت‌خواه. عدالت طلبی نه تنها مشی علی (ع) بلکه ایده انکارناپذیر او است.[۴۴] در دوران خلافت عثمان، بسیاری از خویشاوندان و نزدیکان او به بهانه‌های مختلف از اموال عمومی، بیش از سهم شرعی بهره‌برداری کردند. امام به محض در دست گرفتن زمام امور فرمود: به خدا قسم، زمین‌هایی را که متعلق به عموم مسلمانان بوده و عثمان به افراد بخشیده است، باز پس خواهم گرفت، هر چند آنها را مهر زنانشان قرار داده یا با آنها کنیز خریده باشند.
  • عده‌ای تقاضا کردند در اجرای عدالت، عطف بماسبق نکرده و گذشته را رها کند. ولی علی (ع) پاسخ داد: حق کهن به هیچ وجه باطل نمی‌شود. برخی از دوستان خیراندیش به حضور علی (ع) رسیده و از ایشان خواستند که در شرایطی که دشمنی مانند معاویه، ایالت زرخیزی همچون شام را در اختیار دارد، موقتاً مساوات و عدالت را برای مصلحت مهم‌تر مسکوت بگذارد. اما علی (ع) پاسخ داد: از من می‌خواهید که پیروزی را به قیمت تبعیض و ستمگری به دست آورده و عدالت را فدای سیاست کنم؟ به خدا قسم، تا دنیا دنیا است چنین کاری نخواهم کرد. اگر همه این اموال مال شخصی من و محصول دسترنج من بود، میان مردم تبعیض قائل نمی‌شدم چه رسد به اینکه مال خدا است و من امانتدار خدایم.[۴۵]
  • امام علی (ع) این عدالت را در نزدیکان و خویشان خویش با سخت‌گیری بیشتری اجرا می‌کرد تا بفهماند عدالت درباره هیچ‌کس استثنا بردار نیست. ایشان هنگامی که مطلع شد دخترش از بیت‌المال مسلمانان، گردنبندی را به عنوان عاريه، البته با قید ضمانت گرفته و در روز عید از آن استفاده کرده است او را سخت مورد عتاب قرار داد و با لحنی کاملاً جدی فرمود:
  • اگر به صورت عاريۀ مضمونه یعنی با قید ضمانت نگرفته بودی دستت را می‌بریدم و درباره تو حد سارق را اجرا می‌کردم.[۴۶]
  • همچنین وقتی ابن عباس، پسر عمو و یاور دانایش مرتکب خلافی شد در نامه‌ای به او نوشتند: اگر از خلاف خویش باز نگردی، با شمشیرم تو را ادب خواهم کرد، به همان شمشیری که احدی را با آن نزده‌ام مگر اینکه وارد جهنم شده است. به خدا قسم، اگر حسن و حسین هم مرتکب این جرم می‌شدند، به آنان ارفاق نمی‌کردم.[۴۷]
  • روزی میان زنی از اعراب و زنی ایرانی اختلاف افتاد. هر دو برای حل مشکل به حضور علی (ع) شرفیاب شدند. علی (ع) میان آن دو هیچ‌گونه تفاوتی قائل نشد و این امر سبب اعتراض زن عرب شد. علی (ع) دو مشت خاک از زمین برداشته و پس از نظاره در آنها فرمودند: من هرچه تأمل می‌کنم، میان این دو مشت خاک تفاوتی نمی‌بینم. این ماجرا در شرایطی رخ داد که معاویه در نامه‌ای به زیاد بن ابیه والی عراق توصیه کرده بود که هیچ‌گاه ایرانیان را هم‌رتبۀ اعراب نداند. کارهای پست را به آنها واگذار کرده و مرزبانی و قضاوت را از ایشان دریغ کند، ایرانیان حق ارث از عرب نداشته باشند، ولی اعراب از آنها ارث ببرند.[۴۸]
