آتش‌بس در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱ ژوئن ۲۰۲۳، ساعت ۱۴:۲۶ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

آتش‌بس نوعی صلح و آشتی و به معنی قطع کامل درگیری‌های مسلحانه، تابع اصول کلی حاکم بر صلح موقّت است. محبوب نبودن جنگ، تجدید قوا و زمینه‌سازی برای گرایش دیگران به اسلام از حکمت‌های پذیرش آتش‌بس است. پشنهاد آتش‌بس دارای شرایطی است.

مقدمه

آتش‌بس، در اصطلاح عبارت از قرارداد ترک جنگ در مدّت محدود است؛ اعمّ از اینکه در برابر دریافت عوض یا بدون‌آن انجام‌ گیرد؛[۱] بدین‌ ترتیب، آتش‌بس نوعی صلح و آشتی موقّت است که در عربی با "هُدنه" و "مهادنه" از آن یاد می‌شود.

با توجّه به اینکه آتش‌بس، در فضای نبرد انجام می‌گیرد، وقوع آن در سیزده سال حضور پیامبراکرم (ص) در مکّه و دعوت مردم به اسلام، مصداق ندارد؛ زیرا در این دوران، به سبب ضعف مسلمانان و نبودن حکومت اسلامی و هرگونه ساز و برگ نظامی، امکان جنگ و جهاد با مشرکان وجود نداشته است؛ بنابراین، سخن از آتش بس، فقط به دوران پس از هجرت پیامبر به مدینه و تشکیل حکومت اسلامی ناظر است.

مهم‌ترین مصداق آتش‌بس در تاریخ اسلام، صلح حدیبیه است. پیامبراکرم (ص) در سال ششم هجرت، برای انجام مناسک عمره رهسپار مکه شد. مشرکان مکّه، با آگاهی از مقصد پیامبر، از طریق نماینده‌ای در حدیبیه با وی پیمان صلح امضا کردند و دو طرف متعهّد شدند که به مدّت ده سال از جنگ بپرهیزند.[۲] پیامبر، به تمام مواد و شرایط این عهدنامه پای‌بند ماند؛ امّا مشرکان، با شبیخون به گروهی از هم‌پیمانانِ مسلمانان، پیمان‌شکنی کردند و در پی آن، مکّه در سال هشتم هجری به دست مسلمانان گشوده شد[۳].[۴]

البته باید دانست با توجه به تعریفی که از آتش‌بس شده، انطباق آتش‌بس بر صلح حدیبیه، چندان دقیق به نظر نمی‌رسد؛ زیرا در آن شرایط میان دو طرف، آتشی رد و بدل نمی‌شد تا جایی که پیامبر و یاران فارغ از هر گونه درگیری برای انجام مناسک عمره رهسپار مکه شدند. فضای آن روز اصولاً فضای نبرد و ستیز نبود تا بگوییم آتش‌بس کردند. مگر اینکه قائل شویم به اعتبار جنگ‌های پیشین و احتمال استمرار و از سرگیری آنها، تعبیر آتش‌پس از روی مسامحه بر چنین قرارداد صلحی اطلاق می‌شود[۵].

آتش‌بس در قرآن

در قرآن کریم، از آتش بس به طور صریح و با عنوان "مهادنه" سخنی به میان نیامده؛ بلکه به گونه‌های مختلف بدان توجّه شده است:

  1. در دو مورد، عنوان "سَلْم" آمده: ﴿وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ[۶] ﴿فَلَا تَهِنُوا وَتَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَاللَّهُ مَعَكُمْ وَلَنْ يَتِرَكُمْ أَعْمَالَكُمْ[۷] در دو مورد، با عنوان "سَلَم" ذکر شده است: ﴿إِلَّا الَّذِينَ يَصِلُونَ إِلَى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ أَوْ جَاءُوكُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَنْ يُقَاتِلُوكُمْ أَوْ يُقَاتِلُوا قَوْمَهُمْ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَيْكُمْ فَلَقَاتَلُوكُمْ فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقَاتِلُوكُمْ وَأَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبِيلًا[۸] در آیه بعد می‌فرماید: اگر از شما کناره نگرفتند و به شما پیشنهاد صلح ندادند و [از پیکار با شما دست برنداشتند]، آنان را هر کجا یافتید، به اسارت بگیرید و بکُشید: ﴿سَتَجِدُونَ آخَرِينَ يُرِيدُونَ أَنْ يَأْمَنُوكُمْ وَيَأْمَنُوا قَوْمَهُمْ كُلَّ مَا رُدُّوا إِلَى الْفِتْنَةِ أُرْكِسُوا فِيهَا فَإِنْ لَمْ يَعْتَزِلُوكُمْ وَيُلْقُوا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ وَيَكُفُّوا أَيْدِيَهُمْ فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأُولَئِكُمْ جَعَلْنَا لَكُمْ عَلَيْهِمْ سُلْطَانًا مُبِينًا[۹] معنای دقیق "سَلَم"، مطلق صلح و آشتی خواهی است،[۱۰] امّا از آنجا که آتش‌بس نیز نوعی آشتی‌خواهی موقّت به شمار می‌رود، برخی مفسّران، "سلم" در آیات پیشین را به معنای «مهادنه» و «آتش‌بس» نیز دانسته و شرایط واحکام آتش‌بس را در ذیل همین دسته از آیات آورده‌اند.[۱۱]
  2. در برخی آیات، عنوان "میثاق و معاهده" آمده است. در آیه ﴿إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ثُمَّ لَمْ يَنْقُصُوكُمْ شَيْئًا وَلَمْ يُظَاهِرُوا عَلَيْكُمْ أَحَدًا فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَى مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ[۱۲] از محترم شمردن پیمان مشرکان که تعهّدشان را نشکستند، سخن به میان آمده. و در آیه ﴿وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ كَمَا كَفَرُوا فَتَكُونُونَ سَوَاءً فَلَا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِيَاءَ حَتَّى يُهَاجِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَلَا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِيًّا وَلَا نَصِيرًا[۱۳]، ﴿إِلَّا الَّذِينَ يَصِلُونَ إِلَى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ أَوْ جَاءُوكُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَنْ يُقَاتِلُوكُمْ أَوْ يُقَاتِلُوا قَوْمَهُمْ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَيْكُمْ فَلَقَاتَلُوكُمْ فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقَاتِلُوكُمْ وَأَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبِيلًا[۱۴] از هم‌پیمانان مشرکان سخن گفته و اینکه مسلمانان با آنها صلح و مدارا داشته باشند. در این آیات، از مفاد پیمان، گفت‌وگو نشده؛ امّا چنان‌که بسیاری از مفسّران گفته‌اند، مقصود، پیمانی است که براساس آن، افزون بر سایر مواد پیمان، نبرد بین دو طرفِ معاهده نیز برای مدّتی متروک اعلام شده است.[۱۵]
  3. در برخی آیات، مسجدالحرام و ماه‌های حرام، مکان و زمان‌هایی که شایسته متارکه جنگ است، دانسته شده و از مسلمانان خواسته شده که ضمن پای‌بندی به معاهده آتش‌بس، فقط زمانی به جنگ اقدام کنند که مشرکان این پیمان را نقض کرده، حرمت مسجدالحرام و ماه‌های حرام را شکسته، به جنگ برخیزند؛ نظیر آیه: ﴿الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ[۱۶] در آیات ﴿وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَلَا تُقَاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّى يُقَاتِلُوكُمْ فِيهِ فَإِنْ قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذَلِكَ جَزَاءُ الْكَافِرِينَ[۱۷] و ﴿فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۱۸] همین معنا با مقداری تفاوت آمده است[۱۹].

اهمیت آتش بس و صلح

اصل در زندگی اجتماعی، صلح و آشتی است و جنگ و ستیز تنها یک ضرورت دفاعی است و به محض اینکه دشمن درخواست صلح و آشتی کرد باید آن را پذیرفت مگر اینکه در پشت عنوان صلح، توطئه و نقشه جدیدی برای نابودی مسلمان‌ها نهفته باشد که در آن صورت، مسلمانان مشمول این آیه می‌شوند که: ﴿فَلَا تَهِنُوا وَتَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَاللَّهُ مَعَكُمْ وَلَنْ يَتِرَكُمْ أَعْمَالَكُمْ[۲۰].

صلح واقعی آن است که عزت و شرافت و جان و مال مسلمان‌ها در آن و به واسطه آن، خدشه نبیند و به خواری و زیونی آنان منتهی نشود. اینجاست که قرآن می‌فرماید: ﴿فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقَاتِلُوكُمْ وَأَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبِيلًا[۲۱]

روشن است که مصلحت صلح و مسالمت، امری فطری و وجدانی، و پیامبر اسلام (ص) که همیشه طالب صلح بود از جنگ نهی و پرهیز می‌نمود. از این‌رو، زمانی که پیامبر (ص) مشرکان مکه را از جنگ برحذر داشت و به صلح دعوت کرد، حکیم بن حزام پسر برادر خدیجه بنت خُویلد که در اردوی مشرکان بود و بعد مسلمان شد، چون سخن آن حضرت را شنید، گفت: محمد پیشنهادی منصفانه کرد و لازم است آن را بپذیرید. به خدا قسم، بعد از این پیشنهاد منصفانه، که او کرد اگر شما بجنگید بر وی پیروز نخواهید شد[۲۲]. در واقع این ندای وجدان و فطرت این مرد مشرک است که چنین می‌گوید که صلح‌طلبی پیشوای اسلام امری مطلوب و محبوب و مخالفت با آن، ظلم و تجاوز است که فرجامی بد دارد و به شکست می‌انجامد.

جنگ، حالتی اضطراری است و پس از تهاجم دشمن ضرورت پیدا می‌کند، ولی پس از درهم شکستن و دفع تهاجم او، دیگر ضرورت ندارد که همچنان ادامه یابد و قرآن هم فرموده است: ﴿وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِينَ[۲۳]. آیه دیگر می‌فرماید: ﴿فَإِنْ قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ[۲۴].

قرآن صریحاً جنگ را به تهاجم دشمن مشروط می‌کند. بدیهی است اینکه در آیه برای جنگیدن غایت و پایان ذکر شده به این معناست که وقتی فتنه و شرّ دشمن رفع شد دیگر جنگیدن مجاز نیست. اگر دشمن در کشاکش جنگ متمایل به صلح شد - با مطالعه همه‌جانبه - باید آن را پذیرفت؛ چون در اسلام، صلح و آشتی یک اصل زیربنایی در روابط اجتماعی است که باید در پی آن بود و در به وجود آوردن و حفظ آن کوشید و آیه ﴿وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا[۲۵] دقیقاً اشاره به همین معنا دارد که صلح و زندگی مسالمت‌آمیز طبیعت اصلی جوامع انسانی است و باید در حفظ آن کوشید و جامعه را از بیماری اجتماعی و ستیز نجات داد و سلامت را به آن بازگرداند[۲۶].

