بنی حارث بن فهر در تاریخ اسلامی

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۲ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۴۳ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

بنی حارث بن فهر از طوایف معروف قریش است که جنگ و شبیخون از شاخصه‌های اصلی این قبیله است. قبل از فتوحات اسلامی در مکه و پس از آن در شام، شمال آفریقا و... سکنی گزیدند. با ظهور اسلام در صف مخالفان پیامبر(ص) قرار گرفتند و از هیچ آزار و اذیتی نسبت به مسلمانان فروگذاری نکردند. البته تعدادی نیز به آیین اسلام گرویدند و حتی در زمره مهاجرین به حبشه قرار داشتند. این قبیله پس از رحلت پیامبر خاتم(ص) از یاری کنندگان حکومت اموی بوده و با اهل بیت(ع) رابطه خوبی نداشتند.

نسب

بنی‌حارث از شاخه‌های اصلی بنی فهر -از تیره‌ها و طوایف معروف قبیله قریش- بوده، نسب از حارث بن فهر بن مالک بن نضر بن کنانة بن خزیمة بن مدرکة بن إلیاس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان[۱] می‌‌برند. از مادر این طایفه و دیگر برادران بنی فهری‌اش با نام لیلی بنت حارث بن تمیم بن سعد بن هذیل بن مدرکه یاد شده است.[۲] بنی حارث که به همراه فرزندان غالب و محارب، شاخه‌های اصلی بنی فهر را شکل می‌‌دادند، خود به تیره‌ها، بطون و شاخه‌های متعدد متفرع شده بودند که از جمله آنان می‌‌توان به نام «ودیعه»، «ضبه»، «ظرب»، «ضباب»، «قیس» معروف به «خلج» و «بنی اهیب» اشاره کرد.[۳] این طایفه - جز خاندان بنی هلال بن اهیب رهط ابوعبیدة بن جراح[۴] و به نقلی رهط عیاض بن غنم[۵] که در ابطح نازل شدند- در روزگار پیش از اسلام به همراه دیگر شاخه‌های بنی فهر، نظیر «مالک»، «محارب»، تیم ادرم بن غالب و قیس بن فهر، در عداد حاشیه نشینان یا «قریش ظواهر» به شمار آمده،[۶] جنگ و شبیخون را پیشه خود ساخته بودند[۷].

در حالی که گروه دیگر، قریشیان معروف به «قریش بطاح»، در کنار حرم و زمین‌های معروف به بطحاء مکه ماندند و از همین روی به عنوان «ضَب» شناخته می‌‌شدند.[۸] بنی حارث بمانند دیگر طوایف بنی فهر، پیش از فتوحات اسلامی در مکه ساکن بودند اما پس از وقوع فتوحات اسلامی و بخصوص در ایام حکومت خلفای اموی، برخی از ایشان به شام[۹] و بسیاری از آنان به سرزمین‌های شمال افریقا رفته در این سرزمین سکنی گزیدند.[۱۰] ضمن این که برخی منابع نیز از توطّن و حضور تعداد عظیمی از بنی فهر -به خصوص بنی حارث- در اندلس خبر داده‌اند[۱۱].

تاریخ جاهلی

از نخستین اخبار مهمی که درباره زندگی جد جاهلی این شاخه -حارث بن فهر بن مالک- در دست است، می‌‌توان به نبرد خونینی که بین قریش به همراه قبایل کنانه، خزیمه، اسد، جذام و دیگر تیره‌های مضر به فرماندهی فهر بن مالک از یک سو و حسان بن عبد کلال حمیری -پادشاه حمیری یمن- از سوی دیگر، که به ادعای نسب نویسان با بسیار کس از قبایل یمن از یمن به وادی مکه آمده بود تا سنگ‌های کعبه را با خود ببرد، اتفاق افتاد، اشاره کرد.[۱۲] در پی وقوع این جنگ سخت، لشکر یمن به سختی هزیمت شدند و ضمن کشته شدن بسیاری از ایشان، پادشاه آنان –حسان- نیز توسط حارث بن فهر به اسارت در آمد. حسان بن عبدکلال، سه سال در اسارت مکیان بود تا این که با پرداخت فدیه، خود را از بند آنها رهانید[۱۳].