  • سخت‌گیری علی (ع) نسبت به اجرای عدالت اجتماعی عامل اصلی قتل ایشان بود. سایر مسائل همچون تسلیم کردن قاتلان عثمان و كينه از علی (ع) به دلیل کشتن خویشان مخالفان در جنگ‌های صدر اسلام، فقط بهانۀ مخالفان بود. علی (ع) به اینکه عدالت را برای آینده اجرا کرده و به تبعیض‌های گذشته بی‌اعتنا باشد قانع نمی‌شد؛ از این‌رو گفته‌اند علی به خاطر شدت عدالتش بود که در محراب به شهادت رسید.[۴۹][۵۰]

پایبندی به اصول

  • آنچه علی (ع) را از دیگر سیاست‌مداران جهان، به استثنای رسول اکرم (ص) متمایز می‌کند این است که هیچ‌گاه در روش خود از خیانت و نیرنگ استفاده نکرد، هر چند به قیمت از دست رفتن خلافتش باشد.[۵۱] او در سیاست خود اهل مکر نبود. در اوایل خلافت علی (ع) مغيرة بن شعبه که بعداً از اصحاب خاص معاویه شد به علی (ع) پیشنهاد کرد که موقتاً درباره معاویه چیزی نگوید و حتی او را تثبیت کند و پس از آرام شدن اوضاع یک‌مرتبه او را برکنار کند. اما علی (ع) از این کار امتناع کرده و فرمودند: اگر من معاویه را حتی برای مدتی کوتاه تثبیت کنم، به این معنا است که من معاویه را حداقل در این مدت صالح می‌دانم در حالی که من او را صالح نمی‌دانم و به مردم هم دروغ نمی‌گویم.[۵۲]
  • علی (ع) مردی است پایبند عدالت، مخالف تبعیض، رشوه، دروغ و فریب. معاویه است که تنها می‌خواهد به هدف و مقصود خود برسد و برای آن گاهی از عدالت و گاهی از تبعیض و فریب و نیرنگ استفاده می‌کند. لکن هدف مقدس علی (ع) به او اجازه استفاده از وسیلۀ نادرست را نمی‌دهد. در اینجا دو فرمان علی (ع) و معاویه را خطاب به سرداران خود مقایسه می‌کنیم. امام علی (ع) به معقل بن قیس ریاحی که در رأس سه‌هزار نفر به طرف شام در حرکت بود فرمود: از خدا بترس تا دشمن شروع به جنگ نکرده، تو شروع نکن. کاری نکن که آنها را به جنگ تحریک کنی. مبادا كينه و دشمنی آنها، تو را وادار کند پیش از دعوت و اتمام حجت با ایشان قتال را آغاز کنی.[۵۳]
  • ولی معاویه به بسر بن ارطاة دستور می‌دهد: خود را به مدینه برسان و در بین راه مردم را از مقابل خود بران و تا می‌توانی در دل‌ها رعب و وحشت بینداز. هر چه به دستت می‌رسد غارت کن. مگر کسانی که دوستان ما هستند.
  • و به سفيان غامدی دستور می‌دهد: هر کس جز دوستان خودمان را بکش، به هر آبادی رسیدی آنجا را خراب کن، اموال را غارت کن و آتش بزن، چرا که در دل‌ها تأثیر فراوان دارد.[۵۴]
  • جنگ صفین در یکی از کرانه‌های فرات رخ داد. اصحاب معاویه مانع از دسترسی سپاه علی (ع) به آب شدند. علی (ع) معاویه را به مذاکره دعوت کرد ولی او به گمان اینکه پیروزی بزرگی به دست آورده است، نپذیرفت. امام علی (ع) ناچار فرمان حمله داده پیش از غروب، شریعه به دست سپاه علی (ع) افتاد. اصحاب علی (ع) پیشنهاد مقابله به مثل و بستن آب بر سپاهیان معاویه را دادند؛ اما امیرمؤمنان (ع) فرمود: خداوند آب را برای مسلمان و کافر قرار داده است. این کار دور از شهامت و فتوت و مردانگی است.
