براء بن مالک بن نضر انصاری در تاریخ اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۷ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۵۵ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

براء بن مالک، صحابی دلاور، خادم رسول خدا (ص)[۱]، پیرو ولایت امیرمؤمنان (ع) و برادر انس بن مالک، صحابی و محدث مشهور است. نسب او را چنین گفته‌اند: براء بن مالک بن نضر بن ضمضم بن زید بن حرام بن جندب بن عامر بن غنم بن عدی بن نجار خزرجی انصاری[۲]

براء را از بزرگان و شجاعان و در عین حال از صالحان زاهدان و از فضلای اصحاب رسول خدا (ص) شمرده‌اند[۳] که رسول خدا (ص) در حق او و مراتب پارسایی و پرهیزگاری‌اش فرموده است: «بسا ژولیده مویی که گرد و غبار رنگش را تیره کرده و بدون احساس کوچکی، دو لباس مندرس و کهنه پوشیده، با این حال چنانچه خدا را (برای درخواست حاجتی) سوگند دهد، خدا آن را برایش اجابت خواهد کرد. از جمله این افراد براء بن مالک است»[۴]. این سخن رسول خدا (ص) که تنها درباره براء و عمار[۵] بیان شده، مقام و جایگاه بلند براء بن مالک را نشان می‌دهد. چنان که رسول خدا (ص) این چنین صفاتی را از مشخصه‌های افراد بهشتی[۶] و بلکه از پادشاهان بهشتیان[۷] و در منابع شیعه[۸]، از صفات أهل ولایت امیرمؤمنان (ع) بیان فرموده‌اند. از این رو، ابن عربی عارف شهیر جهان اسلام، ذیل این روایت، درباره براء بن مالک و عمار گوید: افراد منظور در این روایت کسانی هستند که «ملامتی‌ها» (اصطلاحی از اهل تصوف) نام دارند. این افراد نهایت درجه حلاوت و شیرینی «ولایت» را چشیده و به مقام قرب» رسیده‌اند. خدا اینان را از غیر خودش بریده و مخصوص خود گردانیده است[۹]. زین الدین عراقی [۱۰] نیز در وصف این افراد چنین سروده است:

لَا تُحْسَبُ الْفَخْرُ فِي لُبْسِ وتَدرِيعٍووصف حَسَنٍ وَ زِيِّ غَيْرِ مشروع
فرب أَشْعَثُ ذِي طِمْرَيْنِ مدفوعإن قَالَ قَوْلًا تَرَاهُ غَيْرِ مسموع
لكنه عِنْدِ رَبِّ النَّاسِ ذِي قسمبر اذا رَامَ أَمْراً غَيْرَ مَسْمُوعَ
گمان نکن فخر و سروری، در لباس و پوشیدن زره و نیز در نیک رویی و مشی و زندگی نامشروع است؛ چه بسا ژولیده مویی با دو جامه کهنه که پس زده شده و اگر سخنی بگوید کسی بدان گوش نمی‌دهد؛ اما همین شخص، نزد پروردگار مردم، صاحب قسم است که اگر امری بخواهد، از او دریغ نشود و به اجابت رسد[۱۱].

براء بن مالک را برادر والدینی انس بن مالک دانسته‌اند که مادرشان أم‌سلیم، دختر ملحان نام داشت [۱۲]، اما برخی دیگر از جمله بخاری[۱۳]، ابن اثیر[۱۴] و ابن حجر[۱۵] این موضوع را رد کرده و گفته‌اند براء تنها از سوی پدر برادر انس، و برادر مادری شریک بن سحماء بوده، که سحماء نام مادرشان است، ولی مادر انس بن مالک ام سلیم است.

براء بن مالک به احتمال زیاد به دلیل سن کم نتوانست در جنگ بدر شرکت کند، ولی در احد، خندق و دیگر غزوه‌ها شرکت داشت[۱۶]. بنابراین، سخن علامه حلی[۱۷] مبنی بر شرکت براء در بدر صحیح نیست. او در جنگ‌ها چنان شجاع بود که همیشه بر دشمن پیروز می‌‌شد و از مشرکان به تنهایی صد نفر را کشته بود، و این جز آن تعدادی است که در کشتنشان شرکت داشته است[۱۸]. جاحظ این صفت او را به دلاوری امیر مؤمنان (ع)، ابودجانه انصاری و زبیر تشبیه کرده است[۱۹].

