ساده‌زیستی در معارف و سیره فاطمی

معناشناسی

«زهد» در اصل به معنای اعراض از چیزی برای ناچیز و کوچک بودن آن است[۱]. «زهید» یعنی چیز اندک و «زاهد» یعنی کسی که نسبت به چیزی بی‌میل است و به «زهید» یعنی کم آن بسنده کرده است[۲]. زهد از دو بعد در خور توجه است: بعد روانی و بعد عملی. حقیقت زهد از جنبه روحی و روانی، دلبسته نبودن به دنیا و مظاهر آن است و به تعبیر دیگر، آزاد بودن انسان از هر آنچه رنگ تعلق به خود می‌گیرد.

آزادی زاهد از تمایلات نفسانی به حدی است که «دادن»ها و «گرفتن»ها در وجود او موج ایجاد نمی‌کند، چنان که علی (ع) فرمود[۳]: زهد در دو جمله قرآن خلاصه شده است: ﴿لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ[۴].

زهد در بعد عملی به معنای چشم پوشی از پاره‌ای لذت‌ها و تمتعات مادی است. تحقق جلوه عملی زهد در زندگی فرد، پایه‌های زهد روحی را در دل او مستحکم و استوار می‌سازد؛ از این رو، امیر مؤمنان در پاسخ کسی که از علت پوشیدن جامه کهنه و مندرس وی پرسیده بود، فرمود: «يَخْشَعُ لَهُ الْقَلْبُ وَ تَذِلُّ بِهِ النَّفْسُ وَ يَقْتَدِي بِهِ الْمُؤْمِنُونَ»[۵]؛ با پوشیدن این جامه، دل خضوع می‌یابد و نفس رام می‌گردد و مؤمنان بدان تأسی می‌کنند[۶].

زهد فاطمه زهرا(س)

فاطمه (س) به عنوان دختر رسول خدا (ص)؛ پیشوای مسلمانان، همسر امیر مؤمنان (ع)؛ حجت زمان و خود نیز به عنوان معصوم و حجت خدا، زهد و ساده‌زیستی را برگزید. این منش و روش در همه ابعاد زندگی او متجلی بود. در خانه پدر، در مهر و جهیزیه اندک، در خانه ساده همسر، در بخشش لباس عروسی و گلوبند با برکت؛ همان که گرسنه‌ای را سیر کرد، برهنه‌ای را پوشاند، فقیری را بی‌نیاز ساخت و بنده‌ای را آزاد کرد[۷]؛ در چشمان به گودی نشسته‌اش بر اثر گرسنگی، در دستان پینه بسته‌اش و در لباس‌های غبارآلودش. در ادامه فصل با نمونه‌های عینی زهد در زندگی دختر پیامبر (ص) آشنا می‌شویم[۸].

بی‌رغبتی به دنیا

در زهد زهرا (س) همین بس که همچون همسرش علی (ع) به آسانی از دنیا گذشت و به همه مظاهر آن پشت کرد و بر سر قرب حق تعالی و رضوان او و زندگی جاوید آخرت، دنیا را سه طلاقه نمود. او با صراحت موضع خود را نسبت به دنیای دنیا پرستان اعلام کرد و فرمود: «إنی لا أحب الدنیا»؛ «من دنیا را دوست ندارم»[۹].

آنچه برای زهرا (س) ارزشمند است، انس با حق و ارتباط با معبود است. از این رو، وقتی پیامبر (ص) دعایی به او می‌آموزد، رضایت و تشکر خود را چنین اعلام می‌کند: «يَا أَبَتِ لَهَذَا أَحَبُّ إِلَيَ مِنَ الدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا»؛ پدر جان! چنین دعایی از دنیا و آنچه در آن است، نزد من محبوب‌تر است[۱۰].

در زیارت‌نامه آن حضرت آمده است: «حَلِيفَةِ الْوَرَعِ وَ الزُّهْدِ»[۱۱]. در اینجا زهرا (س) نه زاهد که بالاتر از آن، همدم و هم پیمان زهد معرفی شده و او به راستی بریده و منقطع از دنیا و فانی در ذات خدا بود؛ آن چنان که در یکی از تفسیرهای «بتول» - از القاب آن حضرت به آمده است: «لانقطاعها عن الدنيا إلى اللّه‌»[۱۲]، «فاطمه (س) بدین جهت بتول نامیده شده که برای وصول به قرب الهی از دنیا منطقع شده است»[۱۳].

ساده‌پوشی

لباس، این نعمت الهی، علاوه بر پوشانیدن تن و مستور ساختن زشتی‌های بدن آدمی، عامل زیبایی و زینت انسان است که اندام او را زیباتر از آنچه هست نشان می‌دهد. پوشیدن لباس در این حد امری لازم و مطلوب شارع مقدس است که قرآن هم بدان اشاره کرده است[۱۴].

