فدک در معارف و سیره علوی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط HeydariBot (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۳۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۲:۴۰ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مظلومیت علی(ع) در غصب فدک

از اقدامات ابوبکر در همان روزهای نخستین خلافت، مصادره قهرآلود فدک بود، دستگاه خلافت با این کار تنها منبع مالی علی، فاطمه(س) و بنی هاشم را که رسول خدا(ص) در اختیارشان گذاشته بود تصرف غاصبانه کرد تا برای همیشه دست علی(ع) را از داشتن ثروتی که بتواند افراد را جذب نماید کوتاه کند و بدین‌سان ظلم فاحشی بر علی(ع) و خاندان پیامبر وارد نمود.[۱]

با آنکه برخی از منابع اهل سنت به مصادره فدک و اعتراض فاطمه(س) و طلب حق خویش و پاسخ ابوبکر و خشم دختر پیامبر(ص) نسبت به وی اشاره کرده‌اند[۲] ولی غالب آنها با قبول این فرض که دلیل مدعای فاطمه(س) بر مالکیت فدک فقط توارث بوده، با نقل سخنی که ابوبکر از قول پیامبر(ص) نقل کرده که فرمود: «نحن معاشر الأنبیاء لا تورث» مسأله را پایان یافته تلقی کرده و حتی بعضی از آنان مثل عبدالجبار معتزلی و فخرالدین رازی نوشته‌اند: «وقتی فاطمه(س) این حدیث را از زبان ابوبکر شنید دست از مدعای خود کشید!»[۳].

مظلومیت علی(ع) و فاطمه(س) در همین جا ظاهر و آشکار می‌گردد که فاطمه زهرا(س) بارها تا پایان زندگانی کوتاه خویش بعد از وفات پیامبر (۷۳ - ۷۵ یا ۹۳ روز) در پیش روی مردم مدینه به خاطر حق خویش یعنی فدک با ابوبکر احتجاج کرد و در یکی از این احتجاجات در حضور مهاجر و انصار اظهار کرد که فدک هبه پیامبر(ص) است و علی و حسنین و ام ایمن را گواه آورد و آن گاه فرمود: ای ابوبکر، تو از پدرت ارث می‌بری من از پدرم ارث نمی‌برم؟ سپس فرمود: حدیث مورد استناد تو یعنی «نَحْنُ مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ لَا نُوَرِّثُ‌» را نه تنها کسی نشنیده بلکه (استدلال تو، به این که حق ارث مرا باطل کنی) خلاف نصوص قرآنی است که می‌فرماید: ﴿... فَهَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا * يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ[۴] و ﴿وَزَكَرِيَّا إِذْ نَادَى رَبَّهُ رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا وَأَنْتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ[۵] و ﴿وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ[۶] اما به ادله فاطمه(س) اعتنایی نکردند و حتی برخی از حاضران سخنان ناشایستی بر زبان جاری کردند.

شگفت این که ابوبکر برای صحت ادعای فاطمه که پاره تن رسول خدا(ص) و مصداق کامل آیه تطهیر است شاهد می‌طلبد، ولی کسی نبود از خلیفه بخواهد که برای اثبات صحت خبر «نَحْنُ مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ لَا نُوَرِّثُ‌» حجت و دلیل بیاور؟! در برخی از کتابهای حدیث و تاریخ از اهل سنت آمده است که ابوبکر پس از استماع دلیل‌های فاطمه(س) در حالی که می‌گریست، سندی در تملیک فاطمه بر فدک نوشت و همین که خواست به آن بانوی بزرگ اسلام بدهد عمر سر رسید و پس از اطلاع از موضوع سند، به ابوبکر اعتراض کرد و گفت: آیا از بیت المال مسلمانان به فاطمه انفاق می‌کنی؟ نمی‌بینی که مشرکان عرب با تو به جنگ برخاسته‌اند؟ سپس سند را گرفت و پاره کرد[۷].

و در کتاب‌های شیعه همین خبر را با اختلافاتی نقل کرده‌اند، از آن جمله در بعضی روایات آمده است که عمر در ضمن گرفتن سند از دست فاطمه(س) وی را چنان مضروب ساخت که بر اثر آن، سقط جنین کرد و چند ماه بعد درگذشت[۸].[۹]

منابع

پانویس

  1. فدک قریه‌ای است در فاصله دو یا سه روز راه (۲۵۰ کیلومتری) از شمال مدینه و در جنوب خیبر که آب فراوان و مزارع و نخلستان‌های بسیار دارد و پیش از اسلام، مانند خیبر مسکن یهودیان بوده است. پس از آنکه پیامبر(ص) در خیبر فرود آمد و دژهای آن به دست مسلمانان گشوده شد اهالی فدک بیمناک گشتند و با پیشنهاد واگذاری نیمی از اراضی آن به رسول خدا(ص) تقاضای صلح کردند، بدین‌سان این بخش از اراضی فدک به دلیل آن‌که مسلمانان اسبی و شتری بر آن نتاختند و هیچ گونه جنگی واقع نشد «سوره حشر، آیه ۶ و ۷» خالصه وفییء پیامبر بود و بعد از پیامبر مختص به امام بعد از اوست. «سیره ابن هشام، ج۳، ص۳۶۸؛ بلاذری، فتوح البلدان، بلاذری، ص۴۲. بر پایه منابع شیعه، پیامبر گرامی اسلام پس از تسلیم اهالی فدک، علی(ع) را به آنجا فرستاد تا پیمان صلح را بنویسد و از سوی آن حضرت امضا کند. سپس هنگامی که آیه: ﴿فَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ [«بنابراین، حقّ خویشاوند را بپرداز» سوره روم، آیه ۳۸] نازل شد رسول خدا فدک را که مختص به شخص خودش بود به فاطمه(س) بخشید تا در معاش خود و فرزندانش و کمک به فقرا و مستمندان و نیز در تحکیم امامت علی(ع) به کار گیرد. فدک تا استوار شدن پایه‌های حکومت ابوبکر در تصرف دختر پیامبر بود و عواید آن را سالانه به آن بانوی دو عالم می‌دادند و واگذاری فدک توسط رسول خدا(ص) به دختر گرامیش فاطمه زهرا(س) مورد اتفاق علمای شیعه و بسیاری از دانشمندان سنی است. (طبرسی، مجمع البیان، ج۲، ص۴۱۱؛ سیوطی، الدر المنثور، ج۴، ص۱۷۷؛ شرح ابن ابی الحدید، ج۱۶، ص۲۰۸ و...).
  2. تاریخ طبری، ج۳، ص۲۰۷؛ بلاذری، انساب الاشراف، ص۴۴.
  3. ر.ک: شرح ابن ابی الحدید، ج۱۶، ص۲۵۳.
  4. «و من از وارثان پس از خویش در هراسم و زنم نازاست؛ بنابراین از نزد خویش به من وارثی ببخش! *(همان) که از من و از خاندان یعقوب میراث می‌برد و پروردگارا! او را پسندیده گردان» سوره مریم، آیه ۵-۶.
  5. «و زکریّا را (یاد کن) آنگاه که پروردگارش را خواند: پروردگارا! مرا تنها مگذار که تو بهترین بازماندگانی!» سوره انبیاء، آیه ۸۹.
  6. «و سلیمان از داود میراث برد» سوره نمل، آیه ۱۶.
  7. ر.ک: سیره حلبی، ج۳، ص۳۶۲.
  8. ر.ک: شیخ مفید، الاختصاص، ص۱۸۵؛ طبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص۱۲۱.
  9. ناظم‌زاده، سید اصغر، تجلی امامت ص ۵۴۹.