توقیع امام مهدی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۰ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۳۰ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

معناشناسی

توقیع در لغت، به معنای نامه را نشان کردن و نوشتن عبارتی در ذیل نامه و نوشته است؛ همچنین به پاسخ‏‌های نوشته شدۀ بزرگان و دولت‌مردان به پرسش‏ها و درخواست‏های نوشتاری که از ایشان شده نیز گفته می‏‌شود[۱].[۲]

از بررسی نوشته‏‌های تاریخی به دست می‏‌آید، از زمان‏‌های دور بین حاکمان و فرمانروایان، توقیع‌‏نویسی رواج داشته و موارد فراوانی از توقیعات آنها در متن‌‏های تاریخی ثبت و ضبط شده است. افزون بر موارد پیشین، در منابع روایی، فقهی و تاریخی شیعه نیز سخن از توقیع به چشم می‌‏خورد. توقیع در این کتاب‌‏ها به طور عمده، به قسمتی از نوشته‏‌های پیشوایان دینی (ع) اطلاق شده است که برای پیروان خود نوشته‌‏اند. امروزه به سبب کاربرد بیشتر توقیعات در منابع مهدویت، هنگامی که سخن از "توقیع" به میان می‌‏آید، ذهن به توقیعات واپسین پیشوای معصوم، حضرت مهدی (ع)‏ منصرف می‏‌شود؛ اما از امامان دیگر (ع) نیز نوشته‏‌هایی با عنوان توقیع صادر شده است[۳].

علت صدور توقیعات

در روزگار غیبت صغری سخن از توقیعات فراوانی است که گاه در پی پرسش شیعیان، گاه به سبب بروز حادثه، گاه برای راهنمایی بدون سابقه قبلی در جامعه امامیه نشر می‌یافتند. عموم این توقیعات در دوران وکالت محمد بن عثمان و حسین بن روح نوبختی بروز ظاهری یافته‌اند که شاید به دلیل طولانی بودن روزگار این دو سفیر نسبت به نائب اول و چهارم امری دور از انتظار نباشد. شیعیان از روی خط، مُهر و نام و نشان نامه صحت آن را بررسی می‌کردند[۴] و در مواردی از صحت صدور آن از ناحیه مقدسه استفسار می‌کردند[۵].[۶]

چگونگی صدور توقیعات ‏

درباره چگونگی صادر شدن توقیعات از سوی حضرت مهدی (ع)‏، آگاهی روشنی در دست نیست؛ اما بدون شک، بسیاری از این توقیعات، به گونه‌‏ای غیر متعارف صادر شده است؛ به گونه‏‌ای که می‌‏توان گفت: صدور آنها به نحو عادی و از شخص معمولی صورت نگرفته است. در روزگار غیبت صغری شیعیان به واسطۀ چهار نایب خاص با امام (ع) در ارتباط بودند و مسائل خویش را مطرح می‌ساختند و حاجت‌های خود را می‌خواستند. نواب سؤال‌های شیعیان را به حضرت مهدی (ع) تقدیم می‌کرده‌اند. امام (ع) به پاره‌ای از سؤال‌ها به صورت کتبی پاسخ می‌داده و به برخی دیگر به صورت شفاهی. نواب نیز گاهی پاسخ‌های شفاهی امام (ع) را می‌نوشته‌اند و به صورت کتبی به مردم می‌داده‌اند. گاه امام (ع) بنابر مصالحی، به برخی سؤال‌ها پاسخ نمی‌گفته است؛ برخی از توقیعات نیز بدون اینکه در پاسخ به پرسشی باشد، صادر شده است[۷].

محتوای توقیعات

توقیعات امام زمان (ع) موضوعات گسترده و گوناگونی را در بردارند: اعتقادی، اخلاقی، سیاسی، فقهی، امور تربیتی و برنامه‌‏های زندگی فردی و اجتماعی و.... امام (ع) در توقیعات مبارک خویش، وظایف گوناگون شیعیان را در عصر غیبت‌ کبری به تصویر کشیده است. در یکی از مهم‌ترین توقیعات دربارۀ رهبری شیعیان هنگام غیبت کبری آمده است: «در حوادثی که پیش روی شما است، به راویان حدیث ما رجوع کنید. آنان حجت من بر شمایند و من حجت خدایم»[۸].

همچنین توقیع برای "علی بن محمد سمری" از معروف‌ترین توقیعات است که حضرت، آغاز غیبت کبری را اعلام می‌کند. برخی از ادعیه و زیارات نیز در توقیعات آمده‌اند؛ از جمله زیارت آل یاسین و دعای عصر غیبت[۹].

در متن توقیعات موارد فراوانی از کرامت‌های حضرت مهدی (ع) به چشم می‏‌خورد که بیشتر به صورت آگاهی‌‏بخشی غیبی از حوادث آینده، اتفاقات پنهانی، شفای بیماران و مانند آن است. در ماجرایی حضرت مهدی (ع)‏ با صدور توقیعی، شیعیان را از زیارت کربلا و کاظمین بر حذر داشت. پس از چند ماه، دانسته شد خلیفه در آن موقع، دستور داده بود هرکس به زیارت رود در کمینش‏ باشند و او را دستگیر کنند[۱۰].