شرکت بنی حارث در جنگ فجار به فرماندهی عبدالله بن جراح -پدر ابوعبیده جراح-[۱۴] و نیز حضور در پیمان‌های معروفی چون "پیمان مطیبین"[۱۵] و "حلف الفضول"[۱۶] از دیگر وقایع مهم تاریخ جاهلی بنی حارث بن فهر برشمرده شده‌اند. در پیمان موسوم به "مطیبین" و در نزاعی که بین بنی عبد مناف و بنی عبدالدار بن قصی درباره عهده‌داری مناصب حجابت (پرده‌داری خانه خدا)، سقایت (آبرسانی به حاجیان)، رفادت (پذیرایی از زائرانسرپرستی دارالندوه (مجلس مشورتی بزرگان قریشلواء (پرچمداری) و قیادت (فرماندهی جنگی) در گرفت، تیره‌های دهگانه مشهور قریش به دو دسته تقسیم شدند و هر یک جانب یکی از این دو خاندان را گرفتند. از این میان، بنی‌اسد بن عبدالعزی، بنی‌زهرة بن کلاب، بنی تیم بن مرّه، بنی‌الحارث بن فهر، با بنی عبدمناف همدست شده، به آنان پیوستند. ایشان ظرفی سرشار از عطر را نزد کعبه نهاده، با فرو بردن دستانشان در آن، عهد بستند. سپس برای تأکید هر چه بیشتر این پیمان، با دستان عطرآلود، خانه خدا را مسح کردند، از این رو این پیمان به «مطیبین» شهرت یافت.[۱۷] همچنین برخی منابع از حلفی میان بنی حارث و عبد مناف خبر داده‌اند. بر پایه این حلف، عبدالعزی بن عامرة بن عمیره با دختر عبدمناف بن قصی ازدواج کرد و حاصل این ازدواج پسری به نام "ابوهمهمه" بود[۱۸].

بنی حارث و ظهور اسلام

در پی آغاز دعوت الهی نبی خاتم(ص)، فهریان از جمله بنی حارث همگام با دیگر طوایف قریش به مقابله با پیامبر(ص) و مسلمانان برخاستند و در سال‌های نخست ظهور اسلام حد فاصل بین بعثت تا هجرت پیامبر(ص) به مدینه، از هیچ گونه آزار و اذیتی نسبت به حضرت و مسلمانان دریغ نورزیدند.[۱۹] این تقابل، پس از هجرت رسول خدا(ص) به مدینه نیز ادامه یافت. چندان که در یکی از این موارد، نافع پسر «عبد قیس» همراه با جمعی دیگر از قریشیان، زینب -دختر خوانده بزرگ پیامبر(ص)- را تعقیب کردند تا مانع از هجرت او به مدینه و پیوستنش به حضرت شوند.[۲۰] با این همه، بودند افرادی از این خاندان که به ندای آسمانی رسول ختمی مرتبت(ص) پاسخ دادند چندان که منابع نام تنی چند از آنان را در شمار صحابه، حتی برخی از ایشان را در شمار نخستین گروندگان به اسلام به ثبت رسانده‌اند.

از جمع سی و چهار نفره اسلام آورندگان از تیره بنی فهر که نامشان در تاریخ به عنوان صحابی به ثبت رسیده است، نسب ۱۸ تن از آنان به بنی حارث بن فهر و خاندان‌های فرعی‌تر آن، همچون بنی ضبه و بنی ظرب می‌‌رسد. نام‌آورترین خاندان در میان بنی ظرب، فرزندان عبدقیس بن لقیط بودند. همچنین فردی به نام معمّر بن عبدالله از این خاندان در مدینه شهرتی داشته است. از شاخه‌های بنی ضبّة بن حارث، خانواده بنوبیضاء است. بیضاء نام یا شهرت مادر خانواده و نام پدرشان عمرو بن وهب بن ربیعه[۲۱] و به قولی وهیب[۲۲] یا «وهب بن ربیعه»[۲۳] بوده است. همچنین خاندان عبدالله بن جراح، ابوسرح بن ربیعة بن هلال و زهیر بن ابی شداد فهری از دیگر شاخه‌های ضبه بوده‌اند. از خانواده زهیر بن ابی شداد هم نام چهار تن از آنان به ثبت رسیده است که در تحولات صدر اسلام نقش داشته‌اند[۲۴].

