وقف در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی
مقدمه
«وقف» به دو گونه است: وقف تملیکی: مالی که به ملکیت عدهای درآید تا اینکه عین مال نزد آنها حبس شده و ثابت بماند و از منافعش بهرهمند شوند.
وقف تحریری: اگر عین مال به ملک کسی درنیاید و تنها اجازه بهرهمند شدن از منافع آن در جهت خاصی داده شود.
وقف به اعتبار دیگری به وقف عام؛ وقف به جهت و مصلحت عمومی، و وقف خاص: اختصاص به شخص یا اشخاص معینی، تقسیم شده است.
امام خمینی، شرایطی برای وقف ذکر کرده چون: خواندن صیغهای که دلالت بر مفهوم وقف داشته باشد، دائمی بودن و مشروط نبودن وقف به شرطی یا صفتی در آینده. همچنین اهلیت وقف کردن را برای واقف شرط دانسته و مسلمان بودن را شرط نمیداند. امام خمینی، در وقف خاص لازم میداند کسانی که واقف، منافع مال را برای آنان قرار میدهد، موجود و معین باشند، اما در وقف عام وجود موقوفعلیهم ضرورتی ندارد. امام خمینی، شرایطی برای موقوفه ذکر کرده چون: مال باید عین مملوک، دارای منفعت حلال و قابلیت انتقال به غیر و استفاده طولانی مدت را داشته باشد. امام خمینی، برای اثبات وقف بودن راههای چون: منحصر در شایع بودنی که مفید علم یا اطمینان باشد، اقرار مالک یا ورثه و بیّنه برشمرده است. امام خمینی واقف را مجاز میداند که تولیت وقف را برای خود یا دیگری به صورت موقت یا دایم ایجاد کند و تعیین متولی باید در ضمن عقد وقف صورت پذیرد و معتقد است موقوفاتی را که واقف برای آنها متولی خاص، نصب نکرده در اختیار فقیه حاکم قرار میگیرد.[۱]
معناشناسی
«وقف» از جمله به معنای ایستادن، حبس کردن و آگاه کردن آمده است[۲] و در اصطلاح جمعی از فقها[۳] عقدی است که ثمره آن حبسکردن عین مال و رهاکردن منفعت آن است.[۴] در این تعریف مفهوم حبس جزء حقیقت وقف قرار داده شده که لازمهاش قطع ارتباط مالک با ملک خود و ممنوعیت او از هر نوع تعرض در آن است. در مقابل، برخی وقف را به تقیید ملکیت مطلقه یعنی سلب آزادی بیع، هبه و مانند آن، تعریف کردهاند.[۵]
امام خمینی تعریف مشهور را جامع نمیداند؛ از اینرو از بهکارگرفتن مفهوم حبس در تعریف وقف خودداری کرده و بر این باور است که وقف ایستاندن (ایقاف) و نگهداشتن مال در موقعیتی است که منافعش همیشه بر موقوفعلیهم (کسانی که مال برای آنها وقف شده است) ریزش داشته باشد و از آن بهرهمند گردند.[۶] ایشان این مفهوم را حقیقت واحدی میداند که در تمام موارد وقف جریان دارد و همه اقسام آن را شامل میشود.[۷] طبق تعریف ایشان ماهیت وقف و بیع با هم منافاتی ندارند؛ بنابراین ایشان تصریح میکند وقف به خودی خود مانع از نقل و انتقال نمیشود و برای منع از نقل، باید دلیل دیگری اقامه شود.[۸]
برخی عناوین فقهی مانند حبس سکنی، عمری و رقبی نیز در حبس و ایستاندن عین مال، نزدیک به معنای وقفاند؛ اما از این جهت که وقف طبق نظر بیشتر فقها موجب خارجشدن مال از ملک واقف است با هم فرق دارند؛ زیرا در حبس و سکنی مال در ملکیت مالک باقی میماند و تنها منافع آن در اختیار دیگری قرار میگیرد. در این فرض اگر حبس منفعت مادامالعمر باشد، «عمری» و اگر موقت باشد، «رقبی» گفته میشود.[۹].[۱۰]