  • علی (ع) نمی‌خواست پیروزی را به بهای یک عمل ناجوانمردانه به دست آورد.[۵۵]
  • در همین جنگ پیکار تن به تنی میان علی (ع) و عمروعاص درگرفت. عمروعاص که مشاور قدرتمند و حیله‌گر معاویه و طراح بسیاری از فتنه‌ها ضد علی (ع) بود وقتی از پیکار ناتوان شد و هنگام فرار روی زمین افتاد عورت خود را نمایان ساخت. علی (ع) با اینکه می‌دانست کشتن عمروعاص ضربه مهمی به سپاه معاویه وارد می‌کند روی خود را برگرداند و به سمت سپاه خود برگشت. امام علی (ع) هنگام رویارویی با دشمن نیز از مکارم اخلاق دست برنداشته و از هر وسیله‌ای برای هدف سود نمی‌جست.[۵۶]
  • علی (ع) در مسائل اصولی و آنچه مربوط به مقررات الهی و حقوق اجتماعی است بسیار صلابت داشت و انعطاف‌پذیری و مماشات در او راه نداشت، ولی در مسائل شخصی بسیار نرم، انعطاف‌پذیر، شوخ و خنده‌رو بود و تا جایی که به حد باطل نرسد، با مردم مزاح می‌کرد.[۵۷][۵۸]

علی و مخالفان

  • عدالت‌محوری و دین‌مداری امام علی (ع) سبب مخالفت گروه‌هایی با ایشان شد؛ لکن آن حضرت در نحوۀ مقابله با ایشان نه حبّ و بغض شخصی، بلکه مصلحت عموم مسلمانان و نظام اسلامی را در نظر داشت.
  • خوارج مهم‌ترین مخالفان امام علی (ع) بودند. این گروه نخست آرام بوده و تنها به انتقاد و بحث‌های آزاد بسنده می‌کردند. پس از آنکه چنین انتقادهایی را مؤثر ندانسته و به زعم خود از تغییر روش علی (ع) مأیوس شدند، تصمیم به انقلاب گرفته، امنیت راه‌ها را سلب و غارتگری و آشوب پیشه کردند تا با این کارها حکومت را تضعیف نمایند.[۵۹]
  • تا زمانی که خوارج تنها به اظهار عقیده قناعت کرده بودند، علی (ع) متعرض آنها نشد، حتی به تکفیر خود از طرف آنها اهمیت نداد و ایشان را به زندان و شلاق مجازات نکرد. حقوق ایشان را از بیت‌المال قطع نکرده و با نهایت جوانمردی، به آنها آزادی در اظهار عقیده و بحث و گفت‌وگو داد. رفتار علی (ع) با خوارج در بالاترین درجه آزادی و دموکراسی بود. آنها همه جا در اظهار عقیدۀ خود آزاد بودند و حضرت و اصحاب ایشان نیز با عقیدۀ آزاد با آنان روبه‌رو شده و بحث می‌کردند. طرفین استدلال می‌کردند و سؤالات یکدیگر را پاسخ می‌دادند.[۶۰] ایشان در جلسه سخنرانی علی (ع) وارد می‌شدند و قصد برهم زدن جلسه را داشتند؛ اما علی (ع) با سعۀ صدر کامل با ایشان رفتار می‌کرد. روزی امام بر فراز منبر بود فردی سؤال کرد و علی (ع) بی‌درنگ پاسخ گفت. یکی از خوارج فریاد زد: خدا این مرد را بکشد که چقدر دانشمند است. مردم قصد تعرض به او را داشتند، اما علی (ع) فرمود: رهایش کنید. او تنها به من فحش داد.