پیشگامی در پذیرش اسلام

از هجده صحابی شناخته شده خاندان بنی حارث بن فهر، ۱۳ تن آنها، قبل از هجرت پیامبر(ص) به مدینه اسلام آورده بودند. چندان که بیش از نیمی از آنان از جمله حارث و سعید فرزندان عبد قیس بن لقیط فهری، سهیل بن بیضاء[۲۵] و... به تصریح مورخان، در زمره مهاجران به حبشه بوده‌اند. در فاصله هجرت تا فتح مکه نیز، یک تن از افراد بنی حارث بن فهر به نام عیاض بن غنم اسلام آورد و سه تن از آنان به نام‌های نافع و پسرش عقبه و یزید برادر ابوعبیده جراح نیز –به احتمال- پس از فتح مکه مسلمان شده‌اند. شاید این امر اصلی‌ترین تفاوت این تیره از بنی فهر با شاخه دیگر آن -بنی محارب بن فهر- باشد که با تأخیر اسلام پذیرفتند.

در میان نوادگان ظرب بن حارث، از سه پسر عبدقیس بن لقیط فهری دو تن به نام‌های حارث و سعید یا سعد، در شمار نخستین مسلمانان و از مهاجران حبشه بوده‌اند.[۲۶] سه پسر خانواده بیضاء به نام‌های «سهل»، «سهیل» و «صنوان» در شمار نخستین گروندگان به دعوت پیامبر(ص) بوده‌اند.

بدیهی است که امکان خلط و اشتباه میان سهل و سهیل وجود داشته است. سهل بن بیضاء در مکه اظهار اسلام کرد. او در زمره چند نفری بود که برای ابطال صحیفه قریش بر ضد بنی هاشم کوشش کردند.[۲۷] او در مکه اسلام آورده بود ولی آن را پنهان می‌‌کرد و حتی قریش او را به جنگ بدر هم فرستادند که در آنجا به اسارت مسلمانان در آمد و با شهادت عبدالله بن مسعود مبنی بر این که او را در مکه در حال خواندن نماز دیده است، آزاد شد. او در مدینه از دنیا رفت[۲۸] و رسول خدا(ص) در مسجد نبوی بر پیکرش نماز خواند و او را مدفون ساخت. برادرش سهل نیز در بازگشت از غزوه تبوک در مدینه از دنیا رفت[۲۹].

سهیل بن بیضاء نیز در شمار مهاجران به سرزمین حبشه یاد شده است[۳۰] و آورده‌اند که چون اسلام آشکار شد به مکه بازگشت و همراه با پیامبر(ص) به مدینه هجرت نمود. از همین رو او را "صاحب الهجرتین" گفته‌اند.[۳۱] رسول خدا(ص) میان او و رافع بن عجلان یا رافع بن معلی پیوند برادری بست.[۳۲] سهیل بن بیضاء در سال نهم هجری در مدینه وفات یافت[۳۳].

«عمرو»، «وهب» و «معمر» پسران ابوسرح در شمار مسلمانان اولیه و از مهاجران به حبشه بوده‌اند و از حاضران در بدر[۳۴] عمرو در سال ۳۰ هجری به روزگار عثمان از دنیا رفت.[۳۵] معمر نیز در همین سال در گذشته است که این نشان می‌‌دهد «معمر» و «عمرو» نام تصحیف شده یک نفر است.[۳۶] و یا خلط و مزجی در اخبار آن دو صورت گرفته است. عیاض بن زهیر بن ابی‌شداد بن ربیعه و عموی عیاض بن غنم[۳۷] از مهاجران به حبشه بود[۳۸] او در سال ۳۰ هجری در شام[۳۹] و به قولی مدینه[۴۰] از دنیا رفته است.

دیگر فرد این خاندان، «عامر» یا عمرو بن حارث بن زهیر بن ابی شداد است که در مکه مسلمان شد و به گزارش ابن اسحاق در هجرت دوم به حبشه هجرت کرد.[۴۱] از شخصی به نام عثمان بن عبد غنم فهری - نواده زهیر بن ابی شداد- که ابن کلبی نام او را «عامر» و کنیه‌اش را «ابونافع» ضبط کرده است،[۴۲] نیز به عنوان یکی از مهاجران به حبشه در هجرت دوم یاد شده است.[۴۳] عیاض پسر غنم یا عبدغنم فهری نواده دیگر زهیر بن ابی شداد هم،[۴۴] پیش از حدیبیه، اسلام آورد و در حدیبیه و بیعت رضوان حضور داشته است.[۴۵]

از خانواده عبدالله بن جراح فهری هم، دو مرد به نام‌های و برادرش «یزید» در شمار اصحاب پیامبر(ص) قرار دارند. یکی عامر معروف به ابوعبیده جراح که برخی او را از مهاجران دوم به حبشه دانسته‌اند.[۴۶] و دیگری، یزید بن عبدالله فهری -برادر ابو عبیده- که بنا بر برخی اقوال، مسلمان شده است[۴۷].