پیشینه
آثار و نوشتههای بهجامانده در الواح و معبدهای باقیمانده از اقوام گذشته مانند رومیان، مصریان، آشوریان، کلدانیان و آریاییها میرساند آنان اموال و زمینهای فراوانی برای نگهداری مکانهای مقدس و رسیدگی به امور بینوایان و ناتوانان قرار میدادند و به نوعی با مفهوم وقف آشنایی داشتند.[۱۱] قرآن کریم نیز اشارهای به سابقه وقف در گذشته دارد؛ مانند نذر مادر مریم(س) برای اینکه فرزندش وقف معبد باشد ﴿إِذْ قَالَتِ امْرَأَتُ عِمْرَانَ رَبِّ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ مَا فِي بَطْنِي مُحَرَّرًا فَتَقَبَّلْ مِنِّي إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ﴾[۱۲]؛ [۱۳] در میان اهل سنت، شافعی وقف خانه و زمین را از مختصات اسلام میداند و معتقد است مدرکی دال بر وجود وقف به مفهوم اسلامی آن در زمان پیش از اسلام یافت نمیشود.[۱۴]
در قرآن کریم گرچه بهصراحت از وقف سخنی گفته نشده است، اما برخی بر این باورند که آیه انفاق ﴿لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ﴾[۱۵] شامل وقف نیز میشود.[۱۶] دربارهٔ وقف و احکام و آثار و برکات آن، روایات بسیاری در منابع روایی وجود دارد که باب خاصی را به خود اختصاص دادهاند.[۱۷] در برخی از روایات ازجمله کارکردهای وقف، حفظ رابطه انسان با دنیا پس از مرگ شمرده شده است؛ زیرا وقف صدقهای جاریه است و پس از مرگ نیز جریان دارد و شخص مرده از ثواب آن بهرهمند میشود.[۱۸] اهل بیت(ع) در کنار عمل به این آموزه دینی و وقف اموال خود،[۱۹] مسلمانان را به این امر تشویق میکردند.[۲۰] نخستین موقوفه در اسلام وقف نخلستانهای هفتگانه (حوائط سبعه) بود که پیامبر اکرم(ص) انجام داد. این اموال مربوط به مخیرق یهودی بود که وصیت کرده بود همه اموالش در اختیار پیامبر(ص) قرار داده شود.[۲۱] وقفهای امیرالمؤمنین علی(ع) نیز در برخی روایات گزارش شده است که ازجمله آنها وقف چشمهها،[۲۲] نخلستانها[۲۳] و خانه آن حضرت[۲۴] است. از این عمل حضرت(ع) در بیان امام خمینی چندبار نام برده شده است.[۲۵] همچنین از حضرت زهرا(س) وقفهایی گزارش شده است.[۲۶]
فقها از آغاز عصر تدوین فقه در کتابهای فتوایی و استدلالی خود به بحث از وقف پرداختهاند. شیخ صدوق با تقسیم وقف، به وقف برای حج و برای امام(ع) و وقف تا ابد، از نخستین کسانی است که بحث وقف را مطرح کرده است.[۲۷] پس از وی تا زمان محقق حلی، بحث از وقف با عنوان «وقوف و صدقات» یا «صدقات» به صورت فشرده و مختصر میآمد و در آن به نقل متن روایات و فروعاتِ مطرح در آنها بسنده میشد؛ امّا محقق حلی با طرحی نو، به بحثهای وقف، نظم منطقی داد و با ذکر مسائل و فروع جدید، به آن غنا بخشید.[۲۸] به نظر میرسد بحث از خرید و فروش موقوفات در بیع از زمان محقق حلی آغاز شده باشد؛ زیرا وی نخستین بار شرط طلقبودن (آزادبودن) مبیع را مطرح کرده است.[۲۹] در دوران معاصر، فقها در آثار فتوایی و استدلالی، در عرصه وقف به مسائل جدید نیز توجه کردهاند.