بی‌مهابایی او در نبردها آن اندازه بود که عمر به فرماندهان سپاه مسلمانان در فتوحاتی که براء حضور می‌داشت، دستور داده بود فرماندهی نیروها را به او ندهند؛ چراکه تهور و بی‌باکی او در مصاف با دشمن، خود و افراد تحت امرش را به مهلکه و کشتن خواهد افکند[۲۰].

وی صدایی بسیار زیبا داشت و از این رو او و انجشه، حُدّی‌خوان رسول خدا (ص) هنگام سفر و غزوات بودند؛ البته براء برای شترانی که مردان سوار آنان بودند و انجشه برای شترانی که زنان سوار آنان بودند حدی می‌خواندند[۲۱]. براساس گزارشی، براء بیمار شد و در بستر بیماری اشعار عرب را با آواز می‌خواند. انس چون بر او وارد شد و آوازخوانی او را شنید، به او گفت: ای برادر، پس از اسلام و نزول قرآن چنین می‌کنی؟! براء گفت: ای برادر، شعر، دیوان عرب است[۲۲]. گزارش دیگری می‌گوید: که براء پاسخ داد: ای برادر، از اینکه در بستر بیماری بمیرم می‌ترسم، در حالی که بیش از صد نفر از مشرکان را در جنگ‌ها کشته‌ام و در کشتن بسیاری از آنان دیگر مسلمانان را کمک کرده‌ام[۲۳]. حدی خوانی کسانی چون براء و انجشه، موضوعی در فقه شیعه و اهل سنت برای خود باز کرده و فقها در این باره گفتگو کرده‌اند[۲۴].

براء بن مالک در بیعت رضوان[۲۵] و حجة الوداع حضور داشت [۲۶] و از گزارشی که در این باره نقل شده، بر می‌آید که وی در غدیر خم نیز بوده است[۲۷]. بنابراین، براء شاهد ماجرای غدیر خم و ابلاغ امامت امیرمؤمنان (ع) از طرف رسول خدا (ص) به خلافت بوده، ولی حدیث غدیر از او نقل نشده است.

پس از رسول خدا (ص) و تشکیل سقیفه، براء بن مالک به اعتقاد همه علمای شیعه، از جمله پانزده نفری بود که به امیرمؤمنان (ع) بازگشت و به ولایت آن حضرت اعتقاد داشت[۲۸]. بنا بر روایت طبری شیعی[۲۹] وی به همراه ابوذر، مقداد، عمار، سلمان و چند نفر دیگر برای جهاد اعلام آمادگی کردند، ولی امیر مؤمنان (ع) با یادآوری وصیت پیامبر به او، از این کار صرف نظر کرد. در حق این افراد آمده است: «أَنَّهُمْ اَلَّذِينَ مَضَوْا عَلَى مِنْهَاجِ نَبِيِّهِمْ عَلَيهِ وَ آلِهِ السَّلامُ وَ لَمْ يُغَيِّرُوا وَ لَمْ يُبَدِّلُوا»؛ اینان کسانی هستند که به راه پیامبرشان پایدار ماندند و تغیر و تبدلی در آنان روی نداد»[۳۰]. با توجه به این سابقه، علمای شیعه با عباراتی بلند براء بن مالک را ستوده و از نظر روایی او را توثیق کرده‌اند [۳۱]. بنابراین، حضور او در فتوحات در زمان خلافت شیخین، دلیلی بر اعتقاد براء به آنان نبوده است؛ چنان که مامقانی [۳۲] در پاسخ به این پرسش که اگر براء از جمله بازگشتگان به امیرمؤمنان (ع) بوده، پس کشته شدن او در فتح شوشتر چگونه قابل توجیه است، گوید: جنگ‌ها و فتوحات به اذن و امضای امیرمؤمنان (ع) بوده و هر کس در این جنگ‌ها کشته شده، شهید محسوب می‌شود. همچنین علما و فقهای شیعه این نکته را در مبحث خراجیات و مواردی دیگر توضیح داده‌اند[۳۳].