صلح و آشتی نه تنها امری مطلوب و مطابق با فطرت سالم انسانی است، بلکه نیکی کردن به کافران غیر حربی و بی‌آزار هم در قرآن تجویز شده است: ﴿لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ[۲۷].

این آیه که تلویحاً به خوش‌رفتاری و خیرخواهی درباره کفّار غیر مزاحم و رفتار عادلانه با آنان دعوت می‌کند، حاکی از این است که اسلام می‌خواهد روح صفا و خیرخواهی و احترام به انسان را در مسلمانان بدمد و قلب همه انسان‌ها را با هم مهربان کند و زمینه صلح اجتماعی را فراهم سازد و این شاهدی است بر اینکه صلح از نظر اسلام یک اصل زیربنایی و بنیادی است که همه مسلمانان باید در راه آن حرکت کنند. تنها در صورتی که کفّار به مسلمانان حمله نظامی کرده، آنان را از سرزمینشان برانند از دوستی کردن با آنان نهی شده است، زیرا دوستی در چنین شرایطی سبب می‌شود که کفّار در جامعه اسلامی نفوذ کرده و ضربه‌های سنگینی وارد کنند.

صلح و آشتی هرچند مؤقت هم باشد، امری مطلوب است، زیرا دست‌کم مسلمانان در آن حال به تجدید قوا می‌پردازند و فرصت بیشتر و بهتری برای مدیریت جنگ دراز مدت - در صورتی که دشمن جنگ را ادامه بدهد - پیدا می‌کنند و حتی در این مدت می‌توانند کار تبلیغی و فرهنگی مناسبی برای آن دسته که آلت دست دشمن واقع شده و سیاهی لشکر آنان شده یا می‌شوند، انجام دهند و زمینه آگاهی کامل آنان را فراهم آورند که به اسلام گرایش پیدا کنند و با حق و حقیقت نستیزند. در صلح حدیبیه نیز، شرایطی پیش آمد که کافران و مشرکان با منطق اسلام و مسلمانان تا حدودی آشنا شدند و همین امر به نزدیک شدن آنان به اسلام کمک کرد که پس از فتح مکه به آسانی به اسلام گرایش یافته و از صمیم قلب، پیامبر اسلام را بپذیرند و ایمان آورند. شرح صدر اسلام تا آنجاست که می‌فرماید: ﴿وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْلَمُونَ[۲۸]. این امر نشان می‌دهد که اسلام برای فروکش کردن جنگ، هرچند برای مدتی کوتاه که عنوان آتش‌بس دارد، می‌خواهد فرهنگ‌سازی کند و حقیقت دین و تعالیم آن را برای مردم روشن و آشکار گرداند.

مسلمانان پس از انعقاد قرار آتش‌بس، موظف به حفظ آن هستند و به حکم ﴿أَوْفُوا بِالْعُقُودِ[۲۹] نباید پیمان را تا وقتی که دشمن آن را محترم شمرده و به آن پایبند مانده بشکنند: ﴿إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ثُمَّ لَمْ يَنْقُصُوكُمْ شَيْئًا وَلَمْ يُظَاهِرُوا عَلَيْكُمْ أَحَدًا فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَى مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ[۳۰]

کلماتِ "صلح" و "سلم" از کلمات کلیدی قرآن محسوب می‌شود که با توجّه به کلمات "قتال" و "جهاد" طیف وسیعی از مفاهیم و شرایط جنگ و صلح در قرآن را نشان می‌دهد. این حوزه معنایی، مبتنی بر اصول توحید و ترویج شریعت و توجه به معاد و عالم پس از مرگ است.

نتیجه نهایی اینکه اصل در زندگانی "صلح و آشتی" و "زندگی مسالمت‌آمیز" است و برای تحقق آن باید تمام تلاش و کوشش را به کار برد، ولی جنگ و ستیز تنها به عنوان دفع تهاجم دشمن است و هرگاه دشمن تن به آشتی و آتش‌بس داد، باید پذیرفت و از فرصت به دست آمده دوران صلح، باید نهایت استفاده را برای آگاهی دادن به مخالفان نمود تا آنان با دریافت حقایق دین از هرگونه انحرافی باز ایستند و تسلیم خدای یکتا گردند و دست از تجاوز و ناامنی بردارند و در سایه تعالیم حیات‌بخش اسلام، زندگانی شرافتمندانه‌ای را آغاز نمایند و برای سعادت آخرت خویش، برنامه‌های آسمانی قرآن را دستورالعمل خویش قرار دهند[۳۱].

