اولین مسلمانان
نخستین کسی که به رسول اکرم(ص) ایمان آورد امیرمؤمنان(ع) و خدیجه(س) بودند. علی(ع) فرمود: "هیچ کس پیش از من به پذیرش دعوت حق نشتافت".
مقدمه
در هر انقلابی پیشگامانی هستند که پایههای نهضت بر دوش آنان قرار میگیرد. آنها در واقع، وفادارترین عناصر انقلابیاند؛ زیرا هنگامی که پیشوا و رهبرشان از هر جهت تنهاست، گرد او را میگیرند و با اینکه از جهات مختلف در فشارند و انواع خطرها از هر طرف آنها را احاطه کرده، دست از یاری و فداکاری، برنمیدارند. در آغاز اسلام نیز مانند هر انقلاب دیگری، پیشگامان و مؤمنان نخستین، با مشکلات فراوانی روبهرو بودند. آنها شکنجه و آزار میشدند، ناسزا میشنیدند، متهم میشدند، به زنجیر کشیده میشدند و کشته میشدند؛ اما با ارادهای آهنین و عزمی راسخ و ایمانی استوار، در این راه گام نهادند و به استقبال خطرها رفتند.
نخستین مسلمان
در آغاز بعثت، رسول خدا(ص) سه سال، مردم را مخفیانه به دین اسلام دعوت میکرد. در این مدت فقط چند نفر از خاندان حضرت به دین اسلام گرویده بودند که در صدر آنها امیرمؤمنان(ع) و خدیجه(س) قرار داشتند. محدثان و مورخان وفادار، همگی بر این مطلب تأکید کردهاند که نخستین زن مسلمان، خدیجه(س)، همسر وفادار و فداکار پیامبر(ص) بود.
در بین مردان نیز، همه دانشمندان و مفسران شیعه، به اتفاق گروهی عظیم از دانشمندان اهل سنت، علی(ع) را نخستین کسی میدانند که دعوت پیامبر(ص) را اجابت کرد. شهرت این موضوع در میان دانشمندان، به حدی است که جمعی از آنان، ادعای اجماع و اتفاق بر آن کردهاند؛ از جمله قرطبی در کتاب تفسیرش از حاکم نیشابوری نقل کرده است: "در بین مورخان و سیرهنگاران در اینکه علی بن ابیطالب(ع) نخستین کسی است که اسلام آورده، اختلافی نیست. آنان تنها در بلوغش اختلاف کردهاند"[۱][۲].
ابوجعفر اسکافی معتزلی نیز آورده است: "عموم مردم نقل کردهاند که افتخار اول مسلمانی از آن علی(ع) است"[۳]. اجماعات دیگری را نیز علمای دیگر، نقل کردهاند. آنان بر این امر تأکید میورزند که حضرت علی(ع) نخستین کسی بوده که اسلام آورده است[۴]. روایات نقل شده در همین زمینه از پیامبر اکرم(ص)، حضرت علی(ع) و دیگر صحابه و تابعین نیز خود، شاهدی دیگر بر این مدعاست.
گروهی از دانشمندان اهل سنت، از پیامبر(ص) نقل کردهاند که آن حضرت دست علی(ع) را گرفت و فرمود: "علی(ع) اول کسی است که به من ایمان آورد و اول کسی است که با من بیعت کرد و اوست صدیق اکبر"[۵].
نیز از ایشان روایت شده است: « هَذَا أَوَّلُ مَنْ آمِنْ بِي وَ صدقني وَ صَلَّى مَعِي»[۶] و « أَوَّلُكُمْ وُرُوداً عَلَيَّ الْحَوْضَ أَوَّلُكُمْ إِسْلَاماً عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ»[۷].