پس از هجرت رسول خدا(ص) به مدینه و با آغاز فعالیت‌های نظامی آن حضرت، جمعی از بنی حارث بن فهر همراه با دیگر مسلمانان حاضر در مدینه، پا به عرصه‌های نظامی گذاشتند و در غزوات و سرایای پیامبر(ص) شرکت جستند. به گونه‌ای که از ۱۸ فرد صحابی شمرده شده بنی حارث بن فهر، ۱۰ تن در زمره شرکت کنندگان در جنگ بدر بوده‌اند. از جمله این افراد، سهیل بن بیضاء بود که برخی، او را از شهدای این جنگ برشمرده‌اند.[۴۸] برادرش صفوان بن بیضاء نیز، از دیگر شرکت کنندگان در جنگ بدر بود.[۴۹] دیگر برادر ایشان، سهل بن بیضاء نیز از شرکت کنندگان در سریه عبدالله بن جحش بود.[۵۰] از دیگر چهره‌های نام آور حارثی فهری، وهب بن ابوسرح است که در جنگ موته در حالی که چهل سال از عمرش گذشته بود به شهادت رسید.[۵۱] او به همراه برادرانش «عمرو» و «معمر» در شمار مسلمانان نخستین و از مهاجران به حبشه و از حاضران در بدر بودند.[۵۲] عمرو بن حارث بن زهیر را نیز از حاضران در بدر حاضر گفته‌اند[۵۳] ضمن این که از «عیاض» پسر «زهیر بن ابی شداد بن ربیعه و عموی عیاض بن غنم[۵۴] نیز در شمار مهاجران به حبشه[۵۵] و شرکت کنندگان در جنگ بدر و دیگر جنگ‌های دوران رسول خدا(ص) نام برده شده است.[۵۶] عامر بن عبدالله معروف به ابو عبیده جراح از دیگر چهره‌های بنی حارث بن فهر بود که در بدر و حدیبیه[۵۷] و دیگر جنگ‌های دوران رسول خدا(ص)[۵۸] حضور داشت. وی در جنگ احد بواسطه تلاش برای بیرون کشیدن دو حلقه کلاه‌خود که به گونه پیامبر(ص) فرو رفته بود، دو دندانش را از دست داد[۵۹].

پس از رحلت نبی خاتم(ص)

بنی حارث و دیگر شاخه‌های بنی فهر، نسبت به قبیله قریش تعصب ویژ ه‌ای داشتند. آنان به روزگار چیرگی گفتمان «امامت قریش»، با خلیفگان نخستین و سپس با خلفای اموی[۶۰] ارتباط و پیوندی نزدیک و تنگاتنگ داشتند[۶۱] چندان که برخی از آنان همچون ابو عبیده جراح در رخدادهای سیاسی آن روزگار از جمله در ماجرای سقیفه و دیگر وقایع سیاسی ایام خلفا، ایفاگر نقشی مهم بودند[۶۲].

علاوه بر آن، رجالی از این طایفه در شمار عوامل حکومتی خلفای ثلاث قرار گرفتند که از جمله آنان می‌‌توان به نام عیاض بن غنم اشاره کرد. عیاض علاوه بر مناصب نظامی، مدتی از سوی عمر بن خطاب، عهده‌دار امارت قنسرین و جزیره بود.[۶۳] از دیگر نمودهای بارز رفتارهای سیاسی بنی حارث پس از وفات نبی اکرم(ص)، شرکت در فتوحات است. برخی منابع با ذکر نام برخی از ایشان، تعدادی از آنان را در شمار فاتحین بلاد مختلف نام برده‌اند. از جمله این افراد، عیاض بن غنم فهری است که به ادعای خطیب بغدادی، در جریان فتح مدائن، در صف یاران سعد بن ابی وقاص بوده و سپس به جمع سرداران فاتح شام پیوسته است.[۶۴] همچنین عیاض را یکی از پنج سردار جنگ یرموک گفته‌اند[۶۵] و از جلوداری او در سپاه ابوعبیده جراح هنگام فتح حلب خبر داده‌اند.[۶۶] ابوعبیده و پس از او، عمر، عیاض را امارت دادند. عیاض بن غنم در این مدت، همه شهرهای جزیره و رقّه، نظیر حرّان و نصیبین را به صلح گشود[۶۷].