حکمت پذیرش آتش بس

محبوب نبودن جنگ

جنگ به طور ذاتی مورد تشویق اسلام نیست؛ بدین جهت، هرگاه دشمن برای صلح اعلام آمادگی کند، اسلام صلح را ترجیح می‌دهد [۳۲] تا بدان‌جا که به پیامبر فرمان می‌دهد آتش‌بس را بپذیرد و به احتمال خدعه دشمن توجّه نکرده، بر خداوند توکّل کند ﴿وَمِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَيَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَيُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَرَحْمَةٌ لِلَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ[۳۳]، ﴿يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَكُمْ لِيُرْضُوكُمْ وَاللَّهُ وَرَسُولُهُ أَحَقُّ أَنْ يُرْضُوهُ إِنْ كَانُوا مُؤْمِنِينَ[۳۴][۳۵].[۳۶]

تجدید قوای مسلمانان

زمانی که مسلمانان دچار ضعفند یا به سبب طولانی شدن جنگ، از توان آنها کاسته شده، اسلام به پذیرش آتش‌بس سفارش می‌کند تا با استفاده از فرصت پیش آمده، به تقویت بنیه نظامی و تجدید قوا بپردازند[۳۷].[۳۸]

زمینه‌سازی برای گرایش به اسلام

ایجاد فرصت مناسب برای مطالعه دشمنان درباره اسلام و احیانا بازگشت آنها به دامن این مکتب حیات‌بخش می‌تواند یکی دیگر از اسرار پذیرش آتش‌بس باشد.[۳۹] مشرکان پس از انعقاد پیمان صلح حدیبیه توانستند با آزادی تمام، بین مسلمانان رفت و آمد کنند و این امر باعث شد با اسلام آشنا و بسیاری از آنها مسلمان شوند و پیامبراکرم (ص) پس از گذشت دو سال، با شماری از پیروان که چندین برابر تعداد مسلمانان پیش از پذیرش این صلح بودند، رهسپار فتح مکّه شود [۴۰] و بدون مواجهه با مقاومتی قابل توجّه، مکّه را بگشاید؛ به همین جهت، صلح حدیبیه، فتح مبین معرّفی شده است. قرآن کریم در آیه ﴿وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْلَمُونَ[۴۱] به پیامبر فرمان می‌دهد که هرگاه مشرکی هنگام جنگ برای شنیدن سخن الهی پناه خواست، به او پناه دهد و پس از آن، او را به مکان امنش برساند. این امر نشان می‌دهد که اسلام برای فروکش کردن نبرد، هرچند برای مدّتی کوتاه (آتش‌بس) برای فراهم آوردن زمینه آشنایی دشمن از اسلام، اهمّیّت ویژه‌ای قائل است[۴۲].[۴۳]

شرایط آتش بس

شرایط پیشنهاد آتش بس

﴿فَلَا تَهِنُوا وَتَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَاللَّهُ مَعَكُمْ وَلَنْ يَتِرَكُمْ أَعْمَالَكُمْ[۴۴] صیغه نهی "لاتدعوا ظهور در حرمت پیشنهاد آتش‌بس در حال قوّت مسلمانان دارد. شاید از مفهوم آیه بتوان جواز پیشنهاد آتش‌بس در حال ضعف را استفاده کرد که ممکن است طبق مصالحی به حدّ وجوب برسد[۴۵].

شرایط پذیرش آتش بس

از جمله ﴿فَاجْنَحْ لَهَا در آیه ﴿وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ[۴۶]، لزوم پذیرش آتش‌بس به دست می‌آید؛ چنان‌که از آیه ﴿إِلَّا الَّذِينَ يَصِلُونَ إِلَى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ أَوْ جَاءُوكُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَنْ يُقَاتِلُوكُمْ أَوْ يُقَاتِلُوا قَوْمَهُمْ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَيْكُمْ فَلَقَاتَلُوكُمْ فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقَاتِلُوكُمْ وَأَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبِيلًا[۴۷] پرهیز از ادامه جنگ پس از پیشنهاد آتش‌بس استفاده می‌شود که لازمه‌اش لزوم پذیرش آتش‌بس است.

برخی مفسّران، این وجوب را به زمانی مقیّد دانسته‌اند که پذیرش آتش‌بس، یا به مصلحت اسلام باشد، نظیر اینکه با قبول آن، فرصت مطالعه برای دشمن درباره اسلام فراهم آید، چنان‌که از مفهوم آیه ﴿وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْلَمُونَ[۴۸] استفاده می‌شود [۴۹] یا به مصلحت مسلمانان باشد؛ مثل آنکه توان ادامه جنگ را نداشته باشند.[۵۰] بعضی پذیرش آتش‌بس در صورت عدم مصلحت را حرام دانسته‌اند[۵۱].[۵۲]

نسخ حکم آتش بس

شماری از مفسّران گفته‌اند: آیات ناظر به صلح و آتش‌بس، مربوط به زمانی است که مسلمانان در ضعف به سر می‌برده‌اند؛ بنابراین، با آیاتی نظیر: ﴿وَقَاتِلُوا الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً[۵۳]، ﴿فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ[۵۴] یا ﴿وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ[۵۵] و... نسخ شده است.[۵۶] برای توجیه نسخ آیات آتش‌بس، سه مرحله برای جهاد ذکر شده است:

  1. اجازه دادن به مسلمانان‌ برای‌ جهاد با دشمنان ﴿أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ[۵۷]
  2. دعوت به‌پذیرش صلح‌درمقابل پیشنهاد صلح‌از جانب مشرکان ﴿وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ[۵۸]
  3. دعوت به جهاد وجنگ همه‌جانبه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قَاتِلُوا الَّذِينَ يَلُونَكُمْ مِنَ الْكُفَّارِ وَلْيَجِدُوا فِيكُمْ غِلْظَةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ[۵۹].[۶۰]