متأسفانه نزد بسیاری کسان به ویژه در عصر ما که – لباس‌های رنگارنگ و متنوع به بازار آمده - جنبه‌های فرعی و حتی نامطلوب و زننده لباس به قدری گسترش یافته که فلسفه اصلی لباس را تحت الشعاع قرار داده است. لباس، ابزاری شده است برای انواع تجمل پرستی، گسترش فساد، تحریک شهوت، خود نمایی و تکبر و اسراف. مد پرستی در لباس در عصر حاضر تبدیل به آفتی خانمان سوز شده که نه تنها ثروت‌های کلانی را به کام خود فرو برده که بخش مهمی از سرمایه نیروی انسانی جامعه و فرصت‌های ارزشمند را نیز بر باد داده است.

از مطالعه سیره پیشوایان دینی به ویژه معصومان -(ع) - چنین استفاده می‌شود که آنان با مسئله تجمل‌پرستی در لباس سخت مخالف بوده‌اند. سیره رفتاری مادر امامان، حضرت زهرا (س) بهترین گواه این موضوع است.

فاطمه (س) در پوشیدن لباس چنان زهد می‌ورزید که حتی یاران نزدیک رسول خدا (ص) تعجب می‌کردند. سلمان فارسی به دیدار فاطمه (س) رفت. وقتی چشمش به چادر او افتاد که دوازده وصله خورده بود، قلبش شکست و گریه کرد و آه از دل بر آورد: واحزناه! دختران کسری و قیصر بر کرسی‌های طلایی می‌نشینند و لباس‌های زربفت به تن می‌کنند؛ ولی دختر رسول خدا (ص) در چادر شبی پشمینه و کهنه، آن هم با این‌همه وصله![۱۵].

حضرت زهرا (س) حتی لباس کافی در خانه برای مواجهه با میهمانان نامحرم نداشت. روزی بیمار بود. رسول خدا (ص) بیماری او را به جمعی از اصحاب گفت. آنان پیشنهاد کردند از بانوی اسلام عیادت کنند. رسول خدا (ص) با آنان به سوی خانه فاطمه (س) آمد. نخست از پشت در صدا زد: دخترم خودت را بپوشان؛ چون جمعی از اصحاب به عیادت تو می‌آیند. فاطمه (س) از درون خانه گفت: من جز عبایی ندارم. رسول خدا (ص) از اصحاب ردایی گرفت و به خانه انداخت و فرمود: با این سرت را بپوشان.

پیامبر (ص) و اصحاب وارد شدند و پس از عیادت از خانه بیرون آمدند؛ در حالی که رو به یکدیگر کرده، از وضع و حال فاطمه (س) اظهار تأسف می‌کردند. پیامبر (ص) رو به آنان کرد و فرمود: «أَمَا إِنَّهَا سَيِّدَةُ النِّسَاءِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ»؛ «بدانید او سرور تمام زنان در قیامت است»[۱۶].[۱۷]

سادگی زندگی

از دیگر جلوه‌های عملی زهد حضرت زهرا (س)، زندگی ساده و دور از تجملات آن حضرت است. ساده زیستی یکی از شاخصه‌های بارز زندگی حضرت زهرا (س) بود که از مربی شایسته خویش، رسول اکرم (ص) به ارث برده بود. زندگی ساده و بی‌پیرایه فاطمه (س) در جامعه‌ای که غرق در سنت‌های موهوم و افتخارات واهی و تشریفات پوچ بود، راهی نو پیشاروی زنان جامعه نهاد.

حضرت فاطمه (س) ساده‌زیستی را یک اصل قرار داد تا بدین وسیله به همگان پیام دهد که بین دختران رهبران الهی و کسراها و قیصر‌ها هیچ‌گونه سنخیتی وجود ندارد و این درس بزرگی است که همه انسان‌ها به خصوص زنان، باید از سیره آن حضرت بیاموزند و آن را سرمشق زندگی خود کنند.

چون سلمان فارسی از لباس پینه خورده فاطمه (س) در شگفتی ماند و گریست، حضرت فاطمه (س) نزد رسول خدا (ص) رفت و عرضه داشت: پدر جان! سلمان از لباس پر وصله من تعجب می‌کند. به خدایی که تو را به پیامبری برانگیخته است، من و علی پنج سال است که از مال دنیا تنها پوست گوسفندی داریم که روزها شترمان بر آن علوفه می‌خورد و شب‌ها خود بر آن می‌خوابیم و بالش ما پوستی پر شده از لیف خرما است[۱۸].