امام خمینی در کتاب تحریر الوسیله مسائل مختلف وقف و احکام و شرایط آن را به صورت بابی مستقل آورده است[۳۰] و در کتاب البیع به مناسبت اینکه یکی از شرایط خرید و فروش «آزاد بودن» مال است، از وقف که در آن عین مال آزاد نیست، بحث کرده و بهطور گسترده به بررسی ماهیت وقف و فروش آن پرداخته است.[۳۱] همچنین در مجموعه استفتائات ایشان، پرسش و پاسخهای متعددی دربارهٔ مسائل روز وقف وجود دارد.[۳۲]. امام خمینی دربارهٔ موقوفات حساسیت ویژهای داشت و در مقاطع مختلف پیش از انقلاب بارها اهمیت وقف را گوشزد کرده بود. ایشان در کتاب کشف اسرار خاطرنشان کرده است که اگر اداره تبلیغات دولت اسلام رایج شود، معلوم خواهد شد که از همین نذر، وصیت، وقف و... چه خدمتهایی به کشور و توده مردم میشود. ایشان در دهه ۱۳۳۰ در حالیکه اوضاع داخلی و بینالمللی دچار مشکلات فراوانی بود طی نامهای که برای علمای شهرستانها نوشت، در میان همه مسائل به مسئله وقف پرداخت و تأکید کرد اگر اموال وقفی در اختیار افراد متدین و باصلاحیت قرار میگرفت، امروز مردم به این گرفتاریها مبتلا نبودند.[۳۳].[۳۴]
اقسام وقف
از نظر گروهی از فقها مالی که به ملکیت عدهای درآید تا اینکه عین مال نزد آنها حبس شده و ثابت بماند و از منافعش بهرهمند شوند، «وقف تملیکی» است و اگر عین مال در ملک کسی درنیاید و تنها اجازه بهرهمند شدن از منافع آن در جهت خاصی داده شود، مانند وقف زمین برای مسجد، به آن «وقف تحریری» گفته میشود.[۳۵] وقف به اعتبار کسانی که برای آنها وقف شده (موقوفعلیهم) به دو قسم خاص و عام تقسیم شده است. وقف خاص اختصاص به شخص یا اشخاص معین دارد؛ اما در وقف عام یا جهت و مصلحت عمومی لحاظ میشود مانند وقف مسجد و مدرسه یا عنوان کلی مانند فقرا و علما.[۳۶] در وقف خاص وجود مصداق موقوفعلیه در هنگام وقف، لازم است؛ بنابراین وقف بر معدوم یا آنان که بعداً میآیند، اگر به صورت مستقل باشد صحیح نیست[۳۷]؛ اما در وقف عام، وجود مصداق آن در همه زمانها شرط نیست.[۳۸].[۳۹]
شرایط وقف
امام خمینی شرایط وقف را نیز بیان کرده است. ایشان مانند دیگر فقها[۴۰] برای تحقق وقف یا صحت آن شرایطی ذکر کرده است که مهمترین آنها عبارتاند از: خواندن صیغهای که دلالت بر مفهوم وقف داشته باشد، قصد قربت داشتن، دائمیبودن، قبول موقوفه از سوی کسانی که از وقف بهره میبرند، مشروطنبودن وقف به شرطی یا صفتی در آینده و اینکه عین مال را تنها برای خود یا خودش به انضمام دیگری وقف نکند.[۴۱] همچنین باید مال موقوفه در اختیار موقوفعلیهم قرار گیرد[۴۲] زیرا در غیر این صورت وقف لازم نمیشود و واقف میتواند وقف را فسخ کند؛ حتی اگر پیش از اقباض بمیرد، وقف باطل میشود.[۴۳]
امام خمینی ضمن همراهی با فقها در شرایط گفته شده، قصد قربت داشتن و لزوم قبول را نفی میکند؛ زیرا در احادیث دلیلی بر شرطیت قصد قربت و قبول وجود ندارد. به نظر ایشان خواندن صیغه وقف در همه وقفها عمومیت ندارد؛ از اینروی وقف عام را میتوان با فعل هم انجام داد؛ مانند اینکه واقف ساختمانی را مسجد یا مدرسه کند و در اختیار عموم قرار دهد.[۴۴] محقق نجفی نیز به برخی از فقها نسبت داده است که شرط قصد قربت داشتن را برخلاف اصل اولی دانستهاند.[۴۵].[۴۶]