با تمام این مطالب، علامه شوشتری[۳۴] در ثبوت چنین جایگاهی برای براء تشکیک کرده و گوید: این جایگاه بر فرض اعتماد به نسخه کشّی است، اما بارها گفته‌ایم که اعتمادی بدان نیست و احتمال دارد روایت بازگشت براء بن عازب به امیرمؤمنان (ع) که خود نیز روایت کرده و شواهدی بر این نقل او است، به براء بن مالک تصحیف شده باشد. وی می‌افزاید: «قرار گرفتن براء بن عازب در جنگ شوشتر بر میمنه عمار، و براء بن مالک بر میمنه ابوموسی، شاهدی بر مطلب یاد شده است. همچنین روایت رسول خدا در حق او تنها از ناحیه برادرش انس نقل شده که دشمن امیرمؤمنان (ع) است».

این مطالب قابل تأمل است؛ زیرا:

  1. این تلقی علامه شوشتری از روایت کشّی و فضایل براء، برخلاف گفته همه علمای شیعه است؛
  2. اینکه، لازمه اعتماد نکردن بر نسخه کشّی، استناد نکردن بدان در موارد دیگر است که خود علامه بارها به همین نسخه استناد کرده است؛
  3. از یک سو تصحیف می‌تواند دو طرفه باشد و از سویی دیگر، علمای شیعه براء بن عازب را در شمار بازگشتگان قرار نداده‌اند و این نکته، صحت ثبت براء بن مالک را نزد علمای شیعه تأیید می‌کند. افزون بر این مطالب، سابقه براء بن عازب خوب نیست؛ زیرا وی حاضر نشد غدیر را شهادت دهد و نفرین حضرت او را فرا گرفت و این برخلاف روایت صفات بهشتیان است که ذیل روایت رسول خدا (ص) بیان شد؛
  4. قرار گرفتن در میمنه ابوموسی، مطلبی را ثابت نمی‌کند؛ زیرا گرایش سیاسی ابوموسی در آینده، هیچ ارتباطی به گذشته افراد ندارد. همچنین اگر ملاک دوستی و دشمنی این باشد، درباره براء بن عازب نیز نقل شده که وی در سپاه خالد بن ولید بود که به یمن اعزام شد، آن موقع که پیامبر، امیرمؤمنان (ع) را نیز بدان سو اعزام کرده بود؛ چنان که عکس این مطلب نیز دلیل نمی‌شود، مانند حضور ابوذر و مقداد در سپاه معاویه در فتح مصر؛
  5. دشمنی انس با علی (ع)، چه ارتباطی به نقل روایت رسول خدا (ص) درباره براء دارد که به طُرق مختلف نقل شده و از چنان شهرتی برخوردار بوده که مسلمانان حاضر در جنگ شوشتر، براساس این حدیث به براء متوسل شده‌اند و علمای شیعه نیز آن را پذیرفته‌اند؟!

براء در جنگ یمامه و ماجرای مسیلمه کذاب حضور داشت و ضمن تشویق مسلمانان به جهاد[۳۵]، از خود فداکاری‌های بسیاری نشان داد، به طوری که هشتاد و چند زخم برداشت. خالد بن ولید، پرستاری بر او گمارد تا پس از یک ماه مداوا کردن، اندک اندک زخم‌هایش بهبود یافت[۳۶].

براء یکی از نبردهایش را در این جنگ چنین نقل کرده است: در جنگ مسیلمه، به مصاف مردی بسیار تنومند رفتم که به او خر یمامه می‌‌گفتند. در دستانش شمشیری سفید بود. من با یک ضربت هر دو پای او را قطع کردم و او بر روی من افتاد. آنگاه شمشیرش را گرفته، شمشیر خودم را غلاف کردم و تنها با یک ضربت کار او را تمام کردم[۳۷]. همچنین در این جنگ بود که براء برای شکست نیروهای مسیلمه که به باغی مستحکم پناه برده بودند و راهی برای فتح آن نبود، از یاران خود خواست او را بر سپری گذاشته، با نیزه‌ها بلند کنند به درون باغ بیندازند. پس به طور ناگهانی براء بر دشمن فرود آمد و آنچنان پیکار نمود که توانست در باغ را برای نیروهای مسلمان باز کند[۳۸].