علی(ع) نیز فرمود: "هیچ کس پیش از من به پذیرش دعوت حق نشتافت"[۸]. وی در حوادث و وقایع زمان حکومتش، به ویژه در جنگ صفین نیز، بارها در جمع عده بسیاری از صحابه و تابعین، این امر را یادآوری کرد و به این فضیلتش احتجاج کرد و احدی از دشمنانش آن را انکار و در آن تشکیک نکرد و این منصب را به دیگری منتسب نساخت[۹]. صحابه و تابعین نیز بر این امر صحه گذاشتند[۱۰]. بسیاری از آنان در احتجاجات و مکتوباتشان با معاویه، همواره بر این امر تأکید میورزیدند که وی اول کسی است که اجاب و اناب و وافق و أسلم برسول الله(ص)[۱۱].
مسعودی در مروج الذهب نقل میکند: "بسیاری از مردم بر این عقیدهاند که علی بن ابی طالب(ع)، هرگز به خدا شرک نورزید تا از نو اسلام بیاورد؛ بلکه او در همه کارهایش پیرو پیامبر(ص) بود و به او اقتدا میکرد. به همین حال بود تا اینکه بالغ شد و خداوند او را همچون پیامبرش هدایت کرد و از لغزشها مصون نگه داشت"[۱۲].[۱۳]
رد نخستین مسلمان بودن ابوبکر
عدهای از مؤرخان و سیرهنویسان، زید بن حارثه یا ابوبکر را نخستین مسلمان شمردهاند[۱۴]؛ اما این اقوال به دلایلی افزون بر دلایل فوق، مردود است:
- همانگونه که گروهی از اهل سنت، در برخی از روایات خود، بدان اشاره کردهاند، ابوبکر پنجاهمین نفری بود که اسلام آورد[۱۵].
- از اسماء دختر ابوبکر نقل شده است که چون پدرم اسلام آورد، به خانه آمد، همه ما اسلام آوردیم. عایشه نیز اسلام آورد، در حالی که کوچک بود[۱۶]. این روایت، دلیل دیگری بر تأخر اسلام ابوبکر است؛ چرا که زمان تولد عایشه سال پنجم پس از بعثت، معلوم و معروف است.
- به قول دانشمند معروف، ابوجعفر اسکافی معتزلی، اگر ابوبکر در اسلام سبقت داشته است، چرا خودش به این موضوع به منزله یک فضیلت در هیچ موقعیتی از جمله در سقیفه، احتجاج و استدلال نکرده است و هیچیک از صحابه هوادار او نیز چنین ادعایی را مطرح نکردهاند[۱۷].
افزون بر آن، روایات تاریخی دیگری نیز نقل شده است که حاکی از متأخر بودن ایمان او از علی(ع) و خدیجه و... بوده است[۱۸]. گویا این ادعا به دوران پس از خلافت خلفای اربعه میرسد و بعد از شهادت علی(ع) وضع شده است. چه بسا معاویه دستور این کار را داده و در تمام سرزمینهای اسلامی پخش کرده باشد[۱۹].
علامه سید جعفر مرتضی عاملی در کتابش الصحیح من سیرة النبی الأعظم با دلایلی مفصل به این موضوع پرداخته و علی(ع) را اول مسلمان شمرده است[۲۰].[۲۱]
نخستین مسلمانان
پس از امیرالمؤمنین(ع) و خدیجه(س)، جعفر بن ابیطالب اسلام آورد[۲۲]. شیخ صدوق در امالی از رسول خدا(ص) نقل کرده است که جعفر، پیش از اسلام نیز موحد بوده و هیچگاه بت نپرستیده است[۲۳]، پس از جعفر، زید بن حارثه ایمان آورد[۲۴]، فاطمه بنت اسد، مادر امیرمؤمنان(ع) نیز، دومین زنی بود که اسلام را پذیرفت[۲۵]، ابوذر غفاری[۲۶]، عمر بن عنبسه اسلمی[۲۷] خالد بن سعید[۲۸]، عتبة بن غزوان[۲۹]، حمزة بن عبدالمطلب[۳۰] و عبیدة بن حارث[۳۱] نیز از پیشگامان پذیرش اسلام شمرده شدهاند. ابناسحاق در کتابش، هشت نفر را با عنوان مسلمانان نخستین، مطرح کرده است که درباره شماری از آنان اختلاف است، و از همین رو، گروهی از مؤرخان و محققان با او مخالفت کرده و گزارش وی را نپذیرفتهاند[۳۲].