شرایط واقف
امام خمینی همسو با دیگر فقیهان،[۴۷] اهلیت وقفکردن را برای واقف شرط دانسته است. مراد ایشان از اهلیت برخورداری از عقل، بلوغ و اختیار است و اینکه به واسطه اموری چون ورشکستگی و سفیهبودن، از تصرف در مال خود ممنوع نشده باشد. امام خمینی مسلمان بودن را شرط نمیداند؛ از اینرو وقفِ کافر را صحیح میداند؛ البته مشروط به اینکه از نظر واقف، جهت مصرفش در امور حرام نباشد.[۴۸].[۴۹]
شرایط موقوفعلیهم
امام خمینی همسو با فقیهان[۵۰] در وقف خاص لازم میداند کسانی که واقف، منافع مال را برای آنان قرار میدهد، موجود باشند و معین گردند؛ از اینرو وقف برای اشخاصی که مردهاند یا در شکم مادر یا غیر معیناند، صحیح نیست؛ زیرا هیچ کدام به صورت مستقل قابلیت مالکشدن را ندارند [۵۱]؛ هرچند محقق یزدی با خدشه در دلایل این شرایط، دربارهٔ همه آنها ابراز تردید کرده است.[۵۲] اما در وقف عام وجود موقوفعلیهم ضرورتی ندارد؛ بنابراین میتوان برای مثال چشمهای را وقف فقرای یک شهر کرد؛ هرچند فعلاً هیچ فقیری وجود نداشته باشد؛ ولی ممکن است بعداً یافت شود.[۵۳] وقف برای غیر مسلمان ذمی و مرتد مِلّی بهویژه وقتی از ارحام (نزدیکان) باشد نیز از نظر امام خمینی جایز است؛ اما وقف بر کافر حربی و مرتد فطری محل تأمل است.[۵۴].[۵۵]
شرایط موقوفه
ازجمله مسائلی که امام خمینی در تحریر الوسیله به آن میپردازد، شرایط مالی است که قرار است وقف شود. این مال باید عین مملوکی باشد که دارای منفعت حلال است و قابلیت انتقال به غیر و استفاده طولانی مدت را داشته باشد و ملک واقف باشد و بتوان بدون استهلاک عین، از آن استفاده کرد.[۵۶] در این موارد اختلاف نظری میان فقها وجود ندارد[۵۷]؛ از اینرو اموال عمومی ملک عموم مردماند و قابل وقف نیستند.[۵۸]
راههای اثبات وقف
ازجمله راههای اثبات وقف، علم مکلف است و بر وی لازم است بر اساس علم خود عمل کند.[۵۹] راه دیگر وجود بیّنه و شهادت دو شاهد عادل است. برخی از فقها با استناد به اینکه وقف از امور مالی است، وجود یک شاهد عادل را به همراه قسم کافی دانستهاند.[۶۰] از ظاهر تعبیر امام خمینی که اثبات وقف بودن را منحصر در شایع بودنی که مفید علم یا اطمینان است، اقرار مالک یا ورثه، بیّنه و تصرف وقفیِ بدون معارض دانسته، معلوم میشود در ثبوت وقف یک شاهد عادل و قسم را قبول ندارند.[۶۱]
از دیگر راههای اثبات وقف، اقرار مالک است.[۶۲] امام خمینی نیز ضمن اشاره به این حکم افزوده است چنانچه مالک ادعا کند قصد جدی نداشته و به سبب مصالحی اقرار به وقف کرده است، این ادعای او اگر پس از عقد و قبضِ مال وقفشده باشد، از او پذیرفته نمیشود.[۶۳] از راههای دیگر، شایعشدن وقفبودن چیزی است، به گونهای که موجب علم یا اطمینان باشد[۶۴] یا اینکه تحت تصرف وقفشوندگان قرار داشته و معارضی هم نداشته باشد.[۶۵].[۶۶]
خرید و فروش و تبدیل و تغییر کاربری وقف