نیمه شبی رسول خدا (ص) به خانه علی و فاطمه ـ (ع) ـ رفت و حالشان را پرسید. حضرت فاطمه (س) جواب داد: «حالمان چنین است که می‌نگرید؛ با عبایی زندگی می‌کنیم که نصف آن زیرانداز ما است که بر آن می‌نشینیم و نصف دیگرش روانداز که بر خود می‌کشیم»[۱۹].

رسول خدا (ص) به ساده‌زیستی دخترش فاطمه (س) بسیار حساس بود و هرگز اجازه نمی‌داد حریم نبوی به ذخارف دنیا و تجملات آلوده گردد. زراره از امام باقر (ع) نقل می‌کند: هرگاه پیامبر (ص) به سفر می‌رفت، آخرین دیدارش با فاطمه (س) بود و چون از سفر باز می‌گشت، نخستین کسی که به دیدار وی می‌شتافت باز دخترش فاطمه (س) بود.

در ادامه حدیث آمده است: روزی رسول خدا (ص) در بازگشت از سفری به دیدار فاطمه (س) شتافت و ضمن گفت‌و‌گو چشمش به پرده‌ای افتاد که از در آویزان بود. ضمن آنکه دو دستبند نقره‌ای در دستان دخترش مشاهده کرد که امیرالمؤمنین (ع) آنها را از سهمیه غنائم جنگی خریده بود. پیامبر به آنها نگریست؛ ولی چیزی نگفت و بی‌درنگ برخاست و خانه زهرا (س) را ترک کرد. فاطمه (س) از نگاه و رفتار پدر دریافت که او برای پرده و دستبندها ناراحت شده است. از این رو، گریست و سپس آنها را به دست فرزندانش حسن و حسین (ع) نزد پیامبر (ص) فرستاد تا در راه خدا انفاق کند. رسول خدا (ص) چون حسنین را دید و پیغام دخترش را شنید، بسیار خوشحال شد. سپس پرده و دستبندها را میان اصحاب صفه، که مهاجران بی‌بضاعت و بدون خانه و کاشانه بودند، تقسیم کرد[۲۰].[۲۱]

تحمل گرسنگی

هر روز که بر حیات جامعه اسلامی در مدینه می‌گذشت، اوضاع اقتصادی به نفع مسلمانان تغییر می‌کرد. به تدریج وضع مالی مسلمانان تنگدست هم سرو سامان گرفت و غنیمت‌های جنگی، مختصر گشایشی در کارها پدید آورد؛ اما خانه ولایت همچنان تهی و بی‌پیرایه و ساکنان آن تنگدست بودند. این تنگدستی به حدی بود که زهرا (س) بارها شکمش از گرسنگی به پشتش می‌چسبید و چشم‌هایش به گودی می‌نشست و حتی فرزندانش در مقابل چشمانش از گرسنگی به خود می‌لرزیدند[۲۲].

روزی علی (ع) از فاطمه (س) پرسید: خوردنی چیزی داری؟ نه به خدا سوگند، دو روز است که خود و فرزندانم حسن و حسین (ع) گرسنه‌ایم! چرا به من نگفتی؟ از خدا شرم کردم چیزی از تو بخواهم که بر فراهم کردن آن توانایی نداری. علی (ع) در هوای گرم از خانه بیرون رفت تا دیناری وام بگیرد. پس از گرفتن وام در راه بازگشت، در آن هوای گرم مقداد را با حالتی آشفته دید.

مقداد چه شده است؟ چرا در این هوای گرم از خانه بیرون آمده‌ای؟ مرا از پاسخ معذور بدار! نمی‌شود، باید بگویی!. حال که چنین است، بدان که گرسنگی مرا از خانه بیرون کشانده است. دیگر نمی‌توانستم گریه فرزندانم را تحمل کنم. به خدا من نیز برای همین از خانه بیرون آمده‌ام. این دینار را وام گرفته‌ام؛ اما تو را بر خود مقدم می‌شمارم. سپس دینار را به مقداد داد[۲۳].

روزی دیگر علی (ع) به خانه آمد و از زهرا (س) غذا خواست. فاطمه (س) جواب داد: «در خانه چیزی نداریم و من دو روز است که با بهانه‌های گوناگون، حسن و حسین را به گونه‌ای سرگرم می‌کنم تا بی‌تابی نکنند»[۲۴]. پیامبر (ص)، که خود از گرسنگی سنگ بر شکم می‌بست، روزی برای افطار به خانه فاطمه (س) رفت. حسن و حسین (ع) همین که چشمشان به پیامبر (ص) افتاد، به سوی او شتافتند و بر دوش مبارک رسول خدا (ص) نشستند و گفتند: «بابا به مامان بگو به ما نان بدهد». پیامبر (ص) به فاطمه (س) فرمود: «دخترم به بچه‌ها غذایی بده». زهرا گفت: «در خانه ما جز برکت وجود رسول خدا (ص) چیزی وجود ندارد»[۲۵].