این مراحل، از وضعیّت مسلمانان و میزان برخورداری آنان از توان و ساز و برگ جنگی متأثّر بوده و از آنجا که در مرحله سوم و پایانی، به سبب توانمندی، به جهاد دعوت شده‌اند، مراحل پیشین نسخ شده است. در مقابل، شماری از قرآن پژوهان معتقدند که آیات آتش‌بس، نسخ نشده است؛ زیرا اوّلاً آیه ﴿فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ[۶۱] در سال نهم هجری نازل شد و پیامبراکرم (ص) پس از آن، با اهل نجران پیمان صلح و آتش‌بس برقرار کرد؛[۶۲] ثانیا همان مصلحتی که باعث شده مسلمانان در مرحله دوم از مراحل سه‌گانه جهاد، به پذیرش آتش‌بس در مقابل پیشنهاد دشمنان مأمور شوند، ممکن است در سایر زمان‌ها برای مسلمانان پیش آید و پذیرش آتش‌بس به واقع مصلحت آنان را در پی داشته باشد؛ البتّه تشخیص این مصلحتِ نوآمد، برعهده امام و پیشوای مسلمانان است[۶۳].[۶۴]

پای‌بندی به آتش بس

مسلمانان پس از انعقاد قرارداد آتش‌بس، موظّفند به قوانین آن گردن نهند. تأکید اسلام به رعایت این قوانین، از پافشاری آن بر رعایت پیمان‌ها، پرهیز از عهدشکنی، احترام به قوانین پذیرفته شده اجتماعی و... نشأت گرفته است. [۶۵] در آتش‌بس، افزون بر اینکه نبرد ممنوع است ﴿إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ثُمَّ لَمْ يَنْقُصُوكُمْ شَيْئًا وَلَمْ يُظَاهِرُوا عَلَيْكُمْ أَحَدًا فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَى مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ[۶۶][۶۷] جان و مال طرف معاهده نیز از طرف مسلمانان باید محفوظ باشد[۶۸] و رعایت تمام موارد و شرایط ذکر شده در پیمان آتش‌بس، لازم است البته پای‌بندی به این قوانین از سوی مسلمانان، منوط به رعایت کامل آن از سوی طرف معاهده (مشرکان، کافران و...) خواهد بود[۶۹].

مدت آتش بس

شماری از مفسّران بر این نکته پای فشرده‌اند که بیش‌ترین زمان آتش‌بس، هنگام ضعف مسلمانان، ده سال، و کم‌ترین آن هنگام قوّت مسلمانان، چهارماه است ﴿فَسِيحُوا فِي الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللَّهِ وَأَنَّ اللَّهَ مُخْزِي الْكَافِرِينَ[۷۰][۷۱] استناد مدّعیان این دیدگاه، سیره پیامبر اکرم (ص) است؛ زیرا حضرت در دوران ضعف مسلمانان در حدیبیه، با مشرکان به مدّت ده سال پیمان آتش‌بس امضا کرد و پس از نقض آن از سوی مشرکان که زمان قوّت مسلمانان بود، چهارماه به آنان مهلت و پس از آن اعلان جنگ داد[۷۲].[۷۳]

شرایط نقض آتش بس

معاهده آتش‌بس در شرایط ذیل شکسته می‌شود و مسلمانان اجازه می‌یابند آن را نقض کنند:

  1. از طرف دشمن، کوچک‌ترین نشانه خیانت به پیمان آتش‌بس دیده شود که آیه ﴿وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِيَانَةً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَى سَوَاءٍ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْخَائِنِينَ[۷۴] به این مطلب ناظر است؛[۷۵] با این حال، به صرف متّهم ساختن دشمن به نقضآتش‌بس و بدون داشتن دلیل روشن نمی‌توان آن رانقض کرد؛[۷۶]
  2. از سوی دشمن در مورد عمل به موادّ معاهده، کوچک‌ترین کوتاهی مشاهده شود.[۷۷] جمله: ﴿ثُمَّ لَمْ يَنْقُصُوكُمْ شَيْئًا[۷۸] ناظر به این امر است.

بسیاری از مفسّران، در بررسی آیات برائت و اعلان جنگ به مشرکان، برآنند که لغو آتش‌بس به دلیل خیانت و نقض صلح از سوی دشمن بوده است.[۷۹] برخی گفته‌اند: مهلت آتش‌بس پایان یافته بود.[۸۰] گروهی نیز معتقدند مهلت آتش‌بس از ابتدا به وحی آسمانی مشروط بود؛ به این معنا که پیامبر (ص) به مشرکان اعلام کرد: این پیمان تا زمانی استمرار دارد که خداوند با فرود آوردن آیات قرآن آن را نقض نکند.[۸۱] در مواقعی که پیمان آتش‌بس، پیش از موعد مقرّر از سوی دشمنان نقض شود، شایسته است شروع جنگ و پایان یافتن پیمان آتش‌بس را به آنان اعلام کنند: ﴿بَرَاءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ[۸۲]، ﴿فَسِيحُوا فِي الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللَّهِ وَأَنَّ اللَّهَ مُخْزِي الْكَافِرِينَ[۸۳] بااستناد به آیه: ﴿وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِيَانَةً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَى سَوَاءٍ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْخَائِنِينَ[۸۴] لازم است این اعلام، روشن و بی‌پیرایه و بدون هرگونه نیرنگ انجام گیرد.[۸۵] برخی، با استناد به آیه ﴿فَسِيحُوا فِي الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللَّهِ وَأَنَّ اللَّهَ مُخْزِي الْكَافِرِينَ[۸۶] گفته‌اند: پیش از جنگ با دشمنانِ پیمان‌شکن، لازم است برای توبه و بازگشت به دامن اسلام، فرصت مناسب به آنهاداده شود[۸۷].[۸۸]