  • خوارج در نماز به علی (ع) اقتدا نمی‌کردند چون او را کافر می‌دانستند. روزی هنگامی که علی (ع) امام جماعت بود فردی از خوارج به نام ابن الكوّاء وارد شد و آیه‌ای را با صدای بلند خواند تا با کنایه به علی (ع) بفهماند که تو چون کافر شده‌ای تمام اعمال قبل خویش را هدر داده‌ای. علی (ع) به دستور قرآن، هنگام تلاوت او سکوت کرد، اما پس از آنکه ابن الكواء چندین بار آیه را تکرار کرد تا نماز را به هم بزند، علی (ع) با آرامش این آیه را خواند:
  • صبر کن، وعدۀ خدا حق است و فرا می‌رسد. این مردم بی‌ایمان و یقین، تو را تکان ندهند و سبک‌سارت نکنند.[۶۱]
  • حضرت علی (ع) تفاوت میان دشمنان خود را به خوبی می‌دانست. معاویه آگاهانه دنبال باطل بود ولی خوارج انسان‌های حق‌جویی بودند که از روی نادانی و حماقت اشتباه کرده بودند؛ از این‌رو علی (ع) بین این دو دسته از دشمنان خود تفاوت قائل شدند و در بستر شهادت فرمودند: گرچه خوارج اقدام به قتل من کردند، اما بعد از من ایشان را نکشید، چون کشته شدن اینها پس از من به نفع معاویه و به ضرر حقیقت است.[۶۲] گرچه کشته شدن اینها در زمان من به نفع من بود ولی پس از من به نفع معاویه خواهد بود.[۶۳]
  • علی (ع) به خوبی می‌دانست ابن ملجم دشمن خطرناکی برای او است. اما در برابر توصیه دیگران برای از بین بردن او قصاص قبل از جنایت نکرد و فرمود: من خواهان زندگی او هستم در حالی که او خواهان مرگ من است، من می‌خواهم او زنده بماند و سعادت او را دوست دارم، اما او می‌خواهد مرا بکشد.[۶۴]
  • پس از آنکه خوارج فعالیت خود را از بحث‌های فکری به مخالفت عملی و آشوبگری توسعه دادند، علی (ع) با شجاعت ایشان را سرکوب کردند و در توضیح این کار فرمودند: اینها مثل سگ هاری شده‌اند که به هر کس می‌رسند او را هم هار می‌کنند. همان‌گونه که هر کس به خود حق می‌دهد سگ هار را از بین ببرد تا دیگران را هار نکند، من نیز چاره‌ای جز از بین بردن اینها نداشتم وگرنه طولی نمی‌کشید که بیماری هاری خود را به جامعه اسلامی سرایت داده و جامعه را در جمود و تحجر و حماقت و نادانی فرو می‌بردند. من خطر این گروه را برای اسلام پیش‌بینی کرده بودم.[۶۵][۶۶]

امام علی و مردم

  • امیرمؤمنان (ع) گذشته از آنکه زمامداران حکومت را به مهربانی با مردم دعوت و حقوق مردم را گوشزد می‌کردند، در سیره مدیریتی خود نیز الگویی از یک رهبر مردمی برای آیندگان به جا گذاشتند. امام علی (ع) با وجود بی‌نیازی از مشورت دیگران، با اطرافیان خود مشورت می‌کردند.
  • هدف ایشان ترویج فرهنگ مشورت میان زمامداران بود تا حاکمان گمان نکنند تنها وظیفۀ آنها دستور دادن و تنها وظیفۀ مردم اطاعت کردن است. ضمن اینکه نتیجۀ مشورت حاکم با مردم شخصیت دادن به همراهان و پیروان است. پیروان رهبری که مشورت نمی‌کند خود را ابزاری بی‌روح و جان می‌پندارند.[۶۷]
  • حضرت علی (ع) هیچ‌گاه خود را برتر از مردم و جدا از آنها نمی‌دید. در میان ایشان و مانند آنها زندگی می‌کرد و از قوانین به نفع خود استفاده نمی‌کرد. روزی در زمان خلافتش در کوفه، زره آن بزرگوار گم شد. پس از چندی آن را نزد فردی مسیحی یافت و او را همراه خود برای اقامۀ دعوی به دادگاه برد. مسیحی گفت: زره از آن من است و ممکن است خلیفه اشتباه کرده باشد. قاضی رو به علی (ع) کرد و گفت: تو مدعی هستی و این شخص منکر است. پس تو باید شاهد بیاوری. علی (ع) خندید و گفت: حق با قاضی است ولی من شاهدی ندارم. قاضی هم به نفع فرد مسیحی حکم کرد. مسیحی منقلب شد و گفت: این طرز حکومت و نوع رفتار بشر عادی نیست. این شیوه حکومت انبيا است و اقرار کرد زره برای علی (ع) بوده و از آن پس از یاران فداکار علی (ع) شد.[۶۸]