نگاهی گذرا به مجموع توقیعات می‌رساند امام غایب به هدایت راه‌جویان، تربیت نفوس، معرفی نواب اربعه، افشاگری مدعیان کاذب نیابت، گشایش کار درماندگان و گرفتاران، حل معضلات علمی و دینی دانش‌طلبان پرداخته است و حضرت بر ضمایر اشراف داشته، قصد و نیت اشخاص را می‌داند و از پسر یا دختر بودن مولود و روز مرگ افراد خبر داده و از حلال یا حرام بودن مالی که به حضورش تقدیم شده خبر می‌دهد. اینها همه، اندکی از تجلیات مقام ولایت است که از آینه توقیعات نمایان شده است[۱۱].

خط توقیعات

برخی معتقدند کاتب توقیعات خود حضرت بوده است و حتی خط‍‌ مبارکش میان خواص اصحاب و علمای وقت معروف بوده و آن را به خوبی می‌شناختند. مثلاً شیخ صدوق می‌گفت: توقیعی که به خط‍‌ امام زمان برای پدرم صادر شده بود، اکنون نزد من موجود است[۱۲]. لکن قراینی وجود دارد که توقیعات به خط‍‌ خود امام نبوده است، بلکه امام حسن عسکری (ع) کاتب مخصوصی داشته که تا زمان عثمان بن سعید و محمد بن عثمان زنده و متصدی نوشتن توقیعات بوده است. به ‌هرحال ممکن است برخی توقیعات با خط‍‌ مبارک خود امام صادر شده باشد و برخی دیگر با املای امام و کتابت دیگری صادر شده باشد و این هیچ خللی از اینکه توقیعات از طرف حضرت بقیة الله است، وارد نمی‌سازد علاوه بر اینکه توقیعات، فقط به وسیله نواب خاص صادر می‌‏شد و حتی وکیل‌‏های آن حضرت، پاسخ نامه‏‌ها را از ایشان دریافت می‌‏کردند[۱۳].

بیشتر دانشمندان شیعه بر این باورند امام (ع) در عصر غیبت کبری نیز نامه‌هایی به بزرگان شیعه نوشته است. شیخ طبرسی دو نامه از آن حضرت به شیخ مفید را ذکر کرده که این نامه‌ها را شخص معتمدی به شیخ مفید رسانیده است؛ ولی نام او در روایت نیامده است[۱۴].

برخی در این نوشته‌‏ها تردید کرده‏‌اند زیرا آنها پس از گذشت صد سال از وفات شیخ مفید نقل شده‌اند و شاگردان او با اینکه نگارش‌‏های فراوانی داشته‌اند هرگز به این توقیعات مهم اشاره نکرده‌‏اند. افزون بر آن، خود شیخ مفید نیز در آثار فراوان خود، هیچ اشاره‌‏ای به این نامه‌‏ها نکرده است و پیش‌‏بینی این توقیعات از حوادث آینده دلیل بر درستی آن نخواهد بود؛ زیرا آنچه به دست ما رسیده است پس از حوادث بوده که امکان جعل آنها وجود دارد[۱۵].

البته برخی نوشته‌‏هایی که این روزها به عنوان دست‏‌نوشته آن حضرت ارائه می‏‌شود، هیچ پایه و اساسی ندارد و احتمالا این کارها، از طرف دشمنان برای مخدوش ساختن چهرۀ تابناک شیعه انجام می‌‌شود[۱۶].

پرسش مستقیم

پرسش‌های وابسته

منابع

پانویس

  1. تاج العروس‌، ج ۵، ص۵۴۹؛ دهخدا، علی اکبر، لغت‏نامه، ج ۵، ص ۷۱۴۵؛ فرهنگ معین، ج ۱، ص ۱۱۶۹.
  2. ر.ک: سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص۱۴۳ ـ ۱۴۸؛ فرهنگ شیعه، ص ۲۱۰؛ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش دوم ج۲، ص ۲۹۴.
  3. الکافی، ج ۱، ص ۱۴۵، ح ۴؛ کشف الغمة، ج ۳، ص ۳۶.
  4. کلینی، کافی، ج۱، ص۵۱۳؛ طوسی، الغیبة، ص۳۵۶.
  5. کشی، اختیار معرفة الرجال، ج۲، ص۸۱۶.
  6. پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش دوم ج۲ ص ۲۹۴.
  7. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۱۰-۲۱۱؛ سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص۱۴۳ ـ ۱۴۸؛ حیدرزاده، عباس، فرهنگنامه آخرالزمان، ص۱۸۳.
  8. «وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَی رُوَاةِ حَدِیثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیْکُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَیْهِم‏»؛ الاحتجاج‌، ج ۲- ۱، ص۴۷۰.
  9. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۱۲؛ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش دوم ج۲ ص ۲۹۴.
  10. کافی، ج ۱، ص ۵۲۵، ح ۳۱.
  11. ر.ک: تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص ۲۳۳.
  12. انوار نعمانیه، ج ۳، ص ۲۴.
  13. ر.ک: امینی، ابراهیم، دادگستر جهان، ص ۱۳۴.
  14. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۱۱.
  15. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۱۱.
  16. ر.ک: سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص۱۴۳ ـ ۱۴۸.