همچنین روزی در پاسخ به سلمان که برای کمک به کسی به در خانه او آمده بود، فرمود: «سلمان! سوگند به خدایی که محمد را به نبوت برانگیخته است اکنون سه روز است که غذایی نخورده‌ایم و حسن و حسین از گرسنگی بی‌تاب شده و هم‌اکنون مانند جوجه‌های پرکنده از گرسنگی به خواب رفته‌اند»[۲۶].

نیز نقل است که آن حضرت روزی به رسول خدا (ص) عرضه داشت: «ای رسول خدا! به خدا سوگند، در خانه علی پنج روز است که بدون غذا صبح کرده‌ام و هیچ غذایی در دهان نگذاشته‌ایم، نه گوسفندی داریم، نه شتری و نه آبی»[۲۷].

از همه اینها که بگذریم فرق نکردن وضعیت زندگی زهرا (س) در قبل و بعد از بخشش فدک به او، بهترین گواه بر زهد و ساده‌زیستی او است. به راستی او همچون پدر و همسرش، سومین پرچمدار و آیینه تمام نمای زهد است و هرگز از زندگی زاهدانه خود نزد کسی شکایت نبرد و همواره خدا را شاکر بود[۲۸].

منابع

پانویس

  1. اقرب الموارد، واژه «زهد»؛ مفردات کلمات القرآن، ص۲۲۰.
  2. نهج البلاغه، کلمات قصار، ۴۳۹.
  3. نهج البلاغه، کلمات قصار، ۴۳۹.
  4. «تا بر آنچه از دست شما رفت دریغ نخورید و بر آنچه به شما دهد شادی نکنید» سوره حدید، آیه ۲۳.
  5. نهج البلاغه، کلمات قصار، ۱۰۳.
  6. رفیعی، علی، درآمدی بر سیره فاطمی، ص ۸۶.
  7. ر.ک: بحارالانوار، ج۴۳، ص۵۶ - ۵۷.
  8. رفیعی، علی، درآمدی بر سیره فاطمی، ص ۸۶.
  9. الغدیر، ج۲، ص۳۱۸.
  10. بحارالانوار، ج۲، ص۴۰۵.
  11. مفاتیح الجنان، زیارت‌نامه حضرت فاطمه (س).
  12. بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۵.
  13. رفیعی، علی، درآمدی بر سیره فاطمی، ص ۸۶.
  14. ﴿يَا بَنِي آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَيْكُمْ لِبَاسًا يُوَارِي سَوْآتِكُمْ وَرِيشًا وَلِبَاسُ التَّقْوَى ذَلِكَ خَيْرٌ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ «ای فرزندان آدم! برای شما جامه‌ای را فرو فرستاده‌ایم که شرمگاه‌های شما را می‌پوشاند و (نیز) جامه‌ای را که زینت است و لباس پرهیزگاری، باری، بهتر است؛ این از آیات خداوند است باشد که آنان در یاد گیرند» سوره اعراف، آیه ۲۶.
  15. بحارالانوار، ج۸، ص۳۰۳؛ ج۴۳، ص۸۸.
  16. حلیة الأولیاء، ج۲، ص۴۲، ردیف ۱۳۳.
  17. رفیعی، علی، درآمدی بر سیره فاطمی، ص ۸۷.
  18. بحارالانوار، ج۸، ص۳۰۳؛ ج۴۳، ص۸۸.
  19. بحارالانوار، ج۳۷، ص۴۴.
  20. بحارالانوار، ج۴۳، ص۸۳ – ۸۴.
  21. رفیعی، علی، درآمدی بر سیره فاطمی، ص ۸۹؛ م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد، سیره پیامبر خاتم ج۴، ص ۹۰.
  22. بحارالانوار، ج۲۵، ص۲۴۰ و ج۴۳، ص۷۲.
  23. کشف الغمه، ج۱، ص۴۶۹.
  24. بحارالانوار، ج۴۱، ص۲۵۸.
  25. بحارالانوار، ج۳۵، ص۲۵۲.
  26. بحارالانوار، ج۴۳، ص۷۲.
  27. احقاق الحق، ج۱۷، ص۲۳.
  28. رفیعی، علی، درآمدی بر سیره فاطمی، ص ۹۱.