از دیگر رجال بنی حارث بن فهر -بلکه از بارزترین و بزرگترین چهره‌های آنان در عرصه‌های میادین جنگی- عامر بن عبدالله معروف به ابو عبیده جراح است. او در ایام خلافت عمر بن خطاب، پس از عزل خالد بن ولید، جهت ادامه فتوحات به شام فرستاده شد.[۶۸] پیش از آن نیز، ابوبکر، وی را به عنوان یکی از فرماندهان اصلی به نبرد در شام گسیل داشته بود.[۶۹] همچنین، برخی منابع، نافع بن عبد القیس را در شمار شرکت کنندگان در فتح مصر ذکر کرده‌اند.[۷۰] نافع بن عبدالقیس برادر مادری عاص بن وائل بود[۷۱] و پسرش عقبه -که در شمار صغار صحابه قرار داشت،[۷۲] - پسر خاله عمرو بن عاص محسوب می‌‌شد.[۷۳] عمرو عاص در زمان امارت خود بر مصر، عقبه را والی مصر و افریقیه کرد.[۷۴] او در فتوحات خود در این منطقه تا لُواته و مِزانه پیش رفت.[۷۵] همچنین، معاویة بن ابوسفیان اندکی پس از به‌دست گرفتن حکومت مسلمین، عقبة بن نافع را جهت انجام فتوحات به افریقیه فرستاد[۷۶] و عقبه توانست در سال ۴۳ هجری غِدامُس، سرزمین سودان و دیگر بلاد اطراف آن را تصرف کند.[۷۷] او در سال ۵۰ هجری قیروان را بنا نهد.[۷۸] پس از مرگ معاویه، یزید بن معاویه، وی را به امارت مغرب منصوب کرد[۷۹] تا این که وی، سرانجام در سال ۶۳ هجری، در جنگ با کلیة بن لِمزَم اَورَی –رهبر قبایل بربر اوربه شمال آفریقا- کشته شد.[۸۰] عبدالرحمن بن ابوعبیدة بن عقبة بن نافع[۸۱] و برادرش الیاس[۸۲] و نیز حبیب بن عبدالرحمن بن ابوعبیده[۸۳] نیز از دیگر چهره‌های معروف بنی حارث بن فهرند که نامشان به عنوان فاتحان افریقا و امرای فهری این منطقه در تاریخ به ثبت و ضبط رسیده است. ضمن این که از یوسف بن عبدالرحمن بن ابوعبیده هم در شمار فاتحان اندلس در دوران بنی امیه[۸۴] و از امرای آنان در این منطقه[۸۵] نام برده شده است.

از خصیصه‌ها و ویژگی‌های بارز بنی حارث بن فهر همسویی با سیاست حاکم و تأکید بر خلافت و امامت "قریش" است که از این حیث با دیگر شاخه‌های طایفه بنی فهر مشترک‌اند. با این حال، گویا تأکید آنان بر امامت عنصر قریش، تنها متوجه طیف خاصی از قریش، با مسلک و مرامی خاص که صبغه جاهلی خود را حفظ کرده بودند، بود. بدین جهت، آنان هیچ گاه میانه خوبی با حکومت کوتاه امیرالمؤمنین(ع)–با این که از قریش بودند- و پس از ایشان با دیگر اهل بیت(ع) رسالت و امامت نداشتند و حتی به تصریح تاریخ برخی از آنان، در برابر سپاه امام علی(ع) قرار گرفتند.[۸۶] بنی حارث و دیگر شعبه‌های طایفه بنی فهر بر اساس عقاید و مرام خاص عقیدتی خود، بیش از هر حکومت دیگر با حکومت امویان همراه و دمساز بودند چندان که حضور چشمگیر و پررنگ آنان را می‌‌توان در سرتاسر عمر این حکومت و در ادامه در اندلس، مشاهده کرد.[۸۷] شاید از این جهت، حضور برخی از آنان در واقعه حره و کشته شدن جمعی از آنان در جریان این واقعه[۸۸] را بتوان از معدود موارد مواجهه آنان با حکومت امویان برشمرد.