منابع

پانویس

  1. المغنی، ج ۱۰، ص ۵۱۷؛ مسالک‌الافهام، ج ۲، ص ۳۴۵؛ جواهرالکلام، ج ۲۱، ص ۲۹۲.
  2. سیره ابن هشام، ج ۳، ص ۳۱۶ ـ ۳۱۷؛ الکامل، ج ۲، ص ۲۰۰.
  3. جامع‌البیان، مج ۲، ج ۲، ص ۲۶۸؛ قرطبی، ج ۸، ص ۴۲.
  4. نصیری، علی، مقاله «آتش‌بس»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱،‌ص ۷۶.
  5. کوشا، محمد علی، آتش‌بس، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص۲۶-۲۷.
  6. «و اگر به سازش گرایند، تو نیز بدان گرای و بر خداوند توکّل کن که او شنوای داناست» سوره انفال، آیه ۶۱.
  7. «پس، سستی نکنید و (دشمنان را) به سازش فرا مخوانید در حالی که شما برترید و خداوند با شماست و هرگز از (پاداش) کردارهایتان نمی‌کاهد» سوره محمد، آیه ۳۵.
  8. «مگر آنان را که با گروهی وابستگی دارند که میان شما و ایشان پیمانی است یا آنکه با دلتنگی از نبرد با شما و یا نبرد با قوم خویش، نزد شما آمده‌اند- و اگر خداوند می‌خواست آنان را بر شما چیرگی می‌داد و با شما به نبرد می‌پرداختند- باری، اگر اینان از شما کناره‌جویی کردند و با شما نبرد نکردند و از در سازش درآمدند، خداوند برای شما (در تجاوز) بر آنان راهی ننهاده است» سوره نساء، آیه ۹۰.
  9. «دسته دیگری خواهید یافت که می‌خواهند هم از شما و هم از قوم خود در امان باشند؛ هر بار به سوی (چاه) فتنه بازگردانده شوند در آن سرنگون می‌گردند؛ پس، اگر از شما کناره نجستند و به سازش با شما رو نیاوردند و دست (از شما) باز نداشتند هر جا بر آنان دست یافتید بکشید و آنانند که ما شما را بر آنها چیرگی آشکاری داده‌ایم» سوره نساء، آیه ۹۱.
  10. مفردات، ص ۴۲۳، «سلم». التحقیق، ج ۵، ص ۱۸۸، «سلم».
  11. التبیان، ج۳، ص ۲۸۷ و ج۵، ص ۱۴۹؛ جامع‌البیان، مج ۴، ج۵، ص۲۷۱. قرطبی، ج ۸، ص ۴۲.
  12. «مگر کسانی از مشرکان که با آنان پیمان بسته‌اید سپس چیزی از (پیمان) شما نکاسته‌اند و در برابر شما از کسی پشتیبانی نکرده‌اند؛ پیمان اینان را تا پایان زمانشان پاس بدارید؛ بی‌گمان خداوند پرهیزکاران را دوست می‌دارد» سوره توبه، آیه ۴.
  13. «آنها دوست می‌دارند چنان که خود کافر شدند شما (نیز) کافر می‌شدید تا با ایشان یگانه می‌بودید پس هیچ‌یک از آنان را دوست مگیرید تا در راه خداوند هجرت کنند و اگر رویگردان شدند هر کجا آنان را یافتید بگیرید و بکشید و از ایشان یار و یاوری مگیرید» سوره نساء، آیه ۸۹.
  14. «مگر آنان را که با گروهی وابستگی دارند که میان شما و ایشان پیمانی است یا آنکه با دلتنگی از نبرد با شما و یا نبرد با قوم خویش، نزد شما آمده‌اند- و اگر خداوند می‌خواست آنان را بر شما چیرگی می‌داد و با شما به نبرد می‌پرداختند- باری، اگر اینان از شما کناره‌جویی کردند و با شما نبرد نکردند و از در سازش درآمدند، خداوند برای شما (در تجاوز) بر آنان راهی ننهاده است» سوره نساء، آیه ۹۰.
  15. جامع‌البیان، مج۴، ج ۵، ص۲۶۸؛ مجمع‌البیان، ج ۵، ص ۹ و ۱۰.
  16. «(این) ماه حرام در برابر (آن) ماه حرام است و حرمت شکنی‌ها قصاص دارد پس هر کس بر شما ستم روا داشت همان‌گونه که با شما ستم روا داشته است با وی ستم روا دارید، و از خداوند پروا کنید و بدانید که خداوند با پرهیزگاران است» سوره بقره، آیه ۱۹۴.
  17. «و هر جا بر آنان دست یافتید، بکشیدشان و از همان‌جا که بیرونتان راندند بیرونشان برانید و (بدانید که) آشوب (شرک) از کشتار بدتر است و نزد مسجد الحرام با آنان به کارزار نیاغازید مگر در آنجا با شما به جنگ برخیزند در آن صورت اگر به کارزار با شما دست یازیدند شما هم آنان را بکشید که سزای کافران همین است» سوره بقره، آیه ۱۹۱.
  18. «و چون ماه‌های حرام به پایان رسید مشرکان را هر جا یافتید بکشید و دستگیرشان کنید و به محاصره درآورید و در هر کمینگاهی به کمین آنان بنشینید؛ و اگر توبه کردند و نماز برپا داشتند و زکات دادند آزادشان بگذارید که بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۵.
  19. نصیری، علی، مقاله «آتش‌بس»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱،‌ ص ۷۷-۷۸.