در زمان خلافت عمر، وقتی ماجرای عمل زشت مغیرة بن شعبه در بصره فاش شد و عمر خواست ابوموسی را به جای او حاکم بصره کند، ابوموسی گویا به دلیل ترسی که از مغیره داشت، از عمر خواست چند نفر از انصار را با او همراه سازد. از جمله این افراد، براء بن مالک بود که به بصره رفتند و مغیره را پس از عزل، به مدینه فرستادند[۳۹]. ابوموسی به دلیل این همراهی به او گفت: سمتی از من بخواه. براء گفت: من از تو پست و مقامی نمی‌خواهم بلکه تنها خواسته من، دادن شمشیر و کمان و زره است تا با آنها در راه خدا جهاد کنم[۴۰].

از اخبار فتوحات برمی‌آید که حضور براء بن مالک، همیشه موجب قوت و پیروزی مسلمانان در برابر مشرکان بوده است. در نبرد زَارَه[۴۱] مرزبان آنجا به دست براء کشته شد. ابونعیم[۴۲] به اشتباه نبرد زاره را با شوشتر خلط کرده است. ابن سیرین، کشته شدن مرزبان را چنین نقل می‌کند: براء با ضربت شمشیری که به پشت او زد، مرزبان را به خاک انداخت، آنگاه دستانش را قطع کرد و لباس‌ها و کمربند و عبای مقتول را به غنیمت گرفت[۴۳]. در برخی گزارش‌ها، غنایم را شمشیر و کمربند بسیار قیمتی‌ای گفته‌اند که با جواهراتی زینت شده بود و سی هزار درهم ارزش داشت. چون عمر از این موضوع آگاه شد، با اقرار بر اینکه در زمان رسول خدا (ص) این گونه غنایم (اسلاب) به دست آمده از دشمن تخمیس نمی‌شد، بیان داشت: این مبلغ زیاد، مرا بر آن میدارد تا خمس این غنایم را که شش هزار درهم است از براء بگیرم. ابن سیرین تصریح می‌کند که این نخستین غنیمتی بود که در اسلام تخمیس شد[۴۴]. فقهای شیعه و اهل سنت به همین مناسبت به این موضوع پرداخته‌اند[۴۵].

آخرین جنگی که براء در آن حضور داشت و به اتفاق همه علمای شیعه[۴۶] و اهل سنت[۴۷] در آن به شهادت رسید، فتح شوشتر است که یکی از فتوحات سخت مسلمانان شمرده می‌شود. فرماندهی کل سپاه مسلمانان در این جنگ با ابوموسی اشعری بود. در تاریخ فتح شوشتر اختلاف است، واقدی فتح آن را سال بیست[۴۸] و برخی دیگر سال‌های نوزده و ۲۳ گفته‌اند[۴۹]. در این جنگ براء بن مالک، فرماندهی جناح راست سپاه ابوموسی را بر عهده داشت[۵۰]، بنا بر روایت بلاذری[۵۱]، چون جنگ سختی با سپاه ایران درگرفت، مسلمانان توانستند آنان را تا کنار قلعه شوشتر به عقب رانند. در کنار قلعه بود که براء پس از نبردی سخت به شهادت رسید. اما بنا بر روایات مشهور، در یک مرحله ایرانیان توانستند سپاه مسلمانان را بر سر پل شوشتر شکست سختی دهند و آنان را منهزم کنند. در این حالت بود که مسلمانان با اینکه بسیاری از بزرگان صحابه حضور داشتند، به دلیل شهرت حدیث رسول خدا (ص) درباره مستجاب الدعوه بودن براء بن مالک و نیز مراتب بالای پارسایی و زهد او، از وی خواستند برای پیروزی مسلمانان دعا کند. براء نیز چنین دعا کردند: "أُقسِمُ عليك يا رَبِّ لَمَا مَنحتَنا أكتافَهم، وألْحَقْتَني بنَبيِّك، فمُنِحوا أكتافَهم"؛ «خدایا، تو را سوگند میدهم که اینان (دشمنان) را تسلیم ما کنی و مرا به پیامبرت محمد ملحق کنی». پس همان شد که او دعا کرد[۵۲]. مسلمانان به آنان حمله‌ور شدند و سپاه هرمزان را چنان شکست دادند که بلاذری گوید: هرمزان و سپاه او با بدترین حالت، مجبور شدند به قلعه مستحکم شوشتر پناهنده شوند و چون هیچ راه نفوذی به درون قلعه نبود، مسلمانان به مدت بسیاری آن را به محاصره خود درآوردند تا اینکه گویند یکی از ایرانیانی که مسلمان شده و خود را به سپاه اسلام تسلیم کرده بود، برای ابوموسی تنها راه نفوذی به درون قلعه را فاش کرد که کاریز یا نقب زیرزمینی بود که تا وسط قلعه راه داشت[۵۳].

