عدل در نهج البلاغه

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Hosein (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۱۸:۴۵ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

عدالت نزد امام علی (ع) جایگاه والایی دارد. گویا امام علی (ع) بر هیچ چیز چون عدالت ایستادگی نشان نداده و بر هیچ امری چون آن اصرار نورزیده است. امام علی (ع) در نهج البلاغه فراوان از عدالت و مشتقات آن سخن به‌میان آورده است. در نگاه امام هیچ چیز چون عدالت و عدالت‌خواهی قدر و قیمت ندارد و در جایگاه و اهمیت با آن برابری نمی‌کند، چنان‌که فرمود: همه کارهای نیک و جهاد در راه خدا، برابر امر به معروف و نهی از منکر، چون آب دهانی است در برابر دریایی پرموج و پهناور. همانا امر به معروف و نهی از منکر نه اجلی را نزدیک کنند و نه از مقدار روزی بکاهند. برتر از همه این‌ها سخن عدالت (خواهانه) است که پیش روی حاکمی ستمگر گویند[۱][۲].

امام علی (ع) عدالت‌خواهی را از هر کار نیک و هر تلاش در راه خدا، برتر و والاتر می‌داند. بی‌گمان اگر کسی چنین به عدالت و عدالت‌خواهی بنگرد، بیشترین تلاش را در راه عدالت و تحقق همه‌جانبه آن خواهد کرد. امام عدالت را بنیاد اصلی زندگی آدمیان می‌دید که بدون آن همه چیز بی‌بنیاد است. در آموزه‌های آن حضرت آمده است که عدالت، محکم‌ترین بنیاد و مایه سلامت و بهروزی مردمان است. نزد امام، عدالت به‌مثابه زندگی است و برپادارنده مردمان. خدای پاک از هر کاستی، عدالت را برپادارنده مردمان، مایه دوری آنان از ستم‌ها و گناهان و روشنی چراغ اسلام قرار داده است[۳].

از این مفاهیم دریافت می‌شود که رشد و سامان جامعه، سلامت روابط و مناسبات آن در حوزه‌های گوناگون، پیشرفت و تعالی فردی و اجتماعی و... همه در گرو عدالت است. حتی دین و دین‌داری، منهای عدالت و عدالت‌ورزی، راه به جایی نمی‌برد. با چنین نگاهی، امام علی (ع) فرموده است: عدالت، سرآمد ایمان، و گردآورنده نیکی‌هاست. ایشان بر اساس آموزه‌های قرآنی و نبوی، عدالت را تراز حیات، ملاک سلامت و معیار تعالی انسانیت و مدنیت دیده و درباره آن سخن گفته و برای تحقق آن تلاش کرده است. در فرمان به مالک اشتر نیز فرموده: من از رسول خدا (ص) بارها شنیدم که می‌فرمود: جامعه‌ای که در آن بدون ترس و لکنت (درماندگی در گفتار)، حق ناتوان از نیرومند گرفته نشود، هرگز جامعه‌ای پاک و ارزشمند نخواهد شد"[۴]. با چنین نگرشی حیات همه امور وابسته به عدالت است.جامعه بدون عدالت، جامعه‌ای مرده و سرزمین بی‌عدالت، سرزمینی خشک و کشتزاری بی‌حاصل است[۵].

مفهوم عدالت در نهج البلاغه

امام علی (ع) درباره عدالت، به‌طور مستقیم و غیرمستقیم، سخن‌ها گفته است که می‌توان به پنج مورد آن به شرح زیر اشاره کرد[۶]:

  1. قرار دادن و قرار یافتن هر چیز در جای خود: این مفهوم از عدالت بدین‌معناست که هر چیز و هر کس، در هر حوزه و جایگاهی، آن‌جا قرار گیرد که بایسته و شایسته آن است، چنان‌که امام علی (ع) در این‌باره فرمود: عدالت کارها را بدان‌جا می‌نهد که باید[۷]. این مفهوم در تمام سخنان و عملکرد عدالت‌خواهانه امیرمؤمنان علی (ع) لحاظ شده است. تلاش امام (ع) در حکومت خود بر این بوده است که همه چیز در جای خود قرار گیرد[۸][۹].
  2. انصاف و داد: واژه "انصاف" به‌معنای چیزی را نصف کردن یا به نیمه رساندن است. "انصاف" در روابط و مناسبات اجتماعی و امور سیاسی و اداری به مفهوم نصف کردن سود و زیان میان خود و دیگران و پاس داشتن "داد" و حفظ حقوق دیگران همانند حفظ حقوق خود، و در مقام داوری حقوق طرفین را یکسان و برابر رعایت کردن است. از این‌رو هر کس حقوق دیگران را رعایت می‌کند و آن را چون حقوق خود می‌داند. هم‌چنین به معنای دادخواهی و گرفتن حق و دادن آن است. در آموزه‌های علی (ع) آمده است: عدالت یعنی انصاف[۱۰][۱۱].
  3. مساوات: عدالت در آن‌جا که سخن از حقوق عمومی و قرار گرفتن در برابر قانون و بهره‌مندی از فرصت‌های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی باشد، به مفهوم مساوات و برابری است و آن‌جا که سخن از حقوق شخصی و مراتب و ملاحظه توانمندی‌های گوناگون باشد، به مفهوم تفاوت و تناسب حق‌هاست. امام (ع) فرمود: پس باید کار مردم در آنچه حق است، نزد تو یکسان باشد، که ستم را با عدل عوض ندهند[۱۲][۱۳].
  4. رعایت حقوق و رساندن هر ذی‌حقی به حقش: از مفاهیم اساسی و کلیدی عدالت، رعایت حقوق و به‌جا آوردن آن است و این‌که حق هر ذی حقی به‌تناسب میزان آن، هرچه باشد، ادا شود. امام علی (ع) فرموده است: پس چون مردمان حق زمام‌دار را بگزارند و زمام‌دار حق مردمان را به‌جای آرد، حق در آن جامعه عزت یابد[۱۴][۱۵].
  5. اعتدال و میانه‌روی: عدالت به مفهوم اعتدال و میانه‌روی در آموزه‌های امام علی (ع) و در روابط و مناسبات شخصی، اجتماعی، مدیریتی، سیاسی و اقتصادی مورد توجه و تأکید قرار گرفته، چنان‌که در سخنان آن حضرت آمده است: بر تو باد به میانه‌روی در کارها، زیرا هر که از میانه‌روی روی برگرداند، ستم کند و هر که بدان پای‌بند شود، به عدالت رفتار کند[۱۶][۱۷].

آفاق گسترده عدالت

در اندیشه امام علی (ع) عدالت تدبیرکننده‌ای عمومی و فراگیر است که همه‌چیز را زیر پوشش خود به سامان می‌آورد و در سایه آن همگان به درستی بهره‌مند می‌شوند و به حقوق شایسته خویش می‌رسند. به بیان امام (ع): عدالت تدبیر کننده‌ای فراگیر است[۱۸]. در پرتو عدالتِ فراگیر، همه مردمان از سامانِ سیاسی، مدیریتی، اقتصادی، اجتماعی، قضایی و فرهنگی برخوردار می‌شوند و برکت‌های فراگیر و کار شهروندان اصلاح خواهد شد.

گستره عدالت، چنان است که همه‌کس و همه‌چیز را دربر می‌گیرد و آباد می‌سازد. به بیان امام علی (ع): با هیچ چیز چون عدالت، شهرها آباد نشده‌اند. امیرمؤمنان علی (ع) در خطبه‌ای که در دومین روز پس از به‌دست گرفتن حکومت ایراد کرد، درباره برگرداندن زمین‌های اهدایی عثمان از بیت المال فرمود: به خدا سوگند، اگر زمینی را بیابم که به کابین زنان رفته یا بهای خریداری کنیزکان شده باشد، بی‌گمان آن را بازمی‌گردانم، که در عدالت گشایش است و هر که عدالت بر او تنگ آید، بی‌عدالتی بر وی تنگ‌تر آید[۱۹].

استواری امام علی (ع) بر عدالت

امام علی (ع) بر هیچ چیز چون عدالت ایستادگی نشان نداد و بر هیچ امری چون آن اصرار نورزید، به‌گونه‌ای که درباره هر کوتاهی نسبت به عدالت سخت برمی‌آشفت و هیچ‌چیز چون ستم و بیداد بر مردمان او را آزرده خاطر نمی‌ساخت و به ‌واکشن وانمی‌داشت. امام (ع) برای حفظ دین و ایمان و مسلمانی و جلوگیری از تشتت و تفرقه و جدایی، به مدارا و همراهی با کسانی‌که پس از پیامبر (ص) بر سر کار آمدند روی آورد، امآ آن هنگام که بر مسند زمام‌داری نشست و این امکان را یافت که ستم را پایان دهد و عدالتِ همه‌جانبه را آشکار سازد، با عوامل ستم‌ساز هیچ همراهی نکرد و در برابر قاسطین سخت ایستاد و با این سخن به صراحت آموخت که اگر آن ستمگران همه زمین را پر کرده باشند، از رویارویی با آنان و تلاش برای برپایی عدالت، بیمی در او راه نمی‌یابد و برای تحقق عدالت به تمامی می‌ایستد[۲۰].