  • امام علی (ع) با تشریفات مخالف بود. در مسیر عزیمت به کوفه وارد شهر انبار شد که اهالی آن ایرانی بودند. ایشان خرسند از ورود خلیفه به استقبال او آمده و پس از حرکت مرکب علی (ع) در مقابل او شروع به دویدن کردند. علی (ع) از آنها درباره این کار سؤال کرد و ایشان پاسخ دادند: این نوعی احترام از سوی ما به حاکمان و افراد مورد احترام است. امام (ع) فرمود: چنین رفتاری شما را در دنیا به رنج می‌اندازد و در آخرت به شقاوت می‌کشاند. از کارهایی که شما را پست و خوار می‌کند پرهیز کنید. این کارها سودی به حال آن افراد ندارد.[۶۹]
  • امام علی (ع) به کمترین استفاده از عنوان خلافت راضی نبود. نیازهای خود را از کسی می‌خرید که او را نشناسد تا به احترام مقام خلافت به او ارزان‌تر نفروشد.
  • در روزهای گرم بیرون دارالاماره و در سایه مینشست تا مبادا مراجعه‌کننده‌ای بیاید و به او دسترسی پیدا نکند. در نامه‌ای به والی حجاز و مالک اشتر والی مصر توصیه کرد: ساعاتی را برای رسیدگی شخصی به کارهای مردم قرار داده و کسی را بین خود و مردم واسطه قرار ندهند.[۷۰][۷۱]

سیره اقتصادی امام علی

سیره فرهنگی امام علی

سیره مدیریتی امام علی

سیره نظامی امام علی

سیره قضایی امام علی

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۲۵؛ محمدی، عبدالله، امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت صفحه ۳۵ تا۶۳.
  2. ر.ک: مطهری مرتضی، سیری در سیره نبوی، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۱۷۹.
  3. ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج ۱۸ ص ۲۱۵.
  4. «وقد لقيه عند مسيره إلى الشام دهاقين الأنبار فترجلو له واشتدوا بين يديه): ما هذا الذي صنعتموه؟ فقالوا: خلق منا نعظم به أمراءنا. فقال: والله ما ينتفع بهذا أمراؤكم. وإنكم لتشقون به على أنفسكم في دنياكم وتشقون به في آخرتكم، وما أخسر المشقة وراءها العقاب، وأربح الدعة معها الأمان من النار»؛ نهج البلاغه، حکمت: ٣٧
  5. ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج ۱۸ ص ۲۰۷.
  6. «وَاجْعَلْ لِذَوِي الْحَاجَاتِ مِنْکَ قِسْماً تُفَرِّغُ لَهُمْ فِيهِ شَخْصَکَ»؛ نهج البلاغه، نامه ٥٣.
  7. ر.ک: محمدی، عبدالله، امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت صفحه ۶۳ تا۷۵.
  8. نهج البلاغه، خطبه ۳.
  9. همان، خطبه ۵.
  10. همان، خطبه ۷۳.
  11. مطهری مرتضی، سیری در نهج البلاغه، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۴۸۵.
  12. محمدی، عبدالله، امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت، ص ۶۳ تا۷۵.
  13. ر.ک: مطهری، مرتضی، کلام، مجموعه آثار، ج ۳، ص ۵۸، ۵۹ و ۸۲-۹۳.
  14. ر.ک: مطهری مرتضی، سیری در سیره نبوی، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۳۸۳، ۳۹۹ و ۴۰۳.
  15. ر.ک: مطهری، مرتضی، فلسفه ابن سینا، مجموعه آثار، ج ۸ ص ۱۱۱.
  16. ر.ک: مطهری، مرتضی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، مجموعه آثار، ج ۶، ص ۱۰۲۳.