ابوموسی بلافاصله از براء بن مالک خواست چند نفر از نیروهای کارآمد و چالاک خود را انتخاب کرده، از این طریق به درون قلعه راه پیدا کنند. براء موضوع را با مجزأة بن ثور که فردی بسیار شجاع بود در میان گذاشت و او داوطلب این جانبازی شد. مجزأه، پیشاپیش براء و برخی دیگر از نیروها وارد کاریز شد و از آنجا که دشمن کاملاً می‌دانست تنها راه نفوذی به درون قلعه همین راه است، از آن مراقبت کامل داشت؛ به همین سبب وقتی مجزأه خواست از کاریز خارج شود، بلافاصله به ضرب شمشیرهای دشمن به شهادت رسید، ولی براء با شجاعت زیاد از کاریز خارج شد و به نبرد با آنان پرداخت و دیگر مسلمانان نیز به سرعت از آنجا بیرون آمده، مشغول نبرد شدند. براء در درون شهر پس از نبردی سنگین به دست هرمزان، فرمانده سپاه ایرانیان به شهادت رسید[۵۴]. به سبب شجاعت بی‌نظیری که براء با این عملیات از خود نشان داد، برخی فتح شوشتر را به او نسبت داده‌اند[۵۵]، ابن اثیر[۵۶] گوید: براء پس از کشتن صد نفر از مشرکان و مشارکت در تعدادی دیگر شهید شد، اما این اشتباه است؛ زیرا چنان که بیان شد، براء پیش از حضور در فتح شوشتر، زمانی که در بستر بیماری افتاده بود به این موضوع تصریح کرد و ابن اثیر آن روایت را با فتح شوشتر به هم آمیخته است.

پس از فتح شوشتر، هرمزان را که قاتل براء بود نزد عمر آوردند. عمر درباره او از اطرافیان نظر خواست. انس، برادر براء گفت: چنانچه ما او را بکشیم، دیگر سپاهیان ایرانیان از زنده ماندن ناامید خواهند شد و دیگر خود را تسلیم نخواهند کرد و این موجب قدرت و شوکت آنان خواهد شد. عمر گفت: یعنی من قاتل براء و مجزأة بن ثور را زنده بگذارم؟ انس که از کشته شدن هرمزان بیمناک شده بود گفت: هرچند چاره‌ای از کشتن او نداریم، ولی شما در ابتدا به او امان دادی تا سخن گوید. این سخنان باعث شد که عمر از کشتن هرمزان منصرف شود[۵۷].

براء یک پسر و یک دختر داشت. پسرش عبدالله[۵۸] نام داشت، اما به نام دختر براء اشاره‌ای نشده است. گفته‌اند انس بن مالک آن دختر را به ازدواج سیرین درآورد و محمد بن سیرین، محدث مشهور به دنیا آمد[۵۹]. بنابراین به احتمال زیاد، این موضوع باید پس از شهادت براء بوده باشد.

براء بن مالک تنها یک روایت از پیامبر نقل کرده که گوید: «ما رأيتُ من ذِي لِمَّةٍ في حُلَّةٍ حَمْرَاءَ أحسنَ من رسول الله»؛[۶۰] من هیچ موهای افتاده تا بناگوشی را که در لنگ سرخ رنگی پیچیده باشد، زیباتر از رسول خدا (ص) ندیدم.

