صفات الهی در معارف و سیره علوی
توحید و مسئله صفات
پیشتر از اهمیت شناخت صفات الهی سخن گفته شد؛ اما این نکته بیتردید در سخنان امیر مؤمنان(ع) جلوهای بیشتر و برجستهتر دارد. در اندیشه امام علی(ع)، شناخت صفات الهی به طور مستقیم با توحید و حقیقت معرفت ربوبی ارتباط مییابد. پیوند میان توحید صفات الهی تا بدان پایه است که حضرت یکتاشناسی و معرفت ربوبی را با نحوه شناخت انسان از صفات حق در پیوند میبیند. امام در تعریف توحید میفرماید: «التَّوْحِيدُ أَلَّا تَتَوَهَّمَهُ وَ الْعَدْلُ أَلَّا تَتَّهِمَهُ»[۱]. در این نگاه، توحید با پرهیز از توهم و تصور نادرست از خداوند یکسان شمرده شده است. در همین جهت، امام صادق(ع) فرموده است: «أَمَّا التَّوْحِيدُ فَأَنْ لَا تُجَوِّزَ عَلَى رَبِّكَ مَا جَازَ عَلَيْكَ»[۲]؛ یعنی توحید به معنای دور دانستن خداوند از هر صفتی است که در بندگان و مخلوقات وجود دارد.
اهمیت این سخن زمانی روشن میشود که جایگاه توحید را در منظومه اندیشه امام علی(ع) دریابیم. از نظر او، توحید در قله ایمان (تصدیق) و ایمان در بلندای معرفت خداوندی، و معرفت او در آغازین نقطه دینشناسی قرار دارد: «أَوَّلُ الدِّينِ مَعْرِفَتُهُ وَ كَمَالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْدِيقُ بِهِ وَ كَمَالُ التَّصْدِيقِ بِهِ تَوْحِيدُهُ وَ كَمَالُ تَوْحِيدِهِ الْإِخْلَاصُ لَهُ وَ كَمَالُ الْإِخْلَاصِ لَهُ نَفْيُ الصِّفَاتِ عَنْهُ». از نظر امام، توحید با آن اهمیت، نقطه آغاز اخلاص است و واپسین درجه اخلاص، با نفی صفات از ذات ربوبی حاصل میشود[۳]. تاکنون فقط از بُعد معرفت دینی به ضرورت شناخت اسما و صفات الهی اشاره کردیم. از دیگر سخنان امام برمیآید که نه فقط در حوزه دینشناسی به این معرفت نیازمندیم، بلکه مراتب دینداری و پلههای سلوک دینی با مراتب شناخت صفات حق متناظر و همپایه است[۴]. امام رضا(ع) در خطبهای که با همین خطبه تشابه بسیار دارد، آشکارا معرفت صفات حق را نه لازمه دینشناسی، بلکه ملازم با دینداری در تمام ابعاد و وجوه دانسته است.
«فَلَيْسَ اللَّهَ عَرَفَ مَنْ عَرَفَ بِالتَّشْبِيهِ ذَاتَهُ وَ لَا إِيَّاهُ وَحَّدَ مَنِ اكْتَنَهَهُ وَ لَا حَقِيقَتَهُ أَصَابَ مَنْ مَثَّلَهُ وَ لَا بِهِ صَدَّقَ مَنْ نَهَّاهُ وَ لَا صَمَدَ صَمْدَهُ مَنْ أَشَارَ إِلَيْهِ وَ لَا إِيَّاهُ عَنَى مَنْ شَبَّهَهُ وَ لَا لَهُ تَذَلَّلَ مَنْ بَعَّضَهُ وَ لَا إِيَّاهُ أَرَادَ مَنْ تَوَهَّمَهُ»[۵]. در همه این فقرهها، سخن از آثار علمی و عملی شناخت صفات خداوند است و امام آشکارا تأکید میکند که نه تنها معرفت الله و توحید ربوبی، بلکه توجه و قصد او و تذلل و ارادت به مقام والای حضرتش به رویکرد درست انسان به صفات و اسمای حقتعالی بستگی دارد.[۶].
وجودشناسی صفات الهی از دیدگاه امام علی(ع)
پیش از ارائه اندیشههای امام علی(ع) در این زمینه، جا دارد با نگاهی گذرا، آرای متفکران مسلمان در این باره گفته شود تا با مقایسه آنها، معارف بلند حضرت را بهتر بتوان دریافت. پیشتر اشاره شد که در گزارشهای کلامی و فرقهشناسی، اغلب، نظریات وجودشناختی صفات، با نظریات معناشناختی خلط شده[۷] و به طور معمول، تمایز روشنی میان این دو مقوله گذاشته نشده است. از مباحث بعدی روشن میشود که این خلط تا چه حد در تبیین و تحلیل نهایی موضوع دخالت دارد. در یک دستهبندی کلی میتوان نظریات وجودشناختی صفات را به سه دسته کلی تقسیم کرد: گروه اول که اشاعره و اهل حدیث را شامل میشود، به زیادت صفات بر ذات قائلند و عقیده دارند که صفات حق، حقایقی متمایز با ذات و ممتاز از یکدیگرند و با ذات الهی از ازل تا ابد همراهند. این گروه را در اصطلاح متکلمان و فرقهشناسان «صفاتیه» میگویند؛ البته در بین صاحبان این عقیده، دو گرایش عمده وجود دارد: برخی صفت خداوند را چون صفات آفریدگان دانسته و به تشبیه و تجسیمگراییدهاند و برخی با ایمان ورزیدن به ظاهر نصوص دینی (حتی نصوصی که در ظاهر، به خداوند ید و عین و سمع را نسبت داده است) سعی در فرق گذاشتن میان صفات خلق و خالق با تعابیری چون «بلا کیف» و امثال آن دارند[۸].