به اجماع فقها خرید و فروش وقف جایز نیست[۶۷] و این جایز نبودن بنا بر نظر بیشتر فقها داخل در حقیقت وقف است؛ زیرا وقف حبسِ اصل مال را به دنبال دارد و حبس مال با بیعِ آن منافات دارد.[۶۸] از این حکم کلی، مواردی نیز استثنا شده است مانند: زایل شدن عنوانی که در وقف لحاظ شده است یا بر اثر خرابی یا جهات دیگر، از وقف بهرهبرداریِ قابل ملاحظه نشود یا اینکه واقف شرط کند به هنگام بروز حادثهای برای وقف یا ضرورت و نیاز، میتوان آن را فروخت یا تبدیل کرد.[۶۹] فرض دیگر این است که باقی ماندن وقف به حال اول، سبب اختلاف شدید وقفشوندگان گردد که ترس تلفشدن جان و مال را در پی داشته باشد.[۷۰] در این فرضها میتوان موقوفه را فروخت و جایگزین مناسبی به جای آن خریداری کرد تا موقوفعلیهم سود ببرند یا میان آنها تقسیم شود.[۷۱] این حکم مستند به حدیثی از امام جواد(ع) است که در چنین فرضی فروش موقوفه را مجاز شمرده است.[۷۲]
ازجمله مسائلی که پیرو شرط دائمی بودن وقف مطرح میشود، این است که به صرف خراب شدن، عنوان وقف زایل نمیشود؛ بنابراین بر اساس نظر امام خمینی و فقیهان معاصر[۷۳] مسجدی که به خرابه تبدیل شده، هنوز عنوان مسجد بر آن باقی و بر آن احکام مسجد جاری است[۷۴]؛ هرچند برخی از فقها برای زوال عنوان مسجد، مواردی مانند خرابی کامل مسجد را ذکر کردهاند.[۷۵] امام خمینی در صورتی که مسجد یا موقوفه دیگری در مسیر خیابان قرار داشته باشد و حل معضل عبور و مرور و حفظ جان افراد، مشروط به تخریب آن باشد، تخریب آن را مجاز دانسته است[۷۶]؛ هرچند عنوان مسجد از آن زایل نشده باشد.[۷۷]
ولایت و نظارت بر وقف
امام خمینی واقف را مجاز میداند که تولیت وقف را برای خود یا دیگری به صورت موقت یا دایم ایجاد کند و تعیین متولی باید در ضمن عقد وقف صورت پذیرد[۷۸]؛ در غیر این صورت واقف نمیتواند پس از وقف متولی تعیین کند؛ زیرا از وقف بیگانه شده و ارتباطی با آن ندارد.[۷۹] ایشان معتقد است موقوفاتی را که واقف برای آنها متولی خاص، نصب نکرده در اختیار فقیه حاکم قرار گیرد[۸۰] و در صورتی که متولی اهلیت خود را از دست بدهد، تصمیمگیری بر عهده حاکم خواهد بود و چنین موقوفهای مانند موقوفاتی است که متولی برای آن نصب نشده است.[۸۱] همچنین واقف میتواند خود یا دیگری را ناظر بر وقف کند.[۸۲] در میان فقها تنها ابن ادریس با این امر مخالفت کرده است [۸۳] و برخی از فقهای پس از وی سخن او را نقد کردهاند[۸۴] و برخی دیگر سخن او را توجیه کردهاند.[۸۵]
امام خمینی نیز همانند دیگر فقها بر این حقِ واقف تصریح کرده است.[۸۶] گستره این نظارت با تعیین واقف مشخص میشود و اگر در این خصوص واقف حدی معین نکرده باشد، به آنچه در میان مردم متعارف است عمل میشود.[۸۷] پس از تعیین متولی و قبول وی، حاکم یا واقف حق عزل او را ندارند[۸۸]؛ حتی بنا بر احتیاط، خودش نیز نمیتواند خود را عزل کند.[۸۹] امام خمینی حفظ و صیانت و تصرفات در اوقاف عامه را از وظایف و شئون ولی فقیه میداند. از نظر ایشان وظیفه حاکم اسلامی است اگر موقوفهای در معرض خرابشدن یا دستبردهای ظالمانه قرار گرفت، برای حفظ آن قیام کند.[۹۰]