این روایت مورد توجه فقها در باب شرایط لباس نمازگزار قرار گرفته، برخی به جواز پوشیدن لباس سرخ رنگ و برخی به عدم آن فتوا داده‌اند[۶۱]. ابونعیم[۶۲] روایت دیگری آورده که در حقیقت خود براء راوی نیست، بلکه برادرش انس آن را این چنین نقل کرده است: روزی أبی بن کعب، براء را دید و به او گفت: اینک چه اشتها داری؟ براء گفت: قاووت و خرما. أبی او را به خانه برد و هرچه براء خواست از او پذیرایی کرد. براء چون این موضوع را به پیامبر خبر داد، آن حضرت فرمود: «ای براء، بدان که هر کس تنها برای خشنودی خدا چنین کند، خدا ده فرشته به مدت یک سال تسبیح و تهلیل گویان به منزل میزبان بفرستد تا برای او استغفار کنند و چون سال تمام شد، مانند عبادت این فرشتگان برای او نوشته شود و بر خداوند است که این افراد را از نعمت‌های بهشتی بخوراند».

قبر او اینک در شوشتر، نزدیک قلعه سلاسل قرار دارد و بنا بر نظر برخی، قدیمی‌ترین بقعه‌ای است که از اصحاب رسول خدا (ص) در ایران وجود دارد. یاقوت حموی[۶۳] و فیروزآبادی[۶۴] به وجود قبر او در شوشتر تصریح کرده‌اند. هرچند مقبره کنونی تنها به براء بن مالک منسوب است، اما به نظر می‌رسد شهدای فتح شوشتر، اعم از صحابه و تابعین مانند مجزأة بن ثور و مهاجر بن زیاد و عمرو بن کغب نهدی در کنار براء بن مالک در همین مقبره کنونی دفن شده‌اند.[۶۵]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۱، ص۳۸۰.
  2. براء به تخفیف حرف راء، (ر. ک: نووی، شرح صحیح مسلم، ج۱، ص۳۹)، ولی گاه به غلط، با تشدید حرف راء (براء) تلفظ می‌شود. ابن سعد، ج۷، ص۱۶؛ خلیفة بن خیاط، الطبقات، ص۳۱۶؛ ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۱، ص۳۸۰.
  3. ابن حبان، مشاهیر، ص۳۳؛ ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۱، ص۳۸۰؛ ابن عبدالبر، ج۱، ص۲۳۷.
  4. سرخسی، شرح السیر، ج۱، ص۶۲؛ ترمذی، ج۵، ص۳۵۵؛ ابن حبان، الثقات، ج۳، ص۲۷؛ همو، مشاهیر، ص۳۳؛ ابونعیم، حلیة الأولیاء، ج۱، ص۶ و ۷؛ حاکم، ج۳، ص۲۹۲؛ ابویعلی، ج۷، ص۶۶؛ طوسی، اختیار، ج۱، ص۱۸۴؛ همو، رجال، ص۲۷؛ مناوی، ج۵، ص۶۲؛ سیوطی، ج۲، ص۲۹۵؛ شامی، ج۱۰، ص۹۸.
  5. طبرانی، ج۶، ص۲۵؛ ابن عساکر، ج۴۳، ص۴۱۱.
  6. احمدبن حنبل، ج۳، ص۱۴۵؛ ابویعلی، ج۱۰، ص۵۱۰؛ ابن حبان، صحیح، ج۱۴، ص۴۰۳.
  7. طبرانی، ج۲۰، ص۸۴.
  8. خزاز قمی، ص۱۸۴؛ مجلسی، ج۳۶، ص۳۴۷.
  9. مناوی، ج۵، ص۶۳.
  10. عبدالرحیم بن حسین، م ۸۰۶ فقیه و محدث بزرگ اهل سنت و استاد ابن حجر
  11. مناوی، ج۵، ص۶۳.
  12. ابن سعد، ج۷، ص۱۷؛ ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۱، ص۳۸۰؛ طوسی، رجال، ص۲۷؛ ابن عبدالبر، ج۱، ص۲۳۷؛ ابن حجر، ج۱، ص۴۱۲.