  17. «لَمْ يُطْلِعِ الْعُقُولَ عَلَى تَحْدِيدِ صِفَتِهِ وَ لَمْ يَحْجُبْهَا عَنْ وَاجِبِ مَعْرِفَتِهِ»؛ نهج البلاغه خطبه ۱ و ۴۵.
  18. ر.ک: مطهری، مرتضی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، مجموعه آثار، ج ۶، ص ۱۰۰۶.
  19. ر.ک: مطهری، مرتضی، کلام، مجموعه آثار، ج ۳، ص ۱۲۷؛ محمدی، عبدالله، امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت صفحه ۳۵ تا۶۳.
  20. «لَا يَجْرِي لِأَحَدٍ إِلَّا جَرَى عَلَيْهِ، وَ لَا يَجْرِي عَلَيْهِ إِلَّا جَرَى لَهُ؛وَ لَوْ كَانَ لِأَحَدٍ أَنْ يَجْرِيَ لَهُ وَ لَا يَجْرِيَ عَلَيْهِ لَكَانَ ذَلِكَ خَالِصاً لِلَّهِ سُبْحَانَهُ دُونَ خَلْقِهِ»؛ نهج البلاغه، خطبه ٢١٦.
  21. ر.ک: مطهری، مرتضی، انسان و نیازهای زمان، مجموعه آثار، ج ۲۱، ص ۲۱۱ و ج ۲۲، ص ۱۳۵ و ۲۱۲؛ حکمت‌ها و اندرزها، مجموعه آثار ج ۲۲، ص ۱۳۴.
  22. ر.ک: مطهری، مرتضی، انسان و نیازهای زمان، مجموعه آثار، ج ۲۱، ص ۲۱۲.
  23. نهج البلاغه، خطبه ۲۰۷؛ مطهری، مرتضی، سیری در نهج البلاغه، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۴۳۳.
  24. «وَ إِنَّ عَمَلَکَ لَیْسَ لَکَ بِطُعْمَةٍ وَ لَکِنَّهُ فِی عُنُقِکَ أَمَانَةٌ»؛ نهج البلاغه، نامه ۵.
  25. «وَ أَنْتَ مُسْتَرْعًى لِمَنْ فَوْقَكَ»؛ ر.ک: نهج البلاغه، نامه ۵؛ مطهری، مرتضی، سیری در نهج البلاغه، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۴۵۱.
  26. ر.ک: مطهری مرتضی، حکمت‌ها و اندرزها، مجموعه آثار، ج ۲۲، ص ۲۳۷.
  27. «اتَّقُوا اللَّهَ فِي عِبَادِهِ وَ بِلَادِهِ فَإِنَّكُمْ مَسْئُولُونَ حَتَّى عَنِ الْبِقَاعِ وَ الْبَهَائِمِ»؛ نهج البلاغه، خطبه ١٦٧.
  28. ر.ک: محمدی، عبدالله، امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت صفحه ۳۵ تا۶۳.
  29. ر.ک: مطهری مرتضی، سیری در سیره نبوی، مجموعه آثار، ج ۱۶، صص ۷۹-۶۹-۵۴.
  30. «يَعْمَلُ فِي إِمْرَتِهِ الْمُؤْمِنُ وَ يَسْتَمْتِعُ فِيهَا الْكَافِرُ وَ يُبَلِّغُ اللَّهُ فِيهَا الْأَجَلَ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۴۰.
  31. نهج البلاغه، خطبه ۳۲؛ مطهری، مرتضی، سیری در نهج البلاغه، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۴۳۰.
  32. ر.ک: مطهری، مرتضی، سیری در نهج البلاغه، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۴۳۴.
  33. «وَ أَشْعِرْ قَلْبَكَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِيَّةِ وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِمْ»؛ نهج البلاغه، نامه ۵۳؛ مطهری مرتضی، جاذبه و دافعه علی، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۲۶۱.
  34. نهج البلاغه، حکمت ۱۷۱.
  35. ر.ک: مطهری، مرتضی، حج، مجموعه آثار، ج ۲۵، ص ۹۵.