  20. «پس، سستی نکنید و (دشمنان را) به سازش فرا مخوانید در حالی که شما برترید و خداوند با شماست و هرگز از (پاداش) کردارهایتان نمی‌کاهد» سوره محمد، آیه ۳۵.
  21. «اگر اینان از شما کناره‌جویی کردند و با شما نبرد نکردند و از در سازش درآمدند، خداوند برای شما (در تجاوز) بر آنان راهی ننهاده است» سوره نساء، آیه ۹۰.
  22. مغازی، ج۱، ص۶۱.
  23. «و با آنان نبرد کنید تا آشوبی برجا نماند و تنها دین خداوند بر جای ماند، پس اگر دست از (جنگ) بازداشتند (شما نیز دست باز دارید که) جز با ستمگران دشمنی نباید کرد» سوره بقره، آیه ۱۹۳.
  24. «اگر به کارزار با شما دست یازیدند شما هم آنان را بکشید» سوره بقره، آیه ۱۹۱.
  25. «و اگر به سازش گرایند، تو نیز بدان گرای» سوره انفال، آیه ۶۱.
  26. جهاد در اسلام، ص۱۸.
  27. «خداوند شما را از نیکی ورزیدن و دادگری با آنان که با شما در کار دین جنگ نکرده‌اند و شما را از خانه‌هایتان بیرون نرانده‌اند باز نمی‌دارد؛ بی‌گمان خداوند دادگران را دوست می‌دارد» سوره ممتحنه، آیه ۸.
  28. «و اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست به او پناه ده تا کلام خداوند را بشنود سپس او را به پناهگاه وی برسان؛ این بدان روست که اینان گروهی نادانند» سوره توبه، آیه ۶.
  29. «به پیمان‌ها وفا کنید» سوره مائده، آیه ۱.
  30. «مگر کسانی از مشرکان که با آنان پیمان بسته‌اید سپس چیزی از (پیمان) شما نکاسته‌اند و در برابر شما از کسی پشتیبانی نکرده‌اند؛ پیمان اینان را تا پایان زمانشان پاس بدارید؛ بی‌گمان خداوند پرهیزکاران را دوست می‌دارد» سوره توبه، آیه ۴.
  31. کوشا، محمد علی، آتش‌بس، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص۲۶-۲۷.
  32. المنار، ج ۱۰، ص ۱۴۰.
  33. «و برخی از ایشان کسانی هستند که پیغمبر را آزار می‌کنند و می‌گویند او خوش‌باور است؛ بگو سخن نیوش خوبی برای شماست که به خداوند ایمان و مؤمنان را باور دارد و برای آن دسته از شما که ایمان آورده‌اند رحمت است و برای آن کسان که به فرستاده خداوند آزار می‌رسانند» سوره توبه، آیه ۶۱.
  34. «برای شما به خداوند سوگند می‌خورند تا خرسندتان گردانند در حالی که اگر مؤمنند سزاوارتر است خداوند و پیامبرش را خرسند گردانند» سوره توبه، آیه ۶۲.
  35. المنار، ج ۱۰، ص ۶۹؛ المیزان، ج ۹، ص ۱۱۸.
  36. نصیری، علی، مقاله «آتش‌بس»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱، ص ۷۸.
  37. مسالک الافهام، ج ۲، ص ۳۴۶؛ قرطبی، ج ۸، ص ۲۷.
  38. نصیری، علی، مقاله «آتش‌بس»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱، ص۷۸.
  39. راهنما، ج ۷، ص ۱۳.
  40. سیره ابن‌هشام، ج ۳، ص ۳۲۲.
  41. «و اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست به او پناه ده تا کلام خداوند را بشنود سپس او را به پناهگاه وی برسان؛ این بدان روست که اینان گروهی نادانند» سوره توبه، آیه ۶.
  42. المیزان، ج ۹، ص ۱۵۳ ـ ۱۵۶.
  43. نصیری، علی، مقاله «آتش‌بس»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱، ص۷۸-۷۹.
  44. «پس، سستی نکنید و (دشمنان را) به سازش فرا مخوانید در حالی که شما برترید و خداوند با شماست و هرگز از (پاداش) کردارهایتان نمی‌کاهد» سوره محمد، آیه ۳۵.
  45. نصیری، علی، مقاله «آتش‌بس»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱، ص ۷۹.
  46. «و اگر به سازش گرایند، تو نیز بدان گرای و بر خداوند توکّل کن که او شنوای داناست» سوره انفال، آیه ۶۱.
  47. «مگر آنان را که با گروهی وابستگی دارند که میان شما و ایشان پیمانی است یا آنکه با دلتنگی از نبرد با شما و یا نبرد با قوم خویش، نزد شما آمده‌اند- و اگر خداوند می‌خواست آنان را بر شما چیرگی می‌داد و با شما به نبرد می‌پرداختند- باری، اگر اینان از شما کناره‌جویی کردند و با شما نبرد نکردند و از در سازش درآمدند، خداوند برای شما (در تجاوز) بر آنان راهی ننهاده است» سوره نساء، آیه ۹۰.