امام خمینی در پانزدهم اردیبهشت ۱۳۲۳ در نخستین نوشتههای خود خطاب به مردم ایران، آنان را دعوت به قیام علیه کسانی کرد که موقوفات، مدرسهها و محفلهای دینی را در اختیار افراد ناشایست قرار دادهاند[۹۱] و طرح تأسیس وزارت اوقاف را نقشهای برای حکومتیکردن روحانیت دانسته[۹۲] و رژیم پهلوی را فاقد صلاحیت تعیین وزیر برای اوقاف شمرد. به باور ایشان وزیر فرهنگ و اوقاف را باید حوزه علمیه تعیین میکرد.[۹۳] ایشان در دروان انقلاب نیز دربارهٔ تصرف موقوفات به دست «بنیاد پهلوی» و استفاده از آنها برای خوشگذرانی خاندان سلطنتی و امور حرام پیوسته اعتراض خود را اعلام میکرد.[۹۴]
امام خمینی پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ۲۵ بهمن ۱۳۵۷ عباس واعظ طبسی را به عنوان سرپرست آستان قدس رضوی(ع) منصوب کرد و دستور داد با کمال جدیت و دقت از موقوفات آستان قدس محافظت شود[۹۵]. ایشان با بیان اینکه موقوفات باید به حال وقفیت باقی، و عمل به وقف شود، بر عمل به وقف و صرف اموال موقوفه بر اساس وقفنامه تأکید کرد و جابهجایی در محل مصرف آن را جایز ندانست.[۹۶]
نخستین لایحه قانونی جهت احیای استیفای منافع موقوفات در ۴/۲/۱۳۵۸ با عنوان «لایحه قانونی تجدید اجاره قرارداد و اجاره املاک موقوفه و تجدید انتخاب متولیان و امنا و نظارت اماکن متبرکه مذهبی و مساجد» به تصویب شورای انقلاب رسید. مجلس شورای اسلامی در ۲۸/۱/۱۳۶۳ با تصویب قانون «ابطال اسناد فروش رقبات، آب و اراضی موقوفه»، تحولی اساسی در قوانین اوقاف پدیدآورد و بسیاری از موقوفات به وقفیت بازگردانده شدند.[۹۷] همچنین امام خمینی پس از انتصاب نمایندگان خود در شورای مرکزی اوقاف در ۲۶ مرداد ۱۳۵۹ از آنان خواست هر ماه گزارش وضعیت سازمان اوقاف را به اطلاع ایشان برسانند.[۹۸] ایشان در برخی دستگاههای اجرایی معمولاً یک نفر نماینده داشت؛ ولی در امر موقوفات بنا به تصویب شورای انقلاب دو نماینده روحانی و طی دو حکم مشابه و جداگانه در شورای مرکزی اوقاف منصوب کرد.[۹۹] ایشان اختیارات خود را پس از انقلاب اسلامی به سرپرست ادارهحج و اوقاف تفویض کرد.[۱۰۰].[۱۰۱]
منابع
پانویس
- ↑ امینی، مقاله «وقف»، دانشنامه امام خمینی، ج۱۰، ص۳۰۱–۳۰۷.
- ↑ جوهری، الصحاح، ۴/۱۴۴۰؛ ابنمنظور، لسان العرب، ۹/۳۵۹–۳۶۱
- ↑ آخوند خراسانی، کتاب فی الوقف، ۲
- ↑ حلی، محقق، شرائع الاسلام، ۲/۱۶۶؛ کرکی، جامع المقاصد، ۹/۷
- ↑ کاشفالغطاء، محمدحسین، تحریر المجله، ۲ از قسم ۳/۷۰
- ↑ امام خمینی، البیع، ۳/۱۲۵
- ↑ امام خمینی، البیع، ۳/۱۲۵
- ↑ امام خمینی، البیع، ۳/۱۲۶
- ↑ شهید ثانی، مسالک الافهام، ۵/۴۱۸؛ نجفی، جواهر الکلام، ۲۸/۱۳۴؛ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۸۵
- ↑ امینی، مقاله «وقف»، دانشنامه امام خمینی، ج۱۰، ص۳۰۱–۳۰۷.
- ↑ ابوزهره، محاضرات فی الوقف، ۲؛ کُبَیسی، احکام وقف، ۱/۴۰؛ امام خمینی، البیع، ۳/۱۲۳
- ↑ «(یاد کن) آنگاه را که همسر عمران گفت: پروردگارا! من نذر کردهام آنچه در شکم دارم آزاد (از هر شرطی) تو را باشد پس (نذر مرا) از من بپذیر که تویی که شنوای دانایی» سوره آل عمران، آیه ۳۵.