گروه دوم که بیشتر، معتزله و فلاسفهاند، به عینیت صفات با ذات قائلند و با تأکید بر وحدت حقتعالی، همراهی هر حقیقتِ قدیم دیگری را با ذات، ممتنع و مستلزم شرک میدانند. اشاعره این گروه را به دلیل نفی صفات الهی، «معطله» خواندهاند. در این گروه نیز دو نظریه شاخص وجود دارد: نظریه اول به ابوالهذیل علاف، بنیانگذار مکتب معتزله بصره، نسبت دارد. وی بر این باور است که خداوند، عالِم به علمی است که علم او عین ذات او است عالمُ بعلمٍ هو هو یا قادر به قدرتی است که قدرت او، عین ذات او است قادر بقدرة هي هو؛ بنابراین، او به علم، قدرت و سایر صفات حق اعتراف دارد؛ ولی تأکید میکند که این صفات حقیقتی، از ذات حق متمایز نیستند. نظریه دوم مربوط به ابراهیم بن یَسار، معروف به نَظام، و فیلسوفان مسلمان است. به تعبیر نَظام، خداوند، عالم و قادر است؛ اما نه به صفتی چون علم و قدرت بلکه به ذات خود خداوند (عالم لنفسه یا عالم بنفسه)؛ بنابراین نظام معتقد است که ذات الهی نایبمناب صفات است و حقتعالی به ذات خود، منشأ همان کمالاتی است که دیگران با صفات خود چنان افعالی را صادر میکنند. به بیان فلسفی، ذات حقتعالی مصداق جمیع صفات کمالیه است و صفات حق از علم و اراده تا سمع و بصر، همگی به ذات احدیه حقتعالی موجودند[۹].
دیدگاه سوم که به «نظریه حال» معروف است، در میانه دو دیدگاه پیشین قرار دارد و معتقد است که صفات حق، نه زائد بر ذاتند و نه عین ذات؛ نه معدومند و نه موجود. این نظریه را ابوهاشم معتزلی، فرزند ابوالهذیل، بنا نهاد و کسانی چون ابن کلاب نیز تقریباً به چنین رأییگراییدند. نظریه عارفان مسلمان که مقام اسما و صفات الهی را در مرتبه مادون ذات (مقام احدیت یا واحدیت) میدانند و صفات را تجلیات حق میخوانند، به طور دقیق در ذیل یکی از نظریات پیشین قرار نمیگیرد؛ چراکه تفسیر و تعبیر عارفان و شارحان از این بحث، یگانه و یکدست نیست. تعابیر و تفاسیرِ بر جایمانده در کتابها و رسایل عرفانی به گونهای است که با اندکی تسامح بر هر سه نظریه پیشین تطبیق میشود. حال باید دید که از سخنان امام علی(ع) دقیقاً چه دیدگاهی قابل استنباط است؛ البته پیشتر گفتیم که سخنان حضرت بیشتر در حوزه معناشناسی صفات است؛ ولی از لابهلای سخنانش میتوان محورهای مهمی را در جنبههای وجودی صفات نیز بازجست. آنچه در روایات و دعاهای منسوب به امام علی(ع) در این باره یافت میشود، به سه دسته کلی قابل تقسیم است:
- روایاتی که با صراحت و به طور مطلق، هرگونه صفتی را برای حقتعالی انکار میکند.
- روایاتی که صفات را برای خداوند ثابت میکند.
- روایاتی که از صفات و اسمای خداوند به صورت حقایقی مستقل و مؤثر در تکوین هستی یاد میکند.[۱۰].
منابع
پانویس
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۴۷۰؛ سیدرضی، خصائص الائمه، ص۱۳۴.
- ↑ شیخ صدوق، التوحید، ص۹۶.
- ↑ معنای این سخن در آینده پیشتر روشن خواهد شد.
- ↑ در نامهای که امام رضا(ع) به فتح بن یزید جرجانی نگاشته، همین سخن امیر مؤمنان(ع) با عبارت «أَوَّلُ الدِّيَانَةِ مَعْرِفَتُهُ وَ...» نقل شده که به جای «دین» از واژه«دیانة» استفاده شده است. (شیخ صدوق، التوحید، ص۵۷) و در خطبه مشابهی که شیخ مفید در ارشاد از حضرت علی(ع) نقل کرده است، سخن با این فقره آغاز میشود: «أَوَّلَ عِبَادَةِ اللَّهِ الْمَعْرِفَةُ...».
- ↑ شیخ صدوق، التوحید، ص۳۵.
- ↑ سبحانی، محمد تقی، مقاله «اسما و صفات خداوند»، دانشنامه امام علی ج۲ ص ۷۸.
- ↑ برای مثال، به طور معمول، رأی نظام و ضرار درباره سلب صفات حق را در کنار دیگر دیدگاههای وجودشناختی معتزله میآورند. (ر.ک: فخر رازی، شرح اسماءاللهالحسنی، ص۳۴؛ اشعری، ابو الحسن، مقالات الإسلامیین، ص۱۶۶).
- ↑ شهرستانی، الملل والنحل، ج۱، ص۸۴.
- ↑ برای روشن شدن تفاوت میان این دو نظریه در بین اهل اعتزال، ر.ک: شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۵۳ - ۵۴.
- ↑ سبحانی، محمد تقی، مقاله «اسما و صفات خداوند»، دانشنامه امام علی ج۲ ص ۷۹.