  36. ر.ک: مطهری مرتضی، انسان کامل، مجموعه آثار، ج ۲۳، ص ۱۴۱.
  37. «أَیُّهَا النَّاسُ شُقُّوا أَمْوَاجَ الْفِتَنِ بِسُفُنِ النَّجَاةِ وَ عَرِّجُوا عَنْ طَرِیقِ الْمُنَافَرَة»؛ نهج البلاغه، خطبه ۵.
  38. ر.ک: مطهری، مرتضی، سیری در نهج البلاغه، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۴۸۵.
  39. ر.ک: مطهری، مرتضی، بیست گفتار، ص ۱۱.
  40. «الا و ان کلّ قطعیه اقطعها عثمان و کل مال اعطاه من مال اللّه، فهو مردود فی بیت المال، فان الحق القدیم لا یبطله شی ء َ اللَّهِ و لَوْ وَجَدْتُهُ قَدْ تُزُوِّجَ بِهِ النِّسَاءُ وَ مُلِكَ بِهِ الْإِمَاءُ لَرَدَدْتُهُ. فَإنَّ فِي الْعَدْلِ سَعَةً، وَ مَنْ ضَاقَ عَلَيْهِ الْعَدْلُ فَالْجَوْرُ عَلَيْهِ أَضْيَقُ»؛ نهج البلاغه، خطبه ١٥؛ مطهری، مرتضی، سیری در نهج البلاغه، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۴۳۷.
  41. محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۹.
  42. ر.ک: مطهری، مرتضی، بیست گفتار، ص ۲۷.
  43. ر.ک: محمدی، عبدالله، امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت صفحه ۶۳ تا۷۵.
  44. بیست گفتار، ص ۱۱.
  45. نهج البلاغه، خطبه ۶؛ مطهری مرتضی، سیری در نهج البلاغه، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۴۳۷.
  46. محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۹.
  47. نهج البلاغه، نامه ۴؛ مطهری مرتضی، عدل الهی، مجموعه آثار، ج ۱، ص ۲۴۵.
  48. مطهری مرتضی، خدمات متقابل اسلام و ایران، مجموعه آثار، ج ۱۴، ص ۱۲۸.
  49. بیست گفتار، ص ۲۷.
  50. محمدی، عبدالله، امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت، ص ۶۳ تا۷۵.
  51. مطهری مرتضی، سیری در سیره نبوی، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۷۹.
  52. مطهری مرتضی، سیری در سیره نبوی، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۱۰۵.
  53. نهج البلاغه، نامه ۱۲.
  54. مطهری مرتضی، اسلام و نیازهای زمان، مجموعه آثار، ج ۲۲، ص ۲۶۵.
  55. مطهری مرتضی، سیری در سیره نبوی، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۱۱۱.
  56. مطهری مرتضی، سیری در سیره نبوی، مجموعه آثار، ج ۱۶ ص ۱۱۲.
  57. همان، ص ۱۷۶.
  58. محمدی، عبدالله، امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت، ص ۶۳ تا۷۵.
  59. همان، ص ۳۱۴.
  60. همان، ج ۱۸، ص ۴۵۳؛ ج ۱۶، ص ۳۱۱.
  61. روم، آیه ۶۰؛ مطهری مرتضی، سیری در نهج البلاغه، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۳۱۱.
  62. مطهری مرتضی، سیری در نهج البلاغه، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۶۱۳.
  63. یادداشت‌ها، ج ۳، ص ۳۶۹.
  64. مطهری مرتضی، خدمات متقابل اسلام و ایران، مجموعه آثار، ج ۱۴، ص ۲۲۹.
  65. همان، ج ۱۶، ص ۶۰۷.
  66. محمدی، عبدالله، امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت، ص ۶۳ تا۷۵.
  67. همان، ص ۱۷۹.
  68. همان، ج ۱۸، ص ۲۱۵.
  69. همان، ص ۲۰۷.
  70. بیست گفتار، ص ۲۹.
  71. محمدی، عبدالله، امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت، ص ۶۳ تا۷۵.