دیگر مسلمانانی که مؤرخان و سیرهنویسان، آنان را نخستین مسلمانان شمردهاند، عبارتاند از: خباب بن أرت[۳۳]، ابوبکر[۳۴]، عثمان بن عفان[۳۵]، طلحه بن عبیدالله[۳۶]، زبیر بن عوام[۳۷]، سعد بن ابی وقاص[۳۸]، عبدالرحمان بن عوف[۳۹]، سعید بن زید و همسرش فاطمه بنت عمر بن خطاب[۴۰]، صهیب[۴۱] و بلال حبشی[۴۲].[۴۳]
نخستین گرونده به رسول خدا(ص)
رسول اکرم(ص) بر اساس ارزشهای بلند و والایی تربیت یافت که قرآن کریم بدان تصریح کرده و فرموده است: ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾[۴۴].
آن بزرگوار در اعتقاد و اندیشه و رفتار و اخلاق، الگویی متفاوت با مردم جزیرة العرب به شمار میآمد، وی از همان دوران کودکی به موازات ارزشهای رسالت پیامبران به ویژه بزرگ پیامبر خدا حضرت ابراهیم خلیل(ع) حرکت میکرد و این خط آنچنان بود که به آداب و رسوم جامعه جاهلی نمیانجامید ازاینرو به ایجاد هسته و کانون خانوادهای با ایمان پرداخت که از خود و خدیجه و علی تشکیل یافته بود.
نبی اکرم تصمیم گرفت مجرای تاریخ را بشکافد و از میان جریان عام راهی گشوده و با مدد کانونی که تشکیل داده بود در برابر فساد موجود، از خود پایداری نشان دهد و دست به ایجاد موجی خروشان بزند تا رفتهرفته به طوفانی بنیانکن تبدیل شود و بساط بتپرستی و جاهلیت را از صفحه روزگار براندازد.
علی بن ابی طالب(ع) تربیت یافته دامان رسول خدا(ص) هیچگاه بر بتی سجده نکرد و چشم بر هم زدنی به خدا شرک نورزید و آنگاه که وحی بر رسول خدا فرود آمد، در کنار او حضور داشت و به گواه تمام منابع تاریخی وی نخستین گرونده به رسالت خاتم الأنبیاء بود. از انس بن مالک روایت شده گفت: نبوّت روز دوشنبه بر پیامبر اکرم(ص) نازل شد و علی(ع) روز سهشنبه نماز گزارد[۴۵].
از سلمان فارسی منقول است گفت: نخستین فرد امّت که در کنار حوض کوثر بر پیامبرش وارد میشود علی بن ابی طالب است که قبل از همه به اسلام گروید[۴۶].
عباس بن عبد المطلب میگوید: از عمر بن خطاب شنیدم میگوید: از علی جز به نیکی یاد نکنید؛ زیرا من از رسول خدا(ص) شنیدم میفرمود: علی از سه ویژگی برخوردار است و من علاقمندم دارای یکی از آن ویژگیها باشم، هریک از آن امتیازات نزد من دوستداشتنیتر از اشیاء روی زمین است «عمر میگوید:» ماجرا از این قرار بود که روزی من و ابو بکر و ابو عبیده جرّاح و جمعی از یاران رسول خدا(ص) نزد آن بزرگوار بودیم، حضرت دست مبارک خود را بر شانه علی بن ابی طالب زد و فرمود: «ای علی! تو از میان مسلمانان نخستین کسی هستی که به اسلام گرویدی و اولین فرد از مؤمنان هستی که به خدا ایمان آوردی و نسبت تو به من همچون نسبت هارون به موسی است، آن کس که ادعای دوستی مرا بکند ولی بغض و کینه تو را در دل داشته باشد، در ادعایش دروغگوست»[۴۷].