  13. التاریخ الکبیر، ج۲، ص۱۱۷.
  14. ابن اثیر، ج۲، ص۳۹۷.
  15. ابن حجر، ج۱، ص۴۱۲.
  16. ابن سعد، ج۷، ص۱۶؛ خلیفة بن خیاط، الطبقات، ص۳۱۶؛ ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۱، ص۳۸۰.
  17. خلاصة الأقوال، ص۷۸.
  18. ابن سعد، ج۷، ص۱۶؛ ابن عبدالبر، ج۱، ص۲۳۷.
  19. ر. ک: پیاضی، ج۲، ص۷۸.
  20. ابن سعد، ج۷، ص۱۷؛ ابن عبد البر، ج۱، ص۲۳۷. با این حال همان گونه که بیان خواهد شد، ابو موسی اشعری در جنگ شوشتر، فرماندهی جناح راست سپاه خود را به براء داد.
  21. احمد بن حنبل، مسند، ج۳، ص۲۵۴؛ ابونعیم، ج۱، ص۳۸۰ و ۳۸۱؛ ابن اثیر، ج۱، ص۱۲۱؛ ابن حجر، ج۱، ص۴۱۲.
  22. ابن عساکر، ج۸، ص۹۸.
  23. ابن سعد، ج۷، ص۱۷؛ طبرانی، ج۲، ص۲۶؛ ابن ابی شیبه، ج۴، ص۵۷۵؛ ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۱، ص۳۸۰.
  24. ر. ک؛ طوسی، المبسوط، ج۸، ص۲۲۴؛ شهید ثانی، مسالک، ج۱۴، ص۱۸۰ و ۱۸۱؛ کرکی، جامع المقاصد، ج۴، ص۲۳؛ ابن عبدربه، ج۶، ص۸۶؛ ابن قدامه، المغنی، ج۱۲، ص۴۳.
  25. ذهبی، ج۱، ص۱۹۵.
  26. مجلسی، ج۷۶، ص۲۵۹ و ج۸۹، ص۱۹۳. در منابع دیگر یافت نشد، اما تعابیر عام صحابه‌نگاران که «شهد المشاهد» (ر. ک: ابن سعد، ج۷، ص۱۶؛ ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۱،ص۳۸۰؛ ابن حجر، ج۱، ص۴۱۳) بر این حضور دلالت دارد.
  27. البته به دلیل انصاری بودن وی، این امر طبیعی است که پس از انجام مناسک حج، به همراه پیامبر و دیگر انصار و مهاجران به مدینه بازگشته و در غدیر حاضر بوده باشد.
  28. طوسی، اختیار، ج۱، ص۱۸۱-۱۸۳؛ حسن بن زین الدین، ص۹۲؛ سیدعلی بروجردی، ج۲، ص۱۲۷؛ اردبیلی، ج۱، ص۱۱۶؛ تفرشی، ج۱، ص۲۶۵؛ خوبی، ج۱، ص۲۴۱ و ج۱۲، ص۱۱۷. این افراد را از سابقین نام برده‌اند که به ولایت امیر مؤمنان (ع) معتقد بودند و با ابوبکر بیعت نکردند.
  29. طبری، ص۴۱۱.
  30. صدوق، ج۱، ص۱۳۴؛ خویی، ج۴، ص۱۸۸.
  31. ر. ک؛ طوسی، اختیار، ج۱، ص۱۸۱-۱۸۴.
  32. مامقانی، ج۱، ص۱۶۲.
  33. ر. ک:کرکی، الخراجیات، ص۶۷؛ اصفهانی، ج۳، ص۴۱؛ محقق بحرانی، ج۱۸، ص۳۰۷؛ میرزای قمی، ج۲، ص۱۲۷.
  34. شوشتری، ج۲، ص۲۶۷.
  35. ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۱، ص۳۸۱.
  36. ابن اثیر، ج۱، ص۱۷۲؛ ذهبی، ج۱، ص۱۹۶.
  37. بغوی، ج۱، ص۲۴۵.
  38. ذهبی، ج۱، ص۱۹۶.
  39. بلاذری، ج۱، ص۴۲۳. برای اطلاع از تفصیل ماجرا، ر. ک: امینی، ج۶، ص۱۲۷ و ۱۲۸.
  40. ابن ابی شیبه، ج۴، ص۵۷۵ و ج۸، ص۶۳۷.