به شهادت تاریخ، ایستادگی علی (ع) بر عدالت چنان بود که حاضر نشد سرپرستی معاویه را یک شب ظلمانی که چشم، چشم را نمی‌بیند، بر دو نفر از مردمان تأیید کند. امام حتی در برابر پیشنهاد برخی که سفارش می‌کردند مقداری بیشتر از بیت المال به اشراف عرب و قریش و آنان که بیم مخالفت و جدایی‌شان می‌رفت ببخشد تا اوضاع روبه‌راه شود، فرمود: آیا مرا فرمان می‌دهید تا پیروزی بجویم به ستم کردن درباره آنان که سرپرست ایشانم؟! سوگند به خدا که به چنین چیزی نزدیک نشوم تا آن‌گاه که شبانه‌روزان از پی یکدیگر آیند و تا هنگامی که ستاره‌ای در آسمان به دنبال ستاره دیگر برآید! اگر دارای از آنِ خود من بود، همگان را برابر می‌داشتم [که چنین تقسیم سزاست] تا چه رسد که دارایی از آن خودشان دارایی خدایی است[۲۱].

علی (ع) هرجا که بر سر دو راهی حفظ حکومت و پاس‌داشتِ عدالت قرار می‌گرفت و میان آن دو می‌بایست یکی را برمی‌گزید، هرگز در پاس‌داشتِ عدالت تردید روا نداشت و به قیمت از بین رفتن عدالت، حکومت خویش پابرجا نخواست و با زیر پا گذاشتن ملازمات عدالت (آزادی، اخلاق، حقوق و قانون) راه پیشبرد کاری را هموار نساخت. امام علی (ع) در پاس‌داشت عدالت و ایستادگی بر آن چنان استوار بود که حاضر نبود در ازای همه عالم، ذره‌ای بی‌عدالتی کند و از ملازمات عدالت دور شود، چنان‌که فرمود: به خدا، اگر هفت اقلیم را با آنچه زیر آسمان‌هاست به من بدهند، برای من این‌که در حق مورچه‌ای خدا را نافرمانی کنم و پوست جُوی را از دهانش بربایم، چنین نخواهم کرد[۲۲].