بنابراین، به اتفاق همه تاریخنگاران امیر مؤمنان(ع) نخستین اسلام آورنده است[۴۸]، تنها در میزان سنّ مبارک آن حضرت به هنگام اعلان اسلامش به اختلاف پرداختهاند، امّا هرگاه پی بردیم آن بزرگوار تا زمانی که به اسلام گروید و ایمان آورد، لحظهای به کفر و شرک آلوده نشد، غور و بررسی پیرامون تعیین سنّ امام به هنگام اسلام آوردن سودی ندارد، خود آن حضرت فرمود: من بر فطرت توحید چشم به جهان گشودم.
ازاینرو، محدثان هرگاه از آن حضرت یاد میکنند جهت ارج و احترام به این فضیلت به اتفاق، جمله «علی کرّم الله وجهه» را به کار میبرند، بدین ترتیب، با پرورش امام(ع) در دامان رسالت که به دست نبوّت تغذیه معنوی شد و اخلاق بلند و پسندیده نبوی او را پیراسته گرداند، اسلام در ژرفای قلبش جایگزین گشت. استاد عقّاد آنگاه که از امام(ع) سخن میگوید اظهار میدارد: اگر ما به میلاد عقیده و روح دقت کنیم تحقیقا درمییابیم که آن بزرگوار، مسلمان به دنیا آمده است؛ زیرا وی دیده بر اسلام گشود و هرگز با پرستش بتها آشنایی نداشت، او در خانهای که خاستگاه رسالت اسلامی بود تربیت یافت و نحوه عبادت را قبل از اینکه از پدر و مادرش بیاموزد، از نماز نبیّ اکرم(ص) و همسر پاکدامنش آموخت[۴۹].[۵۰]
نخستین نمازگزار
امام علی(ع) در تمام تغییر و تحولات زندگی رسول اکرم(ص) در کنار آن بزرگوار قرار داشت، وی در وجود پیامبر(ص) الگوی تمام عیاری را میدید که میتوانست پاسخگوی آرزوها و خواستههای ارزشمند او باشد. به همین دلیل در کارهایش از او پیروی میکرد و حرکات و سکنات او را با دقّت نظارهگر بود و از او متابعت مینمود و از تمام دستورات و نواهی رسول خدا(ص) قبل از بعثت شریف نبوی تا واپسین لحظات عمر مبارک آن حضرت، اطاعت و فرمانبرداری کرد و به اتفاق تاریخنگاران، وی در برابر رسول خدا(ص) حتی یک کلمه اعتراضآمیز بر زبان نیاورد.
امام(ع) خود به صراحت فرمود که نخستین نمازگزار پس از رسول خدا(ص) بوده است: غیر از رسول خدا(ص) کسی در نماز بر من پیشی نگرفت[۵۱]. از حبّه عرنی نیز نقل شده گفت: روزی علی(ع) را فوقالعاده خندان یافتم به گونهای که هیچگاه او را چنان خندان ندیده بودم که دندانهای نواجدش پدیدار شود و سپس فرمود: خدایا! سراغ ندارم بندهای غیر از پیامبر این امّت، قبل از من تو را پرستیده باشد[۵۲].
در تفسیر این فرموده خدای متعال ﴿وَارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِينَ﴾[۵۳] از ابن عباس روایت شده گفت: این آیه شریف در شأن رسول خدا(ص) و علی بن ابی طالب(ع) نازل گشته و این دو بزرگوار نخستین نمازگزاران و رکوعکنندگان بودند[۵۴].
از انس بن مالک منقول است که رسول خدا(ص) فرمود: فرشتگان بر من و علی هفت بار درود فرستادند؛ زیرا از کسی جز من و علی گواهی به «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ» به آسمان بالا نرفته بود[۵۵].