در هر حال، همان گونه که گفته شد، اقبال عمومی بنی فهر از بنی امیه، روگردانی آنان از حکومت و ولایت اهل بیت(ع) را به همراه داشت چندان که آنان در تعامل با اهل بیت نبی اکرم(ص) بسیار کم فروغ ظاهر شدند. گواه این مطلب، تعداد بسیار اندک اصحاب و روات ارزنده حارثی و در کل فهری در جمع اصحاب ائمه(ع) است. آن سان که می‌‌توان وجود افرادی مانند عمرو بن ابی عمرو نواده زهیر بن ابی‌شداد را در شمار یاران امام علی(ع) و از همراهان حضرت در جنگ جمل[۸۹] را، بر فرض صحت، از موارد نادر گرایش سیاسی و عقیدتی در میان خاندان بنی حارث بن فهر برشمرد[۹۰].

رجال و مشاهیر بنی حارث بن فهر

علاوه بر رجال معروف بنی حارث نظیر ابوعبیده جراح، عیاض بن غنم، نافع بن عبدالقیس، عقبة بن نافع و... که در متن به نامشان اشاره شد، می‌‌توان از عبدالله بن عتبة بن ابی اناس -والی ابن زبیر در مصر-[۹۱] شقیق بن عمرو بن فقیم،[۹۲] ابوبکر بن عثمان بن وهب –رییس شرطه‌های مکه-[۹۳] عمرو بن شقیق بن سلامان -از شجاعان قریش در جاهلیت و از شعرای آنان-[۹۴] ابوبکر محمد بن حارث بن ابیض -از محدثان اهل سنت-[۹۵] یوسف بن عبدالرحمن بن ابوعبیده -از والیان اندلس-[۹۶] و نیز زنانی همچون فاطمه بنت محمد بن عبدالله فهریه مؤسس مسجد جامع قرویین در فاس[۹۷] به عنوان بخشی از مشاهیر و بزرگان بنی حارث بن فهر یاد کرد.