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۸/۲۰۳
- ↑ ابنحجر عسقلانی، فتح الباری، ۵/۳۰۲
- ↑ «هرگز به نیکی دست نخواهید یافت مگر از آنچه دوست دارید (به دیگران) ببخشید و هر چیزی ببخشید بیگمان خداوند آن را میداند» سوره آل عمران، آیه ۹۲.
- ↑ قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ۴/۱۳۲؛ سیوطی، الدر المنثور، ۲/۵۰
- ↑ کلینی، الکافی، ۷/۳۰–۳۹؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۹/۱۷۱–۲۱۵
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۹/۱۷۱
- ↑ ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۵/۱۴۶–۱۴۷؛ مجلسی، بحار الانوار، ۴۱/۳۲
- ↑ کلینی، الکافی، ۷/۵۶؛ مسلم، ۵/۷۴
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۲۲/۲۹۸؛ عسکری، معالم المدرستین، ۲/۱۳۱
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۴۱/۳۲
- ↑ نوری، مستدرک الوسائل، ۱۴/۶۲
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۹/۱۸۷
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۳۹۷؛ ۶/۳۲۷ و ۱۶/۲۳۸
- ↑ کلینی، الکافی، ۷/۴۸؛ مجلسی، بحار الانوار، ۴۳/۲۳۵
- ↑ صدوق، الهدایة، ۳۲۳
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲/۱۶۵–۱۷۵
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲/۱۱
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲/۶۰
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۱۲۵–۱۲۶
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲/۳۳۴–۳۳۵
- ↑ خمینی، مجموعه آثار یادگار امام، ۲/۴۹۶
- ↑ امینی، مقاله «وقف»، دانشنامه امام خمینی، ج۱۰، ص۳۰۱–۳۰۷.
- ↑ حلی، علامه، قواعد الاحکام، ۲/۳۹۴؛ عاملی، مفتاح الکرامة، ۲۳/۶۷۱
- ↑ شهید اول، الدروس الشرعیة، ۱/۲۱۱؛ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۶۷
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۶۷–۶۸
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲/۶۸
- ↑ مصطفی امینی|امینی، وقف (مقاله)|مقاله «وقف»، دانشنامه امام خمینی، ج۱۰، ص۳۰۱–۳۰۷.
- ↑ حلی، علامه، قواعد الاحکام، ۲/۳۸۷–۳۸۹؛ یزدی طباطبایی، تکملة العروة الوثقی، ۱/۱۸۴–۱۹۸
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۶۰–۶۶
- ↑ نجفی، جواهر الکلام، ۲۸/۸
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۸/۹؛ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۶۲
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۶۰
- ↑ نجفی، جواهر الکلام، ۲۸/۸
- ↑ امینی، مقاله «وقف»، دانشنامه امام خمینی، ج۱۰، ص۳۰۱–۳۰۷.
- ↑ حلی، علامه، قواعد الاحکام، ۲/۳۹۰؛ شهید ثانی، الروضه، ۳/۱۷۷؛ نجفی، جواهر الکلام، ۲۸/۲۱؛ یزدی طباطبایی، تکملة العروة الوثقی، ۱/۲۰۷
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۶۶–۶۹
- ↑ امینی، مقاله «وقف»، دانشنامه امام خمینی، ج۱۰، ص۳۰۱–۳۰۷.
- ↑ عاملی، مفتاح الکرامة، ۲۱/۵۵۶؛ نجفی، جواهر الکلام، ۲۸/۲۷
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۶۷–۶۸
- ↑ یزدی طباطبایی، تکملة العروة الوثقی، ۱/۲۰۸–۲۱۳
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۶۸
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲/۶۸–۶۹
- ↑ مصطفی امینی|امینی، وقف (مقاله)|مقاله «وقف»، دانشنامه امام خمینی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی، ج۱۰، ص۳۰۱–۳۰۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲/۶۶–۶۷
- ↑ حلی، علامه، قواعد الاحکام، ۲/۳۹۳؛ شهید اول، الدروس الشرعیة، ۲/۲۶۸؛ نجفی، جواهر الکلام، ۲۸/۱۴–۱۷؛ یزدی طباطبایی، تکملة العروة الوثقی، ۱/۲۰۵
- ↑ امینی، مقاله «وقف»، دانشنامه امام خمینی، ج۱۰، ص۳۰۱–۳۰۷.