  41. شهرک بزرگی در بحرین است که در سال دوازدهم، در زمان خلافت ابوبکر فتح شد، عین الزاره نیز در آنجا معروف است [یاقوت حموی، ج۳، ص۱۳۶]. نبرد زاره در زمان ابوبکر بود و در حالی که علاء بن حضرمی آنان را محاصره کرده بود، ابوبکر درگذشت و عمر همچنان فرماندهی سپاه مسلمانان را بر عهده علاء بن حضرمی گذاشت [خلیفة بن خیاط، تاریخ، ص۸۴].
  42. ابونعیم، ج۱، ص۳۸۰.
  43. بلاذری، ج۱، ص۱۰۴.
  44. خلیفة بن خیاط، تاریخ، ص۸۴؛ بلاذری، ج۱، ص۱۰۴؛ بغوی، ج۱، ص۲۴۴؛ خطیب بغدادی، ج۱۱، ص۳۴۳. بلاذری [ج۱، ص۱۰۴] قیمت غنایم به دست آمده را چهل هزار درهم نقل کرده است.
  45. ر. ک: علامه حلی، منتهی المطلب، ج۵/۲ و ص۹۴ سرخسی، المبسوط، ج۱۰، ص۴۹؛ ابن حزم، ص۳۳۵-۳۳۹.
  46. طوسی، رجال، ص۲۷؛ علامه حلی، خلاصه الاقوال، ص۷۸؛ همو، رجال، ص۲۴؛ ابن داوود حلی، ص۵۴؛ تفرشی، ج۱، ص۲۶۵.
  47. خلیفة بن خیاط، تاریخ، ص۱۰۳؛ ابن سعد، ج۷، ص۹۶؛ دینوری، ص۱۳۰؛ بغوی، ج۱، ص۲۴۱-۲۴۲؛ ابن عبد البر، ج۱، ص۲۳۹؛ ابن اثیر، ج۱، ص۲۰۶ و همو، ج۵، ص۶۵؛ ذهبی، ج۱، ص۱۹۸.
  48. ابن اثیر، ج۱، ص۱۷۳؛ ذهبی، ج۱، ص۱۹۸.
  49. ابن حبان، الثقات، ج۳، ص۲۶؛ ابن اثیر، ج۱، ص۱۷۳.
  50. دینوری، ص۱۳۰؛ بلاذری، ج۲، ص۴۶۷.
  51. بلاذری، ج۲، ص۴۶۷.
  52. ابن حبان، ثقات، ج۳، ص۲۶؛ ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۱، ص۳۸۱؛ طوسی، اختیار، ج۱، ص۱۸۴؛ همو، رجال، ص۲۷؛ ابن عدی، ج۳، ص۳۱۴؛ شامی، ج۱۰، ص۲۵. شامی این خبر را از جمله آیات و معجزاتی برشمرده که برای براء حاصل شده است.
  53. این کاریز و نقب، از دوره ساسانیان برای آبیاری بوده است. در دیداری که سال ۱۳۸۲ش نگارنده از قلعه داشت، مهندسان آب خوزستان مشغول اجرای طرح انتقال آب برای آبیاری زمین‌ها از طریق همین کاریز بودند که امید است دیوارها و سقف‌های تاریخی آن با مشورت اساتید فن، با کمال دقت حفظ شود؛ چراکه دیگر جایگزین نخواهد داشت.
  54. ابن اثیر، ج۱، ص۱۷۳؛ ذهبی، ج۱، ص۱۹۷.
  55. ابن سعد، ج۷، ص۱۷.
  56. ابن اثیر، ج۱، ص۱۷۳.
  57. بخاری، التاریخ الصغیر، ج۱، ص۸۰؛ خلیفة بن خیاط، تاریخ، ص۱۰۴؛ ابن اثیر، ج۴، ص۳۰۲.
  58. ابن عساکر، ج۳، ص۴۵۵.
  59. ابن سعد، ج۷، ص۱۲۱.
  60. مسلم، ج۴، ص۱۸۱۸؛ ترمذی، ج۴، ص۲۱۹؛ نسائی، ج۸، ص۱۲۳.
  61. ر. ک: علامه حلی، تذکرة الفقهاء، ج۱، ص۹۹ و ج۲، ص۵۰۱؛ شهید ثانی، روض الجنان، ص۲۰۸. در برخی منابع، روایت یاد شده به براء بن عازب منسوب شده است. ر. ک: ابن قدامة، المغنی، ج۱، ص۷۳.
  62. ابونعیم، ج۱، ص۳۸۲-۳۸۱.
  63. یاقوت، ج۲، ص۳۰.
  64. آقابزرگ تهرانی، ج۳، ص۲۴۴.
  65. هدایت‌پناه، محمد رضا، مقاله «براء بن مالک بن نضر انصاری»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص:۲۱۳-۲۱۷