  48. «و اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست به او پناه ده تا کلام خداوند را بشنود سپس او را به پناهگاه وی برسان؛ این بدان روست که اینان گروهی نادانند» سوره توبه، آیه ۶.
  49. المغنی، ج ۱۰، ص ۵۱۷.
  50. مسالک الافهام، ج ۱، ص ۲۸۱.
  51. فقه القرآن، ج ۱، ص ۳۵۴.
  52. نصیری، علی، مقاله «آتش‌بس»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱، ص ۷۹.
  53. «همگی با مشرکان جنگ کنید» سوره توبه، آیه ۳۶.
  54. «مشرکان را هر جا یافتید بکشید» سوره توبه، آیه ۵.
  55. «و با آنان نبرد کنید تا آشوبی برجا نماند» سوره بقره، آیه ۱۹۳.
  56. جامع‌البیان، مج ۴، ج ۵، ص ۲۷۲؛ الناسخ والمنسوخ، ابن متوّج، ص۹۶، الایضاح لناسخ القرآن، ص ۲۳۱ و ۲۳۲.
  57. «به کسانی که بر آنها جنگ تحمیل می‌شود اجازه (ی جهاد) داده شد زیرا ستم دیده‌اند و بی‌گمان خداوند بر یاری آنان تواناست» سوره حج، آیه ۳۹.
  58. «و اگر به سازش گرایند، تو نیز بدان گرای و بر خداوند توکّل کن که او شنوای داناست» سوره انفال، آیه ۶۱.
  59. «ای مؤمنان! با کافرانی که نزدیک شمایند جنگ کنید و باید در شما صلابت بیابند و بدانید که خداوند با پرهیزگاران است» سوره توبه، آیه ۱۲۳.
  60. التمهید، ج ۲، ص۲۹۷ و ۳۱۶.
  61. «مشرکان را هر جا یافتید بکشید» سوره توبه، آیه ۵.
  62. کنزالعرفان، ج ۱، ص ۳۸۰؛ التبیان، ج ۵، ص ۱۵۰.
  63. مسالک الافهام، ج ۲، ص ۳۴۵، کنزالعرفان، ج ۱، ص ۳۸۰؛ الکشّاف، ج ۱، ص ۲۳۵.
  64. نصیری، علی، مقاله «آتش‌بس»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱، ص ۷۹-۸۰.
  65. المنار، ج ۱۰، ص ۱۴۰؛ المیزان، ج ۹، ص ۱۸۴ ـ ۱۹۰.
  66. «مگر کسانی از مشرکان که با آنان پیمان بسته‌اید سپس چیزی از (پیمان) شما نکاسته‌اند و در برابر شما از کسی پشتیبانی نکرده‌اند؛ پیمان اینان را تا پایان زمانشان پاس بدارید؛ بی‌گمان خداوند پرهیزکاران را دوست می‌دارد» سوره توبه، آیه ۴.
  67. راهنما، ج ۳، ص ۵۱۱.
  68. راهنما، ج ۷، ص ۲۱.
  69. نصیری، علی، مقاله «آتش‌بس»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱، ص ۸۰.
  70. «چهار ماه در این سرزمین (آزاد) بگردید و بدانید که شما خداوند را به ستوه نمی‌توانید آورد و خداوند رسواگر کافران است» سوره توبه، آیه ۲.
  71. التفسیر الکبیر، ج ۱۶، ص ۲۱۹؛ قرطبی، ج ۸، ص ۴۴؛ فقه‌القرآن، ج۱، ص ۳۵۴.
  72. المغنی، ج ۱۰، ص ۵۱۷؛ فقه القرآن، ج ۱، ص ۳۵۴؛ التفسیر الکبیر، ج۱۶، ص ۲۱۹.
  73. نصیری، علی، مقاله «آتش‌بس»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱، ۸۰-۸۱.
  74. «و اگر از گروهی بیم خیانتی (در پیمان) داری به گونه برابر (پیمانشان را) به سوی آنها بیفکن که خداوند خیانتکاران را دوست نمی‌دارد» سوره انفال، آیه ۵۸.
  75. التفسیر الکبیر، ج۱۵، ص۱۸۲؛ المنار، ج۱۰، ص۱۴۱.
  76. قرطبی، ج ۸، ص ۲۲.
  77. راهنما، ج ۷، ص ۲۱.
  78. «چیزی از (پیمان) شما نکاسته‌اند» سوره توبه، آیه ۴.
  79. التفسیر الکبیر، ج ۱۵، ص ۲۱۷.
  80. مجمع‌البیان، ج ۵، ص ۹.
  81. مجمع‌البیان، ج ۵، ص ۹؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۵، ص ۲۲۴.
  82. «(این) بیزاری خداوند و پیامبر اوست از مشرکانی که با آنان پیمان بسته‌اید» سوره توبه، آیه ۱.
  83. «چهار ماه در این سرزمین (آزاد) بگردید و بدانید که شما خداوند را به ستوه نمی‌توانید آورد و خداوند رسواگر کافران است» سوره توبه، آیه ۲.
  84. «و اگر از گروهی بیم خیانتی (در پیمان) داری به گونه برابر (پیمانشان را) به سوی آنها بیفکن که خداوند خیانتکاران را دوست نمی‌دارد» سوره انفال، آیه ۵۸.
  85. نمونه، ج ۷، ص ۲۱۹.
  86. «چهار ماه در این سرزمین (آزاد) بگردید و بدانید که شما خداوند را به ستوه نمی‌توانید آورد و خداوند رسواگر کافران است» سوره توبه، آیه ۲.
  87. راهنما، ج ۷، ص ۱۳.
  88. نصیری، علی، مقاله «آتش‌بس»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱، ص۸۱-۸۲.