نخستین نماز جماعت در اسلام
رسول اکرم(ص) در آغاز بعثت هرگاه آهنگ نماز گزاردن میکرد نهانی به درّههای مکه میرفت و علی را نیز با خود میبرد و هر اندازه میخواستند نماز میگزاردند. روزی از نماز که فراغت یافتند به جایگاه خود بازگشتند و درنگی کردند تا دور از چشم ابو طالب و دیگر عموها و بستگان به نماز بپردازند، که ابو طالب بر آنان گذر کرد و از رسول خدا(ص) پرسید: آیینی که بدان عقیدهمندی، چیست؟
حضرت در پاسخ عموی خود فرمود: این دین و آیین خدا و فرشتگان و دین پدرمان حضرت ابراهیم(ع) است، خداوند مرا بر این دین، پیامبر قرار داد و به سوی بندگانش فرستاد. عمو جان! اکنون شما سزاوارتر از دیگران هستی که او را پند دهم و به هدایت دعوتش نمایم و سزاوارترین فردی هستی که به دعوتم پاسخ مثبت دهی و مرا در راه پیشبرد آن یاری نمایی.
و علی فرمود: پدر جان! من به فرستاده خدا ایمان آوردم و از او پیروی نمودم و همراه با او برای خدا نماز گزاردم.
ابو طالب پاسخ داد: فرزندم! او (پیامبر) تو را به راه خیر و صلاح رهنمون میشود، از او جدا مشو[۵۶]. ماجرای دیگری را عفیف کندی از عمویش عباس نقل میکند و میگوید: بازرگانی بودم به قصد تجارت به حج آمدم و نزد عباس بن عبد المطلب رفتم تا از او مقداری کالا خریداری کنم، به خدا سوگند! در منی نزد عباس بودم که مردی از خیمه نزدیک او بیرون آمد و نگاهی به خورشید کرد آنگاه دید به وسط آسمان رسیده به نماز ایستاد در پی او از همان خیمه زنی خارج شد و پشت سر او قرار گرفت و مشغول نماز شد و بعد از او نوجوانی در سنّ بلوغ از خیمه بیرون آمد در کنار او به نماز ایستاد، از عباس پرسیدم: این شخص کیست؟
گفت: وی محمد بن عبد الله بن عبد المطلب برادرزاده من است. پرسیدم: این زن کیست؟ گفت: همسرش خدیجه دختر خویلد. پرسیدم: این جوان کیست؟
گفت: علی بن ابی طالب پسر عموی اوست. پرسیدم: چه کاری انجام میدهند؟
گفت: او نماز میخواند و ادعای پیامبری دارد و جز همسر و پسر عموی نوجوانش کسی از دستورات وی پیروی نمیکند وی مدعی است که گنجهای کسری و قیصر را به روی امّت خود خواهد گشود[۵۷].
آری، پس از به وجود آمدن هسته مبارک امّت اسلامی متشکّل از رسول خدا(ص) و علی(ع) و حضرت خدیجه، خبر دین و آیین جدید الهی میان قریش منتشر گردید و کسانی را که خدا به ایمان هدایت فرموده بود به اسلام گرویدند و بدینسان قدرت و شوکت مسلمانان افزایش یافت و پس از سالیانی اندک به نظامی قدرتمند مبدّل شد که توانست به جهت برخورداری از دین و عقیده و آرمان در برابر انبوه دشمن و رویارویی و مبارزهجویی با آنان، اعلان موجودیت کند... و خدای سبحان به پیامبر ارجمند خود دستور داد تا آن چه را بدو فرمان داده شده، آشکارا بیان نماید. یاران رسول خدا(ص) پیش از آن هرگاه قصد نماز خواندن داشتند نهانی به کوه و درّهها میرفتند. روزی برخی از یاران رسول خدا(ص) در شعب مشغول نماز بودند چند تن از مشرکان از جمله ابو سفیان بن حرب و أخنس بن شریق و جمعی دیگر، با آگاهی از مکان آنها متوجه آنان شده و نمازگزاران را به باد ناسزا و ریشخند گرفته و با یکدیگر درگیر شدند[۵۸].