- ↑ کاشفالغطاء، جعفر، کشف الغطاء، ۴/۲۶۱
- ↑ یزدی طباطبایی، تکملة العروة الوثقی، ۱/۲۶۷
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۸۲
- ↑ یزدی طباطبایی، تکملة العروة الوثقی، ۱/۲۶۷
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۸۲
- ↑ یزدی طباطبایی، تکملة العروة الوثقی، ۱/۲۶۷؛ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۸۲
- ↑ کاشفالغطاء، جعفر، کشف الغطاء، ۴/۲۶۲؛ یزدی طباطبایی، تکملة العروة الوثقی، ۱/۲۶۷؛ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۸۲
- ↑ مصطفی امینی|امینی، وقف (مقاله)|مقاله «وقف»، دانشنامه امام خمینی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی، ج۱۰، ص۳۰۱–۳۰۷.
- ↑ یزدی طباطبایی، تکملة العروة الوثقی، ۱/۲۵۲
- ↑ یزدی طباطبایی، تکملة العروة الوثقی، ۱/۲۵۲
- ↑ حلی، علامه، قواعد الاحکام، ۲/۳۹۵؛ حلی، علامه، ارشاد الاذهان، ۱/۴۵۵؛ کرکی، جامع المقاصد، ۹/۷۳؛ یزدی طباطبایی، تکملة العروة الوثقی، ۱/۲۵۳–۲۵۵؛ امام خمینی، البیع، ۳/۱۸۳
- ↑ یزدی طباطبایی، تکملة العروة الوثقی، ۱/۲۵۶
- ↑ شهید ثانی، مسالک الافهام، ۵/۳۹۸–۳۹۹
- ↑ کلینی، الکافی، ۷/۳۶؛ عاملی، مفتاح الکرامة، ۱۳/۱۳۰
- ↑ بنیهاشمی، المسائل مراجع، ۱/۵۰۴
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۷۳
- ↑ یزدی طباطبایی، تکملة العروة الوثقی، ۱/۲۴۷
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۵۱
- ↑ امینی، مقاله «وقف»، دانشنامه امام خمینی، ج۱۰، ص۳۰۱–۳۰۷.
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۷۹
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۷۹
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲/۸۱؛ امام خمینی، البیع، ۳/۱۸۱
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۸۱
- ↑ عاملی، مفتاح الکرامة، ۲۱/۵۳۵؛ نجفی، جواهر الکلام، ۲۸/۲۱
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۱۵۶
- ↑ حلی، علامه، مختلف الشیعه، ۶/۳۰۰؛ ابنفهد حلی، ۳/۵۶–۵۷
- ↑ عاملی، مفتاح الکرامة، ۲۱/۵۳۵؛ نجفی، جواهر الکلام، ۲۸/۲۲؛ یزدی طباطبایی، تکملة العروة الوثقی، ۱/۲۲۷
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۷۹
- ↑ یزدی طباطبایی، تکملة العروة الوثقی، ۱/۲۳۱؛ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۸۰
- ↑ یزدی طباطبایی، تکملة العروة الوثقی، ۱/۲۲۹
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۸۰
- ↑ امام خمینی، البیع، ۳/۱۸۱
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱/۲۲
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱/۳۹۰
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱/۳۹۲
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۶۹، ۱۱۳ و ۵/۵۱۴
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۶/۱۴۳
- ↑ امام خمینی، استفتائات، ۳/۳۳
- ↑ صادقی گلدر، مقدمهای فرهنگ وقف، ۱۰۶–۱۰۷
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۱۲۲–۱۲۳
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۱۲۲–۱۲۳
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۱۷۸
- ↑ امینی، مقاله «وقف»، دانشنامه امام خمینی، ج۱۰، ص۳۰۱–۳۰۷.