منابع

پانویس

  1. ابن کلبی، جمهرة النسب، ص۲۰-۲۲؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۱۲.
  2. ابن کلبی، جمهرة النسب، ص۲۲؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹.
  3. ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۱۷۶. نیز ر.ک. مصعب زبیری، کتاب نسب قریش، ص۴۴۳.
  4. ر.ک. ابن حبیب بغدادی، المنمق، ص۸۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۵۸؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹.
  5. ابن اثیر، الکامل، ج۲، ص۲۱.
  6. وتر، الحمس من قبائل العرب، ص۱۵۷، العلی، المعالم العمرانیه..، ص۹.
  7. بلاذری، انساب الاشراف، ج۱۱، ص۵۳.
  8. بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۶. "ضب" به معنای سوسمار است. شاید دلیل مانند کردن قریش بطاح به آن، کم تحرکی و ملازمت با آشیانه باشد. قس: زبیدی، تاج العروس، ج۲، ص۱۶۳-۱۶۴.
  9. من باب نمونه ر.ک. ابن اثیر، اسدالغابه، ج۴، ص۲۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۷، ص۲۷۹-۲۸۰.
  10. ر.ک. ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۱۷۸.
  11. ر.ک. ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۱۷۸.
  12. ابن اثیر، الکامل، ج۱، ص۵۶۱؛ ابن جوزی، المنتظم، ج۲، ص۲۲۶-۲۲۷.
  13. طبری، تاریخ، ج۲، ص۲۶۲-۲۶۳؛ ابن اثیر، الکامل، ج۲، ص۲۶؛ ابن جوزی، المنتظم، ج۲، ص۲۲۶-۲۲۷.
  14. ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۱۷۰.
  15. بلاذری، انساب الشراف، ج۱، ص۵۶ و ج۱۱، ص۵۴؛ مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص۱۸۰؛ یعقوبی، تاریخ، ج۱، ص۲۴۸.
  16. یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۱۷؛ ابن حبیب بغدادی، المنمق، ص۱۸۸-۱۸۹.
  17. بلاذری، انساب الشراف، ج۱، ص۵۶ و ج۱۱، ص۵۴؛ مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص۱۸۰؛ یعقوبی، تاریخ، ج۱، ص۲۴۸.
  18. ابن حبیب بغدادی، المنمق، ص۲۶۷-۲۶۸.
  19. از جمله این افراد قیهلة بن عامر فهری است که نام او در جمع تمسخر کنندگان رسول خدا(ص) در پیش از هجرت به ثبت رسیده است. ابن‌شهرآشوب، المناقب، ج۱، ص۷۴، مجلسی، بحار الانوار، ج۱۸، ص۶۲.
  20. قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۸، ص۵۴.
  21. شیبانی، الآحاد و المثانی، ج۲، ص۱۳۴؛ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۱۷۰.
  22. سمهودی، وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفی، ج۱، ص۴۳۱.
  23. ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۳، ص۳۲۰؛ عامری، بهجة المحافل و بغیة الامائل، ج۱، ص۹۵؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۲، ص۶۶۲.
  24. کردی، رضا، بررسی مقایسه‌ای نقش دو تیره بنی فهر در تحولات صدر اسلام، ص۷-۸.
  25. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۲۹-۳۳۰؛ ابن عبدالبر، الدرر، ص۴۹.
  26. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۲۹۸ و ج۲، ص۶۲۶؛ ابن عبدالبر، الدرر، ص۵۲.
  27. مقریزی، امتاع الاسماع، ج۱، ص۴۴؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۶۵۹-۶۶۰.
  28. سخاوی، التحفة الطیفة فی تاریخ المدینه الشریفه، ج۱، ص۴۳۱.
  29. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۶۶۰؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۲، ص۶۶۲.
  30. ابن عبدالبر، الدرر، ص۴۹.
  31. ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۳، ص۳۲۰؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۶۶۷؛ کردی، رضا، بررسی مقایسه‌ای نقش دو تیره بنی فهر در تحولات صدر اسلام، ص۹.
  32. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۷۲۳؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۳، ص۵۹۷.
  33. مشاط، انارة الدجی فی مغازی خیر الوری، ص۷۶۷؛ ابن عماد، شذرات الذهب، ج۱، ص۱۳.
  34. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۱۷۶ و ج۴، ص۱۵۶۰؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۳، ص۳۲۳؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۳، ص۳۳۶.
  35. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۱۷۷.
  36. نک: ابن حنبل، مسند، ص۱۶۹؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۳، ص۳۳۶.
  37. ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۳، ص۳۳۵.
  38. ابن عبدالبر، الدرر، ص۵۲.
  39. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۲۳۳.
  40. ابن حبان، الثقات، ص۲۷.
  41. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۷۸۹ و ج۲، ص۱۱۷۱؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۳، ص۳۲۰-۳۲۳.
  42. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۲۱۴؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۳۷.
  43. ابن حنبل، مسند، ص۳۰۱.
  44. ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۳، ص۲۱۷؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۴۱.