منابع
پانویس
- ↑ لا اعلم خلافاً بین اصحاب التواریخ ان علی بن ابیطالب رضی الله عنه اولهم اسلامأ و انما اختلفوا فی بلوغه؛ محمد بن احمد قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ج۸، ص۲۳۶.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، اولین مسلمانان، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۸۱-۱۸۲.
- ↑ روی الناس کافةً افتخار علی(ع) بالسبق إلی الاسلام؛ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۳، ص۲۴۳.
- ↑ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۲، ص۱۰۹۲.
- ↑ «إِنَّ هَذَا أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِي وَ هَذَا أَوَّلُ مَنْ يُصَافِحُنِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ هَذَا الصَّدِّيُقِ الْأَكْبَرُ»؛ شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۳۲؛ نجم الدین رواندی، شرف النبی، ج۵، ص۵۱۵.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۳، ص۲۲۵.
- ↑ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۳، ص۱۰۹۱؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۱۱۷.
- ↑ «لَنْ يُسْرِعَ أَحَدٌ قَبْلِي إِلَى دَعْوَةِ حَقٍّ»؛ نهج البلاغه، ص۱۹۶.
- ↑ نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۴۹۰؛ جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج۲، ص۳۲۲.
- ↑ نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۱۰۳، ۳۵۵، ۳۵۶.
- ↑ نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۱۱۸، ۳۱۷، ۳۵۵.
- ↑ علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۲۷۷.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، اولین مسلمانان، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۸۲-۱۸۳.
- ↑ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۳، ص۲۶؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۱۱۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۲، ص۳۱۶ به بعد.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ص۳۱۶.
- ↑ ابوالفتح کراجکی، کنزالفوائد، ج۱، ص۲۷۰.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۲۲۴.
- ↑ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۳؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۴۰-۲۵۰ و ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۱۵ به بعد؛ علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۲۷۷.
- ↑ جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج۲، ص۳۲۴-۳۳۰.
- ↑ جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج۲، ص۳۲۴-۳۳۰.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، اولین مسلمانان، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۸۳-۱۸۴.
- ↑ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۲، ص۴؛ ابوالفتح کراجکی، کنزالفوائد، ج۱، ص۲۷۰؛ عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۳۴۱.
- ↑ شیخ صدوق، امالی، ص۷۵.
- ↑ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۲، ص۴.
- ↑ جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج۷، ص۶۴.
- ↑ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ص۴؛ ابن اسحاق، السیرة النبویه، ج۲، ص۱۳۸، محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ص۳۱۷؛ ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۲۵۲.
- ↑ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ص۴.
- ↑ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ص۴.
- ↑ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۳.
- ↑ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ص۴.
- ↑ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ص۴.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، اولین مسلمانان، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۸۴-۱۸۵.
- ↑ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ص۴؛ ابن اسحاق، سیره ابن اسحاق، ص۱۴۳؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۳.
- ↑ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ص۴؛ ابن اسحاق، سیره ابن اسحاق، ص۱۳۹؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۵۰.
- ↑ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ص۴؛ ابن اسحاق، سیره ابن اسحاق، ص۱۴۰؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۵۰.
- ↑ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ص۴؛ ابن اسحاق، سیره ابن اسحاق، ص۱۴۰؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۵۰.
- ↑ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ص۴؛ ابن اسحاق، سیره ابن اسحاق، ص۱۴۰؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۵۰.
- ↑ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ص۴؛ ابن اسحاق، سیره ابن اسحاق، ص۱۴۰؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۵۰.
- ↑ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ص۴؛ ابن اسحاق، سیره ابن اسحاق، ص۱۴۰؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۵۰.