ملازمات عدالت

عدالت مقوله‌ای جدا از دیگر مقولات نیست، بلکه در مفهوم و مصداق و اجرا و تحقق به مقولاتی پیوند دارد؛ پیوندی که در هم تنیده که بدون لحاظ و پاس‌داشت آن‌ها، عدالت معنا نمی‌یابد. چنانچه بدون آن‌ها از عدالت سخن به میان آید و اجرا و تحقق عدالت بی آن‌ها مطرح شود، عدالتی بی‌محتوا و ناکارا و فاقد ملازمات و ضروریات خود است. ملازمات اساسی عدالت و ضروریات آن چهار مقوله است: آزادی، اخلاق، حقوق و قانون. این چهار ملازمه عدالت در همه وجوه عدالت در هر حرکت و اقدام و برنامه عدالت‌خواهانه، شرط معنا یافتنِ درستِ عدالت‌اند. عدالت فارغ از هر یک از این چهار مقوله، بی‌عدالتی است، زیرا به‌راحتی تحت عنوان عدالت، آزادی‌های فردی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی تحدید می‌شود و به نام عدالت به حریم انسان و انسانیت تجاوز صورت می‌گیرد و مرزهای اخلاق و قانون دریده می‌شود. آنچه در اندیشه و سیره امام علی (ع) به وضوح دیده می‌شود این است که آن حضرت هرگز در پی تحقق عدالت، اموری همچون آزادی، اخلاق، حقوق و قانون را زیر پا نگذاشته، بلکه برای اجرای عدالت، آن‌ها را به تمام معنا پاس داشته است[۲۳][۲۴].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. «وَ مَا أَعْمَالُ الْبِرِّ كُلُّهَا وَ الْجِهَادُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ، عِنْدَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنْ الْمُنْكَرِ، إِلَّا كَنَفْثَةٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ؛ وَ إِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ، لَا يُقَرِّبَانِ مِنْ أَجَلٍ وَ لَا يَنْقُصَانِ مِنْ رِزْقٍ؛ وَ أَفْضَلُ مِنْ ذَلِكَ كُلِّهِ كَلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدَ إِمَامٍ جَائِرٍ»؛ نهج البلاغه، حکمت ۱۱
  2. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۵۴- ۵۵۵.
  3. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۵۵.
  4. «لَنْ تُقَدَّسَ أُمَّةٌ لاَ يُؤْخَذُ لِلضَّعِيفِ فِيهَا حَقُّهُ مِنَ الْقَوِيِّ غَيْرَ مُتَتَعْتِع»؛ نهج البلاغه، نامه ۵۳
  5. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۵۵.
  6. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۵۵.
  7. «الْعَدْلُ يَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا»؛ نهج البلاغه، حکمت ۴۳۷
  8. نک: کلام ۱۶ و خطبه‌های ۱۴۷ و ۱۷۳
  9. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۵۵.
  10. «الْعَدْلُ الْإِنْصَافُ»؛ نهج البلاغه، حکمت ۲۳۱؛ نیز نک: کلام ۱۳۶ و نامه‌های ۵۱ و ۵۹
  11. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۵۶.
  12. «فَلْيَكُنْ أَمْرُ النَّاسِ عِنْدَكَ فِي الْحَقِّ سَوَاءً، فَإِنَّهُ لَيْسَ فِي الْجَوْرِ عِوَضٌ مِنَ الْعَدْلِ»؛ نهج البلاغه، نامه ۵۹؛ نیز نک: کلام ۱۲۶ و نامه‌های «وَ لَا يَيْأَسَ الضُّعَفَاءُ مِنْ عَدْلِكَ عَلَيْهِمْ»؛ ۲۷؛ «أَلَا وَ إِنَّ حَقَّ مَنْ قِبَلَكَ وَ قِبَلَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ فِي قِسْمَةِ هَذَا الْفَيْءِ سَوَاءٌ، يَرِدُونَ عِنْدِي عَلَيْهِ وَ يَصْدُرُونَ عَنْه»؛ ۴۳ و «وَ لَا يَيْأَسَ الضُّعَفَاءُ مِنْ عَدْلِكَ»؛ ۴۶
  13. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۵۶.
  14. «فَإِذَا أَدَّتْ الرَّعِيَّةُ إِلَى الْوَالِي حَقَّهُ وَ أَدَّى الْوَالِي إِلَيْهَا حَقَّهَا، عَزَّ الْحَقُّ بَيْنَهُمْ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶؛ نیز نک: کلام ۳۷ و حکمت ۱۶۶
  15. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۵۶.
  16. «عَليكَ بِالْقَصدِ فِيالاُموُرِ فَمَنْ عَدَلَ عَنِ الْقَصدِ جارَوَ مَنْ اَخَذَ بِهِ عَدَلَ»؛ غررالحکم، ۲ / ۳۱۵
  17. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۵۶.
  18. «وَ الْعَدْلُ سَائِسٌ عَامٌّ»؛ نهج البلاغه، حکمت ۴۳۷
  19. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۵۶- ۵۵۷.
  20. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۵۷.
  21. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۵۷- ۵۵۸.
  22. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۵۸.
  23. نک: نهج البلاغه، خطبه‌های «أَمَّا قَوْلُكُمْ أَ كُلَّ ذَلِكَ كَرَاهِيَةَ الْمَوْتِ؟ فَوَاللَّهِ مَا أُبَالِي دَخَلْتُ إِلَى الْمَوْتِ أَوْ خَرَجَ الْمَوْتُ إِلَيَّ. وَ أَمَّا قَوْلُكُمْ شَكّاً فِي أَهْلِ الشَّامِ، فَوَاللَّهِ مَا دَفَعْتُ الْحَرْبَ يَوْماً إِلَّا وَ أَنَا أَطْمَعُ أَنْ تَلْحَقَ بِي طَائِفَةٌ فَتَهْتَدِيَ بِي وَ تَعْشُوَ إِلَى ضَوْئِي، وَ ذَلِكَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أَقْتُلَهَا عَلَى ضَلَالِهَا وَ إِنْ كَانَتْ تَبُوءُ بِآثَامِهَا»؛ ۵۵؛ «وَ اعْلَمُوا أَنِّي إِنْ أَجَبْتُكُمْ رَكِبْتُ بِكُمْ مَا أَعْلَمُ وَ لَمْ أُصْغِ إِلَى قَوْلِ الْقَائِلِ وَ عَتْبِ الْعَاتِبِ»؛ ۹۲ و «فَإِذَا أَدَّتْ الرَّعِيَّةُ إِلَى الْوَالِي حَقَّهُ وَ أَدَّى الْوَالِي إِلَيْهَا حَقَّهَا، عَزَّ الْحَقُّ بَيْنَهُمْ وَ قَامَتْ مَنَاهِجُ الدِّينِ وَ اعْتَدَلَتْ مَعَالِمُ الْعَدْلِ»؛ ۲۱۶، کلام‌های ۱۲۶، ۲۰۶ و «وَ بِالسِّيرَةِ الْعَادِلَةِ يُقْهَرُ الْمُنَاوِئُ»؛ ۲۲۴ و نامه‌های ۱؛ «و يشرع أمثلة العدل، في صغير الأمور و كبيرها و دقيقها و جليلها»؛ ۲۵؛ «لَنْ تُقَدَّسَ أُمَّةٌ لاَ يُؤْخَذُ لِلضَّعِيفِ فِيهَا حَقُّهُ مِنَ الْقَوِيِّ غَيْرَ مُتَتَعْتِع»؛ ۵۳ و ۵۴
  24. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۵۸.