  45. ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۳۵۴؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۲۳۴. بدین ترتیب کسانی که او را در شمار مسلمانان نخستین و از اصحاب بدر دانسته‌اند، (ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۳، ص۲۱۶) ظاهراً او را با عمویش عیاض بن زهیر اشتباه گرفته‌اند. (ابن حجر، الاصابه، ج۴، ص۷۵۳).
  46. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۷۹۳ و ج۴، ص۱۷۱۰.
  47. ابن حجر، الاصابه، ج۶، ص۵۲۳؛ کردی، رضا، بررسی مقایسه‌ای نقش دو تیره بنی فهر در تحولات صدر اسلام، ص۱۰-۱۲.
  48. ذهبی،سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۵۹۷، ابن عبدالبر، الدرر، ص۱۰۹.
  49. ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۳، ص۳۲۰، ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲،ص۶۶۷.
  50. ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۳، ص۲۶۸. البته این خبر با خبر اسارت سهل در بدر به دست مسلمانان ناسازگار است مگر آنکه همچون ذهبی این واقعه را مرتبط با سهیل بن بیضاء بدانیم. (ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۲، ص۴۹.)
  51. ابن حجر، الاصابه، ج۶، ص۴۸۹.
  52. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۱۷۶ و ج۴، ص۱۵۶۰؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۳، ص۳۲۳؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۳، ص۳۳۶.
  53. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۷۸۹، ج۲، ص۱۱۷۱، ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۳، ص۳۲۰-۳۲۳.
  54. ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۳، ص۳۳۵.
  55. ابن عبدالبر، الدرر، ص۵۲.
  56. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۴۱۷، ابن تغری بردی، النجوم الزاهره، ج۱، ص۸۷.
  57. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲،ص۷۹۳.
  58. بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۲۴؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۵، ص۲۰۶.
  59. خزاعی، تخریج الدلالات السمعیه...، ص۳۸۱؛ کردی، رضا، بررسی مقایسه‌ای نقش دو تیره بنی فهر در تحولات صدر اسلام، ص۱۵.
  60. آنان با بنی امیه ارتباطی بسیار وثیق و محکم داشتند چندان که در ایام حکومت خلفای اموی از مهمترین یاران این حکومت بودند و افراد بسیاری از آنان امارت شهرها و مناطق مختلف خصوصاً در شمال افریقا را عهده دار بودند. آنان حتی پس از انقراض حکومت بنی امیه در خاور اسلامی، با بقایای امویان در اندلس همکاری صمیمانه ای داشتند. (جهت مطالعه ر.ک. ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۱۷۸-۱۸۰)
  61. کردی، رضا، بررسی مقایسه‌ای نقش دو تیره بنی فهر در تحولات صدر اسلام، ص۱۶.
  62. جعفری، تشیع در مسیر تاریخ، ص۴۹، ۵۱، ۶۱، ۶۳، ۶۴، ۶۶، ۹۳، ۱۶۴.
  63. بلاذری، انساب الاشراف، ج۱۱، ص۷۴
  64. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱، ص۱۸۳.
  65. ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۲، ۳۵۴.
  66. بلاذری، فتوح البلدان، ص۱۴۸.
  67. خلیفة بن خیاط، تاریخ، ص۱۳۹. نیز در باب فتح شهر نصیبین در سال ۱۸هجری ر.ک. یعقوبی، البلدان، ص۲۰۴، حمیری، الروض المعطار، ص۵۷۷.
  68. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲،ص۷۹۳ و ج۴، ص۱۷۱۰.
  69. بلاذری، فتوح البلدان، ص۱۱۲.
  70. ابن حجر، الاصابه، ج۶، ص۳۲۲.
  71. ابن حجر، الاصابه، ج۶، ص۳۲۲.
  72. ابن حجر، الاصابه، ج۵، ص۵۰-۵۱.
  73. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۷۵.
  74. خلیفة بن خیاط، تاریخ، ص۲۰۴.
  75. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۷۵.
  76. ابن جوزی، المنتظم، ج۶، ص۱۰
  77. خلیفة بن خیاط، تاریخ، ص۲۰۶، ابن تغری بردی، النجوم الزاهره، ج۱، ص۱۲۵.
  78. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۱،ص۲۲۹، قلقشندی، صبح الاعشی، ج۵،ص۱۱۲.
  79. ابن حجر، الاصابه، ج۵، ص۵۱.
  80. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۷۶؛ کردی، رضا، بررسی مقایسه‌ای نقش دو تیره بنی فهر در تحولات صدر اسلام، ص۱۴-۱۷.
  81. زرکلی، الاعلام، ج۲، ص۱۶۵.
  82. زرکلی، الاعلام، ج۲، ص۹.
  83. زرکلی، الاعلام، ج۲، ص۱۶۵.
  84. ابن خلدون، تاریخ، ج۲، ص۳۸۷.
  85. ذهبی، تاریخ اسلام، ج۸، ص۵۷۱؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۱۷۸.
  86. ر.ک. خلیفة بن خیاط، تاریخ، ص۱۱۳.
  87. ر.ک. ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۱۷۸-۱۷۹.
  88. خلیفة بن خیاط، تاریخ، ص۱۵۲.
  89. امینی، اصحاب امیرالمؤمنین(ع) و الرواة عنه، ج۲، ص۴۵۱.
  90. کردی، رضا، بررسی مقایسه‌ای نقش دو تیره بنی فهر در تحولات صدر اسلام، ص۱۹.
  91. ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۱۷۷.
  92. ابن کلبی، جمهرة النسب، ص۱۲۴.
  93. مصعب ربیری، کتاب نسب قریش، ص۴۴۴.
  94. زبیر بن بکار، جمهرة نسب قریش و اخبارها، ج۲، ص۹۸۵؛ مرزبانی، معجم الشعراء، ص۵۷.
  95. ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۱۷۸.
  96. ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۱۷۸.
  97. زرکلی، الاعلام، ج۵، ص۱۳۲.