- ↑ ابن اسحاق، سیره ابن اسحاق، ص۱۴۳؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۵۲.
- ↑ ابن اسحاق، سیره ابن اسحاق، ص۱۴۴؛ عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۲، ص۴۱۹؛ ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۲، ص۷۲۸؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۱۶.
- ↑ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ص۴؛ عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۲۴۳؛ ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۱۷۸.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، اولین مسلمانان، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۸۵.
- ↑ «و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.
- ↑ تاریخ دمشق، ج۱، ص۴۱؛ کامل، ج۲، ص۵۸؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۵۵؛ سنن ترمذی، ج۵، ص۶۰۰، حدیث ۳۷۳۵.
- ↑ استیعاب ابن عبد البرّ مالکی در حاشیه اصابه، ج۳، ص۲۹؛ و در تاریخ طبری، ج۲، ص۵۵ آمده است علی نخستین اسلامآورنده است و در تاریخ دمشق ابن عساکر، ج۱، ص۳۲، ۳۶، ۶۵ وارد شده که علی نخستین اسلامآورنده است؛ تاریخ بغداد، ج۲، ص۸۱، شماره ۴۵۹.
- ↑ فصول المهمه ابن صبّاغ مالکی، ص۱۲۶؛ تاریخ دمشق ابن عساکر، ج۱، ص۳۳۱، حدیث ۴۰۱.
- ↑ از جمله منابع روایتی که علی بن ابی طالب را نخستین اسلام آورنده دانسته است میتوان به سنن بیهقی، ج۶، ص۲۰۶؛ مسند ابو حنیفه، شماره ۳۶۸، ص۱۷۳؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۵۵ چاپ مؤسسه أعلمی؛ کامل، ج۲، ص۵۷؛ اسد الغابه، ج۴، ص۱۶؛ تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۷۱۵؛ بدء الوحی و السیرة النبویه، ج۱، ص۲۶۲؛ سیره حلبی، ج۱، ص۴۳۲؛ مروج الذهب، ج۲، ص۲۸۳؛ عیون الأثر، ج۱، ص۹۲؛ اصابه، ج۲، ص۵۰۷.
- ↑ عبقریة الامام علی از عباس محمود عقاد، ص۴۳؛ علامه امینی در کتاب الغدیر، ج۳، ص۲۲۰ بیش از ۶۶ روایت بر پیشی داشتن اسلام امام علی(ع) بر دیگر صحابه، یادآور شده است.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۲ ص ۶۸.
- ↑ نهج البلاغه فیض، ص۳۹۷، خطبه ۱۳۱.
- ↑ تاریخ دمشق، ج۱، ص۴۹، حدیث ۸۸.
- ↑ «و نماز را برپا دارید و زکات بدهید و با نمازگزاران نماز بگزارید» سوره بقره، آیه ۴۳.
- ↑ شواهد التنزیل حسکانی، ج۱، ص۸۵.
- ↑ مناقب ابن مغازلی، ص۱۴، حدیث ۱۹؛ نظیر این مطلب را شیخ مفید در ارشاد، ص۳۰ فصل ۱، باب ۲ آورده و ابن اثیر در اسد الغابه، ج۴، ص۱۸ مانندش را روایت کرده است.
- ↑ فصول المهمه ابن صباغ، ص۳۳؛ کامل، ج۱، ص۵۸؛ طبری نظیر آن را در تاریخ خود، ج۲، ص۵۸ آورده است.
- ↑ مسند احمد، ج۱، ص۲۹؛ خصائص نسایی، ص۳؛ تاریخ دمشق، ج۱، ص۵۸؛ کفایة الطالب کنجی، ص۱۳۹؛ کامل، ج۲، ص۵۷.
- ↑ کامل، ج۲، ص۶۰؛ سیره نبوی، ج۱، ص۳۱۵ چاپ دار الفرقان بیروت لبنان.